الحمدلله، نحمده ونستعينه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا، ومن سيئات أعمالنا، من يهده الله فلا مضل له، ومن يضلل فلا هادي له، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لاشريك له، وأشهد أن محمدا عبده ورسوله: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٢﴾ [آلعمران: 102].﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا ١﴾ [النساء: 1]. ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا ٧٠ يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۗ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا ٧١﴾ [الأحزاب: 73].
از آنجائيكه جريان و توقف خونهاي طبيعي زنان (حيض و نفاس) در فقه اسلامي تحريم و تحليل بعضي از عبادات و مسائل خانوادگي و زناشوئي از آن ناشي ميشود، و چون مسائل آن بيشتر مربوط به زنان بوده و آنها غالبا بعلت شرم و حيا در مورد آن سوال نمیكنند، لذا در رابطه با آن خونهاي طبيعي بسياري از احكام بر آنها پوشيده ميماند، اين بود كه مناسب دانستيم بعضي از فتاواي شيخ محمد صالح العثيمين را كه در اين رابطه بصورت سوال و جواب منتشر شده بود انتخاب كرده و آن را در اختيار خواهران مومن قرار دهيم تا شايد قدمي در راه آگاهي آنها در اين رابطه برداشته باشيم.
از خداوند خواهانيم كه اين عمل ناچيز را مورد قبول قرار دهد و آن را براي مسلمين ثمر بخش گرداند.
وصلی الله علی محمد وعلی آله وصحبه وسلم.
بسم الله الرحمن الرحیم
شيخ چنين پاسخ دادند: دليلي بر زمانبندي شروع حيض در نه سالگي و پايان آن در پنجاه سالگي وجود ندارد، و صحيح آنست كه هر وقت زن آنخون معروف نزد زنان را ببيند آن خون، خون حيض است، زيرا كه خداوند ميفرمايد:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡمَحِيضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى﴾ [البقرة: 222].
«و درباره حيض از تو ميپرسند، بگو حيض پليدي است».
آيه عموميت دارد و خداوند حكم (حلال و حرامي كه از وجود حيض ناشي ميشود) را به وجود حيض وابسته نموده، و براي آن سني را تعيين نفرموده است، پس واجب است كه به آنچه حكم بدان وابسته است كه همان وجود (حيض) باشد رجوع شود، پس هر وقت حيض وجود داشته باشد حكم ثابت ميشود و هرگاه وجود نداشته باشد حكم ثابت نمیشود، بنابراين هر وقت زن حيض را ببيند حائض (در حال عادت) است گرچه در سني كمتر از نه سال و بيشتر از پنجاه باشد، زيرا زمانبندي احتياج به دليل و حال آنكه دليلي بر زمانبندي وجود ندارد.
شيخ فرمودند: زني كه از وي خوني با اوصاف معروف خارج ميشود صحيحتر آنست كه آن خون، خون حيض ميباشد، زيرا كه حد و مرزي براي حد اكثر سن حيض وجود ندارد، بنابراين براي خون آن زن احكام خون حيض مانند دوري از نماز، روزه، جماع، وجوب غسل، قضاي روزه و مانند آن مترتب ميشود. اما زني كه زردي و كدري از او خارج ميشود، در صورتي آن كه زردي و كدري در هنگام عادت باشد حيض بشمار ميرود، و اگر در هنگام عادت نباشد حيض بشمار نمیرود، اما اگر خون، خون حيض معروف باشد و قبل يا بعد از زمان عادت خارج شود اين تغيير زمان اثري ندارد و زمان خروج آن، زن بايد احكام حيض را رعايت كرده و در پايان غسل نمايد. آنچه ذكر شد بر مبناي آن قول صحيحي بود كه سن حيض حد و مرزي ندارد، اما بر حسب مذهب امام احمد بن حنبل بعد از سن پنجاه حيض وجود ندارد گرچه خون سياه عادي باشد، كه با آن حال بايد روزه بگيرد و نماز بخواند و در پايان احتياج به غسل ندارد، اما اين قول صحيح نيست.
