توحيد براي كودكان و نوجوانان ()

عبد العزيز عبد اللطيف

 

آموزه‌های عقیدتی اسلام را با آیات قرآن و زبانی ساده و روان برای کودکان بازگو می‌کند. مخاطب این کتاب، گروه سنی 10 تا 15 سال را در بر می‌گیرد. نویسنده درس‌هایی کلی را در لزوم و چگونگی شناخت خدا و پیامبرانش بیان می‌کند و سپس مفهوم توحید و انواع آن و خلاصه‌ای از مهم‌ترین اعتقادات اسلامی را شرح می‌دهد.

|

 توحيد براي كودكان و نوجوانان

 مقدمه مترجم

الحمد لله والصلاة على رسول الله وآله وصحبه ومن والاه وبعد:

قبلاً كتابي بنام [خداشناسي براي خردسالان] تأليف كرديم، كه مختصر بود، لذا بر آن شديم تا كتاب حاضر را كه شامل مطالب بيشتري است، ترجمه نماييم و در اختياركودكان و نوجوانان فارسي زبان قرار دهيم تا بتوانند از آن، بهتر بهره ببرند، زيرا كودك و نوجوان اگر خداي خود را از روي علم و دانش بشناسد، در عبادت و تمسك به دين مبين اسلام، كوشاتر و استوارتر خواهد بود.

از خداوندمتعال  مسئلت داريم آنرا بعنوان عملي خالص براي رضا و خشنودي خود بپذيرد، و ما را در دنيا و آخرت اجر و پاداش نيك عطا فرمايد. آمين.

اسحق دبيري

لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله.

هيچ معبود بحقي جز خداي يكتا، وجود ندارد.

مُحَمَّدٌ رَّسُوْلُ اللهِ.

محمد رسول و فرستاده خداست.

رَبِّيَ الله.

معبود من خداست.

أَنَا أَعْبُدُ رَبِّي.

من خدا را مىپرستم.

أَنَا أُحِبُّ رَبِّي.

من خدا را دوست دارم.

س1 معبود تو كيست؟

ج: معبود من خداست.

س2: چه كسي تو را آفريده است؟

ج: خداوند من و تمامي مردم را آفريده است.

س3: چه كسي شب و روز و آفتاب و مهتاب را آفريده است؟

ج: خداوند شب و روز و آفتاب و مهتاب را آفريده است.

س4: چه كسي زميني كه ما بر روي آن راه مي‏رويم آفريده است؟

ج: خدا زميني كه ما بر روي آن راه مي رويم آفريده است.

س5: چه كسي درياها را آفريده، و رودها را جاري كرده است؟

ج: خدا درياها را آفريده و رودها را جاري كرده است.

س6: چه كسي باران را از آسمان فرود مي آورد؟

ج: خداوند، باران را از آسمان فرود مي آورد.

س7: چه كسي درختها را آفريد و ميوه ها را از آن خارج نمود؟

ج: خداوند، درختان را آفريد و ميوه ها را از آن خارج نمود.

! ! ! !

أَنَا أَعْبُدُ اللهَ.

من خدا را مي پرستم.

أَنَا أَحِبُّ اللهَ.

من خدا را دوست دارم.

اللهُ خَلَقَ النَّاسَ لِعِبَادَتِهِ وَطَاعَتِهِ.

خداوند، مردم را براي عبادت و اطاعت از خود آفريده است.

عِبَادَةُ اللهِ وَطَاعَتُهُ وَاجِبَةٌ عَلَي جَمِيْعِ النَّاسِ.

عبادت خدا و طاعت او بر تمامي مردم، واجب است.

س1: دين تو چيست؟

ج: دين من اسلام است.

س2: اسلام يعني چه؟

ج: اسلام يعني يگانه پرستي و اطاعت از دستورات خدا و ترك مناهي او.

س3: اساس اسلام چيست؟

ج: اساس آن گواهي دادن به اينكه هيچ معبود بحقي جز خداي يكتا وجود ندارد، و محمد ﷺ‬ فرستاده اوست.

س4: چرا وقتي اذان را مي شنويم همه براي نماز برمي خيزيم.

ج: چون نماز، يكي از مهمترين اركان اسلام است. و انسان، مسلمان نخواهد بود مگر با اداي نماز.

س5: پيامبري كه خدا او را بسوي ما فرستاد كيست؟

ج: محمد ﷺ‬ پيامبري است كه خدا او را بسوي ما فرستاد.

س6: چرا خداوند، محمد ﷺ‬ را بسوي تمامي مردم فرستاد؟

ج: خداوند او را فرستاد تا اينكه دين اسلام را به مردم بياموزد.

س7: محمد ﷺ‬ به چه چيز دعوت مي كند؟

ج: محمد e به عبادت خداي يكتا و ترك عبادت غير خدا، دعوت مي كند.

! ! ! !

رَضِيْتُ بِاللهِ رَبًّا وَبِاْلإِسْلاَمِ دِيْنًا وَبِمُحَمَّدٍ ﷺ‬ رَسُوْلاً وَنَبِيًّا.

به پروردگاري خدا، و دين اسلام، و پيامبري محمد ﷺ‬ خشنودم.

بر ما واجب است كه سه اصل و قاعده اسلام را بشناسيم: شناخت خداوند متعال، دين اسلام، و رسول الله ﷺ‬.

 اصل و قاعده اول: شناخت خدا:

1 ـ معبود من خداوندي است كه آفريننده و مالك و مدبر همه چيز است، چنانكه مىفرمايد: ]اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ[ [زمر:62]

(خداوند آفريننده همه چيزهاست).

2 ـ معبودم را با نشانه ها و دلايل و مخلوقات اش مي شناسم، چنانكه مي فرمايد: ]‌َمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ[ [فصلت: 37]

(و از جمله نشانه هاي خدا خلقت شب و روز و خورشيد و ماه است).

3 ـ خــدا تنها معبـود شايسته عبـادت است، يكتاست و هيچ شريكي ندارد. چنان كه مي فرمايد: ]‌َاأَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[ [بقره: 21]

(اي مردم! خدايي را بپرستيد كه آفريننده شما وآناني است كه پيش از شما بودند. باشد كه پرهيزگار شويد).

س1: چرا خداوند، تو را آفريد؟

ج: مرا آفريد تا او را عبادت كنم، همان طور كه مي فرمايد: ]‌وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِي[ [ذاريات:56]

(جن انس را نيافريدم مگر اينكه مرا عبادت كنند).

س2: عبادت او چيست؟

ج: عبادت او، يگانه (يكتا) دانستن وي و اطاعت از دستورات اوست.

س3: لا إله إلاَّ الله يعني چه؟

ج: يعني هيچ معبود بحقي جز خداي يكتا، وجود ندارد.

! ! ! !

 اصل و قاعده دوم: شناخت دين:

1 ـ اسلام يعني: يگانه دانستن خدا، و طاعت دستورات وي، و ترك مناهي اوست، چنان كه مي فرمايد: ]وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ[ [نساء:125]

(و كدام دين بهتر از آن است كه مردم، خود را تسليم حكم خدا نموده، - و سر زير بار فرمان خدا آورند - و هم نيكوكار باشند).

2 ـ اسلام ديني است كه خدا به آن براي همه مردم، راضي و خشنود شده است، چنانكه مي فرمايد: ]وَرَضِيتُ لَكُمْ الإِسْلاَمَ دِينًا[ [مائده:3]

(و بهترين آيين را كه اسلام است، برايتان برگزيدم).

3 ـ اسلام دين خير و خوبي و سعادت و سرور است، خداوند مي فرمايد: ]‌بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ[ [بقره:112]

(آري هر كسي كه نيكوكارانه روي دل به سوي خدا نهد، او پاداش خود را نزد پروردگارش دارد. و نه مي ترسند و نه اندوهگين مي شوند).

س1: اسلام چند ركن دارد و كدامند؟

ج: اركان اسلام پنج تا است كه عبارتند از:

1 ـ گواهي دادن به اين كه معبود بحقي جز خداي يكتا وجود ندارد، و محمد ﷺ‬ فرستاده اوست.

2 ـ اقامه نماز.

3 ـ پرداخت زكات.

4 ـ روزه ماه (مبارك) رمضان.

5 ـ حج خانه خدا، به شرط استطاعت.

! ! ! !

 اصل و قاعده سوم: شناخت پيامبر‌ﷺ‬ :

1 ـ پيامبر من محمد بن عبدالله ﷺ‬ است.

2 ـ خداوند، محمد ﷺ‬ را به سوي تمامي مردم فرستاده تا دين اسلام را به آنها بياموزد.

3 ـ طاعت از پيامبر ﷺ‬ بر من واجب است، خداوند مي فرمايد:

]وَمَا آتَاكُمْ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[ [حشر:7]

(آنچه را كه رسول به شما داد، بگيريد و از آنچه كه نهي كرد، باز آييد).

! ! ! !

اصول عقيده ما سه چيز است:

شناخت خدا، دين و پيامبر.

اصل اول: شناخت خداوند سبحان:

1 ـ خداي ما خالق آسمان ها و زمين است، چنان كه مي فرمايد:

]إِنَّ رَبَّكُمْ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ[ [أعراف:54]

(پروردگار شما خدايي است كه آسمان ها و زمين را آفريد).

2 ـ خداوند، انسان را خلق كرد، و او را در چهره اي خوب آفريد، و مي فرمايد: ]لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ[ [التين:آية 4].

[ما انسان را در بهترين رخسار آفريديم].

3 ـ خداوند، مدبر همه چيزهاست،و مي فرمايد: ]‌يُدَبِّرُ الأَمْرَ مِنْ السَّمَاءِ إِلَى الأَرْضِ[ [سجده:5]

(خدا، امور جهان را به بهترين و كاملترين نظم از آسمانها به زمين، تدبير مىكند).

4 ـ خداوند، جن و انس را آفريد تا او را عبادت كنند، همان طوري كه مي فرمايد: ]وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِي[[ذاريات:56]

(جن و انس را نيافريدم مگر براي عبادت خود).

5 ـ خداوند به ما امر كرد تا به طاغوت كفر ورزيم، و به او (خدا) ايمان آوريم، و مي فرمايد: ]فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدْ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَي [[بقره:256]

(پس هر كس از راه كفر - و سركشي - برگردد، و به راه ايمان (و پرستش) خدا روي آورد، به رشته محكم (و استواري) چنگ زده است).

6 ـ عروه الوثقي ريسمان ناگسستني، لا إله إلاَّ الله است، يعني: هيچ معبود بحقي جز خداي يكتا وجود ندارد.

! ! ! !

اصل وقاعده دوم: شناخت دين اسلام:

1 ـ دين ما اسلام است. و خداوند، غير از آن از هيچ كس دين ديگري را نمي پذيرد. چنانكه مي فرمايد: ]‌وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ[ [آل عمران:85]

(هر كس غير از اسلام ديني ديگر اختيار كند، (هرگز) از وي پذيرفته نمي شود).

2 ـ مراتب دين اسلام سه چيز است:

اسلام، ايمان، احسان(نيكي).

3 ـ اسلام يعني: تسليم خداوند يگانه شدن، و به طاعت او گردن نهادن، و دوري از شرك و متعلقات آن.

4 ـ ايمان: باور داشتن خدا و فرشتگان خدا و كتابهاي خدا و پيامبران خدا و روز آخرت و قضا و قدر و خير و شر آن.

5 ـ احسان: پرستش خدا چنان كه او را مي بيني، و اگر تو او را نمي بيني يقين بدار كه او تو را مي بيند.

! ! ! !

 اصل و قاعده سوم: شناخت پيامبر ما ؛محمد‌ﷺ‬ ؛ :

1 ـ او محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب الهاشمي القرشي بهترين پيامبران و خاتم انبياست.

2 ـ پيامبر ما اين دين را به ما رساند و ما را به انجام هر كار نيك امر فرمود، و از هر شر و بدي، باز داشت.

3 ـ پيروي از پيامبر اكرم ﷺ‬ و اتباع وي بر ما واجب است، خداوند مي فرمايد: ]‌لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[ [أحزاب:21]

(به راستي براي شما - مسلمانان - رسول خدا ﷺ‬ سرمشقي نيكوست).

4 ـ مقدم داشتن محبت پيامبر بر محبت مادران و پدران و تمامي مردم. چنانكه رسول الله ﷺ‬ مي فرمايد: ((لاَ يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّي أَكُوْنَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِيْنَ)).  بخاري و مسلم.

ايمان هيچ يك از شما كامل نمي شود مگر اينكه من نزد او از پدر و فرزند و تمامي مردم، محبوبتر باشم.

پس محبت او در واقع، پيروي از ايشان و انجام فرامين آنحضرت ﷺ‬ مي باشد.

أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ.

گواهي مي دهم كه خداي بحقي جز خداي يكتا، وجود ندارد.

وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ.

و گواهي مي دهم كه محمد ﷺ‬ فرستاده خداست.

1 ـ معناي شهادت أن لا إله إلاَّ الله: معبود بحقي جز خداي يكتا، وجود ندارد.

2 ـ عبادت: عبادت شامل تمام سخنان و كارهايي است كه خداوند، آن ها را دوست دارد.

3 ـ عبادت، انواع زيادي دارد كه بعضي از آن عبارتند از:

دعا، ترس، توكل، نماز، ذكر، خدمت به پدر و مادر و...

دليل دعا: خداوند مي فرمايد: ]‌وَقَالَ رَبُّكُمْ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ [ [غافر:60]

(پروردگارتان گفت: مرا - به دعا - بخوانيد تا برايتان اجابت كنم، آنان كه از عبادت من كبر مي ورزند با خواري به جهنم در مي آيند).

دليل ترس: خداوند مي فرمايد: ]فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِي إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[  [آل عمران:175]

(پس اگر مؤمن هستيد از آنان - شياطين – نترسيد – بلكه -  از من بترسيد].

دليل توكل: خداوند مي فرمايد: ]‌قَالَ رَجُلاَنِ مِنْ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمْ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنتُمْ مُؤْمِنِينَ‌[ [مائده:23]

(و اگر مؤمن هستيد (بايد كه) بر خدا توكل كنيد).

دليل نماز: خداوند مي فرمايد: ]‌مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَلاَ تَكُونُوا مِنْ الْمُشْرِكِينَ[ [روم:31]

(و نماز بگزاريد و از مشركان نباشيد).

دليل ذكر: خداوند مي فرمايد: ]‌يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا‌[[أحزاب:41]

(اي مؤمنان، خداوند را به ياد كردن بسيار، ياد (و ذكر) كنيد).

و دليل فرمانبرداري از پدر و مادر: خداوند مي فرمايد: ]وَ وَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا[[أحقاف:15]

(و به انسان در باره پدر و مادرش به نيكوكاري سفارش كرده ايم).

4 ـ تمام عبادات،  براي خدا انجام ميگيرد. پس اگر كسي عبادتي را براي غير خدا، انجام دهد، كافر است. خداوند مي فرمايد: ]‌وَمَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ[[مؤمنون:117]

(و هر كس با خداوند معبود ديگري را (به نيايش) بخواند كه هيچ دليلي به (حقانيت) آن ندارد، جز اين نيست كه حسابش نزد پروردگارش است، بي گمان كافران رستگار نمىشوند).

5 ـ خداوند جن و انس را آفريد تا فقط او را پرستش كنند، چنان كه مي فرمايد: ]مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِي[

(جن و انس را نيافريدم مگر براي آنكه مرا بندگي كنند).

6 ـ كسي كه فقط خدا را پرستش كند به سعادتي عظيم و شادماني بزرگ و زندگي خوبي دست خواهد يافت. خداوند مي فرمايد: ]‌مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[ [نحل:97]

(هر كس چه مرد و چه زن كار شايسته اي انجام دهد و مومن باشد به او زندگي پاكيزه و خوشايندي عطا مي كنيم).

1 ـ معناي شهادت أنَّ محمداً رسول الله: تصديق او درباره آنچه به ما خبر داده، و طاعت او در آنچه امر فرموده، و اجتناب از آنچه نهي كرده، و اين كه خدا پرستش نشود مگر به شيوه اي كه شريعت، يقين نموده است.

2 ـ نام پيامبر ما: محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب الهاشمي القرشي است، كه بهترين نسب، در ميان عرب مي باشد.

3 ـ خداوند، محمد ﷺ‬ را براي همه مردم فرستاده و اطاعت اش را بر همه، واجب نموده است. چنانكه مي فرمايد: ]قُلْ يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا[ [أعراف:158]

(بگو اي مردم! من فرستاده خداوند به سوي همه شما هستم).

4 ـ پيامبرﷺ‬ ، نخست در مكة مكرمه زندگي كرد و مردم را به توحيد و پرستش خداي يكتا دعوت نمود. سپس به مدينة منوره هجرت نمود و به انجام بقيه احكام دين اسلام مانند زكات و روزه و جهاد و غيره امر فرمود. و سرانجام، در مدينه در سن 63 سالگي دار فاني را وداع گفت.

5 ـ هر كس كه با اوامر پيامبر اكرم ﷺ‬ مخالفت كند، مستحق عذاب شديد مي گردد، خداوند مي فرمايد: ]فَلْيَحْذَرْ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[ [نور:63]

(پس بايد آنان كه بر خلاف فرمان او رفتار مي كنند بر حذر باشند كه بلايي به آنان برسد، يا عذابي دردناك گريبان گيرشان شود).

6 ـ هر كس كه از پيـامبر خدا ﷺ‬ اطاعت كند، سعادت كامل و پيروزي بزرگي نصيب اش خواهد شد. خـداوند مىفرمايد: ]‌وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[ [آل عمران:132]

(و از خداوند و رسول – او - فرمان بريد، باشد كه مشمول رحمت قرار گيريد).

و هم چنين مي فرمايد: ]وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا[ [نور:54]

(و اگر از او فرمان بريد، راه خواهيد يافت).

! ! ! !

 انواع توحيد:

تعريف توحيد:

يكتا دانستن خدا در ربوبيت و الوهيت و كامل بودن اسماء و صفات خدا را توحيد گويند.

اقسام توحيد: توحيد سه نوع است:

توحيد ربوبيت، توحيد الوهيت، توحيد اسماء و صفات.

1 ـ توحيد ربوبيت: عبارت است از توحيد افعال خدا: يعني معتقد بودن به اين كه همه چيز مانند: آفريدن، روزي دادن، تدبير امور، زنده كردن، ميراندن، و مانند آن از جانب خداست.

و هيچ آفريننده اي جز خدا، وجود ندارد. چنان كه مي فرمايد:     ]اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ[ [زمر:62]

(خداوند، آفريننده همه چيز است).

و روزي دهنده اي نيست مگر خدا، همان طور كه مي فرمايد:      ]وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا[ [هود:6]

(و هيچ جنبنده اي در زمين نيست مگر آن كه روزي اش بر          - عهده- خداوند است).

و هيچ كس امور خلايق را تدبير نمي كند مگر خدا، و مي فرمايد: ]يُدَبِّرُ الأَمْرَ مِنْ السَّمَاءِ إِلَى الأَرْضِ[ [سجده:5]

(كار (هستي) را از آسمان (گرفته) تا زمين تدبير مي كند).

