بسم الله و الحمد لله و الصلاه و السلام علی رسول الله
کتابچهی گرانقدر برادرزادهی خوبم، جناب شیخ آزاد پیجوینی کوردی را خواندم، دیدم در جمع دلایل مرتبط با احکام اذان و مسایل مرتبط با این باب گوی سبقت را از معاصران ربوده و در گردآوری روایات متعلق به احکام تفصیلی و ذکر پژوهشهای علمی فقهای گذشته در این باره زحمات طاقت فرسایی را متحمل شده و این تلاشها چون زیوری گرانبها زیبندهی اوست.
تا جایی که اطلاع دارم برادر بزرگوارم شیخ مروان کوردی پیش از من این کتاب را خوانده و با مولف محترم پارهای از مسایل آن را به بحث و بررسی گذاشتهاست و کار مولف محترم مانند هر کار بشری دیگر نیازمند ارزیابی و نقد علما و اهل فن است و سپاس الله عزوجل را که به توصیههای خوانندگان و ناقدان و رهنمودهایشان عمل کردهاست. از الله عزوجل خواستارم به شیخ آزاد در هر آنچه مورد پسند و رضایت اوست توفیق عطا فرماید و بر دانش و تلاشهایش بیافزاید.
سپاس و ستایش مخصوص پروردگار عالمیان که انسان را از عدم به وجود آورد و برنامهی زندگی ایشان را تعیین فرمود و چیزی را از یاد نبرد، تمام احوال و اوضاع برنامهی زندگی، معاملات و ... را برای ما بیان فرمودند و درود و سلام بر فرستادهی خدا محمد(ص) آن پیامبر محبوب که تمام سختی و دشواریهای زندگی را به جان خرید تا پیام خدا را بدون کم و کاست به جهانیان برساند و همچنین رضایت و رحمت خداوند همانند باران بر سر اصحاب و یاران پیامبر باد تا روز قیامت.
همانا هویداست که انسان گاهی اوقات قدرت نعمتهایی را که خداوند به او بخشیده درک نمیکند و یا نمیداند تا اینکه آن را از دست بدهد و این نعمتهایی که خداوند به بشر ارزانی داشته بسیار فراوانند و تمام جوانب زندگی ما را فراگرفته است، به طوری که بخشی از این نعمتها را هرگز به خاطر نیاوردهایم و یا به ذهنمان خطور نکردهاست و این نعمتها به دو دسته تقسیم میشوند:
اول: نعمتهای مادی است که باعث سرحالی جسم و بقای حیات است.
دوم: نعمتهای معنوی است که مایهی آرامش و تعادل روانی در برابر تمام مشکلات و سختیهای زندگی است.
آنچه در این کتاب مختصر و مفید بحث شده است، یکی از این نعمتهای معنوی است که روزانه 5 مرحله یا 5 نوبت تکرار میشود و تمام شهر و روستا را فرا میگیرد و دلهایمان را صیقل میدهد و ما را فرا میخواند به یکی از بزرگترین و مهمترین اعمال که نماز است و به ما میگوید که بشتابید برای شکوه و جلال و بشتابید برای رستگاری و آن نعمت معنوی اذان است. بله اذان.
اذانی که نزد اکثر ما به چیزی عادی تبدیل شده است، همانند سایر صداهایی که به گوش میرسد آن را میشنویم ولی هیچ تأثیری بر روی روح ما نمیگذارد. اذان غذای روح است و تنها کسی قدر آن را میداند که در کشوری زندگی کرده باشد که در آنجا اذانی را اقامه نکردهاند و آن صدای زلال را نشنیده باشند، بله فقط آن شخص میداند که چه سخت و دشوار است که از شنیدن صدای اذان محروم باشی.
پس به خاطر اینکه اذان مثل خودش بماند و تأثیرگذاری خود را بر جایی بگذارد باید کسانی به این امر اهتمام ورزند که اصل آن را بدانند و شایستگی آن را داشته باشند تا این تکلیف را بر دوش آنها گذاشت و این امر نیز به سرانجام نمیرسد مگر اینکه آن افراد قوانین و آداب و شروط آن را بدانند.
برای این منظور نیز برادر عزیزمان (استاد آزاد پینجوینی كوردي) سعی در تألیف این کتاب کردهاست و در این کتاب مباحث مربوط به اذان را تحلیل کردهاست و در این کتاب به شیوهای علمی اقوال علمای قدیم و جدید را آوردهاست و دلایل آنها پیش روی ما گذاشته است.
از خداوند میخواهم اجر دنیا و قیامت را نصیب ایشان فرماید و تلاش ایشان ضایع نگردد و این کار را از ایشان بپذیرد و آن را توشهی قیامت ایشان گرداند.
مروان عزیز كوردي
ترکیه / استانبول
5 رجب 1440 هجری قمری
12/3/2019 میلادی
سپاس و ستایش مخصوص پروردگاری است که آسمانها و زمین را خلق کرد، راهنمای راه رستگاری و کرامت و سرفرازی در هر دو جهان، نازلکنندهی شفاء و هدایت و رحمت که قرآن است و میفرماید: «وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ٣٣» (فصلت/ 33) و درود و سلام بیپایان بر روح پیامبر پیشوا و استاد و سرورمان، خاتمالانبیاء محمدمصطفی که فرستاده شد تا پروردگار را به بندگان بشناساند و راه رستگاری را به بشر نشان دهد، پیامبر تمام جهانیان که میفرماید: من دل علی خیر فله مثل اجر فاعله (اخرجه مسلم)
سپس
برادر عزیز و محترم (استاد آزاد پینجوینی كوردي) از بندهی حقیر تقاضا کردند که نظری بیافکنم بر تحقیق ایشان که در مورد اذان و اقامه انجام دادهاند، این موضوع مهم که چندان بدان اهمیت داده نشده و با این وجود اذان دعوتی است برای یکی از مهمترین ارکان دین که نماز است. به این خاطر است که در میان کسانی که اذان و اقامه میگویند اشتباهات زیادی در تطبیق احکام آن وجود دارد. دیدم که برادر عزیزمان به شیوهای مختصر و مفید موضوع اذان و اقامه را مورد بحث و بررسی قرار دادهاست و آنچه که لازم بوده را مطرح کرده است، به امید اینکه این کار مبارک آغازی برای باز کردن راه تحلیل بیشتر در مورد این رکن مهم دین اسلام در مساجد باشد.
خداوند پاداش خیر نصیب برادرمان گرداند و آن را ذخیرهی قیامت قرار دهد و او را برای کارهای بزرگتر یاری دهد.
نورالدین ملاعبدالله ورازی
سلیمانیه
6 شوال 1440 هجری قمری
9/6/2019 میلادی
سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که صاحب تمام مخلوقات است. پادشاه تمام پادشاهان است، سپاس را خدایی که اذان را یکی از نمادهای اسلام قرار داده است تا کسانی که این امر را انجام میدهند بدان افتخار کنند و این امر نیز یکی از ویژگیهای منحصر به فرد امت اسلام نسبت به سایر ادیان است و درود و سلام بر آخرین پیامبر خدا و تمام پیامبران دیگر الهی باشد.
پس از پرسوجو با تعدادی از اساتید دینی و آگاه در زمینهی اذان و اقامه تصمیم گرفتم که این بحث را که قبلاً تحت عنوان (احکام الاذان و الاقامه) نوشته بودم با کمی تغییر که در دانشگاه سلیمانیه انجام دادهبودم کتابی تحت عنوان (حوکمهکانی بانگ و قامةت) به زبان شیرین (کوردی) و همچنین زبان (عربی) به رشتهی تحریر درآورم. زیرا پاداشی بس بزرگ در انتظار مؤذنان است. زیرا یکی از ویژیهای اذان و اقامه این است که دلها را صیقل میدهد و ظلمات گناه را محو میگرداند و مردم جواب اذان را خواهند داد و آن را اجابت میکنند و نمازهایشان را ادا میکنند و مستمع با شنیدن اذان آرامش دارد و از این مهمتر شاید اذان نقشی مؤثر در انجام وظایف مردم داشته باشد همانطور که خداوند میفرماید: «وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ٣٣» (فصلت/ 33)
تعدادی از علما گفتهاند که: کلمهی (دَعَآ) در این آیه منظور پیامبر است و عدهای نیز گفتهاند که منظور مؤذنان است، همانطور که پیامبرh فرمودهاند: ((الْمُؤَذِّنُونَ أَطْوَلُ النَّاسِ أَعْنَاقًا يَومَ الْقِيَامَةِ))([1]) ، معنى: ((گردن مؤذنان در روز قیامت از تمام مردم بلندتر است (منظور این است که سرافرازترند)).
پس بنابراین یکی از بهترین امور در میان مردم اذان گفتن میباشد.
از خداوند میخواهم که این نوشته را فقط بخاطر خودش قبول فرماید و نیت ما را خالص گرداند تا بتوانیم خدمتی هر چند ناچیز به دین اسلام کرده باشیم.
خداوند به تمام اساتیدم و تمام همراهانم و همچنین همسر مهربانم پاداش خیر عطا بفرماید که مشوق و پشتیبان من در این امر بودهاند.
آنچه در این کتاب آمدهاست اگر راست و صدق باشد از جانب خداوند است و اگر کذب و اشتباه باشد از جانب خودم و شیطان است و انسان نیز بری از گناه و اشتباه نمیباشد.
التماس دعای خیر
وَآخِرُ دَعْوَانَا أَنِ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِيْنَ، وَصَلَى اللهُ وَسَلَّمَ عَلَى نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِهِ وَصَحْبِهِ أَجْمَعِيْنَ.
آزاد فائق كوردي
سلیمانی ـ آزادی
شب جمعه
11 جمادی الاول 1440 هجری قمری
17/1/2019 میلادی
ئەی ئەو برایەی کە دەنگت خۆشە شوێن ئیسلام کەوە خوا وای پێ خۆشە
لە ڕۆژی دوایی مل بەرزترینی بێ گومان لای خوا کەسێ سەنگینی
کاتێک بانگ بدە بانگت تەواوە با دەنگت خۆش بێ ئیسلام دایناوە
بۆ هەر بانگدانێ شەست چاکەت هەیە وە بۆ قامەتیک سیی ترت هەیە
ﱁ ﱂ ﱃ ﱄ
إِجَازَةٌ فِي الأَذانِ وَالإِقَامَةِ
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العالمينَ، والصَّلاةُ والسَّلامُ على نبيِّنا مُحَمَّدٍ، وَعَلى آلِهِ وَصَحْبِهِ أَجْمَعينَ، وَمَنْ تَبِعَهُمْ بِإِحسَانٍ إِلَى يَوْمِ الدِّيْن.
أَمَّابَعْدُ:
فإن الله سبحانه وتعالى قد خصَّ هذه الأمَّة بخصائص عدّة ومنها الأذان وقد أفرد الفقهاء له أبوابا وأقساما في مصنفاتهم ومن نعمة الله علينا أن نرويه بالأسانيد المتصلة إلى منتهاه, وبعد أن طلب منّي الأخ الفاضل: (آزاد فائق توفيق الكُردي) الإجازة بالأذان والإقامة أقول وبالله التوفيق إنّي قد أجزتُه بالرواية عنّي وأخبره بأنّي أروي أحاديث الأذان عن الشيخ (رعد محسن حاوي السامرائي) حفظه الله، وهو عن المحدّث الشيخ (صبحي السامرائي) رحمه الله تعالى عن أبي الصاعقة عن نعمان خير الدين أفندي الآلوسي ابن المفسر أبى ثناء عن أبي ثناء محمود بن عبدالله الآلوسي صاحب التفسير (روح المعاني) عن علي بن محمد سعيد السويدي عن أبيه راوية العراق أبي عبدالله محمد سعيد السويدي عن ابن عقيلة المكي (وقد ورد بغداد) عن عبدالله بن سالم البصري عن الملا إبراهيم بن حسن الكوراني (صاحب الأمم لإيقاظ الهمم) عن صفيّ الدين أحمد المدني عن الرملي عن زكريا الأنصاري عن ابن حجر عن أبي محمد عبدالله بن محمد بن محمد بن سليمان النيسابوري الأصل, المكي عن إمام المقام رضي الدين أبي محمد إبراهيم بن محمد بن أبي بكر الطبري عن أبي القاسم عبد الرحمن بن أبي حرمي عن أبي الحسن علي بن حميد بن عمار الطرابلسي أنبأنا أبو مكتوم عيسى بن الحافظ أبي ذر عبد بن محمد الهروي أنبأنا أبي قال أنبأنا العلامة أبو اسحاق إبراهيم بن أحمد المستعلي قال أنبأنا الفِرَبْري أبو عبدالله محمد بن يوسف بن مَطر أنبأنا (البخاري أبو عبدالله محمد إسماعيل بن إبراهيم) قراءة عليه وأنا أسمع قال حدثنا محمود بن غَيلان قال حدثنا عبد الرزاق قال أخبرنا ابن جريج قال أخبرني نافع أن ابنَ عمر كان يقول كان المسلمون حين قدموا المدينة يجتمعون فيتحيّنون الصلاة ليس ينادى لها فتكلم يوم في ذلك فقال بعضُهم اتخذوا ناقوسا مثل ناقوس النّصارى وقال بعضهم بل بوقاً مثل قرن اليهود فقال عمر: أولا تبعثون رجلاً ينادي بالصّلاة فقال رسول اللهﷺ: {يا بِلَالُ قُمْ فَنَادِ بِالصَّلَاةِ}، وأخبره بأنّي أروي حديث الأذان في مسند الإمام أحمد بنفس الإسناد إلى (الحافظ ابن حجر عن الحافظ العراقي وأبي الحسن الهيثمي) قالا: أخبرنا (محمد بن إسماعيل بن إبراهيم) الأنصاري الدمشقي ابن الخباز وأبي الحسن علي بن أحمد بن إبراهيم العرضي بالقاهرة قال الأول أخبرنا مسلم بن علان وقال الثاني قُرئ على زينب بنت مكي وأنا أسمع وأجازنا الفخر بن البخاري إن لم يكن سماعا قالوا أنبأنا حنبل بن عبدالله المـُكثِر أخبرنا أبو القاسم عبدالله بن محمد بن الحصين قال أخبرنا أبو علي الحسن بن علي التميمي الواعظ أخبرنا أبو بكر أحمد بن جعفر القطِّيعي حدثنا عبدالله بن الإمام أحمد قال حدثنا أبي قال حدثنا يونس حدثنا فَليح عن زيد بن أبي أُنيسة عن عمرو بن مُرّة عن عبد الرحمن بن أبي ليلى عن معاذ بن جبل قال أحيلت الصلاة ثلاثة أحوال وأحيل الصيام ثلاثة أحوال فأما أحوال الصلاة فان النبيﷺ قدم المدينة وهو يصلي سبعة عشر شهراً إلى بيت المقدس ثم إنّ الله أنزل عليه: ﭐﱡﭐ ﲌ ﲍ ﲎ ﲏ ﲐ ﲑﲒ ﲓ ﲔ ﲕﲖ ﲗ ﲘ ﲙ ﲚ ﲛﲜ ﲝ ﲞ ﲟ ﲠ ﲡ ﲢﲣ ﲤ ﲥ ﲦ ﲧ ﲨ ﲩ ﲪ ﲫ ﲬﲭ ﲮ ﲯ ﲰ ﲱ ﲲ ﲳ ﱠ. [البقرة: 144] قال فوجَّهَهُ الله الى مكة قال: فهذا حول. قال: وكانوا يجتمعون للصلاة ويؤذِن بها بعضهم بعضاً حتى نقسوا أو كادوا ينقسون. قال ثم أن رجلاً من الأنصار يقال له عبدالله بن زيد أتى رسول اللهﷺ فقال: يا رسول الله اني رأيت فيما يرى النائم ولو قلت إنّي لم أكن نائماً لصدقت، إذ رأيتُ شخصاً عليه ثوبان أخضران فاستقبل القبلة فقال: {اللهُ أَكْبَرُ اللهُ أَكْبَر}، {أَشْهَدُ أنْ لَّا إِلَهَ إِلَّا الله} (مَثْنَى مَثْنَى) حتى فرغ من الأذان ثمّ أمهل ساعة قال: ثم قال مثل الذي قال غير أنه يزيد في ذلك قد قامت الصلاة فقال رسول اللهﷺ: {عَلِّمْهَا بِلالاً فَلْيؤَذِّنْ بِهَا}، فكان بلالٌ أولَ مَن أَذَّنَ بِها. (15جملة).
