(1) خداوند متعال میفرماید: (﴿الٓرۚ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡحَكِيمِ﴾) این است آیات کتاب حکمت آمیز، و آن قرآن است که مشتمل بر حکمت و احکام است، و آیات آن بر حقایق ایمانی و اوامر و نواهی شرع دلالت مینماید؛ و بر همۀ امت واجب است، آن را بپذیرند و از آن فرمان برند.
(2) با وجود این، بیشتر آنان روی گرداندند، و آن را درک نکردند. بنابراین تعجب نمودند (﴿أَنۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ رَجُلٖ مِّنۡهُمۡ أَنۡ أَنذِرِ ٱلنَّاسَ﴾) که به مردی از خودشان وحی نمودیم تا مردمان را از عذاب خدا بیم دهد، و از عذاب الهی بترساند، و آنان را به آیات الهی یادآور شود. (﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنَّ لَهُمۡ قَدَمَ صِدۡقٍ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾) و کسانی را که ایمان راستین آوردند، مژده بده که به خاطر کارهای شایسته و راستینی که از پیش فرستادهاند، برای آنان نزد پروردگارشان پاداشی کامل و نیک است. پس کافران از این مرد بزرگ تعجب کردند، تعجبی که آنها را واداشت تا به او کفر ورزند، (﴿قَالَ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾) و کافران در مورد او گفتند: (﴿ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٞ مُّبِينٌ﴾) بیگمان این، جادویش آشکار است و ـبه ادعای آنهاـ بر هیچ کس پوشیده نیست. و این به خاطر بیخردی و عنادشان بود؛ زیرا آنها از کاری تعجب کردند، که هیچ جای تعجب و شگفتی نداشت، بلکه باید از نادانی و عدم شناخت آنها نسبت به منافعشان در شگفت بود. چگونه به این پیامبر بزرگوار ایمان نیاوردند، پیامبری که خداوند او را از میان آنان مبعوث نمود، و او را به خوبی میشناختند، اما دعوتش را نپذیرفتند و برای باطل کردن و از بین بردن دینش، کوشیدند؟ ولی خداوند نور خویش را کامل میگرداند گرچه کافران دوست نداشته باشند.
(3) خداوند متعال با بیان ربوبیت و الوهیت و عظمت خویش میفرماید: (﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ﴾) بیگمان پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید. هرچند که او میتواند آن را در یک لحظه بیافریند، اما چون در این حکمتی بود و در کارهایش مهربان است، چنین کرد. و از جمله حکمت الهی در آفرینش آسمانها و زمین این است که آن را به حق و برای حق آفرید، تا از طریق نامها و صفاتش شناخته شود، و تنها او عبادت گردد. (﴿ثُمَّ﴾) پس از آفرینش آسمانها و زمین، (﴿ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ﴾) آنگونه که شایسته و مناسب شکوه و عظمت اوست، بر عرش بلند و مرتفع گردید. (﴿يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ﴾) کار جهان بالا و پایین را میگرداند و تدبیر میکند؛ میمیراند و زنده مینماید، و روزی فرو میفرستد، و روزها را میان مردم میگرداند، گاه به سود برخی و گاه به زیان برخی دیگر، و زیان را از آسیب دیدگان دور میکند، وخواستۀ جویندگان را اجابت مینماید. پس انواع تدابیر از جانب اوست، و همۀ خلق در برابر قدرت او، سر تسلیم فرود آورده؛ و در برابر عظمت و فرمانرواییاش، فروتناند. (﴿مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ إِذۡنِهِۦ﴾) هیچ شفاعتکنندهای نیست مگر [اینکه] پس از اجازۀ او [به شفاعت برمیخیزد]. پس هیچ مخلوقی اقدام به شفاعت نمینماید گرچه از برترین مخلوقات باشد، مگر اینکه خدا به وی اجازه بدهد. و او جز به کسی که از وی راضی و خشنود است، اجازه نمیدهد. و شفاعت کردن را، جز برای مخلصان و یکتاپرستان نمیپسندد. (﴿ذَٰلِكُمُ﴾) کسی که چنین است، (﴿ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ﴾) خداوند، پروردگارتان است. او خداوندی است دارای صفات الوهیت، که همۀ صفات کمال را در بر دارد؛ و دارای صفت ربوبیت، که همۀ صفات افعال را دربر دارد. (﴿فَٱعۡبُدُوهُ﴾) پس همه عبادتها را تنها برای او انجام دهید، و فقط او را بپرستید. (﴿ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ﴾) آیا پند نمیپذیرید و نشانهها و دلایلی را که بر این دلالت مینمایند او یکتاست و معبود ستوده و دارای عظمت و بخشش است، به یاد نمیآورید؟!
(4) پس از آنکه خداوند متعال حکمِ تقدیری خویش را بیان کرد که تدبیرِ عام و فراگیر او است؛ و حکم دینیاش را بیان کرد که آن شریعت اوست و مقصود و مضمون آن این است که او تنها است و هیچ شریکی ندارد؛ حکم جزائیاش را بیان نمود و آن مجازات بندگان به سبب اعمالشان در جهان پس از مرگ است، پس فرمود: (﴿إِلَيۡهِ مَرۡجِعُكُمۡ جَمِيعٗا﴾) همۀ شما را پس از مرگتان در روزی مشخص گرد خواهد آورد. (﴿وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقًّا﴾) وعدۀ خداوند راست است و حتماً آن را کامل میگرداند. (﴿إِنَّهُۥ يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ﴾) او آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را باز میگرداند. پس آن کس که بر آفرینش تواناست، بر بازگرداندن آن نیز تواناست. و کسی که میبیند خداوند آفرینش را آغاز نموده، سپس آفرینشِ دوبارۀ او را انکار میکند، فاقد عقل است؛ چراکه از دو چیز که همانند یکدیگرند، یکی را انکار میکند، با اینکه آغاز آفرینش را که مهمتر از بازگرداندن آن است، اثبات مینماید. پس این یک دلیل عقلیِ روشن بر اثبات معاد است. سپس دلیل نقلی را بیان داشت و فرمود: (﴿لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾) تا کسانی را که قلباً به آنچه خدا بدان دستور داده است، ایمان آوردهاند، (﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾) و با اعضای خود کارهای شایسته از قبیل: واجبات و مستحبات را انجام دادهاند، (﴿بِٱلۡقِسۡطِ﴾) به دادگری پاداش دهد. پس به جزای ایمان آوردن و کارهایشان، پاداشی به آنان میدهد که آن را برای بندگانش بیان کرده است. و خبر داده که هیچکس نمیداند چه چیزهای لذتبخشی را برایشان پوشیده نگاه داشته است. (﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾) و کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند و پیامبران را تکذیب نمودند، (﴿لَهُمۡ شَرَابٞ مِّنۡ حَمِيمٖ﴾) شرابی از آب داغ که چهرهها را بریان مینماید و معده و رودهها را تکه تکه میکند.(﴿وَعَذَابٌ أَلِيمُۢ﴾) و عذابهای دردناک دیگری دارند. (﴿بِمَا كَانُواْ يَكۡفُرُونَ﴾) به سبب کفر و ستمشان به این عذاب دردناک گرفتار میشوند، و خداوند بر آنان ستم نکرده است، بلکه آنها خودشان بر خویشتن ستم میکنند.
(5) وقتی ربوبیت و الوهیت را بیان نمود، دلایل عقلی موجود در جهان هستی را که بر الوهیت و ربوبیت و نامها و صفات کاملش دلالت مینماید، بیان کرد؛ دلایلی مانند خورشید و ماه و آسمانها و زمین و همۀ آنچه که در آسمانها و زمین از سایر مخلوقات آفریده شده است. و خبر داد که اینها نشانههایی هستند، (﴿لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ﴾) برای گروهی که میدانند، و (﴿لِّقَوۡمٖ يَتَّقُونَ﴾) برای گروهی که پرهیزگارند زیرا علم و دانش، آدمی را راهنمایی میکند که این چیزها بر چه چیزی دلالت میکنند. نیز کیفیت استنباط دلایل را از این پدیدهها، به نزدیکترین صورت ممکن به انسان یاد میدهد. و پرهیزگاری، علاقهمندی به خیر و پرهیز از شر را در قلب به وجود میآورد که این ناشی از شناخت حجتها و براهین و پیدایش علم و یقین است. و خلاصه مطلب اینکه آفرینش مخلوقات به این صورت، بر کمال قدرت خداوند متعال و علم و حیات و پایدار بودن او دلالت مینماید؛ و استواری و آفرینش زیبا و مستحکم مخلوقات، بر کمال حکمت خدا و گستردگی آگاهی او دلالت مینماید. و در آفرینش زیبای خدا، منافع و مصالح فراوانی وجود دارد. خورشید درخشان و ماه تابان که از مخلوقات وی میباشند، دارای فواید بسیاری میباشند که بر رحمت خدا و توجه او به بندگانش و گستردگی بخشش و نیکوکاریاش دلالت مینمایند، و ویژگیهای هر یک از این مخلوقات، بر مشیت و ارادۀ نافذ خدا دلالت نموده، و همۀ اینها بیانگر آنند که تنها او معبود و محبوب و ستایش شده و دارای عظمت و بخشش و صفتهای بزرگ است، و باید به او علاقهمند بود و به او امید داشت و فقط از او ترسید، و فقط از او طلب نمود، نه از کسانی دیگر که در همۀ کارهایشان نیازمند و محتاج اویند. و در این آیات، بندگان به اندیشیدن و فکر کردن و نگاه کردن با چشم عبرت در این مخلوقات تشویق و تحریک شدهاند؛ زیرا با تفکر و تأمل در این مخلوقات، بینشبه دست آمده و بر ایمان و عقل افزوده میگردد، و قریحه و استعداد [خدا شناسی] تقویت میشود. و به کار نگرفتن اندیشه در این چیزها، به منزلۀ سستی در کاری است که خداوند به آن دستور داده است ، و در واقع بستن راه افزایش ایمان است و باعث جمود ذهن و استعداد میگردد.
(6) وقتی ربوبیت و الوهیت را بیان نمود، دلایل عقلی موجود در جهان هستی را که بر الوهیت و ربوبیت و نامها و صفات کاملش دلالت مینماید، بیان کرد؛ دلایلی مانند خورشید و ماه و آسمانها و زمین و همۀ آنچه که در آسمانها و زمین از سایر مخلوقات آفریده شده است. و خبر داد که اینها نشانههایی هستند، (﴿لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ﴾) برای گروهی که میدانند، و (﴿لِّقَوۡمٖ يَتَّقُونَ﴾) برای گروهی که پرهیزگارند زیرا علم و دانش، آدمی را راهنمایی میکند که این چیزها بر چه چیزی دلالت میکنند. نیز کیفیت استنباط دلایل را از این پدیدهها، به نزدیکترین صورت ممکن به انسان یاد میدهد. و پرهیزگاری، علاقهمندی به خیر و پرهیز از شر را در قلب به وجود میآورد که این ناشی از شناخت حجتها و براهین و پیدایش علم و یقین است. و خلاصه مطلب اینکه آفرینش مخلوقات به این صورت، بر کمال قدرت خداوند متعال و علم و حیات و پایدار بودن او دلالت مینماید؛ و استواری و آفرینش زیبا و مستحکم مخلوقات، بر کمال حکمت خدا و گستردگی آگاهی او دلالت مینماید. و در آفرینش زیبای خدا، منافع و مصالح فراوانی وجود دارد. خورشید درخشان و ماه تابان که از مخلوقات وی میباشند، دارای فواید بسیاری میباشند که بر رحمت خدا و توجه او به بندگانش و گستردگی بخشش و نیکوکاریاش دلالت مینمایند، و ویژگیهای هر یک از این مخلوقات، بر مشیت و ارادۀ نافذ خدا دلالت نموده، و همۀ اینها بیانگر آنند که تنها او معبود و محبوب و ستایش شده و دارای عظمت و بخشش و صفتهای بزرگ است، و باید به او علاقهمند بود و به او امید داشت و فقط از او ترسید، و فقط از او طلب نمود، نه از کسانی دیگر که در همۀ کارهایشان نیازمند و محتاج اویند. و در این آیات، بندگان به اندیشیدن و فکر کردن و نگاه کردن با چشم عبرت در این مخلوقات تشویق و تحریک شدهاند؛ زیرا با تفکر و تأمل در این مخلوقات، بینشبه دست آمده و بر ایمان و عقل افزوده میگردد، و قریحه و استعداد [خدا شناسی] تقویت میشود. و به کار نگرفتن اندیشه در این چیزها، به منزلۀ سستی در کاری است که خداوند به آن دستور داده است ، و در واقع بستن راه افزایش ایمان است و باعث جمود ذهن و استعداد میگردد.
(7) خداوند متعال میفرماید: (﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا﴾) بیگمان کسانی که به دیدار و ملاقات خدا امید ندارند، چیزی که امیدواران بسیار به آن امید دارند، و بالاترین مسألهای است که آرزومندان در آرزوی آنند، اما اینان نه تنها به آن امیدوار نیستند بلکه از آن روی گردانده و بسا آن را تکذیب میکنند، (﴿وَرَضُواْ بِٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾) و به زندگی دنیا به جای آخرت خشنود گشتهاند، (﴿وَٱطۡمَأَنُّواْ بِهَا﴾) و به آن گرایش یافته و آن را آخرین هدف خود قرار دادهاند، بنابراین برای آن تلاش کرده و به لذتها و شهوتهای آن روی آورده و خود را به آن سپرده. لذتهای دنیا را از هر راهی که میسور باشد، به دست میآورند؛ و از هر جهتی که به دست بیاید، به سوی آن میشتابند؛ و اراده و افکار و اعمالشان را مصروف آن میسازند، انگار که همیشه در آن میمانند. آنان هرگز تصور نمیکنند که زندگی دنیا گذرگاهی است که مسافران جهان باقی از آن عبور کرده، و گذشتگان و آیندگان به سوی آن کوچ میکنند. اما توفیق یافتگان، برای رسیدن به نعمتها و لذتهای آن، آستین همت را بالا زده و از آن توشه برمیگیرند. (﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِنَا غَٰفِلُونَ﴾) و کسانی که از آیات ما غافلاند، و از آیات قرآنی و نشانههای هستی آفاق و انفس بهره نمیبرند. اعراض کردن از دلیل و راهنما، مستلزم اعراض و غفلت از مدلول وهدف است.
(8) (﴿أُوْلَٰٓئِكَ﴾) چنین کسانی، (﴿مَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُ﴾) جایگاه و مسکن آنان دوزخ است که از آن بیرون نمیروند، (﴿بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ﴾) به سبب کفر و شرک و انواع گناهانی که مرتکب میشدند.
(9) وقتی که سزا و عذاب آنان را بـیان داشت، پاداش فرمانـبرداران را نیز بیان کرد و فرمود: خداوند متعال میفرماید: (﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾) بیگمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند؛ یعنی هم ایمان آوردند و هم به مقتضای آنکه عبارت است از انجام دادن کارهای شایسته ـ اعم از کارهای قلبی و کارهای بدنی ـ از روی اخلاص و پیروی از کتاب و سنت. (﴿يَهۡدِيهِمۡ رَبُّهُم بِإِيمَٰنِهِمۡ﴾) پروردگارشان آنان را به سبب ایمانی که دارند، بزرگترین پاداش میدهد و آن پاداش هدایت است. پس خداوند آنچه را که به سودشان است، به آنان میآموزد؛ و کارهایی که از هدایت بر میآید، به آنان الهام میکند؛ و آنان را برای نگریستن در نشانهها و آیاتش هدایت مینماید، و آنان را در این دنیا به راه راست رهنمود میگرداند؛ و در سرای آخرت به راهی که به باغهای پر ناز و نعمت بهشت میرساند، آنان را هدایت میکند. بنابراین فرمود: (﴿تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾) به صورت مداوم از زیر آنان جویبارها روان است، (﴿فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ﴾) در باغهای پر ناز و نعمت بهشت. خداوند باغها را به نعمتها نسبت داد، چون آن باغها مشتمل بر نعمت نیکو وکامل هستند. ناز و نعمتِ دل که از سرور و خوشحالیای که از دیدن خداوند و شنیدن سخن او و لذت بردن از خشنودی و نزدیکی او، و دیدار دوستان و برادران و بهرهمند شدن از جمع آنها، و شنیدن صدای ترانههای دل انگیز و منظرههای فرح بخش حاصل میگردد. و نعمت جسم که از تناول انواع خوردنیها و نوشیدنیها، و تمتّع از همسرانی که انسانها نمیتوانند آنان را توصیف کنند، و خیال آنها هم به ذهن هیچ کسی خطور نکرده است، به دست میآید.
(10) (﴿دَعۡوَىٰهُمۡ فِيهَا سُبۡحَٰنَكَ ٱللَّهُمَّ﴾) عبادتشان در آنجا برای خداست؛ اولِ آن بیان پاکیِ خداوند و منزّه قرار دادن او از عیبها و کاستیهاست، و آخرِ آن ستایش خداوند است. و تکلیفها و وظایف در بهشت ساقط میشود، و تنها بهرهمندی از کاملترین لذتها برای آنان باقی میماند -که برای آنان از خوردنیهای لذیذ، لذیذتر است- و آن ذکر خدا است که دلها با آن آرام گیرد و روحها با آن شاد شود. ذکر خدا برای آنان به منزلۀ نفس کشیدن است، بدون اینکه احساس سختی و دشواری بکنند. (﴿وَ﴾) و اما، (﴿تَحِيَّتُهُمۡ فِيهَا﴾) آنها به هنگام دیدار، به یکدیگر سلام میکنند؛ یعنی سخنی که از بیهودگی و گناه دور بوده و به «سلام» موصوف است، در بین یکدیگر رد و بدل میکنند. و گفته شده که تفسیر (﴿دَعۡوَىٰهُمۡ فِيهَا سُبۡحَٰنَكَ ...﴾) این است که اهل بهشت هرگاه به غذا و نوشیدنی و امثال آن نیاز داشته باشند، میگویند: (﴿سُبۡحَٰنَكَ ٱللَّهُمَّ﴾) و بلافاصله غذا و نوشیدنی برایشان حاضر میشود. (﴿وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ﴾) و پایان عبادتشان آنگاه که فارغ شوند این است: (﴿أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) شکر و سپاس ویژۀ پروردگار جهانیان است.
(11) و این از لطف و احسان او نسبت به بندگانش است؛ که اگر او در رساندن بدی و مصیبت آنگاه که اسبابش را فراهم سازند شتاب ورزد، و به عذاب دادن آنان مبادرت ورزد؛ همان طور که در آوردن خوبی برای آنها وقتی که اسبابش را انجام دهند شتاب میورزد، (﴿لَقُضِيَ إِلَيۡهِمۡ أَجَلُهُمۡ﴾) عقوبت و عذاب، آنها را نابود میکرد. اما خداوند متعال به آنان مهلت میدهد، و آنان را فراموش نمیکند، و از بسیاری از حقوق خود در میگذرد. و اگر خداوند مردم را به سبب ستمشان به عذاب خویش دچار کند، هیچ جنبندهای را در روی زمین نخواهد گذاشت. و از همین مقوله است دعای بنده به هنگام خشم و عصبانیت علیه فرزندان یا خانواده یا مالش، که اگر آن دعا پذیرفته شود، همۀ فرزندان و خانواده و اموالش از بین میرفت و پذیرفته شدن این دعا بیش از حد به او زیان میرساند، اما خداوند بردبار و با حکمت است. (﴿فَنَذَرُ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا﴾) اما کسانی را که به قیامت ایمان ندارند، و خود را برای آن آماده نمینمایند، و کارهایی نمیکنند که آنها را از عذاب خدا نجات دهد، (﴿فِي طُغۡيَٰنِهِمۡ﴾) آنان را در باطلشان رها میکنیم که بهوسیلۀ آن، از حق و از حد و مرز بیرون میروند. (﴿يَعۡمَهُونَ﴾) سرگردان و حیران مانده، و به راه هدایت نمیروند. و به یافتن بهترین و محکم ترین دلیل توفیق نمییابند. و این عذاب و سزایی است که به سبب ستم و کفر ورزیدنشان به آیات خدا به آنان میرسد.
