واجباتى كه بر هر مسلمان مرد و زن دانستن آن ضرورى است ()

عبد الله القرعاوي

 

مجموعه اعتقادات صحیح اسلامی را به اختصار بیان می‌کند. نگارنده اثر با اشاره به جریان‌های انحرافی و الحادی در عصر حاضر و تلاش برای فریب جوانان مسلمان، هدف از تألیف این اثر را در اختیار داشتن منبعی موجز و صحیح از اعتقادات ناب دینی می‌داند، تا در پرتو تعالیم حیات‌بخش اسلام، نسل نوپای جامعه از شرّ کفر، الحاد و تشکیک در امان باشند.

|

 واجباتى كه بر هر مسلمان مرد و زن دانستن آن ضرورى است

بسم الله الرحمن الرحيم

 مقدمهء مترجم

إنَّ الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا من يهده الله فلا مضل له ومن يضلل فلا هادي له وأشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له وأشهد أنَّ محمداً عبده ورسوله صلي الله عليه وعلي آله وأصحابه ومن تبهعم بإحسان إلي يوم الدين               أمابعد:

بارى تعالى مىفرمايد: )واعبدوا الله ولا تشركوا به شيئاً( [النساء 36] [خدا يكتا را بپرستيد و هيچ چيزى را شريك وى قرار ندهيد] .

رسول الله e به معاذ بن جبل t مىفرمايد: ((أتدري ما حق الله علي العباد قال: الله ورسوله أعلم، قال: أن يعبدوه ولا يشركوا به شيئاً، ثم أتدري ما حق العباد علي الله إذا فعلوا ذلك أن لا يعذبهم)) . [متفق عليه] .

آيا مىداني حق خدا بر بندگانش چيست؟ گفت: خدا و رسول خدا بهتر مىدانند، فرمود: اينكه او را عبادات كنند و هيچ چيزى را شريك او قرار ندهند، سپس فرمود: آيا ميداني حق بندگان بر خدا چيست اگر اين عمل را (حق خدا را) انجام دادند؟ اينكه آنها را عذاب ندهد . چيزى كه در آن هيچ شك و ترديدى نيست اينكه علم و دانش خدا شناسي و عقيدهء إسلامى أساس و بنياد تمامى دانشها بشمار مىرود، شايسته آن است كه ما تمامى مسلمانان به آن عنايت بهتر و بيشترى داشته باشيم تا اينكه بـه موجب آن أعمال و كردار ما صحيح و نزد باريتعالى مورد قبول باشد، بخصوص در اين زمان كه جريانات انحرافى و گمراه كنندهء كفر و إلحاد و تصوف و رهبانيت و جريان قبر پرستي و شرك و بدعتها و مخالفتهاى پيروى از پيامبر e و سنت او همه جا فرا گرفته و تمامي اين جريانات خطرناك است اگر مسلمان مسلح به سـلاح عقيدهء صحيح كه از قرآن و سنت و فهم سلف و گذشتگان أمت محمدى است، نباشد بيم آن مىرود كه اين جريانات منحرف و گمراه كننده او را به طرف خود بكشد .

به همين دلايل براى مسلمان يادگيرى عقيدهء صحيح إسـلام و عنايت و توجه خاص به آن ضرورى و لازم است تا در چنگال اين جريانات انحرافى و گمراه كننده نيافتيم . به اين خاطر ما اين كتاب را كه: (الواجبات المتحتمات المعرفة علي كل مسلم ومسلمه): (واجباتى كه بر هر مسلمان مر د و زن دانستن آن ضرورى است) نام دارد، و از سخنان شيخ محمد بن سليمان التميمي و نواده هاى او، و جمع و ترتيب شيخ عبدالله بن إبراهيـم القرعاوي است، ترجمه كرده و به مسلمانان جهان، بزرگ و كوچك، و پير و جوان تقديم مىداريم . أميد است مورد قبـول قرار گيرد و آنرا مطالعه كرده نقاط مهّم آنرا درك كنند تا در زندگي روز مـرهء خـود، دنيا و آخرت كامياب شوند . و در پايان از باريتعالى خواهانيم كه ما را بر اين عمل متواضع أجر و پاداش نيك عطا فـرموده آنرا خالصاً مورد رضا و خوشنودى خود قرار دهد .

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين، وصلى الله وسلم على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين .

 أصـول سه گانه كه يادگيرى آن بر هر مسلمان زن و مرد واجب است:

و آنها هم عبارتند از: اينكه بندهء خدا، دين پيامبرش محمد e را بشناسد .

& پس اگر به تو گفته شود پروردگار و خداى تو كيست؟

بگو: خداى من كسى است كه تمامي جهانيان را با نعمتهاى خود آفريده و پرورش داده، و اوست معبود و پروردگار من، و غير از او من معبود ديگرى ندارم .

& و اگر بتو گفته شود دين تو چيست؟

بگو: دين من إسلام است، و آنهم تسليم شدن به خداى يكتا و فرمانبردارى اطاعت او، و براءت جستن از شرك و مشركان .

& و اگر بتو گفته شود پيامبر تو چه كسى است؟

بگو: محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم، و هاشم از قبيله و طايفهء قريش است، از عربهاست، و عرب از نسل و فرزندان إسماعيل بن إبراهيم الخليل هستند، بهترين سلام ها و درودها نثار آنان باد .

 أصل دين مبين إسلام و أساس آن دو چيز است:

1 ـ أمر به عبادت و پرستش خداى يكتا و بى همتا، وادار كردن بر آن، و دوستى و خير خواهي در آن، و كافر دانستن كسيكه اين دين را ترك و مخالفت آن كند .

2 ـ بر حذر داشتن از شرك در عبادت خدا، و شدت نكير و مخالفت در آن، و دشمن دانستن كسيكه اين عمل را انجام مىدهد، و كافر دانستن كسانى كه شرك مىورزند .

شروط لا إله إلاَّ الله: 1 ـ دانستن معناى آن بطور نفى و اثبات .

يعني (لا إله) نفي تمام أنواع عبادت از غير خدا .

و (إلاَّ الله) اثبات تمام أنواع عبادت براي خداي يگانه .

2 ـ يقين: و آنهم عبارتست از اينكه علم و يقين كامل به آن داشته باشيم، علمى كه در آن شك و ترديدى وجود نداشته باشد .

3 ـ إخلاص: همان إخلاص كه مخالف شرك است .

4 ـ راست: همان راستي كه با دروغ منافات دارد و مانع از نفاق مىشود .

5 ـ دوست داشتن اين كلمه و آنچه بر آن دلالت دارد و خوشحال بودن به إسلام و توحيد .

6 ـ تسليم شدن به حقوق آن و آنهم انجام عملهاى واجب بطور خالص براى خدا و طلب رضاى او .

7 ـ قبولى كه منافي و مخالف به رد كردن آن مىباشد .