وأخبره أنِّي أروي حديث الأذان لأبي محذورة في صحيح الإمام مسلم بنفس الإسناد الى الحافظ ابن حجر قال أخبرنا أبو عبد الله محمد بن ياسين الجزولي المقرئ إجازة مكاتبةً قال أنبأنا الشريف موسى بن علي بن أبي طالب العلوي الموسوي قراءة عليه وأنا حاضر إجازةً منه قال أنبانا العلامة تقي الدين أبو عمرو عثمان ابن صلاح الشافعي والحافظ الحسن بن محمد بن محمد البكري سماعا عليهم لجميعه قالوا أنبانا المؤيد ابن محمد الطوسي قال أنبأنا فقيه الحرم أبو عبد الله محمد ابن الفضل الصاعقي الفراوي قال أنبأنا أبو الحسين عبد الغافر ابن محمد الفارسي قال أخبرنا أبو أحمد محمد ابن عيسى الجلودي قال أخبرنا أبو إسحاق إبراهيم بن محمد ابن سفيان قال أخبرنا الإمام مسلم بن الحجاج القشيري رحمه الله قال حدثني أبو غسان المِسمعيُّ مالك ابن عبدالواحد وإسحاق ابن إبراهيم قال أبو غسان حدثنا مُعاذ وقال إسحاق أخبرنا معاذ ابن هشام صاحب الدّستوائي وحدثني أبي عن عامر الحول عن مكحول عن عبدالله مُحيريز عن أبي محذورة أنّ نبي اللهﷺ علّمه هذا الأذان: {الله أكبر الله أكبر، أشهد أن لا إله الاّ الله، أشهد أن لا إله الاّالله، أشهد أنّ محمداً رسول الله، أشهد أنّ محمداً رسول الله}، ثم يعود فيقول: {أشهد أن لا إله الاّ الله، أشهد أن لا إله الاّ الله، أشهد أنّ محمداً رسول الله، أشهد أنّ محمداً رسول الله، حيّ على الصلاة - مرتين- حيّ على الفلاح – مرتين}، زاد إسحاق {الله أكبر الله أكبر، لا إله إلاّ الله}. (17جملة)([2])
وأوصي المجاز أعلاه ونفسي أولا بتقوى الله وطاعته ولزوم أوامره واجتناب نواهيه واتباع سنة رسوله واجتناب البدع.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين، والصلاة والسلام على خاتم أنبيائه وعلى آله وصحبه أجمعين.
حررها في مدينة حلبجة الجديدة حماها الله:
سيروان حامد الشهرزوري توطنا البغدادي تولدا 28/ ربيع الثاني1440هـ الموافق لـ (5/1/2019) م.
بخش اول
تعریف اذان و احکام آن
این بخش شامل شش موضوع است:
موضوع اول: تعریف اذان در لغت و شرع
موضوع دوم: جواز اذان گفتن در اسلام و فضل و جایگاه آن
موضوع سوم: حکم اذان برای جماعت و فرد
موضوع چهارم: حکم اذان و اقامه با ضبطصوت
موضوع پنجم: شروط اذان
موضوع ششم: حرف زدن در هنگام اذان گفتن.
اذان در لغت به معنای دانستن و آشکار کردن و مصدر آن این چنین آمده است (التاذین مصدر أذَّنَ ـ یُوذِّنُ ـ أذاناً و مُوذاً) و گفته میشود (أَّذنتُ بهذا الأَمر) به این کار اجازه دادم. یعنی: فهمیدم، دانستم، یا گفته میشود، آذننی فلانٌ، فلانی به من گفت، یعنی مرا باخبر کرد.[3]
همانطور که خداوند فرموده است: «وَأَذِّن فِي ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ ٢٧» (حج/ 27).
همچنین الاذان، الاذین و التاذین، همهی آنها به معنای ندا دادن برای برپایی نماز است.[4]
تعریف اذان از دیدگاه شرع: ذکر مخصوص است که دین اسلام آن را برای آگاه کردن و ندا دادن به مردم برای اوقات نماز تعیین فرمودهاست[5] و علما چندین تعریف دیگر را برای اذان قرار دادهاند. برای مثال :
· ندا دادن برای نماز با چند جملهی معنادار.[6]
· عبادتی است به طوری که مردم را برای اوقات نماز ندا میدهد با چند جملهای مشخص.[7]
پس اذان گفتن عبادت است همانطور که نماز، زکات، روزه و حج عبادتند.
در (قرآن و سنت و اجماع علما)، اتفاق نظر وجود دارد که اذان گفتن جایز است زیرا عملی صالح است و پاداشی بزرگ دارد.
دلیل اول در قرآن:
خداوند در قرآن فرموده: «وَإِذَا نَادَيۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوٗا وَلَعِبٗاۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡقِلُونَ ٥٨» (مائده/ 58).
دلیل دوم در سنت:
احادیث زیادی در این زمینه وجود دارد همانطور که در صحیحین آمده است که پیامبر فرمودند: ((إِذَا حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَلْيؤَذِنْ لَكُمْ أَحَدُكُمْ وَلْيَؤُمَّكُمْ أَكْبَرُكُمْ([8])))([9])، يعنى: ((اگر زمان نماز فرارسید یکی از شما اذان بگوید و بزرگترین شما از نظر سن و سال امامت کند)). همچنین حدیث خواب عبدالله پسر زید دلیلی است بر شرعی بودن اذان گفتن و چگونگی آن بحث شدهاست، هنگامی که در خواب اذان گفتن را به او آموزش دادند و به همان شیوه عمربن خطاب در خواب اذان گفتن را آموخت همانطور که در بخاری و مسلم آمده است. هنگامی که مسلمانان به مدینه هجرت کردند در اوقات نماز کسی اذان نمیگفت، روزی که بحث پیش آمد عدهای گفتند زنگی مانند زنگ مسیحیان قرار دهیم، عدهای دیگر گفتند ناقوسی همانند ناقوس یهودیان قرار دهیم، امام عمر هم فرمود چرا کسی را نفرستیم که اذان بگوید، پیامبر نیز فرمود: ((يَا بِلَالُ قُمْ فَنَادِ بِالصَّلَاةِ))(([10]. يعنى: ((بلال بلند شو و مردم را برای نماز آگاه کن)). و هنگامی که این خوابها را برای پیامبر تعریف کردند ایشان فرمودند: ((إِنَّهَا لَرُؤْيا حَقٌ إِنْ شَاءَ اللهُ، فَقُمْ مَعَ بِلالٍ فَأَلْقِ عَلَيهِ مَارَأَيْتَ، فَإِنَّهُ أَنْدَى صَوتاً مِنْكَ))([11]). يعنى: (براستی این خوابی صدق است که از جانب پروردگار میباشد، برو و آنچه که در خواب آموختهای به بلال بیاموز زیرا صدایش از صدای تو رساتر و خوشنواتر است).
همچنین در اذان گفتن پاداشی بینظیر نهفته است به دلیل فرمایش پیامبر که فرمودند: ((لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي النِّداءِ([12])، وَالصَّفِّ الْأَوَّلِ([13])، ثُمَّ لَمْ يَجِدُواْ إِلَّا أَنْ يَسْتَهِمُّوا([14]) عَلَيِه، لَاسْتَهَمُّوا عَلَيِه وَلَوْ يَعْلَمُونَ مَافِي التَّهْجِيرِ لَاسْتَبَقُواْ إِلَيْهِ، وَلَوْ يَعْلَمُونَ مَافِي الْعَتْمَةِ وَالصُّبْحِ لَأَتَوْهُما، وَلَوْ حَبْوًا))([15]). يعنى: ((اگر مردم میدانستند که در اذان گفتن و صف اول جماعت چه چیزی قرار دارد و در رسیدن به آن دچار دردسر میشدند، آن گاه برای بدست آوردنش قرعه میانداختند)).
همچنین فرموده است: ((لَايَسْمَعُ مَدَى صَوْتِ الْمُؤَذِّنِ جِنٌّ وَلَا إِنْسٌّ وَلاَ شَيءٌ، إِلَّا شَهِدَ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ))([16]). يعنى: ((هیچ یک از انس و جن وجود ندارد که صدای مؤذن را بشنود و روز قیامت برای او شهادت ندهد)).
در حدیثی دیگر پیامبر فرموده است: ((الْمــُؤَذِّنُونَ أَطْوَلُ النَّاسِ أَعْنَاقًا يَومَ القِيَامَةِ))([17]). يعنى: ((مؤذنان در روز قیامت دارای گردنهای بلندی هستند (منظور این است که سرافرازترین مردمانند)).
همچنین ابوهریره از پیامبر نقل فرموده است که: ((الإِمَامُ ضَامِنٌ وَالْمؤَذِّنُ مُؤْتَمَنٌ اللَّهُمَّ أَرْشِدِ الأَئِمَّةَ وَاغْفِرْ لِلْمُؤَذِّنِينَ))([18])يعنى: ((امام ضامن و مؤذن امانتدار است. خداوندا امامان را هدایت و مؤذنان را مورد رحمت خود قرار بده)).
الضَّمان: یعنی کفیل، نگهدارنده و آگاهی بخش.
الموتمن: دست پاکی و صداقت در حفظ اوقات نماز.
امام شافعی در قول راجح و حنابله اذان و اقامه را از امامت مهمتر میدانند به دلیل این آیه که فرموده است: «وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ٣٣» (فصلت/ 33)
همچنین حنفیها گفتهاند که امامت و اقامه از اذان گفتن افضل است، به این خاطر که پیامبر و خلفای راشدین امامت را برعهده گرفتند ولی اذان گفتن را برعهده نگرفتهاند.
علما 2 رأی مختلف در مورد اذان و اقامه دارند:
1ـ اذان گفتن (فرض کفایی است) در شهر و روستاها و اگر در مسجدی اذان گفته شود و در مسجدی دیگر در همان نزدیکی اذان گفته نشود ولی نماز به جماعت خوانده شود، نماز صحیح است و مشکلی ندارد و این قول حنابله، محمدبن حسن شیبانی از حنفیها و قولی از مالکیه است و همچنین گفتهی عدهای از شافعیها و ابن عبدالله، ابن تیمیه و داوود ظاهری و ابیولید الباجیه، و از علمای معاصر شیخ بنباز، بن عثمیین و شیخ آلبانی این قول را ترجیح دادهاند.
· وپیامبر فرموده است: ((إِذَا حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَليؤَذِّنْ لَكُمْ أَحَدُكُمْ وَلْيَؤُمَّكُمْ أَكْبَرُكُمْ))([19])، يعني : ((اگر وقت نماز فرا رسید یکی از شماها اذان بگوید و بزرگترین شما از لحاظ سن و سال امامت کند)).
اگر در روستایی، شخصی اذان گفت دیگر تکلیف از بقیه ساقط میشود.
2ـ شافعیها و مالکیها میگویند که اذان و اقامه (سنت موکده است).
همچنین امام شرنبلالی فرموده است: [20]اذان و اقامه سنت موکده است برای نمازهای فرض برای کسی که تنها نماز میخواند یا آن را اعاده میکند، یا کسی که در سفر باشد یا آن را برای مردان انجام دهد ولی برای زنان مکروه است.
حکم اذان نسبت به جماعت
علما در این زمینه 3 رأی دارند:
امام شافعی و امام احمد گفتهاند: اذان و اقامه گفته شود.
امام اوزاعی و امام مالک گفتهاند: اقامه گفته شود اما اذان نه.
امام ابوحنیفه و یارانش گفتهاند: به اذان و اقامه نیازی نیست.
سیدسالم گفته است: " هرکس نماز می خواند در شهر یا روستا پس اذان بگوید و اگر با اذان مسجدی دیگر نماز خواند نمازش صحیح است ولی اگر اذان گفت و اقامه کرد و سپس نماز را ادا کرد پس کار شایستهای انجام داده است زیرا برای اذان گفتن پاداشی بزرگ است همانطور که در احادیث ابوسعید و عقبهی بن عامر در آن رابطه بحث کردیم، همچنین اگر کسی به نماز جماعت نرسید و با اذانی که آنان گفتهاند نماز بخواند پس نمازش صحیح است ولی بهتر است خود اذان بگوید و اقامه کند سپس نمازش را به جا بیاورد، همانطور که از انسبن مالک روایت شده است که: ((فَعَنْ عُثْمَانَc قَالَ: أَتَانَا أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ فِي مَسْجِدِ بَنِي ثَعْلَبَةَ، فَقَالَ: قَدْ صَلَّيْتُمْ؟ وَذَلِكَ صَلَاةُ الْغَدَاةِ- فَقُلْنَا: نَعَمْ، فَقَالَ لِرَجُلٍ: أَذِّنْ، فَأَذَّنَ وَأَقَامَ ثُمَّ صَلَّى فِي جَمَاعَةٍ))([21]) ([22])، امام عثمان نقل کردهاست که انسبن مالک به نزد ما آمد و ما در مسجد بنیثعلبه بودیم و پرسید آیا نماز خواندهاید و نماز ظهر بود، گفتیم بله، و او به شخصی گفت که اذان بگوید و شخص اذان گفت و اقامه گفت سپس برای آنها نماز جماعت را امامت کرد".
اذان و اقامه یکی از بزرگترین عبادات زبانی است و باید کسانی آن را انجام دهند که اهلیت آن را داشته باشند یعنی باید کسی باشد که صدایی روان و رسا داشته باشد و همچنین امین باشد.
در رابطه با اذان و اقامه با ضبطصوت علمای معاصر چند رأی دارند:
اکثر آنها معتقدند که نباید برای اذان و اقامه از ضبطصوت استفاده کنند، زیرا اذان و اقامه مستلزم نیت است و نیت با ضبطصوت مستجاب نمیشود و همچنین آن پاداش که برای مؤذنان هست از دست میرود و از علمای کردستان عراق نیز شیخ نوری فارس بر این رأی است.