(12) در اینجا خداوند از سرشت و طبیعت انسان خبر میدهد که هرگاه رنج و مصیبتی به او برسد، در دعا کردن میکوشد، و در همۀ حالتها -ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده- خدا را میخواند، و در دعا اصرار میورزد تا خداوند مصیبت را از او دور نماید. (﴿فَلَمَّا كَشَفۡنَا عَنۡهُ ضُرَّهُۥ مَرَّ كَأَن لَّمۡ يَدۡعُنَآ إِلَىٰ ضُرّٖ مَّسَّهُۥ﴾) و چون رنج و ناراحتی را از او برداریم، به غفلت خویش ادامه داده و از پروردگارش اعراض مینماید، گویا به او مصیبتی نرسیده و خداوند آن را از وی دور نکرده است. پس چه ستمی بالاتر از این ستم است؟! از خداوند میخواهد که هدف او را برآورده سازد، و چون او را به هدفش رساند، حقوق پروردگارش را نادیده میانگارد، انگار که خداوند هیچ حقی بر او ندارد. و این فریب و آراستگی شیطان است؛ زیرا آنچه را که در پیشگاه عقل و سرشت زشت و بد است، برایش میآراید. (﴿كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلۡمُسۡرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾) این چنین برای اسراف کنندگان کاری را که انجام میدهند، زینت داده شده است.
(13) خداوند متعال خبر میدهد که او ملتهای گذشته را پس از اینکه نشانههای روشن توسط پیامبران پیش آنها آمد، و حق برایشان روشن شد، و آنها از آن فرمان نبردند و ایمان نیاوردند؛ به سبب ستم و کفرشان هلاک ساخت. پس خداوند عذاب خویش را که دامن هر مجرم و گناهکاری را میگیرد، بر آنان فرود آورد، و این سنت و قانون خدا در میان همۀ ملتهاست.
(14) (﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰكُمۡ﴾) سپس شما را (﴿خَلَٰٓئِفَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لِنَنظُرَ كَيۡفَ تَعۡمَلُونَ﴾) پس از آنان در زمین جانشین کردیم، تا بنگریم که چگونه عمل میکنید. پس اگر از کسانی که پیش از شما بودهاند، عبرت آموختید و پند گرفتید و از آیات خدا پیروی کردید و پیامبرانش را تصدیق نمودید، در دنیا و آخرت نجات مییابید. و اما چنانچه راه ستمکاران را در پیش گیرید، عذابی که بر آنان فرود آمد بر شما هم فرود خواهد آمد؛ و هرکس بیم داده شد، دیگر عذری ندارد.
(15) خداوند متعال سرسختیِ کسانی که پیامبرش صلی الله علیه وسلم را تکذیب میکردند، بیان داشته و میفرماید: هرگاه آیات قرآن که حق را بیان میدارند بر آنان خوانده شود، از آن روی میگردانند، و راههای دشوار را میپیمایند، پس از روی عناد و ستم میگویند: (﴿ٱئۡتِ بِقُرۡءَانٍ غَيۡرِ هَٰذَآ أَوۡ بَدِّلۡهُ﴾) قرآنی دیگر غیر از این را بیاور، یا آن را تغییر بده. خداوند آنها را رسوا کند! چقدر بر خدا جرأت کردند، و خیلی ستمگر بودند، و بسیار آیات خدا را رد نمودند! پس خداوند، پیامبر بزرگ را دستور میدهد که به آنان بگوید: (﴿قُلۡ مَا يَكُونُ لِيٓ﴾) مرا نسزد، و شایستۀ من نیست، (﴿أَنۡ أُبَدِّلَهُۥ مِن تِلۡقَآيِٕ نَفۡسِيٓ﴾) که از پیشِ خود آن را تغییر دهم؛ زیرا من فقط یک پیامبر و پیام رسان هستم، و هیچ چیزی در دست من نیست، و اختیاری ندارم. (﴿إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ﴾) جز از آنچه که به من وحی میشود، پیروی نمیکنم؛ یعنی اختیاری غیر از این ندارم؛ زیرا من بندهای مأمور هستم. (﴿إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ﴾) من اگر از فرمان پروردگارم سرپیچی کنم، از عذاب روزی بزرگ میترسم. این سخنِ بهترینِ مردم و ادب او در برابر دستورات پروردگار و وحی اوست، پس این بیخردان گمراه که هم ناداناند، و هم گمراه، هم ستم کرده و هم مخالفت ورزیدهاند، هم سختگیری نموده و هم پروردگار جهانیان را ناتوان شمردهاند، چگونه خواهند بود؟! آیا از عذاب روزی بزرگ نمیترسند؟!
(16) اگر ادعا میکنند که میخواهند به وسیلۀ معجزههایی که خواستهاند، حق روشن شود، آنها دروغ میگویند؛ زیرا خداوند نشانههایی را بیان داشته است که با مشاهدۀ آنها، انسان ایمان میآورد. و خداوند بنا بر حکمت خویش و مهربانیاش نسبت به بندگانش، هرطور که بخواهد و به شیوههای مختلف نشانهها را بیان میدارد. (﴿قُل لَّوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا تَلَوۡتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ وَلَآ أَدۡرَىٰكُم بِهِۦۖ فَقَدۡ لَبِثۡتُ فِيكُمۡ عُمُرٗا﴾) بگو: اگر خداوند میخواست، آن را بر شما نمیخواندم، و [او] شما را از آن آگاه نمیکرد. به راستی که عمری طولانی با شما بودهام، (﴿مِّن قَبۡلِهِۦٓ﴾) پیش از خواندن آن و قبل از اینکه آن را بدانید، چنین چیزی به ذهن من خطور نکرد، (﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾) آیا نمیفهمید که من آن را در مدت عمر خود نخواندهام، و چیزی از من سر نزده که بر آن دلالت نماید؟ پس چگونه بعداً آن را ساخته و به زبان میآورم؟ حال آنکه در میان شما عمری طولانی را گذراندهام، و شما حقیقت حال مرا میدانید؟ و میدانید که من بیسوادم و خواندن و نوشتن را بلد نیستم و درس نمیخوانم، و از هیچ کس چیزی یاد نمیگیرم و نمیآموزم؟! و کتابی بزرگ را پیش شما آوردهام که سخنوران و افراد فصیح و بلیغ را ناتوان کرده، و علما و دانشمندان را درمانده نموده است. پس آیا با وجود این، ممکن است که قرآن از جانب من باشد؟ یا اینکه این دلیل قاطعی است بر اینکه از سوی خداوند حکیم و ستوده فرو فرستاده شده است؟ و اگر شما افکار و عقلهایتانرا بهکار بگیرید، و به من و حقیقت این کتاب بیندیشید، یقین خواهید کرد که در صداقت و راستی آن شکی نیست ، و به یقین خواهید دانست که آن حق است، و بعد از آن چیزی جز گمراهی نمیباشد. اما شما جز دروغ و مخالفت چیزی نداشتید. پس بدون شک شما ستمگرید. (﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا أَوۡ كَذَّبَ بَِٔايَٰتِهِۦٓ﴾) پس کیست ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد، یا آیات اورا تکذیب کند؟
(17) و اگر من از خود حرف در میآوردم و دروغ میبافتم، ستمگرترین مردم بودم، و رستگاری را از دست میدادم ، و حالت من بر شما پنهان نمیماند. اما من آیات خدا را پیش شما آوردم و شما آن را تکذیب کردید ، پس مشخص شد که شما ستمگرید و به زودی نابود خواهید شد. و تا وقتی که چنین باشید، هرگز به رستگاری دست نخواهید یافت. (﴿قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا﴾) این دلالت مینماید که آنچه آنان را به سختگیری و به بیراهه رفتن وادار کرد، ایمان نداشتن به لقای خداوند بود. و هرکس به لقای خدا ایمان بیاورد، حتماً از این کتاب فرمان میبرد و به آن ایمان میآورد، چرا که او قصد و هدفی نیکو دارد.
(18) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ﴾) مشرکان و کسانی که پیامبر صلی الله علیه وسلم را تکذیب میکنند، غیر از خدا چیزهایی را میپرستند که به آنان زیانی نمیرساند، و سودی به آنان نمیبخشد؛ یعنی خدایان و معبودان باطلشان ذرهای نمیتوانند به آنها سودی برسانند و هیچ چیزی را از آنان دور نمیکنند. (﴿وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ﴾) و سخنی بدون دلیل میگویند، و ابراز میدارند که اینها میانجیهای ما در نزد خدا هستند؛ یعنی بتها را میپرستند، تا آنان را به خدا نزدیک کنند، و برایشان نزد خدا شفاعت و سفارش نمایند، و این سخنی است که از خود در آوردهاند. بنابراین خداوند با باطل قرار دادن این سخن، میفرماید: (﴿قُلۡ أَتُنَبُِّٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) بگو: آیا خداوند را به آنچه که در آسمانها و زمین نمیداند، خبر میدهید؟ یعنی خداوند داناست؛ و آگاهی او همۀ آنچه را که در آسمانها و زمین است، احاطه کرده است؛ و شما را خبر داده که هیچ شریکی ندارد و هیچ معبودی همراه او نیست. پس آیا شما – ای گروه مشرکان – گمان میبرید که در آسمانها و زمین شریکهایی دارد؟ آیا او را به چیزی که بر وی پوشیده مانده و شما آن را میدانید، خبر میدهید؟ آیا شما دانا ترید یا خدا ؟ پس آیا سخنی یاوهتر و باطلتر از این گفته وجود دارد؟! زیرا سخنِ باطل آنان به این معنی است که این گمراهان و نادانانِ بیخرد، از پروردگار جهانیان دانا ترند! پس فرد عاقل باید فقط به تصور کردن این گفته کفایت کند، و هرگاه این سخن را تصور کند، به فاسد و یاوه بودن آن یقین میکند. (﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ﴾) پاک و منزه است از اینکه او را شریک یا همانندی باشد، بلکه او خدای یگانه و یکتا و بینیاز است، و هیچ خدایی در آسمانها و زمین جز او نیست، و هر معبودی غیر از او -خواه در عالم بالا باشد یا در عالم پایین- از نظر عقل و شریعت و فطرت باطل است. ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ﴾ این بدان علت است که خداوند حق میباشد، و آنچه غیر از او مشرکان به فریاد میخوانند، باطل، و خداوند برتر و بزرگ است.
(19) (﴿وَمَا كَانَ ٱلنَّاسُ إِلَّآ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ﴾) و مردم جز یک ملت نبودند که بر دین درست و صحیح و واحد قرار داشتند، اما اختلاف کردند. پس خداوند پیامبران را به عنوان ترساننده و مژده دهنده نزد آنان فرستاد، و همراه آنان کتاب را نازل کرد، تا در میان مردم در آنچه که در آن اختلاف کردهاند، داوری کند. (﴿وَلَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ﴾) و اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود که گناهکاران را مهلت داده، و به خاطر گناهانشان آنان را زود عذاب ندهد، (﴿لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡ فِيمَا فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ﴾) در آنچه که در آن اختلاف میورزند، میان آنان داوری میشد. به این صورت که مؤمنان را نجات داده، و کافرانِ تکذیب کننده را هلاک میساختیم. و این چیز میان آنها جدایی میآورد. اما خداوند میخواست تا برخی از آنان را به وسیلۀ برخی دیگر امتحان کند. و مورد آزمایش قرار دهد، تا راستگو از دروغگو مشخص گردد.
(20) (﴿وَيَقُولُونَ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ ءَايَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ﴾) و تکذیب کنندگانِ بهانهگیر میگویند: چرا از جانب پروردگارش نشانهای بر او فرو فرستاده نمیشود؟ منظورشان نشانهها و معجزاتی بود که آنها پیشنهاد میکردند، ازقبیل اینکه گفتند: ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مَلَكٞ فَيَكُونَ مَعَهُۥ نَذِيرًا...﴾ چرا فرشتهای فرستاده نشده تا همراه او بیم دهد. و مانند اینکه گفتند: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ يَنۢبُوعًا...﴾ هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه چشمهای از زمین برای ما بجوشانی. (﴿فَقُلۡ﴾) پس وقتیکه از تو معجزه طلب کردند، به آنان بگو: (﴿إِنَّمَا ٱلۡغَيۡبُ لِلَّهِ﴾) تنها خدا بر غیب آگاه است؛ یعنی علم او، حالات بندگان را احاطه کرده است، پس او طبق علم و حکمت بینظیرش، به تدبیر امورشان میپردازد و هیچ کسی غیر از خدا در هیچ زمینهای نمیتواند به تدبیر امور بپردازد. (﴿فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِينَ﴾) بگو: منتظر باشید، همانا من هم همراه شما از منتظرانم؛ یعنی هریک برای دیگری چیزی را انتظار بکشد که شایستۀ آن است. پس بنگرید که سرانجام نیک از آن چه کسی خواهد بود؟
(21) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَإِذَآ أَذَقۡنَا ٱلنَّاسَ رَحۡمَةٗ مِّنۢ بَعۡدِ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُمۡ﴾) و هنگامی که مردم را پس از مصیبت و بلایی که به آنان رسیده است، رحمتی بچشانیم، مانند: تندرستی بعد از بیماری، ثروتمندی بعد از فقر، و امنیت بعد از ترس، مصیبت و رنجی را که به آنان رسیده است، فراموش میکنند و شکر خداوند را بر فراخی رحمتش به جای نمیآورند، بلکه به سرکشی و مکرورزی خود ادامه میدهند. بنابراین فرمود: (﴿إِذَا لَهُم مَّكۡرٞ فِيٓ ءَايَاتِنَا﴾) آنگاه در آیات ما مکر میکنند؛ یعنی تلاش میکنند که به وسیلۀ باطل، حق را از بین ببرند. (﴿قُلِ ٱللَّهُ أَسۡرَعُ مَكۡرًا﴾) بگو: همانا خداوند در مکر سریعتر است؛ زیرا مکرِ بد، جز به اهل آن برنمیگردد. پس اهداف و نقشههای پلیدشان علیه خودشان برمیگردد، و از پیگرد خدا در امان نمیمانند؛ بلکه کارهایی که انجام میدهند، فرشتگان آن را مینویسند و خداوند آن را میشمارد، سپس آنها را بر آن سزا میدهد.
(22) پس از آنکه خداوند متعال به طبیعت و سرشت عموم مردم، به هنگام برخورداری از رحمت و عنایت خدا، و برطرف شدن مصیبت و ضرر و زیان و خروج از بنبست و تنگنا اشاره کرد، برای تبیین بیشتر این موضوع، به بیان مثالی پرداخت. وآن مثالِ انسانی است که در میان امواج خروشان دریا قرار گرفته، و کاملاً نگران آیندۀ خویش است. پس فرمود: (﴿هُوَ ٱلَّذِي يُسَيِّرُكُمۡ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ﴾) اوست که شما را در بر و بحر به حرکت در میآورد، و اسباب و عوامل آن را برایتان فراهم مینماید، و راه وروش حرکتِ در خشکی و دریا را به شما الهام میکند. (﴿حَتَّىٰٓ إِذَا كُنتُمۡ فِي ٱلۡفُلۡكِ﴾) تا اینکه در کشتیهای اقیانوسپیما استقرار یافتید، (﴿وَجَرَيۡنَ بِهِم بِرِيحٖ طَيِّبَةٖ﴾) و بادی آرام که همسو با مسیر حرکت شما میوزد، شما را به حرکت درمیآورد، بدون اینکه در این سیر و حرکت به مشقت و زحمتی درافتید، (﴿وَفَرِحُواْ بِهَا﴾) و ایشان بدان اطمینان و آرامش یافته و خوشحال میشوند. و در این حالت ناگهان (﴿جَآءَتۡهَا رِيحٌ عَاصِفٞ﴾) طوفان شدیدی بر آنها میوزد، (﴿وَجَآءَهُمُ ٱلۡمَوۡجُ مِن كُلِّ مَكَانٖ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ أُحِيطَ بِهِمۡ﴾) و امواج توفندهای از هر سو آنها را محاصره کرده، بهگونهای که یقین میکنند راه گریزی ندارند، و به یقین میدانند که جز خداوند یکتا، هیچ احدی نمیتواند آنان را از این ورطه برهاند. پس مخلصانه او را به فریاد طلبیده، و بر خویش لازم میدارند که (﴿لَئِنۡ أَنجَيۡتَنَا مِنۡ هَٰذِهِۦ لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰكِرِينَ﴾) اگر ما را از این مخمصه نجاتدهی، قطعاً از شکرگزاران خواهیم بود.
(23) (﴿فَلَمَّآ أَنجَىٰهُمۡ إِذَا هُمۡ يَبۡغُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ﴾) اما هنگامی که نجاتشان داد، ناگهان در زمین به ناحق ستم میکنند؛ یعنی آن سختی و آن دعا را، و آن وعده و آنچهرا که بر خود لازم شمردند، از یاد میبرند؛ و کسی را با خدا شریک میسازند که خود معترفاند آنها را از سختیها نجات نمیدهد، و تنگناها را از آنان دور نمیکند. پس چرا در حالت راحتی و آسایش، عبادت را خالصانه برای خدا انجام نمیدهند همان طور که در حالت سختی عبادت را برای خدا خالص گرداندند؟! اما وبال و زیان این ستم، به خود آنان برمیگردد. بنابراین فرمود: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَا بَغۡيُكُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۖ مَّتَٰعَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾) چیزی که شما به وسیلۀ ستم و گریز از اخلاص برای خدا به دست میآورید، مقداری از کالا و مقام اندک و ناچیز دنیا است که خیلی زود تمام میشود و از دست میرود، سپس باید از دنیا منتقل شوید.(﴿ثُمَّ إِلَيۡنَا مَرۡجِعُكُمۡ﴾) و بازگشت شما در روز قیامت به سوی ماست. (﴿فَنُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾) و شما را از آنچه میکردید، آگاه میسازیم. در این بخش از آیه، به شدت از اصرار بر عملشان برحذر داشته شدهاند.