دليل اين شرطها از قرآن و سنت پيغمبر e:

دليل أول: آنهم علم و معرفت به معناى آن: )فاعلم أنَّه لا إله إلاَّ الله( . [محمد 19] . [پس يقين بدان كه معبودى بحق بجز خداى يكتا نيست])إلاَّ من شهد بالحق وهم يعلمون( . [الزخرف 86] .

[مگر كسيكه گواهى بحـق داد و گفت لا إله إلاَّ الله و ايشان مىدانند كه دلهايشان با زبانشان يكى است] . )وهم يعلمون( يعني مىدانند با دلهايشـان، آنچه زبانهاى آنها با آن نطق كرده است . و دليل از حديث رسول اكرم e حديثى كه عثمان بن عفان t روايت مىكند كه رسول الله e فرمودند: ((من مات وهو يعلم أنَّه لا إله إلاَّ الله دخل الجنّة)) . [مسلم] . هر كسيكه بميرد و بداند كه هيچ معبودى بر حق غير از خداى يكتا نيست، داخل بهشت مىشود .

دليل يقين و ايمان داشتن به آن: باريتعالى مىفرمايد: )إنَّما المؤمنون الذين آمنوا بالله ورسوله ثم لم يرتابوا وجاهدوا بأموالهم وأنفسهم في سبيل الله أولئك هم الصادقون( [الحجرات 15] . [بدون شك مؤمنان واقعي آن كسانى هستند كه ايمان بخداى يكتا و به پيغمبرش آورده اند سپس (آنگاه از لحظه اى كه ايمان آورده اند) شكى در دل خود راه نداده اند و در راه خدا با مالها و جانهاى خود جهاد كرده اند، ايشان راستگويان واقعي هستند] .

خـداوند براى صدق و راستي ايمان شان به خدا و رسول شرط كرده كه شك به دل خود راه ندهند يعني شك نكنند زيرا كسيكه شك كند از منافقين بشمار مىرود .

و از أبوهريرة t روايت است كه رسول اكرم e فرمودند: ((أشهد أن لا إله إلاَّ الله و أنّي رسول الله لا يلقي الله بهما عبد غير شاك فيهما إلاَّ دخل الجنّة)) وفي رواية: ((لا يلقي الله بهما عبد غير شاك فيهما فيحجب عن الجنّة)) . [مسلم] .

گواهى مىدهم كه معبودى بر حق جز خداى يكتا نيست و من فرستاده و رسول خدا هستم، هر كسى با اين دو شهادت خدا را ملاقات كند و در آن شكى در دل نياورده باشد، داخل بهشت خواهد شد، و در روايتى آمده است: هر كسى با اين دو شهادت خدا را ملاقات كند در حاليكه شكى در دل او نباشد، پس از داخـل شدن به بهشت جلوگيرى نخواهد شد .

و در جزئى از حديثى كه أبوهريره t از رسول الله e روايت ميكند آمده است كه فرمودند: ((.. من لقيت وراء هذا الحائط يشهد أن لا إله إلاَّ الله مستيقناً بها قلبه فبشّره بالجنّة)) . [مسلم] . بشارت هده به بهشت هر كه را ملاقات كردي پشت اين ديوار كه گواهى مىدهد كه نيست هيچ معبودى بر حق غير از خداى يكتا در حاليكه دلش متيقن به آن باشد .

و دليل إخلاص در آن: )ألا لله الدين الخالص( .[الزمر 3] .

[آگاه باشيد كه دين خالص ـ پاك از رياء و نفاق ـ براى خداى يكتا است] .

خداوند متعال مىفرمايد: )وما أمروا إلاَّ ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء( . [البينة 5] . [و ايشان أمر نشده بودند مگر اينكه عبادت خداى يكتا كنند در حاليكه عبادت را خالص براى خـداى يكتا قرار دهند و هيچ شائبه شرك و ريائى در عبادتشان نباشد و بر راه راست مستقيم باشند] . و دليل از سنت پيغمبر e حديث صحيح و ثابت كه أبوهريره t از رسـول الله e روايت مىكند كه فرمودند: ((أسعد الناس بشفاعتي من قال لا إله إلاَّ الله خالصاً من قلبه أو نفسه)) . [بخاري] .

خوشبخترين و سعادتمندترين مردم به شفاعت من روز قيامت كسانى هستند كه بگويند: معبودى بر حق غير از خداى يكتا نيست و اين گواهى خالص از قلب و جانش باشد .

و در صحيح عتبان بن مالك t روايت مىكند كه رسول الله e فرمودند: ((إنَّ الله حرّم علي النار من قال لا إله إلاَّ الله يبتغي بذلك وجه الله عز وجل)) . [مسلم] . هر آئينه خـداوند حرام كرده بر آتش كسى را كه بگويد: معبودى بر حق بجز خداى يكتا نيست و با اين سخن خود رضاى خداوند را مىطلبد .

إمام نسائي در كتاب: (عمل اليوم و الليلة) از دو نفر از صحابه رضي الله عنهما روايت مىكنند كه رسول الله e فرمودند: ((من قال لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له، له الملك وله الحمد وهو علي كل شيء قدير مخلصاً بها قلبه، يصدق بها لسانه، إلاَّ فتق الله لها السماء فتقاً حتي ينظر إلي قائلها من أهل الأرض، وحق لعبد نظر الله إليه أن يعطيه سؤله)) . [ابن رجب] .

هر كسيكه گفت نيست هيچ معبودى بر حق غير از خداى يكتا و او هيچ شريكى نـدارد و براى اوست ملك جهانيان و حمد و ستايش، و او بر همه چيز قادر است در حاليكه گفته اش به آن خالصانه از قلب او باشـد و زبان او بر آن تصديق كند، خـداوند آسمان را شكافته تا به گوينده اين كلمات كه از مردم زمين است بنگرد، و خوشا به كسيكه خـدا به او نگاه كند كه اگر از او سؤال و دعائي كند خـداوند به او عطا مىفرمايد .

و دليل صدق و راستگوئى:  باريتعالى مىفرمايد: )ألم أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا آمنّا وهم لا يفتنون ولقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا وليعلمن الكاذبين( . [العنكبوت 1 ـ 3] .

[ألم اين حروف اشاره به أسماء و يا أسرار بين خدا و رسول خداست و تفسير زيادى در اين كلمه آمده است، آيا مردم گمان كرده اند كه بحال خود گذاشته ميشوند و اكتفاء ميشود از ايشان به اينكه بگويند ايمان آورده ايم در حاليكه از ايشان آزمايش كرده نمىشود؟ ـ ايمان تكاليف و واجباتي به همراه دارد و تنها بزبان آوردن كلمه ايمان كفايت نمىكند ـ و بتحقيق كه ما بيازموديم مردمى را كه پيش از ايشان بـودند و ناگزير است از آزمودن در برابر ايمان تا خـداى يكتا مردمى را كه راستگو و صادق هستند در ايمانشان و دروغگويان را جدا سازد] .