و این فتوای اجماع علمای جهانی در مورد استفاده از ضبطصوت میباشد: "الْحَمْدُ للهِ وَالصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللهِ وَعَلَى آلِهِ وَصَحْبِهِ.
أَمَّا بَعْدُ: فَإِنَّ مَجْلِسَ الْمَجْمَعِ الْفِقْهِيِّ الْإِسْلَامِيِّ بِرَابِطَةِ الْعَالَمِ الْإِسْلَامِيِّ الْمُنْعَقِدَ بِدَوْرَتِهِ التَّاسِعَةِ فِي مَكَّةَ الْمُكَرَّمَةِ مِنْ يَوْمِ السَّبْتِ 12\ 7 \ 1406ه إِلَى يَوْمِ السَّبْتِ 19\ 7\ 1406ه.... وَبَعْدَ اِسْتِعْرَاضِ مَا تَقَدَّمَ مِنْ بُحُوثٍ وَفَتَاوِي، وَالمـُدَاوَلَةِ فِي ذَلِكَ.. وَبِنَاءً عَلَى مَا تَقَدَّمَ فَإِنَّ مَجْلِسَ المـَجْمَعِ الفِقْهِيِّ الإِسْلَامِيِّ يُقَرِّرُ مَايلِى: أَنَّ الاِكْتِفَاءَ بِإِذَاعَةِ الأَذَانِ فِي المـَسَاجِدِ عِنْدَ دُخُولِ وَقْتِ الصَّلَاةِ بِوَاسِطَةِ آلَةِ تَسْجِيلٍ وَنَحْوِهَا لايُجْزِئُ وَلَا يَجُوزُ فِي أَدَاءِ هَذِهِ العِبَادَةِ, وَلَا يُحَصَّلُ بِهِ الأَذَانُ المـَـشْرُوعُ، وَأَنَّهُ يَجِبُ عَلَى المـُسْلِمِينَ مُبَاشَرَةً الأَذَانُ لِكُلِّ وَقْتٍ مِنْ أَوْقَاتِ الصَّلَوَاتِ فِي كُلِّ مَسْجِدٍ عَلَى مَا تَوَارَثَهُ المـُسْلِمُونَ مِنْ عَهْدِ نَبِيِّنَا وَرَسُولِنَا مُحَمَّدٍ إِلَى الآنَ. وَاللهُ المـُوَفِّقُ، وَصَلَّى اللهُ عَلَى نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِهِ وَصَحْبِهِ أَجْمَعَيْ" ([23]) .
اما عدهای دیگر از علما میگویند مشکلی در بکار بردن ضبطصوت برای اذان و اقامه در برخی اوقات نیست و آن زمانی است که مؤذن امین و خوشصدا یافت نشود.
علما شروط زیادی برای صحت اذان قرار دادهاند و اختلافشان فقط در تعداد شروط است.
ما نیز در اینجا به 7 شرط اشاره خواهیم کرد.
1ـ مؤذن باید مسلمان، عاقل و مرد باشد.
2ـ باید کلمات اذان به ترتیب حدیث در هنگام گفتن بیان شود. زیرا مرتب نکردن باعث به هم زدن اذان میشود و ناقص میشود و همانند شوخی و مسخره به کلمات اذان درمیآید.
3ـ لازم است کلمات پشت سر هم گفته شود و توقف زیادی مابین کلمات ایجاد نشود.[24]
4ـ باید با صدای بلند اذان گفت و اگر برای خودش اذان گفت بهتر است با صدای بلند گفته شود ولی اگر در مسجدی که نماز جماعت در آنجا خوانده شده است باید با صدای آرام اذان بگوید تا حاضران در آنجا به اشتباه نیفتند که وقت نمازی دیگر است.[25]
و پیامبر به ابوسعید خدری فرمود: ((إِنِّي أَرَاكَ تُحِبُّ الْغَنَمَ وَالْبَادِيَةَ، فَإِذَا كُنْتَ فِي غَنَمِكَ أَوْ بَادِيَتِكَ فَأَذَّنْتَ بِالصَّلاَةِ، فَارْفَعْ صَوْتَكَ بِالنِّدَاءِ، فَإِنِّهُ لَا يَسْمَعُ مَدَى صَوْتِ الْمُؤَذِّنِ جِنٌّ وَلَا إِنْسٌّ وَلَا شَيْءٌ إِلَّا شَهِدَ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ))([26])، ((میبینم که تو حیوانات و روستایت را دوست داری و هر وقت نزد گوسفندانت بودی یا در صحرا به سر بردی، هنگامی که اذان میگویی پس صدایت را بلند کن زیرا صدای مؤذن هرچه قدر بلندتر باشد و افراد زیادی آن را بشنوند در روز قیامت برای اذان گفتن تو شهادت خواهند داد)).
5ـ باید زمان اذان فرا رسیده باشد آن هنگام اذان گفته شود. زیرا پیامبر فرموده است: ((إِذَا حَضَرَتِ الْصَّلاةُ فَلْيؤَذِّنْ لَكُمْ أَحَدُكُمْ))([27])، يعنى: ((اگر زمان نماز فرا رسید یکی از شما اذان بگوید)).
و نماز خوانده نمیشود تا وقت آن فرا رسد، زیرا اذان وسیلهی آگاهی دادن برای اوقات نماز است و نماز قبل از اذان به اجماع علما جایز و صحیح نیست، تنها در نماز صبح جایز است که چند دقیقه قبل از تمام شدن شب اذانی گفته شود تا مردم را از وقت نماز آگاه کند.
خطیب شربینی در مغنی گفته است:[28] "شرط کافی در اذان این است که وقت آن را بدانی به جز کسی که یکبار برای خود یا جماعتی اذان گفته و شرط نیست که وقت آن را بداند و اگر وقت آن را فهمید اذان او صحیح است به دلیل صحت اذان گفتن نابینا".
6ـ شرط ششم آن است که جماعتی اذان و اقامه را بشنوند و اگر تنها خودش بود باید خودش صدای خود را بشنوند.[29]
7ـ اذان باید به زبان عربی گفته شود[30] و جایز نیست که با زبانی دیگر برای جماعتی اذان بگوید و عدهای از شافعیها گفتهاند اگر تنها خودش بود مشکلی نیست که با زبان خودش اذان بگوید تا اینکه زبان عربی را یاد بگیرد ولی در نزد حنفیها و حنابله صحیح نیست زیرا آنها میگویند اذان نیز مانند قرآن با زبان عربی وارد شده است[31] و این رأی پسندیدهتر و صحیحتر است و قول شافعیها ضعیف است و بر این قول عمل نمیشود زیرا دلیلی ندارند.
علما در این مسأله اختلاف نظر دارند که آیا هنگام اذان گفتن جایز است حرف بزنی یا خیر؟[32]
اول: عدهای گفتهاند حرف زدن (صحیح است):[33] اگر حرف مؤذن شرعی باشد مانند جواب سلام و عطسه، و این قول امام احمد، ابن زبیر، حسن، عطا و ابن حزم است زیرا ثابت شده است که سلیمانبن صرده که صحابی بوده است: ((أَنَّهُ كَانَ يُؤَذِّنُ لِلْعَسْكَرِ، فَكَانَ يَأْمُرُ غُلَامَهُ فِي أَذَانِهِ بِالْحَاجَةِ))([34])، يعنى: ((هنگامی اذان گفتهاست در میانهی اذان به زیردستانش فرمان داده است یعنی با آنها حرف زده است)).
همچنین امام ابوداود گفته است: به امام احمد گفتم: آیا در هنگام اذان گفتن جایز است حرفی بزنی؟ فرمودند بله. پرسیدم در هنگام اقامه چطور؟ فرمودند خیر.
دوم: عدهای دیگر گفتهاند (مکروه است):[35] یعنی در هنگام اذان گفتن حرف زدن کراهت دارد و این فرمودهی ابوحنیفه، شافعی، مالک، ثوری و حنفی است.
رأی اول راجح است مادامی که حرف زدن شرعی باشد و زیاد طول نکشد یعنی فاصلهی حرف زدن و اذان گفتن زیاد طول نکشد.
بخش دوم
چگونگی اذان گفتن و سنتهای آن
7 موضوع را شامل میشود:
موضوع اول: چگونگی اذان گفتن و بیان کردن آن
موضوع دوم: سنتهای اذان (مستحبات)
موضوع سوم: معنای کلمات اذان
موضوع چهارم: گفتن (الصلاة خیرٌ من النوم) در اذان
موضوع پنجم: گفتن (حی علی خیر العمل) در اذان
موضوع ششم: کارهایی که بعد از اذان انجام دادن آنها مستحب است
موضوع هفتم: صلوات فرستادن بر پیامبر بعد از اذان
اذان به چند شیوه بر ما نازل شده است و پسندیدهترین حالت آن بدینگونه است:[37]
گفتن اللهاکبر 4 مرتبه در ابتدا، سپس آنچه بعد از (اللهأکبر) میآید به صورت تکرار به جز (لاإله إلاالله) که یکبار تکرار میشود. تعداد کلمات اذان (15 کلمه) است[38]، و بخاطر حدیث عبدالله پسر زید که بدین شیوه است:[39]
اللهُ أَكْبَرُ1 اللهُ أَكْبَرُ2
اللهُ أَكْبَرُ3 اللهُ أَكْبَر4
أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ5.....أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إِلَّا اللهُ6
أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَّسُولُ الله7.....أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَّسُولُ الله8
حَيَّ عَلَی الصَّلَاةِ9...... حَيَّ عَلَی الصَّلَاة10
حَيَّ عَلَی الْفَلَاحِ11...... حَيَّ عَلَی الْفَلَاح12
اللهُ أَكْبَرُ13 اللهُ أَكْبَر14
لَا إِلَهَ إِلَّا الله15([40]).
1ـ مستحب است که مؤذن دارای صوتی خوش و صدایی بلند و رسا باشد و صدایش را هنگام اذان گفتن بلند کرده و در جای بلند بایستد، بخاطر حدیث پیامبر هنگامی که عبدالله پسر زید خبر خوابش را به ایشان عرض کردند، ایشان فرمودند: ((أَلْقِه عَلَى بِلَالٍ، فَإِنَّهُ أَنْدَى مِنْكَ صَوْتًا))([41])، يعنى: ((به نزد بلال برو و او را از کلمات اذان آگاه کن زیرا او صدایش بلندتر و خوشصداتر است)). یعنی صدایش به نقاط دور نیز میرسد و این بدین خاطر است تا افراد بیشتری صدایش را بشنوند و بر دلهایشان تأثیر بگذارد و به سوی نماز بشتابند. هر چند در این عصر و زمان لازم نیست تا مؤذن صدایش بلند باشد چون میکروفون وجود دارد و صدا را به نقاط دور دست میرساند.
امام دارمی و ابن خزیمه نقل کردهاند که: ((أَنَّ رَسُولَ اللهِh أَمَرَ نَحْوًا مِنْ عِشْرِينَ رَجُلًا فَأَذَّنُوا، فَأَعْجَبَهُ صَوْتُ أَبِي مَحْذُورَةَ، فَعَلَّمَهُ الأَذَانَ))([42])"([43])، يعنى: ((پیامبر به 20 نفر فرمان دادند که اذان بگویند و آنان اذان گفتند و سپس ابومحذوره را به عنوان مؤذن شهر مکه انتخاب کردند)).
پس صدای رسا و خوشصدایی برای اذان گفتن مهم است، یعنی اگر کسی اذانش صحیح و خوشصداتر باشد بر دیگران اولویت دارد و اگر او حاضر نبود کسی که کلمات اذان را دقیق و درست بیان میکند در اولویت است و اگر او نیز حضور نداشت کسی که صدای بهتری دارد در اولویت است تا اذان بدهد و کمکم خود را آماده کند.
2ـ اگر مؤذن اذان گفت و وضویش باطل شد اذانش نزد تمام علما صحیح است و همچنین اگر جُنُب شد اذانش صحیح است زیرا دلیلی بر منع انسان جُنُب برای اذان گفتن نداریم همچنین انسان جُنُب به معنای نجس نیست هر چند امام احمد و اسحاق او را از اذان گفتن منع کردهاند[44] و اگر مؤذن وضو داشته باشد بسیار بهتر است.
3ـ مستحب است اذان آرام و شمرده شمرده گفته شود[45] و اقامه سریع و بدون وقفه.[46]
4ـ مستحب است که مؤذن هنگام اذان گفتن انگشتانش را درون گوشش قرار دهد زیرا در روایتی از ابوجُحیفه آمده است که: ((رَأَيْتُ بِلَالًا يُؤَذِّنُ، وَيَدُورُ، وَيُتْبِعُ فَاهُ هَهُنَا وَهَهُنَا، وَإِصْبَعَاهُ فِي أُذُنَيْهِ))([47])، يعنى: ((بلال را در هنگام اذان گفتن دیدم که به راست و چپ میچرخید و ا نگشت شهادتین را در گوشهایش قرار داده بود)).
منظور از چرخیدن به راست و چپ، هنگام (حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ) گفتن به طرف راست و (حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ) گفتن به طرف چپ است.
علما فرمودهاند در این کار 2 سود وجود دارد:[48]
الف) شاید با این کار صدایش بلندتر شود.
ب) کسانی که از دور میبینند میفهمند که او مؤذن است.[49]
5ـ چرخاندن سر به طرف راست در هنگام (حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ) در هر دو بار گفتن و همچنین چرخاندن سر به طرف چپ هنگام گفتن (حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ) در هر دو بار تکرار بخاطر حدیث ابوجُحیفه که قبلاً ذکر شد.[50]
به همین خاطر مستحب است که مؤذن سرش را به طرفین بچرخاند و بدنش روبه قبله باشد و جمهور علما این نظر را دارند به جز امام مالک که آن را قبول ندارد. و امام احمد و اسحاق شخص مؤذن را موظف میدانند که حتی سرش را به طرفین بچرخاند تا اگر بر روی بلندی قرار دارد مردم صدایش را بشنوند.[51]
6ـ مستحب است که شخص مؤذن ایستاده و روی بلندی یا دیواری ایستاده و اذان بگوید تا بیشترین افراد صدای او را بشنوند.
ابن منذر فرموده است: تمام کسانی که در خدمتشان شاگردی کردهام به این نظر بودهاند که مؤذن باید ایستاده اذان بگوید.[52]
همچنین در حدیثی که قتاده روایت میکند آمدهاست که پیامبر به بلال فرمود: ((قُم ْفَأَذِّنْ))([53])، يعنى: ((بلند شو)) و اذان بگو با فعل امر آمده است و تمام مؤذنان پیامبر ایستاده اذان گفتهاند.
ولی اگر عذری مانند بیماری داشت میتواند نشسته اذان بگوید و همچنین مستحب است که ایستاده قامت را بگویند.