جناب شيخ چنين پاسخ دادند: - زن حامله عادت ماهيانه به وي دست نمیدهد، و همانگونه كه امام احمد -رحمت الله عليه- ميفرمايد: زنان با قطع حيض متوجه حاملگي ميشوند، و به گفته دانشمندان: خداوند خون حيض را غذاي جنين در شكم مادر قرار داده است، كه هنگام وجود جنين، خون حيض قطع ميگردد، اما ممكن است بعضي از زنان با حامله شدن تحت تاثير قرار نگيرند و بر حسب عادت قبل از حاملگي جريان حيض بر آنها استمرار يابد، در چنين حالتي حكم به حائض بودن ميشود، زيرا كه حيض او استمرار يافته و حاملگي نيز اثري نداشته است، و هر آنچه كه حيض غير حامله آن را حرام، واجب و حلال ميكند اين حيض نيز آن را حرام، واجب و حلال مينمايد.
خلاصه، خوني كه از حامله خارج ميشود بر دو نوع است:
1) نوعي كه همانند قبل از حاملگي ادامه داشته باشد، كه نسبت به اين خون حكم به حيض بودن آن ميشود، زيرا كه اين دال بر آن است كه حاملگي بر او موثر نبوده، و در نتيجه آن خون، خون حيض است.
2) خوني كه حيض بحساب نمیآيد بلكه از پاره شدن رگ در اثر وقوع حادثه، بلند كردن چيزي، و يا افتادن از جائي، ناگهان از زن حامله خارج ميشود كه اين زن طاهر بوده و آن خون نماز و روزه را بر وي حرام نمیكند.
شيخ چنين پاسخ دادند: جائز نيست كه زن در حالي كه خون حيض و خون بعد از زايمان از او خارج ميشود نماز بخواند، زيرا كه پيامبرص درباره زن فرمود: «أَلَيْسَ إِذَا حَاضَتْ لَمْ تُصَلِّ وَلَمْ تَصُمْ». «مگر نه آنست كه زن موقعي كه حائض ميشود نماز نمیخواند و روزه نميگيرد؟». و مسلمانان (علماي مسلمين) همه بر اين رأي اند كه روزه و نماز براي زن حائض حلال نيست، بر اين اساس بر زني كه هنگام حيض نماز خوانده واجب است كه از كرده خود توبه و استغفار نمايد.
شيخ چنين پاسخ دادند: - زن اگر متسبب خروج حيض شود نماز را قضا نمیكند، چونكه حيض خونيست كه هنگام وجود حكمش (حلال و حرامي كه از وجود حيض ناشي ميشود) بر آن مترتب ميشود، كما اينكه اگر زن چيزي را استعمال كند كه خون حيض را قطع نمايد واجبست كه نماز بخواند و روزه بگيرد نه اينكه روزه را قضا كند. به دليل اينكه آن زن در اينحال حائض بشمار نمیرود، پس حكم همراه علتش ميگردد، خداوند ميفرمايد: ﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡمَحِيضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى﴾ و درباره حيض از تو ميپرسند، بگو حيض پليدي است. بنابراين با وجود پليدي حكم ثابت، و بدون آن حكم ثابت نمیشود.
شيخ چنين پاسخ داد: ماندن زن حائض در مسجد جائز نيست، پس در اينصورت صحيح نيست كه جهت گوش دادن به ذكر و قرائت قرآن به مسجد برود، اما عبور از آن چنانچه زن اطمينان داشته باشد كه مسجد آلوده نمیشود و همچنين نشستن و گوش دادن به ذكر و قرائت قرآن در جائي خارج از مسجد بوسيله بلندگو اشكالي ندارد، زيرا جائز است كه زن در حالت قائدگي به ذكر و قرائت قرآن گوش فرا دهد، و ثابت شده است كه پيامبرص در حالي كه حضرت عايشهل حائض بود در اتاق وي تكيه ميزد و قرآن را تلاوت مينمود، اما اينكه براي گوش دادن به ذكر و قرائت در مسجد بماند جائز نيست، و به همين دليل بود كه پيامبرص در حجة الوداع هنگاميكه از حائض بودن صفيهل با خبر شد و فكر ميكرد صفيه هنوز طواف افاضه نكرده است، فرمودند: آيا ما را در انتظار خواهد گذاشت؟ گفتند: صفيه طواف افاضه را به اتمام رسانده. و اين دال بر آن است كه در حال قاعدگي ماندن در مسجد گرچه براي عبادت باشد جائز نيست، و وارد است كه پيامبرص دستور دادند زنان براي نماز و ذكر به مصلي عيد بروند، و زنان حائض از مصلي كناره گيرند.
