-
حیدر علی قلمداران "تعداد موضوعات : 16"
شرح :استاد حيدر علي قلمداران رحمة الله عليه فرزند محمد اسماعيل در سال 1290 خورشيدي (1333 قمري) در روستاي ديزيجان در 55 کيلو متري جاده قم- اراک از توابع شهرستان قم در خانوادهاي کشاورز و نسبتاً فقير به دنيا آمد.
حوالي سي سالگي حيدر علي به خدمت ادارهی فرهنگ قم (آموزش و پرورش) درآمد. از آن پس که دائرهی تحقيقات و مطالعات وي گسترش يافته و قلمش از مهارت خوبي بهره يافته بود، و فعاليت فرهنگي و نگارشي وي از همكاري با مطبوعات ديني در همان دههي 20 (خورشيدي) آغاز شد. وي در روزنامههاي استوار و سرچشمه در قم ، و وظيفه در تهران مقاله مينوشت، مجله يغما در تهران نيز مقالات و اشعار زيباي استاد را چاپ ميکرد، وهمچنين مقالات فقهي و ارزشمندي در مجلهی وزين حکمت که آيت الله طالقاني و مهندس مهدي بازرگان نيز در آن قلم ميزدند هم به چاپ ميرسيد.
آشنايي قلمداران با آيت الله «علامه شيخ محمد خالصي»
«علامه شيخ محمد خالصی» از علماي مجاهد و مبارز و تجددخواه عراقي، كه نيروهاي انگليسي اشغالگر عراق در آن دوران، ايشان را با پدرشان مرحوم آيت الله شيخ مهدي خالصي به خاطر فعاليتهاي انقلابي و ضد استعماري آنها به ايران تبعيد نمود. قلمداران از همان جواني شيفتهي آثار آية الله شيخ محمد خالصي گرديد، و به ترجمهي آثار وي كه قدري متفاوت از مشي رسمي تفكر شيعي با نگاه اصلاحي نوشته شده بود، همت گماشت. كارهاي ديني وي در اين زمان بيشتر ترجمهي آثار خالصي بود. آشنايي استاد با علامه خالصی با ترجمهی کتاب «المعارف المحمدية» شروع شد و با ترجمهی کتاب «الإسلام سبيل السعاده و السلام» و کتاب سه جلدي «إحياء الشريعة» و آثار ديگر علامه خالصي ادامه يافت, و ديدارهاي بعدي و مکاتبات علمي را به دنبال آورد.
نشريهي هفتگي وظيفه كه روزگاري حمايت شيخ خالصي را پشت سر داشت، مقالهاي از قلمداران در ترجمهي كتاب الجمعه خالصي چاپ ميكرد كه اين مقالات حاوي برخي از مباحث مربوط به حكومت ديني هم بود، بعدها تحت عنوان «ارمغان آسمان» به صورت كتاب درآمد. مرحوم آية الله خالصي در تقريظ يا مقدمهي آن اثر از قلمداران تعريف كرد و نوشت:
((جواني مانند استاد حيدر علي قلمداران در عصر غفلت و تجاهل مسلمين و فراموشی تعاليم اسلامي بلکه در عصر جاهليت پي به حقايق اسلامي ميبرد و ما بين جاهلان معاند, اين حقايق را بدون ترس و هراس, باکمال شجاعت و دليري منتشر مينمايد چگونه اداي حق اين نعمت را ميتوان نمود؟))
استاد قلمداران در سفرهايي که به شهرهاي عراق به ويژه کربلا نمود علاوه بر علامه خالصی با علامه کاشف الغطاء و علامه سيد هبة الدين شهرستاني مؤلف کتاب «الهيئة والإسلام» نيز ملاقات و آشنايي داشت, وي علاوه بر مکاتبات بي شماري که با علامه خالصی داشت با علامه شهرستاني هم دربارهي مسائل کلامي به وسيله نامه مباحثه کرد.