و دليل از حـديث صحيح و ثابت كه در صحيحين آمده، صحابى جليل معاذ بن جبل t از رسول الله e روايت مىكند كه فرمودند: ((ما من أحد يشهد أن لا إله إلاَّ الله وأنَّ محمداً عبده ورسوله صدقاً من قلبه إلاَّ حرّمه الله علي النار)) . [متفق عليه] .

هر كس گواهى دهد كه معبودى بحق جز خداى يكتا نيست و محمد بنده و فرستادهء خداست، و اين گواهى صادقانه و از قلب او باشد، خداوند آتش جهنم را بر او حرام مىگرداند .

و دليل دوستى و محبت:

باريتعالى مىفرمايد: )ومن الناس من يتخذ من دون الله أنداداً يحبونهم كحب الله والذين آمنوا أشد حباً لله( . [البقرة 165] .

[و از مردم كسانى هستند كه (از كُند فهمى و كودنى) همتايانى براى خدا، غير از خدا قرار داده اند و آنان را دوست مىدارند مانند دوستى خدا، و كسانىكه ايمان آورده اند قويترند در دوستى خدا از آنها، يعني آن همتايان دروغين را تعظيم مىكنند و دوست دارند و مردمى كه ايمان آورده اند به خدا ايمان صحيح در اينحال محبتشان براى خدا بيشتر و تعظيم شان براى خدا بيشتر از تعظيمى است كه نابخردان براى معبودان دروغين مىكنند] .

و همچنان خداوند متعال مىفرمايد: )يا أيها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبهم ويحبونه أذلة على المؤمنين أعزة على الكافرين يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم( . [المائدة 54] .

[اى مردمىكه ايمان آورده ايد هر كسى از شما از دين خويش برگردد خداوند مردمى مىآورد كه ايشان را دوست ميدارد، و ايشان خدا را دوست مىدارند، نسبت به مؤمنان متواضع و فروتن هستند، نسبت به كفار سخت و شديد هستند، در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزنش سرزنش كنندگان بيم و هراس به خود راه نمىدهند] .

و دليل از سنت پيغمبر e حديث ثابت و صحيح كه أنس بن مالك t روايت مي كند كه رسول الله e فرمودند: ((ثلاثٌ من كنَّ فيه وَجَدَ حلاوةَ الايمان: أن يكون الله ورسوله أحب إليه مما سواهما وأن يحب المرء لا يحبه إلاَّ لله، وأن يكره أن يعود في الكفر بعد أن أنقذه الله منه كما يكره أن يقْذَف في النار)) . [متفق عليه] . سه چيز است كه اگر در انسان باشند شيرينى ايمان را درك مىكند: اينكه خدا و رسول او محبوبتر از غير آنان باشد، و اينكه مردم را فقط براى خدا و رضايت و خشنودى او دوست بدارد، و اينكه از برگشتن به كفر بعد از آنكه خداوند او را از آن نجات داده نفرت داشته باشد همچنانكه از پرتاب شدن و انداختن خودش در آتش نفرت دارد .

دليل انقياد و تسليم شدن: باريتعالى مىفرمايد: )وأنيبوا إلى الله وأسلموا له( . [الزمر 54] .

[و إنابه و رجوع بدرگاه حق تعالى نمائيد و منقاد شويد براى او و خود را تسليم فرمان او سبحانه و تعالى كنيد] .

و خداوند متعال مىفرمايد: )ومن أحسن ديناً ممن أسلم وجهه لله وهو محسن( . [النساء 125] . [نيست نيكوتر باعتبار ديـن از كسى كه خود را تسليم خدا نمود، و او نيكوكار بود، يعنى راه فرمانبرى خدا و إخلاص براى او در پيش گرفت] .

و خداوند متعال مىفرمايد: )ومن يسلم وجهه إلى الله وهو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقى( . [لقمان 22] . [و هر كسيكه خود را تسليم فرمان خدا كند در حاليكه نيكوكار است، پس بتحقيق كه چنگ زده به محكمترين دست آويزى و قويترين دليل را بدست آورده است] .

و همچنين خداوند متعال مىفرمايد: )فلا وربك لا يؤمنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في أنفسهم حرجاً مما قضيت ويسلموا تسليماً( . [النساء 65] . [پس قسم به پروردگارت كه ايمان دار نمىشوند تا اينكه تو را در آنچه ميان شان اختلاف واقع گرديده داور و حَكَمْ قرار ندهند، و سپس از آنكه تو حُكْم ميانشان صادر فرمائى هيچ مشقت و ناراحتى از داورى و حُكْم تو به خود راه ندهند، و بدون هيچگونه اعتراض و معارضه اى مطيع فرمان تو شوند] .

و در حديث است كه رسول الله e فرمودند: ((لا يؤمن أحدكم حتى يكون هواه تبعاً لما جئت به)) . [شرح السنة] .

هيچكس از شما مؤمن نمىشود تا اينكه هوي و هوس و دوستى او تابع و موافق آنچه من آورده ام نباشد .

و اين منتهاى انقياد و تسليم شدن مىباشد .

دليل قبول كردن و تسليم شدن به حقوق آن: خداوند متعال مىفرمايد: )وكذلك ما أرسلنا من قبلك في قرية من نذير إلاَّ قال مترفوها إنَّا وجدنا آباءنا على أمة وإنّا على آثارهم مقتدون، قال أوَلَو جئتكم بأهدى مما وجدتم عليه آباؤكم قالوا إنّا بما أرسلتم به كافرون فانتقمنا منهم فانظر كيف كان عاقبة المكذبين( . [الزخرف 23 ـ 25] .

[و همچنين ما نفرستاديم پيش از تو هيچ پيغمبرى را به شهرى، مگر اينكه خوشگذرانان شان گفتند ما پدران مان را بر آئين و عقائدى يافتيم و ما بدنبال ايشان به ايشان اقتداء مىكنيم و حاضر نيستيم آنرا رها كنيم، پيغمبرشان به ايشان گفت آيا و اگر چه آورديم براى شما راهى راستتر و بهتر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد باز هم راه پدرانتان كه جز گمراهى چيزى ديگر نيست پيروى مىكنيد؟ آنان در جواب پيغمبرشان گفتند ما به آنچه شما به آن فرستاده شده ايد كافريم، يعني به پيغمبرشان گفتند راهى كه تو و پيغمبران پيش از تو آورده اند باور نداريم و به راه پدرانمان مىرويم . پس از آنان انتقام گرفتيم و آنان را دچار نقمت و بلاى خانمان برانداز ساختيم، بنگر كه عاقبت تكذيب كنندگان پيغمبران چگونه شد، عاقبتشان اين بود، هم دنيا و هم آخرت را از دست دادند] .

خداوند مىفرمايد: )إنَّهم كانوا إذا قيل لهم لا إله إلاَّ الله يستكبرون ويقولون أئنا لتاركوا آلهتنا لشاعر مجنون( . [الصافات 35 ـ 36] .