7ـ مؤذن نباید اذان را طولانی بکند و مانند نشید شود زیرا این کار باعث میشود بر مردم مشتبه شود که این اذان است یا نشید و این کاری ناپسند است.[54]
8ـ مستحب است که دو مؤذن وجود داشته باشند[55] که یکی از آنها اذان قبل از صبح را بگوید و دیگری اذان صبح. و دلیلمان حدیث پیامبر است که فرمودند: ((إِنَّ بِلَالًا يُؤَذِّنُ بِلَيِلٍ، فَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى تَسْمَعُواْ أَذَانَ ابْنِ أُمِّ مَكْتُومٍ))([56])، يعنى: ((بدون شک بلال در شب اذان میگوید پس بخورید و بیاشامید تا صدای اذان ابناممکتوم را بشنوید)). منظور این است که بلال اذان قبل از صبح و ابناممکتوم اذان صبح را میگویند.
9ـ مستحب است که مؤذن در شب بارانی و سرمای سخت هنگامی که امام میخواهد نمازها را جمع کند، برای کسانی که در منزل هستند بعد از گفتن (حَيَّ عَلَی الفَلَاح) بگوید: ((أَلَا صَلُّواْ فِي الرِّحَالِ))([57])، یعنی: ((نمازهایتان را در جای خود ادا کنید)) یا بگوید: ((صَلُّواْ فِي بُيُوتِكُمْ))([58])، یعنی: ((نمازهایتان را در منزل ادا کنید)).
10ـ مستحب است شخصی خاص با شرایط مؤذن، اذان گفتن را برعهده بگیرد.[59]
11ـ مستحب است که کسی که اذان یا اقامه را میشنود همان چیزی را که مؤذن میگوید او نیز تکرار کند مگر در هنگامی که مؤذن میگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لآ إِلَهَ إِلاَّ الله، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَّسُولُ الله)، او باید بگوید: ((وَأَنَا أَشْهَدُ أَنْ لآ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيْكَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، رَضِيْتُ بِاللهِ رَبَّا وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا وَبِالْإِسْلَامِ دِيْنًا)([60])، و هنگامی که مؤذن میگوید: (حَيَّ عَلَى الصَّلاَةِ، حَيَّ عَلَى الْفَلاَح) او بگوید: (لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ)([61])، و هنگامی که مؤذن میگوید: (الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ) او بگوید: (الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ)، و هنگامی که مؤذن در هنگام قامت گفتن بگوید: (قَدْ قَامَةِ الصَّلَاةُ، قَدْ قَامَةِ الصَّلَاة) او بگوید: (قَدْ قَامَةِ الصَّلَاةُ، قَدْ قَامَةِ الصَّلَاة)، قالh:- ((إِذَا سَمِعْتُمُ الْمُؤَذِّنَ فَقُولُواْ مِثْلَ مَايَقُولُ))([62]).
معنای کلمات اذان بدین شکل است:[63]
· واژهی (اللهأکبر) یعنی: (خداوند از هر چیزی بزرگتر است) یا (خداوند خیلی بزرگتر از آن است که شریکی برای او قرار داد که شایستهی این بزرگی نیست) یا به معنای: (خیلی بزرگ نیز میآید).
· واژهی (أَشْهَدُ) یعنی: (شهادت میدهم و میدانم).
· واژهی (حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ) یعنی: (به سوی نماز بیاید یا با عجله بیاید).
· واژهی (فَلَاح) یعنی: (پیروزی و ماندن و سرافرازی زیرا نمازگزار به اذن خداوند وارد بهشت میشود و بهشت نیز پیروزی و سرافرازی است و تا ابد در آن میمانند و ندا دادن برای سرافرازی یعنی بشتابید برای پیروزی و ماندن ابدی).
· همچنین کلمات اذان با (لَا إِلَهَ إِلَّا الله) تمام میشود یعنی: (هیچ معبودی لایق پرستیدن نیست مگر الله، تا با اسم خدا پایان یابد و آخرین کلمه پرستیدن خدای احد باشد، همچنان که اسم خداوند شروع اذان بود همانطور نیز پایان اذان نیز باید باشد).[64]
واژهی (الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ) در اذان صبح یعنی: (نماز از خواب بهتر است).
واژهی (قَدْ قَامَتِ الصَّلَاة) یعنی: (الان وقت نماز فرا رسیده یا وقت نماز خواندن است).
علماء در مورد گفتن (الصلاة خیر من النوم) در اذان آرای متفاوتی دارند، همانطور که ابن رشد گفته است[65] آیا (الصلاة خیر من النوم) در نماز صبح گفته میشود یا خیر؟
· جمهور علماء اتفاق نظر دارند که در اذان صبح گفته میشود.
· بعضی دیگر گفتهاند در اذان صبح نمیگویند چون جزء جملات اذان نیست، از جملهی علماء امام شافعی است.
و دلیل اختلافشان نیز این است که آیا در زمان پیامبر این جمله را گفتهاند یا در زمان امام عمر؟
امام شوکانی نیز میفرماید:[66] جملهی (الصلاة خیر من النوم) با توجه به حدیث ابومحذوره ثابت شده است: ((عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِ h الْأَذَانَ وَقَالَ: إذَا كُنْتَ فِي أَذَانِ الصُّبْحِ فَقُلْتَ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ فَقُلْ الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ))([67])، يعنى: ((ابو محذوره گفته است پیامبر اذان را به من آموخت و فرمودند در اذان صبح بعد از (حی علی الفلاح) بگو (الصلاة خیر من النوم)).
علمای معاصر دربارهی (الصلاة خیر من النوم) به بحث پرداختهاند که آیا در اذان اول گفته میشود یا اذان دوم؟
شیخ آلبانی میفرماید:[68] (الصلاة خیر من النوم) برای اذان اول صبح است که قبل از وقت آمدن اصلی خود به اندازهی(15) دقیقه گفته میشود و دلیلش فرمودهی ابن عمر است که فرمود: يعنى: ((كَانَ الْأَذَانُ بَعْدَ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ مَرَّتَيْنِ))([69])، ((الصلاة خیر من النوم در اذان صبح اول بعد از (حَيَّ عَلَی الفَلَاح) دو مرتبه تکرار شده است)).
و شیخ ابن باز فرموده است:[70] (الصلاة خیر من النوم) در هر دو اذان جایز است ولی در اذان دوم گفتنش اولویت دارد.
همچنین ابن عثیمین میفرماید:[71] گفتن (الصلاة خیر من النوم) دو مرتبه بعد از (َحيَّ عَلَی الصَّلَاة و حَيَّ عَلَی الفَلَاح) گفته میشود.
همچنین (الصلاة خیر من النوم) به (التثویب) نام برده شده است یعنی پاداش دریافت کردن از (ثاب ـ یثوبُ) گرفته شدهاست، زیرا مؤذن پاداش دریافت میکند بواسطهی دعوت مردم برای نماز.
همچنین واژههای فی اذان الصبح، اذان( مضاف) است و الصبح (مضافالیه) است.
در باب اضافهالشی إلی سببهِ آمده است. یعنی اذانی که دلیلش آمدن صبح است.
و همچنین درست است که در باب اضافةالشی الی نوعهِ بیاید. یعنی اذان در صبح.
اذان صبح آن است که بعد از بیرون آمدن روشنایی باشد. و به (تثویب) نامگذاری شده است زیرا اکثر مردم در آن وقت در خواب شیرین هستند.
مردم در این عصر و زمان به این اشتباه افتادهاند که (الصلاة خیر من النوم) در اذان گفته میشود، و اشتباه آنها در این است که در برخی از الفاظ احادیث دیگر آمده است که: ((وَإِذَا أَذَّنْتَ بِالْأوَّلِ مِنَ الصُّبْحِ فَقُل: الصَّلَاةُ خَيرٌ مِنَ النَّوم))([72])، يعنى: ((اگر اذان اول را دادی بگو (الصلاة خیر من النوم)، نماز خواندن از خواب بهتر است))، بدینترتیب چنان پی بردهاند که التثویب در اذان آخر شب است به همین خاطر آن را اذان اول قلمداد کردهاند و گفتهاند الصلاة خیر من النوم در اذان دوم بدعت است.
به همین خاطر میگویند وقتی پیامبر فرمود: ((إِذَا أَذَّنْتَ الْأوَّلَ لِصَلَاةِ الصُّبْحِ))، يعنى: ((اگر اذان اول را برای نماز صبح دادی))، فرموده برای نماز صبح، پس معلوم است اذان آخر شب برای نماز صبح نیست، بلکه برای این است: ((لِيُوَقِّظَ النَّائِم وَيَرْجِعَ الْقَائِمُ))([73])، يعنى: ((که خوابیده را بیدار کند و آنکه بیدار است به سوی مسجد فرا بخواند)).
ولی نماز صبح اذان ندارد مگر هنگام اول صبح اذان گفته شود، به دلیل حدیث پیامبر که فرموده: ((إِذَا حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَلْيُؤَذِّنْ لَكُمْ أَحَدُكُمْ))([74])، يعنى: ((اگر وقت نماز فرا رسید یکی از اختلاف بر روی واژهی (اذا اذنت الاول) میباشد.
به همین خاطر گفتهاند[75] که این مشکلی ندارد زیرا اذان و اقامه در لغت، معنای رساندن و آشکار کردن است، باید اذان برای نماز صبح بعد از آمدن صبح باشد تا به آن بگویند اذان اول و این قضیه به صورت واضح و آشکار در صحیح مسلم آمده است که ام المؤمنین عایشه در نماز تهجد پیامبر در شب فرمود: (( كَانَ يَنَامُ أَوَّلَ اللَّيِلِ وَيُحْيِيَ آخِرَهُ، ثُمَّ إِنْ كَانَ لَهُ حَاجَةٌ إِلَى أَهْلِهِ قَضَى حَاجَتَهُ، ثُمَّ يَنَامُ، فَإِذَا كَانَ عِنْدَ الْنِّدَاءِ الأَوَّلِ))([76])، يعنى: ((در ابتدای شب میخوابید و در انتهای شب بیدار میشدند و اگر کاری بود انجام میدادند سپس دوباره میخوابید و هنگامی که اذان اول را میگفتند بیدار میشدند)).
منظور از: ((عِنْدَ النِّدَاءِ الأَوَّلِ)) اذان صبح است که به اقامه نسبت داده شده و اسم آن را اذان اول صبح نامیدهاند همانطور که پیامبر فرمودهاند: ((بَيْنَ كُلِّ أَذَانَيْنِ صَلَاةٌ))([77])، يعنى: ((در میان هر دو اذان نمازی است)). و منظور از (دو اذان) بدون شک (اذان و اقامه) است نه فاصلهی بین دو اذان.
همچنین در صحیح بخاری آمده است که: ((زَادَ عُثْمَانُ الأَذَانَ الثَّالِثَ فِيِ صَلَاةِ الْجُمُعَةِ))([78])، يعنى: ((امام عثمان اذان سوم را برای نماز جمعه اضافه کرد)). و میدانیم که نماز جمعه یک اذان یا 2 اذان و یک اقامه دارد و چنان که اسمش را گذاشته اذان سوم پس ابهام رفع میشود.
همچنین (الصلاة خیر من النوم) برای اذان دوم صبح نیز صحیح است. فتوای بن باز و بنعثیمین راجح است که میگویند (الصلاة خیر من النوم) در اذان آخر یعنی اذان دوم است. همچنان که پیداست از الفاظ مختلف حدیث فهم میشود که در اذان دوم جایز است و همچنین با جمهور علما موافق است هم علمای سلف هم علمای معاصر. ولی اگر در اذان اول صبح هم گفته شود مشکلی نیست همچنان که بن باز گفته است.
امام شوکانی فرموده است:[79] در حدیث عبدالله پسر زید در جملات اذان، جملهی (حَيَّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَل) نیامده است.
امام زکریای انصاری فرموده است[80] که امامان مذاهب هیچگونه اختلافی در مورد جملهی (حَيَّ عَلَی خیر الْعَمَل) که آیا جز اذان است یا نه ندارند و همگی آنها بر این باورند که این جمله جزء اذان نیست.
و جمور علماء گفتهاند: هرچه در صحیح بخاری و مسلم در مورد اذان حدیث وارد شده است جلمهی (حَيَّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَل) نیامده است. و همچنین گفتهاند اگر این جمله هم آمده باشد آن در اذان اول بودهاست و نسخ شدهاست به دلیل احادیثی که بعداً آمدهاست و ما میدانیم که اذان (بلال) و (ابن اممکتوم) در مسجد مدینه، اذان (ابومحذوره) در مکه و (سعدی القرظی) در قباء جملهی حی علی خیر العمل نداشته است و بدون شک اگر این جمله در اذان وجود داشت به ما نیز میرسید و فراموش نمیشد و این موضوع که (حَيَّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَل) جز اذان است برای ما ثابت نشده است و چیزی باطل و بدعت است.[81] و این جملهی اضافی است که امامیه آن را در اذان میگویند و هر چهار مذهب متفقند که جملهی (حَيَّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَل) در اذان وجود ندارد.
1ـ دعا کردن بعد از اذان:[82] حدیث جابربن عبدالله انصاری: ((مَنْ قَالَ حِينَ يَسْمَعُ النِّدَاءَ: اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلَاةِ الْقَائِمَةِ،آتِ مُحَمَّدًا الْوَسِيْلَةَ وَالْفَضِيْلَةَ وَابْعَثْهُ مَقَامًا مَحْمُودًا الَّذِي وَعَدْتَّهُ، حَلَّتْ لَهُ شَفَاعَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ))([83])، يعنى: ((هرکسی که اذان را شنید بگوید: خداوندا مؤذن و کسی که نماز را به پا میدارد مقام وسیله و فضیله که مقامی بلندمرتبه است به ایشان ببخش و همچنین پیامبرمان محمد را در جایگاه محمود قرار بده)).
همچنین ابن حجر فرموده است: [84]کلمهی (حَلَّت له) یعنی: (شایستگی برای او واجب شده) یا نازل شده، همچنین در طحاوی آمده که ابن مسعود با لفظ وجبتله آمده است.
همچنین در حدیث ابن عمر آمده است که پیامبر فرموده است: ((إِذَا سَمِعْتُمُ الْمُؤَذِّنَ فَقُولُواْ مِثْلَ مَايَقُولُ، ثمَّ صَلُّواْ عَلَيَّ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَيَّ مَرَّةً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ بِهَا عَشْراً، ثُمَّ سَلُّواْ اللهَ لِيَ الْوَسِيْلَةَ فَإِنَّهَا مَنْزِلَةٌ فِي الْجَنَّةِ لَاتَنْبَغِي أَنْ تَكُونَ إِلَّا لِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللهِ، وَأرْجُو أَنْ أَكُونَ أَنَا هُوَ، فَمَنْ سَأَلَ لِي حَلَّتْ عَلَيْهِ شَفَاعَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ ))([85])، يعنى: ((هر وقت صدای اذان را شنیدید، آنچه میشنوید تکرار کنید و بر من صلوات بفرستید هرکس یکبار بر من صلوات بفرستد خداوند صلوات بر او میفرستد پس برای من تقاضای مقام وسیله بکنید که جایگاهی است در بهشت و فقط به یک نفر در امت داده میشود و از خدا میخواهم آن یک نفر من باشم و هرکس آن مقام را برای من بخواهد در روز قیامت شفاعتم برایش ثابت است)).