و هيچ كس زنده نمي كند، و نمي ميراند مگر خدا، چنان كه مي فرمايد: ]هُوَ يُحْيِ وَيُمِيتُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[ [يونس:56]

(او زنده مي كند و مي ميراند، و به سوي او بازگردانده مي شويد).

كفار قريش، در زمان رسول الله ﷺ‬ به اين نوع توحيد، اعتراف كردند. ولي اعترافشان آنها را مشرف به دين اسلام نكرد، چنان كه خداوند مي فرمايد: ]‌وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ‌[ [لقمان:25]

(و اگر از آنان بپرسي چه كسي آسمان ها و زمين را آفريد،به يقين گويند: خداوند).

2 ـ توحيد الوهيت: عبارت است از توحيد افعال و اعمال بندگان خدا در آنچه كه به آن امر شده اند، يعني تمامي عباداتي كه بندگان انجام مي دهند براي خداوند يكتاست كه شريكي ندارد، مانند: دعا، ترس، توكل، ياري، مدد و ...

پس فقط او را مي خوانيم. چنانكه مي فرمايد: ]‌وَقَالَ رَبُّكُمْ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ[ [غافر:60]

(و پروردگارتان گفت: مرا (به دعا) بخوانيد تا برايتان اجابت كنم).

و فقط از خدا مي ترسيم. همان طور كه مي فرمايد: ]فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِي إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين[ [آل عمران:175]

(پس اگر ايمان داريد، از آنان - اولياي شيطان - نترسيد - بلكه- از من بترسيد).

و فقط بر خدا توكل مي كنيم، و خدا مي فرمايد: ]وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنتُمْ مُؤْمِنِين[ [مائده:23]

(و اگر مؤمن هستيد - بايد كه - بر خدا توكل كنيد).

فقط از خدا ياري مي طلبيم، چنانكه مي فرمايد:]إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِين[ [فاتحه:5]

(تنها تو را بندگي مي كنيم، و تنها از تو ياري مي جوييم).

و فقط به خدا پناه مي بريم، چنانكه مي فرمايد:]‌قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس[ [ناس:1]

(بگو: به پروردگار مردم، پناه مي برم).

اين، توحيدي است كه پيامبران آورده اند، خداوند مي فرمايد:     ]‌وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنْ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[ [نحل:36]

(به يقين در - ميان - هر امتي رسولي برانگيختيم، - با اين دعوت - كه: خداوند را بندگي كنيد و از طاغوت بپرهيزيد).

و اين همان توحيدي است كه كفار، در گذشته آن را انكار كرده اند و اكنون نيز آن را انكار مي كنند. خداوند متعال از زبان مشركين مي فرمايد:]‌أَجَعَلَ الآلِهَةَ إِلَهًاوَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ[ [ص:5]

(آيا - همه - معبودان را يك معبود قرار داده است؟ بي گمان اين چيزي شگفت است).

3 ـ توحيد اسماء و صفات: ايمان آوردن به اسماء و  صفاتي كه خداوند، خودش را با آنها وصف نموده و يا رسول الله ﷺ‬  او را توصيف نموده و در قرآن كريم و سنت صحيح بني اكرم ﷺ‬ آمده اند. و شايان ذكر است كه خداوند، نامهاي زيادي داردكه بعضي از آن ها عبارتند از: بخشنده، شنوا، بينا، عزيز، حكيم (داراي حكمت) و ... خداوند مي فرمايد: ]لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِير[

[شوري:11]

(چيزي مانند او نيست، و او شنوا و بيناست).

! ! ! !

 صفات رستگاران:

خداوند مي فرمايد: ]‌وَالْعَصْرِ!إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ!إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ‌ [

[عصر:1-3]

(سوگند به زمان، كه انسان در زيانكاري است، مگر آنان كه ايمان آورده و كردار شايسته كرده اند و همديگر را به حق سفارش، و همديگر را به شكيبايي توصيه كرده اند).

خداوند به زمان، سوگند ياد كرده كه انسان در زيان و هلاكت است، مگر كسي كه چهار صفت، داشته باشد:

1 ـ ايمان: شناخت خدا و پيامبر خدا و دين اسلام را ايمان گويند.

2 ـ عمل صالح: مانند نماز، روزه ،زكات، راستگويي و نيكي به پدر و مادر.

3 ـ سفارش به حق: يعني دعوت به سوي ايمان و عمل صالح و تشويق به آن.

4 ـ سفارش به صبر: يعني دعوت به صبر و شكيبايي بر طاعت. و صبر هنگام مصيبت.

 آنچه با توحيد، منافات دارد.

1 ـ اولين چيزي كه خداوند بر بندگانش واجب كرد، ايمان به خدا و كفر به طاغوت است، خداوند مي فرمايد:  ]‌وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنْ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[ [نحل:36]

(به يقين در – ميان - هر امتي رسولي برانگيختيم، - با اين دعوت - كه: خداوند را بندگي كنيد و از طاغوت بپرهيزيد).

2 ـ معناي طاغوت: هر چيز يا كسي كه به غير از خدا شود، و به آن عبادت، راضي باشد،طاغوت نام دارد.

3 ـ چگونگي كفر به طاغوت: باطل دانستن عبادت غير خدا، ترك آن و بغض ورزيدن به آن، و كافر دانستن. كسي كه چنين اعمالي انجام دهد و دشمني كردن با او.

4 ـ شرك، ضد توحيد است: پس توحيد به اين معني است كه تنها خدا را عبادت كنيم، و شرك اين است كه يكي از عبادتها براي غير خدا انجام گيرد. مانند اينكه از غير خدا بخواهد يا غير خدا را سجده كند.

5 ـ شرك، بزرگترين و عظيم ترين گناه است، خداوند مي فرمايد:]‌إِنَّ اللَّهَ لاَ يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاء[         [نساء:116]

(خداوند نمي بخشد كه به او شرك آورده شود، و جز آن             - شرك -  را براي هركس كه بخواهد، مي آمرزد).

بايد دانست كه شرك، تمامي طاعات را باطل مي سازد و موجب جاويد ماندن در دوزخ و عدم ورود به بهشت مي گردد. چنانكه خداوند متعال مي فرمايد: ]وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[ [أنعام:88]

(و اگر شرك مي ورزيدند، آنچه را كه كرده بودند، از - نامه اعمال - آنان زدوده مي شد).

و در جايي ديگر مي فرمايد:]إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَار[ [مائده:72]

(بي گمان، كسي كه به خداوند، شرك ورزد، خداوند بهشت را بر او حرام مي گرداند و جايگاهش در آتش است).

6 ـ كفر، با توحيد منافات دارد. پس كفر، سخنان و كارهايي است كه انجام دهنده اش را  از دايرة توحيد و ايمان، خارج مي كند.

مانند  مسخره كردن خدا، آيات قرآن و رســول خدا ﷺ‬ . چنانكه حق تعالي مي فرمايد: ]قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُون َ! لاَ تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُم[ [توبه: 65،66]

(بگو: آيا به خدا، و آيات او، و رسولش ريشخند مي كرديد؟ عذر نياوريد، به راستي كه پس از ايمان آوردن، كافر شديد).

7 ـ نفاق، با توحيد، منافات دارد. نفاق يعني اظهار توحيد و ايمان نزد مردم، و پنهان ساختن شرك و كفر، در دل مي باشند. مانند اين كه كسي با زبان اش ايمان بياورد ولي كفر را در دلش پنهان سازد.

چنانكه خداوند متعال مي فرمايد: ]وٍَِِِِ منَ النِِِّاس مَنْ يَقٌولُءَامَنَّا بالله وَ بالْيَوْم الآخر وَ مَاهُمْ بمُؤْمنين[  [بقره:8]

(و از مردم كساني هستند كه مي گويند: به خدا و به روز قيامت، ايمان آورده ايم، حال آن كه مؤمن نيستند).

يعني با زبانشان مي گويند ما به خدا ايمان آورديم، ولي در دل خود، مؤمن نيستند.

! ! ! !

 ايمان به آخرت

معناي ايمان به آخرت: يعني اينكه وقوع روز قيامت را حتمي بداند و ايمان راسخ داشته باشد كه مردم از قبرهايشان، حشر خواهند شد . و به خاطر اعمالي كه انجام داده اند، محاسبه و مجازات خواهند گرديد و سرانجام بهشتيان به بهشت و دوزخيان به دوزخ خواهند رفت.

همچنين بايد دانست كه ايمان به آخرت، يكي از اركان ايمان است كه بدون آن، ايمان شخص كامل نمي شود.

 ايمان به آخرت، شامل سه چيز مي شود:

1 ـ ايمان به برانگيخته شدن پس از مرگ:

روز قيامت، روح ها به اجسادشان بر مي گردند و مرده ها از قبر ها برمي خيزند و مردم در پيشگاه پروردگارشان، حاضر مي كنند. سپس آنها را كه پا برهنه و عريان و ختنه نشده اند، يك جا جمع مي بينند.

زيرا خداوند مي فرمايد: ]ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ ! ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ[ [مؤمنون:15-16]

(سپس شما پس از اين خواهيد مرد، آنگاه قطعاً در روز قيامت برانگيخته خواهيد شد).

همچنين رسول خدا ﷺ‬ مي فرمايد: ](يحشرُ النَّاسُ يَوْمَ القِيَامَةِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلاً[ متفق عليه.

روز قيامت، مردم در حالي كه پابرهنه و عريان و ختنه نشده اند حشر مي گردند.

2 ـ ايمان به ترازوي اعمال و محاسبه شدن:

خداوند، مردم را طبق اعمالي كه در دنيا انجام داده اند محاسبه مي كند، پس هر كس كه اهل توحيد بوده و از خدا و رسولش اطاعت كرده است، محاسبه اش آسان خواهد بود.

و هر كس كه اهل شرك و معصيت بوده، حسابش دشوار خواهد بود.

اعمال انسان در ترازوي عظيمي وزن مي شوند. نيكي ها در يك كفه ترازو، و گناهان در كفه ديگر آن گذاشته مي شوند. پس هر كس كه نيكي هايش از گناهانش بيشتر باشد به بهشت مي رود. و هر كس كه گناهانش از نيكي هايش بيشتر باشد، به جهنم مي رود. در مورد محاسبه اعمال، خداوند متعال مي فرمايد: ]‌فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ ! فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا ! وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا ! وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ ! فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا ! وَيَصْلَى سَعِيرًا[ [انشقاق:7-12]

(اما كسي كه نامه اعمال او به دست راستش داده شود، به آساني، محاسبه مي شود و شادمان به سوي خانواده اش برمي گردد. و اما كسي كه نامه اعمال اش از پشت سر، به او داده شود، طلب هلاكت مي كند و به دوزخ در مي آيد).

و در مورد ترازوي اعمال، خداوند متعال مي فرمايد: ]وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِين[ [أنبياء: 47]

(و در روز قيامت، ترازوهاي عدالت را در ميان مي نهيم. به هيچ كس ستمي نمي شود. و اگر - عمل نيك و يا بدي - به اندازه دانه خردل داشته باشد، به حساب مي آوريم، و ما حسابرسي مي كنيم).

3 ـ بهشت و دوزخ:

بهشت، منزلگاه دائمي است كه خداوند آن را براي مومنان مطليع و متقي خدا و رسول مهيا ساخته است. در آن، تمامي نعمت هاي دائمي اعم از خوردني، نوشيدني، پوشيدني و همه دوست داشتني هاي ديگر وجود دارد.

دوزخ هم جايگاه عذاب هميشگي است، خداوند آن را براي كساني كه به خدا، كفر ورزيدند و از رسولش نافرماني كردند آماده كرده است. در آن، انواع عذاب و درد و عقوبت كه به فكر، خطور نمي كند وجود دارد.

خداوند در مورد بهشت، مي فرمايد:]‌وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِين[        [آل‌عمران:133]

(و به سوي آمرزشي از - جانب - پروردگارتان و بهشتي كه پهنايش - هم چون - آسمان ها و زمين است و براي پرهيزگاران فراهم  شده است، بشتابيد).

هم چنين مي فرمايد:]‌فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[ [سجده:17]

(پس هيچ كس نمي داند كه از آنچه مايه روشني چشم است، چه چيزي برايشان نهان داشته شده است، به (پاس) آنچه مي كردند (پاداش يافتند)).

و در مورد دوزخ، مي فرمايد:]فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ‌[ [بقره:24]

(پس از آتشي بپرهيزيد كه هيزمش مردم و سنگها خواهند بود. و براي كافران آماده شده است).

و هم چنين مي فرمايد:]‌إِنَّ لَدَيْنَا أَنكَالاً وَجَحِيمًا ! وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا[ [مزمل:12-13]

(بي گمان نزد ما غل و زنجير و عذاب و آتش سوزان دوزخ است و همچنين و خوراكي گلوگير و عذابي دردناك وجود دارد).

پروردگارا! ما خواهان بهشتيم و سخنان و اعمالي مي طلبيم كه ما را به آن نزديك كند. و از دوزخ و سخنان و اعمالي كه ما را به آن نزديك كند، به تو پناه مي بريم.

مقدمه اي پيرامون عقيده اسلامي و اهميت آن.

دين اسلام، عقيده و شريعت است.

اما عقيده: منظور اموري است كه نفس، آن را تصديق مي كند و قلب، به آن اطمينان دارد و براي صاحبانش (مومنان) اموري يقيني است كه هيچ شك و ترديدي در آنها وجود ندارد.

و اما شريعت: تكاليف عملي مانند: نماز،  زكات، روزه، نيكي به پدر و مادر و... است كه اسلام ما را به سوي آنها فرا مي خواند.

پايه هاي عقيده اسلامي عبارتند از: ايمان به خدا، و فرشتگان و كتاب هاي خدا، و پيامبران خدا و آخرت و ايمان به قضا و قدر و خير و شر آن.

و دليل اش اين است كه خداوند مي فرمايد:]لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الاَخِرِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ[ [بقره:177]

(اين كه چهره هايتان را به سوي مشرق و مغرب كنيد، نيكي نيست، بلكه نيكوكار كسي است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب و پيامبران ايمان بياورد).

و دليل بر قضا و قدر، خداوند مي فرمايد: ]إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ ! وَمَا أَمْرُنَا إِلاَّ وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ[ [قمر:49-50]

(بىگمان ما هر چيزي را به اندازه لازم و از روي حساب آفريده ايم. فقط يكي است كه در يك چشم بهم زدن تحقق مي يابد.).

و رسول اكرم ﷺ‬ مىفرمايد: «الإيْمَانُ أَنْ تُؤْمِنَ باِللهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ» مسلم.

ايمان يعني اين كه: خدا و فرشتگان خدا و كتاب ها و فرستادگان خدا و روز قيامت و سرنوشت وخير و شر آن را باور داشته باشي.

! ! ! !

 اهميت عقيده اسلامي

اهميت عقيده اسلامي از انجام امور بسياري آشكار مي شود كه بعضي از آن ها عبارتند از:

1 ـ نياز ما به اين عقيده، برتر از هر نياز ديگري است، و ضرورت ما به اين عقيده، برتر از هر ضرورت ديگري است. زيرا هيچ سعادت و نعمت و سروري براي قلبها وجود ندارد مگر به پرستش خدا و آفريننده دلها.

2 ـ بزرگترين و مهمترين فريضه، عقيـده اسـلامـي است. بدين جهت، اولين چيزي است كه از مردم، مطالبه مي شود. چنان كه رسول خدا ﷺ‬ مي فرمايد: ((أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتّي يَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهَ وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ)). متفق عليه.

به من دستور داده شده است كه با مردم بجنگم تا اين كه گواهي دهند هيچ معبود بحقي جز خداي يكتا وجود ندارد و محمد ﷺ‬ فرستاده خداست.

3 ـ عقيده اسلامي تنها عقيده اي كه باعث ايجاد امنيت و استقرار و سعادت و شادكامي مي گردد. چنان كه خداوند متعال مي فرمايد:      ]‌بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُون[  [بقره:112]

(آري، هر كس خالصانه رو به خدا كند، او پاداش خود را در نزد پروردگارش دارد، و نه بيمي بر آنان است، و نه آنان اندوهگين شوند).

چنان كه عقيده اسلامي تنها عقيده اي است كه عافيت و رفاه را محقق مىسازد، خداوند مي فرمايد: ]وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنْ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ[ [أعراف:آية 96]

(و اگر اهل (آن) شهرها ايمان مىآوردند و پروا داشتند، قطعاً از آسمان و زمين (درِ) بركت هايي را بر آنان مىگشوديم].

4 ـ عقيده اسلامي باعث رسيدن بحاكميت و برپايي حكومت اسلامي مي گردد. خداوند مي فرمايد: ]‌وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِي الصَّالِحُونَ[  [أنبياء:105]

(ما علاوه بر قرآن، در تمام كتب - انبياء پيشين- نوشته ايم كه بي گمان - سراسر روي - زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد).

! ! ! !

 ايمان به خداوند عز وجل:

معناي ايمان به خداي عز‌وجل: گواهي راستين به وجود او و اقرار به ربوبيت و الوهيت و اسما و صفات اوست.

پس ايمان به خدا، متضمن چهار چيز است:

1 ـ ايمان به وجود خداوند سبحان.

2 ـ ايمان به ربويبت خداوند متعال .

3 ـ ايمان به الوهيت خداوند متعال .

4 ـ ايمان به اسما و صفات خداوند متعال .

اينك در مورد آنها بطور كامل، سخن مي گوييم.

الف ـ ايمان به وجود خداوند متعال:

اقرار به وجود خداوند متعال، امري فطري است كه كسي در مورد آن اختلاف نظر ندارد. و جز عده اي از ملاحده (كفار بي دين) بيشتر مردم، به وجود خدا معترفند و مخالفتي ندارند.

و هر مخلوقي، فطرت خود را بدون هيچ آموزشي به خالق خود نسبت مي دهد، و از سوي ديگر درخواست دعا و اجابت آن از سوي خدا، بطور يقين دلالت بر وجود خداوند متعال دارد، چنانكه مي فرمايد: ]إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُم[ [أنفال:9]

(آنگاه كه از پروردگارتان كمك مي خواستيد، پس – دعاي - شما را پذيرفت).

ب ـ همگان مي دانند كه هر حادثه اي، آفريننده اي دارد. بنابراين تمام مخلوقات و آنچه كه پيرامون ما مشاهده مي شوند، بايد خالقي داشته باشند كه آن هم خداوند متعال است، زيرا ممكن نيست كسي يا چيزي آفريده شود ولي آفريدگاري نداشته باشد. زيرا هيچ كسي(يا چيزي) نمي تواند خودش را بيافريند.

خداوند مي فرمايد: ]أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمْ الْخَالِقُونَ‌[ [طور:35]

آيا بدون آفريدگار، خلق شده اند؟ يا اين كه خود، آفريننده اند؟).

پس معنـاي آيه كريمه: يعني بدون آفريننده، خلق نشده اند و خودشان هم خود را نيافريده اند، بوضوح روشن مي سازد كه آفريننده آنها خداوند تبارك و تعالي است .

ج ـ نظم و ترتيب حاكم بر جهان هستي، اعم از آسمان و زمين، ستارگان و... يقيناً دلالت مي كند كه اين دنيا آفريننده اي دارد و آن هم خداوند پاك و منزه است، چنانكه مي فرمايد:]صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ[ [نمل:88]

(آفرينش آن خدائي است كه همه چيز را در كمال استواري پديد آورده است، بي گمان او از آنچه مي كنيد، باخبر است).