[در حقيقت هرگاه به آنان گفته مىشد بگوئيد: لا إله إلاَّ الله: (نيست معبودى بحق مگر خداى يكتا) و به اين توحيد خالص ايمان بياوريد راه تكبر و گردنكشى در پيش مىگرفتند و نه كلمه توحيد لا إله إلاَّ الله بر زبان مىراندند و نه بحقيقت آن كه بايد در تمام أمور تابع فرمان خداى يكتا شوند معتقد ميشدند و ميگفتند آيا ما بخاطر شاعرى ديوانه (يعني رسول الله e) دست از عبادت خدايانمان برداريم!] .

و دليل از سنت صحيح و ثابت پيغمبر e حديث أبوموسي أشعري t كه روايت مىكند كه رسول الله e فرمودند:

((مَثَلُ ما بعثني اللهُ به من الهُدى والعلم كمَثَلِ الغَيثِ الكثير أصاب أرضاً فكان منها نَقيةٌ قَبِلَت الماء فأنبتت الكلأ والعُشْبَ الكثير وكانت منها أجادبُ أمسكت الماء فنفع الله بها الناس فشربوا وسقوا وزرعوا، وأصاب منها طائفة أخرى إنَّما هي قيعانٌ لا تمسك ماءً ولا تنبتُ كلأً ؛ فذلك مَثَلُ من فقه في دين الله ونفعه ما بعثني الله به فَعَلِمَ وعَلَّمَ، ومَثَلُ من لم يرفع بذلك رأساً، ولم يقْبَلْ هدى الله الذي أرسلتُ به)) . [متفق عليه] .

مثال آنچه خداوند مرا بر آن مبعوث فرموده از هدايت و علم و دانش همانند باران زيادى است كه بر زمين باريده بعضى از آن زمين پاك و قابل كشت بوده پس از اين باران استفاده كرده و علف و گياهان زيادى مىروياند و بعضى ديگر خشك و بى حاصل ولى آب را نگاه ميدارد كه مردم نفع برده از آن براى آشاميدن انساني و حيوانى و زراعت استفاده مىشود، و بعضى از آن زمين شوره زار بوده كه نه آب را نگاه مىدارد و نه علف و گياهي مىروياند، و آن مثال كسى است كه علم شريعت آموخته و ازآن علم نفع و سـود يافته و به ديگران نيز آموخته، و مثال كسيكه به آن علم بى اعتنائى كرده و دانش و راه مستقيمى كه خـداوند مرا با آن مبعوث فرموده قبول نكرده است .

 نواقض إسلام

بدانكه نواقض إسلام ده چيز است:

أول: شرك آوردن در عبادت خداى يكتا و براى او شريك قائل شدن . خداوند مىفرمايد: )إنَّ الله لا يغفر أن يشرك به ويغفر ما دون ذلك لمن يشاء( . [النساء 116] . [خداوند شرك ورزيدن به ذاتش را نمىبخشد و غير از شرك گناهان ديگر را مىبخشد براى كسيكه بخواهد] .

و همچنين مىفرمايد: )ومن يشرك بالله فقد حـرّم الله عليه الجنّة ومأواه النار وما للظالمين من أنصار( . [المائدة 72] . [و كسيكه به خداوند شرك ورزد خداوند بهشت را بر او حرام كرده است و جايگاه او در جهنم است و ستمگران هيچ يار و ياورى ندارند] . و از جمله شرك در عبادت خداوند متعال ذبح و قربانى براى غير از خداست، مثل كسيكه قربانى كند براى جن و شيطان و ذبح و قربانى بر سر قبرستانها .

دوم: كسيكه بين خود و بين خدا واسطه قرار دهد و از آن واسطه شفاعت بطلبد و بر آن توكل كند، چنين أشخاصى إجماع علماء و دانشمندان إسلام بر كفر آنان است .

سوم: كسيكه مشـركان را كافر نداند، و يا اينكه در كفر آن مشركان شك و ترديد داشته باشد، و يا اينكه مذهب آن مشركان را صحيح بداند كافر است .

چهارم: كسيكه اعتقاد داشته باشد كه هدي و پيروى غير از رسول الله e كاملتر و بهتر است از هدي و پيروى از رسول الله e، و يا اينكه بگويد حكم و قضاوت غير رسول الله e بهتر است از حكم و قضاوت پيامبر e مانند كسانىكه حُكْم و قضاوت طواغيت و قوانين رسمى كشورى را كه غير شرعى مىباشد بر قوانين شرعى و دينى برترى مىدهند و اينها همه كافر مىباشند .

پنجم: كسيكه به چيزى از آنچه رسول الله e براى أمت إسلامي از هدايت بشرى و قضاوت و حُكْم به قرآن و سنت آورده، بُغض ورزد اگر چه به آن حكم عمل كند در حاليكه از آن نفرت دارد، باز هم جز كافران مىباشد .

ششم: هر كسيكه به چيزى از دين مبين إسلام مسخره و ريشخند كند همان دينى كه رسول الله e آنرا از طرف باريتعالى آورده، و يا از ثواب و نيكي و پاداش آن، و يا از جزا و عقاب آن، كافر شود و دليل آن اريتعالى مىفرمايد:  )قل أبالله وآياته ورسوله كنتم تستهزؤون لا تعتذروا قد كفرتم بعد ايمانكم( . [التوبة 65 ـ 66] .

[بگو آيا بخدا و آيات او (قرآن) و پيغمبر او استهزاء و مسخره ميكرديد؟ ـ از كار خود ـ عذر خواهي نكنيد زيرا كُفْرتان بعد از اينكه تظاهر به ايمان ميكرديد ظاهر و آشكار گرديد] .

هفتم: سحر و جادوگرى و آنچه شامل آن مىشود از قبيل طر و دوستى بين دوستان و جلب آن براى ديگران و كسيكه آنرا انجام دهد، و يا از آن راضي شود كافر شود و دليل آن قول باريتعالى است كه مىفرمايد: )وما يعلمان من أحد حتي يقولا إنَّما نحن فتنة فلا تكفر( . [البقرة 102] .

[اين دو شخص صالح كسى را آموزش نمىدادند تا آنكه قبلاً به او گوشزد مىكردند كه ما به حقيقت براى امتحان آمده ايم تا دانسته شود چه كسانى كفر را بر ايمان ترجيح ميدهند و طالب فراگرفتن سحر ميشوند، پس تو اى شنونده كفر مكن و سحر طلب نكن زيرا كه با عمل كردن به سحر كفر شخص ظاهر مىشود] .

هشتم: پشتيباني و يارى كردن مشركان بر ضد مسلمانان، و دليل آن قول بارى تعالى است كه مىفرمايد: )ومن يتولهم منكم فإنَّه منهم إنَّ الله لا يهدي القوم الظالمين( . [المائدة 51] .

[و هر كسى كه از شما مسلمانان با آنان (يهود و نصارى) دوست گيرد او از جمله آنان بشمار مىرود، يقيناً خدا براه راست نمىرساند كسانىكه بخود ستم مىكنند و با كافران دوستى برقرار مىكنند] .