(24) این مثال از بهترین مثالهاست و با حالت دنیا مطابق است؛ زیرا لذت و شهوت و مقام دنیا برای مدت کمی زیبا و درخشنده است، و چون وقت آن به پایان رسد، از بین رفته و از دست صاحبش میرود، یا اینکه صاحبش از او جدا میشود و با دست خالی و دلی آکنده و مملو از غم و حسرت از دنیا میرود. پس زندگی دنیا (﴿كَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ﴾) مانند آبی است که از آسمان فرو میفرستیم، و بر اثر آن، هر نوع گیاهی نیکو در زمین میروید (﴿مِمَّا يَأۡكُلُ ٱلنَّاسُ﴾) از گیاهانی که انسان آنها را میخورد، از قبیل: دانهها و میوهها، (﴿وَٱلۡأَنۡعَٰمُ﴾) نیز از گیاهانی که چهارپایان میخورند، مانند: علفها و دیگر گیاهان، (﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذَتِ ٱلۡأَرۡضُ زُخۡرُفَهَا وَٱزَّيَّنَتۡ﴾) منظرۀ زمین، زیبا و دلکش شود و آراسته گردد و موجب شادی ناظران شود و تفریحگاهی برای تفریح کنندگان گردد، و نشانهای برای صاحبان بینش شود. منظرهای زیبا و عجیب در زمین مشاهده میکنی؛ برخی گیاهان سبز و برخی زرد و برخی سفید و دیگر رنگها. (﴿وَظَنَّ أَهۡلُهَآ أَنَّهُمۡ قَٰدِرُونَ عَلَيۡهَآ﴾) و اهل زمین گمان میبرند که بر [استفادۀ از] آن توانا هستند؛ یعنی این طمع و امید در آنها به وجود میآید که این سبزی و خرمی ادامه یابد، چون به آن دل بستهاند و هدف نهایی آنان همین دنیاست. پس آنها که در این حالت هستند، (﴿أَتَىٰهَآ أَمۡرُنَا لَيۡلًا أَوۡ نَهَارٗا فَجَعَلۡنَٰهَا حَصِيدٗا كَأَن لَّمۡ تَغۡنَ بِٱلۡأَمۡسِ﴾) ناگهان فرمان ما در شب یا روز در میرسد، و آن را چون کشتِ درو شده میگرداند، گویی که دیروز در اینجا چیزی نبوده است. پس حالت دنیا عیناً همین است. (﴿كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ﴾) این چنین آیات را، با نزدیک کردن مفاهیم به اذهان، و زدن مثالها بیان میکنیم، (﴿لِقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ﴾) برای گروهی که افکارشان را در آنچه به آنان سود میدهد، به کار میگیرند. و اما آیات ما به غافلِ رویگردان فایدهای نمیدهد، و تبیین آیات شک را از او دور نمینماید. پس از اینکه خداوند حالت دنیا و حاصل نعمتهای آن را بیان کرد، مردم را برای سرای باقی تشویق نمود و فرمود:
(25) خداوند به طور عموم، همۀ بندگانش را به سرای سلامتی فرا خوانده و همه را برای آن تحریک و تشویق کرده است، اما هدایت را به کسی اختصاص میدهد که نجات یافتن و برگزیده شدن او را بخواهد. پس این فضل و احسان اوست و خداوند رحمت خویش را به هرکس که بخواهد، اختصاص میدهد، و این ناشی از عدل و حکمت اوست. و بعد از بیان راه راست و بیراهه، و فرستادن پیامبران، هیچکس علیه او سخن و دلیلی ندارد. و خداوند بهشت را (﴿دَارِ ٱلسَّلَٰمِ﴾) نامیده است؛ چون از همۀ آفتها و کمبودها سالم است، و این به خاطر کامل بودن و بقا و زیبایی نعمتهای آن است.
(26) و چون مردم را به «دار السلام» فراخواند، انگار مردم به انجام کارهایی شوق پیدا کردند که باعث ورود به آن میگردند و آدمی را به آن میرساند. به همبن جهت خداوند خبر داد (﴿لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞ﴾) برای کسانیکه در عبادت و پرستش خدا نیکوکاری کردهاند به گونهای که او را برخویش مراقب دانسته، و در عبادتش اخلاص داشته، و به اندازۀ توان خود آن را انجام دادهاند، و با بندگان خدا به اندازۀ توان خود با گفتار و کردار نیکویی کردهاند، و با جان و مال به آنان نیکی کرده؛ امر به معروف و نهی از منکر نموده، و جاهلان را تعلیم داده و اعراض کنندگان را به صورتهای گوناگون نصیحت کردهاند. پس کسانی که نیکوکاری کردهاند، پاداش نیکو برای آنان است و آن بهشت میباشد که در حسن و زیبایی کامل است. و نیز افزودهای بر آن دارند و آن، نگاه کردن به چهرۀ خداوند بزرگوار و شنیدن سخن او، و دستیابی به خشنودی وی و شاد شدن به نزدیکی اوست. پس با برخورداری از این نعمتها، بالاترین چیزی را که آرزومندان در آرزوی آنند و جویندگان آن را میطلبند، به دست میآورند. سپس دور شدنِ امر ناگوار را از آنان بیان کرد و فرمود: (﴿وَلَايَرۡهَقُ وُجُوهَهُمۡ قَتَرٞوَلَا ذِلَّةٌ﴾) و هیچ امر ناپسند و ناگواری به آنان نرسد؛ چون وقتی امری ناگوار به انسان برسد، در چهره اش نمایان میگردد، و چهره اش دگرگون و تیره میشود. اما ایشان همانطور که خداوند متعال در موردشان فرموده است: ﴿تَعۡرِفُ فِي وُجُوهِهِمۡ نَضۡرَةَ ٱلنَّعِيمِ﴾ طراوت و ناز و نعمت از چهرههایشان پیداست. (﴿أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ﴾) اینان اهل بهشت اند و همواره در آن خواهند بود، (﴿هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾) و آنان در آن جاودانه میمانند، نه به جایی دیگر برده میشوند و نه از آن دور شده و نه دگرگون میگردند.
(27) وقتی اهل بهشت را یاد کرد، از اهل جهنم نیز سخن به میان آورد و بیان نمود تنها کالایی که از دنیا به دست آوردهاند، کارهای بدی است که خدا را ناخشنود میکند، از قبیل: انواع کفر و تکذیب کردن و انواع گناهان. پس (﴿جَزَآءُ سَيِّئَةِۢ بِمِثۡلِهَا﴾) کسانی که مرتکب کارهای زشت شدهاند، پاداش هر کار زشتی به اندازۀ همان کار زشت خواهد بود؛ یعنی برحسب کارهای بدی که کردهاند و بر حسب اختلاف احوالشان، سزایی به آنان میرسد که سبب غم و اندوه آنان خواهد شد. (﴿وَتَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞ﴾) و ذلّت و خواری و ترسی که از عذاب خدا در دلهایشان دارند، آنان را میپوشاند، و هیچ کس نمیتواند عذاب خدا را از آنها دور نماید، و هیچ پناه دهندهای نیست که آنها را از عذاب او پناه دهد. و این خواری درونی به بیرونشان نیز سرایت مینماید، پس اثر آن سیاهی در چهرههایشان نمایان خواهد شد. (﴿كَأَنَّمَآ أُغۡشِيَتۡ وُجُوهُهُمۡ قِطَعٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مُظۡلِمًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾) انگار با پارههایی از شب چهرههایشان پوشانده شده است. اینان دوزخیاناند. آنان در آن جاودانه میمانند. این دو گروه چه تفاوت زیادی با هم دارند! ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ وَوُجُوهٞ يَوۡمَئِذِۢ بَاسِرَةٞ تَظُنُّ أَن يُفۡعَلَ بِهَا فَاقِرَةٞ﴾ در آن روز چهرههایی شاداباند. به سوی پروردگارشان مینگرند. و در آن روز چهرههایی عبوس و ترش رو هستند. [زیرا] میدانند که به عذاب کمرشکنی گرفتار خواهند شد. ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ مُّسۡفِرَةٞ ضَاحِكَةٞ مُّسۡتَبۡشِرَةٞ وَوُجُوهٞ يَوۡمَئِذٍ عَلَيۡهَا غَبَرَةٞتَرۡهَقُهَا قَتَرَةٌ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَفَرَةُ ٱلۡفَجَرَةُ﴾ چهرههایی در آن روز درخشاناند، خندان و شاداناند، و چهرههایی است که بر آنها غبار نشسته، و آنها را تاریکی پوشانده است. آنان خود کافران فاجرند.
(28) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَيَوۡمَ نَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا﴾) و به یادآور روزیکه همگان را گرد میآوریم. یعنی همۀ خلایق را در روزی مشخص جمع نموده، و مشرکان و آنچه را که به جای خدا میپرستیدند، حاضر میکنیم. (﴿ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ مَكَانَكُمۡ أَنتُمۡ وَشُرَكَآؤُكُمۡ﴾) سپس به مشرکان میگوییم: شما و معبودانی که با خدا شریک میگرفتید در جای خود بایستید، تا میان شما و آنها داوری کنیم. (﴿فَزَيَّلۡنَا بَيۡنَهُمۡ﴾) سپس در میان جسمها و قلبهایشان جدایی میآوریم، و دشمنی سختی میان آنها پدید میآید. این در حالی است که در دنیا، خالص ترین محبت و صمیمیت را به پای یکدیگر ریخته بودند، سپس این محبت و دوستی به نفرت و دشمنی تبدیل میگردد. (﴿وَقَالَ شُرَكَآؤُهُم﴾) و معبودانی را که با خدا شریک میکردند، از آنان بیزاری جسته و میگویند: (﴿مَّاكُنتُمۡ إِيَّانَا تَعۡبُدُونَ﴾) شما ما را نمیپرستیدید. ما خدا را، از اینکه شریک یا همتایی داشته باشد، پاک و منزه میدانیم.
(29) (﴿فَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ إِن كُنَّا عَنۡ عِبَادَتِكُمۡ لَغَٰفِلِينَ﴾) خداوند کافی است که بین ما و شما گواه باشد. ما بدون شک از عبادت شما بیخبر بودهایم. ما نه شما را به آن دستور داده، و نه شما را به آن فراخواندهایم، در واقع شما کسی را عبادت کرده اید که شما را به آن فرا خوانده است، و آن شیطان است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ﴾ ای بنیآدم! مگر از شما پیمان نگرفتم که شیطان را عبادت و فرمانبرداری نکنید؛ زیرا او دشمنی آشکار است؟ و فرموده است: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ يَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَكۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ﴾ و [یاد کن] روزی را که [خداوند] تمامی آنها را حشر میکند، سپس به فرشتگان میگوید: «آیا اینها بودند که شما را میپرستیدند؟» میگویند: «پاک و منزهی تو، سرپرست و یاور ما تویی نه آنان! بلکه جنیان را پرستش میکردند، بیشترشان به آنها اعتقاد و ایمان داشتند.» پس فرشتگان بزرگوار و پیامبران و اولیا و امثالشان در روز قیامت، از کسانی که آنها راـ برای رفع مشکلات و برآوردن حاجات و نیازهاـ خواندهاند، بیزاری میجویند، و آنان در این مورد راستگویند. پس در این هنگام مشرکان چنان حسرت و تأسف میخورند که قابل وصف نیست. و مشرکان مقدار واندازۀ اعمالی را که انجام داده و کارهای زشتی که در گذشته کردهاند، میدانند و در این روز برای آنها روشن میشود که آنان دروغگو بوده، و بر خدا دروغ بستهاند، و عبادتشان از دیده ناپدید میشود، و معبودهایشان از بین میروند، و اسباب و وسیلهها را از دست میدهند. بنابراین فرمود:
(30) (﴿هُنَالِك﴾) در آن روز، (﴿تَبۡلُواْ كُلُّ نَفۡسٖ مَّآ أَسۡلَفَتۡ﴾) هرکس به بررسی اعمال و کارهایش میپردازد، و سزا و جزای آن را میبیند. و به اندازۀ اعمالی که انجام داده است، جزا و سزا داده میشود. پس اگر اعمالش بد باشد، به او سزای بد داده میشود. (﴿وَرُدُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ مَوۡلَىٰهُمُ ٱلۡحَقِّۖ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ﴾) و به سوی خدا، آقا و مولای حقیقیشان برگردانده میشوند، و آنچه به دروغ ساخته، و گفته بودند: «شرکی که ما بر آن هستیم، درست است و آنچه را که به غیر از خدا میپرستیم، به ما فایده میدهد و عذاب را از ما دور میکند» از آنها ناپدید میشود.
(31) (﴿قُلۡ﴾) با کسانی که چیزهایی را شریک خدا ساخته، و خداوند دلیلی بر صحت آن نازل نکرده است، به گفتگو بنشین، و آنچه را که آنان در رابطه با توحید ربوبیت اقرار کردهاند، دلیلی بر بطلان شرکشان در توحید الوهیت قرار ده، و بگو (﴿مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾) چهکسی با فرستادن روزی از آسمان، و بیرون آوردن انواع غذاها از زمین، و فراهم آوردن اسباب آن، به شما روزی میدهد؟ (﴿أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ﴾) یا چهکسی گوشها و چشمها را آفریده، و چه کسی مالک آن است؟ و فقط گوش و چشم را ذکر کرد، و این از باب اشاره به «مفضول» از طریق «فاضل» است، و نیز اینکه این دو عضو فواید بسیار زیادی برای آدمی دارند. (﴿وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ﴾) و چهکسی زنده را از مرده بیرون میآورد؟ مانند بیرون آوردن انواع درختان و گیاهان از دانهها و هستهها، و بیرون آوردن مؤمن از کافر و پرنده از تخم و امثال آن. (﴿وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ﴾) و [چه کسی] مرده را از زنده بیرون میکند و نیز عکس آنچه که ذکر شد، انجام میدهد؟! (﴿وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ﴾) و [چه کسی] کار هستی را در جهان بالا و پایین تدبیر میکند؟ و این شامل همۀ انواع تدابیر الهی است. و چون در رابطه با این چیزها از آنان بپرسی، (﴿فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُ﴾) خواهند گفت: خدا. چون آنها به همۀ اینها اعتراف کرده و اقرار میکنند که خداوند در این چیزها شریکی ندارد. (﴿فَقُلۡ﴾) پس حجت را بر آنان تمام کن و بگو: (﴿أَفَلَا تَتَّقُونَ﴾) آیا از خداوند نمیترسید؟ و چرا عبادت را تنها برای او انجام نمیدهید، و از همتایان و بتهایی که به جای او میپرستید، دست نمیکشید؟!
(32) (﴿فَذَٰلِكُمُ﴾) کسیکه ذات خویش را به این امور توصیف نمود، (﴿ٱللَّهُ رَبُّكُمُ﴾) خدای معبود و ستوده که همۀ خلایق را با نعمتهای خویش پرورش میدهد. و او (﴿ٱلۡحَقُّ﴾) معبود به حق است. (﴿فَمَاذَا بَعۡدَ ٱلۡحَقِّ إِلَّا ٱلضَّلَٰلُ﴾) و چیست پس از حق جز گمراهی؟ خداوند متعال در آفرینش و تدبیر همۀ امور، یگانه و یکتاست ، خداوندی که بندگان را از تمامی نعمات و برکات برخوردار نموده، و تنها اوست که خوبیها را میآورد و بدیها را دور میکند ، و او دارای نامهای نیکو و صفتهای کامل و بزرگ و صاحب شکوه و احسان است. (﴿فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَ﴾) پس چگونه از عبادت کسی که چنین است، به سوی عبادت کسی که وجود ندارد و حتی نمیتواند سودی به خود برساند یا زیانی را از خویشتن دور کند و مالک مرگ و زندگی و حشر و نشر نیست، برگردانده میشوید. پس آنچه که شما به جای خدا میپرستید، به اندازۀ ذرهای از فرمانروایی بهره ندارد، و به هیچ صورتی در آن شریک نیست، و جز با اجازۀ خدا نمیتواند شفاعت بکند. پس هلاک باد کسی که برای او شریک میگیرد! و وای بر کسی که به او کفر میورزد! به راستی که این دسته از انسانها دین و خرد و عقلهایشان را از دست داده، بلکه آنها دنیا و آخرتشان را نیز تباه کردهاند. بنابراین خداوند در مورد آنها فرمود:
(33) (﴿كَذَٰلِكَ حَقَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى ٱلَّذِينَ فَسَقُوٓاْ أَنَّهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ﴾) اینگونه فرمان پروردگارت بر کسانی که نافرمانی میکنند، محقق گشت که آنان ایمان نمیآورند؛ زیرا بعد از اینکه نشانهها و دلایل روشن را که مایۀ عبرت خردمندان و پند پرهیزگاران و هدایت جهانیان است به آنها نشان داد، از آن روی برتافتند.
(34) خداوند متعال با بیان ناتوانی معبودان مشرکین، و اینکه معبودان مشرکان به چنان صفاتی متصف نیستند که موجب معبود گشتن آنها باشد، میفرماید: (﴿قُلۡ هَلۡ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ﴾) آیا از انبازان شما کسی هست که آفرینش را آغاز نماید؟ (﴿ثُمَّ يُعِيدُهُۥ﴾) سپس آن را باز گرداند؟ و این استفهام به معنی نفی و تأکید است؛ یعنی هیچ کس از آنان نیست که بتواند آفرینش را آغاز کند، سپس آن را باز بگرداند. این انبازان، ضعیف تر و ناتوانتر از آنند که بتوانند آفرینش را آغاز کنند و سپس آن را باز بگردانند. (﴿قُلِ ٱللَّهُ يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ﴾) بگو: تنها خدا است که آفرینش را آغاز میکند، و سپس آن را باز میگرداند، بدون اینکه در این کار شریک و یاوری داشته باشد. (﴿فَأَنَّىٰ تُؤۡفَكُونَ﴾) پس چگونه از عبادت خداوند یگانهای که در آفرینش اولیه و بازگرداندن آن یکتاست، به عبادت کسانی منحرف میشوید که چیزی نمیآفرینند و خودشان آفریده میشوند.
(35) (﴿قُلۡ هَلۡ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلۡحَقِّ﴾) بگو: آیا از انبازان شما کسی هست که به سوی حق راهنمایی کند، و با بیانات و ارشادات و الهام و توفیق خود، مردم را به حق هدایت نماید؟ (﴿قُلِ ٱللَّهُ يَهۡدِي لِلۡحَقِّ﴾) بگو: تنها خدا به سوی حق و بهوسیلۀ دلایل و ارائۀ حجت و با الهام و توفیق دادن و کمک برای در پیش گرفتن بهترین و استوارترین راه، مردم را هدایت میکند. (﴿أَفَمَن يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلۡحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّيٓ إِلَّآ أَن يُهۡدَىٰ﴾) آیا آنکسکه به سوی حق هدایت میکند سزاوارتر است که پیروی شود، یا کسی که خود راه نمییابد مگر اینکه راهنمایی گردد؟ چون نمیداند و گمراه است. و این همان معبودان آنهایند که با خدا شریک میساختند؛ نه هدایت میکنند و نه هدایت مییابند مگر اینکه هدایت شوند. (﴿فَمَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَ﴾) پس چه چیزی چنین بلایی را بر سر شما آورده است که به باطل حکم کرده، و به درست بودن عبادت طاغوتهایی همراه با خدا حکم میکنید؟ در حالی که برایتان آشکار شده است که جز خدا هیچ کس سزاوار عبادت نیست؟! پس روشن شد معبودان دروغینی را که همراه با «الله» پرستش میکنند، دارای آن چنان صفتهای معنوی و عملی نیستند که اقتضا نماید در کنار خدا عبادت شوند، بلکه معبودان باطل آنها، به کمبود و نقصهایی که موجب بطلان الوهیت آنهاست، متصفاند. پس چرا این معبودان را به خدایی میگیرند؟
(36) پاسخ این است که شیطان زشت ترین دروغ و گمراه ترین گمراهی را برای انسان میآراید، و آن را چنان برای او آراسته میگرداند که انسان به آن معتقد شده و به آن انس گرفته و آن را حق میگمارد، در حالی که آن چیزی نیست. بنابراین فرمود: (﴿وَمَا يَتَّبِعُ أَكۡثَرُهُمۡ إِلَّا ظَنًّا﴾) و بیشتر کسانی که همراه با خدا شریکانی را به فریاد میخوانند، جز از گمان پیروی نمیکنند؛ یعنی در حقیقت آنها از شریکانی که برای خدا قرار دادهاند، پیروی نمیکنند؛ زیرا خداوند اصلاً شریکی ندارد، بلکه آنان از گمان خود پیروی میکنند، و (﴿ إِنَّ ٱلظَّنَّ لَا يُغۡنِي مِنَ ٱلۡحَقِّ شَيًۡٔا﴾) به درستی که ظن و گمان، انسان را از حق بینیاز نمیکند. پس آنان معبودان باطل را خدا نامیده، و آنان را همراه با او پرستش کردند. ﴿إِنۡ هِيَ إِلَّآ أَسۡمَآءٞ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَمَا تَهۡوَى ٱلۡأَنفُسُۖ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ ٱلۡهُدَىٰٓ﴾ این معبودان جز نامهایی نیستند که شما و پدرانتان نام نهادهاید، و خداوند بر [حقانیت] آنها هیچ دلیلی نازل نکرده است. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمُۢ بِمَا يَفۡعَلُونَ﴾) به راستی که خداوند به آنچه میکنند، آگاه است. و به شدت آنان را بر این کار عقوبت میدهد.