پس ملاحظه مي فرماييد كه اين جهان با كهكشانهاي فراوان كه هر كدام، ميليونها ستاره دارد، بر اساس نظم خاصي در گردش است. به گونه اي كه هيچ يك از آنها از مدار تعيين شده خود تجاوز نمي كند و به ديگري برخورد نمي نمايد و از بين نمي رود. و هر يك در محل تعيين شده خود، انجام وظيفه مي كند.

خداوند مي فرمايد: ]لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ[ [يس:40]

(نه آفتاب را مي رسد كه ماه را دريابد، و نه شب پيشي گيرنده از روز است، و هر يك در آسماني سير مي كنند).

2 ـ ايمان به ربوبيت خداي تعالي:

1 ـ معناي ايمان به ربوبيت خداي تعالي: اقرار به اين كه خدا، رب و معبود همه چيز و مالك و آفريننده و رازق آن است، و اوست كه زنده مي كند، و مي ميراند، و اوست كه نفع و زيان مي رساند، و تمامي كارها براي اوست، و خير در دست اوست، و بر همه چيز، قادر و تواناست، و در همه موارد فوق، شريكي ندارد.

ايمان به ربوبيت خدا، يعني تصديق قطعي به اينكه او پروردگار يكتا است كه هيچ شريكي ندارد و عبادت، مخصوص اوست و به تنهايي همه كارهايش را انجام مي دهد و همچنين ايمان به ربوبيت يعني اعتقاد به اينكه او تنها خالق همه موجودات عالم هستي مي باشد. چنانكه مي فرمايد: ]اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ[ [زمر:62]

(خداوند آفريننده همه چيز است).

و نيز تنها اوست كه به همه موجودات روزي مي دهد. چنانكه مي فرمايد: ]‌وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا[

[هود:6].

(و هيچ جنبنده اي در زمين نيست مگر آن كه روزي اش بر          - عهده- خداوند است).

و او مالك همه چيزهاست، همان طور كه مي فرمايد: ]‌لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ [ [مائده:120]

(فرمانروايي آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست از آنِ خداوند است).

ب ـ خداوند يكتايي خود در ربوبيت بر تمامي موجودات را در قرآن، بيان داشته و فرموده است: ]‌الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[  [فاتحه:2]

(تمامي ستايش از آن خداست، كه پروردگار جهانيان مي باشد).

رب العالمين: يعني خالق، مالك، هدايت كننده و پرورش دهنده آنها با انواع نعمتها است.

ج ـ خداوند، ايمان به ربوبيت خود را در فطرت انسانها بوديعه نهاده است، حتي مشركين عرب در زمان پيامبر اكرم ﷺ‬  داراي چنين اعتقادي بودند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]‌قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ! سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ ! قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلاَ يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ! سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّا تُسْحَرُونَ[

[مؤمنون:86-89]

(بگو: پروردگار آسمان هاي هفتگانه، و پروردگار عرش بزرگ چه كسي است؟ خواهند گفت: - همه - از آنِ خداوند هستند، بگو: پس چرا پرهيزگاري نمي كنيد؟ بگو: چه كسي است كه ملكوت هر چيز به دست اوست، و او پناه مي دهد و كسي را - نمي توان - از عذاب او پناه داد. اگر مي دانيد  - بگوييد - ، خواهند گفت:- همه آنها - از آنِ خداوند است، بگو: پس از كجا فريب داده مي شويد؟)([1]).

گفتني است كه تنها ايمان به ربوبيت خدا براي مسلمان بودن كافي نيست، بلكه بايد به الوهيت خدا نيز ايمان آورد. زيرا رسول خدا ﷺ‬ با مشركيني كه اعتقاد به ربوبيت خدا داشتند جنگيد ( تا به الوهيت خدا نيز ايمان بياورند).

د ـ همه موجودات جهان هستي از آسمان گرفته تا زمين، كهكشانها، ستارگان و درختان، انسانها، جن ها و... همه مطيع و فرمانبردار خدايند، چنان كه مي فرمايد:]وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ[ [آل عمران:83]

(آنان كه در آسمان ها و زمين اند، خواه ناخواه فرمانبردار او شده اند، و به سوي او برگردانده مي شوند).

پس هيچ مخلوقي خارج از قضاء و قدر الهي نيست. چرا كه خداوند مالك آنها است و هر طور كه بخواهد بر اساس حكمت خود در امور آنها دخل و تصرف مي نمايد. و او آفريننده همه آنها است و هر چه غير از او است، مخلوق و محتاج خدا مي باشند.

 هـ ـ حال كه چنين است، پس خالقي غير از خـدا و روزي دهنده و تدبير كننده اي غير از او وجود ندارد. و هيچ ذره اي به حركت در نمي آيد مگر به خواست او. بنابراين بايد دلها را فقط متوجه خدا بسازيم و خواسته ها و نيازمندي هاي خود را از او بخواهيم و به او توكل كنيم كه خالق ، روزي دهنده و مالك ما است.

3 ـ ايمان به الوهيت خداي تعالي:

الف ـ يعني تصديق قطعي به اينكه فقط خداي يگانه شايسته همه عبادات ظاهري و باطني مانند: دعا، ترس، توكل، ياري، نماز، زكات و روزه مي باشد.

پس در اين صورت است كه بنده يقين مي كند كه فقط خدا معبود اوست و شريكي ندارد و معبود به حقي جز او وجود ندارد، چنانكه خداوند مي فرمايد: ]وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَ إِلَهَ إِلاَ هُوَ الرَّحْمَانُ الرَّحِيمُ[ [بقره:163]

(و معبودتان، معبودي يگانه است، و هيچ معبودِ (بحقي) جز او كه بخشاينده و مهربان است، وجود ندارد).

خداوند در اين آيه به ما خبر داده كه معبود، يكي است و يكتا است . پس نبايد جز او كسي ديگر به معبودي گرفته و پرستش شود.

ب ـ همچنين ايمان به الوهيت خدا:

يعني اعتراف به اين كه فقط خدا إله و معبود به حق است و شريكي ندارد، و إله يعنى: معبودي كه كه او را  دوست بداريم و تعظيم كنيم و تمامي عبادات خود را فقط براي او انجام دهيم و غير از او كسي ديگر را نخوانيم، و غير از او، از كسي ديگر نترسيم، و غير از او، به كسي ديگر توكل نكنيم، و در برابر كسي ديگر سجده نكنيم و اطاعت و خضوع ننمائيم، مگر براي او. پس هيچ كس شايسته عبادت نيست مگر خداي سبحان. چنانكه مي فرمايد: ]إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[ [فاتحه:5]

(تنها تو را بندگي مي كنيم، و تنها از تو ياري مي جوييم).

ج ـ اهميت ايمان به الوهيت خداوند:

موارد زير بيانگر اهميت ايمان به الوهيت مي باشند:

1 ـ هدف ار آفرينش انسانها و جن ها عبادت خداي يكتا است كه شريكي ندارد.چنانكه مي فرمايد: ]وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِي[ [ذاريات:56]

(و جن و انس را نيافريده ام مگر براي اينكه مرا بندگي كنند.

2 ـ مقصود از ارسال پيامبران عليهم السلام و نازل كردن كتابهاي آسماني نيز اقرار به اين است كه  خدا معبود به حق مي باشد. چنانكه مي فرمايد: ]‌وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنْ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[ [نحل:36]

(و به يقين در - ميان - هر امتي رسولي را برانگيختيم، - با اين دعوت - كه: خدا را بندگي كنيد و از طاغوت بپرهيزيد).

3 ـ اولين چيزي كه بر هر شخص واجب است، ايمان به الوهيت خداي متعال مي باشد. چنانكه در سفارش پيامبر اكرم ﷺ‬ به معاذ بن جبل هنگام فرستادن او به يمن آمده است: ((إِنَّكَ تَأْتِي قَوْماً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ فَلْيَكُنْ أَوَّلُ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ شَهَادَةَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ)). متفق عليه.

ترجمه: تو نزد مردمي مي روي كه اهل كتاب اند. يعني يهود و نصارا مي باشند. پس اولين چيزي كه بايد آنها را به سوي آن دعوت كني اين است كه هيچ معبود بحقي غير از خداي يكتا وجود ندارد .

يعني آنها را دعوت كن تا تمامي عبادات را فقط براي خداي يكتا انجام دهند .

د ـ معناي لا إله إلاَّ الله:

اين كلمه ي بزرگ، اولين و آخرين واجب بر هر شخص مي باشد. بنابراين هر كس با اعتقاد بر اين كلمه بميرد اهل بهشت است. چنانكه رسول خدا ﷺ‬ مي فرمايد: ((مَنْ مَاتَ وَهُوَ يَعْلَمُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ دَخَلَ الجَنَّةَ)). (مسلم).

هر كس در حالي بميرد كه بداند هيچ معبود به حقي جز خدا وجود ندار، وارد بهشت مي شود.

پس دانستن و شناخت لا إله إلاَّ الله از بزرگترين و مهم ترين واجبات است.

لا إله إلاَّ الله يعني هيچ معبود بحقي جز خداي يگانه وجود ندارد.

مطلب فوق تمامي صفات خدا را از غير خدا نفي مي كند و آن را براي خداي يكتا كه شريكي ندارد، اثبات مي گرداند.

اله: يعني معبود و هر كس، چيزي يا كسي را بپرستد آن كس يا چيز، معبود او است.

و تنها خداي متعال است كه معبود حقيقي مي باشد و دلها با محبت و اجلال و تعظيم و فروتني و خضوع و ترس و توكل بر او، و طلب دعا او را عبادت مي كنند .

و هيچگونه شادي و سعادتي نصيب دلها نمي شود، مگر با تحقق مفهوم لا اله الا الله. زيرا شادكامي و زندگي خوب در گرو عبادت خداي يكتا است.

هـ ـ اركان لا إله إلاَّ الله:

اين كلمه بزرگ دو ركن دارد:

ركن اول: «لا إله» است كه عبادت غير خدا را نفي مي كند و شرك را باطل و كفر ورزيدن به معبودان باطل را واجب مي داند.

ركن دوم: «إلاَّ الله» يعني اثبات عبادت براي خداي يكتا، و انجام انواع عبادت براي او.

چنانكه خداوند مي فرمايد:]مِنْ الغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدْ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَي[ [بقره:256]

(پس هر كس كه به عبادت طاغوت كفر ورزد، و به خدا ايمان آورد، - بداندكه - به دستاويزي - بس - محكم چنگ زده است).

پس: (فمن يكفر بالطاغوت) معناي ركن اول، (لا إله) و (ويؤمن بالله) معناي ركن دوم (إلاَّ الله) را در بر دارد.

و ـ شرائط لا إله إلاَّ الله:

گفتني است كه در شهادت آوردن، يعني لا إله إلاَّ الله گفتن بايد هفت شرط رعايت شود وگرنه گوينده آن سودي نمي برد.

1 ـ دانستن معني لا إله إلاَّ الله: چنانكه خداوند مي فرمايد:]فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه[ [محمد:19]

(پس بدان كه معبود – بحقي - جز خدا وجود ندارد).

2 ـ يقين: يعني گوينده آن، به آنچه كه اين كلمه بر آن دلالت مي كند، باور كامل داشته باشد. ولي اگر در اين مورد دچار شك و ترديد شود، كلمه فوق به او نفعي نمي رساند. چنانكه خداوند مي فرمايد:     ]إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا[ [حجرات:15]

(بدون شك مؤمنان واقعي كساني هستند كه بخداي يكتا و پيامبرش ايمان آوردند سپس هيچگاه شكي به دل راه ندادند).

3 ـ پذيرفتن آنچه اين كلمه بر آن دلالت دارد. يعني عبادت خداي يكتا و ترك عبادت غير او. پس اگر گوينده اين كلمه تمامي عبادات را فقط براي خدا نداند، مانند كسي است كه خداوند در مورد آنها مي فرمايد: ]إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ! وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ[

[صافات: 35-36]

(آنان چنان بودند كه وقتي به آنها گفته مي شد: معبود به حقي جز خداوند – يگانه – وجود ندارد، سركشي مي كردند و مي گفتند: آيا ما معبودانِ خويش را به خاطرِ – سخن - شاعري ديوانه ترك گوييم؟).

4 ـ تسليم در برابر آنچه كه اين كلمه بر آن دلالت دارد. چنانكه خداوند مي فرمايد:]وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُور[ [لقمان:22]

(و هر كس نيكوكارانه روي – دلِ - خويش به سوي خداوند آورد، بداند كه به دست آويزي محكم چنگ زده است).

«يسلم وجهه» يعني: تسليم فرمان او بشود.

«عروة الوثقي» همان «لا إله إلاَّ الله» است.

5 ـ صدق در گفتن لا اله الا الله: يعني از صميم قلب، اين كلمه را بگويد. رسول اكرم ﷺ‬ در اين مورد مي فرمايد: ((مَا مِنْ أَحَدٍ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ صِدْقًا مِنْ قَلْبِهِ إِلاَّ حَرَّمَهُ اللهُ عَلَي النَّارِ)). [متفق عليه].

هر كس گواهي دهد كه معبود به حقي جز خداي يكتا وجود ندارد، و محمد بنده و فرستاده او است، و اين گواهي، صادقانه و از صميم قلبش باشد، به طور يقين خداوند آتش جهنم را بر او حرام مىگرداند.

6 ـ اخلاص: يعني خالص گردانيدن عمل از انواع شرك. بدينصورت كه شخص، با گفتن اين سخن قصد به دست آوردن چيزهاي دنيوي را نداشته باشد، رسول الله ﷺ‬ مي فرمايد: ((إِنَّ اللهَ حَرَّمَ عَلَي النَّارِ مَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ، يَبْتَغِى بِذَلِكَ وَجْهَ اللهِ)). [متفق عليه] .

همانا خداوند، آتش را بركسي كه شهادت دهد معبود به حقي جز خداي يكتا وجود ندارد و اين سخن را فقط بخاطر رضاي خدا بگويد، حرام كرده است.

7 ـ دوست داشتن اين كلمه و آنچه بر آن دلالت دارد و دوست داشتن كسي كه به آن عمل نمايد. چنانكه خداوند مي فرمايد:]وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ[ [بقره:165]

(و بعضي از مردم كساني هستند كه غير از خدا همتاياني را - براي او -  برمي گزينند. آنها را مانند دوست داشتن خدا، دوست مي دارند ـ و مؤمنان، خدا را سخت دوست دارندـ).

پس اهل «لا إله إلاَّ الله» با خدا دوستي خالصانه دارند، و مشركين در محبت خدا نيز شرك مي ورزند، يعني معبودان ديگري را نيز دوست مي دارند و اين كار با معني لا اله الا الله منافات دارد.

ز ـ معناي عبادت:

عبادت: اسم جامعي براي تمامي گفتار و كردار نهان و آشكاري است كه خدا دوست دارد و مي پسندد. مانند: محبت خدا و رسول ﷺ‬ترس از خدا، توكل بر او، خواستن از خدا، نماز، زكات، اطاعت از پدر و مادر، ذكر خداي متعال، جهاد با كفار و منافقين و...

پس عبادت انواع زيادي دارد كه شامل انواع طاعات نيز مي شود، مانند: تلاوت قرآن، نيكي به فقرا و نيازمندان، راستگويي، امانت داري و گفتار نيك.

پس عبادت شامل تمامي كارهاي مؤمن مي شود كه آنها را به نيت نزديك شدن با خدا انجام مي دهد.

حتي اگر خوردن، آشاميدن و خوابيدنش به قصد اطاعت از خدا باشد، اجر و پاداش دريافت خواهد كرد.

خلاصه اينكه اگر همين عادات ما به نيت رضاي خدا انجام گيرد، به عبادت تبديل مىشود و مستحق اجر و پاداش مي گردد. چرا كه عبادت فقط نماز و روزه نيست.

ح ـ خداوند، خلايق را به خاطر عبادت خود آفريده است. چنانكه مي فرمايد: ]وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِي ! مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِي! إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ[ [ذاريات: 56-58]

(و جن و انس را جز براي آن كه مرا بندگي كنند نيافريده ام، از آنان نه درخواست روزي مي كنم و نه مي خواهم كه به من خوراك بدهند. تنها  خدا  روزي رسان و صاحب قدرت و نيرومند است و بس).

خداوند سبحان حكمت آفرينش جن و انس را انجام عبادت مي داند در حالي كه به عبادت آنها نيازي ندارد، بلكه آنها به سبب نيازمند بودن به خدا به عبادت او نيازمند اند.

گفتني است نياز بنده به عبادت خدا و شرك نورزيدن به او از نياز به آب و غذا هم مهمتر است.

و اگر قلب انسان، حلاوت عبادت و اخلاص را بچشد، هيچ چيزي نزد او شيرين تر از عبادت نخواهد بود.

همچنين هيچ كس بدون قرار گرفتن در حلقه بندگي خدا از چنگ مشكلات دنيا رها نمي شود.

ط ـ اركان عبادت:

عبادتي كه خدا ما را به آن موظف ساخته است دو ركن دارد.

1 ـ كمال فروتني و ترس .

2 ـ كمال محبت .

پس عبادتي كه خداوند بر بندگانش فرض نموده بايد با كمال فروتني و ترس، و همراه با كمال محبت و شوق و اميد به خدا، انجام گيرد.

بايد گفت: محبت بدون ترس و فروتني مانند دوست داشتن خوراك و مال، عبادت نيست. همانطور كه ترس بدون محبت، مانند ترس از حيوان درنده نيز عبادت به شمار نمي رود بلكه هرگاه ترس و محبت در انجام عملي با هم جمع شوند عبادت گفته مىشود، و عبادت، صحيح نيست جز براي خداي يكتا.

ي ـ توحيد سبب قبول شدن عبادت است:

عبادتي كه خداوند به آن امر كرده، جز با توحيد او، عبادت گفته نمي شود. پس عبادت توأم با شرك، درست نيست و به هيچ كس نمي توان گفت كه خدا را عبادت نموده است مگر اينكه عبادتش همراه توحيد انجام گرفته باشد.پس هر كس خدا را عبادت كند و در عبادتش كسي ديگر را شريك سازد، در واقع خدا را بندگي نكرده است.

پس توحيد خدا و اخلاص عبادت براي او و شرك نورزيدن به او در قبول عبادت، نزد خدا شرط است. علاوه بر اين كه عبادت قبول نمي شود، مگر اينكه مطابق با شريعت اسلام و سنت پيامبر ﷺ‬  باشد.

پس شروط قبول شدن عمل نزد خدا، دو چيز مىباشند كه عبارت اند از:

1 ـ غير از خدا كسي ديگر را پرستش نكند كه به اين توحيد مي گويند.

2 ـ مطابق دستور خدا و سنت رسول اكرم e عبادت نمايد، چنانكه خداوند مي فرمايد: ]بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُون[ [بقره:112]

(آري، هر كس كه نيكوكارانه روي دل به سوي خدا نهد، او پاداش خود را در نزد پروردگارش دارد، و نه بيمي بر آنان است، و نه آنان اندوهگين شوند).

«أسلم وجهه» يعني به حقيقت توحيد پي بردن و عبادت را فقط براي خدا انجام دادن .

«وهو محسن» يعني پيروي كردن از رسول خدا.