همچنین ابن حجر فرموده است: "منظور از اذان شاید همهاش همین صلوات فرستادن باشد که در حدیثی از امام مسلم این را تأکید میکند: ((قُولُواْ مِثْلَ مَايَقُولُ ثُمَّ صَلُّواْ عَلَيَّ...))([86])"([87])، يعنى: ((مؤذن چی گفت شما هم تکرار کنید و بعد از آن صلوات بفرستید)).
2ـ دعا کردن ما بین اذان و اقامه: در آن هنگام دعا رد نمیشود و اجابت میشود. از انس مالک روایت شده است که پیامبر فرمود: ((إِنَّ الدُّعَاءَ لاَيُرَدُّ بَيْنَ الْأَذَانِ وَالْإِقَامَةِ، فَادْعُوا))([88])، يعنى: ((از خدا طلب دعای خیر کنید زیرا دعا مابین اذان و اقامه رد نمیشود)).
امام ابنحجر هتیمی از علمای شافعی مذهب میفرماید:[89] در هیچ یک از احادیث ندیدهایم که به صلوات فرستادن بر پیامبر چه قبل از اذان و چه بعد از اذان اشاره شده باشد و همچنین بعد از (محمدرسولالله) نیز ندیدهایم، همچنین در فرمایشات امامان مذاهب نیز چنین چیزی ندیدهایم و هیچ یک از این دو عمل مستحب نیست و هرکس چنین کاری انجام دهد و در ابتدا یا انتهای اذان صلوات فرستادن را اضافه کند، از این کار ممانعت میشود و آن شخص سرزنش میشود زیرا کاری بدون دلیل انجام داده است و هرکس نیز کاری بدون دلیل انجام دهد در دین رد میشود و ملامت میشود.
ابن تیمیه فرمودند فرموده است:[90] صلوات فرستادن یکی از دعاها میباشد و دعا مستحب است که به صورت پنهانی باشد مگر دلیل خاص برای آشکار کردن آن داشته باشیم و خداوند میفرماید: «ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةًۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٥٥ » (اعراف/ 55).
و«إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِيّٗا ٣» (مریم/ 3).
و«وَٱذۡكُر رَّبَّكَ فِي نَفۡسِكَ تَضَرُّعٗا وَخِيفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ ٢٠٥» (اعراف/ 205).
بخش سوم
چگونگی اقامه کردن و احکام آن که شامل 4 موضوع است:
موضوع اول: تعریف اقامه در لغت و دین
موضوع دوم: حکم اقامه کردن
موضوع سوم: چگونگی اقامه کردن و روش گفتن آن
موضوع چهارم: مستحبات اقامه کردن
تعریف اقامه در زبانشناسی:[91] مصدر (اقَامَ) است، بلند شدن برای انجام کاری و اگر آن کار را انجام داد آن کار به همان صورت میماند. و چند معنا دارد از جمله (الاستمرار ـ الاظهار ـ النداء) یعنى: (جا گرفتن، آشکار کردن، صدا زدن).
همچنین اقامه در اصل مصدر (أقَامَ) یعنی ایستادن است و در حقیقت ایستادن شخص نشسته یا ایستادن شخص خوابیده است. اگر شخصی که اقامه گفت کسانی که نشستهاند بلند میشوند و نشستنشان تمام میشود.[92]
و اقامه به معنای انتظار برای انجام کاری است و هنگامی که آن کار انجام شد انتظار تمام میشود.
تعریف اقامه از لحاظ شرعی: بندگی خداوند است برای اقامهی نماز و انجام دادن چند ذکر مشخص و منحصربه فرد.[93] و علما به چندین روش آن را تعریف کردهاند:
اعلام کردن برای انجام کاری، و آن کار بلند شدن برای نماز است با چند ذکر مشخص.[94]
اقامه نیز همانگونه که در بحث اذان گفتیم مانند اذان (فرض کفایی) است. و برای هر 5 مرتبه نماز فرض است و فرقی نمیکند که نماز در وقت خودش باشد یا از وقت خودش گذشته باشد.[95]
و دلیلمان حدیث پیامبر است که فرمود: ((مَا مِنْ ثَلَاثَةٍ فِي قَرْيَةٍ وَلَا بَدْوٍ لَا تُقَامُ فِيهِمُ الصَّلَاةُ إِلَّا قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ))([96])، يعنى: ((هیچ سه نفری در روستایی وجود ندارند که اذان و اقامه و نماز انجام ندادهاند مگر اینکه شیطان بر آنها مسلط میشود)).
وگفتهی انس که فرموده است: ((أُمِرَ بِلَالٌ أَنْ يَشْفَعَ الْأَذَانَ وَأَنْ يُوتِرَ الْإِقَامَةَ))([97])، يعنى: ((به بلال فرمان داده شد که کلمات اذان را 2 بار تکرار کند و کلمات اقامه را یکبار)).
همچنین آن فرمایش پیامبر: ((إِذَا أَنْتُمَا خَرَجْتُمَا فَأَذِّنَا ثُمَّ أَقِيْمَا ثُمَّ لِيُؤَمَّكُمَا أَكْبَرُكُمَا))([98])، يعنى: ((اگر دو نفر از شما بیرون رفتند و اذان و اقامه را به جای آورند پس مسنترین شما امامت را برعهده بگیرد)).
حکم اقامه مانند حکم اذان است که قبلاً گفتیم فقط چند نکتهای را اضافه کردهایم:
1ـ اقامه باید سریع گفته شود و در ضمن ادای حروف به درستی باشد ولی به قدری سریع نباشد که معنا و اشکال کلمات عوض بشود.[99]
2ـ اگر مؤذن اذان گفت و اقامه کرد مستحب است که نمازگزاران آن کلمات را تکرار کنند و این بحث در بحث سنتهای اذان گفته شد.[100]
3ـ اقامه باید با صدای بلند گفته شود تا مردم برای ادای نماز آگاه شوند و به سوی نماز بشتابند.[101]
4ـ اقامه نباید گفته شود مگر به فرمان امام، همانگونه که بلال تا پیامبر دستور نمیفرمودند اقامه نمیکرد و اگر زیاد طول میکشید صحابه میگفتند: ((الصَّلاَةَ، يَا رَسُولَ اللهِ))([102])، یعنی: ((وقت نماز است ای رسولالله)).
اقامه به چندین شکل نازل شده است و ما در اینجا از شکلهای رایج علما بحث میکنیم:[104]
اقامه(11) جمله دارد[105] و آن اقامه کردن بلال میباشد که به دستور پیامبر در سفر و حضر اینگونه بوده است.[106]
اللهُ أَكْبَرُ1، اللهُ أَكْبَر2،
أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله3،
أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَّسُولُ الله4،
حَيَّ عَلَی الصَّلَاةِ5،
حَيَّ عَلَی الْفَلَاح6،
قَدْ قَامَتِ الْصَّلَاةُ7، قَدْ قَامَتِ الصَّلَاة8،
اللهُ أَكْبَرُ9، اللهُ أَكْبَر10،
لَا إِلَهَ إِلَّا الله11([107])
مستحبات اقامه همان مستحبات اذان است با چند مورد بیشتر:
1ـ مستحب است که مؤذن و اقامهکننده ساکن آن شهر یا محل باشند.
2ـ بهترین زمان اجابت دعا بعد از اذان است و همچنین امام ترمذی با اسناد حسن میفرماید: ((إِنَّ الدُّعَاءَ لاَيُرَدُّ بَيْنَ الْأَذَانِ وَالْإِقَامَةِ، فَادْعُوا))([108])، يعنى: ((طلب دعای خیر بکنید که دعای مابین اذان و اقامه رد نمیشود)).
3ـ مستحب است که مؤذن و اقامهکننده یک شخص واحد باشد و امام باید دستور اقامه کردن را بدهد و مؤذن نباید اقامه بگوید مگر با اشاره یا بلند شدن امام برای نماز.[109]
بخش چهارم
اسم و زندگی مؤذنین پیامبر و ویژگیهای مؤذنان و برخی از اشتباهات مؤذنان.
شامل سه موضوع است:
موضوع اول: زندگینامه موذنان پیامبر
موضوع دوم: ویژگیهای موذنان
موضوع سوم: برخی از اشتباهات مؤذنان
و ایشان 4 نفر بودند، 2 نفر از آنها مؤذن مدینه، یکی مؤذن قباء و دیگری مؤذن مکه بود.
1ـ بلال حبشی:[110] اسمش بلال پسر رباح حبشی است. جوانی سیاهپوست بود، هنگامی که اسلام خود را آشکار کرد، کافران او را شکنجه و آزار دادند، سپس امام ابوبکر او را خرید و آزاد کرد، بلال جزء آن هفت نفر اول بود که اسلام خود را اعلام کرد و از طرف پیامبر مژدهی بهشت را دریافت کرد و در تمام غزوات شرکت کرده و اولین مؤذن پیامبر در مدینه بود پس از فوت پیامبر برای جهاد به شام رفت و در سال 20 هجری در دارییا وفات فرمودند و همچنین 44 حدیث را روایت فرموده است.
2ـ ابن اممکتوم:[111] در مدینه به عبدالله پسر اممکتوم مشهور است و نزد اهل عراق به عمر پسر اممکتوم شناخته شده است. دومین مؤذن پیامبر بوده و نابینا بوده است. پیامبر در 13 غزوه او را جانشین خود کرده است. در جنگ قادسیه شرکت داشته و سپس برگشته و در مدینه وفات فرموده است.
3ـ ابو محذوره:[112] اسم ایشان اوس پسر میعیریه که به ابومحذوره مشهور است. جوانی خوشصدا از اهل مکه بود و در مکه ماند و به مدینه هجرت نکرد وقتی پیامبر از غزوهی حنین برمیگردند او را میبیند و صدایش را میشنوند و سپس او را صدا میزند و اذان را به او میآموزد در شهر مکه میماند و در سال 59 هجری وفات فرموده است.
4ـ سعدی قرظی:[113] اسمش عبدالرحمن پسر سعد پسر عمار پسر سعد است و مولای عمار پسر یاسر است. و مؤذن مسجد قبا در مدینه بوده است. ابومحذوره که به ترجیع یعنی (بازگشت به هر دو شهادتین) اذان میداد و اقامه را دو مرتبه تکرار میکرد و بلال اذان را بدون ترجیع میگفت و اقامه را فقط یک مرتبه میگفت. مذهب امام شافعی و اهل مکه پیرو اذان ابومحذوره و اقامهی بلال هستند، امام ابوحنیفه و اهل عراق پیرو اذان بلال و اقامهی ابومحذوره هستند، امام احمد و اهل حدیث و اهل مدینه پیرو اذان و اقامهی بلال هستند امام مالک مخالف آن دو شیوه است که تکرار اللهاکبر و دو مرتبه گفتن اقامه روش آنهاست.[114]
مختصری از زندگی عدهای از قاریان و مؤذنین قرن بیستم[115]
قبلاً در مورد فضل و بزرگی اذان گفتن در اسلام بحث کردیم و گفتیم که مؤذنان همیشه در خدمت دین بودهاند و با صدای خوش و رسای خود به دین خدمت کردهاند و از زمان پیامبر تا الان این رویه مرسوم بوده است. در صفحات قبل مختصری از زندگی مؤذنان پیامبر را آوردیم و اینک بحثی کوتاه در مورد قاریان و مؤذنان این عصر را میآوریم که همزمان که قرآن را تلاوت کردهاند و به همان شیوه مؤذن نیز بودهاند و به دین خدمت کردهاند.
1ـ قاری شیخ مصطفی اسماعیل: اسمش مصطفی اسماعیل است، مصطفی در 17/1905 در روستای متین غزال، شهر طنطا، استان الغربیه در کشور مصر چشم به جهان گشود، در خانوادهای دیندار دیده به جهان گشود، کمتر از 12 سال از زندگیاش میگذشت که تمام قرآن را حفظ کرد، 30 بار تمام قرآن را نزد استادش شیخ ادریس فاخر مرور کرد، همچنین قرائات عشر را نزد شیخ ادریس فاخر تمام کرد در حالی که سنش کمتر از 16 سال بود. اولین نفری بوده برای تلویزیون مصر قرآن ضبط کرده است، از جمله مشهورترین قاریان جهان بوده و خدمتی بزرگ به قرآن و دین کرده است و چندین صدای ضبط شده از اذان و قرآن دارد.
در صبح روز جمعه 36 دسامبر 1978 میلادی وفات فرموده. و در روز یکشنبه در 28 دسامبر 1978 میلادی در مسجد خودش که در آنجا زندگی میکردند و در همان روستای مادری خود به خاک سپرده شد. غفرالله له و لنا.
2ـ شیخ محمدصدیق منشاوی: اسم کامل ایشان محمدصدیق تایب منشاوی است. در 20/ / 1920 میلادی در روستای البواریک، شهر المنشاة در استان سوهاج کشور مصر دیده به جهان گشود در سن 8 سالگی تمام قرآن را حفظ نمود، او در خانوادهای دینپرور بود، زیرا پدرش شیخ صدیق، پدربزرگش شیخ تایب و برادش شیخ محمود که به تازگی وفات نمودهاند همگی قاری بودهاند. شیخ صدیق منشاوی از مشهورترین قاریان جهان اسلام است که خدمتی بزرگ به دین و قرآن کرده و تلاوت و اذانهای ضبط شدهای دارد. و سپس ایشان در سال 1966 میلادی بیمار شد و در روز جمعه در تاریخ 20/ /1969 میلادی وفات فرمودند. غفرالله له و لنا.
3ـ شیخ عبدالباسط عبدالصمد: اسم کامل ایشان ابوطارق عبدالباسط محمد عبدالصمد است. شیخ عبدالباسط در سال 1927 میلادی در روستای المراعزة، شهر أرمنت، استان قنا در کشور مصر دیده به جهان گشودند، شیخ عبدالباسط اصالتاً کورد بوده و شیخ عبدالصمد پدربزرگش در کردستان عراق زندگی میکرده و بعدها به مصر هجرت میکند و در آنجا میماند، هنگامی که شیخ به سن 6 سالگی میرسد همراه با دو برادرش (محمود و عبدالحمید) نزد شیخ امیر به حفظ قرآن پرداختند، سنش به 10 سالگی نرسیده بود که تمام قرآن را حفظ نمود و در خانهی خود به کسب علوم شرعی پرداخت زیرا پدربزرگش حافظ قرآن بوده و در علم تجوید دستی داشته است، بعد از چندی شیخ مشغول آموزش قرآن بوده و حتی کتابخانهای مخصوص به خود را داشته است.
