(1) قول مناسبتر در رابطه با حروف مقطعهای که در اوایل برخی سورههای قرآن آمده، این است که بدون مستند شرعی از ذکر معنی برای آنها خودداری کنیم و در عین حال یقین داشته باشیم که خداوند اینها را بیهوده نازل نکرده است، بلکه در پس آن حکمتی است که ما از آن بی خبریم.
(2) خداوند متعال از حکمت تامّۀ خود خبر داده و حکمت او مقتضی آن نیست که هرکس بگوید مؤمن است و ادعای ایمان بکند، آزمایش نشود؛ و از شر مشکلات در امان بماند و برای وی چیزی پیش نیاید که ایمان وی و فروع آن را دچار تشویش کند. زیرا اگر چنین بود، راستگو از دروغگو؛ و کسی که برحق است از کسی که بر باطل میباشد، مشخص نمیگردید. اما سنت خداوند متعال و شیوۀ او درمیان پیشینیان و در میان این امت به گونهای بوده است که آنها را با خوشیها و ناخوشیها، تنگدستی و سرمایهداری، شادیها و ناگواریها، فقر و توانگری و در برخی مواقع پیروز گرداندن دشمنان بر آنان و جهاد با آنان در قول و عمل و امثال آن بیازماید. البته همۀ این آزمایشات به دو چیز برمیگردد: اول: شبهاتی که معارض و دشمن عقیده هستند؛ دوم: شهواتی که معارض و دشمن اراده میباشند. پس هرکس به هنگام پیش آمدن شبهات، ایمانش پایدار بماند و متزلزل نشود؛ و آن شبهات را با حقی که همراه اوست، دور کند؛ و به هنگام پیش آمدن شهوات که آدمی را به ارتکاب نافرمانیها و گناهان وامیدارند، یا از آنچه خداوند و پیامبرش به آن دستور دادهاند برمیگردانند، به مقتضای ایمان عمل کند و با شهوت خود مبارزه نماید، این بر صداقت و راستی ایمان او دلالت مینماید. و هرکس به هنگام پیش آمدن شبهات، شک و تردید در دل او به وجود بیاید؛ و به هنگام پیش آمدن شهوات، مرتکب گناهان شود و یا از انجام واجبات باز بماند، این بر عدم صحت ایمان او دلالت مینماید. و مردم در این رابطه، درجات و مقامهایی دارند که جز خدا کسی آن را نمیداند. برخی زیاد پیش میروند و برخی در همان ابتدا میمانند. از خداوند میخواهیم که ما را در زندگانی دنیا و آخرت ثابت قدم و استوار بدارد. پس امتحان و آزمایش برای مردم، مانند کورۀ آهنگری است که ناپاکیهای موجود را بیرون میریزد.
(3) خداوند متعال از حکمت تامّۀ خود خبر داده و حکمت او مقتضی آن نیست که هرکس بگوید مؤمن است و ادعای ایمان بکند، آزمایش نشود؛ و از شر مشکلات در امان بماند و برای وی چیزی پیش نیاید که ایمان وی و فروع آن را دچار تشویش کند. زیرا اگر چنین بود، راستگو از دروغگو؛ و کسی که برحق است از کسی که بر باطل میباشد، مشخص نمیگردید. اما سنت خداوند متعال و شیوۀ او درمیان پیشینیان و در میان این امت به گونهای بوده است که آنها را با خوشیها و ناخوشیها، تنگدستی و سرمایهداری، شادیها و ناگواریها، فقر و توانگری و در برخی مواقع پیروز گرداندن دشمنان بر آنان و جهاد با آنان در قول و عمل و امثال آن بیازماید. البته همۀ این آزمایشات به دو چیز برمیگردد: اول: شبهاتی که معارض و دشمن عقیده هستند؛ دوم: شهواتی که معارض و دشمن اراده میباشند. پس هرکس به هنگام پیش آمدن شبهات، ایمانش پایدار بماند و متزلزل نشود؛ و آن شبهات را با حقی که همراه اوست، دور کند؛ و به هنگام پیش آمدن شهوات که آدمی را به ارتکاب نافرمانیها و گناهان وامیدارند، یا از آنچه خداوند و پیامبرش به آن دستور دادهاند برمیگردانند، به مقتضای ایمان عمل کند و با شهوت خود مبارزه نماید، این بر صداقت و راستی ایمان او دلالت مینماید. و هرکس به هنگام پیش آمدن شبهات، شک و تردید در دل او به وجود بیاید؛ و به هنگام پیش آمدن شهوات، مرتکب گناهان شود و یا از انجام واجبات باز بماند، این بر عدم صحت ایمان او دلالت مینماید. و مردم در این رابطه، درجات و مقامهایی دارند که جز خدا کسی آن را نمیداند. برخی زیاد پیش میروند و برخی در همان ابتدا میمانند. از خداوند میخواهیم که ما را در زندگانی دنیا و آخرت ثابت قدم و استوار بدارد. پس امتحان و آزمایش برای مردم، مانند کورۀ آهنگری است که ناپاکیهای موجود را بیرون میریزد.