ك ـ شرك: شرك، مخالف با ايمان به الوهيت خـداي يگانه است. و اگر ايمان به الوهيت خداي يكتا و انجام عبادات براي خـدا از مهمترين واجبات است، پس شرك هم بزرگترين گناه و معصيت نزد خدا به شمار مي رود كه هرگز آنرا نمىبخشد. چنانكه مي فرمايد:     ]إِنَّ اللَّهَ لاَ يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن[ [نساء:48]

(به راستي خداوند اين را كه به او شرك ورزيده شود، نمي بخشد، و جز آن را براي هر كس كه بخواهد مي بخشد).

و هم چنين مي فرمايد: ]إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[ [لقمان:13]

(به راستي كه شرك ستمي بزرگ است).

و وقتي از رسول خدا ﷺ‬ پرسيدند: بزرگترين گناه چيست؟ فرمود: ((أنَ تَجْعَلَ للهِ نِداًّ وَهُوَ خَلَقَكَ)). متفق عليه .

(اين كه با خدا شرك بورزي در حالي كه تو او را آفريده است).

بايد گفت كه شرك، طاعات را از بين مي برد. چنانكه خداوند مي فرمايد:]وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[ [أنعام:88]

(و اگر شرك مىورزيدند، آنچه را كه كرده بودند، از - نامه اعمال - آنان زدوده مي شد).

همچنين فرد مشرك براي هميشه در آتش دوزخ باقي مي ماند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ[ [مائده:72]

(بي گمان كسي كه به خداوند شرك آورد، خداوند بهشت را بر او حرام مي گرداند و جايگاهش آتش – دوزخ – است).

شرك بر دو نوع است:

شرك أكبر، و شرك اصغر:

1-شرك اكبر: انجام يكي از عبادات را براي غير خدا شرك اكبر گويند.

مانند خواستن روزي يا تندرستي از غير خدا. و يا توكل بر غير خدا، و يا سجده براي غير او. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]وَقَالَ رَبُّكُمْ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ[ [غافر:60]

(و پروردگارتان گفت: مرا (به دعا) بخوانيد تا برايتان اجابت كنم).

همچنين مي فرمايد: ]َعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنتُمْ مُؤْمِنِين[     [مائده:23]

(و اگر ايمان داريد - بايد كه - بر خدا توكل كنيد).

و نيز مي فرمايد: ]فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا[ [نجم: 62]

(پس براي خداوند سجده كنيد و (او را) بندگي نماييد).

حال كه دعا و توكل و سجده از عباداتي است كه خدا به آن امر نموده، اگر شخصي آنها را براي خدا انجام دهد، موحد و مؤمن مي باشد، و در غير اين صورت، مشرك و كافر است.

2- شرك اصغر: هر سخن يا عملي است كه فرد را به سوي شرك اكبر بكشاند.

مانند: مسجد قرار دادن قبو،‌بدين معني كه كنار قبر نماز بخواند يا بر قبر، مسجد بسازد و اين كار، حرام مي باشد و صاحب آن به لعنت و دور بودن از رحمت‌خدا وعده داده شده است. چنانكه رسول خدا ‌ﷺ‬ مي فرمايد: ((لَعْنَةُ الله عَلي الْيَهُودِ وَالنَّصَارَي اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ)). متفق عليه.

لعنت خدا بر يهود و نصارا باد كه قبرهاي پيامبران خود را تبديل به مسجد كرده اند .

پس مسجد قرار دادن قبور ،حرام است. زيرا وسيله اي براي طلب دعا از مردگان و درخواست نياز از آنان مي باشد كه خود شرك اكبر به شمار مي رود .

4 ـ ايمان به اسما و صفات خدا:

الف ـ توصيف خدا به نامها و صفاتي كه خود ذكر كرده و يا رسول خدا او را آنطور كه شايسته ذات او است بدانها ستوده. و خداوند در اسما و صفات خود بي نظير است. چنانكه مي فرمايد:       ]فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنْ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ[[شوري:11]

(او آفريننده آسمان ها و زمين است. از خودتان براي شما همسراني قرار داده است، و چهارپايان را نيز نر و ماده آفريده است.  با اين        - تدبير- تعداد شما را زياد مي كند. هيچ چيزي همانند خدا نيست، و او شنوا و بيناست].

پس خداوند در تمامي اسماء و صفات خود از مشابهت با مخلوق پاك و منزه است.

اسماء خداوند بسيار است كه بعضي عبارتند از:

رحمان(بخشاينده) بصير(بينا) عزيز(گرامي و ارجمند)، چنانكه مي فرمايد: ]الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[  [فاتحه:3]

(بخشاينده مهربان).

و مي فرمايد:]‌وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ‌[ [شوري:11]

(و او شنواي بيناست).

و مي فرمايد: ]وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[ [لقمان:9]

(و او پيروزمندِ فرزانه است).

ب ـ نتايج ايمان به اسما و صفات خدا:

 1 ـ شناخت خدا: كسي كه به اسما و صفات خدا ايمان آورد، شناختش نسبت به خدا بيشتر و بطور يقين ايمانش نيز به خدا بيشتر، و توحيدش مستحكم تر خواهد شد .

 2 ـ سپاس و ستايش خدا به وسيله اسماء و صفات اش : و اين بهترين نوع ذكر خداست، همان طور كه مي فرمايد: ]يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا[ [أحزاب:41]

(اي مؤمنان، خداوند را بسيار ياد كنيد).

 3 ـ دعا  خواستن بوسيله اسما و صفات خدا: چنانكه مي فرمايد:    ]وَلِلَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَي فَادْعُوهُ بِهَا[ [أعراف:180]

(و خداوند، نامهاي نيك دارد. پس او را به آن – نامها – بخوانيد).

مانند اين كه بگويد: «اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِأَنَّكَ الرَّزَّاقُ فَارْزُقْنِى…» .

خدايا مي دانم كه روزي دهنده فقط تو هستي پس به من روزي بده.

! ! ! !

 4 ـ از نتايج ايمان به اسما و صفات خدا: سعادت و زندگي خوب در دنيا و نعمت بهشت در آخرت مي باشد.

آثار ايمان به خداوند متعال:

ايمان بخدا، آثار و نتايج خوبي هم در دنيا و هم در آخرت دارد. جلب تمامي خوبي هاي دنيا وآخرت و دفع هرگونه شر و بلا از نتايج ايمان است .

در اينجا به عنوان مثال به بعضي از آثار و نتايج ايمان، اشاره مي شود:

1 ـ خداوند تمامي رنج ها و سختي ها را از مؤمنين دور مي سازد و آنها را از گناه باز مي دارد و در برابر دسيسه هاي دشمن حفاظت مي كند. چنانكه مي فرمايد: ]إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنْ الَّذِينَ آمَنُوا[ [حج:38]

(خداوند از مؤمنان دفاع مي كند - و به سبب ايمانشان پيروزشان مي گرداند-).

2 ـ ايمان باعث زندگي پاك و رسيدن به سعادت مي شود. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً[ [نحل:97]

(هر كس چه مرد و چه زن كار شايسته انجام دهد، به او زندگي پاكيزه و خوشايندي عطا مي كنيم).

3 ـ ايمان، نفس انسان را از خرافات پاك مي گرداند. پس كسي كه حقيقتاً به خدا ايمان بياورد تمام كارهاي خود را به خدا مي سپارد. چرا كه او رب العالمين و معبود بحقي است كه غير از او معبود بحقي وجود ندارد. پس مومن، از مخلوق نمي ترسد، و قلب خود را  وابسته به كسي نمي سازد و سرانجام، خود را از دام خرافات و اوهام و خيالات بي اساس، آزاد مي گرداند.

4 ـ يكي ديگر از نتايج ايمان، پيروزي، نجات، رسيدن به  خواسته هاي مطلوب و رهيدن از هر ترس و اضطراب است. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ[ [بقره:5]

(اين گروه، بر هدايت پروردگارشان قرار دارند و اينان هستند كه رستگارند).

5 ـ بزرگترين نتيجه ايمان، به دست آوردن خشنودي خداي متعال و ورود به بهشت و به دست آوردن نعمتهاي هميشگي، و رحمت كامل خداوندي است.

! ! ! !


 ايمان به فرشتگان:

الف ـ ايمان به فرشتگان: يعني باور قطعي به اينكه خداوند نوعي مخلوق به نام فرشته دارد. چنانكه مي فرمايد: ]بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ! لاَ يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ[ [أنبياء:26-27]

(بلكه - آن فرشتگان - بندگاني گرامي اند، در هيچ سخني بر او پيشي نمي گيرند، و آنان به فرمان او كار مي كنند).

ايمان به فرشتگان متضمن چهار چيز است:

1 ـ ايمان به وجود آنها .

2 ـ ايمان به آنان كه نام آنها را مي دانيم، مانند: جبريل u  و ايمان اجمالي به آنهائي كه نامشان ذكر نشده است.

3 ـ ايمان به صفاتي كه از آنها مي دانيم .

4 ـ ايمان به اعمالي كه به امر خدا انجام مي دهند، مانند تسبيح و عبادت خدا در شبانه روز بدون خستگي و سستي و بي حالي .

بايد دانست كه ايمان به فرشتگان، ركني از اركان ايمان است. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِه[ [بقره:285]

(رسولِ – خدا - به آنچه از – سوي - پروردگارش بر او فرو فرستاده شده، ايمان آورده است، و مؤمنان - هم – بدان باور دارند. همگي به خداوند و فرشتگانش و كتاب هايش و فرستادگانش ايمان آورده اند).

و رسول الله ﷺ‬ در تعريف ايمان مي فرمايد: ((أَنْ تُؤْمِنَ باِلله وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَاْليَوْمِ الأَخِرِ وَتُؤْمِنَ بِاِلْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ)). (مسلم)

يعني ايمان عبارت است از: اعتقاد به خدا و فرشتگان خدا و كتاب‌ها و پيامبران او و روز قيامت و قضا و قدر و خير و شر آن .

ب ـ صفات فرشتگان:

رسول اكرم ﷺ‬ در مورد آفرينش فرشتگان فرمود كه آنها از نور آفريده شده اند. چنانكه مي فرمايد: ((خُلِقَتِ اْلمَلاَئِكَةُ مِنْ نُوْرٍ…))  (مسلم)

(فرشتگان از نور آفريده شده اند.)

و خداوند نيز در مورد فرشتگان فرموده كه بالهائي دارند و از نظر داشتن تعداد بال، با يكديگر متفاوت اند. چنانكه مي فرمايد: ]الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلاَئِكَةِ رُسُلاً أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[ [فاطر:1]

(ستايش خداي راست كه پديد آورنده آسمان ها و زمين است. و فرشتگان را با دو، سه و چهار بال كه دارند، مامور كرد. او هر چه بخواهد در آفرينش مي افزايد. خداوند بر هر كاري تواناست).

پيامبر خدا ﷺ‬ جبريل u را ديد كه ششصد بال دارد.(متفق عليه)

و گاهي ممكن است كه فرشته به خواست خدا به شكل انسان ظاهر شود. چنانكه جبرئيل u بارها به شكل انسان نزد مردم آمده است. همچنين فرشتگاني كه خدا آنها را به سوي ابراهيم و لوط عليهما السلام فرستاد به شكل مرد ظاهر شدند.

گفتني است كه دنياي فرشتگان دنيائي غيبي است و آنها آفريده شده اند تا خدا را عبادت كنند و هيچ صفت ربوبيت و الوهيتي ندارند. بلكه بندگاني مطيع و فرمانبردار خدايند. چنان كه خداوند درباره آنها مي فرمايد:

]لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ[

[تحريم:6]

(آنان از دستورات خداسرپيچي نمي كنند و همان كا را كه بدان امر شده اند، انجام مي دهند).

ج ـ انواع فرشتگان و وظايف آنها:

فرشتگان چند نوع اند و هر يك از آنها كار خاصي انجام مي دهد. از جمله:

1 ـ فرشته اي كه مأمور وحي به سوي پيامبران است و جبرئيل نام دارد.

2 ـ فرشته اي ديگر مأمورنزول باران و هدايت آن از جائي به جائي ديگر است.

3 ـ فرشته اي كه مأمور دميدن صور (شيپور) است و به اسرافيل مي گويند.

4 ـ فرشتگاني كه مامور قبض ارواح هستند، مانند ملك الموت و ياران او.

5 ـ فرشتگاني كه مأمور نوشتن اعمال خوب و بد انسانها هستند و به آنها «الكرام الكاتبون» مي گويند.

6 ـ و فرشتگان ديگري كه مامور حفظ و نگهداري بندگان در هر حال هستند و به آنها «معقبات» مي گويند.

و برخي از آنها نگهبان دوزخ و آتش اند. و عده اي ديگر در جستجوي مجالس خوب و ذكر مي باشند. و برخي ديگر مأموران كوهها هستند و عده اي ديگر از آنها به صف ايستاده و خسته نمي شوند و خلاصه هيچ كس تعداد سربازان خدا را نمي داند .

د ـ آثار ايمان به فرشتگان:

ايمان به فرشتگان آثار مهمي در زندگي مؤمن دارد از جمله:

1 ـ پي بردن به عظمت خدا و كمال قدرت او. زيرا عظمت مخلوق، دلالت بر عظمت خالق دارد. پس هنگامي كه مؤمن بداند خداوند فرشتگاني از نور آفريده كه داراي بالهاي متعددي هستند، خدا را بيشتر مورد تعظيم و تقدير قرار خواهد داد.

2 ـ استقامت و پايداري بر طاعت خداي تعالي: هر كس ايمان بياورد كه فرشتگاني وجود دارند و  تمامي اعمال او را مىنويسند، از خدا بيشتر خواهد ترسيد و پنهان و آشكار معصيت نخواهد كرد.3 ـ صبر بر اطاعت خدا و احساس آرامش: وقتي كه مؤمن يقين پيدا كند كه در اين دنيا هزاران فرشته همراه اوست، كه به بهترين وجه از خدا اطاعت مي كنند، آرامش به او دست مي دهد.

4 ـ سپاس و تشكر از خداوند متعال به خاطر عنايتش به بني آدم كه فرشتگاني جهت حفاظت و نگهداري آنها گماشته است.

5 ـ همواره نابودي دنيا را مد نظر قرار مي دهد. چون فرشته مرگ را به ياد مي آورد كه روزي براي قبض روح اش خواهد آمد، اين امر او را وادار مي كند تا با ايمان و عمل صالح و نيك خود را براي آخرت، آماده سازد.

! ! ! !

 ايمان به كتاب هاي آسماني:

الف ـ ايمان به كتاب ها: يعني اعتقاد راسخ به اين كه خداوند كتاب هايي به وسيله پيامبران، براي بندگانش فرستاده است و اين كتاب ها كلام خداست و در آنها آنطور كه شايسته او است سخن گفته و در اين كتاب ها نور و حق و هدايت مردم به سوي دنيا و آخرت وجود دارد.

گفتني است كه ايمان به كتاب هاي آسماني شامل سه چيز مي شود:

1 ـ ايمان به اين كه يقيناً خدا آنها را نازل فرموده است .

2 ـ ايمان به كتابهائي كه نام آنها را ذكر كرده است. مانند: قرآن كريم كه بر محمد ﷺ‬ و تورات كه بر موسي u و انجيل كه بر عيسي u نازل شده است .

3 ـ ايمان راستين به اخبار صحيحي كه از اين كتابها به ما مي رسد. مانند اخباري كه قرآن بيان داشته است.

بايد گفت كه ايمان به كتاب هاي آسماني يكي از اركان ايمان است. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنزَلَ مِنْ قَبْلُ[ [نساء:136]

(اي مؤمنان! به خدا و رسولش و آن كتابي كه بر رسولش فروفرستاده و آن كتابهايي كه پيش از اين نازل كرده است، ايمان بياوريد).

پس خداوند امر فرموده تا به پيامبرش محمد ﷺ‬ و كتابي كه بر او نازل كرده يعني قرآن ايمان بياوريم، چنان كه امر فرموده تا به كتاب هاي نازل شده قبلي نيز ايمان بياوريم.

و رسول الله ﷺ‬ در تعريف ايمان فرمودند: «أَنْ تُؤْمِنَ باِلله وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَاْليَوْمِ الآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ». (مسلم)

ايمان عبارت است از: باور داشتن خدا، فرشتگان، كتاب‌ها، پيامبران خدا، روز قيامت و قضا و قدر خير و شر آن.

ب ـ مزاياي قرآن كريم:

قرآن كريم، كلام خدا است كه آنرا بر پيامبر ما ؛محمدﷺ‬ ؛ نازل كرده است. بنابراين فرد مؤمن، به اين كتاب با ديده تعظيم مي نگرد  و تلاش مي كند تا متمسك به احكام آن شود و آن را تلاوت نمايد و در آيات آن بينديشد.

و همين كافي است كه قرآن هدايت كننده ما در دنيا و سبب پيروزي ما در آخرت مي باشد .

قرآن كريم داراي ويژگي هاي متعددي است كه آنرا بر كتاب هاي آسماني گذشته برتري داده است از جمله:

1 ـ قرآن كريم در بر گيرنده خلاصه اي از تمام احكام الهي و مؤيد آنچه در مورد عبادت خداي يكتا در كتابهاي سابق آمده، مي باشد .

چنانكه خداوند مي فرمايد:]وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنْ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْه[ [مائده:48]

( - اي پيامبر! - بر تو كتاب - قرآن - را نازل كرديم كه ملازم حق و موافق و تصديق كنندة كتابهاي پيشين و شاهد و حافظ آنهاست).

يعني اين قرآن، تصديق كننده آنچه در كتابهاي سابق از وحي صحيح وجود دارد مي باشد .

«مهيمناً عليه» يعني امين و مورد اطمينان و شاهد و گواه كتابهاي سابق.

2 ـ تمسك به قرآن، پيروي از آن و عمل به دستورات آن، بر همه واجب است. خلاف كتابهاي گذشته كه هر يك متعلق به قوم خاصي بوده است. خداوند مي فرمايد: ]وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ[ [أنعام:19]

(و اين قرآن به من وحي شده است تا با آن شما و كسي را كه اين قآن به او مي رسد، بيم دهم).

3 ـ خداوند متعال ضامن حفظ قرآن شده است، و دست تحريف هيچ كس نه به رسيده و نخواهد رسيد. چنانكه مي فرمايد:] إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُون[ [حجر:9]

(بي گمان ما قرآن را فرو فرستاده ايم و از آن، حفاظت خواهيم كرد).

ج ـ وظيفه ما در برابر قرآن:

اكنون كه با بعضي از امتيازات قرآن و ويژگي هاي آن آشنا شديم، وظيفه ما در برابر قرآن چيست؟

در پاسخ بايد گفت:‌قرآن را بايد دوست داشته باشيم و آنرا گرامي بداريم. چرا كه كلام خداوند عزوجل است و صادق ترين و بهترين سخن مي باشد.

همچنين تلاوت آيات و تدبر در سوره هاي قرآن و انديشيدن پيرامون اندرزهاي و اخبار و قصص آن بر ما واجب است .

و نيز پيروي از احكام آن بر ما واجب است. چنانكه ازعايشة رضي الله عنها از خُلُق پيامبر ﷺ‬ پرسيدند در جواب گفت: ((كاَنَ خُلُقُهُ القُرْآنَ)).(مسلم)   خُلُق و خوي او قرآن بود .