ایشان از مشهورترین قاریان جهان اسلام است که به واسطهی صدای زیبایش چندین نفر هدایت پیدا کردهاند، ایشان به چندین شیوه قرآن را تلاوت نمودهاند و به صورت ضبط شده در تمام دنیا پخش شده است. به طوری که بسیاری از قاریان و مؤذنان به تقلید از ایشان پرداختهاند. سپس ایشان در روز چهارشنبه 30/ / 1988 میلادی به سبب بیماری کبد وفات فرمودند و به دیار باقی شتافت، وفات ایشان تمام مسلمانان را متأثر کرد و انشاءالله خداوند ایشان را قرین رحمت خویش قرار دهد.
و در این برهه از زمان نیز چندین مؤذن خوشصدا و توانا در کشورهای اسلامی و همچنین در کردستان عراق داریم که صدایشان را مسلمانان میشنوند و با صدای خود به دین اسلام خدمت میکنند و به دیگران آموزش میدهند، خداوند درون مؤذنان را خالص گرداند برای خدمت صادقانه به دین، آمین.
1ـ اخلاص نیت: نیت مهمترین بخش هر کاری است و باید در هر کاری نیت داشت و انسان قلباً بگوید و فقط لفظی نباشد. همانطور که پیامبر فرموده است: ((إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ))([116])، يعنى: ((هر کاری باید همراه با نیت باشد)). به همین خاطر مؤذن باید قلباً به این کار راضی باشد و آن را انجام دهد و خود را تنها برای خدا خالص گرداند و تحت تأثیر دیگران قرار نگیرد زیرا ریا اعمال انسان را پوچ و نابود میکند و در دنیا و قیامت زیان دیده میشود.
2ـ پاک بودن مؤذن هنگام اذان: مستحب است که مؤذن وضو داشته باشد و جُنُب نباشد و لباسهایش تمیز باشد و اگر مؤذن اذان گفت و وضو نداشت اذانش صحیح است زیرا پیامبر در هر زمانی ذکر خدا را انجام دادهاند.[117]
3ـ باید اوقات نمازهای پنجگانه را بداند، برای اینکه اذان را در وقت خود ادا کند و پس و پیش نیافتد، اگر نابینایی اذان گفت اذانش صحیح است به شرط اینکه شخصی او را از اوقات نماز آگاه سازد زیرا: ((كَانَ ابْنُ مَكْتُومٍ (وَهُوَ أَعْمَى) لاَيُؤَذِّنُ حَتَّى يُقَالُ لَهُ: أَصْبَحْتَ أَصْبَحْتَ))([118])"([119])، يعنى: ((ابن مکتوم اذان میگفت تا به او گفته میشود اصحبت اصحبت یعنی روز شد روز شد)).
4ـ مؤذن باید در اذان و اقامه صدایش رسا و بلند باشد، و صدایی دلنشین داشته باشد همانطور که قبلاً بحث کردیم مانند حدیث عبدالله پسر زید که پیامبر فرمودند: ((أَلْقِهِ عَلَى بِلَالٍ، فَإِنَّهُ أَنْدَى مِنْكَ صَوْتًا))([120])، يعنى: ((برو نزد بلال و اذان را به او بیاموز زیرا او صدای بلندتر و خوشصداتر است)).
برخی از مؤذنان در اشتباه میافتند و عدهای نیز از دستورات شرعی سرپیچی میکنند با اضافه و کم کردن در اذان گفتن و دلیلش عدم آگاهی و بیدانشی آنهاست. و برخی مواقع به دلیل اجتهاد بدون علم به امید اینکه پاداش بیشتری دریافت کنند این کارها را انجام میدهند و بسیاری از این اشتباهات جدیداً به وجود آمده و بسیاری نیز از قدیمالایام وجود داشته است و تمام اینها نیز به سبب عدم علم کافی نسبت به اذان است.
اشتباهات مؤذنان عبارتند از:
1ـ کش دادن اذان همانند خواندن و خوانندگی
شیخ علی محفوظ در کتابش به اسم الابداع فی مضارالابتداع فرموده است:[121] از بدعتهایی که به وجود آمده است ریتم آواز و موسیقی است که اذان به آواز شبیه میشود و باعث میشود معنای کلمات اذان عوض شود با زیاد و کم کردن اعراب و توقف بیمورد تا ریتم اذان حفظ شود و این کاری ناپسند است.
امام بخاری این موضوع را بیان فرموده است:[122] محمدابن عبدالعزیز به مؤذنی گفت: یا به آسانی و به حالت عادی اذان بگو. یا اذان نگو، و ابن حجر فرموده است: چیزی که از این موضوع آشکار میشود این است که ترسیده آوازخوانی را قاطی اذان بکند و خشوعی باقی نماند.
شیخ عبدالله جبرین میگوید:[123] (تطریب و تلحین عبارتند از اِکودادن به صدا و تکرار کردن صدای خود، تا جایی که برخی اوقات به سبب آواز صدای خود همانند آوازخوانی میشود و این کار مکروه است، صحیح است که صدای خوش برای اذان سفارش شده است ولی گاهی اوقات از حالت عادی خارج میشود).
و برخی از مؤذنان آنچنان به آوازخوانی اهمیت میدهند تا کار به جایی میرسد که از معانی کلمات اذان و چگونگی اذان دادن غافل میشوند یا گاهی اوقات صدایی همانند آواز خواندن به کار میبرد و مایهی تشویق اطرافیان نیز قرار میگیرد و میگویند چه صدای زیبایی دارد یا به هر شکل که باشد کاری میکند که صدایش زیباتر به نظر برسد و اذان نیز برای این کار یعنی رقابت برای خوش صدایی نیست بلکه فقط جهت آگاهی مردم برای برپایی نماز است.
2ـ اشتباهاتی که از لحاظ لغوی در کلمات اذان عارض میشود: این اشتباهات عبارتند از کارهایی که مؤذن انجام میدهد و اعراب کلمات اذان را تغییر میدهد و یا بسیاری از کلمات را کش میدهد در حالی که نباید مَد داشته باشد و از جملهی این اشتباهات عبارتند از:
الف: بلند کردن و کشیدن همزه (الله) که به سبب این کشیدن به جملهی سؤالی تبدیل میشود و اینگونه میشود (هل اللهاکبر؟) آیا خداوند بزرگ است؟ و این کاری اشتباه است و نباید اینگونه باشد.
ب: کشیدن حرف (ب) در کلمهی أکبر که گفته میشود (أکبار) که در اصل (أکبر) صیغهی تفضیلی بر وزن (أفعل) است و معنایش این است که خداوند از هر چیزی بزرگتر است و وقتی به أکبار تبدیل شود به معنای دُهُل و ضرب (یا طبل) تبدیل میشود.
ج: کشیدن همزهی (أَشْهَدُ) که گفته میشود (آشهدُ) و بدین شیوه جمله به سوالی تبدیل میشود و اینچنین میشود (أأشهد أن لااله الاالله؟) یعنی آیا شهادت بدهم که خداوند تنها و یگانه است؟ و این نیز در اذان صحیح نیست.
د: کشیدن ضمهی رفع در (أشهدُ) که میشود (أشهدوا) و با این تغییر جمله از حالت خبری خارج میشود و به فعل ماضی تبدیل میشود.
هـ : مشدد کردن (ن) در (أشهدُ أن لااله الاالله) که به (أَشْهَدُ أَنَّ لاَ إِلَهَ الله) تبدیل میشود که در اصل آن (ن) ساکن است.
و: مفتوح کردن (ل) در (أشهدُ أنَّ مُحَمَّداً رسولُالله)، در حالی خود کلمهی ضمه است و خبر أَنَّ است و با این شکل مفتوح اگر بیاید معنایش تغییر پیدا میکند و این اشتباه بسیار رایج است.
ز: تلفظ نکردن (هاء) در (أشهد) که اشتباه است.
ح: تنویندار کردن و مضموم کردن (دال) در (محمداً) که گفته میشود (محمدٌ).
گ: تلفظ نکردن (ح) در (حی علی الفلاح) که میگویند (حي علی الفلا).
ی: تبدیل (کاف) به «گاف» در کلمهی أکبر و این نیز اشتباه است.
ک: اظهار نکردن (هاء) در کلمهی (الله) و اخفای آن به واو که جمله به (اللَّاواکبر) تبدیل میشود.
ل: تبدیل (هاء)در (لاإله إلاالله) بر (لاإلهها إلاالله) و این نیز اشتباهی دیگر است.
3ـ دقت نکردن مؤذنان به اوقات نماز که برخی اوقات باعث میشود در وقت خود اذان نگویند و زودتر یا دیرتر میگویند به ویژه در ماه مباره رمضان.
4ـ صلوات فرستادن زیاد بر پیامبر و دعا برای برخی از اصحاب پیامبر از طرف عدهای از مؤذنان بعد از اذان با صدای بلند.
5ـ اضافهی جمله (أشهدُ أَنَّ عَلیاً وَلِیُ الله)، و(أشْهَدُ أَنَّ عَلِياً حُجَّةُ الله).
این دو جمله از طرف امامیه اضافه شدند و اصلی در اذان ندارند.
شیخ عبدالله جبرین میفرماید: گفتن این جمله در اذان سبب ابطال اذان میشود زیرا اضافاتی که در اصل اذان نبوده باعث ابطال اذان میشود.
6ـ برخی از مؤذنین هنگام اذان وقتی دچار حدث اصغر میشوند اذان را قطع میکنند در حالی که اذان با حدث اصغر باطل نمیشود و صحیح است و لازم است اذان تا آخر ادامه پیدا کند.
موضوع اول: حکم اذان و اقامه برای عید رمضان و عید قربان.
موضوع دوم: اذان و اقامه برای جمع 2 نماز.
موضوع سوم: دریافت مزد برای اذان گفتن.
موضوع چهارم: بیرون رفتن از مسجد بعد از اذان.
موضوع پنجم: اذان اول برای نماز جمعه.
موضوع ششم: اذان و اقامه هنگام تولد نوزاد در گوش او.
عادلبن یوسف العزازی گفته است:[124] در صحیح بخاری و مسلم آمده است که از ابن عباس و جابر روایت شده است که: ((لَمْ يَكُنْ يُؤَذِّنُ يَوْمَ الْفِطْرِ وَلَا يَوْمَ الْأَضْحَى))([125])، يعنى: ((برای هیچ یک از اعیاد رمضان و قربان اذان گفته نشده است)).
در روایت دیگر امام مسلم كه عطا فرموده که جابر به من خبر داد که: ((أَنْ لَّاأَذَانَ لِصَلَاةِ يَوْمِ الْفِطْرِ حِيِنَ يَخْرُجُ اِلإِمَامُ، وَلَا بَعْدَ مَا يَخْرُجُ وَلَا إِقَامَةَ وَلاَنِدَاْءَ وَلاَشَيِءَ، لَا نِداءَ يَوْمَئِذٍ وَلَا إِقَامَةَ)) أخرجه مسلم، يعنى: ((اذان برای عید رمضان وجود ندارد هنگامی که امام خارج میشود و بعد از آن نیز نه اقامه و نه اذان و نه هیچ چیز دیگری وجود ندارد، در آن هنگام اذان و اقامه وجود ندارد)).
این احادیث دلیل ما برای عدم اذان و اقامه برای عیدین است.
امام ابن قیم فرموده است:[126] هنگامی که پیامبر نماز ادا میکرد بدون اذان و اقامه تمام میکرد و همچنین جملهی ((الصَّلَاةُ جَامِعَةٌ)) گفته نمیشد و مستحب است هیچ کدام تکرار نشود.
رأی راجح سه مذهب مالکی، شافعی و حنبلیها هنگام جمع 2 نماز در سفر یا در حضر باشد این است که اقامه برای هر دو نماز لازم ولی در گفتن اذان اختلاف نظر دارند، و راجحترین آن رأی شافعیها، حنبلیها و ابنحزم است که میگویند فقط یک اذان گفته میشود چه این جمع، جمع تقدیم باشد چه جمع تأخیر و دلیل آنها از این جمله است:
جابربن عبدالله در مراسم حج میفرماید: ((فَرَاحَ النَّبِيُّhإلَى الْمَوْقِفِ بِعَرَفَةَ فَخَطَبَ النَّاسَ الْخُطْبَةَ الْأُولَى ثُمَّ أَذَّنَ بِلَالٌ، ثُمَّ أَخَذَ النَّبِيُّh فِي الْخُطْبَةِ الثَّانِيَةِ فَفَرَغَ النَّبِيُّ h مِن الْخُطْبَةِ وَبِلَالٌ مِنْ الْأَذَانِ، ثُمَّ أَقَامَ بِلَالٌ وَصَلَّى الظُّهْرَ، ثُمَّ أَقَامَ وَصَلَّى الْعَصْرَ))([128])، يعنى: ((پیامبر در عرفه به مکان سخنرانی تشریف بردند و خطبهی اول را ایراد فرمود و بلال اذان را گفت سپس پیامبر خطبهی دوم را ایراد فرمودند و تمام شدند سپس بلال اقامه گفت و نماز ظهر را ادا کردند و سپس بلال اقامهی دیگری انجام داد و نماز عصر را ادا کردند)).
و ابوسعید خدری فرموده است که: در روز خندق از ما سوال و جواب شد تا بعد از نماز مغرب که هوای سرد و باد تند را تجربه کردیم و این آیه نازل شد: «وَكَفَى ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلۡقِتَالَۚ وَكَانَ ٱللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزٗا ٢٥» (احزاب/ 25).
سپس پیامبر بلال را صدا زد و به او فرمان داد تا اقامه بگوید، بلال اقامه کرد و نماز ظهر را خواندیم سپس دوباره اقامه گفت نماز عصر را خواندیم سپس وقت نماز مغرب رسید و بلال اقامه گفت و نماز مغرب را خواندیم، سپس دوباره اقامه کرد و نماز عشاء را خواندیم این کار قبل از نزول آیهی (صلاة الخوف) بود: «فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُكۡبَانٗاۖ ٢٣٩» (بقره/ 239).
امام شافعی میفرماید:[129] ما نیز این رأی را برمیگزینیم یعنی یک اذان و دو اقامه برای جمع نماز و این دلیلی است که برای جمع 2 نماز اذان و اقامه برای نماز اول گفته میشود و برای نماز دوم فقط اقامه ادا میشود و همچنین اگر در وقت خودش ادا نشد به همان شیوه که گفتیم ادا خواهد شد.
عثمان بنابی العاص میفرماید: : ((آخِرُ مَاعَهِدَ إلَيَّ رَسُولُ اللهِh أَنْ أَتَّخِذَ مُؤَذِّنًا لاَ يَأْخُذُ عَلَى أَذَانِهِ أَجْرًا))([130])، يعنى: ((آخرین چیزی که از پیامبر به من رسید این بود که اگر مؤذنی را به خدمت گرفتم آن مؤذن نباید مزد و پاداشی (مادی) دریافت کند)).
امام شافعی میفرماید:[131] دوست دارم مؤذنان سخاوتمند باشند و در عوض اذان مزدی دریافت نکنند.
امام مالک میفرماید: مشکلی ندارد اگر مؤذن در برابر کاری که میکند مزدی دریافت کند.