نهم: كسيكه معتقد باشد كه بعضى از مردم مىتوانند از شريعت و ديـن محمد e خـارج شوند همچنانكه توانستند از دين موسي u خارج شوند كافر مىباشد . باريتعالى مىفرمايد: )ومن يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه وهو في الآخرة من الخاسرين( . [آل عمران 85] .

[و هر كسى كه غير إسلام براى ديندارى دينى ديگر بخواهد پس هرگز از او پذيرفته نمىشود و او در آخرت از زيانكاران است] .

دهم: روى گردانى و إعراض نمودن از دين خدا و نياموختن إسلام و عمل نكردن به آن . و دليل آن قول باريتعالى است كه مىفرمايد: )ومن أظلم ممن ذُكّر بآيات ربه ثم أعرض عنها إنَّا من المجرمين منتقمون( . [السجدة 22] . [چه كسى ستمگرتر است از فردى كه آيات پروردگارش به او ياد آورى شود سپس او از آيات روى گردانى كند (هيچ كس ستمگرتر از او نيست) ما از جنايتكاران انتقام مىگيريم] .

و در تمامى اين نواقض و مخالفتها بين اينكه انسان جدى باشـد و يا اينكه شوخى كند و يا از انجام آن بترسد، هيچ فرقى وجـود ندارد، مگر كسيكه مكره يعنـى مجبور شـود به انجام آن عمل در حاليكه او راضى نيست .

و همه اينها از گناهان كبيره مىباشد كه مردم در آن واقع هستند .

پس بر مسلمان لازم اسـت از آنها بر حذر باشد و بترسد از اينكه در اين گناهان بيفتد و بايد از آن اجتناب و دورى ورزد .

بار إلهـى ما از غضب و خشم و عقاب دردناك تو، به تو پناه مىبريم .

 توحيد بر سه نوع است:

نوع أول: توحيد ربوبيت: و آنهم توحيدى است كه كفار قريش در زمان پيامبر e به آن اقرار و اعتراف مىكردند ولى با اينحال اقرارشان آنان را در إسلام داخل نكرد بلكه رسول الله e با آنان در راه خدا به جنگ پرداختند، و خون و مال و جان آنان را حلال فرمودند . و اين توحيد باريتعالى در أفعال و أعمال اوست .

و دليل آن باريتعالى مىفرمايد: )قل من يرزقكم من السماء والأرض أمّن يملك السمع والأبصار ومن يخرج الحي من الميت ويخرج الميت من الحي ومن يدبر الأمر فسيقولون الله فقل أفلا تتقون( . [يونس 31] .

[به ايشان بگو چه است كه از آسمان (بوسيلهء باران) و از زمين (بوسيلهء گياهان و أنواع درختان گوناگون) به شما رزق و روزى ميدهد؟ يا اينكه چه كسى است كه مالك شنوائى و بينائى، يعنى آفريننده آنها است؟ و چه كسى است كه از مرده زنده را بيرون مىآرد، و مرده را از زنده بيرون مىآرد، يعنى از خاك مرده مايهء حيات گياهان و حيوانات را فراهم ميفرمايد، و از نطفهء ظاهراً مرده پيكرى درخشنده بوجود مىآورد، و از زنده آب نطفهء ظاهراً مرده مىآورد، و از شخص زنده و پر جوش و خروش جسمي مرده و بى جان پديدار گرداند؟ و چه كسى تدبير كار اينهمه خلائق مىنمايد؟ خواهند گفت: الله است كه روزى ده و چشم و گوش دهنده و زندگى و مرگ بخشنده، و تدبير أمور همهء خلايق در دست اوست . پس بگو چرا از خدا نمىترسيد تا ايمان بياوريد و به يكتائيش اعتراف كنيد و پيغمبرش را تصديق نمائيد؟] .

نوع دوم: توحيد ألوهيت: وآنهم توحيدى است كه در آن، در زمـان قديم و در حال حاضر اختلاف شده است، و آن توحيد خداوند متعال است كه أفعال و أعمال بندگان را بيان مىكند، مانند: دعاء و نذر و قربانى و أميد و آرزو و ترس و وحشت و توكل و شوق و ميل و ترس و بيم و رجوع و إنابت، و هر كدام از اين عبادتهاى بالا دليلى از قرآن بر آن وارد شده است .

 نوع سوم: توحيد ذات و صفات و أسماء خداوند:

باريتعالى مىفرمايد: )قل هو الله أحد الله الصمد لم يلد ولم يولد ولم يكن له كفواً أحد( . [سورهء إخلاص] .

[ بگو او خداى يكتاست، آن خدائي كه از همه بى نياز، و همهء عالم به او نيازمند هستند، نه كسى فرزند او، و نه او فرزند كسى است، و براى او هيچ مثل و همتائى نيست] .

و همچنين خداوند مىفرمايد: )ولله الأسماء الحسنى فادعوه بها وذروا الذين يلحدون في أسمائه سيجزون ما كانوا يعملون( . [الأعراف 180] .

[براى خداست بهترين نامها، خدا را به آن نامها بخوانيد و دعاء نمائيد و نامهائي را كه مردم منحرف از حق براى بتهاى خود از نامهاى خدا مىسازند ترك كنيد، آن مردم منحرف و گمراه در آخرت به جزاى آنچه مىكردند مىرسند] .

و مىفرمايد:  )ليس كمثله شيء وهو السميع البصير( . [الشورى 11] .

[هيچ چيز مثل و مانند خداوند نيست، و او شنوا و بينا است] .

 ضد توحيد شرك است:

و آنهم بر سه نوع تقسيم مىشود:

1 ـ شرك أكبر . 2 ـ شرك أصغر . 3 ـ شرك خفي و پنهانى .

شرك أكبر خـداوند گناه او را نمىبخشد و هيچ عمل صالح و نيك را با آن قبول نمىكند .

خداوند متعال مىفرمايد: )إنَّ الله لا يغفر أن يشرك به ويغفر ما دون ذلك لمن يشاء ومن يشرك بالله فقد ضل ضلالاً بعيداً( . [النساء 116] .

[خداوند شرك ورزيدن را نمىبخشد و بجز شرك گناهان ديگر را براى كسيكه بخواهد مىبخشد و هر كه بخـدا شـرك آرد پس بتحقيق كه در گمراهى دور افتاد] .

و همچنين خداوند مىفرمايد: )وقال المسيح يا بني إسرائيل اعبدوا الله ربي وربكم إنَّه من يشرك بالله فقد حـرّم الله عليه الجنّة ومأواه النار وما للظالمين من أنصار(. .[المائدة 72] .

[و عيسي گفت: اى بني إسرائيل خداى يكتا را عبادت و بندگي كنيد كه پروردگار من و شما است ـ او تعـالى خالق من و شما است، مـن و شما پـرورده او و مخلوق او هستيم، او را بايـد پـرستيد نـه غير از او ـ زيرا هر كسيكه بخداى يكتا شرك ورزد، خدا بهشت را بر مشركان حرام گردانده است و جاى آنان در دوزخ است و كسانى كه به نفس هاى خود ستم مىكنند هيچ يار و ياورى ندارند] .