يعني احكام قرآن و دستورات آن در رفتار رسول الله ﷺ‬  تجسم عيني پيدا كرده بود و او كمال پيروي از قرآن را بجاي آورده بود. بدينجهت پيروي از رسول خدا ﷺ‬ بر ما واجب شد. چون او بهترين پيشوا و الگوي ما است. همان طور كه خداوند مي فرمايد: ]لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[ [أحزاب:21]

(به راستي براي شما رسول خدا الگوي خوبي است. براي كسي كه اميد به خدا داشته و جوياي قيامت باشد و خدا را بسيار ياد كند.)

د ـ تحريف كتاب هاي آسماني گذشته:

خداوند در قرآن كريم به ما خبر داده كه اهل كتاب (يهود و نصارا) كتاب هاي خود را تحريف كرده اند و آنها را از صورتي كه خدا نازل كرده، خارج ساخته اند.

يهوديان، تورات را تحريف و تغيير دادند و احكام آن را به بازي گرفتند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]مِنْ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ اً[ [نساء:46]

( -گروهي- از يهود هستند كه كلمات را از جايگاهشان تغيير مي دهند].

نصارا هم احكام انجيل را تحريف نمودند. خـداوند در‌باره آنها نيز مي فرمايد: ]وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنْ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنْ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[

[آل عمران:78]

(و همانا در ميان - اهل كتاب - كساني هستند كه هنگام خواندن كتاب، زبان به تحريف مي گشايند تا شما گمان كنيد - آنچه مي خوانند -  از كتاب خداست. در حالي كه از كتابهاي خدا نمي باشد. مي گويند كه آن از نزد خدا - نازل شده – است و با اينكه از سوي خدا نيامده است. به خدا دروغ مي بندند. حال آنكه مي دانند - كه دروغ مي گويند-).

پس توراتي كه در حال حاضر وجود دارد، آن توراتي نيست كه بر موسي u نازل شده و هم چنين انجيل حاضر، آن انجيلي نيست  كه بر عيسي u نازل شده است .

بلكه تورات و انجيلي كه هم اكنون در دست اهل كتاب مي باشد شامل عقايد فاسد و اخبار باطل و قصه هاي دروغين است. بنابراين ما آن را تصديق نمي كنيم مگر آنچه قرآن و يا سنت صحيح تاييد كرده باشد.

هـ ـ آثار و نتايج ايمان به كتاب هاي آسماني:

ايمان به كتاب هاي آسماني نتايج و آثار متعددي دارد از جمله:

1 ـ پي بردن به عنايت خدا نسبت به بندگان خود و كمال رحمت و شفقت او به آنها، كه براي هدايت هر قومي كتابي فرستاده تا سعادت دنيا و آخرت را به دست آورند .

2 ـ پي بردن به حكمت خدا در شريعت: براي هر قوم آييني فرستاده كه مناسب احوال و مورد علاقه شان بوده است. چنانكه مي فرمايد: ]لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا[ [مائده:48]

(بـراي هـر يـك از شمـا شريعـت و راهي قرار داده ايم).

3 ـ سپاس و تشكر از خدا بخاطر فرستادن اين كتابها كه سراسر نور و هدايت در دنيا و آخرت اند.

! ! ! !


 ايمان به پيامبران:

الف ـ نياز مردم به رسالت:

رسالت براي بندگان امري ضروري است و نياز آنها به رسالت بيشتر از هر نياز ديگري است. چرا كه رسالت، روح عالم و نور زندگي است. اگر روح و زندگي و نور در عالم نباشد چه خير و سعادتي در آن وجود خواهد داشت.

دنياي تاريك را جز با طلوع خورشيد رسالت، نمي توان روشن ساخت و هيچ راهي براي رسيدن به سعادت دنيا و آخرت و شناخت خوب و بد وجود ندارد، مگر از طريق رسالت.

چنانكه خداوند، رسالت را روح ناميده و فرموده است: ]وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلاَ الإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا[ [شوري:52]

(همچنين روح - قرآن – را به فرمان خود به تو وحي كرديم و - قبل از آن – تو نمي دانستي كه كتاب چيست و ايمان كدام است؟ ولي ما قرآن را قرار داده ايم و در پرتو آن هر يك از بندگان خود را كه بخواهيم،‌ هدايت مي كنيم).

اعتقاد به پيامبران يكي از اركان ايمان است، چنانكه خداوند مي فرمايد: ]آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِه[ [بقره:285]

(رسولِ - خدا - به آنچه از - سوي -  پروردگارش بر او فروفرستاده شده، ايمان آورده است. و مؤمنان - هم - هر يك به خدا و فرشتگانش و كتاب هايش و فرستادگانش ايمان آورده اند).

آيه فوق بيانگر آن است كه ايمان به همه پيامبران واجب است. بدون اينكه بين آنها فرقي قائل شد. نه اينكه مانند يهود و نصاري به بعضي از پيامبران ايمان آورد و به بعضي ديگر كفر ورزيد.

چنانكه رسول خدا ﷺ‬ در تعريف ايمان مي فرمايد: ]أَنْ تُؤْمِنَ باِللهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرَسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَتُؤْمِنَ باِلْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ[ مسلم.

ترجمه: ايمان يعني باور داشتن خدا، فرشتگان خدا، كتاب ها، فرستادگان خدا، روز قيامت و سرنوشت و خير و شر آن.

متأسفانه كشورهائي كه خود را پيشرفته مي دانند و گرفتار اين همه رنج و مشقت و بدبختي هستند، سبب آن روي گردانيدن از رسالت و رهنمودهاي آسماني مي باشد.

ب ـ معناي ايمان داشتن به پيامبران:

يعني تصديق قطعي به اين كه خدا براي هر ملتي پيامبري از جنس خودشان فرستاده تا آنان را به عبادت خداي يكتا دعوت نمايد .

و اين كه همه پيامبران، صادق بوده و مورد تصديق خداوند قرار گرفته اند با اين معني است كه امين و با تقوا و راهنما و راه يافته بوده اند و تمام پيامهاي خدا را بدون كتمان و كم و زياد كردن به مردم رسانيده اند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ[ [نحل:35]

(پس آيا بر - عهده - رسولان جز تبليغ آشكار - مسئوليت ديگري هم - هست؟).

تصديق اين مطلب كه تمامي انبيا، بر حق آشكاري بوده و دعوت همه آنها نيز به توحيد بوده است. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنْ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[ [نحل:36]

(و به يقين در - ميان - هر امتي رسولي برانگيختيم - با اين دعوت - كه: خدا را بندگي كنيد و از طاغوت بپرهيزيد).

چه بسا كه اديان انبيا در مسائل فرعي حلال و حرام، با يكديگر اختلاف داشته اند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا[ [مائده:48]

(بـراي هـر يـك از شـما شريعت و راهي قـرار داده‌ايم).

بايد گفت كه ايمان به پيامبران در بر گيرنده چهار چيز است:

1 ـ ايمان به اين كه رسالت انبيا از سوي خدا، حق است و هر كس به يكي از آنها كافر شود گويا به تمامي رسالتها كافر شده است.

2 ـ ايمان به تمام كساني كه خدا نام آنها را ذكر كرده است. مانند محمد، إبراهيم، موسي، عيسي و نوح عليهم السلام و... همچنين ايمان داشتن به پيامبراني كه نامشان را نمي دانيم.

3 ـ پذيرفتن اخبار صحيحي كه از پيامبران به ما رسيده است.

4 ـ عمل به دستورات پيامبري كه به سوي ما فرستاده شده، و اعتقاد به اين كه او سرور و خاتم پيامبران است.

ج ـ تعريف نبي و رسول:

نبي از كلمه نبأ گرفته شده است و يعني خبر دهنده. پس نبي كسي است كه از سوي خدا خبر مي آورد. يا از نبوت گرفته شده كه به معني زمين بلند و مرتفع مي باشد. پس نبي از همه شريفتر و داراي قدر و منزلت بيشتري مي باشد.

تعريف اصطلاحي نبي: انسان آزاد و مردي كه خدا او را براي تبليغ وحي خود برگزيده است.

رسول در لغت: يعني شخصي كه مامور رسانيدن پيام از جانب كسي باشد.

تعريف اصطلاحي رسول: انسان آزاد و مردي كه خدا به وي شريعت مستقل داده و او را موظف به تبليغ آن در ميان ملتي مخالف نموده است.

فرق بين نبي و رسول:

رسول، خاص تر از نبي است. بنابراين، هر رسول نبي است، ولي هر نبي رسول نيست.

پس رسول مامور تبليغ شريعت خدا در ميان ملتي است كه مخالف دين خدا و نسبت به آن بيگانه اند.

اما نبي شريعت مستقل ندارد، بلكه براي تبليغ شريعت پيامبر قبلي فرستاده مي شود.

د ـ صفات پيامبران و نشانه هاي آنها:

بارزترين صفت پيامبران عليهم السلام اين است كه بشر اند و مانند بقيه انسانها نياز به آب و خوراك و غيره دارند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِم[ [أنبياء:7]

(و پيش از تو جز مرداني كه به آنان وحي مىكرديم، نفرستاديم).

همچنين مانند ساير انسانها دچار گرفتاري، بيماري و مرگ مي شوند.

و هيچ يك از خصلتهاي ربوبيت و الوهيت در آنها وجود ندارند. بلكه انسانهايي هستند كه در آفرينش اخلاق، به درجه كمال رسيده اندو بهترين مردم از جهت نسب مي باشند و داراي عقل برتر و زبان فصيح  هستند كه آنها را در ابلاغ رسالت مقاومت در برابر مشكلات آن، كمك مي كند.

و حكمت فرستادن پيامبر، از نوع بشر اين است كه براي مردم كسي الگو باشد كه از نوع خودشان است. كه طبعاً پيروي از او در توان مردم باشد.

يكي ديگر از صفات پيامبران اين است كه خداوند، وحي را به ايشان اختصاص داده است. چنانكه مي فرمايد: ]قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ[ [كهف:110]

(بگو: من فقط بشري مانند شما هستم كه به من وحي مي شود كه معبودتان، معبودي يكتاست).

پس خداوند آنها را از ميان مردم انتخاب كرده و برگزيده است. چنانكه مي فرمايد:]اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَه[ [أنعام:124]

(خداوند بهتر مي داند كه رسالتش را به چه كسي واگذار نمايد).

و نيز از صفات ديگر پيامبران اين است كه، در هر چه از جانب خدا تبليغ مي كنند معصوم اند و در تبليغ آن دچار خطا و اشتباه نمي شوند.

يكي ديگر از صفات پيامبران، راستگويي است. يعني در گفتار و كردار خود صادق مي باشند. چنانكه خداونـد مي فرمايد:]هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَانُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ[ [يس:52]

(اين همان است كه - خداي- رحمان وعده داده بود و رسولان راست گفتند).

و از صفات ديگر آنها  صبر و شكيبايي است. پس رسولان، مژده دهنده و بيم دهنده بوده اند و مردم را به سوي دين خدا دعوت مي كرده اند.

و از اين رهگذر انواع اذيت و آزار و رنج وسختي به آنان رسيده، با اين حال در راه اعلاي كلمه الله همه آنها را تحمل نموده و صبر پيشه كرده اند، خداوند مي فرمايد:

]فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنْ الرُّسُل[ [أحقاف:35]

(پس چنان كه پيامبران اولو العزم شكيبايي ورزيدند، شكيبا باش).

اما در مورد نشانه هاي پيامبران بايد گفت: خداوند رسولان خود را با معجزه هاي آشكار و دلايل محكم كه دلالت بر صدق رسالت شان مي كند، تاييد كرده است.

پس خداوند بوسيله پيامبران خود كارهاي شگفت انگيزي انجام مي دهد كه در توان بشر نيست و به آنها معجزه مي گويند و بيانگر صدف و اثبات نبوت آنان است.

بعنوان مثال: خبر دادن عيسي u به قوم خود از آنچه مي خوردند و آن چه در خانه هايشان ذخيره ميكردند، و تبديل عصاي موسي به اژدها، و شق القمر با اشاره انگشت محمدﷺ‬ .

هـ ـ حكمت بعثت پيامبران:

خداوند پيامبران را فرستاده است تا معبود بحق مردم را به آنها بشناساند و آنها را به سوي خداي يكتا كه شريكي ندارد فرا بخوانند.

همچنين دين را زنده نگهدارند و از تفرقه و اختلاف، جلوگيري نمايند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]شَرَعَ لَكُمْ مِنْ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلاَ تَتَفَرَّقُوا فِيه[ [شوري:13]

(خداوند آييني را براي شما بيان داشته كه آنرا به نوح توصيه كرده است و ما آنرا به تو وحي و به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش نموده ايم كه دين را پا برجا بداريد و در آن، اختلاف و تفرقه بوجود نياوريد).

و نيز آنها را فرستاده تا مردم را بشارت دهند و آنها را بترسانند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ[ [كهف:56]

(و ما پيامبران را جز بعنوان مژده رسان و بيم دهنده نمي فرستيم).

گفتني است كه بشارت پيامبران و ترسانيدن آن ها هم براي دنيا و هم براي آخرت مىباشد و آنها پرهيزكاران را در دنيا به داشتن زندگي پاكيزه بشارت داده اند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَة[ [نحل:97]

(هر كس چه مرد و چه زن، كار شايسته انجام دهد و مومن باشد، بدو زندگي پاكيزه و خوشايندي غطا مي كنيم).

همچنين انسانها را از عذاب و نابودي دنيوي بر حذر مي دارند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ[ [فصلت:13]

(پس اگر روي برگردانند، بگو شما را از صاعقه اي مانند صاعقه عاد و ثمود بر حذر مي داريم).

انسانهاي مطيع را به بهشت و نعمتهاي آن در آخرت بشارت مىدهند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]وَمَنْ يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيم[ [نساء:13]

( هر كس از خدا و رسول او فرمان برد، او را به بهشت هايي درآورد كه از فرودستِ آن جويباران روان است كه در آن جاودانه خواهند بود، و كاميابي بزرگ اين است).

و مجرمين و گناهكاران را از عذاب آخرت مىترسانند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لاَنزَلَ مَلاَئِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ[ [نساء:14]

(هر كس از خدا و رسول او نافرماني كند و از حدودش بگذرد، او را وارد آتش (جهنم) مي كند كه در آن جاودانه خواهد بود، وعذابي خفّت آور - در پيش- دارد).

همچنين خداوند آنها را فرستاد تا بهترين الگوي مردم در رفتار، اخلاق و عبادت باشند. چنانكه مي فرمايد: ]لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[ [أحزاب:21]

(به راستي براي شما، رسول خدا الگوي خوبي است. - يعني-براي كسي كه اميد به خدا داشته و جوياي قيامت باشد و خدا را بسيار ياد كند).

و ـ ايمان آوردن به محمد ﷺ‬ ، نبي و رسول خدا:

ما ايمان داريم كه محمد ﷺ‬  بنده و رسول خدا و سرور اولين و آخرين و خاتم انبيا است. كه بعد از او پيامبري نخواهد آمد.

رسالتش را تبليغ نمود. امانتش را ادا كرد. امت را نصيحت فرمود. و در راه خدا به نحو احسن جهاد كرد.

پس بر ما واجب است كه او را در آنچه به ما خبر داده، تصديق كنيم. و در آنچه امر فرموده اطاعت نمائيم، و از آنچه نهي كرده  دوري جوييم. و خدا را مطابق روش او عبادات كنيم. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[ [أحزاب:21]

(به راستي براي شما، يعني براي كسي كه اميد به خدا داشته و جوياي قيامت باشد و خدا را بسيار ياد مي كند، رسول خدا ﷺ‬  سرمشقي نيكوست).

و واجب است كه محبت او ﷺ‬ را بر محبت همه، اعم ازپدر و مادر و فرزند و غيره مقدم بداريم. چنان كه خود مي فرمايد: ((لاَ‌يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّي أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِيْنَ)). متفق عليه.

ترجمه: ايمان هيچ يك از شما كامل نمي شود مگر اين كه من نزد او از پدر و - مادر- و فرزند و تمامي مردم، محبوبتر باشم.

و دوستي حقيقي رسول خدا ﷺ‬  با پيروي از سنتش تحقق مي يابد. همانطور كه سعادت حقيقى و هدايت كامل نيز در گرو اطاعت از دستورات او مي باشد. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ[ [نور:54]

(و اگر از او فرمان ببريد راه خواهيد يافت، و بر - عهده- رسول - ما- جز پيام رساني آشكار نيست).

همچنين بر ما واجب است كه آنچه را رسول الله ﷺ‬ آورده بپذيريم و به سنت او عمل كنيم و راهنمودهايش را مورد تكريم و تعظيم قرار دهيم. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[ [نساء:65]

(سوگند به پروردگارت كه آنها مومن به شمار نمي آيند. مگر اينكه تو را در اختلافاتشان داور بكنند. آنگاه ملالي از داوري تو نداشته و كاملاً تسليم تو باشند).

و بر ماست كه از مخالفت با دستورات آنحضرت بپرهيزيم. چرا كه مخالفت با او سبب فتنه و گمراهي و عذاب دردناك خواهد شد. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]فَلْيَحْذَرْ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[ [نور:63]

(پس بايد آنان كه بر خلاف فرمان او رفتار مىكنند، از آن بر حذر باشند كه بلايي به آنان برسد، يا عذابي دردناك گريبانگيرشان شود).

ز ـ ويژگي هاي رسالت محمدى:

1- رسالت محمدي پايان بخش رسالت هاي گذشته است. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ[ [أحزاب:40]

(محمد (ﷺ‬) پدر هيچ كس از مردان شما نيست، بلكه رسول خدا و خاتم پيامبران است).

2- رسالت محمدي ناسخ رسالات گذشته است‌.

خداوند از هيچ كس ديني جز دين محمد نمي پذيرد. و هيچ كس به نعمت بهشت نمي رسد مگر از طريق محمد ﷺ‬ ، پس او گرامي ترين پيامبران است و امت اش بهترين امتها، و شريعت اش كاملترين شريعت ها است. چنانكه حق تعالي مي فرمايد: ]وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنْ الْخَاسِرِينَ[

[آل عمران:85]

(و هر كس ديني جز اسلام بجويد، هرگز از او پذيرفته نمي شود و او در آخرت از زيان كاران است).

و نيز رسول خدا ﷺ‬ مي فرمايد: ((وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، لاَ يَسْمَعُ بِى أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ اْلأُمَّةِ يَهُوْدِىٌّ وَلاَ نَصْرَانِىٌّ ثُمَّ يَمُوْتُ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِالَّذِى أُرْسِلْتُ بِهِ إِلاَّ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ)). مسلم.

ترجمه: بخدا سوگند هر يهودي و مسيحي اي كه از اين امت آوازه دعوت مرا بشنود و ايمان نياورد، دوزخي است.

رسالت محمدي عام و شامل جن و انس مي باشد. خداوند به نقل از گروه جن ها مي فرمايد: ]يَاقَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِي اللَّهِ[ [أحقاف:31]

(اي قوم ما - دعوت- دعوتگر الهي را بپذيريد).

و همچنين مي فرمايد:

]وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا[ [سبأ:28]

(و تو را براي همه مردمان جز مژده آور و هشدار دهنده نفرستاديم).