امام نووی میفرماید:[132] اصحاب فرمودهاند: اگر شخصی خوشصدا بود و در قبال اذان گفتن طلب مزد کرد و فردی بود که صدایی خوش نداشت و داوطلبانه اذان میگفت و دریافت مزد برایش مهم نبود، کدام یک را برگزینیم؟
این سؤال 2 جواب دارد: واضح آن است که فرد خوشصدا اذان بگوید و مزد دریافت کند و این قول ابن شریح است.
همچنین از علمای معاصر شیخ بنباز فرموده است:[133] علما این را مشخص کردهاند که شخص مؤذن که از بیتالمال پولی دریافت میکند که بدان نیازمند باشد مشکلی ندارد. به این خاطر که بیتالمال برای رضایت مسلمانان است. و همچنین وزارت اوقاف پولی را که برای مؤذنین و امامان جماعت صرف میکند مشکلی ندارد زیرا کمکی است برای کار خیر و اگر آن پول را که وزارت اوقاف تعیین نموده هیچ مشکلی ندارد و از خداوند میخواهیم که پاداش کارت را به صورت کامل دریافت کنی. زیرا تو پول را دریافت میکنی که یاریدهندهی تو در انجام آن وظیفهی خطیر است، زیرا امکان دارد که اگر آن مزد و پاداش را دریافت نکنی مجبور شوی تا برای هزینهی زندگیات آن کار را رها کنی و باعث شود تو از انجام کار خیر دور گردی.
ابو شعثاء میفرماید: ((كُنَّا قُعُودًا فِي الْمَسْجِدِ مَعَ أَبِي هُرَيْرَةَ فَأَذَّنَ فَقَامَ رَجُلٌ مِنَ الْمَسِجِدِ يَمْشِيِ فَأَتْبَعَهُ بَصَرَهُ حَتَّى خَرَجَ مِنَ الْمَسْجِدِ فَقَالَ أَبُوهُرَيْرَةَc: أَمَّا هَذا فَقَدْ عَصَى أَبَا الْقَاسِمِh))([134])، يعنى: ((با ابوهریره در مسجد نشسته بودیم هنگامی که اذان را گفتند مردی بلند شد و از مسجد خارج شد. ابوهریره فرمود آن مرد نافرمانی ابوالقاسم را کرد)).
امام نووی میفرماید:[135] اگر کسی بعد از اذان از مسجد خارج شود کراهت دارد تا اینکه نماز فرض را ادا کند مگر اینکه عذری شرعی داشته باشد.
محدثین متقدم همانند امام بخاری و ترمذی و همچنین علمای فقه کُنه احادیث پیامبر را بیان کردهاند و عناوینی را برای آن انتخاب کردهاند که از متن احادیث دریافت کردهاند، امام ترمذی عنوانی برای این موضوع تعیین فرموده که (کراهت خارج شدن از مسجد بعد از اذان) سپس امام ترمذی حدیث ابوهریره را شروع کار قرار داده که نهی از خروج از مسجد پس از شنیدن اذان است، سپس امام مبارکفوری در شرح این حدیث میفرماید: امام احمد در حدیث ابوهریره این مطلب را اضافی نمودهاست که: ((إِذَا كُنْتُمْ فِي المـَسْجِدِ فَنُودِيَ لِلصَّلَاةِ فَلَا يَخْرُجْأَحَدُكُمْ حَتَّى يُصَلِّيَ))([136])،يعنى: (( اگر در مسجد بودید و اذان گفتند از مسجد خارج نشوید تا نماز را به جماعت بخوانید))، این حدیث دلیلی است بر عدم صحت خارج شدن از مسجد بعد از اذان ولی مختص نشده به کسی که عذر دارد و حدیث ابوهریره دلیلی است برای کسانی که عذر دارند.
((پیامبر از مسجد خارج شد در حالی که اقامه را گفته بودند و صفهای جماعت ایستاده، منتظر بودیم که نماز را شروع بفرمایند که روبه جماعت کرد و فرمود در جای خود بمانید، ما نیز همانطور که ایستاده بودیم منتظر بودیم و وقتی ایشان برگشتند، از موی سرش آب میچکید و خود را شسته بود))([137]). این حدیث دلیل است برای حدیث قبلی که گفتیم و کسانی که به هر حال مجبورند مانند اینکه غسل واجب دارند یا خون دماغ میشوند و ... میتوانند از مسجد خارج شوند.
همچنین امام ترمذی میفرماید:[138] "بر طبق نظر صحابه و بعد از آنها نیز هیچکس حق خروج از مسجد را ندارد مگر عذری شرعی داشته باشد یا کاری ضروری پیش آمده که اگر او نباشد کار انجام نمیشود".
در برخی روایت آمدهاست که اذان اول روش امام عثمان است هنگامی که خلیفه بود و مردم جمعیتشان روبه افزایش بود و خانهها از مسجد دور میشد بدین شیوه به روشی تبدیل شد. برای روشنتر شدن فرمایش شیخ ابنبازکه دربارهی این موضوع در محل همیشگی فتاوا آمده است میآوریم، از پیامبر ثابت است که فرمود: ((عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ المـَهْدِيِّينَ مِنْ بَعْدِي، تَمَسَّكُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالْنَوَاجِذِ))([139])، يعنى: ((از سنت من و سنت خلفای راشدهی بعد از من تبعیت کنید و بدان چنگ بزنید و با دندانهایتان آن را به سفتی بگیرید)).
اذان روز جمعه در زمان پیامبر و ابوبکر و عمر شروع آن زمانی بود که امام بر روی منبر مینشست، اما در زمان امام عثمان چون جمعیت افزایش پیدا کرد، امام عثمان دستور دادند که اذانی در ابتدا داده شود اکنون که آن اذان هنوز گفته میشود بدعت به حساب نمیآید زیرا تبعیت از سنت خلفای راشدین است.
و در واقع امامان بخاری، نسائی، ترمذی و ابن ماجه و ابوداود از ابن شهاب نقل میکنند که فرمود: صائب پسر زید به من گفت: اذان روز جمعه در زمان پیامبر و ابوبکر و عمر آن زمان شروع میشد که امام بر منبر مینشست اما در زمان امام عثمان هنگامی که جمعیت افزایش پیدا کرد ایشان دستور دادند تا اذان سوم هم در بازار (زوراء)([140]) گفته شود و این کار بدین شیوه معمول گشت امام عثمان اینچنین اجتهاد کرد و تمام صحابه با ایشان همراه و همصدا بودند زیرا چیزی نگفته و مخالفت نکردند و این عمل به اجماعی سکوتی تبدیل شد.
چکیده بحث: این کار نزد علما زیاد است. هرکسی یک اذان گفت پیرو سنت پیامبر و ابوبکر و عمر است و هرکس 2 اذان گفت پیرو سنت امام عثمان و تمام صحابه از مهاجرین و انصار و از جمله علی و عبدالرحمن بن عوف و طلحه و ... است و بدین شکل به اجماع تبدیل شد. والله تعالی اعلم.
(هفتم یا عقیقه) سنتی بزرگ در اسلام است. و پیامبر برای انجام دادن این سنت پافشاری کرده است، ولی الان در نزد مردم کمرنگ شده است، در حالی که پیامبر در سن 40 سالگی برای خود عقیقه انجام داده است، برای پسر دو گوسفند و برای دختر یک گوسفند ذبح میشوند.
در روز هفتم یا چهاردهم یا بیست و یکم، اگر عذری داشت و نتوانست در این سه زمان انجام دهد میتواند در هر زمان دیگری که باشد انجام بدهد، هنگامی که نوزاد به دنیا میآید، اسمی شرعی و بامسمی برایش انتخاب میشود و در همان روز دهان او را (کام دهان) با خرما شیرین میکنند.
در مورد اذان گفتن در گوش نوزاد اکثر علماء آن را مستحب میدانند. و این زمانی است که بچه به دنیا آمده باشد نه در روز هفتم و چهاردهم و ... و علمای مفاخر اقامه را نیز اضافه کردهاند، اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ و دلیلشان چند حدیثی است که درجهی صحتش مابین (حسن و ضعیف) است و در ضمن میتوان به آن استناد کرد، هر چند که عمربن عبدالعزیز اذان را در گوش راست و اقامه را در گوش چپ نوزادش انجام داده است.
ولی شیخ آلبانی احادیث را به حسن و ضعیف تخریج کرده است([141]).
و لازم است علمای دینی این موضوع را برای مردم توضیح دهند که مراسم عقیقه یا هفتم سنتی بزرگ است و آن را دوباره زنده کنند و حقایق مربوط به اذان و اقامه در گوش نوزاد را بدانند.
در آخر این کتاب سپاس و ستایش خداوند را به جا میآورم که بر من منت نهاد تا بتوانم این کتاب را به سرانجام برسانم. و از خداوند میخواهم از ما قبول بفرماید و جز عبادت قرار دهد و آن را ذخیرهی قیامتم گرداند و همچنین برای کسانی که کتاب را مطالعه میکنند.
اول: اذان و اقامه عبادتی بزرگ برای خداوند است و آگاهی دادن به مردم است برای اوقات نماز با ذکری مخصوص به خود.
دوم: علماء در مورد حکم اذان و اقامه اختلاف نظر دارند و در نزد بیشتر آنها فرض کفایی است هر چند عدهای گفتهاند سنت موکده میباشد.
سوم: اذان به سه شکل مختلف به ما رسیده است، شکل اول 15 جمله است، شکل دوم 19 جمله و شکل سوم 17 جمله میباشد. و اختلافشان بر سر دوباره خواندن هر دو شهادتین است ورای اول ارجحیت دارد.
چهارم: اقامه نیز به 3 شکل به ما رسیده است: شکل اول 11 جمله دارد، شکل دوم 17 جمله و شکل سوم 10 جمله دارد و شکل اول ارجحیت دارد.
پنجم: رأی ارجح جمهور در مورد جملهی حی علی خیر العمل و اشهد ان علیاً ولیالله این است که هر چهار مذهب معتقدند که این جملات جزء اذان نیست و صحیح نمیباشد. و این اضافات نزد امامیه انجام میشود و سند صحیحی نیز در دست ندارند.
ششم: علماء در مورد جملهی الصلاة خیر من النوم اختلاف نظر دارند، که آیا در اذان صبح هست یا نه؟ عدهای میگویند در اذان اول گفته میشود و عدهای دیگر میگویند اذان اول به اذان قبل از صبح مشهور است و اذان اول که به آن میگویند اذان دوم در اذان گفته میشود. و رأی راجح، سخن شیخ بنباز و بن عثیمین است که میگویند در اذان آخر که اذان دوم است در آن اذان گفته میشود همچنان که در احادیث مشخص شده است. و همچنین با رأی علمای قدیم و جدید نیز همخوانی دارد و اگر در اذان اول نیز گفته شود مشکلی نیست همچنان که شیخ ابنباز گفته است.
هفتم: اذان و اقامه یکی از بزرگترین عبادات قولی میباشد و باید کسانی آن را انجام دهند که اهلیت آن کار را دارند یعنی موذن باید صدایی روان و رسا داشته باشد و امین باشد.
در مورد اذان گفتن با ضبط صوت علمای معاصر چند رأی دارند: اکثر علما میگویند جایز نیست که بکار برده شود. زیرا اذان و اقامه باید همراه با نیت باشد و با ضبطصوت این هدف محقق نمیشود و آن پاداشی که برای مؤذنان قرار داده شده است از بین میرود. و از علمای کردستان عراق نیز شیخ نوری فارس با این رأی موافق است. ولی عدهای دیگر گفتهاند در استفاده از ضبط صوت در برخی مواقع مشکلی نیست، و در هنگام عدم حضور مؤذن خوشصدا و امین جایز است.
هشتم: لازم است شروط اذان در مؤذن وجود داشته باشد، سپس اذان بگوید و آن شروط عبارتند از: اسلام ـ مرد بودن ـ عقل ـ صدای خوش و رسا ـ تلفظ صحیح کلمات به طوری که معنای کلمات اشتباه نشود ـ ایستاده اذان بگوید.
پیشنهاد میکنم برای کسانی که مؤذنند و صدای خوبی دارند، سعی کنند جملات اذان را صحیح ادا کنند و صدای خود را برای اذان تقویت کنند به شرطی که در گفتن اذان آن را زیاد طولانی نکنند، زیرا اذان و اقامه پاداشی بس بزرگ دارد و از اساتید و علماء دینی در مساجد و مراکز آموزشی قرآن درخواست میکنم که اذان مؤذنان را اصلاح کنند، و مسابقات اذان برای کسانی که مشتاق اذان گفتن هستند قرار بدهند تا به صورت رقابت تلاش بیشتری کنند و ضبطصوت، یا هر وسیلهی دیگری که در مساجد به جای مؤذن اذان میگوید بردارند، و کسانی که میخواهند اذان بگویند نیت خود را خالص گردانیده و با قلبی پاک به این کار مشغول شوند.
و در آخر از خداوند میخواهم این کار را از ما قبول بفرماید و آن را ذخیرهی قیامت ما قرار دهد و خداوند از کسانی که این کتاب را میخوانند رحمت خود را شامل حالشان کند و از خوانندگان محترم میخواهم ما را از دعای خیر بینصیب نگرداند.
وَآخِرُ دَعْوَانَا أَنِ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِيْن، وَصَلَّى اللهُ وَسَلَّمَ عَلَى نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِهِ وَصَحْبِهِ أَجْمَعِيْنَ.
سُبْحَانَ رِبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ، وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِيْنَ وَالْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِيْنَ.
آزاد فائق كوردي
سلیمانی ـ ئازادی
شب جمعه
11 جمادی الاول 1440 هجری قمری
17/1/2019 میلادی
[1]- أخرجه مسلم: (387).
[2]- وروى هذا الحديث الإمام النسائي في سننه الكبرى بنفس الإسناد المتقدم في صحيح مسلم, ولكن بتفصيل أكثر وببيان حال الترجيع وهو ضمن الإجازة. عن أبي محذورة قال: علمني رسول اللهﷺ الأذان فقال: { اللهُ أكبرُ الله أكبر، اللهُ أكبرُ الله أكبر، أشهد أن لا إله الاّ الله، أشهد أن لا إله الاّالله، أشهد أنّ محمداً رسول الله، أشهد أنّ محمداً رسول الله}، ثم يعود فيقول: {أشهد أن لا إله الاّ الله، أشهد أن لا إله الاّ الله، أشهد أنّ محمداً رسول الله، أشهد أنّ محمداً رسول الله، حيّ على الصلاة حيّ على الصلاة, حيّ على الفلاح, حيّ على الفلاح, الله أكبر الله أكبر، لا إله إلاّ الله}.(19جملة).
[3] مقاييس اللغة: ص33.
[4] القاموس المحيط: ج1، ص1185.
[5] الفقه المنهجي على مذهب الإمام الشافعي: ج1، ص114.
[6] موسوعة الفقه الإسلامي والقضايا المعاصرة:ج1، ص592.
[7] صحيح فقه السنة وأدلته وتوضيح مذاهب الأئمة: ج1، ص270.