شيخ فرمودند: از اين سوال پيداست كه آن زن ميداند هنگام قاعدگي جائز نيست شوهرش با وي نزديكي كند و اين مسئله اي است واضح. خداوند ميفرمايد:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡمَحِيضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِي ٱلۡمَحِيضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَيۡثُ أَمَرَكُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ ٢٢٢﴾ [البقرة: 222].
«و درباره حيض از تو پرسند، بگو: حيض پليدي است پس در موقع حيض از زنان كناره گيريد تا آنكه پاك شوند پس آنگاه كه پاك شوند از آنجائيكه خدا به شما دستور دادهاست با آنها نزديكي كنيد محققا خدا توبهكاران و پاكيزگان را دوست ميدارد».
و كليه علما بر اين راي اند كه جماع مرد با همسر خود در حال حيض حرام است، و بر زن واجبست كه همسر خود را از اين عمل باز دارد و با آن مخالفت ورزد كه با درخواست شوهرش در اين مورد موافقت نكند كه اطاعت از مخلوق در مقابل مخالفت با خالق جائز نيست. اما انجام اعمال ديگر با زن، بغير از جماع، در حال قاعدگي وي اشكالي ندارد، مثل لذت بردن از زن خارج از شرمگاه كه در اين حال اگر مني خارج شود غسل واجب ميگردد و اگر مني خارج نشود غسل واجب نمیشود، و اگر فقط مني از مرد خارج شود تنها غسل بر مرد واجب ميشود، و در حالتي كه مني تنها از زن خارج شود غسل فقط بر زن واجب ميشود، و در صورتي كه مني از هر يك از زن و مرد خارج شود غسل بر هر دوي آنها واجب ميشود، زيرا كه غسل هم با خروج مني به هر وسيله اي كه باشد واجب ميشود و هم با فرو رفتنآلت تناسلي مرد در آلت تناسلي زن، گرچه مني خارج نشود. و اين مسئله كه منظورم واجب شدن غسل بمجرد جماع (نزديكي) و بدون خروج مني است. اكثريت مردم از آن آگاهي ندارند. و به اين مناسبت متذكر ميشوم كه در صورت وجوب غسل بر زن، لازم است كه به تمامي بدن، مو و زير آن آب برساند و هيچ نقطه اي از جسم خود را ترك ننمايد زيرا كه خداوند ميفرمايد:
﴿وَإِن كُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْ﴾ [المائدة: 6].
«و اگر جنب باشيد پس غسل كنيد».
و در آيه ذكر نشده كه بعضي از بدن بدون غسل باقي بماند، پس واجب است كه زن به تمامي جسم خود آب برساند، و اگر چنانچه بر زخم، شكستگي دنده و يا اعضاي ديگر چسب زده باشد كافيست كه روي آن را با آب مسح نمايد و احتياجي به تيمم نيست زيرا كه در اين حال آن مسح جايگزين تيمم ميشود.
شيخ چنين پاسخ دادند: چنانچه شروع حيض مثلا نيم ساعت بعد از دخول وقت نماز باشد لازم است بعد از پاك شدن نمازي را كه هنگام دخول وقت آن در پاكي بسر برده است قضا نمايد خداوند ميفرمايد:
﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ كَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ كِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا﴾ [النساء: 103].
«هر آئينه نماز بر مومنان فريضه ايست وقت دار».
اما نمازهائي كه هنگام حيض ترك شده است قضا نمینمايد در قسمتي از حديث پيامبرص آمده است كه فرمود: « لم أليست إذا حاضت تصل ولم تصم». «مگر نه اينست كه اگر زن حائض شود نماز نمیخواند و روزه نمیگيرد؟».