و خداوند متعال مىفرمايد: )وقدمنا إلي ما عملوا من عمل فجعلناه هباءً منثوراً( . [الفرقان 23] .

[و آنچه در دنيا از كار خير انجام داده بودند اين كارهاىشان نيز مانند ذرّات غبار در هـواء پراكنـده ساختيم و كردارهاىشان را همه بباد داديم] .

و همچنين مىفرمايد: )لئن أشركت ليحبطن عملك ولتكونن من الخاسرين( . [الزمر 65] .

[اگر شرك بعمل آوردى البته أعمال تو نابود مىگردد و از زيانكاران خواهي شد] .

و همچنين خداوند متعال مىفرمايد: )ولو أشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون( . [الأنعام 88] .

[و اگر به خدا شرك ورزند البته أعمال و كردار آنها نابود مىشود و از بين مىرود] .

 شرك أكبر بر چهار قسمت تقسيم مىشود

1 ـ شرك دعاء و طلب غير از خدا يعنى: براى حل مشكلات و قضاى حاجات .

دليل آن باريتعالى مـىفرمايد: )فإذا ركبوا في الفلك دعوا الله مخلصين له الدين فلمّا نجّاهم إلى البر إذا هم يشركون( . [العنكبوت 65] .

[اين مردم مشرك موقعى كه به كشتى نشستند و باد شديد وزيدن گرفت و موجهاى كوه پيكر كشتى را إحاطه كردند و تاريكى شب و غرش باد و خروش موج زندگى را بر سرنشينان كشتى تلخ كردند آنگاه است كه به إخلاص، خدا را دعاء مىكنند و عهد مىبندند كه اگر خدا آنان را از اين خطر مهلك نجات بدهد ديگر هيچگاه كرد نافرمانى او نكردند، اما موقعيكه خدا كه مهربانترين مهربانان است آنان را نجات داد و پايشان به خشكى رسيد ناگهان عوض مىشوند و شرك مىورزند] .

2 ـ شرك در نيت و إرادت و قصد و مقصود .

و دليل آن خداوند مىفرمايد: )من كان يريد الحياة الدنيا وزينتها نوف إليهم أعمالهم فيها وهم فيها لا يبخسون أولئك الذين ليس لهم في الآخرة إلاَّ النّار وحبط ما صنعوا فيها وباطل ما كانوا يعملون( . [هود 15 ـ 16] .

[هر كسيكه خواهان زندگى دنيا و آرايش آن باشند و به راه شرك و رياء كارى پافشارى مىكنند جزاى كردارشان را در دنيا به طور كامل مىدهيم، در برابر صدقه و صلهء رحم و أعمال خيرشان، صحت و سرورى و فراخى روزى مىدهيم، و ايشان چيزى از حقشان در دنيا كاسته نمىشود، و أما آخرتشان را بر باد داده اند . اينها در آخرت نصيبى بجز جهنم ندارند، و آنچه در دنيا انجام داده اند از بين رفته و أعمال آنها باطل شده است] .

3 ـ شرك در اطاعت:

و دليل آن قول خداوند متعال كه مىفرمايد: )اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أرباباً من دون الله والمسيح ابن مريم وما أمروا إلاَّ ليعبدوا إلهاً واحداً لا إله إلاَّ هو سبحانه عمّا يشركون( . [التوية 31] .

[يهوديان از دانشمندانشان و نصارى از عابدانشان خدايانى غير از خداوند قرار داده اند، و بدون فرمان او از اينراه كه هر چه علماء و عبّادشان تحليل و تحريم كردند تابع ايشان مىشوند، و در حلال ساختن آنچه خدا حرام فرموده، و حرام ساختن آنچه خدا حلال نموده، از آنان پيروى مىكنند و مسيح، عيسي بن مريم را به خدائى گرفته اند، از اين راه كه او را پسر خـدا مىدانند، و در تورات و انجيل أمر نشده اند مگر به اينكه بندگى و عبادت خداى يكتا نمايند و اطاعت از فرمان او نمايند، معبودى بحق بجز خداى يكتا نيست و او منـزه و پاك است از آنچه شريك او مىگردانند] .

تفسير اين آيه كه در آن اشكالى نيست چنين مىباشد: [عدم اطاعت علماء و زهّاد و عبّاد در معصيت خدا و عدم دعاء آنها چنانكه رسول الله e آنرا براى عدي بن حاتم t تفسير نمودند وقتي كه از آن حضرت سؤال كرد كه، ما آنان را نمىپرستيم آن حضرت در جواب فرمودند: اطاعت آنان در معصيت خداوند عبادت گفته مىشود] .

4 ـ شرك در محبت و دوستى .

و دليل آن خداوند مىفرمايد: )ومن الناس من يتخذ من دون الله أنداداً يحبونهم كحب الله( . [البقرة 165، و تفسير آن قبلاً ذكر شد] .

 نوع دوم، شرك أصغر است: و آنرا رياء ميگويند

و دليل آن قول باريتعالى است كه مىفرمايد: )فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملاً صالحاً ولا يشرك بعبادة ربه أحداً( . [الكهف 102] .

[پس هر كس اميدوار ديدار پروردگار خود باشد و ميخواهد بدرگاه خداى يكتا نزديك شود بايد پيروى رسول خدا نمايد، ايمان به ديدار خدا بياورد كه در روزشمار، خدا جزاى أعمال او را خواهد داد، و كردار خود را شايسته نمايد تا در روز ديدار و رسيدن به جزاى أعمال خود از مؤمنان صـالح و از همراهان پيغمبر خـدا باشد، و براى تحقق و عمل صالح و نيك خود هميشه راه إخلاص براى خداى يكتا را در پيش گيرد، و در عبادت پروردگار خود هيچ كس را شريك او نسازد] .

 نوع سوم از أنواع شرك، شرك خفي است

و آنهم شرك پنهان و غير آشكار گفته مىشود .

و دليل آن قول رسول الله e است كه مىفرمايد: ((الشرك في هذه الأمة أخفى من دبيب النملة السوداء على صفاة سوداء في ظلمة الليل)) . [ابن كثير در تفسير 1/57] .

شـرك در اين أمت محمدى مخفى تر از راه رفتن مورچه اى سياه رنگ كه بر تخته سنگ سياهى در تاريكى شب بحركت ميأفتد ميباشد .

و كفاره و جبران اين شرك يعنى شرك مخفى و پنهانى حديث رسول الله e است كه مىفرمايد: ((اللهم إنّي أعوذ بك أن أشرك بك شيئاً وأنا أعلم وأستغفرك من الذنب الذي لا أعلم)) . [أحمد] .

بار إلهى من بتو پناه مىبرم اگر بتو شـرك ورزم در حالى كه مىدانم، و از تو طلب بخشش مىطلبم از گناهى كه نداسته انجام مىدهم .