(37) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَمَا كَانَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ أَن يُفۡتَرَىٰ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾) ممکن و قابل تصور نیست که این قرآن به دروغ به خدا نسبت داده شود ، چون آن کتاب بزرگی است که ﴿لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ﴾ باطل از جلو و پشت به آن راهی ندارد، بلکه از جانب خداوند حکیم و ستوده نازل شده است. و آن کتابی است که ﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا﴾ اگر انسانها و جنیان جمع شوند تا مانند آن را بیاورند، نمیتوانند مانند آن را بیاورند، گرچه برخی پشتیبان برخی دیگر باشند. و آن کتابی است که پروردگار جهانیان با آن سخن گفته است. پس چگونه کسی از مردم میتواند مانند آن را بگوید؟! و سخن، پیروِِ عظمت و صفت گویندۀ آن است. پس اگر کسی در بزرگی و داشتن صفتهای کمال، مشابه خداوند است، میتواند مانند این قرآن را بیاورد. واگر به فرض ـ کسی به دروغ آن را به خدا نسبت میداد، خداوند فوراً او را عذاب میکرد. (﴿وَلَٰكِن﴾) اما خداوند این کتاب را به عنوان رحمت، و به منظور اتمام حجت بر تمام بندگان فرو و فرستاده است. (﴿تَصۡدِيقَ ٱلَّذِي بَيۡنَ يَدَيۡهِ﴾) خداوند آن را فرو فرستاده و تصدیق کنندۀ کتابهای آسمانی است که پیش از آن بودهاند، به این صورت که با آنها همسو بوده، و آنچه را که آن کتابها به آن گواهی داده و به نزول آن مژده دادهاند، تصدیق میکند. (﴿وَتَفۡصِيلَ ٱلۡكِتَٰبِ﴾) و بیانگر حلال و حرام و احکام دینی و قدری و اخبارهای راستین است. (﴿لَا رَيۡبَ فِيهِ مِن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) به هیچ صورتی در آن شک و تردیدی نیست، بلکه آن حق و یقین است. ﴿تَنزِيلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است؛ پروردگاری که همۀ هستی را با نعمتهای خود پرورش میدهد. و بزرگترین پرورش او عبارت است از اینکه این کتاب را برآنان نازل فرمود که منافع دینی و دنیوی بندگان در آن است، و مشتمل بر اخلاق و اعمال نیک میباشد.
(38) (﴿أَمۡ يَقُولُونَ﴾) یا کسانی که آن را از روی سرکشی و ستمگری و عناد تکذیب میکنند، میگویند: (﴿ٱفۡتَرَىٰهُ﴾) محمد صلی الله علیه وسلم آن را به دروغ به خدا نسبت داده، و آن را از طرف خودش آورده است؟! (﴿قُلۡ﴾) [حجت را بر آنان تمام کن و] بگو: (﴿فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾) اگر راست میگویید، سورهای مانند آن بیاورید، و در این کار هر کس را که میتوانید به فریاد بخوانید، و به کمک بطلبید تا شما را بر آوردن سورهای مانند آن یاری دهد. و این محال است، و اگر ممکن بود آنها ادعا میکردند که توانایی این را دارند و مانند آن را میآورند.
(39) اما وقتی ناتوانی آنان روشن شد، مشخص گردید که آنچه گفتهاند، باطل است، و هیچ دلیلی بر صحت آن ندارند. آنچه که آنان را، به تکذیب کردن قرآن که مشتمل بر حق است و حقی بالاتر از آن وجود ندارد، واداشت این بود که کاملاً به آن آگاهی پیدا نکرده بودند؛ واگر کاملاً به آن آگاهی میداشتند و آن را به حق میفهمیدند، یقیناً آن را تصدیق میکردند. و هنوز تأویل آن مبنی بر این که عذاب بر آنها فرود میآید، برایشان نیامده است. و این تکذیب آنان از نوع تکذیب کسانی است که پیش از آنان بودهاند. بنابراین فرمود: (﴿كَذَٰلِكَ كَذَّبَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾) بدینسان کسانی هم که پیش از آنان بودند، تکذیب کردند. پس بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه بوده است؟ و سرانجامشان هلاکت بود و هیچ کس از آنان باقی نماند. پس اینان باید بپرهیزند از اینکه به تکذیبشان ادامه دهند؛ زیرا در این صورت همان عذابی که بر ملتهای تکذیبکننده و نسلهای هلاکت شده فرود آمد، بر آنان هم فرود خواهد آمد. از این آیه برمیآید که در کارها باید تحقیق کرد، و اینکه شایسته نیست انسان قبل از اینکه از ماهیت چیزی کاملاً آگاهی پیدا کند، به پذیرفتن یا نپذیرفتن آن مبادرت ورزد.
(40) (﴿وَمِنۡهُم مَّن يُؤۡمِنُ بِهِۦ﴾) و برخی از آنان به قرآن و به آنچه که قرآن در بر دارد، ایمان میآورند، (﴿وَمِنۡهُم مَّن لَّا يُؤۡمِنُ بِهِۦۚ وَرَبُّكَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾) و برخی به آن ایمان نمیآورند ، و پرودگارت به حال تباهکاران داناتر است. و آنها کسانی هستند که از روی ستم و مخالفت به آن ایمان نمیآورند، پس خداوند آنها را به خاطر فسادشان به شدت مجازات خواهد کرد.
(41) (﴿وَإِن كَذَّبُوكَ﴾) و اگر تو را تکذیب کردند، به دعوت خودت ادامه بده؛ چیزی از حساب آنان بر تو نیست، و از حساب تو چیزی بر آنان نیست؛ و هریک از شما در مقابل عملش جوابگو میباشد. (﴿فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمۡ عَمَلُكُمۡۖ أَنتُم بَرِيُٓٔونَ مِمَّآ أَعۡمَلُ وَأَنَا۠ بَرِيٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ﴾) و بگو: عملِ من از آنِ خودم، و عمل شما از آنِ خودتان است، شما ازآنچه من انجام میدهم، بیزارید؛ و من [نیز] از آنچه شما میکنید، بیزارم. همانطورکه خداوند متعال فرموده است: ﴿مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَيۡهَا﴾ هر کس کار شایستهای انجام دهد، به نفع او میباشد؛ و هر کس کار بدی را انجام دهد، به زیان خودش است.
(42) خداوند از حال کسانی که پیامبر و پیامش را تکذیب میکنند، خبر داده و میفرماید: (﴿وَمِنۡهُم مَّن يَسۡتَمِعُونَ إِلَيۡكَ﴾) و از آنان کسانی هستند که به هنگام قرائت قرآن، به پیامبر گوش فرا میدهند، اما نه به خاطر راه یافتن و هدایت شدن، بلکه به صورت تفریحی و برای اینکه تکذیب کنند، و به خاطر جستجوی اشتباه و لغزش گوش میدهند، و این گوش فرادادن مفید نیست و خیری را برای آنان به بار نمیآورد. قطعاً دروازۀ توفیق بر آنان بسته شده، و از فایدۀ گوش دادن محروم میشوند. بنابراین فرمود: (﴿أَفَأَنتَ تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ وَلَوۡ كَانُواْ لَا يَعۡقِلُونَ﴾) آیا تو میتوانی [سخنی را] به کران بشنوانی، هرچند که نفهم و نادان باشند؟ و این استفهام به معنی نفی موکد است؛ یعنی تو هرگز نمیتوانی کران را بشنوانی. کسانی که کر هستند، هر چند با صدای بلند با آنان صحبت کنی، نمیتوانی سخن را به سمع آنان برسانی. به ویژه وقتی که عقل هم نداشته باشند. پس وقتی که شنوانیدن کرِ نفهم محال است، همچنین شنوانیدنِ تکذیبکنندگان به گونهای که از آن فایدهای ببرند، محال و غیرممکن است. اما همین کران، آنچه را که حجت رسای خدا را بر آنان اقامه کند، شنیدهاند. و این یکی از راههای بسیار اساسی برای کسب علم و دانش است که بر آنان مسدود شده است، و آن راه مسموعاتی است که متعلق به خبر میباشند.
(43) سپس بسته شدن راه دوم را که راه نگاه کردن است، بیان نمود و فرمود: (﴿وَمِنۡهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيۡكَ﴾) و گروهی از آنان به تو مینگرند، اما نگریستن آنان به تو و احوال شما را جویا شدن، برایشان فایدهای ندارد. پس همانگونه که تو نمیتوانی نابینایان را رهنمود کنی، نیز اینها را هدایت نخواهی کرد. پس وقتی که عقل و شنوایی و بیناییشان، که راه رسیدن به علم و آگاهی و شناخت حقایق میباشد، فاسد شده است، چه راهی آنان را به حق میرساند؟ و (﴿وَمِنۡهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيۡكَ﴾) بیانگر آن است که نگاه کردن به پیامبر صلی الله علیه وسلم و اندیشه در رهنمود و اخلاق و کارهایش و آنچه او به سوی آن فرامیخواند، از بزرگترین دلایل بر راستی و صداقت او، و صحت آنچه که آورده است، میباشد؛ و فردی که دارای بینایی و بینش است، با نگریستن به پیامبر از هر دلیل دیگری مستغنی میشود.
(44) (﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَظۡلِمُ ٱلنَّاسَ شَيۡٔٗا﴾) بدون شک خداوند بر مردم هیچ ستمی نمیکند؛ پس به بدیهایشان نمیافزاید و از نیکیهایشان نمیکاهد. (﴿وَلَٰكِنَّ ٱلنَّاسَ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ﴾) اما مردم بر خویشتن ستم میکنند؛ چرا که حق پیش آنان میآید، اما آن را نمیپذیرند، و در نتیجه خداوند با مهر زدن بر دل و گوش و چشمهایشان آنانرا سزا میدهد.
(45) خداوند متعال از سرعت سپری شدن دنیا خبر میدهد، و اینکه مردم را در روزی گرد میآورد که هیچ شکی در آن نیست، و مردم فکر میکنند جز ساعتی از روز [در دنیا] نماندهاند. و انگار نعمت و رنجی بر آنها نگذشته است، و آنها همدیگر را میشناسند، همان طور که در دنیا چنین بودند. پس در این روز، پرهیزگاران فایده میبرند و کسانی که لقای خدارا دروغ انگاشته و به راه راست و دین استوار هدایت نشدند، زیان میبینند؛ چون نعمت را از دست داده، و سزاوار وارد شدن به جهنم گردیدهاند.
(46) ای پیامبر صلی الله علیه وسلم ! برای این تکذیبکنندگان غم مخور، و برای نابودی آنان شتاب مکن؛ زیرا لازم است عذابی را که به آنان وعده دادهایم، به آنان برسد. پس یا در دنیا آن را با چشمهای خودخواهی دید و آرام خواهی گرفت، و یا در آخرت. پس بازگشت آنان به سوی خداست، و خداوند آنان را به آنچه که میکردند، آگاه خواهد ساخت؛ چیزی که خداوند آن را برشمرده است، ولی آنان آن را از یاد بردهاند. و خداوند بر هر چیزی آگاه است. پس در اینجا به آنان وعید سختی داده شده است، و این دلجویی است از پیامبری که قومش او را تکذیب کرده و با او مخالفت ورزیدهاند.
(47) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٖ﴾) و برای هر امتی از امتهای گذشته، (﴿رَّسُولٞ﴾) پیامبری بوده است که آنها را به سوی توحید و دین فرا میخواند. (﴿فَإِذَا جَآءَ رَسُولُهُمۡ﴾) و چون پیامبرشان با نشانههای روشنی پیش آنان آمد، برخی وی را تصدیق کردند و برخی تکذیب. پس خداوند به انصاف و دادگری میان آنها داوری مینماید؛ مؤمنان را نجات داده، و تکذیبکنندگان را هلاک میسازد. (﴿وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ﴾) و ستمی بدیشان نمیشود؛ زیرا قبل از فرستادن پیامبران و اتمام حجت بر آنان، عذاب داده نمیشوند. یا بدون گناه و ارتکاب جرم، عذاب بر آنان فرود نمیآید. پس کسانی که تو را تکذیب میکنند، باید از تشابه با امتهای هلاک شده بترسند؛ چراکه به عذابی گرفتار خواهند شد که آنها بدان گرفتار شدند.
(48) و عقوبت را دیر نپندارند و بگویند: (﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾) اگر راست میگویید این وعده کی خواهد بود؟ این ستمی است که آنها مرتکب شدند، آنگاه که از پیامبر صلی الله علیه وسلم خواستند قیامت و عذاب را بیاورد، در حالی که میدانستند هیچ چیزی در اختیار او نیست، بلکه فقط رساندن و بیان کردن برای مردم بر او واجب است.
(49) و اما آمدنِ روز حساب، و فرود آوردن عذاب بر آنها، از جانب خداست؛ و زمانی که مدت تعیین شده از سوی خدا فرا رسد، بر آنان فرود میآید؛ و هرگاه آن وقت طبق حکمت الهی بیاید، نه لحظهای از آن پس میافتند و نه لحظهای از آن پیشی میگیرند. پس تکذیبکنندگان از شتاب ورزیدن بپرهیزند؛ زیرا آنان در آمدن عذاب خدا عجله دارند و شتاب میورزند، اما هر گاه فرود بیاید، عذاب او از گروه مجرمان برگردانده نمیشود. بنابراین فرمود:
(50) خداوند متعال میفرماید: (﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُمۡ إِنۡ أَتَىٰكُمۡ عَذَابُهُۥ بَيَٰتًا أَوۡ نَهَارٗا﴾) بگو: به من بگویید اگر عذاب خداوند به هنگام خوابتان در شب یا در روز و به هنگام بیخبریتان بیاید، (﴿مَّاذَا يَسۡتَعۡجِلُ مِنۡهُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ﴾) این گناهکاران به خاطر چه چیزی برای فرا رسیدن آن شتاب دارند؟ یعنی این چه بشارتی است که در آن شتاب میکنند؟ و برای فرا رسیدن چه عذابی شتاب میورزند؟
(51) (﴿أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ ءَامَنتُم بِهِۦٓ﴾) سپس، آیا وقتی که [عذاب بر شما] تحقق یافت، به آن ایمان میآورید؟ باید دانست که ایمان آوردن به هنگام فرا رسیدن عذاب فایدهای ندارد. و درحالی که ادعا میکردند آنها ایمان آوردهاند، از روی سرزنش و توبیخ به آنها گفته میشود: (﴿ءَآلۡـَٰٔنَ﴾) آیا اکنون و درحالت سختی و دشواری ایمان میآورید؟ (﴿وَقَدۡ كُنتُم بِهِۦ تَسۡتَعۡجِلُونَ﴾) و حکمت خداوند در میان بندگانش اینگونه جاری است که اگر آنها قبل از وقوع عذاب به سوی او باز گردند، آنان را میآمرزد. همانطور که خداوند متعال در مورد فرعون آنگاه که داشت غرق میشد، میفرماید: ﴿قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِيٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ﴾ فرعون گفت: ایمان آوردم که هیچ معبود برحقی نیست جز خدایی که بنیاسرائیل به او ایمان آوردهاند، و من از مسلمانان هستم. اما خداوند به او گفت: ﴿ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَيۡتَ قَبۡلُ وَكُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾ آیا اکنون ایمان میآوری، حال آنکه قبلاً سرپیچی کردی و از تباهکاران بودی؟ و خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَمۡ يَكُ يَنفَعُهُمۡ إِيمَٰنُهُمۡ لَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَاۖ سُنَّتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي قَدۡ خَلَتۡ فِي عِبَادِهِۦ﴾ پس ایمانشان به آنان فایدهای نداد، آنگاه که عذاب ما را دیدند. این قانون خداست که [از قدیم] در میان بندگانش جاری گشته است. و در اینجا فرمود: (﴿أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ ءَامَنتُم بِهِۦٓۚ ءَآلۡـَٰٔنَ﴾) سپس، آیا وقتی که عذاب تحقق یابد، به آن ایمان میآورید و ادعای ایمان میکنید؟ حال آنکه (﴿وَقَدۡ كُنتُم بِهِۦ تَسۡتَعۡجِلُونَ﴾) برای فرا رسیدن آن، شتاب میورزیدید؟ پس این چیزی است که خود انجام دادید و این چیزی است که برای آمدنش شتاب ورزیدید.
(52) (﴿ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ﴾) سپس در روز قیامت به ستمکاران که سزای اعمالشان را به طور کامل دریافت کردند، گفته میشود: (﴿ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡخُلۡدِ﴾) عذابی بچشید که شما در آن همیشه میمانید، و یک لحظه از شما دور نمیشود. (﴿هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا بِمَا كُنتُمۡ تَكۡسِبُونَ﴾) آیا جز در برابر کارهایی که انجام میدادید، از قبیل: کفر و تکذیب و گناهان، کیفر داده میشوید؟!
(53) خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه وسلم میفرماید: (﴿وَيَسۡتَنۢبُِٔونَكَ﴾) و تکذیبکنندگان از روی خیره سری و مخالفت ورزیدن از تو میپرسند، نه برای اینکه مسئله روشن شود و راه یابند. (﴿أَحَقٌّ هُوَ﴾) که آیا محشور شدن بندگان و برانگیخته شدن آنها پس از مرگشان و در روز قیامت، و جزا داده شدنِ بندگان بر حسب اعمالشان؛ اگر کار نیک انجام داده باشند پاداش نیک دریافت کنند و اگر کار بد انجام داده باشند پاداش بد، راست است؟ (﴿قُلۡ﴾) بر راست بودن آن سوگند یاد کن، و با استدلالِ واضح به آنان بگو: (﴿إِي وَرَبِّيٓ إِنَّهُۥ لَحَقّٞ﴾) آری! سوگند به پروردگارم که آن راست است، و هیچ شک و شبههای در آن نیست. (﴿وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِينَ﴾) و نمیتوانید خدا را از اینکه شما را برانگیزد، درمانده کنید. پس همانطور که شما را ابتدا آفرید در حالی که چیزی نبودید، همانطور باری دیگر شما را باز میگرداند، تا طبق اعمالتان سزا و جزا دهد.