آشنايي قلمداران با شخصيتهاي روشنگر معاصر ديگر
از ديگر شخصيتهاي معاصر مهمي كه استاد قلمداران با آنها آشنائي پيدا كرد آقاي مهندس «مهدي بازرگان» بود، تا جايي که مهندس بازرگان در کتاب بعثت و ايدئولوژي خود از کتاب «حکومت در اسلام» استاد قلمداران استفاده فراوان نمود, وکتاب «ارمغان آسمان» استاد قلمداران نيز که قبلا چاپ شده بود مورد توجه و پسند مهندس بازرگان واقع گرديده و براي دکتر علي شريعتي وصف آنرا گفته بود. مهندس مهدي بازرگان پس از آزاد شدن از زندان چهار مرتبه براي ديدار با آقاي حيدر علي قلمداران به قم آمدند.
دکتر «علي شريعتي» رحمة الله عليه نيز کتاب «ارمغان الهي» قلمداران را ديده بود و پس از شنيدن وصف کتاب «آرمغان آسمان» استاد قلمداران از زبان دانشمندان و دانشجويان روشنفکر دانشگاه بويژه مهندس بازرگان, بيشتر جذب افکار استاد گرديد, همين امر باعث شد که دکتر در آذر ماه سال 1342 خورشيدي نامهاي در اين خصوص از پاريس براي استاد قلمداران بنويسد.
بعدها که «دکتر شريعتي» به ايران بازگشت به يکی از دوستان خود آقاي دکتر اخروي که با استاد قلمداران آشنايي داشت گفته بود که قلمداران سهم بزرگي در جهت بخشيدن به افکار من دارد و مشتاق ديدار او هستم اگر ميتوانيد ترتيب اين ديدار را بدهيد اما متأسفانه اين ديدار عملي نشد و دکتر شريعتي چشم از اين دنيا فرو بستند.
استاد «مرتضي مطهري» رحمة الله عليه نيز از اشخاصی بود که علاقهاي پنهان به استاد قلمداران داشت ولي از بيم سرزنش ديگران اين علاقهاش را علني نکرد و طبق اظهار آقاي قلمداران در يک ملاقات خياباني باری به وي گفته بود: کتاب «ارمغان آسمان» شما را خواندم بسيار خوب بود.
جريان ترور و ديگر حوادث ناگوار زندگي استاد قلمداران
پس از انتشار مخفيانه کتاب شاهراه اتحاد (بررسي نصوص امامت) و کمي پيش از پيروزي انقلاب يکی از آيات عظام قم به نام شيخ مرتضي حائري فرزند آيت الله شيخ عبد الکريم حائري مؤسس حوزهی علميهی قم بواسطهی شخصي از آقاي قلمداران خواست که به منزل ايشان برود فرداي آن روز که آقاي قلمداران به خانه آقاي حائري رفته بود ايشان به استاد گفته بود: آيا کتاب نصوص امامت را شما نوشتهايد؟ استاد پاسخ ميدهد: بنده نميگويم من ننوشتهام اما در کتاب که اسم بنده به چشم نميخورد! آقاي حائري گفتند: ممکن است شما را به سبب تأليف اين کتاب به قتل برسانند! آقاي قلمداران فرمود: چه سعادتي بالاتر از اين که انسان به خاطر عقيدهاش کشته شود. سپس آقاي حائري گفتند: اگر ميتوانيد همه را جمع آوري نموده و در خاک دفن کنيد يا بسوزانيد! ايشان پاسخ داد: در اختيار بنده نيست, فرد ديگري چاپ کرده, شما همه را خريداري کنيد و بسوزانيد! از طرفي اين همه کتاب کمونيستي و تبليغ بهائيگري در اين کشور چاپ و منتشر ميشود چرا شما در بارهی آنها اقدامي نميکنيد؟!
پس از گذشت چند ماه از پيروزي انقلاب در تابستان 1358 خورشيدي شب بيستم رمضان سال 1399 هجري قمري که استاد قلمداران طبق عادت هر سال تابستان را در روستا ميگذراند جوان مزدوري که از جانب کوردلان متعصب تحريک و مسلح شده بود نيمه شب وارد خانهی استاد شد و او را در حالت خواب ترور کرده و گريخت, ليکن علي رغم فاصله بسيار کم گلوله فقط پوست گردن ايشان را زخمي کرد و در کف اتاق فرو رفت.