و همه علما بر اين راياند كه نمازهاي ترك شده در وقت حيض احتياج به قضا ندارد.
اما اگر بعد از پايان حيض به اندازه خواندن يك ركعت فرصت داشته باشد نماز آن وقت را بايد بخواند. پيغمبرص ميفرمايد: «مَنْ أَدْرَكَ رَكْعَةً مِنْ الْعَصْرِ قَبْلَ أَنْ تَغِيبَ الشَّمْسُ فَقَدْ أَدْرَكَ الْعَصْرَ». «كسي كه قبل از غروب آفتاب يك ركعت از نماز عصر را دريابد نماز عصر را دريافته است».
در اينصورت اگر چنانچه عصر و يا قبل از طلوع آفتاب پاك شود، و قبل از غروب و يا طلوع به اندازه يك ركعت وقت داشته باشد در مورد اول نماز عصر و در مورد دوم نماز صبح را بايد خواند.
شيخ فرمودند: اين مسئله بايد به پزشك مراجعه شود، چون ظاهرا اين خوني كه از اين زن خارج شده است در نتيجه عمل جراحي بوده و خون ناشي از عمل جراحی طبق فرموده رسول اللهص: «إِنَّ ذَلِكِ عِرْقٌ» آن خون، خونيست كه در نتيجه قطع رگ جريان يافته است.
و اين دال بر آنست كه خون ناشي از پاره شدن رگ و منجمله عمل جراحي، حيض بشمار نمیرود و منجر به آنچه كه حيض موجب تحريم آن است نمیشود. لذا در چنين حالتي نماز و روزه رمضان واجب ميباشد.
شيخ چنين پاسخ دادند: در صورتي كه عادت اين زن شش روز بوده باشد و سپس اين مدت نه يا ده روز بطول انجامد آن زن تا زماني كه پاك نشده باشد نبايد نماز بخواند، به اين دليل كه رسول اللهص مدت معيني را براي حيض تعيين نفرموده است، خداوند ميفرمايد: ﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡمَحِيضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى﴾ [البقرة: 222]. «و درباره حيض از تو ميپرسند، بگو حيض پليدي است».
پس تا زماني كه خون باقيست زن بر همان حال خود باقي ميماند تا اينكه پاك شود و غسل كرده و سپس نماز بخواند، و چنانچه در ماه بعد عادتي كمتر از ماه قبل به وي دست دهد بمجرد پاك شدن غسل مينمايد گرچه از مدت ما قبل كمتر باشد، و خلاصه اينكه هرگاه حيض جريان داشته باشد جائز نيست كه نماز بخواند، خواه خون حيض برابر عادت قبلي باشد و يا زياد و كم شود، و بعد از پاكي نماز ميخواند.
شيخ پاسخ دادند: اگرچنانچه عادت زن به تاخير افتد مثلا عادتش اول ماه بوده باشد و خون را در آخر آن از خون پاك شود طاهر به حساب ميآيد.
ايشان چنين پاسخ دادند: اين زن كه شش روز اول هر ماه خون از او خارج ميشده و سپس ناگهان خون بر او استمرار يافته، بر او واجب است كه بر حسب عادت قبلي شش روز اول هر ماه را حيض بحساب آورد و مسائل مربوط به حيض را رعايت نمايد و جريان خون بعد از آن شش روز استحاضه (جريان پيوسته خون از زن پس از روزهاي عادت) شمرده خواهد شد، بعد از آن شش روز غسل كرده و نماز ميخواند و به جريان خون بعد از آن اهميت نمیدهد، زيرا كه عائشهل روايت ميكند كه فاطمه بنت ابي حبيش عرض كرد: يا رسول الله! خون پيوسته از من جريان دارد و پاك نمیشوم آيا نماز را ترك كنم؟ رسول اللهص فرمودند: «لاَ، إِنَّ ذَلِكِ عِرْقٌ، وَلَكِنْ دَعِى الصَّلاَةَ قَدْرَ الأَيَّامِ الَّتِى كُنْتِ تَحِيضِينَ فِيهَا، ثُمَّ اغْتَسِلِى وَصَلِّى»[1]. «نه آن خون، خونيست كه در نتيجه قطع رگ جريان يافته است، اما به شمارش روزهائي كه قاعده ميشدي نماز را ترك گوي سپس غسل كن و نماز بخوان».