(54) و چون قیامت فرا رسد در آن روز، (﴿وَلَوۡ أَنَّ لِكُلِّ نَفۡسٖ ظَلَمَتۡ﴾) اگر کسی که با کفر ورزیدن و انجام گناه بر خویشتن ستم کردهاست، (﴿مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) همۀ آنچه را که در زمین است، از قبیل: طلا و نقره و غیره را داشته باشد، و آن را برای نجات خود از عذاب خدا بپردازد، (﴿لَٱفۡتَدَتۡ بِهِۦ﴾) و آن را بلاگردان خود دهد، و فدیۀ گناهانش کند، به او فایده ای نخواهد داد؛ زیرا سود و زیان و پاداش و عذاب، مبنی بر کارهای شایسته و بد آدمی خواهد بود. (﴿وَأَسَرُّواْ ٱلنَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ﴾) و چون عذاب را ببینند، کسانی که ستم کرده اند، آهسته و پنهانی اظهار ندامت میکنند، و بر کارهایی که در گذشته کردهاند، پشیمان میشوند. اما دیگر کار از کار گذشته است، (﴿وَقُضِيَ بَيۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِ﴾) و به دادگری کامل و به دور از هر نوع ستم و ظلمی در میان آنان داوری میشود.
(55) (﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾) آگاه باشید که آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست، و طبق حکم دینی و قَدَری خود، در آن حکم مینماید، و در میان آنها به فرمان جزاییاش حکم خواهد کرد. بنابراین فرمود: (﴿أَلَآ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ﴾) آگاه باشید که وعدۀ خداوند حق است، ولی بیشتر آنان نمیدانند. پس خود را برای لقای خدا آماده نمیکنند، بلکه حتی به آن ایمان نمیآورند، در حالی که دلایل قطعی و حجتهای عقلی و نقلی بر صحت آن دلالت مینماید.
(56) (﴿هُوَ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ﴾) زنده گرداندن و میراندن و انواع تدابیر در اختیار اوست و در آن شریکی ندارد. (﴿وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾) و در روز قیامت به سوی او برگردانده میشوید، و شما را طبق اعمالتان جزا و سزا میدهد؛ اگر اعمالتان خوب باشد، پاداش خوب به شما میدهد؛ و اگر اعمالتان بد باشد، سزای بد به شما میدهد.
(57) خداوند متعال با بیان صفتهای خوب این کتاب بزرگوار، مردم را به روی آوردن به آن تشویق میکند. پس فرمود: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ﴾) ای مردم! از سوی پروردگارتان اندرزی برای شما آمده است که شما را پند داده؛ و از کارهایی که باعث ناخشنودی خدا و گرفتار شدن به عذابش میگردد، بیم میدهد؛ و با بیان آثار و مفاسد آن، شما را از آن برحذر میدارد. (﴿وَشِفَآءٞ لِّمَا فِي ٱلصُّدُورِ﴾) و درمانی است برای آنچه که در سینههاست. این قرآن برای بیماریهای حاصل از شهوات که در سینههاست، و آدمی را از فرمان بردن از شریعت بازمیدارد؛ نیز برای بیماریهای حاصل از شبهات که علم یقینی را دچار نقص و کمبود میکنند، درمان است. چون در قرآن، پندها و تشویق و ترساندن و وعده و وعیدهایی است که باعث روی آوردن بنده و ترساندن او میگردد. و چون علاقه به انجام کارهای خوب، و ترس از بدی در او پدید بیاید، و این علاقهمندی و ترس بر اساس تکرار معانی و مفاهیم قرآنی در وی رشد نماید، از این کار واجب میآید که خواستۀ خدا را برخواستۀ نفس مقدم بدارد، نیز این امر موجب میشود تا آنچه را که خدا میپسندد، از شهوت نفس برای او دوست داشتنیتر شود. و همچنین دلایل و حجتهایی که در قرآن است و خداوند آن را به شیوههای مختلف و به بهترین صورت بیان کرده است، هر شک و شبههای را که به «ساحت» حق وارد شود، از بین میبرد، و قلب را به بالاترین درجات یقین میرساند. و چون قلب از بیماری رهایی یابد و لباس تندرستی به تن کند، همۀ اعضا از آن پیروی میکنند؛ زیرا اعضا با سلامت قلب، تندرستی بهدست میآورند؛ و با فاسد شدن آن، فاسد میگردند. (﴿وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان. پس هدایت، شناخت حق و عمل کردن به آن است. و رحمت، عبارت است از خیر و احسان و پاداش دنیا و قیامت که نصیب کسی میشود که به هدایت قرآن رهنمون شده باشد. پس هدایت بزرگترین وسیله، و رحمت بهترین و برترین اهداف است. اما به وسیلۀ این قرآن، جز مؤمن هدایت نمیشود؛ و این قرآن، فقط برای مؤمنان مایۀ رحمت است. و چون هدایت به دست آید و رحمتِ پدید آمده از هدایت نازل شود، سعادت و رستگاری و سود و موفقیت و شادی و سرور به دست خواهد آمد.
(58) بنابراین خداوند متعال دستور داده است تا به آن خوشحال شوند. پس فرمود: (﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ﴾) بگو: به فضل خدا که قرآن است و بزرگترین نعمت و احسان و فضلی است که به بندگانش ارزانی نموده است، (﴿وَبِرَحۡمَتِهِۦ﴾) و به رحمت او که دین و ایمان و عبادت خدا و دوست داشتن او و شناخت اوست، (﴿فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ﴾) به همین باید شادمان شوند، و این از هر آنچه فراهم میآورند -اعم از کالاهای دنیا و لذتهای آن- بهتر است. پس نعمت دین که سعادت هر دو جهان را به همراه دارد، با تمام آنچه که در دنیا هست و از بین میرود، قابل مقایسه نیست. دین کجا و دنیا کجا! و خداوند دستور داده است به هنگام برخورداری از فضل و رحمتش شاد شویم؛ چون این امر باعث شاداب گشتن و با نشاط شدن نفس میگردد، و سبب میشود تا انسان شکر خدا را به جای بیاورد و نیرو بگیرد و به علم و ایمان علاقهمند شود و به آنها بیفزاید، و این امر پسندیدهای است. به خلاف شاد شدن به شهوتهای دنیا و لذتهایش، یا شاد شدن به خاطر باطل؛ زیرا این امر مذموم است. خداوند متعال در مورد قوم قارون بیان فرموده است که به وی گفتند: ﴿لَا تَفۡرَحۡۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَرِحِينَ﴾ شاد مباش! همانا خداوند شادمانان را دوست نمیدارد. همانطور که خداوند متعال در مورد کسانی که به باطلی که نزدشان بود خوشحال شده بودند، و با آنچه پیامبران آورده بودند متناقض بود، فرموده است: ﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾ و هنگامی که پیامبرانشان با دلایل روشن نزد آنان آمدند، به دانشی که نزدشان بود شاد شدند.
(59) خداوند متعال با اعتراض بر مشرکانی که حرام خدا را حلال نمودند و حلال او را حرام کردند، میفرماید: (﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ لَكُم مِّن رِّزۡقٖ﴾) بگو: به من بگویید: انواع حیوانات حلال گوشت که خداوند روزی شما قرار داده و رحمتی برای شما گردانده است، (﴿فَجَعَلۡتُم مِّنۡهُ حَرَامٗا وَحَلَٰلٗا﴾) [چرا] برخی از آن را حرام، و برخی دیگر را حلال نمودهاید؟ آنان را سرزنش کن، و به خاطر این گفتۀ فاسدشان به آنها بگو: (﴿ءَآللَّهُ أَذِنَ لَكُمۡۖ أَمۡ عَلَى ٱللَّهِ تَفۡتَرُونَ﴾) آیا خداوند به شما اجازه داده است [این کار را بکنید] یا بر خدا دروغ میبندید؟ و مشخص است که خداوند به آنان اجازه نداده است. پس دانسته شد که آنها دروغ میبندند.
(60) (﴿وَمَا ظَنُّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ﴾) آیا کسانی که بر خدا دروغ میبندند، دربارۀ عذابی که پروردگار در روز قیامت به آنان میچشاند، چه گمان دارند؟ خداوند متعال فرموده است: ﴿وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تَرَى ٱلَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى ٱللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسۡوَدَّةٌ﴾ و روز قیامت میبینی کسانی را که بر خدا دروغ بستهاند، چهرههایشان سیاه شده است. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾) به راستی که خداوند نسبت به مردم دارای فضل و مهربانی زیاد و بخشش فراوان است. (﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَشۡكُرُونَ﴾) ولی بیشترشان سپاسگزار نیستند؛ یا شکر و فضل خدا را به جای نمیآورند، و یا اینکه از فضل و نعمت خدا در راستای نافرمانی او کمک میگیرند، و یا از آن محروم گردند و آنچه را که خدا بر بندگانش ارزانی نموده است، نپذیرند. و تعداد اندکی از آنان سپاسگزارند و به نعمتهای او اعتراف میکنند و ستایش خدا را بر نعمتهایش به جای میآورند و از آن در راه طاعت خدا کمک میگیرند. و از این آیه استنباط میشود که اصل در همۀ خوراکها حلال بودن است، مگر آن چیزی که شریعت حرام کرده است؛ چون پروردگار بر کسی که رزق و روزی وی را حرام کند، اعتراض کرده است.
(61) خداوند متعال از فراگیری نظارت وآگاهیاش بر تمام حالات بندگان و حرکت و سکونت آنان خبر میدهد، و در ضمن آنان را فرا میخواند که همواره او را مراقب و حاضر و ناظر بدانند. پس فرمود: (﴿وَمَا تَكُونُ فِي شَأۡنٖ﴾) و تو در هیچ حالت دینی و دنیوی قرار نمیگیری، (﴿وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ﴾) و چیزی از قرآنی که به سوی تو وحی شده است، نمیخوانی، (﴿وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ﴾) و هیچ کار کوچک یا بزرگی را انجام نمیدهید، (﴿إِلَّا كُنَّا عَلَيۡكُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِيضُونَ فِيهِ﴾) مگر اینکه در آن وقت که آن را آغاز کرده، و سپس ادامه میدهید، بر شما گواهیم. پس در کارهایتان خداوند را مراقب بدانید، و آنها را مخلصانه و مجدانه انجام دهید، و از آنچه خداوند نمیپسندد، بپرهیزید؛ زیرا از شما اطلاع دارد، و ظاهر و باطن شما را میداند. (﴿وَمَا يَعۡزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡبَرَ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍ﴾) و به اندازۀ ذرهای در زمین و آسمان از آگاهی و سمع و بصر پروردگارت پوشیده نمیماند -و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن- مگر اینکه در کتابی روشن نوشته شده است؛ یعنی علم و آگاهی او، آن را فرا گرفته و قلمش آن را نوشته است. و این دو قسمت، از اقسام چهارگانۀ قضا و قدر است، که خداوند در بسیاری جاها، آن دو را همراه با هم بیان میدارد. و آن دو؛ علم فراگیر خداوند به همۀ اشیا، و نوشتن همه اتفاقات است. همچنانکه در جای دیگری میفرماید: (﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ﴾) آیا نمیدانی که خداوند آنچه را که در آسمانها و زمین است، میداند؟ بی گمان آن، در کتابی نوشته شده است. همانا آن بر خداوند آسان است.
(62) خداوند متعال از دوستانش خبر میدهد و کارها و صفتها و پاداش آنان را بیان مینماید. پس فرمود: (﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ﴾) هان! بیگمان دوستان خدا بیمی بر آنان نیست. و ترسی از شداید و سختیهایی ندارند که در آینده فرا روی آنان است. (﴿وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ﴾) و بر گذشته [نیز] اندوهگین نمیشوند؛ چون آنها در گذشته جز کارهای شایسته انجام ندادهاند. و چون ترسی ندارند و اندوهی بر آنان نیست، از امنیت و سعادت و نیکی فراوانی که جز خدا کسی آن را نمیداند، برخوردار خواهند شد.
(63) سپس صفتشان را بیان کرد و فرمود: (﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾) کسانی که به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش، و به روز قیامت و تقدیر خیر و شر او ایمان آورده، و با پرهیزگاری و به جای آوردن دستورات و پرهیز از منهیات، راستی ایمانشان را نشان دادهاند. پس هرکس که مؤمنی پرهیزگار باشد، دوست خداوند است.
(64) بنابراین (﴿لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ﴾) برای آنان در زندگانی دنیا و آخرت بشارت است. اما بشارت در دنیا، ذکر خیر و محبت در دلهای مؤمنان، و خواب راستین، و برخورداری از لطف خدا، و اینکه پروردگار برای او میسّر گرداند که بهترین اعمال را انجام دهد و به نیکوترین اخلاق متصف گردد، و اینکه او را از اخلاق و رفتار زشت باز دارد. و اما بشارت در آخرت، ابتدا به هنگام گرفتن ارواح است، همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ﴾ بیگمان کسانی که گفتند: «پروردگار ما «الله» است.» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان فرود میآیند [و میگویند: ] نترسید و اندوهگین نشوید و شما را مژده باد و شاد شوید به بهشتی که وعده داده میشوید. و در قبر نیز، به خشنودی خدا و نعمت همیشگی مژده داده میشوند. و بشارت کامل در آخرت، با ورود به باغهای بهشت و نجات از عذاب دردناک حاصل میشود. (﴿لَا تَبۡدِيلَ لِكَلِمَٰتِ ٱللَّهِ﴾) وعدههای خداوند هیچ دگرگونی نمیپذیرد؛ بلکه آنچه خداوند وعده داده، حق است، و تغییر و دگرگونی در آن به وجود نمیآید؛ چون خداوند در گفتارش راستگوست، و هیچ کس نمیتواند در آنچه او مقرر نموده، با وی مخالفت کند. (﴿ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾) این است رستگاری بزرگ، چون مشتمل بر نجات از هر امر ناگوار و ناخوشایند، و دستیابی به هر خواسته و آرزوی دوست داشتنی است. و رستگاری را در آن منحصر کرد؛ چون رستگاری، برای غیر اهل ایمان و تقوا وجود ندارد. حاصل مطلب اینکه مژده، هر خیر و ثوابی را در بر دارد، و خداوند در دنیا و آخرت آن را نتیجۀ ایمان و پرهیزگاری قرار داده است؛ بنابراین آن را به طور مطلق بیان فرمود، و مقیّدش نکرد.
(65) سخنانی که تکذیب کنندگان دربارۀ تو میگویند و از این طریق به عیبجویی از تو و دینت میپردازند، شما را اندوهگین نسازد، و بدان که این سخنان، آنان را عزت و قدرت نمیبخشد و به شما نیز زیانی نمیرساند، (﴿إِنَّ ٱلۡعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا﴾) چراکه عزت، کاملاً از آنِ خداست؛ به هرکس که بخواهد، آن را میدهد؛ و آن را از هرکس که بخواهد، میگیرد. خداوند متعال میفرماید: ﴿كَانَ يُرِيدُ ٱلۡعِزَّةَ فَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ جَمِيعًا﴾ هر کس عزت را میخواهد، پس عزّت، همگی از آنِ خداست؛ یعنی باید آن را، با اطاعت از خدا بجویید. به دلیل اینکه بعد از آن فرموده است: ﴿إِلَيۡهِ يَصۡعَدُ ٱلۡكَلِمُ ٱلطَّيِّبُ وَٱلۡعَمَلُ ٱلصَّٰلِحُ يَرۡفَعُهُۥ﴾ سخن پاک، به سوی او بالا میرود و کردار شایسته را بلند مینماید. و مشخص است که شما بر طاعت الهی قرار داری، و عزّت خدا، از آن شما و پیروانت است. ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ و عزت از آن خدا و پیامبر ومؤمنان است. (﴿هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ﴾) او شنوای داناست؛ یعنی شنوایی او، همۀ صداها را احاطه نموده است و هیچ چیزی بر او پوشیده نمیماند؛ و آگاهی و دانایی او، همۀ آشکارها و پنهانها را احاطه کرده است. پس به اندازۀ ذرهای در آسمانها و زمین، نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن از پروردگارت پوشیده نمیماند. و او تعالی، سخن شما و دشمنانت را میشنود، و بهطور مفصّل از آن آگاه است. پس به دانش و آگاهی خدا بسنده کن؛ زیرا هر کس از خدا بترسد، خدا او را کافی است.
(66) خداوند متعال خبر میدهد که آفرینش و فرمانروایی آسمانها و زمین و تمام بندگانی که در آن دو میباشند، از آن او میباشند؛ و هرگونه که بخواهد، در آنها تصرف میکند. پس همه از آن خدایند، و تحت تدبیر او هستند، و مسخّر او میباشند، و سزاوار هیچ چیزی از عبادت نیستند و به هیچ وجهی شریک خدا نمیباشند. بنابراین فرمود: (﴿وَمَا يَتَّبِعُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَكَآءَۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ﴾) و کسانی که غیر از خدا شریکانی را به فریاد میخوانند، جز از گمان پیروی نمیکنند. و گمان نیز آدمی را از حق بی نیاز نمیگرداند. (﴿وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا يَخۡرُصُونَ﴾) وکارشان جز تخمین زدن و دروغ گفتن نیست. پس اگر در اینکه میگویند: «معبودانشان شریکان خدا هستند» راست میگویند، بروند و از صفات آنان چیزی را بیاورند که با وجود آن، معبودانشان سزاوار یک ذرّه عبادت گردند! اما هرگز نمیتوانند صفتی از صفات ربوبیت را برای آنان اثبات کنند. آیا کسی از معبودانشان هست که چیزی بیافریند؟ یا روزی بدهد و یا مالک چیزی از مخلوقات باشد؟ یا شب و روز را که خداوند آنها را مایۀ پایداری مردم قرار داده است، بگرداند؟
(67) (﴿هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ لِتَسۡكُنُواْ فِيهِ﴾) و او خدایی است که شب را برای شما پدید آورده است تا به سبب تاریکی که زمین را میپوشاند، در خواب و استراحت بیارامید؛ و اگر روشنایی ادامه مییافت، آنها آرام نمیگرفتند. (﴿وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًا﴾) و خداوند روز را روشن گردانیده است تا مردم به وسیلۀ روشنایی آن ببینند و به کار و زندگی و کسب منافع دین و دنیای خود بپردازند. (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَسۡمَعُونَ﴾) بیگمان در این کار برای گروهی که [مطالبی را] از سرِ فهم و پذیرش و رهنمود شدن ـ نه از روی خود بزرگ بینی و دشمنی ـ از خداوند میشنوند، نشانههایی برای آنان وجود دارد. و با این آیات، استدلال میکنند که فقط خداوند معبود یگانه و خداوند بر حق است، و الوهیت غیر از او، باطل است و او مهربان و دانا و حکیم است.