ديگر واقعهی تلخ زندگي استاد قلمداران زنداني کردن او به جرم واهي ضديت با انقلاب اسلامي در زندان ساحل قم بود، اين در حاليكه ايشان بر اثر سكتهي مغزي كه دچار شده بود اصلا قادر به کنترل ادرارش نبود و براي مواقع ضروري دستگاه مخصوص به همراه داشت! البته فرزندان استاد جريان دستگيري و زنداني شدنش را به منزل آيت الله منتظري که آن زمان قائم مقام رهبري بود اطلاع دادند (قابل ذکر است که آيت الله منتظري با استاد قلمداران دوستي ديرينه داشتند و از زبان استاد شنيده شده که ميفرمود: آقاي منتظري کتاب حکومت در اسلام مرا در نجف آباد اصفهان درس ميدادند) و در نتيجه استاد را با گرو گرفتن سند مالکيت منزلش آزاد کردند.
اخلاق والا و آزاد منشي استاد قلمداران
مرحوم قلمداران در طول زندگي شخصيتي راستگو, عفيف, راست کردار, عابد, زاهد, شجاع, سخاوتمند و صريح اللهجه بود و همهی کساني که به نحوي با ايشان ارتباط نزديک داشتهاند ايشان را انساني والا, بي پيرايه, بي تکلف, و بي اعتناء به خوراک و پوشاک ميشناختند. گويا استاد در اين راستا به همنامش علي عليه السلام و ساير بزرگان دين اقتداء کرد. و زندگياش شباهت زيادي به زندگي پيشگامان راستين اين امت داشت.
آثار و تأليفات استاد قلمداران:
استاد قلمداران علاوه بر مقالات عديدهاي که در روزنامهها و مجلات مختلف به چاپ ميرساند, تعداد قابل توجهي تأليف و ترجمه نيز دارد که همگي کتابهاي ارزنده و محققانهاي است.
1- ترجمه کتاب «المعارف المحمدية» که يکی از آثار علامه خالصی است, اين کتاب قبل از سال 1325 خورشيدي ترجمه و چاپ شدهاست.
2- ترجمه سه جلد کتاب «إحياء الشريعة» خالصی که تقريبا شبيه يک رسالهی توضيح المسائل بوده و با عنوان «آئين جاويدان» در سالهای 1330, 36, و37 به چاپ رسيدهاست.
3- «آيين دين يا احکام اسلام» ترجمه کتاب «الإسلام سبيل السعادة و السلام» اين نيز از آثار علامه خالصی است که در سال 1335 خورشيدي ترجمه و چاپ شدهاست.
4- تأليف کتاب مشهور «ارمغان آسمان» در سال 1339 خورشيدي که قبلا به صورت سلسله مقالاتي در روزنامهی وظيفه چاپ و منتشر شد.
5- «ارمغان الهي» در اثبات وجود نماز جمعه در سال 1339 که ترجمه کتاب «الجمعة» علامه خالصی است.
6- رسالهی حج يا کنگرهی عظيم اسلامي در سال 1340 شمسي.
7- رسالهی «مالکيت در ايران از نظر اسلام» که دستنويس آن با خط خودش باقي مانده و هنوز چاپ نشدهاست.
8- قيام مقدس حسين عليه السلام.
9- تأليف جلد اول کتاب ارزنده و معروف «حکومت در اسلام» درسال 1343 خورشيدي که طي 68 مبحث اهميت و کيفيت تشکيل حکومت از نظر اسلام را بررسي کردهاست, و تا آن زمان در نوع خود بي سابقه و بي بديل بود و شايد بتوان ادعا نمود که تاکنون نيز نظير آن در ايران تأليف نشدهاست.
از استاد شنيده شده که ميفرمود: آيت الله منتظري اين کتاب را قبل از انقلاب در نجف آباد اصفهان درس ميدادهاست.
10- آيا اينان مسلمانند؟ در سال 1344 شمسي.
اين کتاب کم حجم, ترجمهی وصيت نامهی علامه خالصی در بيمارستان است که در سال 1377 هجري قمري به منشي خود املا فرمود و بعدا تحت عنوان «هل هم مسلمون» به چاپ رسيد, نيز به ضميمهی آن رسالهی کوتاهي است, به نام «ايران در آتش ناداني» که ترجمهی قسمتهايي از کتاب «شر و فتنة الجهل في ايران» اثر علامه خالصی ميباشد.