و در روايت مسلم آمده است كه پيامبرص خطاب به ام حبيبه دختر جحش فرمودند: «امكثي قدر ما كنت تحبسك حيضتك، ثم اغتسلي وصلي». «مدت زماني كه حيضت ترا (از نماز، روزه و ...) باز ميداشت صبر كن، سپس غسل نما و نماز بخوان».
ايشان چنين پاسخ دادند: در صورتي كه اين مايع زرد رنگ قبل از حيض باشد مسئله اي بوجود نمیآورد، زيرا كه ام حبيبه ميگويد: «ما زردي و كدري را چيزي به حساب نمیآورديم»[2].
پس اگر اين زردي قبل از حيض باشد و با جريان حيض پايان يابد اهميت ندارد، اما اگر زن بداند كه اين مايع زرد مقدمه حيض است پس بايد مسائل مربوط به حيض را رعايت نمايد.
ايشان چنين پاسخ گفتند: ام عطيهل ميفرمايد: «ما زردي و كدري را چيزي به حساب نمیآورديم» بر اين اساس به نظرم اين كدري كه قبل از حيض بوجود آمده حيض به حساب نمیآيد.
شيخ گفتند: مشكلات زنان در مورد حيض درياي بي كرانيست كه بعضي از آنها در نتيجه استعمال قرصهاي ضد حاملگي پديد ميآيد، گرچه اين مشكلات سابقا نيز وجود داشته است، ولي وجود آن به اين كثرت متاسفانه انسان را در حل مشكلات مربوط به آن متحير ميسازد، اما قاعده كلي آن است كه هرگاه زن پاك شود و پاكي حقيقي را مشاهده نمايد (منظورم از پاكي ديدن سفيديست و آن عبارت از آبي است سفيد كه زنان آن را ميشناسند)، بعد از آن كدري، زردي، نقطه خون و يا رطوبت، حيض بحساب نمیآيد، و ممانعتي در مورد نماز، روزه، و نزديكي مرد با همسرش بوجود نمیآورد، زيرا كه آن حيض نيست. ام عطيه ميگويد: «كنا لا نعد الصفرة والكدرة شيئا». «ما زردي و كدري را چيزي به حساب نمیآورديم». و ابوداود با سندي صحيح و با اين اضافه: (بعد الطهر) بعد از پاكي، روايت كرده است. بر اين مبنا ميگوئيم: بعد از تاكيد از پاكي هر مسئله اي كه رخ دهد ضرري به زن نمیرساند و او را از نماز، روزه و نزديكي شوهرش با وي منع نمیكند، اما بر زن واجب است كه عجله نكند و پايان حيض را مشاهده نمايد، زيرا كه بعضي از زنان قبل از ديدن پاكي بمجرد اينكه جريان خون كاهش يافت شروع به غسل ميكنند. لذا زنان صحابه پنبه آغشته به خون را نزد ام المومنين عائشه ل ميفرستادند و ايشان ميفرمود عجله نكنيد تا اينكه مايع سفيد را ببينيد.
جناب شيخ چنين پاسخ گفتند: چنانچه زن قبل از چهل روز پاك شود نماز و اگر رمضان باشد روزه بر وي واجب است، و شوهرش حق دارد با او نزديكي كند گرچه چهل روز به پايان نرسيده باشد و بر اين زن كه روز سي و نهم پاك شده واجب است نماز و روزه را انجام دهد، و نماز و روزه اي را كه به انجام رسانده به جا بوده است، و در صورتي كه بعد از چهل روز دوباره خون جريان پيدا كند حيض شمرده ميشود، مگر اينكه خون اكثر اوقات جريان داشته باشد كه در اينصورت فقط در روزهاي مصادف با عادتش مسائل مربوط به حيض را رعايت ميكند، سپس غسل كرده و نماز ميخواند.