(4) آیا کسانی که اراده و خواست آنها بر انجام بدیها و ارتکاب جنایتها رفته است، گمان میبرند که اعمال آنها فراموش میشود و خداوند از آنها غافل خواهد بود، یا از دست خداوند در میروند؟ بنابراین آنها اقدام به انجام گناه کردهاند و انجام گناه برای آنها آسان شده است؟ (﴿سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ﴾) داوری و قضاوت آنها چه بد است! زیرا آن یک حکم و داوری ستمگرانه است؛ چون بدان مفهوم است که آنها قدرت خدا و حکمت او را انکار میکنند و چنین حکم میکنند که خدا قدرت و حکمت ندارد و آنها قدرت دارند و بهوسیلۀ قدرت و توانایی خویش، خود را از عذاب خدا نجات میدهند، حال آنکه آنان ضعیفترین و ناتوانترین موجود میباشند.
(5) ای کسی که پروردگارت را دوست داری و به نزدیکی و دیدار او مشتاقی؛ و در راه نیل به خشنودیهای او تلاش میکنی! مژده باد که دیدار دوست نزدیک است؛ زیرا دیدار و قرب الهی میآید. و هر آنچه که بیاید، نزدیک است. پس برای لقای خداوند توشه فراهم کن؛ و به سوی او حرکت کن؛ و امیدوار باش و آرزو و امید رسیدن به او را داشته باش. ولی اینطور نیست که هرکس هرچه بخواهد، به او داده شود؛ و اینطور نیست که هرکس آرزو کند، آرزویش برآورده شود؛ زیرا خداوند صداها را میشنود و نیتها را میداند، پس هر کس در این راه راستگو باشد، خداوند آنچه را که آرزو کرده است، به او میدهد. و هرکس دروغگو باشد، ادعایش به او فایدهای نمیرساند. و خداوند میداند که چه کسی شایستۀ محبت اوست و چه کسی شایستۀ آن نیست.
(6) (﴿وَمَن جَٰهَدَ﴾) و هرکس با نفس و شیطان و دشمن کافر خود جهاد کند، (﴿فَإِنَّمَا يُجَٰهِدُ لِنَفۡسِهِۦٓ﴾) او به سود خود جهاد میکند، چون فایدهاش به او برمیگردد، (﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) و خداوند از جهانیان بینیاز است و آنها را به این منظور به جهاد دستور نداده است که فایدهای به او برسد؛ و اگر آنها را از چیزی نهی کرده، به خاطر این نیست که بر آنها بخیل است. و دانسته شد که مکلّف، در [راستای ادای] اوامر و نواهی [خدا] به جهاد نیاز دارد؛ چون بر او سنگینی میکند؛ و شیطانش او را از آن بازمیدارد و دشمن کافرش او را از برپا داشتن آن بهطور شایسته منع میکند. و اینها معارضه و مخالفتهایی است که به مجاهدت و تلاش زیادی نیاز دارد.
(7) کسانی که خداوند با ایمان و توفیق بر انجام اعمال صالح بر آنها منت نهاده است، گناهانشان را خواهد زدود و بدیهایشان را دور خواهد کرد؛ زیرا نیکیها بدیها را از میان میبرند. (﴿وَلَنَجۡزِيَنَّهُمۡ أَحۡسَنَ ٱلَّذِي كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾) و به آنان نیکوترین آنچه میکردند، پاداش میدهیم. و آنچه آنها میکردند، اعمال خیر است، از قبیل: واجبات و مستحبات، پس اینها بهترین چیزهایی هستند که بنده انجام میدهد، چون او امور مباح و غیره را نیز انجام میدهد. پس واجبات و مستحبات بهترند.
(8) انسان را فرمان دادیم؛ و او را توصیه نمودیم تا با پدر و مادرش در قول و عمل به نیکی رفتار کند و همواره با آنها نیکی نماید؛ و هرگز نافرمانی آنها را نکند و با آنها در سخن و کردار به بدی رفتار ننماید. (﴿وَإِن جَٰهَدَاكَ لِتُشۡرِكَ بِي مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٞ فَلَا تُطِعۡهُمَآ﴾) و اگر بخواهند تو را وادارند تا چیزی را که به حقیقت آن دانشی نداری به من شرک آوری، از آنان اطاعت مکن. و هیچ کس از صحت شرک ورزیدن به خدا آگاهی و دانش ندارد. و این، بزرگ و خطرناک نشان دادن قضیۀ شرک است. (﴿إِلَيَّ مَرۡجِعُكُمۡ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾) بازگشت شما به سوی من است؛ و شما را به آنچه میکردید، خبر میدهم. و شما را طبق اعمالتان مجازات خواهم کرد. پس با پدر و مادرتان نیکی کنید و اطاعت آنها را بر همه چیز مقدم بدارید، جز اطاعت از خدا و پیامبرش که اطاعت آنها بر هرچیزی مقدم است.