 كفر بر دو نوع تقسيم مىشود

أولاً:ـ كفري كه انسان را از دين و دايرهء إسلام خارج مىكند، و آن پنج نوع است:

أول: كفر تكذيب خداوند و رسول او، و دليل آن قول باريتعالى است كه مىفرمايد: )ومن أظلم ممن افترى علي الله كذباً أو كذّب بالحق لمّا جاءه أليس في جهنّم مثوى للكافرين( . [العنكبوت 68] .

[چه كسى ستمگارتر از كسى است كه بر خداوند دروغ مىگويد و رسول حق را كه براى هدايت او آمده تكذيب مىنمايد؟ آيا جايگاه كافران در آتش دوزخ نيست؟] .

 دوم: كفر عدم قبول حق و تكبر و غرور كردن، با دانستن و معرفت آن .

و دليل آن خداوند مىفرمايد: )وإذ قال ربك للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا إلاَّ إبليس أبى واستكبر وكان من الكافرين( . [البقرة 34] .

[و بياد آور هنگاميكه به فرشتگان گفتيم سر تعظيم براى آدم فرود آوريد و سجده كنيد او را، پس اينكار را كردند بجز ابليس كه از تعظيم آدم سرباز زد و در علم خداوندى، ابليس از كافران بود] .

سوم: كفر شك و ترديد و ظن .

و دليل آن قول باريتعالى است كه مىفرمايد: )ودخل جنته وهو ظالم لنفسه قال ما أظن أن تبيد هذه أبداً وما أظن الساعة قائمة ولئن رددت إلى ربي لأجدن خيراً منها منقلباً . قال له صاحبه وهو يحاوره أكفرت بالذي خلقك من تراب ثم من نطفة ثم سوّاك رجلاً . لكنّا هو الله ربي ولا أشرك بربي أحداً( . [الكهف 35 ـ 38] .

[و به باغ خود داخل شد در حاليكه از كفر و خود پسندى و غرور بخود ستم مىكرد و گفت: گمان نمىكنم كه هرگز اين باغ و سرمايهء من نابود شـود، و نيز گمان نمىكنم كه روز قيامتى بر پا شود و اگر به فرض، من بسوى خداى خود باز كردم البته در آن جهان نيز از اين باغ دنيا، منـزلى بهتر خواهم يافت، صاحب و رفيق او كه فقير بود أما به عزت ايمان سرافراز بود در گفتگوى با وى گفت آيا كفر ورزيدى به خدائي كه تو را از خاك آفريد؟ پس از آن از آب نطفه به تو شكل و صورت بخشيد؟ پس از آن تو را مردى كامل الأعضاء نمود؟ وليكن من پروردگارم الله، خداوند يكتا است و هيچ كسى را شريك او قرار نمىدهم] .

چهارم: كفر روى گردانى از دين .

و دليل آن قول باريتعالى است كه مىفرمايد: )والذين كفروا عمّا أنذروا معرضون( . [الأحقاف 3] . [و مردمى كه كفر ورزيده اند، نه به دلائلى كه در سراسر وجـود است مىنگرند، و نه به اندرز پيغمبران گوش مىدهند، و نه به آنچه از كتابهاى آسمانى فرود آورديم توجهى دارند، بلكه از همه چيز روى گردانند] .

 پنجم: كفر نفاق .

و دليل آن قول خداوند متعال است كه مىفرمايد: )ذلك بأنَّهم آمنوا ثم كفروا فطبع علي قلوبهم فهم لا يفقهون( . [المنافقون 3] .

[زيرا آنها ايمان آوردند، و سپس كافر شدند، خدا هم مُهر بر دلهايشان نهاد تا هيچ درك نكنند] .

يعنى: ايمان آوردند به زبان، ولى با دل خود كافر شدند .

ثانياً:ـ كفرى كه انسان را از دين إسـلام خارج نمىكند و آنهم كفر نعمت مىباشد .

و دليل آن قول خداوند متعال كه مىفرمايد: )وضرب الله مثلاً قرية كانت آمنة مطمئنة يأتيها رزقها رغداً من كل مكان فكفرت بأنعم الله فأذاقها الله لباس الجوع والخوف بما كانوا يصنعون( . [النحل 112] .

[خداوند شهرى را كه در ايمنى و آسودگى بود و روزيش به فراخى از هر جا بسويش مىآمد مثال زد، مردم آن شهر پيغمبر خدا را تكذيب كرده و نعمتهاى خدا را ناسپاسى نمودند، خـدا هم به موجب آن كفران و معصيت طعم و لباس گرسنگى و بيمناكى را به آنها چشانيد] .

 نفاق بر دو نوع تقسيم مىشود

أول: ـ نفاق اعتقادى .  دوم: ـ نفاق عملى .

نفاق اعتقادى شش قسمت است .

و صاحب اين نفاقها در زيرترين نقطه از جهنم خواهد بود .

1 ـ كسيكه رسول الله e را تكذيب كند .

2 ـ كسيكه بعضى از آنچه رسول الله e آورده تكذيب كند .

3 ـ كسيكه از رسول الله e نفرت داشته باشد .

4 ـ كسيكه نفرت داشته باشد از بعضى از چيزهائيكه رسول الله e از نزد باريتعالى آورده است .

5 ـ خوشحالى به نقصان و كم شدن دين مبين إسلام و طرفداران آن .

6 ـ نفرت داشتن از پيروزى إسلام بر كفر .

نفاق عملى:  نفاق عملى پنج قسمت است .

دليل آن حديث رسول الله e است كه فرمودند: ((آية المنافق ثلاث: إذا حدّث كذب و إذا وعد أخلف وإذا أؤتمن خان)) . [متفق عليه] .

وفي رواية ((إذا خاصم فجر وإذا عاهد غدر)) . [متفق عليه] .

علامت منافق سه چيز است: هنگام سخن گفتن دروغ ميگويد، و اگر وعده دهد، وعده خلافى ميكند و به وعده اش عمل نميكند، و اگر به او أمانت سپرده شود خيانت ميكند ـ و در روايتى ديگر ـ اگر خصومت نمايد فجور (بد و بيراه) ميگويد، و اگر عهد و پيمانى با كسى ببندد عهد شكنى و خيانت مىكند .

 معناى طاغوت و أنواع أصلى آن

بدان اى برادر كه أولين چيزى كه خداوند بر بنى آدم فرض نمود كفر به طاغوت و ايمان به خداى يكتا است .

چنانكه باريتعالى مىفرمايد: )ولقد بعثنا في كل أمة رسولاً أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت( . [النحل 36] .

[در هر أمتى پيغمبرى فرستاديم و سخـن همه پيغمبران اين بود كه: خداى يكتا را بندگى كنيد و از عبادت سركشان و فرعونان و بتان پرهيز نمائيد] .