شيخ چنين پاسخ گفتند: در صورتي كه در آن زن پاكي بوضوح ظاهر نشده باشد مسائل مربوط به نفاس نسبت به آن ماده زرد رنگ و خلط مانند تعلق ميگيرد و آن زن طاهر به حساب نمیآيد مگر اينكه جريان آن ماده به پايان رسد و بعد از اينكه بوضوح اطمينان پيدا كرد كه پاك شده واجب است كه غسل كند و نماز بخواند گرچه پاكي قبل از چله باشد. اما انتظار زنان تا آخر چله به گمان اينكه بايد چهل روز انتظار بكشند گرچه قبل از آن پاك شوند خطا و اشتباه بوده بلكه هرگاه كه زن طاهر شود گرچه روز دهم باشد نماز بر او واجب، و آنچه براي زنان پاك از حيض و نفاس جائز است براي وي نيز جائز ميباشد حتي جماع.
شيخ فرمودند: نزد علما معروف است كه اگر زن در سه ماهگي سقط جنين كند نبايد نماز بخواند زيرا اگر زن جنيني را سقط نمايد كه بصورت انسان باشد خوني كه از او خارج ميشود خون نفاس بوده كه نبايد با وجود آن نماز بخواند. دانشمندان ميگويند: مدت زماني كه ممكن است خلقت در آن معلوم شود هشتاد و يك روز بوده كه اين مدت از سه ماه كمتر است، در اين صورت چنانچه متاكد باشد كه در سه ماهگي سقط جنين كرده است خوني كه از او جريان پيدا كرده نفاس ميباشد اما اگر سقط قبل از هشتاد روز باشد خوني كه در اثر آن جريان پيدا ميكند خونيست فاسد كه با وجودش نماز ترك كرده نمیشود، پس اين زن سوال كننده بايد بخاطر آورد كه اگر سقط قبل از هشتاد روز بوده بايد نمازهائي را كه ترك نموده قضا كند و اگر چنانچه نمازهائي را ترك كرده است به ياد نمیآورد بايد سعي كرده و تخمينا آنچه به نظرش ميرسد كه نخوانده است قضا نمايد.
ج- آري روزه اش صحيح است، و اين نقطه خون نيز چيزي نيست زيرا كه در اثر پاره شدن رگ خارج شده. و از علي بن ابي طالبt نقل شده است كه فرمود: نقطه خوني كه شبيه خون بيني است حيض نيست ... اينچنين از علي روايت شده است.
ج- در صورتي كه زن غير حائض در حال روزه احساس حركت خون و يا درد عادت كند اما خون بعد از غروب آفتاب خارج شود، روزه آن روزش صحيح بوده و چنانچه اگر روزه فرض باشد قضاي آن واجب نيست و اگر روزه سنت باشد ثوابش باطل نمیشود.
ج- روزه آن روزش صحيح ميباشد زيرا كه اصل عدم حيض است تا اينكه از حيض بودن آن خون متاكد شود.
ج- اگر آن زن مانند بعضي از زنان مايع سفيد رنگ را مشاهده نمیكند روزه بگيرد و اگر مايع سفيد رنگ را مشاهده ميكند روزه نگيرد تا اينكه مايع سفيد را ببيند[3].
[1]- روايت بخاري.
[2]- روايت مسلم.
[3]- زيرا خروج مايع سفيد كه دال بر پايان حيض است، از بعضي از زنان خارج ميشود و از برخي ديگر خارج نمیشود. لذا در جواب اين سوال: اگر اين زن بر حسب عادتش در پايان حيض مايع سفيد از او خارج نمیشود (مشاهده نمیكند) بلكه مجرد قطع خون از او دليل بر انتهاي حيض وي ميباشد روزه بگيرد. اما اگر بر عكس بنا به عادت وي حيضش به پايان نمیرسد مگر اينك مايع سفيد از او خارج شود (مشاهده كند) روزه نگيرد تا اينكه مايع سفيد را ببيند (از او خارج شود). «ناشر».