[8]- وفي حديث آخر قال رسول اللهﷺ: ((يَؤُمُّ الْقَوْمُ أَقْرَؤُهُمْ لِكِتَابِ اللهِ، وَأَقْدَمُهُمْ قِرَاءَةً، فَإِنْ كَانَتْ قِرَاءَتُهُمْ سَوَاءٌ، فَالْيَؤُمُهُمْ أَقْدَمُهُمْ هِجْرَةً، فَإِنْ كَانُواْ فِي الْهِجْرَةِ سَوَاءٌ، فَالْيَؤُمُّهُمْ أَكْبَرُهُمْ سِنًّا)). أخرجه مسلم: (673).
[9]- أخرجه البخاري:(628)، (1533)، والنسائى:(631)، (635).
[10]- أخرجه البخاري:(603)، ومسلم(835).
[11]- أخرجه أبو داود:(420)، (499)، حسنه شعيب الأرنؤوط، وصححه الألباني في صحيح أبي داود:(512).
[12]- والنداء: هو الأذان.
[13]- والصف الأول: يراد به المبادرة إلى الجماعة.
[14]- والاستهام: الاقتراع.
[15]- متفق عليه: البخاري: (653)، (615)، ومسلم (980).
[16]- أخرجه البخاري: (3073)، (3296).
[17]- أخرجه مسلم: (389)، (859).
[18]- أخرجه الترمذي: (191)، (207)، وأبوداود: (517)، وصححه الألباني في إرواء الغليل: (217).
[19]- أخرجه البخاري:(628)، (1533)، والنسائي(631)، (635).
[20] نور الإيضاح ونجاة الأرواح في الفقه الحنفي: ج1, ص47.
[21]- متفق عليه: البخاري: (590)، (623)، ومسلم: (1836)، (1094).
[22]- صحيح فقه السنة وأدلته وتوضيح مذاهب الأئمة: ج1، ص275.
[23]- أحكام الأذان والنداء والإقامة لسامي فراج الحازمي: ص176-177.
[24] فقه العبادات على المذهب الحنفي: ج1، ص74.
[25] الفقه المنهجي على مذهب الإمام الشافعي: ج1، ص116.
[26]- أخرجه البخاري: (3073)، (3296).
[27]- أخرجه البخاري:(628)، (1533)، والنسائي(631)، (635).
[28] مغني المحتاج إلى معرفة معاني ألفاظ المنهاج:ج1، ص323.
[29] موسوعة الفقه الإسلامي والقضايا المعاصرة:ج1، ص599.
[30] واتە: زمانی قورئان.
[31] ابن عابدين: (1\256), كشاف القناع: (1\215), المجموع: (3\129).
[32] الأوسط: (3\43), و مسائل أحمد لأبي داود: (27), والأم: (1\85), المدونة: (1\59).
[33] المغني: ج1, ص424.
[34]- أخرجه البيهقي:(1\398)، وابن حزم في المحلى: (3\192).
[35] المغني: ج1, ص424.
[36]- بانط بة(سيَ) شيَواز دابةزيوة، ثيَشتر لةسةرةوة باسي ئةو شيَوازةمان كرد كة رِاي رِاجحي زاناياني لةسةرة، ئيَستةش باسي شيَوازةكاني تر دةكةين كة زانايان رِا جياييان هةية لةسةري:
أ- شيَوازي دووةم: چوار جار وتنی (اللهُ أَكْبَر) لەسەرەتاوە، لەگەڵ گەڕانەوە بؤ هەردوو وتهی (أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله، وە أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَّسُولُ الله)، واتە: بانطبيَذ دوو جار ئەم دوو وتهیە دەڵێ بەدەنگی نزم، پاشان بە دەنگى بەرز دةيانلَيَتةوة، لە ئهبو محذوره وهc هاتووە كة ثيَغةمبةر ﷺ فيَرى بانگی كردووە كە (نؤزدة) وشه بووە. أخرجه أحمد(15381)، أبو داود(500)، (503)، الترمذي(192)، وحسنه الألباني من المعاصرين في الثمر المستطاب: ص120.
ب- شيَوازي سيَيةم: وتنی (اللهُ أَكْبَر) دووجار لەسەرەتاوە، لەگەڵ گەڕانەوە بۆ هەردوو وتەی (أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله، وە أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَّسُولُ الله)، واتە: بانطبيَذ بە دەنگی نزم دووجار ئەم دوو وتهیە دەڵێ، پاشان بە دەنگى بەرز دةيانلَيَتةوة و، ژمارەی وشهكانی (حەڤدە) وشهیە، لە ئهبو محذوره وهc هاتووە لة رِيوايةتيَكي تردا كە ثيَغةمبةر ﷺ فيَرى بانگی كردووە، أخرجه مسلم: (379)، (577)، وغيره.
[37] فقه السنة: ج1، ص112.
[38] اللباب في شرح الكتاب: ج1، ص59، ومابعدها.
[39] وهو حديث أذان الملك النازل من السماء، رواه أبو داود في سننه (نصب الراية: 1|259).
[40]- أخرجه البخاري: (603)، ومسلم: (835)، والدارمي: (701)، (709).
[41]- صحيح: أخرجه البيهقي: (1708)، (1| 399)، والبدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير: (3|392).
[42]- صحيح: أخرجه الدارمي: (1172)، (1196)، والبدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير: (3|393).
[43]- موسوعة الفقه الإسلامي والقضايا المعاصرة: ج1، ص603.
[44] الأوسط في السنن والاجماع والاختلاف:ج3، ص28.
[45] واتە: نێوان و فاسێڵە بخاتە نێوان وشەکانی بانگەکە, بەڵام لەقامەتەکەدا بێجگە وشەکانی قامەتەکە هیچی تر نەوترێت.
[46] فقه العبادات على المذهب الحنفي: ج1، ص74.
[47]- حسن صحيح: أخرجه الترمذي: (181)، (197)، التحفة: (11807)، ونصب الراية: (1|277)، وفي صحيح مسلم برواية أخرى برقم: (504)، (728).
[48] دەکرێت سوودی تریشی هەبێت چونکە بانگ (أحسن القول)ە, وە بڵاوکردنەوەی حەقە, بۆیە لەگەیاندنی حەقدا گوێ ناگیرێت بۆ ووتەی دەوروبەر, والله أعلم.
[49] تمام المنة في فقه الكتاب وصحيح السنة:ج1، ص188.
[50] فقه السنة وأدلته وتوضيح مذاهب الأئمة: ج1، ص285.
[51] الأوسط في السنن والإجماع والاختلاف: ج3، ص26-27.
[52] موسوعة الفقه الإسلامي والقضايا المعاصرة: ج1، ص604.
[53]- أخرجه البخاري: (563)، (595).
[54] الفقه المنهجي على مذهب الإمام الشافعي: ج1، ص118.
[55] الفقه المنهجي على مذهب الإمام الشافعي: ج1، ص118.
[56]- متفق عليه: البخاري: (585)، (617)، و مسلم: (1834)، (1093).
[57]- متفق عليه: البخاري: (599)، (632)، و مسلم (700)، (1132).
[58]- متفق عليه: البخاري:(855)، (901)، و مسلم (1303)، (780).
[59] الموسوعة الفقهية: ج1، ص86.
[60]- أخرجه مسلم: (1\290).
[61]- أخرجه البخاري: (1\152)، و مسلم: (1\288).
[62]- أخرجه البخاري: (614)، والبيهقي: (48)، (49).
[63] موسوعة الفقه الإسلامي والقضايا المعاصرة:ج1، ص602.
[64] كشاف القناع عن متن الإقناع: ج1، ص273.
[65] بداية المجتهد ونهاية المقتصد: ج1, ص114.
[66] نيل الأوطار للشوكاني: ج2, ص45-46.
[67]- البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير: (3|365).
[68] تمام المنة في التعليق على فقه السنة: ج1، ص146.
[69]- التلخيص الحبير ط العلمية: (1|502).
[70] فتاوى نور على الدرب: ج6, ص311.
[71] الشرح الممتع على زاد المستقنع: ج2، ص61.
[72]- أخرجه أحمد: (15376)، وقال شعيب الأرنؤوط: حديث صحيح بطريقه.
[73]- أخرجه البخاري: (621).
[74]- أخرجه البخاري: (631).
[75] الشرح الممتع على زاد المستقنع: ج2، ص61.
[76]- أخرجه البخاري:(1146).
[77]- أخرجه البخاري:(627)، ومسلم:(838)، من حديث عبد الله بن بريدة.
[78]- أخرجه البخاري: (913) عن السائب بن يزيد.
[79] نيل الأوطار: ج1، ص503.
[80] أسنى المطالب في شرح روض الطالب: ج1، ص133.
[81] آل رسول الله وأولياؤه: ج1، ص177.
[82] الوجيز في الفقه للعبدالعظيم البدوي: ص461.
[83]- أخرجه البخاري: (582)، (614).
[84] فتح الباري شرح صحيح البخاري:ج2، ص120.
[85]- أخرجه البخاري: (614)، والبيهقي: (48)، (49).
[86]- أخرجه مسلم: (847)، والبيهقي: (48)، (49).
[87]- فتح الباري شرح صحيح البخاري: ج2، ص120.
[88]- أخرجه أحمد: (12584)، الترمذي: (196)، (212)، وصححه الألباني في صحيح الترمذي: (2843).
[89] مجموع الفتاوى الفقهية الكبرى للهيتمي: ج1, ص313.
[90] مجموع الفتاوى ابن تيمية: ج22, ص274.
[91] لسان العرب, والمصباح المنير, والممتع: (35-36).
[92] السنن الكبرى للبيهقي: ج1، ص230.
[93] صحيح فقه السنة وأدلته وتوضيح مذاهب الأئمة:ص270.
[94] السنن الكبرى للبيهقي: ج1، ص230.
[95] منهاج المسلم كتاب عقائد وآداب وأخلاق وعبادات ومعاملات: ص188.
[96]- أخرجه أبو داود: (547)، والنسائي(838)، (847)، وحسنه الألباني في الثمر المستطاب: ص117.
[97]- أخرجه البخاري: (571)، (602)، ص175.
[98]- أخرجه البخاري: (597)، (630).
[99] موسوعة الفقه الإسلامي والقضايا المعاصرة: ج1، ص615.
[100] موسوعة الفقه الإسلامي والقضايا المعاصرة:ج1، ص617.
[101] موسوعة الفقه الإسلامي: ج2، ص394.
[102]- أخرجه البخاري: (137)، (139).
[103]- قامةت بة(سيَ) شيَواز دابةزيوة, وة ثيَشتر لةسةرةوة باسي ئةو شيَوازةمان كرد كة رِاي رِاجحي زاناياني لةسةرة, ئيَستةش باسي شيَوازةكاني تري دةكةين كة زانايان رِا جياييان هةية لةسةري:
أ- قامەت (حەڤدە) ڕستەیە, ئەویش قامەتی ئهبو محذوره یهc. أخرجه أحمد: (15381), الترمذي: (192), وحسنه الألباني من المعاصرين في الثمر المستطاب: 120.
ب- قامەت (دە) ڕستەیە، كە ڕستەی ((قَدْ قَامَتِ الصَّلَاة)) یەك جار دەوترێت لە قامەتدا. المدونة الكبرى للإمام مالك: (1\58), وموسوعة الفقه الإسلامي والقضايا المعاصرة: ج1، ص615.
[104] موسوعة الفقه الإسلامي: ج2، ص402.
[105] فتح الباري لابن حجر: (2\84), الثمر المستطاب: (1\209).
[106] موسوعة الفقه الإسلامي: ج2، ص402.
[107]- أخرجه أبو داود: (420)، (499)، المجموع للنووي: (3\94)، المحلى لابن حزم: (2\187).
[108]- أخرجه أحمد: (12584)، الترمذي: (196)، (212)، وصححه الألباني في صحيح الترمذي: (2843.)
[109] الموسوعة الفقهية: ج1، ص86.
[110] سير أعلام النبلاء: (1\ 347-360.
[111] سير أعلام النبلاء: (1\ 360-365).
[112] سير أعلام النبلاء: (3/ 117-119.
[113] البداية والنهاية ط الفكر: (7\321).
[114] زاد المعاد في هدي خير العباد: ج1، ص120.
[115] المصدر: البرنامج ويكيبيديا.
[116]- متفق عليه: من حديث عمر بن الخطاب (رضي الله عنه)، وهو أول حديث في صحيح البخاري.
[117] أخرجه مسلم: (373), وأبو داود:(18), والترمذي:(3381), وإبن ماجه:(302).
[118]- أخرجه البخاري: (585)، (617).
[119]- فقه السنة وأدلته وتوضيح مذاهب الأئمة: ج1، ص281.
[120]- صحيح: أخرجه البيهقي: (1708)، (1| 399)، تخريجه ببرنامج: (جوامع الكلم).
[121] الإبداع : ص176.
[122] فتح الباري: (2 / 87 – 88).
[123] من سؤال وجه إليه في درس من دروس شبرا: (ربيع الآخر 1414هـ) .
[124] تمام المنة في فقه الكتاب وصحيح السنة: ج1, ص42.
[125]- أخرجه البخاري: رقم(960)، ومسلم: رقم(886).
[126] زاد المعاد: (1|442).
[127] الإشراف على مذهب العلماء لابن منذر: (3\310), أحكام الأذان والإقامة: ص326-327, الموسوعة الفقهية الكويتية: (2\370).
[128]- أخرجه مسلم: (2941).
[129] الأم للشافعي: ج1, ص106.
[130]- أخرجه الترمذي بسند صحيح: (209)، وابن ماجة:(714)، ولفظ النسائي وأبي داود: قال موسى بن إسماعيل: ((إنَّ عُثْمَانَ بنَ أَبِي العَاص قال: يَارَسُولَ اللهِhاجَعَلَنْيِ إمَامَ قَوميِ؟ قَالَ: أَنْتَ إِمَامُهُمْ وَاقْتَدِ بِأَضْعَفِهِمْ وَاتَّخِذْ مُؤَذِّنَاً لاَ يَأْخُذُ عَلَى أَذَانِهِ أَجْرَاً))، وصححه الألباني في الثمر المستطاب: ص146.
[131] الأم: (2|64).
[132] شرح صحيح مسلم: (385).
[133] فتاوى نور على الدرب: (2/ 297 - 299) موقع ابن باز.
[134]- أخرجه مسلم: (1487)، وابن ماجه: رقم(532).
[135] شرح مسلم:ج5, ص159.
[136]- أخرجه أحمد: (10717)، (10550).
[137]- أخرجه البخاري وغيره.
[138] جامع الترمذي:(204).
[139]- أخرجه الترمذي: (2679)، والألباني في صحيح الترغيب والترهيب: رقم(37).
[140]- يك جايكاه شهر مدينه بود.
[141]- ضعيف تراجعات للألباني: ص11. وة فةرموودةكان ليَرةدا هاتوون: و مسند أحمد: (39\298)، أخرجه أبو داود: (5107)، و الترمذي: (1514)، و عبد الرزاق في مصنفه: (7985)، و أبو يعلى في مسنده: (6780)، وابن عدي في الكامل: (7\198)، ومن المعاصرين سلسلة الأحاديث الضعيفة و الموضوعة للألباني: (321).