أما صفت و كيفيت كفر به طاغوت: باطل دانستن عبادت غير خدا و ترك آن عبادت، و نفرت داشتن از آن و كافر دانستن كسيكه چنين كارى را انجام مىدهد و دشمنى كردن با او، اين معني كفر به طاغوت است .

و ايمان به خدا: معتقد بودن به خداى يكتائي كه هيچ شريكى نـدارد، و تمام عبادتها را خالصاً براى رضاى او انجام دادن، و غير از او هيچ معبود ديگرى را نپرستيدن، و يكتا پرستان را دوست داشتن، و از آنان پشتيبانى كردن، و از مشركان نفرت داشتن، و با آنان دشمنى كردن، و اين همان دين إبراهيم u است و كسيكه از دين إبراهيم u روى گرداند نادان و ديوانه و احمق است، و پيروى از دين إبراهيم u همان أسوه و قدوهء حسنه و نيك است كه باريتعالى مىفرمايد: )قد كانت لكم أسوة حسنة في إبراهيم والذين معه إذ قالوا لقومهم إنّا برءاؤ منكم ومما تعبدون من دون الله كفرنا بكم وبدا بيننا وبينكم العـداوة والبغضاء أبداً حتى تؤمنوا بالله وحده(  . [الممتحنة 4] .

[براى شما مؤمنان در عصر خاتم الأنبياء عليه الصلاة والسلام اقتداء و پيروى خوب در روش إبراهيم u و مردم مؤمن همراه اوست، موقعيكه به قوم خود و گروهشان گفتند كه ما از شما و آنچه مىپرستيد غير از خداى يكتا بيزاريم، ما به همهء آنچه غير از خداى يكتا است و شما آنها را عبادت مىكنيد به همهء آنها كفر ورزيده و عبادت آنها را انكار مىكنيم و از آنها مبرّا و بيزاريم، ما راه و روش شما را نمىپذيريم و هميشه ميان ما و شما كينه و دشمنى خواهد بود تا وقتيكه تنها به خداى يگانه ايمان آوريد] .

و طاغوت اسمى عام است كه: هر آنچه را كه غير از خداوند عبادت شود و او به اين عبادت راضي باشد و در جهت اطاعت خدا و رسول خدا نباشد شامل مىشود .

طاغوتها أنواع زيادى دارند، و سران طاغوت پنج تا هستند:

أول: شيطان: كه به سوى عبادت غير از خداى يكتا دعوت مىكند، چنانكه خداوند متعال مىفرمايد: )ألم أعهد إليكم يا بني آدم ألاَّ تعبدوا الشيطان إنَّه لكم عدونّ مبين( . [يس 60] .

[من به شما پسران آدم و فرزندان او دستور دادم كه از شيطان پيروى نكنيد كه دشمن آشكار شما است] .

دوم: حاكم و پادشاه ظالم و ستمكار كه حكم خدا را تغيير ميدهد .

و دليل آن خداوند متعال مىفرمايد: )ألم تر إلى الذين يزعمون أنَّهم آمنوا بما أنزل إليك وما أنزل من قبلك يريدون أن يتحاكموا إلي الطاغوت وقد أمروا أن يكفروا به ويريد الشيطان أن يضلهم ضلالاً بعيداً( . [النساء 60] .

[آيا نمىنگرى و تعجب نمىكنى از حـال آنانكه به گمان و دعواى خود ايمان به قرآن تو و كتبى كه پيش از تو فرستاده شده آوردند؟ چگونه باز مىخواهند طاغوت را حاكم خود قرار دهند در حالى كه مأمورند كه به طاغوت كافر شوند، و شيطان مىخواهد آنان را گمراه كند آنگونه گمراهى كه از هر سعادت و آسايش دور باشند] .

سوم: كسيكه به غير از حُكْم خدا قضاوت و حُكْم نمايد .

و دليل آن قول خـداوند متعال است كه مىفرمايد: )ومن لم يحكم بما أنزل الله فأولئك هم الكافرون( . [المائدة 44] .

[هر كس بر خلاف آنچه خداوند فرستاده حُكْم كند چنين كسى از كافران خواهد بود] .

چهارم: كسيكه ادعاى علم غيب مىكند .

و دليل آن خدا مىفرمايد: )عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه أحـداً إلاَّ من ارتضى من رسول فإنَّه يسلك من بين يديه ومن خلفه رصداً( . [الجن 26 ـ 27] .

[او داناى غيب جهان است و هيچكس بر عالم غيب آگاه نيست، مگر آنكس كه از رسولان خود برگزيده، و بر محافظت او از جلو و پشت سر نگهبانانى قرار داده است] .

و همچنين خداوند متعال مىفرمايد: )وعنده مفاتح الغيب لا يعلمها إلاَّ هو ويعلم ما في البر والبحر وما تسقط من ورقة إلاَّ يعلمها ولا حبة في ظلمات الأرض ولا رطب ولا يابس إلاَّ في كتاب مبين( . [الأنعام 59] .

[و كليدهاى غيب و علم نزد خداوند است، او به غيب إحاطه دارد، و قبل از وقوع هر واقعه، به وقوع آن و وقت وقوع آن دانا است، و أمور غيب را بجز او سبحانه و تعالى كسى ديگر نمىداند و آنچه در خشكى و دريا است، او مىداند و برگى از درخت نمىأفتد مگر اينكه خـدا به افتادن آن برگ دانا است، و نمىأفتد دانه اى در تاريكىهاى زمين، و نه هيچ ترى، و نه هيچ خشكى مگر اينكه در كتابى آشكار در لوح محفوظ در علم خدا است] .

پنجم: كسيكه او را عبادت مىكنند بغير از خـدا، و او به آن عبادت راضى است .

و دليل آن قول خداوند متعال است كه ميفرمايد: )ومن يقل منهم إنّي إله من دونه فذلك نجزيه جهنم كذلك نجزي الظالمين( . [الأنبياء 29] .

[و هر كسيكه از ايشان بگويد: من خدا هستم غير از خداى يكتا، ما او را به آتش دوزخ كيفر خواهيم داد كه ستمكاران را چنين مجازات مىكنيم] .

و بدانكه انسان نمىتواند مؤمن به خدا شود تا زمانيكه به طاغوت كفر نورزد .

و همچنين خداوند مىفرمايد: )فمن يكفر بالطاغوت ويؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقي لا انفصام لها والله سميع عليم( . [البقرة 256] .

[كسيكه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به رشته محكم و استوارى چنگ زده كه هرگز نخواهد گسست و خداوند به هر چه خلق گويند و كنند شنوا و داناست] .

بدانكه رشد و هدايت دين محمد e است، و گمراهى دين أبوجهل است، و رشته استوار و محكم شهادت أن لا إله إلاَّ الله است، يعني: گواهى دادن كه معبودى بحق جز خداى يكتا نيست، كه متضمن نفى و اثبات مىباشد، تمامى أنواع عبادت غير از خدا را نفى مىكند، و تمامى أنواع عبادت را فقط براى خداى يكتا اثبات مىكند .

والحمد لله الذي بنعمته تتم الصالحات .