(68) خداوند متعال از تهمتی که مشرکان به پروردگار جهانیان میزنند، خبر داده و میفرماید: (﴿قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا﴾) گفتند: خداوند فرزندی بر گرفته است. پس خداوند خویشتن را از چنین چیزی منزّه قرار داده و میفرماید: (﴿سُبۡحَٰنَهُۥ﴾) پاک و منزه است ازآنچه ستمگران میگویند. و او فراتر از آن کمبودهایی است که به وی نسبت میدهند. سپس خداوند بر این امر چندین دلیل آورد. دلیل اول: (﴿هُوَ ٱلۡغَنِيُّ﴾) بینیازی فقط منحصر در اوست، و از هرجهت و به هر صورت و از هر نظر بینیاز است. پس او که بینیاز است، چرا برای خود فرزندی میگیرد؟ آیا به خاطر نیازی که به فرزند دارد، این کار را میکند؟ این با بینیازی او متضاد است؛ زیرا هیچ کس فرزندی بر نمیگیرد، مگر اینکه به آن نیاز داشته باشد. دلیل دوم: (﴿لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) آنچه در آسمانها و زمین است، از آن اوست. و این یک قاعدۀ جامع و فراگیر است، و هیچ موجودی از اهل آسمانها و زمین از آن بیرون نمیرود، و همه مخلوق و بندگان خدا هستند. و مشخص است که این صفتِ کلی و فراگیر، منافیِ آن است که برای او فرزندی باشد؛ زیرا فرزند از جنس پدرش است، و مخلوق و مملوک نخواهد بود. پس مالکیت او بر آسمانها و زمین با فرزند داشتن متضاد است. دلیل سوم: (﴿إِنۡ عِندَكُم مِّن سُلۡطَٰنِۢ بِهَٰذَآ﴾) آیا دلیلی دارید که خدا فرزندی داشته باشد؟ و اگر آنان دلیلی داشتند، آن را آشکار میکردند. و هنگامی که خداوند آنها را به مبارزه طلبید و آنها از آوردن دلیل ناتوان شدند، بطلان گفتههایشان آشکار شد، و معلوم گشت که سخنی بدون علم و آگاهی است. بنابراین فرمود: (﴿أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾) آیا چیزی را به خداوند نسبت میدهید که نمیدانید؟ زیرا این از بزرگترین کارهای حرام است.
(69) (﴿قُلۡ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ﴾) بگو: بهراستی آنان که بر خدا دروغ میبندند، به خواستههایشان دست نمییابند، و هدفشان حاصل نمیگردد، بلکه آنها در دنیا از کفر و دروغ خود بهره مند میشوند ، سپس به سوی خدا منتقل شده و به سوی او باز میگردند. و آنگاه عذاب سخت را به سبب کفری که میورزیدند، به آنان میچشاند. ﴿ظَلَمَهُمُ ٱللَّهُ وَلَٰكِنۡ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ﴾ و خداوند بر آنان ستم نکرده است، بلکه آنان خودشان بر خویشتن ستم میکنند.
(70) (﴿قُلۡ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ﴾) بگو: بهراستی آنان که بر خدا دروغ میبندند، به خواستههایشان دست نمییابند، و هدفشان حاصل نمیگردد، بلکه آنها در دنیا از کفر و دروغ خود بهره مند میشوند ، سپس به سوی خدا منتقل شده و به سوی او باز میگردند. و آنگاه عذاب سخت را به سبب کفری که میورزیدند، به آنان میچشاند. ﴿ظَلَمَهُمُ ٱللَّهُ وَلَٰكِنۡ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ﴾ و خداوند بر آنان ستم نکرده است، بلکه آنان خودشان بر خویشتن ستم میکنند.
(71) خداوند متعال به پیامبرش میفرماید: (﴿وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ نُوحٍ﴾) و سرگذشت نوح را برای قوم خود بخوان، آنگاه که قومش را مدتی طولانی دعوت کرد و نهصد و پنجاه سال در میان آنها ماند و آنان را به سوی خدا فراخواند، اما دعوت او جز سرکشی چیزی به آنان نیفزود. و آنها از نوح خسته و رنجیده شدند، در حالی که او ـ علیه الصلاة والسلام ـ سست و بیزار نگشته و از دعوت کردنِ آنها خسته نشده بود. پس به آنان گفت: (﴿يَٰقَوۡمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيۡكُم مَّقَامِي وَتَذۡكِيرِي بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ﴾) ای قوم من! اگر ماندن من نزد شما، و یادآوری آنچه که به نفع شماست با آیات و دلایل روشن بر شما دشوار آمده است، و میخواهید به من آزار برسانید، یا حق را رد کنید، (﴿فَعَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡتُ﴾) پس به منظور دور شدنِ هر شر و آزاری که میخواهید به من و دعوت من برسانید، به خدا تکیه میکنم و بر او توکل مینمایم؛ چرا که ابزار و سلاح دفاعی من همین است. و شما هر سپاه و تجهیزاتی را که میتوانید، آماده کنید، (﴿فَأَجۡمِعُوٓاْ أَمۡرَكُمۡ﴾) و تصمیم قاطع بگیرید، به صورتی که هیچ یک از شما باز نماند. و از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نورزید، (﴿وَشُرَكَآءَكُمۡ﴾) و انبازانی را که با خدا شریک میگیرید؛ آنهایی که میپرستید و به جای خدا که پروردگار جهانیان است دوست میدارید، حاضر کنید. (﴿ثُمَّ لَا يَكُنۡ أَمۡرُكُمۡ عَلَيۡكُمۡ غُمَّةٗ﴾) آنگاه کارتان نباید بر شما پوشیده و مشتبه باشد، بلکه باید ظاهر و آشکار باشد. (﴿ثُمَّ ٱقۡضُوٓاْ إِلَيَّ﴾) سپس هر عقوبت و بدرفتاری که در توانتان هست، با من انجام دهید. (﴿وَلَا تُنظِرُونِ﴾) و مهلت یک لحظه به من ندهید. پس این دلیلی قاطع و نشانۀ بزرگی است بر صحت رسالت او. چون او تنها بود، و قبیله و لشکریانی نداشت که وی را حمایت کنند و پناه دهند. درحالی که او دین آنها را فاسد قلمداد کرده، و از خدایانشان عیب و ایراد گرفته بود. و خشم و دشمنی آنها نسبت به نوح بسیار بسیار شدید بود، و آنها دارای قدرت و فرمانروایی نیز بودند، اما به آنها میگوید: شما و معبودانتان جمع شوید و هر کس را که میتوانید بیاورید و به هر اندازه که میتوانید نقشه بکشید و توطئه کنید، آنگاه اگر میتوانید به من ضربه بزنید و دریغ نکنید. اما آنها نتوانستند کاری بکنند. پس دانسته شد که به حقیقت او راستگوست و آنها در تهدیدهایی که میکنند، دروغ میگویند. بنابراین گفت:
(72) (﴿فَإِن تَوَلَّيۡتُمۡ﴾) پس اگر از آنچه که شما را به آن فرا میخوانم روی بگردانید، این عمل شما دلیل و برهانی ندارد، چون روشن است که به حق روی نمیآورید، بلکه از حقی که دلایل زیادی بر صحت آن وجود دارد، روی میگردانید؛ و به باطلی که دلایل بسیاری بر فاسد بودن آن وجود دارد، روی میآورید. با وجود این (﴿فَمَا سَأَلۡتُكُم مِّنۡ أَجۡرٍ﴾) در مقابل اینکه شما را دعوت میکنم و در برابر اینکه دعوت مرا بپذیرید، از شما پاداشی نخواستهام، تا مبادا بگویید: او آمده است تا مالهای ما را از دست ما بگیرد و آنگاه به خاطر این، از پذیرفتن دعوت امتناع بورزید. (﴿إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ﴾) مزد و پاداش را جز از خدا نمیخواهم. (﴿وَ﴾) و نیز شما را به کاری دستور ندادهام که خودم به ضد آن عمل کنم، بلکه (﴿وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ﴾) فرمان داده شدهام تا از تسلیم شدگان باشم. پس من اولین کسی هستم که به اسلام درمیآیم، و اولین انجام دهندۀ چیزی هستم که شما را به آن فرمان میدهم.
(73) (﴿فَكَذَّبُوهُ﴾) پس نوح آنان را شب و روز و به صورت پنهان و آشکار فراخواند، اما دعوت و فراخوانی او جز گریز و فرار بر آنان نیفزود، و تکذیبش کردند، (﴿فَنَجَّيۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِي ٱلۡفُلۡكِ﴾) و او و کسانی را که با وی در آن کشتی بودند -که به وی دستور دادیم زیر نظر ما آن را بسازد- نجات دادیم و به او گفتیم: هر گاه تنور پر شد، ﴿ٱحۡمِلۡ فِيهَا مِن كُلّٖ زَوۡجَيۡنِ ٱثۡنَيۡنِ وَأَهۡلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيۡهِ ٱلۡقَوۡلُ وَمَنۡ ءَامَنَ﴾ در آن کشتی از هر حیوانی یک جفت سوار کن، و خانوادهات را نیز سوار کن، مگر کسی که از پیش بر [هلاکت] آنها سخن رفته بود. و کسانی را که ایمان آوردهاند نیز سوار کن. و او چنین کرد. پس خداوند به آسمان دستور داد تا آب فراوانی بباراند، و زمین چشمههایی را جوشاند و آب آسمان و زمین در جایی به هم رسیدند که خداوند مقدر کرده بود. ﴿وَحَمَلۡنَٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَٰحٖ وَدُسُرٖ﴾ و او را بر [کشتی] تختهدار و میخ آجین سوار کردیم. ﴿تَجۡرِي بِأَعۡيُنِنَا﴾که زیر نظر ما حرکت میکرد. (﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ خَلَٰٓئِفَ﴾) و آنان را بعد از هلاک ساختنِ تکذیبکنندگان، در زمین جایگزین گردانیدیم. سپس خداوند در نسل نوح برکت انداخت، و تنها نسل و فرزندان او را باقیگذاشت، و آنها را در مناطق مختلف زمین پخش کرد. (﴿وَأَغۡرَقۡنَا ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَا﴾) و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند، بعد از تبیین حق و اقامۀ دلیل غرق نمودیم. (﴿فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُنذَرِينَ﴾) پس بنگر که سرانجام بیمدادهشدگان چه شد؟ سرانجامِ آنها، هلاکتِ خوارکننده و لعنت و نفرینِ پی در پی در میان تمامی نسلهایی گشت که پس از آنها میآیند. به گونهای که چیزی جز سرزنش و نکوهش و عیب و طعنه در مورد آنان نمیشنوی. پس این تکذیبکنندگان باید بپرهیزند از اینکه به رسوایی و هلاکتی گرفتار شوند که اقوام تکذیبکننده به آن گرفتار شدند.
(74) (﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ﴾) پس از نوح ـ علیه السلام ـ پیامبرانی را به سوی قومشان فرستادیم که آنها را تکذیب کردند. پیامبران آنها را به هدایت فرا میخواندند و آنها را از عوامل نابودی و هلاکت برحذر میداشتند. (﴿فَجَآءُوهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾) و برایشان دلایل روشن آوردند. هر پیامبری دعوتش را با دلایل روشنی ارائه میداد. (﴿فَمَا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِۦ مِن قَبۡلُ﴾) اما ایشان هرگز بر آن نبودند که به آنچه پیش از این تکذیب کرده بودند، ایمان بیاورند؛ یعنی وقتی که پیامبر پیش آنها آمد و آنها او را تکذیب کردند، خداوند آنها را مجازات کرد و به کیفر آن، بردلهایشان مهر زد و بعد از آنکه توانایی ایمان آوردن را داشتند، میان آنها و ایمان آوردن حایل قرار داد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفِۡٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ كَمَا لَمۡ يُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾ و دلها و چشمهایشان را دگرگون میکنیم آن گونه که اولین بار به آن ایمان نیاوردند. بنابراین در اینجا فرمود: (﴿كَذَٰلِكَ نَطۡبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلۡمُعۡتَدِينَ﴾) بدینسان بر دلهای متجاوزان مُهر میزنیم، پس هیچ خیری وارد آن نمیشود. و خداوند بر آنها ستم نکرد، بلکه آنان خودشان، با نپذیرفتن حق و تکذیب پیامبران بر خویشتن ستم کردند.
(75) (﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰ﴾) و بعد از این پیامبران که خداوند آنها را به سوی قوم های تکذیب کننده و هلاک شده فرستاده بود، موسی بن عمران، کلیم رحمان، و یکی از پیامبران اولوالعزم و پیشوایان بزرگ را فرستاد که آیینهای بزرگ و گسترده بر آنها نازل شده است. (﴿وَ﴾) و برادرش (﴿هَٰرُونَ﴾) هارون را وزیر او قرار دادیم و آن دو را (﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ﴾) به سوی فرعون و سران و بزرگانِ دربار او فرستادیم. چون تودۀ مردم پیرو سرانشان هستند. (﴿بَِٔايَٰتِنَا﴾) موسی و هارون را با آیات خود فرستادیم که بر راست بودن آنچه از توحید خدا و نهی از پرستش غیر وی آورده بودند، دلالت مینمود. (﴿فَٱسۡتَكۡبَرُواْ﴾) پس آنها بعد از اینکه به حقانیت آن یقین کردند، از روی ستم، خود را از پذیرفتن آن بزرگتر انگاشتند و تکبر ورزیدند. (﴿وَكَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِينَ﴾) و گروهی گناهکار بودند؛ یعنی به گناهکاری و تکذیب کردن عادت کرده بودند.
(76) (﴿فَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ مِنۡ عِندِنَا﴾) و هنگامی که از سوی ما حق به آنان رسید؛ حقی که از جانب خداوند بود، آن ذات بزرگواری که همۀ موجودات در برابر عظمت او سر تسلیم فرود آوردهاند، و او پروردگار جهانیان است و تمام مخلوقات را با نعمتهای خود پرورش داده است، هنگامی که این حق توسط موسی به آنان رسید، آن را رد کردند، (﴿قَالُوٓاْ إِنَّ هَٰذَا لَسِحۡرٞ مُّبِينٞ﴾) و گفتند: این جادوی آشکار است. آنها به رویگردانی و نپذیرفتن اکتفا نکردند، بلکه آن را باطلترین باطل که سحر است به حساب آوردند؛ سحر هم یک نوع مشتبه کردن و وارونه جلوه دادن [حقایق] است. و به واژۀ «سحر» هم اکتفا نکردند، بلکه گفتند: جادوی روشن و آشکار است. درحالی که حقِ روشن بود.
(77) بنابراین (﴿قَالَ مُوسَىٰٓ﴾) موسی با سرزنش آنها که حق را رد کردند ـ که حق را جز ستمگرترین مردم کسی رد نمیکند ـ به آنان گفت: (﴿أَتَقُولُونَ لِلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَكُمۡ﴾) آیا حق را، چون به سوی شما آمد، سحر مینامید؟ یعنی به آن میگویید جادوی آشکاری است؟! (﴿أَسِحۡرٌ هَٰذَا﴾) به محتوای این پیام و ویژگی آن بنگرید، آیا این جادو است؟ زیرا در نگاه اول، معلوم میشود که آن حق است. (﴿وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّٰحِرُونَ﴾) و جادوگران در دنیا و آخرت رستگار نمیشوند. پس بنگرید که سرانجام از آن چه کسی است، و چه کسی رستگار میشود و کامیابی در دست چه کسی است؟ و آنها بعداً دانستند که موسی رستگار شد، و موفقیت دنیا و آخرت را به دست آورد.
(78) (﴿قَالُوٓاْ﴾) آنها درحالی که سخن موسی را رد میکردند، به او گفتند: (﴿أَجِئۡتَنَا لِتَلۡفِتَنَا عَمَّا وَجَدۡنَا عَلَيۡهِ ءَابَآءَنَا﴾) آیا تو پیش ما آمدهای تا ما را از شرک و پرستش غیر خدا که پدران خود را بر آن یافته ایم باز بداری؟ و ما را دستور میدهی تا تنها خدایی را که شریکی ندارد، عبادت کنیم؟ پس آنان سخنان پدران گمراهشان را حجت و دلیل قرار دادند، و بهوسیلۀ آن، حقی را که موسی ـ علیه السلام ـ پیش آنها آورده، بود رد کردند. (﴿وَتَكُونَ لَكُمَا ٱلۡكِبۡرِيَآءُ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) و شما دو نفر پیش ما آمدهاید تا رئیس باشید، و مهتری و بزرگی برای شما دو نفر باشد. آمدهاید تا ما را از سرزمینمان بیرون کنید. آنها با این سخنان میخواستند عوام فریبی کنند، و مردمان نادان را گول بزنند، و آنان را بر دشمنی با موسی و ایمان نیاوردن به او تحریک کنند. و کسی که حقایق را بداند و خوب و بد را تشخیص بدهد، چنین استدلال نمیکند؛ زیرا دلیل، جز با حجت و دلیل رد نمیشود. اما کسی که حق را آورده است، با این دلایل پوچ و واهی گفتار او رد شود، مبیّن ناتوانی طرف است و اینکه او نمیتواند چیزی را بیاورد که ادعای طرفش را رد نماید؛ چون اگر او دلیلی داشت، آن را ارائه میداد؛ و به این پناه نمیبرد که بگوید: قصد شما این یا آن است؛ خواه در بیان قصد و نیت، طرفِ مقابلش راستگو باشد یا دروغگو. حال آنکه هر کس موسی و دعوت او را بشناسد، میداند که او قصد ریاستطلبی و حکمرانی بر زمین را نداشته است، بلکه قصد او ـ به مانند قصد دیگر پیامبران ـ هدایت مردم و راهنمایی آنان به سوی چیزی است که نفع آنان در آن میباشد. اما همانطور که خودشان گفتند: (﴿وَمَا نَحۡنُ لَكُمَا بِمُؤۡمِنِينَ﴾) و ما به شما ایمان نمیآوریم؛ از روی تکبر و سرکشی ایمان نیاوردند، اما نه به خاطر باطل بودن آنچه که موسی و هارون آورده بودند، یا به خاطر اینکه اشتباهی در آن باشد، و نه به خاطر دیگر دلایل، بلکه تنها از روی ستم و دشمنی و بلند پروازیهایی که موسی و هارون را به آن متهم کردند و خودشان هم در پی آن بودند.
(79) (﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ﴾) فرعون با حقی که موسی آورده بود، مبارزه کرد ، و به منظور به اشتباه انداختن قومش گفت: (﴿ٱئۡتُونِي بِكُلِّ سَٰحِرٍ عَلِيمٖ﴾) همۀ جادوگران ماهر را نزد من بیاورید. پس کسانی را به شهرهای مصر فرستاد تا انواع جادوگران را ـ علیرغم اختلاف و تفاوتی که در جنس و طبقات آنان بود ـ پیش او آورند.
(80) (﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ﴾) و هنگامیکه جادوگران برای مقابله با موسی آمدند، (﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ﴾) موسی به آنان گفت: هر چیزی را که میخواهید بیندازید، عملی کنید و من برای شما تعیین نمیکنم که فلان چیز را بیندازید. این به خاطر آن بود که موسی به پیروز شدن خود یقین داشت، و به آنان و به آنچه آورده بودند، اهمیتی نمیداد.
(81) (﴿فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ﴾) و هنگامی که ریسمانها و عصاهایشان را انداختند، انگار مارهایی شدند که حرکت میکردند. (﴿قَالَ مُوسَىٰ مَا جِئۡتُم بِهِ ٱلسِّحۡرُ﴾) موسی گفت: این جادوی واقعی و بزرگ است، اما با وجود بزرگی آن، (﴿ إِنَّ ٱللَّهَ سَيُبۡطِلُهُۥٓ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُصۡلِحُ عَمَلَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾) خداوند قطعاً آن را باطل خواهد کرد، همانا خداوند کار تباهکاران را شایسته و سودمند نمیگرداند. چون آنها با این کار میخواهند باطل بر حق پیروز شود، و چه فساد و تباهی بزرگتر از این وجود دارد؟! نیز هر فسادکنندهای که نقشهای بکشد یا توطئه ای بکند، کارش باطل و نابود خواهد گشت. گرچه زمانی کار او رونق بگیرد ، اما سرانجام آن اضمحلال و نابودی است. ولی اصلاحکنندگانی که هدفشان رضای خداست، و کارها و وسایلی که از آن استفاده میکنند، مشروع و به انجام آن دستور داده شده است؛ خداوند کارهایشان را ساماندهی کرده، و آن را پیش میبرد و همیشه آن را رونق میدهد. پس موسی عصای خود را انداخت، و همۀ آنچه را که جادوگران درست کرده بودند، بلعید و جادویشان باطل شد و باطل آنها نابود گردید.