رسول الله ﷺ‬ مي فرمايد: ((فُضِّلْتُ عَلَي اْلأَنْبِيَاءِ بِسِتٍّ: أُعْطِيْتُ جَوَامِعَ اْلكَلِمِ، وَنُصِرْتُ بِاِلرُّعْبِ، وَأُحِلَّتْ لِىَ الْغَنَائِمُ، وَجُعِلَتْ لِىَ اْلأَرْضُ طَهُوْرًا وَمَسْجِدًا، وَأُرْسِلْتُ إِلَي اْلخَلْقِ كَافَّةً، وخُتِمَ بِىَ النَّبِيُّوْنَ)). مسلم.

ترجمه:  در شش چيز بر ساير انبياء برتري داده شدم. كلمات مختصر و پر معنا به من عنايت شده است و با ترسيدن دشمنان از من ياري شدم. غنايم جنگي برايم حلال شد. زمين برايم پاك و مسجد قرار داده شد، و بسوي همه مردم فرستاده شدم و سلسله پيامبران با من به پايان رسيد.

ج ـ آثار ايمان به پيامبران:

1 ـ پي بردن به رحمت خداوند و عنايت او به بندگانش، كه پيامبران را بسوي ايشان فرستاد تا آنها را به راه راست هدايت كنند و چگونگي عبادت خدا را به آنها بياموزند. چرا كه اين كار از عقل بشر ساخته نيست. خداوند در مورد محمد ﷺ‬ مي فرمايد: ]وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ[ [أنبياء:107]

(و تـو را جـز مايـه رحمـت براي جهانيان نفرستاده ايم).

2 ـ سپاس و تشكر از خدا به پاس اين نعمت بزرگ .

3 ـ دوست داشتن تمامي پيامبران و تعظيم و تجليل از آنها، آنگونه كه شايسته آن هستند، چرا كه آنها براي عبادت خدا و تبليغ رسالت و نصيحت بندگان قيام نمودند.

4 ـ پذيرفتن دستوراتي كه پيامبران از نزد خدا آورده اند، و عمل به آنها. تا خير و هدايت سعادت دنيا و آخرت نصيب مسلمانان شود. چنانكه خداوند مي فرمايد: ] فَمَنْ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلاَ يَضِلُّ وَلاَ يَشْقَى[ [طه:123]

(هر كس كه از هدايت من پيروي كند گمراه و بدبخت نمي شود و هر كس از ياد من روي برگرداند، زندگي تنگ و گرفته اي خواهد داشت).

! ! ! !


 ايمان به قيامت:‌

الف – يعني باور قطعي به اينكه بدون هيچ شك و ترديدي روز قيامت خواهد آمد. و بايد خود را براي آن آماده كرد.

و همچنين بايد به نشانه هاي قيامت و مراحلي كه قبل از آن مي آيند، ايمان داشت. و به مردن و عذاب قبر و نعمت هايش و دميدن در صور و بيرون شدن مردم از قبر و هول و هراس محشر و گشودن نامه هاي اعمال و نصب ميزان و پل صراط و حوض و شفاعت و بهشت و نعمتهاي آن كه بزرگترين آنها ديدار خداست و دوزخ و عذابهايش كه شديدترين آن، محروميت از ملاقات پروردگار مي باشد ايمان داشته باشيم.

ب – اهميت دادن قرآن به اين ركن ايمان و حكمت آن:

قرآن كريم به يادآوري و ذكر روز قيامت اهميت داده و در مواضع متعدد و مناسبتهاي مختلف از آن سخن بميان آورده و به شيوه هاي مختلف بلاغي وقوع حتمي آنرا بيان داشته است. تا جائي كه ايمان به خود را با ايمان به قيامت پيوند داده و فرموده است: ]ِ‌ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الاَخِر[[بقره:232]

(اين  - حكمي است- كه هر كس از شما كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، به آن پند داده مي شود).

و نكته ديگري كه بيانگر اهميت دادن قرآن به مساله قيامت است. كثرت يادآوري قرآن از قيامت مي باشد. تا جائي كه در هر صفحه آن سخن از آخرت و احوال آن بميان آمده است. و بخاطر اهميت اين روز، خداوند نامهاي متعددي بر آن نهاده كه بيانگر وقوع حتمي آن مي باشند. مانند: الحاقه، الواقعه و القيامه (رخداد حتمي و اتفاق بوقوع پيوستني و روز بپا خواستن مردگان) و بعضي از نامهاي قيامت دلالت بر هول و هراس و سختي آن روز دارند. مانند: الغاشيه (قيامت)، الطامه(روز رستاخيز)، الصاخه(بانگ گوش فرسا) و القارعه (فرو كوبنده).

و نامهاي ديگر روز قيامت در قرآن: يوم الدين، يوم الحساب، يوم الجمعه، يوم الخلود، يوم الخروج، يوم الحسره و يوم التناد نيز ذكر شده است .

و اما حكمت توجه فوق العاده قرآن به اين ركن ايمان بدينجهت است كه ايمان به آخرت آثار مثبتي در توجيه انسان و التزام او به عمل صالح و تقوي و پرهيزگاري دارد.

روش بيان قرآن كه ايمان به روز قيامت و عمل نيك را به يكديگر ربط مي دهد، بيانگر همين نكته مي باشد. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ[ [توبه:18]

(فقط كسي مسجدهاي خدا را آباد مي كند كه به خداوند و روز قيامت ايمان داشته باشد).

و هم چنين مي فرمايد: ]وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ[ [أنعام:92]

(و كساني كه به آخرت ايمان دارند به آن - نيز- ايمان مي آورند و آنان بر نمازشان پايبندند].

و ممكن است يكي ديگر از حكمتهاي يادآوري زياد روز قيامت، فراموشي و غفلت انسانها از آن بخاطر روي آوردن به دنيا و چشم دوختن به متاع آن مي باشد. ايمان به روز قيامت است كه محبت بيش از حد دنيا را در انسان كاهش مي دهد و سبب رقابت در طاعت و بندگي مي شود. خداوند مي فرمايد: ]يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمْ انفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنْ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ[ [توبه:38]

(اي مؤمنان! شما را چه شده است كه وقتي به شما گفته مي شود: در راه خدا - براي جهاد- رهسپار شويد، سستي مي كنيد و دل بدنيا ميدهيد؟ آيا به جاي آخرت به زندگاني دنيا خشنود گشته ايد؟ پس - بدانيد كه- متاع زندگي دنيا در - برابر- آخرت جز اندكي نيست).

بنابراين، پس از ايمان به خدا، هيچ چيزي جز ايمان به روز آخرت، نمي تواند انسان را سبك بال كند. و بايد ايمان داشت كه از هر متاع و كالا و لذتي كه در دنيا به خاطر اطاعت از دستورات خدا چشم پوشي كند در قيامت بجاي آن، كالاي بهتر و با ارزش تري به او عنايت خواهد شد.

يكي ديگر از فوايد ايمان به آخرت اين است كه انسان يقين پيدا مي كند كه هيچ خوشي دنيا با خوشي آخرت و هيچ عذاب دنيا (در راه خدا) با عذاب آخرت قابل مقايسه نيست.

ج ـ آزمايش قبر:

ايمان داريم به اين كه مرگ حق است. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ[ [سجده:11]

(بگو: فرشته مرگ كه بر شما گمارده شده است، جانتان را مي ستاند، آنگاه نزد پروردگارتان بازگردانده مي شويد).

و اين امري مشهود است كه همه آن را مي دانند و هيچ شك و ترديدي در آن وجود ندارد.

و ايمان داريم كه هر كس بميرد يا كشته شود و يا به نحوي از بين برود در واقع عمرش تمام شده و چيزي از آن كاسته نشده است. خداوند مي فرمايد: ]وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُون[ [أعراف:34]

(و هنگامي كه زمان - محدود- آنان به سر رسيد، نه يك لحظه درنگ كنند، و نه پيشي گيرند).

و به آزمايش قبر ايمان داريم كه عبارت است از بازخواست ميت بعد از دفن درباره پروردگار، دين و پيامبرش. و در آنجا خداوند مومنان را به گفتار استوار (توحيد) ثابت مي گرداند و مومن مي گويد: پروردگارم خدا، دينم اسلام و پيامبرم محمد ﷺ‬ است.

و ستمكاران را در سخن گفتن، گمراه مىكند و كافر مي گويد: واي،‌واي نمي دانم. همچنين منافق و بدگمان مي گويد: نمي دانم، مي شنيدم كه مردم چيزهايي مي گفتند. من هم همانها را مي گفتم .

به عذاب قبر و خوشي هاي آن ايمان داريم و گفتني است كه عذاب قبر شامل انسانهاي ستمكار، منافق و كافر مي شود. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]وَلَوْ تَرَى إِذْ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلاَئِكَةُ بَاسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنفُسَكُمْ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ[ [أنعام:93]

(و چون ببيني، آنگاه كه ستمكاران در سكرات مرگ اند و فرشتگان دستان خود را گشاده اند – ومي گويند- جان هايتان را بيرون آوريد - شگفت زده مي شوي-  امروز به - سزاي- آنچه به ناحق بر خداوند مي گفتيد و - به سزاي آن كه- از آياتش سركشي مي كرديد، به عذاب خوار كننده كيفر داده مي شويد).

و درباره آل فرعون مي فرمايد: ]النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ[    [غافر:46]

(آنان صبح و شام بر آتش دوزخ عرضه مي شوند و روزي كه قيامت برپا شود، (گوييم:) فرعونيان را به سخت ترين عذاب در آوريد].

و در صحيح مسلم از زيد بن ثابت روايت است كه رسول خدا فرمود: (( فَلَوْلاَ أَنْ لا تَدَافَنُوا لَدَعَوْتُ اللهَ أَنْ يُسْمِعَكُمْ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ الذِي أَسْمَعُ مِنْهُ)).

ترجمه: اگر اين ترس وجود نداشت كه مردگانتان را دفن نمي كرديد دعا مي كردم خداوند، عذاب قبر را به شما بشنواند همانطور كه من مي شنوم. سپس رو به ما كرد و فرمود: از عذاب آتش به خدا پناه ببريد. آنگاه فرمود: از عذاب قبر به خدا پناه ببريد. حاضرين نيز گفتند ما از عذاب آتش و عذاب قبر به خدا پناه مي بريم.

و اما شاديهاي قبر نصيب مومنين صادق مي گردد. خداوند مي فرمايد: ]إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمْ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ[ [فصلت:30]

(كساني كه گفتند: پروردگارمان خداست، آنگاه استوار ماندند، فرشتگان (با اين پيام) بر آنان فرو مي آيند كه: نترسيد و اندوهگين نباشيد و بشارت باد شما را به بهشتي كه وعده داده مي شديد خوش باشيد).

و هم چنين مي فرمايد: ]فَلَوْلاَ إِذَا بَلَغَتْ الْحُلْقُومَ ! وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ ! وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لاَ تُبْصِرُونَ !  فَلَوْلاَ إِنْ كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ! تَرْجِعُونَهَا إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ ! فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ الْمُقَرَّبِينَ ! فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ[ [واقعه:83-89]

(پس هنگامي كه - جان ها- به حلقوم مي رسد. و شما آنگاه مي نگريد. و ما از شما به او - محتضر-) نزديكتريم ولي شما نمي بينيد.  پس اگر جزا نمي بينيد. و راستگو هستيد آن - جان- را برگردانيد. اما اگر از نزديكان - درگاه الهى- باشد . آسايش و گلهاي خوشبو و باغ پرناز و نعمت دارد).

براء بن عازب t مي گويد: رسول خدا ﷺ‬ در مورد مؤمني كه در قبر، به آن دو فرشته، پاسخ مثبت مي دهد فرمود: ((‌يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَنْ صَدَقَ عَبْدِى فَأَفْرِشُوهُ مِنَ الجَنَّةِ وَأَلْبِسُوهُ مِنَ الجَنَّةِ وَافْتَحُوا لَهُ بَابًا إِلَي الجَنَّةِ، قَالَ: فَيَأْتِهِ مِنْ رُوْحِهَا وَطِيْبِهَا وَيَفْسَحُ لَهُ فِى قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ)). [أحمد وأبو داود].

ترجمه: پس ندايي از آسمان به گوش مي رسد كه: بنده من راست مي گويد. براي او از بهشت فرش بياوريد و لباس بهشتي بر تنش كنيد و دري از بهشت براي او بگشائيد. رسول خدا فرمود: آنگاه رايحه هاي دل انگيزي به مشامش مي رسد وقبرش تا جائي كه چشم كار مي كند وسعت مي يابد.

بايد گفت در مورد عذاب قبر و نعمت هاي آن و سوال و جواب دو فرشته، احاديث صحيح و متعددي از رسول خدا ﷺ‬ روايت شده است. بنابراين، اعتقاد به آزمايش قبر و ايمان آوردن به آن بر ما واجب است. البته از كيفيت آن سخن به ميان نمياوريم،‌چرا كه اين قضيه متعلق به جهان ديگر است كه عقل را در آن مجالي نيست.

و اين امور غيبي از طريق حس قابل درك نيستند. چرا كه اگر حس، آنها را درك مي كرد فايده ايمان به غيب و فلسفه تكليف از ميان مي رفت و آنطور كه رسول الله ﷺ‬  فرمود، مردم مردگان خود را دفن نمي كردند و چون اين حكمت در مورد حيوانات، منتفي است آنها عذاب قبر را مي شنوند و درك مي كنند.

د ـ نشانه هاي قيامت:

يكي از مواردي كه ايمان به آن واجب مي باشد اين است كه باور داشته باشيم قيامت حتماً خواهد آمد و هيچ شك و ترديدي در آن نيست. و زمان آنرا به جز خدا كسي نمي داند، و آن را از همه مردم پنهان كرده است. خداوند مي فرمايد: ]يَسْأَلُونَكَ عَنْ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ[ [أعراف:187]

(درباره قيامت از تو مي پرسند كه چه وقت فرا خواهد رسيد؟ بگو: فقط پروردگارم از آن آگاه است و هر كس جز او نمي تواند در وقت خود، آنرا پديد مي سازد - اطلاع از قيامت-  براي - ساكنان-  آسمانها و زمين دشوار است. قيامت، ناگهاني بوقوع مي پيوندد. -چنان- از تو مي پرسند كه گويا از قيامت با خبري؟ بگو: علم آن فقط نزد خداوند است، ولي بيشتر مردم نمي دانند).

و در مورد نشانه هاي قيامت احاديث بسياري از رسول خدا ﷺ‬ نقل شده است .

و همچـنيـن احاديثي از رسول خدا ﷺ‬ در مورد نشانه هاي صغراي قيامت به اثبات رسيده كه بيشتر آنها پيرامون فساد مردم و ظهور فتنه بين آنها و انحرافشان از راه راست مي باشد.

و از علامات صغرا آنست كه در حديث جبريل u آمده است: ((قَالَ: فَأَخْبِرْنِى عَنْ أَمَارَتِهَا. قَالَ: أَنْ تَلِدَ الأَمَةُ رَبَّتَهَا . وَأَنْ تَرَى الحُفَاةَ العُرَاةَ، العَالَةَ، رُعَاءَ الشَّاءِ، يَتَطَاوَلُونَ فِى البُنْيَانِ)).  متفق عليه.

ترجمه: مرد گفت: پس مرا از نشانه هاي قيامت با خبر ساز، رسول خدا ﷺ‬ فرمود: يكي اينكه كنيز آقايش را به دنيا آورد (يعني مادران را خوار و حقير مي شمارند و خود را سرور آنها مي دانند). و ديگر اينكه پا برهنگان و بينوايان و چوپانان را ببيني كه در برافراشتن كاخ و ساخت و ساز، بر يكديگر پيشي مي گيرند.

همچنين مردي از رسول خدا ﷺ‬ پرسيد: (( مَتَي السَّاعَةُ ؟ فَقَالَ: إِذَا ضُيِّعَتِ الأَمَانَةُ فَانْتَظِرِ السَّاعَةَ . قَالَ: وَكَيْفَ إِضَاعَتُهَا ؟ قَالَ: إِذَا أُسْنِدَ الأَمْرُ لِغَيْرِ أَهْلِهَا فَانْتَظِرِ السَّاعَةَ)). بخاري.

ترجمه: قيامت كي مي آيد؟ فرمود: هرگاه امانتداري از ميان برود منتظر قيامت باش. پرسيد: از بين رفتن آن چگونه خواهد بود؟ فرمود: هرگاه كارها به دست افراد نا اهل سپرده شد، در انتظار قيامت باش.

علامات كبراي قيامت: و آن علاماتي است كه نزديك قيامت، يكي پس از ديگري به وقوع خواهند پيوست. مانند مهره هايي كه از نخ قطع شده يكي بعد از ديگري بيفتد.

بايد گفت حدود ده مورد از نشانه هاي بزرگ قيامت در احاديث صحيح بيان شده است كه از جمله آنها حديث حذيفه مي باشد. او مي گويد: با يكديگر سخن مي گفتيم كه رسول خدا ﷺ‬ به ما نگاه كرد و فرمود: چه مىگوييد؟ گفتند: از قيامت سخن مي گوييم. فرمود: قيامت برپا نمي شود مگر اين كه ده علامت، قبل از آن آشكار گردد. آنگاه درباره دودي كه بر مي خيزد ، دجال و حيواني كه بيرون مي شود، طلوع آفتاب از مغرب، نازل شدن عيسي بن مريم، قوم يأجوج و مأجوج، سه خسف( فرو رفتن در زمين و ناپديد شدن)  يكي در مشرق و ديگري در مغرب و سومي در شبه جزيره عربستان پديد خواهد آمد و آخرين علامت آن ، خارج شدن آتشي از يمن است كه مردم را به سوي محشر سوق مي دهد.(مسلم)

ما در اينجا بعنوان مثال در باره يكي از آنها كه ظهور دجال است سخن خواهيم گفت:

دجال منشأ كفر و گمراهي و سرچشمه فتنه و ترس و بيم است. بنابراين، همه انبياء، اقوام خود را از او بيم داده و بر حذر داشته اند. و او را به گونه اي توصيف كرده اند كه همه آن را بشناسند و رسول خدا ﷺ‬ نيز امت اش را از دجال بر حذر داشته و او را طوري توصيف كرده كه هر بيننده اي وي را بشناسد.

چنانكه انس t مي گويد: رسول خدا ﷺ‬ فرمود: ‌«‌مَا مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ قَدْ أَنْذَرَ أُمَّتَهُ الأَعْوَرَ الكَذَّابَ أَلاَ إِنَّهُ أَعْوَرُ وَإِنَّ رَبَّكُمْ لَيْسَ بِأَعْوَرَ مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ كَ فَ رَ». متفق عليه.

ترجمه: هيچ پيامبري نمامده مگر اينكه امت خود را از مرد يك چشم دروغگو ترسانيده است، بلي او يك چشم است و خداي شما يك چشم نيست و افزود كه در حد فاصل چشمانش حروف ك، ف، ر (كفر) نوشته شده يعني كافر.