11- مجموعهی پنج قسمتي «راه نجات از شر غلات» که در سالهاي پنجاه تا پنجاه و چهار نوشته شد و مباحث ذيل را شامل ميشود: علم غيب, امامت, بحث در ولايت و حقيقت آن (که تا کنون چاپ نشده) بحث در شفاعت, بحث در غلو و غاليان که به ضميمهی شفاعت به چاپ رسيد, و بحث در حقيقت زيارت و تعمير مقابر, که به نام زيارت و زيارتنامه منتشر شد.
12- کتاب «زکات» که احتمالا در سال 1351 شمسي با همکاري مرحوم مهندس مهدي بازرگان در شرکت سهامي انتشار به چاپ رسيد و تا مدتي از انتشار آن جلوگيري به عمل آمد.
13- کتاب «خمس» که تقريبا همگام با کتاب «زکات» يا کمي پس از آن نگارش يافت اما به علت حساسيت روحانيت شيعه نسبت به موضوع خمس کتاب تحويل چاپخانه نگرديد, و تعدادي از همفکران استاد در اصفهان آن را تايپ نموده و با هزينه خودشان تکثير و منتشر کردند. البته ردهايي نيز بر اين کتاب به وسيله اشخاصی همچون آيت الله ناصر مکارم شيرازي, و رضا استادي و غيره نوشته که آن مرحوم پاسخ کليه آن ردود را نوشته و تعدادي را ضميمهی کتاب خمس نمودهاست.
14- کتاب «شاهراه اتحاد» که اين کتاب هم به سبب حساسيت شديد روحانيت شيعه نسبت به موضوع کتاب به صورت تايپ شده تکثير و مخفيانه منتشر شد. اما نه توسط استاد بلکه توسط دوستاني در تهران اين امر را به عهده داشتند. اين کتاب حاوي بررسي حوادث پس از رحلت رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) واقعهی سقيفهی بني ساعده و موضوع خلافت پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) و بحث جنجال بر انگيز امامت بود.
15- شخصي روحاني به نام «ذبيح الله محلاتي» چند سال قبل از پيروزي انقلاب جزوهاي نوشت تحت عنوان «ضرب شمشير بر منکر غدير» و مطالب خلاف حقيقت در آن خبر درج کرد.
استاد قلمداران نيز رسالهاي درجواب آن نگاشت به نام «پاسخ يک دهاتي به آيت الله محلاتي»!
16- جلد دوم «حکومت در اسلام» که در سال 1358 خورشيدي انتشار يافت و به بررسي وظايف حکومت و حاکم اسلامي پرداخت.
17- سنت رسول از عترت رسول صلی الله عليه وآله وسلم.
اين بود معرفي کوتاهي از آثار استاد حيدر علي قلمداران.
اما قابل ذکر است که استاد علاوه بر تأليف و تصنيف و ترجمه و نوشتن مقالات ديني, سخنرانيها و جلسات تحقيقي بسياري نيز در شهرهاي تهران (مسجد گذر وزير دفتر در زمان امامت آيت الله سيد ابوالفضل برقعي) و تبريز و اصفهان داشتند, همچنين طی يکي از سفرهايشان به کربلا در روز عاشورا سخنراني مهمي در صحن قبر امام حسين عليه السلام ايراد فرمود که متن آن در کتاب «زيارت و زيارتنامه» آمدهاست.
اين دانشمند محقق و چهرهی کم نظير ايران زمين پس از سالها تحمل مشقات و رنجهاي زندگي, مجاهدت در راه نشر احکام و حقايق دين مبين اسلام وتحمل هشت سال بيماري طاقت فرسا که توأم با صبري ايوبوار بود در روز جمعه 15/02/68 بعد از سحر روز 29 رمضان المبارک 1409 قمري در سن 76 سالگي دار فاني را وداع گفت. و به ديدار معبود يگانهاش شتافت, و عصر همان روز با حضور عدهاي از همفکرانش و طي مراسمي ساده و عاري از هرگونه تشريفات خرافي زائد پس از اقامهی نماز به خاک سپرده شد. سيد مصطفى حسيني طباطبائي بر وي نماز گذارد. خداوند متعال از ايشان و ساير دعوتگران و مصلحان راضي و خشنود گردد.