(82) (﴿وَيُحِقُّ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ بِكَلِمَٰتِهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَ﴾) و خداوند با سخنان خود، حق را پایدار و ماندگار میسازد، گرچه کافران نپسندند. پس جادوگران، وقتی که حق برایشان روشن شد، تسلیم شدند و ایمان آوردند. فرعون آنها را به اعدام و قطع کردن دستها و پاهایشان تهدید کرد. اما آنها به تهدید او توجهی نکردند و بر ایمانشان پایدار ماندند. و اما فرعون و سران قومش و پیروان آنها ایمان نیاوردند و همچنان در سرکشی خود سرگردان ماندند. بنابراین فرمود:
(83) (﴿فَمَآ ءَامَنَ لِمُوسَىٰٓ إِلَّا ذُرِّيَّةٞ مِّن قَوۡمِهِۦ﴾) پس هیچکس به موسی ایمان نیاورد مگر جوانانی از بنیاسرائیل. آنان وقتی که ایمان در دلهایشان جای گرفت، با ترس و هراس بردباری کردند. (﴿عَلَىٰ خَوۡفٖ مِّن فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِمۡ أَن يَفۡتِنَهُمۡۚ﴾) با ترس از فرعون و سرانشان که مبادا آنان را از دینشان برگردانند. (﴿وَإِنَّ فِرۡعَوۡنَ لَعَالٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) و بیگمان فرعون قدرت و فرمانروایی گستردهای داشت. پس شایسته است که آنها نیز از عذاب و هجوم فرعون بترسند. (﴿وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلۡمُسۡرِفِينَ﴾) و به ویژه او [= فرعون] در ستم و تجاوز از حد گذشته بود. و حکمت اینکه – خدا بهتر میداند – جز جوانانی از قوم موسی کسی به او ایمان نیاورد، این است که جوانان زودتر حق را میپذیرند، و زودتر از آن فرمان میبرند، به خلاف پیرمردان و امثالشان که بر کفر پرورش یافتهاند؛ زیرا آنها به خاطر عقاید فاسدی که در دلهایشان جای گرفته و ماندگار شده است، نسبت به دیگران از حق دورترند.
(84) (﴿وَقَالَ مُوسَىٰ﴾) و موسی قومش را به بردباری توصیه کرد، و وسایلی را که در این امر به کمکشان میآید، به آنان تذکر داد و گفت: (﴿يَٰقَوۡمِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ﴾) ای قوم من! اگر شما به خدا ایمان آوردهاید، پس به مقتضای ایمان عمل کنید. (﴿فَعَلَيۡهِ تَوَكَّلُوٓاْ إِن كُنتُم مُّسۡلِمِينَ﴾) به وی تکیه کنید، و به او پناه ببرید و از او یاری بجویید، اگر خود را به او تسلیم کردهاید.
(85) (﴿فَقَالُواْ﴾) آنها با فرمان بردن از این دستور گفتند: (﴿عَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡنَا رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا فِتۡنَةٗ لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾) بر خدا توکل نمودیم. پروردگارا! ستمکاران را بر ما مسلط مگردان که ما را به فتنه مبتلا کنند و از دین برگردانند، یا ما را شکست دهند و با این کار دچار فتنه شوند و بگویند: اگر اینها بر حق بودند، شکست نمیخوردند.
(86) (﴿وَنَجِّنَا بِرَحۡمَتِكَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾) و ما را، به فضل و رحمت خود، از گروه کافران نجات بده، تا از شر آنها در امان بمانیم و آیین و قوانین دین را اقامه کنیم، بدون اینکه کسی با ما مخالفت و ستیزهجویی کند.
(87) (﴿وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰ وَأَخِيهِ﴾) و هنگامی که از جانب فرعون و قومش بر بنی اسرائیل سختگیری شد و فرعون و قومش خواستند آنها را از دینشان برگردانند، به موسی و هارون وحی کردیم، (﴿أَن تَبَوَّءَا لِقَوۡمِكُمَا بِمِصۡرَ بُيُوتٗا﴾) قوم خود را دستور دهید که برای خود در مصر خانه درست کنند، تا بتوانند در آن پنهان شوند. (﴿وَٱجۡعَلُواْ بُيُوتَكُمۡ قِبۡلَةٗ﴾) وچون شما نمیتوانید در کلیساها و عبادتگاههای عمومی نماز بگزارید، خانههایتان را محل برگزاری نماز قرار دهید. (﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾) و نماز را برپا دارید؛ زیرا نماز در همۀ کارهایتان به شما کمک مینماید. (﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) ومؤمنان را به فرا رسیدن کمک خدا و پیروزی دینشان مژده بده. ﴿فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ يُسۡرًا إِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ يُسۡرٗا﴾ زیرا به دنبال سختی، آسانی است؛ و با سختی، آسانی همراه است. و هرگاه اندوه شدت بگیرد و اوضاع و احوال وخیم شود، خداوند گشایش میآورد. پس وقتی موسی دید که فرعون و قومش سنگدلی میکنند و اعراض مینمایند، علیه آنها دعا کرد، و هارون بر دعایش آمین گفت. پس فرمود:
(88) (﴿رَبَّنَآ إِنَّكَ ءَاتَيۡتَ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَأَهُۥ زِينَةٗ﴾) پروردگارا! تو به فرعون و سران قومش در دنیا زینت و اموال فراوان داده ای که با آن خود را میآرایند ، زینتهایی از قبیل: زیورآلات و لباسها و خانههای آراسته و سواریهای خوب و خدمتگزاران.(﴿وَأَمۡوَٰلٗا﴾) و مالهای زیاد و فراوانی، (﴿فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ﴾) در زندگانی دنیا به آنان دادهای، پروردگارا تا [مردم را] از راه تو گمراه سازند؛ یعنی از مالهایشان برای گمراه کردن مردم کمک میگیرند، پس هم خود گمراه میشوند و هم دیگران را گمراه میسازند. (﴿رَبَّنَا ٱطۡمِسۡ عَلَىٰٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ﴾) پروردگارا! مالهایشان را یا از بین ببر و یا آن را همچون سنگ بگردان که غیرقابل استفاده باشد. (﴿وَٱشۡدُدۡ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ﴾) و بند [قسوت] را بر دلهایشان محکم کن، و آنها را سنگدل بگردان، (﴿فَلَا يُؤۡمِنُواْ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ﴾) تا ایمان نیاورند مگر آنکه به عذاب دردناک گرفتار آیند. موسی این را از روی خشم و عصبانیت گفت؛ چراکه بر ارتکاب حرام جرأت کردند، و بندگان خدا را فاسد گرداندند و از راه وی باز داشتند. چون موسی کاملاً میدانست که خداوند به زودی آنها را بر کارهایی که کرده اند با بستن دروازۀ ایمان به روی آنها مجازات خواهد کرد.
(89) (﴿قَالَ﴾) خداوند متعال فرمود: (﴿قَدۡ أُجِيبَت دَّعۡوَتُكُمَا﴾) دعای شما پذیرفته شده است. از این آیه برمیآید که موسی دعا میکرد و هارون آمین میگفت. نیز از این آیه استنباط میشود کسی که آمین بگوید، در آن دعا شریک است. (﴿فَٱسۡتَقِيمَا﴾) پس بر دینتان پایداری کنید، و دعوت خود را ادامه بدهید، (﴿وَلَا تَتَّبِعَآنِّ سَبِيلَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ﴾) و شما از راه نادانان گمراه که از راه راست منحرف گشته و راههای جهنم را در پیش گرفتهاند، پیروی نکنید.
(90) پس خداوند موسی را دستور داد تا شب هنگام بنیاسرائیل را با خود ببرد، و او را خبر داد که فرعونیان وی را دنبال خواهند کرد. و فرعون کسانی را به شهرها فرستاد که مردم را جمع کنند، و میگفتند: ﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِيلُونَ وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَٰذِرُونَ﴾ همانا موسی و قومش گروه اندکی هستند، و آنها بر ما خشمگین بوده و ما همه آمادۀ [نبرد با آنان] هستیم. پس فرعون لشکریان دور و نزدیک خود را جمع کرد و بنی اسرائیل را دنبال نمود. ﴿بَغۡيٗا وَعَدۡوًا﴾ در حالی که بر موسی و قومش تجاوزگر بودند و در زمین سرکشی میکردند. و هرگاه تجاوز و گناه شدت بگیرد و ریشه بدواند، منتظر عقوبت و عذاب خدا باش. (﴿وَجَٰوَزۡنَا بِبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱلۡبَحۡرَ﴾) وقتی موسی به دریا رسید، خداوند به او وحی کرد که دریا را با عصایش بزند. پس او عصایش را به دریا زد، آنگاه دوازده راه در آن شکافته شد، و بنی اسرائیل در این راهها حرکت کردند، و فرعون و لشکریانش به دنبال آنها به دریا زدند. وقتی موسی و قومش همه به طور کامل از دریا بیرون رفتند و فرعون ولشکریانش در آن داخل شدند، خداوند دریا را دستور داد و امواج آن از هر سو بر فرعون و لشکریانش تلاطم گرفت و آنها را غرق کرد، در حالی که بنی اسرائیل این منظرۀ هولناک را نگاه میکردند. وقتی که غرقاب فرعون را در بر گرفت و به هلاک شدن خودش یقین حاصل کرد، (﴿قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِيٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِيلَ﴾) گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودی نیست مگر خدایی که بنیاسرائیل به او ایمان آوردهاند؛ و آن، خداوندِ معبودِ به حق است، کسی که هیچ معبود راستینی جز او نیست، (﴿وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ﴾) و من از فرمانبرداران از دین خدا، و آنچه موسی آورده است میباشم.
(91) خداوند متعال با بیان اینکه ایمان دراین حالت برای او فایدهای ندارد، فرمود: (﴿ءَآلۡـَٰٔنَ﴾) آیا اکنون ایمان میآوری و به رسالت پیامبر خدا اقرار میکنی، (﴿وَقَدۡ عَصَيۡتَ قَبۡلُ﴾) حال آنکه قبلاً با انجام گناهان و کفر و تکذیب به ستیز برخاسته بودی، (﴿وَكُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾) و از تباهکاران بودی؟ پس ایمان به تو فایدهای نمیدهد، همانطور که شیوۀ الهی چنین است که وقتی کافران به حالت اضطرار برسند، ایمان آوردنشان به آنان سودی نمیدهد، چون ایمانشان ایمانی است ناشی از مشاهده و دیدن. همانند ایمان آوردن کسی که وارد قیامت میشود؛ زیرا ایمانی فایده میدهد، که به غیب باشد و صاحبش ندیده ایمان بیاورد.
(92) (﴿فَٱلۡيَوۡمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنۡ خَلۡفَكَ ءَايَةٗ﴾) مفسران گفتهاند: از آنجا که فرعون در دلهای بنی اسرائیل رعب و وحشت بزرگی داشت، انگار آنان غرق شدن وی را باور نکرده بودند و در آن شک داشتند. پس خداوند دریا را دستور داد تا جسد او را به مکان بلندی بیندازد تا برای آنان مایۀ عبرت و اندرز باشد. (﴿وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ عَنۡ ءَايَٰتِنَا لَغَٰفِلُونَ﴾) و بسیاری از مردم از آیات ما بیخبرند. بنابراین نشانههای ما را مکرر میبینند، اما به خاطر توجه نکردن به آنها فایده نمیبرند. اما کسیکه عقل و قلبی بیدار دارد، آیات خدا را بزرگترین دلیل بر صحت آنچه پیامبران آوردهاند، میداند.
(93) (﴿وَلَقَدۡ بَوَّأۡنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ مُبَوَّأَ صِدۡقٖ﴾) و بنی اسرائیل را در جایگاه خوب و پسندیدهای جای دادیم؛ یعنی خداوند آنها را در خانههای خاندان فرعون جای داد، و آنان را در سرزمین و دیار آنها جایگزین کرد. (﴿وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ﴾) و پاکیزهها را به آنان روزی دادیم، از قبیل: خوردنیها و نوشیدنیها و غیره. (﴿فَمَا ٱخۡتَلَفُواْ حَتَّىٰ جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ﴾) پس در مورد حق با یکدیگر اختلاف نورزیدند مگر وقتی که دانش و آگاهی به آنان رسید؛ آگاهی و دانشی که میبایست اتحاد و یکپارچگی آنان را به دنبال داشته باشد، اما برخی بر برخی دیگر ستم کردند و بسیاری از آنان خواستها و اهدافی داشتند که با حق مخالف بود. بنابراین در میان خود به اختلاف زیادی دچار شدند. (﴿إِنَّ رَبَّكَ يَقۡضِي بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ﴾) بیگمان پروردگارت روز قیامت دربارۀ چیزی که در آن اختلاف داشتند از روی حُکم دادگرانۀ خود که از علم تام و قدرت فراگیر وی نشأت میگیرد، در میان آنان داوری میکند. و اختلاف، مرض کشندهای است که برای اهل دین صحیح پیش میآید؛ زیرا شیطان وقتی ناامید شد از اینکه بندگان از وی پیروی نمینمایند و دین را به صورت کامل ترک نمیکنند، برای ایجاد اختلاف و انداختن حسد و دشمنی میان آنها تلاش میکند، پس این سبب بروز اختلاف میشود. سپس گمراه قلمداد کردن یکدیگر و دشمنیشان با یکدیگر، سبب رضایت و روشنی چشمان شیطان ملعون میگردد. آنان پروردگارشان یکی است، و پیامبرشان یکی است، و دینشان یکی است و منافع عمومی آنها یکی است ، پس چرا اختلاف میورزند؟ چرا که اختلاف، همبستگی و اتحاد آنها را پراکنده مینماید و انسجام و نظام آنها را از هم میپاشد، و در نتیجه بسیاری از منافع دینی و دنیوی را از دست داده و بسیاری از امور دینی از بین میرود. بار خدایا! از تو میجوییم به لطفی که نسبت به بندگان مومن خویش داری، شکاف و از هم پاشیدگی آنان را باری دیگر پیوند ده، و انس و الفت را در میان آنان برقرار کن، ای پروردگار بزرگ و بخشنده!
(94) خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه وسلم میفرماید: (﴿فَإِن كُنتَ فِي شَكّٖ مِّمَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ﴾) اگر دربارۀ چیزی که بر تو نازل کردهایم شک و تردید داری که آیا درست است یا نادرست؟ (﴿ فَسَۡٔلِ ٱلَّذِينَ يَقۡرَءُونَ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكَ﴾) از اهل کتابِ منصف و علمای راسخ بپرس؛ زیرا آنان به راست بودن آنچه که تو از آن خبر داده ای، و موافق بودن آن با کتابی که با آنهاست، اقرار میکنند. اگر گفته شود: بسیاری از یهودیان و نصارا -بلکه بیشترشان- پیامبر را تکذیب کردند، و با او مخالفت ورزیدند و دعوت او را نپذیرفتند و رد کردند؛ با این حال خداوند پیامبرش را دستور داد تا آنها را گواه بگیرد، و گواهی دادن آنها را بر صحت آنچه پیامبر آورده است، حجت قرار داده است؛ پس این چطور تفسیر میشود؟ پاسخ این را از چند جهت میتوان گفت: یکی اینکه شهادت و گواهی دادن وقتی که به گروهی یا به پیروان مذهبی یا به شهری نسبت داده شود، شامل افراد منصف و راستگوی آنها میگردد. اما غیر از منصفان و راستگویان -هرچند زیاد هم باشند- اعتباری ندارند؛ چون شهادت بر مبنای راستگویی و عدالت استوار است. و این گواهی دادن با ایمان آوردن بسیاری از دانشمندان ربّانی آنها مانند «عبد الله بن سلام» و یارانش و «کعب الأحبار» و غیر آن دو، و بسیاری از کسانی که در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم و جانشینانش و کسانی که پس از آنها بودند، حاصل گردیده است. و اینکه گواهی دادن اهل کتاب برای پیامبر صلی الله علیه وسلم بر اساس کتابشان تورات است که آنها به آن منتسباند. پس اگر در تورات چیزی وجود داشته باشد که موافق با قرآن باشد و آن را تصدیق نماید و به صحت آن گواهی دهد، و از طرفی همۀ اهل کتاب جمع شوند و آن را انکار کنند به آنچه پیامبر آورده است، عیبی وارد نمیکند. و اینکه خداوند متعال پیامبرش را دستور داد تا اهل کتاب را بر صحت و درست بودن آنچه آورده است گواه بگیرد، و این را در ملأ عام اعلان نمود. و مشخص است که بسیاری از اهل کتاب به شدّت در صدد ابطال دعوت پیامبر صلی الله علیه وسلم بودند، پس اگر آنان در نزد خود چیزی داشتند که آنچه را خدا بیان کرده است رد میکرد، حتماً آن را آشکار میکردند. پس وقتی که چنین نکردند، این خود روشنترین دلیل بر صحت قرآن و راستی آن است. و اینکه بیشتر اهل کتاب دعوت پیامبر صلی الله علیه وسلم را رد نکردند، بلکه بیشترشان آن را پذیرفتند و از روی اختیار از آن فرمان بردند؛ زیرا پیامبر در حالی مبعوث شد که بیشتر مردمِ روی زمین اهل کتاب بودند، و مدت زیادی بر دین پیامبر نگذشت تا اینکه بیشتر اهل شام و مصر و عراق و سرزمینهایی که در کنار آن بود و مقر دین اهل کتاب بود، به اسلام گرویدند و کسی جز فرمانروایانی که ریاستشان را بر حق ترجیح میدادند، و مردمانِ عوام و نادانی که از آنها پیروی میکردند، و کسانی که فقط نام دین را یدک میکشیدند، مانند فرنگیها، که در حقیقت دهری و بیدین هستند و از ادیان پیامبران دور میباشند، باقی نماند. واین فرنگیها خود را به دین مسیح نسبت میدهند تا فرمانروایی خود را رواج دهند، و مردم را به باطل خود بفریبند. و هرکس حالات آنها را بنگرد، این را میداند. (﴿لَقَدۡ جَآءَكَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ﴾) بیگمان از سوی پروردگارت حقی برای تو آمده است که به هیچ صورت در آن شکی نیست. (﴿فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَ﴾) پس، از شک کنندگان مباش. مانند فرمودۀ الهی که میفرماید: ﴿كِتَٰبٌ أُنزِلَ إِلَيۡكَ فَلَا يَكُن فِي صَدۡرِكَ حَرَجٞ مِّنۡهُ﴾ کتابی است که آن را به سوی تو فرستادهایم، پس در دلت از آن شک و تردیدی نباشد.
(95) (﴿وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾) و نیز از آنان مباش که آیات خدا را تکذیب کردند، آنگاه از زیانکاران خواهی بود. خلاصه مطلب اینکه خداوند از دو چیز نهی کرده است: شک و تردید در قرآن، و بیشتر از آن یعنی تکذیب کردن آیات روشن خداوند که به هیچ صورتی قابل تکذیب نیست. و خداوند نتیجۀ تکذیب قرآن یا داشتن شک و شبهه را زیانمندی قرار داده است. زیانمندی؛ یعنی از دست دادن هر سود و نفعی، و این زیان مندی با از دست دادن پاداش دنیا و آخرت و پیش آمدن عذاب در دنیا و آخرت تحقق مییابد. و نهی کردن از چیزی، دستور دادن به ضد آن است، پس خداوند به تصدیق کردن کامل قرآن و اطمینان داشتن به آن و روی آوردن به آن در علم و عمل دستور میدهد. پس با این کار، بنده از سودمندان میشود؛ کسانی که به بزرگترین خواستهها و بهترین امور وکاملترین فضیلتها دست یافته، و هر زیان و ضرری از آنان دور میشود.