و از ابوهريره t روايت است كه رسول الله ﷺ‬ فرمودند: «أَلاَ أُحَدِّثُكُمْ حَدِيثاً عَنِ الدَّجَّالِ مَا حَدَّثَ بِهِ نَبِيٌّ قَوْمَهُ: إِنَّهُ أَعْوَرُ، وَإِنَّهُ يَجِيءُ مَعَهُ بِمِثْلِ الجَنَّةِ وَالنَّارِ، فالَّتِي يَقُولُ إِنَّهَا الجَنَّةُ    هيَ النَّارُ، وَإِنِّي أُنْذِرُكُمْ   كَمَا أَنْذَرَ بِهِ نُوحٌ قَوْمَه».  متفق عليه.

ترجمه: آيا به شما خبري از دجال نگويم كه هيچ پيامبري آن را به قومش نگفته است؟ آنگاه فرمود: دجال داراي يك چشم است و در حالي مي آيد كه چيزي مانند بهشت و دوزخ (آتش) همراه دارد، پس آنچه را كه بهشت مي داند در حقيقت آتش است و من شما را از آن بر حذر مي دارم، آنچنان كه نوح قوم خود را از آن بر حذر داشت.

بايد گفت كه هيچ گريزي از فتنه دجال وجود ندارد مگر با علم و عمل. مراد از علم اين است كه بدانيم دجال داراي جسم است. مي خورد و مي آشامد، و فردي پست و ناتوان و كور است كه در ميان دو چشمش كلمه كفر نوشته شده است.

مراد از عمل اين است كه در تشهد آخر هر نماز از فتنه دجال به خدا پناه ببريم و ده آيه اول سوره كهف را حفظ كنيم، زيرا كه رسول خدا ﷺ‬ فرمود: «مَنْ حَفِظَ عَشْرَآيَاتٍ مِنْ أولِ سُوْرَةِ اْلكَهْفِ عُصِمَ مِنَ الدَّجَالِ». (مسلم)

(هر كس ده آيه ي اول سوره كهف را حفظ كند، خداوند او را از فتنه دجال محفوظ نگه مي دارد.)

هـ ـ بعثت ( برخواستن مردگان از قبور):

ايمان به زنده شدن دوباره از قرآن و سنت و عقل و فطرت سالم به ثبوت رسيده است. پس ما به طور يقين ايمان داريم كه هر كس در قبرهاست، برانگيخته خواهد شد. و ارواح به اجساد خود بر خواهند گشت و همه مردم در پيشگاه پروردگارشان حاضر مي شوند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ ! ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُون[ [مؤمنون:15-16]

(سپس شما پس از اين خواهيد مرد . آنگاه قطعاً شما روز قيامت برانگيخته مي شويد).

و رسول اكرم e نيز مي فرمايد: ((يُحْشَرُالنَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلاً)). [متفق عليه].

(مردم، روز قيامت پا برهنه، عريان و ختنه نشده حشر خواهند شد).

و مسلمانان نيز بر صحت اين مطلب، اجماع دارند و حكمت نيز اقتضا مي كند كه چنين بازگشتي وجود داشته باشد تا خداوند مردم را بر اساس تكليفي كه از طريق پيامبران به آنها رسيده است، پاداش دهد. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لاَ تُرْجَعُونَ[ [مؤمنون:115]

(آيا پنداشتيد كه ما شما را بيهوده آفريده ايم، و شما به سوي ما باز گردانده نمي شويد؟).

ولي كافران، زنده شدن دوباره را انكار كرده و قبول ندارند و به نظر آنها اين، غير ممكن است، در حاليكه شرع و حس و عقل، اين نظر را باطل مي داند.

ديدگاه شرع: خداوند مي فرمايد: ]زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ[ [تغابن:7]

(كافران گمان بردند كه برانگيخته نخواهند شد، بگو: آري، سوگند به پروردگارم به يقين برانگيخته خواهيد شد، آنگاه از        - حقيقت- آنچه مي كرديد، به شما خبر خواهند داد، و اين كار براي خدا آسان است).

و همچنين مي فرمايد: ]وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لاَ تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لاَ يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ وَلاَ أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلاَ أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُبِين[ [سبأ:3]

(و كافران گفتند: قيامت به سراغ ما نخواهد آمد، بگو: آري، سوگند به پروردگارم كه داناي غيب است، قيامت برپا خواهد شد).

گفتني است كه در اين مورد همه كتابهاي آسماني اتفاق نظر دارند.

ديدگاه حس: خداوند زنده شدن دوباره را در همين دنيا به بندگانش نشان داده است. از جمله پنج مورد از آنها را در سوره بقره ذكر كرده كه اولين آن چنين است:

قوم موسي u به او گفتند: هرگز به تو ايمان نمي آوريم تا اين كه خدا را آشكارا نبينيم. پس خداوند آن ها را ميراند و سپس زنده كرد و در اين باره خداوند خطاب به بني اسرائيل مي فرمايد: ]وَإِذْ قُلْتُمْ يَامُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمْ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنظُرُونَ !  ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[     [بقره:55-56]

(و هنگامي كه گفتيد: اي موسي! هرگز به تو ايمان نمي آوريم مگر آن كه خدا را آشكارا ببينيم، پس صاعقه اي شما را در حالي كه مي نگريستيد، فراگرفت. آنگاه شما را پس از مردنتان برانگيختيم تا اينكه سپاس گزاري كنيد).

مثال دوم: داستان كشته شدن مردي از بني اسرائيل كه آنها درباره او مجادله كردند. پس خداوند امر نمود تا گاوي بكشند و پاره اي از گوشت آن را به بدن مقتول بزنند، آنگاه زنده خواهد شد و داستان كشته شدن خود را توضيح خواهد داد.

مثال سوم: داستان قومي كه از ديار خود خارج شدند تا از مرگ فرار كنند. ولي خداوند آن ها را ميراند و سپس زنده نمود .

مثال چهارم: سرگذشت مردي كه از كنار شهري عبور مي كرد و چون زنده شدن آنها را محال مي دانست، خداوند او را صد سال ميراند و دوباره زنده كرد.

مثال پنجم: جريان پرنده هائي كه توسط ابراهيم u كشته و قطعه قطعه شدند. سپس به امر خدا زنده گشتند.

و اما از ديدگاه عقل به دو دليل امكان بعثت وجود دارد:

1 ـ نخست اينكه خداوند، آسمان ها، زمين و آنچه در آنها مي باشد را براي نخستين بار آفريده است و كسي كه قادر به آغاز آفرينش باشد يقيناً از بازگردانيدن آن ناتوان نخواهد بود. چنانكه خداوند مي فرمايد:]وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ [ [روم:27]

(و اوست كسي كه آفرينش را آغاز كرده است و سپس آن را باز مي گرداند).

همچنين خداوند در جواب كسي كه زنده شدن استخوان پوسيده را انكار كرد فرمود: ]قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ[ [يس:79]

(بگو: كسي آنها را زنده مي كند كه نخستين بار آنها را آفريده است، و او به هر آفرينشي داناست).

2 ـ دوم اين كه خداوند زمين مرده و باير را كه درخت و كياهي در آن وجود ندارد با نزول باران، زنده و سرسبز و خرم مي نمايد. پس كسي كه به زنده كردن آن پس از مردن تواناست، يقيناً بر زنده كردن مردگان نيز توانا خواهد بود. چنانكه مي فرمايد: ]وَنَزَّلْنَا مِنْ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ!وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِيدٌ ! رِزْقًا لِلْعِبَادِ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتًا كَذَلِكَ الْخُرُوجُ[ [ق: 9-11]

(و از آسمان آب پربركتي نازل كرديم و بوسيله آن، باغها و دانه هاي درو كردني رويانديم و درختان بلند خرما را كه ميوهاي انباشته بر هم دارد . - همه اينها- بمنظور روزي رسانيدن به بندگان است. ما بوسيله باران، سرزمين مرده را زنده كرديم. -آري زنده شدن مردگان-  و از گورها سربرآوردن آنها، چنين است).

و هر عاقلي مي داند كسي كه توانائي كارهاي بزرگ را دارد، در انجام كارهاي كوچكتر تواناتر خواهد بود.

و خداوند سبحان كه آسمان ها و زمين را با اين همه عظمت و گستردگي و شگفتي هاي فراوان آفريده است، بر زنده كردن استخواني پوسيده تواناتر است. خداوند مي فرمايد:

]أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلاَقُ الْعَلِيمُ [[يس:81]

( آيا كسي كه آسمانها و زمين را آفريده است،‌قدرت ندارد     - انسانهاي مرده را دوباره- مانند خوشان بيافريند؟ بلي -مي تواند- چرا كه او آفريدگار بس دانا و تواناست).

و ـ روز حساب و عرضه اعمال:

ما ايمان داريم كه مردم، روز قيامت در پيشگاه پروردگارشان حاضر مي شوند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتْ الْوَاقِعَةُ ! وَانشَقَّتْ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ ! وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ ! يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لاَ تَخْفَى مِنْكُمْ خَافِيَةٌ[ [حاقة:15-18]

(پس در آن روز، قيامت بوقوع مي پيوندد . آسمان از هم مي شكافد و در آن روز، سست و نا استوار مي گردد. فرشتگان بر كناره هاي آسمان قرار مي گيرند و در آن روز هشت -تن از فرشتگان- عرشِ پروردگارت را بر فراز خود برمي دارند . در آن روز، به پيشگاه پروردگارتان عرضه مي شويد و چيزي از كارهاي پنهانتان مخفي و پوشيده نمي ماند).

و هم چنين مي فرمايد: ]وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِدًا[

[كهف:48]

(و مردم، صف صف به پروردگارت عرضه مي شوند. - خداوند مي فرمايد:- به راستي چنان نزد ما آمديد كه نخستين بار شما را آفريده بوديم).

همچنين ما به محاسبه اعمال نيز ايمان داريم و معتقديم كه خداوند از بندگانش حساب مي گيرد. چنانكه در قرآن و در حديث آمده است خداوند با بنده مؤمن خلوت مي كند و گناهانش را به او يادآوري مي نمايد.

ولي نيازي به محاسبه اعمال كفار وجود ندارد،‌چرا كه آنها فاقد اعمال نيك اند. بلكه فقط گناهانشان شمرده مي شود و از آنها اعتراف مي گيرند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]يَاأَيُّهَا الإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلاَقِيهِ ! فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ ! فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا ! وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا ! وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ ! فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا    ! وَيَصْلَى سَعِيرًا ! إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا ! إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ ! بَلَى إِنَّ رَبَّهُ كَانَ بِهِ بَصِيرًا[ [انشقاق:6-15]

(اي انسان، تو به تلاش فراوان و رنج بسيار بسوي پروردگارت رهسپاري و سرانجام او را ملاقات خواهي كرد. كسي كه نامه اعمالش به دستِ راستش داده شود، با او حساب ساده و آساني خواهد شد و شادمان به سوي خانواده اش برمي گردد . و اما كسي كه نامه اعمالش از پشت سر به او داده شود، آرزوي نابودي مي كند - و سرانجام- وارد دوزخ مي شود و مي سوزد. اين بدان جهت است كه در ميان خانواده و كسان خود - در دنيا- مسرور بوده است. و گمان مي كرده كه هرگز - براي حساب بسوي خدا- باز نخواهد گشت. آري، پروردگارش او را ديده و از - احوال و افعالش- آگاه بوده است).

بخاري به نقل از عايشه رضي الله عنها از رسول خدا e روايت مىكند كه فرمود: ((لَيْسَ أَحَدٌ يُحَاسَبُ يَوْمَ اْلقِيَامَةِ إَلاَّ هَلَكَ . فَقُلْتُ: ياَرَسُوْلَ اللهِ، أَلَيْسَ قَدْ قَالَ اللهُ تَعَالَي : «مَنْ اُوتيَ كتَابَهُ بيَمينه فَسَوْفَ يُحَاسبُ حسَابَاً يَسيرَاًً»فَقَاَلَ رَسُوْلُ اللهِ: إِنَّمَا ذَلِكَ اْلعَرْضُ، وَلَيْسَ أَحَدٌ يُنَاقَشُ اْلحِسَابَ يَوْمَ اْلقِيَامَةِ إِلاَّ عُذِّبَ)).  بخاري.

ترجمه: هر كس كه روز قيامت محاسبه شود، هلاك مي گردد. گفتم: اي رسول خدا! آيا خداوند متعال نفرموده است كه هر كس نامه اعمالش به دست راستش داده شود، زود و به آساني مي گردد. رسول خدا ﷺ‬ فرمود: اين عرضه اعمال است. و هر كس كه در روز قيامت مورد محاسبه قرار گيرد، گرفتار عذاب مي شود.

و ايمان داريم كه نامه اعمال هر انساني را به او مي دهند، و هنگامي كه مؤمن، نامه اعمالش را دريافت مي كند، شاد مي شود و خوشحالي خود را آشكار مي سازد. خداوند مي فرمايد: ]فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمْ اقْرَءُوا كِتَابِي ! إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلاَقٍ حِسَابِي ! فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ ! فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ ! قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ ! كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الأَيَّامِ الْخَالِيَةِ[ [حاقه:19-24]

ترجمه: (و اما كسي كه نامه اعمالش به دستِ راستِ داده شود، - فرياد شادي سر مي دهد- و مي گويد: - اي اهل حشر- نامه اعمال مرا بگيريد و بخوانيد. من يقين داشتم كه من به حساب و كتاب روبرو مي شوم . پس او در زندگي پسنديده اي بسر خواهد برد. در بهشتي برين . كه ميوهايش در دسترس است . و به آنها گفته مي شود به -پاداش- آنچه در روزگارانِ گذشته پيش فرستاده ايد، گوارا بخوريد و بياشاميد).

ولي نامه اعمال كافر و منافق و گمراه، از پشت به دست سر به دست چپشان داده مي شود. آنها خود را نفرين مي كنند و افسوس مي خورند. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَالَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِي ! وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِي ! يَالَيْتَهَا كَانَتْ الْقَاضِيَةَ ! مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِي ! هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِي ! خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ! ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ[ [حاقه:25-31]

(و اما كسي كه نامه اعمالش به دستِ چپش داده شود، مي‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎ گويد: اي كاش كارنامه ام به من داده نمي شد . و نمي دانستم حسابِ-كارم- چيست . اي كاش مرگ يكسره كننده بود . مالم در حق من سودي نبخشيد . فرمانروايىام از - دستِ- من رفت. خدا به فرشتگان دستور مي دهد او را بگيريد و به غل و زنجير بكشيد. سپس او را به دوزخ افكنيد).

ز ـ ترازوي اعمال و پل صراط:

همچنين به ترازوي اعمال ايمان داريم، زيرا خداوند مي فرمايد:    ]وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ[ [أنبياء:47]

(و ما در روز قيامت ترازوهاي عدالت را در ميان خواهيم نهاد و به هيچكس ستمي نخواهد شد. و اگر - عمل نيك يا بدي- هموزنِ به اندازه دانه خردل انجام گرفته باشد، آن را حاضر و آماده مي سازيم).

و در حديث آمده كه ترازوي اعمال داراي دو كفه است كه قابل مشاهده مي باشند.

گفتني است كه موازنه اعمال پس از اتمام محاسبه آنها انجام مي گيرد. چرا كه محاسبه براي مشخص كردن تعداد اعمال و موازنه براي مشخص كردن وزن و كيفيت آنها است و پاداش هم بر اساس وزن اعمال داده مي شود.

و به پل صراط ايمان داريم. و آن، پلي است كه بين بهشت و دوزخ نصب مي گردد. مردم از روي آن عبور مي كنند و سرعت عبور هر كس بستگي به اعمال اش دارد. برخي با يك چشم به هم زدن و عده اي مانند برق و بعضي مانند وزش باد و گروهي مانند اسبي تيز رو عبور مي كنند و بعضي به سرعت شتر سوار و برخي با دويدن و عده اي با راه رفتن و بعضي با خزيدن از آن مي گذرند. گفتني است كه در اين ميان عده اي بوسيله قلابهائي كه در دو طرف پل نصب شده اند، ربوده شده و در دوزخ انداخته مي شوند.

بايد دانست كه هر كس در دنيا بر صراط مستقيم خدا رفته و پايداري كرده است، در آخرت نيز بر پل صراط پايداري خواهد كرد. و كسي كه در دنيا  از راه راست منحرف شده، بر پل صراط نيز پايداري نخواهد كرد .

شايان ذكر است كه در روز قيامت منافقين و مؤمنين نزد پل صراط از هم جدا مي شوند. منافقان مي مانند و مؤمنان، با شتاب پيشروي مي نمايند. و بين آنها ديواري حايل مي گردد.

ج ـ بهشت و دوزخ:

ما به وجود بهشت و دوزخ ايمان داريم و معتقديم كه خداوند بهشت را براي مؤمنان و دوزخ را براي كافران مهيا ساخته است. يعني بهشت خانه دوستان خدا و دوزخ خانه دشمنان خدا خواهد بود.

چنانكه خداوند مي فرمايد: ]فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ! وَبَشِّرْ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[ [بقره:24-25]

(پس اگر- چـنين- نكرديد ـ و هرگز نمي توانيد - چنين كاري بكنيد- پس ترس از آتشي كه هيزمش -آتش افروزانش- مردم و سنگها خواهند بود، براي كافران آماده شده است. و به كساني كه ايمـان آورده اند و كار شايسته انجام داده اند، مژده بده كه آنان باغ هايي دارند كه در زير درختان آن، جويبارها جاري است. هرگاه بعضي از ميوه هاي آن به ايشان عطا شود، گويند: اين همان ميوه هايي است كه قبلاً روزي ما شده بود. و براي ايشان ميوه هاي مشابهي - مشابه در شكل و متفاوت در طعم- آورده مي شود. همچنين براي آنها در آنجا زنان پاكيزه اي وجود دارد و در آن - بهشت- جاودان خواهند ماند).

قرآن در توصيف بهشت و نعمتهايش و دوزخ و عذابهايش، در مواضع متعددي سخن بميان آورده است. چنانكه هر جا يادي از بهشت شده، پس از آن ذكري از دوزخ نيز به ميان آمده است و عكس آن نيز صادق است. يعني هر جا از دوزخ سخن گفته، پس از آن ذكري از بهشت به ميان آوره است. همچنين در آيات زيادي مردم را بسوي بهشت فرا خوانده و تشويق نموده است و از دوزخ ترسانيده و بر حذر داشته است.

و اعتقاد راسخ داريم كه بهشت و دوزخ آفريده شده و در حال حاضر وجود دارند. چنانكه خداوند درباره بهشت مي فرمايد: ]أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ[ [آل عمران:133]

(براي پرهيزگاران فراهم ديده شده است).

و در باره دوزخ مي فرمايد: ]أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ[ [بقره:24]

(براي كافران آماده شده است).

رسول خدا e نيز مي فرمايد: ((إِذَا مَاتَ أَحَدُكُمْ فَإِنَّهُ يُعْرَضُ عليه مقعده بالغداة والعشي، فإن كان من أهل الجنة فمن أهل الجنة، وَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ)).  بخاري.

ترجمه: هرگاه يكي از شما بميرد، صبح و شام، جايگاهش به او عرضه مي شود. اگر بهشتي باشد، جايگاهش در بهشت و اگر  دوزخي باشد، جايگاهش در دوزخ بر او عرضه مي گردد .