(96) خداوند متعال میفرماید: (﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ حَقَّتۡ عَلَيۡهِمۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ﴾) بیگمان آنان که حکم پروردگارت بر آنان تحقق یافته است که از گمراهان و اهل جهنم هستند، باید به سوی آنچه که خداوند مقدر نموده است، بروند. پس آنان ایمان نمیآورند گرچه نشانههای زیادی نزدشان بیاید، پس نشانهها، جز سرکشی و افزودن به گمراهی، چیزی به آنها نمیافزاید. و خداوند بر آنان ستم نکرده است، بلکه آنان با رد کردن حق، آنگاه که نخستین بار نزدشان آمد، بر خود ستم کردند، پس خداوند به سزای کارشان بر دلها و گوشها و چشمهایشان مُهر زد. پس ایمان نمیآورند، مگر آنکه عذاب دردناکی را که به آنان وعده داده شده است، ببینند. در آن هنگام به یقین میدانند که آنچه بر آن بودند، گمراهی بوده؛ و آنچه پیامبران برایشان آوردند، حق است. اما این زمانی است که ایمان آوردنشان سودی به آنان نمیبخشد؛ پس در آن روز، عذرخواهیِ ستمکاران به آنان فایدهای نمیدهد، و آنان به دنیا بر نمیگردند. و اما آیات خدا به کسی فایده میرساند که دلی آگاه و گوشی شنوا داشته باشد.
(97) خداوند متعال میفرماید: (﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ حَقَّتۡ عَلَيۡهِمۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ﴾) بیگمان آنان که حکم پروردگارت بر آنان تحقق یافته است که از گمراهان و اهل جهنم هستند، باید به سوی آنچه که خداوند مقدر نموده است، بروند. پس آنان ایمان نمیآورند گرچه نشانههای زیادی نزدشان بیاید، پس نشانهها، جز سرکشی و افزودن به گمراهی، چیزی به آنها نمیافزاید. و خداوند بر آنان ستم نکرده است، بلکه آنان با رد کردن حق، آنگاه که نخستین بار نزدشان آمد، بر خود ستم کردند، پس خداوند به سزای کارشان بر دلها و گوشها و چشمهایشان مُهر زد. پس ایمان نمیآورند، مگر آنکه عذاب دردناکی را که به آنان وعده داده شده است، ببینند. در آن هنگام به یقین میدانند که آنچه بر آن بودند، گمراهی بوده؛ و آنچه پیامبران برایشان آوردند، حق است. اما این زمانی است که ایمان آوردنشان سودی به آنان نمیبخشد؛ پس در آن روز، عذرخواهیِ ستمکاران به آنان فایدهای نمیدهد، و آنان به دنیا بر نمیگردند. و اما آیات خدا به کسی فایده میرساند که دلی آگاه و گوشی شنوا داشته باشد.
(98) خداوند متعال میفرماید: (﴿فَلَوۡلَا كَانَتۡ قَرۡيَةٌ﴾) پس چرا مردم هیچ شهری از شهرهایی که مردمش [حق را] تکذیب کردهاند بر آن نبودند، (﴿ءَامَنَتۡ﴾) آنگاه که عذاب را دیدند ایمان بیاورند، (﴿فَنَفَعَهَآ إِيمَٰنُهَآ﴾) و ایمانشان به آنان سود برساند؟ یعنی هیچ کس از آنان به هنگام دیدن عذاب، فایدهای از ایمان آوردنش نبرده است. همانطور که خداوند اندکی پیشتر حالت فرعون را بیان کرد و فرمود: ﴿ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِيٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ﴾ ایمان آوردم که هیچ معبودی نیست مگر خدایی که بنیاسرائیل به او ایمان آورده است، و من از فرمانبرداران هستم. پس به او گفته شد: ﴿ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَيۡتَ قَبۡلُ وَكُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾ آیا اکنون ایمان میآوری، حال آنکه قبلاً نافرمانی کردی و از تباهکاران بودی؟ و همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥ وَكَفَرۡنَا بِمَا كُنَّا بِهِۦ مُشۡرِكِينَ فَلَمۡ يَكُ يَنفَعُهُمۡ إِيمَٰنُهُمۡ لَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَاۖ سُنَّتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي قَدۡ خَلَتۡ فِي عِبَادِهِۦ﴾ پس هنگامی که عذاب ما را دیدند، گفتند: تنها به خدا ایمان آورده؛ و به آنچه شریک خدا میساختیم، کفر ورزیدیم. پس ایمان آوردنشان، هنگامی که عذاب ما را دیدند، به آنان سودی نبخشید. این سنت خداست که در میان بندگانش گذشته است. و خداوند متعال فرموده است: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُۚ كَلَّآ﴾ تا هنگامیکه مرگ به سراغ یکی از آنها آید، میگوید: «ای پروردگارم! من را دوباره به دنیا برگردان، امید است به تلافی کارهای گذشته، عمل صالح انجام دهم.» نه چنین نیست. و حکمت این امر، ظاهر است؛ زیرا ایمانِ اضطراری در حقیقت ایمان نیست، چون اگر عذاب و کاری که او را مجبور به ایمان آوردن کرده است از او دور شود، به کفر و ناسپاسی برمیگردد. (﴿إِلَّا قَوۡمَ يُونُسَ لَمَّآ ءَامَنُواْ﴾) مگر قوم یونس که چون بعد از اینکه عذاب را مشاهده کردند ایمان آوردند، (﴿كَشَفۡنَا عَنۡهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡيِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِينٖ﴾) عذاب رسوایی را در زندگانی دنیا از آنان دور کردیم، و آنان را تا مدتی برخوردار نمودیم. پس آنها از این قاعدۀ کلّی و سابق مستثنی هستند. وحتماً در این، حکمتی است از جانب خدایی که به پیدا و پنهان آگاه است، و فهم و درک ما از آن عاجز است. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾ و بیگمان یونس از زمرۀ پیامبران است. تا آنجا که میفرماید: ﴿وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ يَزِيدُونَ فََٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِينٖ﴾ و او را به سوی صد هزار یا بیشتر فرستادیم، پس ایمان آوردند و آنان را تا مدتی بهرهمند ساختیم. و شاید حکمت این باشد که اگر هلاکشدگان بازگردانده میشدند، به آنچه از آن نهی شده بودند برگشته و آن را تکرار میکردند. اما خداوند دانست که قوم یونس بر ایمانشان پایدار خواهند ماند، و خداوند بهتر میداند.
(99) خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه وسلم فرمود: (﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَأٓمَنَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ كُلُّهُمۡ جَمِيعًا﴾) و اگر پروردگارت میخواست، همۀ آنان که در زمین هستند ایمان میآوردند. به این صورت که خداوند ایمان را به آنها الهام میکرد، و دلهایشان را بر پرهیزگاری یاری میداد. پس او میتواند چنین کاری بکند، اما حکمتش اقتضا نموده است که برخی از مردم مؤمن و برخی کافر باشند. (﴿أَفَأَنتَ تُكۡرِهُ ٱلنَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُواْ مُؤمِنِينَ﴾) آیا شما میتوانی مردمان را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟! یعنی این کار را نمیتوانی بکنی، و هیچ کس غیر از خدا نمیتواند این کار را بکند.
(100) (﴿وَمَا كَانَ لِنَفۡسٍ أَن تُؤۡمِنَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾) و هیچ کس نمیتواند ایمان بیاورد مگر اینکه خدا اجازه دهد؛ یعنی با اراده و اجازه و تقدیر شرعی خدا، میتواند ایمان بیاورد. پس هرکس که شایستۀ ایمان آوردن باشد، خداوند او را توفیق داده و هدایت مینماید. (﴿وَيَجۡعَلُ ٱلرِّجۡسَ عَلَى ٱلَّذِينَ لَا يَعۡقِلُونَ﴾) و گمراهی و بدی را بر کسانی قرار میدهد، که اوامر و نواهی خداوند را نمیفهمند و به اندرز و پندهای او توجهی نمیکنند.
(101) خداوند بندگانش را به تأمل و اندیشه درآنچه که در آسمانها و زمین است، فرا میخواند. و منظور از نگاه کردن، تفکر و عبرت گرفتن و اندیشیدن در آنچه در آسمانها و زمین است، میباشد؛ زیرا برای گروهی که ایمان میآورند و یقین میکنند، در آن عبرتها و نشانههایی است دال بر اینکه تنها خداوند معبود شایسته و پسندیده و بزرگ و بخشنده و دارای نامها و صفات بزرگ است. (﴿وَمَا تُغۡنِي ٱلۡأٓيَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَ﴾) و آیات و بیم دادنها به گروهی که ایمان نمیآورند، سودی نمیبخشد؛ زیرا آنها از آیات و نشانهها بهرهمند نشده و فایده نمیبرند؛ زیرا رویگردانی کرده و مخالفت میورزند.
(102) (﴿فَهَلۡ يَنتَظِرُونَ﴾) پس آیا جز مانند روزهای پیشینیانشان را انتظار میکشند؟! آیا کسانی که به آیات واضح و روشن خدا ایمان نمیآورند، جز هلاکت و عذابی را که پیشینیان را دربر گرفت، انتظار میکشند؟! اینان کارشان مانند کار آنهاست، و سنت و قانون خدا در میان گذشتگان و آیندگان جاری است. (﴿قُلۡ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِينَ﴾) بگو: چشم به راه باشید، من نیز همراه شما از چشم به راهانم. پس خواهید دانست که سرانجام نیکو و نجات یافتن در دنیا و آخرت، از آن چه کسی خواهد بود؟ و حقیقتاً سرانجام نیک و نجات، جز برای پیامبران و پیروانشان نخواهد بود. بنابراین فرمود:
(103) (﴿ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾) سپس پیامبران خود و مؤمنان را از ناگواریها و سختیهای دنیا و آخرت نجات میدهیم، (﴿كَذَٰلِكَ حَقًّا عَلَيۡنَا نُنجِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) به همان شیوه بر خود واجب کردهایم که مؤمنان را نجات دهیم. و این جزو دفاع کردن خداوند از مؤمنان است. پس خداوند از مؤمنان دفاع مینماید، و بر حسب ایمانی که بنده دارد، او را از سختیها نجات میدهد.
(104) خداوند متعال به پیامبرش، سرور پیامبران و پیشوای پرهیزگاران و بهترین یقین کنندگان، محمد صلی الله علیه وسلم میفرماید: (﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمۡ فِي شَكّٖ مِّن دِينِي﴾) بگو: ای مردم! اگر شما دربارۀ آیین من در شک و تردید هستید، من در مورد آن شکی ندارم، بلکه به یقین میدانم که آن حق است، و آنچه که شما به غیر از خداوند میخوانید، باطل است، و من در این مورد دلایل روشن و حجتهای قاطع دارم. بنابراین خداوند متعال فرمود: (﴿فَلَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِينَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾) پس آنچه از بتها و همتایان و غیره را که به غیر از خدا میپرستید، نمیپرستم؛ چون آنها چیزی را نمیآفرینند و کسی را روزی نمیدهند و هیچ کاری را تدبیر نمیکنند، بلکه آنها مخلوقات مسخّری هستند و چیزی ندارند که مقتضی پرستش آنان باشد. (﴿وَلَٰكِنۡ أَعۡبُدُ ٱللَّهَ ٱلَّذِي يَتَوَفَّىٰكُمۡ﴾) بلکه خداوندی را میپرستم که شما را میمیراند؛ یعنی او خداوندی است که شما را آفریده است و شما را میمیراند، سپس شما را بر میانگیزد تا طبق اعمالتان سزا و جزایتان بدهد. پس او کسی است که سزاوار پرستش است و برای او نماز بگزارید و در برابر او سرِ سجده بر زمین آرید.
(105) (﴿وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَأَنۡ أَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗا﴾) و فرمان یافتهام که از مؤمنان باشم، و به من فرمان داده شده است که به آیینی رو کنم که خالی از هر شرک و انحرافی است؛ یعنی کارهای ظاهری و باطنی خود را برای خدا خالص بگردان، و با روی آوردن به خدا و رویگرداندن از غیر خدا، همۀ قوانین دین را برپا بدار. (﴿وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ﴾) و از مشرکان مباش؛ حالت آنها را به خود مگیر و با آنان همراهی مکن.
(106) (﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ﴾) و به غیر از خدا کسی و چیزی را به فریاد مخوان که به تو سودی نمیبخشد، و زیانی نمیرساند. و هیچ مخلوقی نمیتواند زیانی برساند و یا سودی دهد، بلکه فایده دهنده و زیان رساننده، تنها خداوند متعال است. (﴿فَإِن فَعَلۡتَ﴾) پس اگر چنین کردی؛ و به جای خدا، آنچه را که نمیتواند به تو فایده و زیانی برساند، به فریاد خواندی، (﴿فَإِنَّكَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾) همانا آنگاه از کسانی خواهی شد که با هلاک ساختن خود به خویشتن زیان رساندهاند. و منظور از این ستم، شرک ورزیدن است، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ﴾ بیگمان شرک، ستم بزرگی است. پس وقتی که بهترین فرد [=رسول اکرم صلی الله علیه وسلم] اگر با خداوند غیر از او را بخواند از ستمکارانِ مشرک خواهد شد، دیگران چطور خواهند بود؟!
(107) این بزرگترین دلیل است بر اینکه تنها خداوند سزاوار عبادت است؛ زیرا او نفعدهنده و زیان رساننده و بخشنده و محروم کننده میباشد؛ و هرگاه زیانی از قبیل: فقر و بیماری و مانند آن را بیاورد، (﴿فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَ﴾) جز او هیچ کس نمیتواند آن را برطرف گرداند؛ چون اگر همه مردم جمع شوند تا فایدهای برسانند، نمیتوانند فایدهای برسانند جز آنچه خداوند نوشته است، و اگر همه جمع شوند تا به کسی زیانی برسانند نمیتوانند هیچ زیانی به او برسانند، مگر اینکه خداوند بخواهد. بنابراین فرمود: (﴿ وَإِن يُرِدۡكَ بِخَيۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦ﴾) و اگر [خدا] خیری در حق تو بخواهد، هیچ کس نمیتواند بخشش و احسان او را رد کند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿مَّا يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَاۖ وَمَا يُمۡسِكۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦ﴾ رحمتی که خداوند برای مردم میگشاید، هیچکس نمیتواند آن را باز دارد؛ و آنچه را بازدارد، هیچ کس نمیتواند بعد از او آن را روانه کند. (﴿يُصِيبُ بِهِۦ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ﴾) رحمت خویش را به هر کس از خلق خود که بخواهد، اختصاص میدهد، و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگ است. (﴿وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ﴾) و او آمرزندۀ همۀ لغزشهاست، و بندهاش را برای کسب اسباب آمرزش خود توفیق میدهد؛ سپس وقتی بنده آن اسباب را فراهم نمود، خداوند گناهان کوچک و بزرگش را میآمرزد. (﴿ٱلرَّحِيمُ﴾) مهربان است و رحمت و مهربانی او هر چیزی را فرا گرفته، و احسان او به همۀ موجودات رسیده است، طوری که همۀ موجودات نمیتوانند برای یک لحظه از احسان او بینیاز باشند. پس وقتی که بنده به یقین دانست که تنها خدا نعمتها را داده و تنها او رنجها را دور مینماید، خوبیها را عطا کرده، و بدیها و اندوهها را دور میکند، و دانست که هیچ مخلوقی اختیاری ندارد، و هیچ چیزی در دستشان نیست مگر آنچه که خداوند اراده کند، یقین خواهد کرد که خداوند حق است، و آنچه را که به غیر از او میخوانند، باطل است. بنابراین پس از آنکه دلیل روشن را بیان کرد، فرمود:
(108) (﴿قُلۡ﴾) ای پیامبر! بعد از آنکه حق روشن شد، بگو: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَكُمُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكُمۡ﴾) ای مردم! از سوی پروردگارتان حق برای شما آمده است؛ یعنی خبر راستین که با دلایل واضح تأیید شده و هیچ شک و تردیدی در آن نیست، و آن از جانب پروردگارتان به شما رسیده است. و بزرگترین عنایت او نسبت به شما این است که این قرآن را برای شما فرستاده که بیانگر هر چیزی است، و در آن انواع احکام و مطالب الهی و اخلاق پسندیده برای شما وجود دارد، و بزرگترین احسان او برای شماست که در آن گمراهی از هدایت مشخص گردیده، و برای هیچ کس شبههای باقی نگذاشته است. (﴿فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ﴾) پس هرکس که به رهنمود خدا راهیاب شود، به گونهای که حق را بشناسد و بفهمد و آن را بر دیگر چیزها ترجیح دهد، (﴿فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِۦ﴾) فقط به سودِ خودش است، و خداوند از بندگانش بی نیاز است، و نتیجه و ثمرۀ اعمالشان به خود آنها برمیگردد. (﴿وَمَن ضَلَّ﴾) و هرکس گمراه شود به این صورت که از شناخت حق یا عمل کردن به آن روی بگرداند، (﴿فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيۡهَا﴾) فقط به زیان خودش گمراه میشود، و هیچ زیانی به خداوند نمیرساند. پس او فقط به خودش زیان میرساند. (﴿وَمَآ أَنَا۠ عَلَيۡكُم بِوَكِيلٖ﴾) و من بر شما نگاهبان نیستم، و مراقب اعمالتان نبوده و شما را بر اعمالتان محاسبه نمیکنم، بلکه فقط بیم دهندهای برای شما هستم، و خداوند مراقب و نگاهبان شماست. پس تا فرصت و مهلت دارید، تجدید نظر کنید.
(109) (﴿وَٱتَّبِعۡ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ﴾) ای پیامبر! از آنچه بر تو وحی میشود ـ در علم و عمل و با زبان حال و با فرا خواندن به سوی آن ـ پیروی کن. (﴿وَٱصۡبِرۡ﴾) و بر این امر شکیبایی کن؛ زیرا این بالاترین نوع شکیبایی و بردباری است و سرانجامِ پسندیدهای دارد. پس سست مباش و به کارت ادامه بده و بر آن مواظبت کن و پایدار باش. (﴿حَتَّىٰ يَحۡكُمَ ٱللَّهُ﴾) تا آنکه خداوند بین شما و کسانی که تو را تکذیب کردهاند، داوری نماید، (﴿وَهُوَ خَيۡرُ ٱلۡحَٰكِمِينَ﴾) و او بهترین داوران است؛ زیرا حکم و داوریِ او مشتمل بر عدالت کاملی است که بر آن ستایش میشود. و پیامبر صلی الله علیه وسلم از دستور پروردگارش فرمان برد و بر راه راست پا برجا ماند تا اینکه خداوند دینش را بر سایر ادیان و پیامبرش را بر دشمنانش پیروز گرداند، بعد از اینکه او را با دلیل و برهان بر آنها چیره گرداند. پس ستایش و سپاسِ نیکو خدا را سزد آن گونه که شایستۀ بزرگی و عظمت و کمال و گستردگی احسانش میباشد.