در اين مورد. آيات و روايات زيادي وجود دارد كه بر اساس آنها اهل سنت اتفاق نظر دارند كه بهشت و دوزخ آفريده شده و هم اكنون وجود دارند. و نيز ايمان داريم كه آنها براي هميشه وجود داشته و از بين نخواهد رفت. چنانكه خداوند درباره بهشت مي فرمايد: ]أُكُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا[ [رعد:35]

(ميوه ها و سايه اش پايدار است).

و رسول خدا e مي فرمايد: ((مَنْ يَدْخُلُ اْلجَنَّةَ يَنْعَمُ وَلاَ يَبْأَسُ، وَيَخْلُدُ وَلاَ يَمُوْتُ)). مسلم.

هر كس كه وارد بهشت شود از نعمت هاي آن بهره مند مي گردد و درمانده نمي شود و جاودان مي ماند و نمي ميرد.

همچنين يكي از مواردي كه دلالت بر جاودان بودن دوزخ دارد، اين سخن خداوند است كه مي فرمايد: ]وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيم[ [مائده:37]

(و آنان عذابي پايدار دارند).

و همچنين مي فرمايد: ]لاَ يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا[ [فاطر:36]

(هرگز فرمان مرگ ايشان صادر نمي شود تا بميرد - و راحت شوند- و هرگز عذاب دوزخ براي آنها تخفيف داده نمي شود -تا مدتي بياسايند-).

خدايا ما طالب رضا و خشنودي تو و ورود به بهشت و سخن و عملي هستيم كه ما را به تو نزديك كند.

و از خشم و غضب و دوزخ ات و سخن و عملي كه ما را به آن نزديك كند به تو پناه مي بريم.

! ! ! !

 ايمان به قضا و قدر (سرنوشت)

الف ـ ايمان به سرنوشت:

يعني اعتقاد راسخ به اين كه هر خير و شري بر اساس قضا و قدر خدا تحقق مي يابد. و هر چه را كه بخواهد انجام مي دهد و هيچ كاري بدون اراده و مشيت خدا انجام نمي گيرد. و هيچ چيزي هم در دنيا خارج از تقدير خدا نيست. و براي هيچ كس راه گريزي از سونوشت وجود ندارد. و بيش از آنچه در تقدير نوشته شده است چيزي اتفاق نخواهد افتاد. همچنين بايد اعتقاد داشت كه خداوند خالق و آفريننده افعال نيك و بد بندگان مي باشد. و به آنها امر و نهي كرده است. چرا كه آنها در اعمال و كردار شان مختار اند و مجبور نيستند. و آنچه را كه انجام مي دهند به ميل خودشان است. البته خدا هر كس را بخواهد با رحمت خود، هدايت مي كند و هر كس را بخواهد با حكمت خود، گمراه مي سازد.

خداوند به خاطر هيچ كاري بازخواست نمي شود، اما بندگان بخاطر كارهاي خود بازخواست مي شوند.

بايد دانست كه اعتقاد به قضا و قدر يكي از اركان ايمان است. چنانكه رسول خدا ﷺ‬  در پاسخ به جبرئيل فرمود: «أَنْ تُؤْمِنَ بِاللهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَاْليَوْمِ اْلآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِخَيْرِهِ وَشَرِّهِ». مسلم.

ترجمه: ايمان يعني: اين كه به خدا، فرشتگان، كتاب ها، فرستادگان خدا، روز قيامت و به خير و شر سونوشت، باور داشته باشي.

همچنين رسول الله ﷺ‬فرمودند: ((لَوْ أَنَّ اللهَ عَذَّبَ أَهْلَ سَمَاوَاتِهِ وَ أَهْلَ أَرْضِهِ لَعَذَّبَهُمْ غَيْرَ ظَالِمٍ لَهُمْ، وَلَوْ رَحِمَهُمْ كَانَتْ رَحْمَتُهُ لَهُمْ خَيْراً مِنْ أَعْمَالِهِمْ، وَلَوْ كَان لَكَ مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ ذَهَبًا أَنْفَقْتَهُ فِيْ سَبِيْلِ اللهِ مَا قَبِلَهُ مِنْكَ حَتَّي تُؤْمِنَ باِلْقَدَرِ، وَتَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَكَ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَكَ، وَأَنَّ مَا أَخْطَأَكَ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيْبَكَ، وَأَنَّكَ إِنْ مُتَّ عَلي غَيْرِ هَذَا دَخَلْتَ النَّارَ».  رواه أحمد .

ترجمه: اگر خداوند اهل آسمان و زمين را عذاب دهد، به آنها ظلم نكرده است و اگر آنها را مشمول رحمت خويش قرار دهد. رحمتش براي آنها از اعمال خودشان بهتر خواهد بود. و اگر به اندازه كوه احد طلا داشته باشي و آنها را در راه خدا انفاق بكني، تا به سرنوشت ايمان نياوري، از تو پذيرفته نمي شود . بدان كه آنچه به تو رسيده است بايد مي رسيد و آنچه نرسيده است نبايد مي رسيد و اگر بر غير اين عقيده بميري، وارد دوزخ خواهي شد.

قَدَر يعني: سرنوشت و تقديري كه خدا بوسيله علم و حكمت خود براي مخلوقاتش رقم زده است.

ب ـ مراتب ايمان به قدر (سرنوشت):

1 ـ ايمان به اين كه خداوند نسبت به همه پديده هاي جهان هستي علم اجمالي و تفصيلي دارد. و قبل از اينكه آنها را بيافريند از تعداد، روزي، عمر، سخنان، حركات، اسرار، بهشتي يا دوزخي بودن آنها آگاهي داشته است. چنانكه خداوند مي فرمايد: ]هُوَ اللَّهُ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْب[ [حشر:22]

(اوست خدايي كه معبودِ بحقي جز او وجودندارد. و داننده نهان و آشكار است).

و هم چنين مي فرمايد: ]وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا[ [طلاق:12]

(همانا علم خدا بر همه چيز احاطه دارد).

2 ـ ايمان به اينكه خداوند همه موارد ياد شده را قبلاً در لوح محفوظ نوشته است. چنانكه مي فرمايد: ]مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا[

[حديد:22]

ترجمه: (هيچ مصيبتي در زمين بوجود نمي آيد يا به شما دست نمي دهد، مگر اينكه پيش از آفرينش زمين و خود شما، ثبت بوده است).

و رسول خدا ﷺ‬  نيز در اين مورد مي فرمايد: ((كَتَبَ اللهُ مَقَادِيْرَ اْلخَلاَئِقِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَاْلأَرْضَ بِخَمْسِيْنَ أَلْفَ سَنَةٍ )). (مسلم)

ترجمه: خداوند،پنجاه هزار سال قبل از آفرينش آسمان ها و زمين، سرنوشت مخلوقاتش را نوشته است.

3 ـ ايمان به مشيت و قدرت خدام: بدين معني  كه هر رويدادي به اراده و قدرت او واقع مي شود و خواست و قدرت هيچ كس ياراي مقابله با او را ندارد. پس هر چه را كه بخواهد، تحقق مي يابد و هر چه را كه نخواهد، بوقوع نمي پيوندد. چنانكه مي فرمايد: ]وَمَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اللَّه[ [انسان:30]

( شما نمي توانيد بخواهيد، مگر آنكه خدا بخواهد).

و هم چنين مي فرمايد: ]وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ[ [ابراهيم:27]

(و خداوند، هر چه بخواهد، انجام مي دهد)‌.

4 ـ ايمان به اين كه خداوند متعال تنها خالق و آفريننده تمامي موجودات است و غير از او، همه مخلوق اند. و او بر هر چيز تواناست، چنانكه خداوند مي فرمايد: ]اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ[

[رعد: 16).  

(خداوند آفريننده همه چيز است).

و نيز مي فرمايد: ]وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا[  [فرقان:2]

(و همه چيز را آفريده است، آن گاه چنانكه مي بايد حد و قدر آنها را معين كرده است).

بايد دانست كه  سرنوشت مخلوق، رازي است كه فقط در دست خدا مي باشد كه نه پيامبري و نه فرشته مقربي و نه كس ديگر از آن اطلاع دارد.

و از آنجا كه مومن، خداي خود را با صفات كمال توصيف مي نمايد، ايمان دارد كه هر كار او خالي از حكمت نيست. اگر چه او به حكمت برخي از كارهاي خدا پي نبرد اعتراضي ندارد و آنرا بحساب ناداني خود مي گذارد.

ج ـ سوء استفاده از سونوشت:

همانطور كه گفتيم ايمان به قضا و قدر هيچ منافاتي با اراده، توانائي و اختيار انسان در انجام كارها ندارد. چنانكه واقعيت و شريعت، هر دو بر اين دلالت مي كنند.

اما شريعت در مورد خواست بنده مي فرمايد: ]فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا[

(پس هر كس بخواهد مي تواند به سوي پروردگارش برگردد   - راه رضاي او را در پيش گيرد-).

و براي قدرت و توانايي اش مي فرمايد: ]لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَت[ [بقره:286]

(خداوند، هيچ كس را جز (به اندازه) توانش مكلّف نمىسازد. - هر كس- آنچه كار نيكي انجام دهد، به سود خود انجام داده و هر كس مرتكب گناهي شود، به زيان خود كرده است).

اما واقعيت: هر كسي مي داند كه داراي قدرت و اراده اي است كه بوسيله آن، كارهائي انجام مي دهد و يا ترك مي نمايد. و مي داند كه فلان كار را با اراده يا بي اراده انجام داده است. مثلاً راه رفتن، با اراده انجام مي گيرد. ولي لرزيدن، بدون اراده روي مي دهد. البته اراده و مشيت بنده. بدون مشيت خدا تحقق نمي يابد. چنانكه خداوند مي فرمايد:]وَمَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ[ [انسان:30]

(و شما نمي توانيد بخواهيد، مگر آن كه خدا بخواهد).

زيرا همه هستي از آن خداست و در مملكت او بدون علم اراده اش كاري انجام نخواهد گرفت.

پس ايمان به قدر و سرنوشت به بنده اجازه نمي دهد كه اوامر يا نواهي خدا را به بهانه سرنوشت، ترك كند و اين استدلال به چند دليل باطل است:

1 ـ رسول خدا ﷺ‬ فرمود: «مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ قَدْ كُتِبَ مَقْعَدُهُ مِنَ النَّارِ وَمَقْعَدُهُ مِنَ اْلجَنَّةِ . فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ اْلقَوْمِ: أَلاَ نَتَّكِلُ يَا رَسُولَ اللهِ ؟ قَالَ: لاَ، اعْمَلُوْا فَكُلُّ مُيَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ». متفق عليه.

ترجمه: جايگاه يكايك شما در دوزخ يا بهشت نوشته شده است. مردي از ميان آنها گفت: آيا توكل ننماييم و عمل را ترك نكنيم؟ فرمود: خير. بلكه عمل نمائيد چرا كه هر كس بر انجام چيزي توفيق مي يابد كه برايش نوشته شده است.

پس رسول خدا ﷺ‬ به انجام عمل، امر فرمود و از ترك آن به دليل استناد به سرنوشت، بازداشت.

2 ـ خداوند متعال به بنده اش امر و نهي فرموده و او را بيش از توانائي اش مكلف نساخته است. چنانكه مي فرمايد: ]فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُم[ [تغابن: 16]

(پس تا - حدّي- كه مي توانيد از خدا بترسيد).

و اگر بنده در كارهايش مجبور باشد و از طرفي خداوند او را مكلف به انجام ندادن برخي امور بنمايد، اين تكليف، طاقت فرسا و باطل است. بنابراين، اگر كسي از روي ناداني يا فراموشي و اجبار، گناهي انجام دهد، معذور شمرده مي شود.

3 ـ همانطوركه شرح آن گذشت قضا و قدر رازي پنهان نزد خدا است و كسي از آن سر در نمي آورد، مگر بعد از وقوع آن.

و استناد به چيزي كه هنوز اتفاق نيفتاده كاري عبث و بيهوده است. بنابراين، به كسي كه مرتكب گناهي مي شود و مي گويد: اين عمل در سرنوشت من نوشته شده است، بايد گفت: از كجا مي دانستي كه اين عمل برايت نوشته شده بود؟! پس وقتي كه نمي دانستي و از طرفي قدرت و اختيار داشتي و خير و شر و در برابرت قرار داشت، اگر گناهي را انتخاب كردي و آنرا بر طاعت ترجيح دادي، خودت مقصر مي باشي و بايد كيفر آن گناه را تحمل كني.

4- اگر بر كسي كه به استناد قضا و قدر، واجبات شرعي را ترك مي كند و مرتكب گناه مي شود، شخص ديگري ستم روا بدارد و مال او را بستاند و به او هتك حرمت كند، آنگاه بگويد: مرا سرزنش مكن. زيرا ستمي كه به تو كرده ام به اقتضاي سرنوشت بوده است. يقيناً از او نخواهد پذيرفت. پس چگونه ظلم و ستمي را كه به استناد قضا و قدر بر او رفته است نمي پذيرد. اما خود به استناد قضا و قدر در حق خدا ستم روا مي دارد.

! ! ! !

د ـ آثار ايمان به سرنوشت:

ايمان به سرنوشت علاوه بر اينكه جزئي از عقيده است كه ايمان به آن واجب مي باشد و ركني از اركان ايمان است كه منكر آن كافر مي شود، در زندگي انسان آثار مثبت فراوان دارد. از جمله:

1 ـ سرنوشت، بزرگترين انگيزه اي است كه فرد را در دنيا وادار به عمل و سعي و تلاش در اه جلب خشنودي خدا مي نمايد. همچنين بزرگترين مشوق مومن در انجام كارهاي بزرگ مي باشد و باعث استقامت و پايداريش مي گردد.

گفتني است كه مؤمنان موظف اند تا در كارها از ابزار و اسباب، استفاده كنند ولي توكلشان به خدا باشد و ايمان داشته باشند كه اسباب نتيجه بخش نخواهد بود، مگر اينكه خدا بخواهد چرا كه هم اسباب و هم نتايج آنها را خدا آفريده است.

چنانكه رسول خدا ﷺ‬ مي فرمايد: ((المُؤْمِنُ الْقَوِيُّ خَيْرٌ وَأَحَبُّ إِلَي الله مِنَ الْمُؤْمِنِ الضَّعِيْفِ، وَفِي كُلٍّ خَيْرٌ، احْرِصْ عَلَي مَا يَنْفَعُكَ، وَاسْتَعِنْ بِاللهِ وَلاَ تَعْجَزَنْ، وَإِنْ أَصَابَكَ شَيْءٌ فَلا تَقُلْ لَوْ أَنِّى فَعَلْتُ لَكَانَ كَذَا وَكَذَا، وَ لَكِنْ قُلْ قَدَّرَ اللهُ  وَمَا شَاءَ فَعَلَ، فَإِنَّ لَوْ تَفْتَحُ عَمَلَ  الشَيْطاَنَ)). رواه مسلم.

مؤمن قوي از مؤمن ضعيف بهتر و نزد خدا محبوب تر است و هر دو داراي خير مي باشند. و افزود به چيزي كه به تو نفع مي رساند حريص باش، و از خدا نيز كمك بخواه و عاجز مباش و اگر مصيبتي به تو رسيد نگو اگر چنين نمي كردم، چنان نمي شد. بلكه بگو سرنوشت چنين بود و خدا نيز چنين مي خواست. زيرا كه كلمه اگر دهان شيطان را باز مي كند.

بنابراين وقتي مسلمانان خواستند توسط جهاد در دنيا تغييراتي بوجود بياورند، اسباب و ابزار لازم براي جهاد را فراهم كردند و توكل بر خدا نمودند و گفتند: تقدير خدا چنين است كه مسلمانان پيروز شوند و كافران شكست بخورند و نيز به اين گفته اكتفا نكردند و از جهاد و آمادگي براي آن و حضور در ميادين نبرد دست نكشيدند. بلكه با توكل به خدا از اسباب، استفاده كردند و خداوند نيز آنها را پيروز گردانيد و بوسيله آنها اسلام را سر بلند كرد.

2 ـ از ايمان به سرنوشت است كه انسان به قدر و منزلت خود پي مي برد و تكبر و غرور و خود خواهي را كنار مي گذارد. چون از سرنوشت و آينده خود آگاهي ندارد. در نتيجه، خود را عاجز و ناتوان دانسته و هميشه خود را نيازمند خداوند متعال مي داند.

3 ـ طبيعت انسان چنين است كه اگر خيري به او برسد مغرور و متكبر مي شود و اگر مصيبتي به او روي آورد ناله و زاري سر مي دهد. مگر كسي كه ايمان به سرنوشت داشته باشد و بداند كه هر چه بر او مي گذرد در تقديرش نوشته شده است.

بنابراين، يكي از گذشتگان نيك مي گويد: هر كس به سرنوشت، ايمان نداشته باشد، زندگي اش نا مبارك خواهد بود.

4 ـ ايمان به سرنوشت باعث از بين رفتن بسياري از بيماري هاي اجتماعي مانند حسد مي شود. چون مومن مي داند كه اين برتري ها از سوي خداوند متعال مي باشد. و او آنها را مقدر نموده است، بر ديگران حسد نمي ورزد. زيرا اين كار در واقع اعتراض به سرنوشت است.

5 ـ ايمان به قضا و قدر، انسان را در برابر مشكلات، شجاع و اراده اش را قوي مي كند و در ميدان جهاد او را ثابت قدم مي سازد. چون از مرگ نمي ترسد و يقين دارد كه برايش اجلي تعيين شده كه نه يك لحظه زود و نه يك لحظه دير فرا مي رسد.

همين عقيدة مسلمانان صدر اسلام بود كه آنها را در جنگ و جهاد ثابت قدم نگه مي داشت و بدون توجه به تعداد و توان نظامي دشمن، شگفتيها مي آفريدند. چرا كه يقين داشتد هيچ مصيبتي به انسان نمي رسد، مگر آنچه برايش نوشته شده باشد.

6 ـ همچنين ايمان به قضا و قدر، در وجود مؤمن انواع حقايق ايماني را مي كارد. پس او هميشه از خدا ياري مي طلبد. با استفاده از اسباب به خدا اعتماد و توكل مي كند، و هم چنين هميشه خود را نيازمند خدا مي داند و براي استقامت در راه حق، از او كمك و ياري مي طلبد.

همچنين نيكي و سخاوت به ديگران را دوست دارد، و با آنها مهرباني مي كند و نيازهاي شان را برطرف مي سازد .

7 ـ يكي ديگر از فوايد ايمان به قضا و قدر اين است كه داعي الي الله در مقابل كافران و ستمگران، آشكارا دعوت خود را اعلام مي دارد. و از ملامت هيچ ملامت كننده اي باكي ندارد. و حقيقت ايمان و واجبات آن را براي مردم شرح مي دهد. همچنان كه حقيقت كفر و نفاق را بيان مي كند و مردم را از آن بر حذر مي دارد. و در برا ستمگران، سخن حق مي گويد و بر خدا توكل مي نمايد. و از اين رهگذر هنگام برخورد با مشكلات و موانع، شكيبائي مي كند. چون يقين دارد كه عمر و روزي انسان در دست خدا است نه كسي ديگر، هر چند كه آن شخص، قوي باشد.

  



([1]) (يجير ولا يجار عليه: يعنى از بندگان خود بلاها را دفع كند، ولي هيچ كس نمىتواند آنچه را كه خدا مقدر و سرنوشت كرده است، آنرا دفع نمايد).