(9) هر کس به خدا ایمان بیاورد و عمل صالح انجام بدهد، خداوند به او وعده داده است که وی را در زمرۀ بندگان شایستۀ خود از قبیل: پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان قرار میدهد و هر یک بر حسب درجه و مقامی که دارد، نزد خداوند برخوردار خواهد شد. پس ایمان صحیح و عمل صالح، نشانۀ سعادت و خوشبختی صاحبش است و بیانگر آن است که او، بندۀ خداوند بخشندۀ مهربان و از زمرۀ بندگان شایستۀ اوست.
(10) وقتی خداوند بیان نمود که او حتماً هرکس را که ادعای ایمان کند، مورد آزمایش قرار میدهد تا راستگو از دروغگو مشخص شود؛ پس از آن بیان فرمود، گروهی از مردم هستند که در برابر آزمونها و مشکلات، بردباری و پایداری ندارند. بنابراین فرمود: (﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ فَإِذَآ أُوذِيَ فِي ٱللَّهِ﴾) و از مردم کسانی هستند که میگویند به خداوند ایمان آوردهایم، اما وقتی در راه خدا مورد اذیت و آزار قرار گیرند، به این صورت که مورد ضرب و شتم واقع شوند یا مالشان از آنها گرفته شود یا مورد عیبجویی قرار گیرند تا از دینشان برگردند و به باطل روی آورند، (﴿جَعَلَ فِتۡنَةَ ٱلنَّاسِ كَعَذَابِ ٱللَّهِ﴾) شکنجۀ مردم را مانند عذاب خدا میشمارد؛ یعنی شکنجۀ مردم را، عامل بازدارندهای برای ایمان و پایداری بر آن میشمارد، همانطور که عذاب خداوند، آدمی را از چیزهایی که باعث آمدن عذاب میشود، باز میدارد. (﴿وَلَئِن جَآءَ نَصۡرٞ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمۡ﴾) و اگر پیروزیی از سوی پروردگارت نصیب شما مؤمنان گردد، میگویند: ما که با شما بودیم؛ چرا که پیروزی با خواست و میل آنها مطابق است. این نوع از مردم، کسانی هستند که خداوند در مورد آنان فرموده است: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖۖ فَإِنۡ أَصَابَهُۥ خَيۡرٌ ٱطۡمَأَنَّ بِهِۦۖ وَإِنۡ أَصَابَتۡهُ فِتۡنَةٌ ٱنقَلَبَ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ خَسِرَ ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةَۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِينُ﴾ ]الحج: 11] «بعضی از مردم، خدا را در حاشیه و کناره میپرستند؛ پس اگر سود و خیری به ایشان برسد، به سبب آن شاد و آسوده خاطر و استوار میشوند؛ و اگر بلا و مصیبتی بدیشان برسد، عقبگرد میکنند، بدین ترتیب هم دنیا و هم آخرت را از دست میدهند، و قطعاً این، زیان آشکاری است». (﴿أَوَ لَيۡسَ ٱللَّهُ بِأَعۡلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) آیا خداوند به آنچه در دلهای جهانیان است، داناتر نیست؟! چرا که شما را از این گروه خبر داده است، گروهی که دارای حالت و وضعیتی است که برایتان توصیف نمود و از این طریق، کمال علم و حکمت گستردهاش را میدانید.
(11) (﴿وَلَيَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَيَعۡلَمَنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ﴾) یعنی خداوند بدین جهت آزمونها و مشکلات را مقدر نموده، تا آنچه را که در مورد آنها میداند، مشخص نماید؛ و آنها را به آنچه که از آنان سر زده است، سزا و جزا بدهد؛ نه اینکه آنها را فقط به سبب آنچه در موردشان میداند، مجازات کند؛ چون ممکن است آنها در برابر خداوند ادعا کنند که اگر مورد آزمایش قرار میگرفتند، ثابت قدم و پایدار میماندند.
(12) خداوند از افترا و دروغ گفتن کافران و دعوت کردن مؤمنان به دینشان خبر میدهد؛ و در ضمن مؤمنان را از اینکه فریب کافران را بخورند و در دام مکر آنها بیفتند، بر حذر میدارد. پس میفرماید: (﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّبِعُواْ سَبِيلَنَا﴾) و کافران به مؤمنان گفتند: از راه ما پیروی کنید؛ پس دین خود یا بخشی از آن را رها کنید و از آیین ما پیروی نمایید؛ زیرا ما تضمین میکنیم که (﴿وَلۡنَحۡمِلۡ خَطَٰيَٰكُمۡ﴾) گناهان شما را برعهده گیریم، درحالی که این کار در دست آنها نیست. بنابراین فرمود: (﴿وَمَا هُم بِحَٰمِلِينَ مِنۡ خَطَٰيَٰهُم مِّن شَيۡءٍ﴾) و آنان چیزی از گناهان ایشان را برنخواهند داشت. پس این برداشتن گناه، گرچه صاحبش به آن راضی باشد، برای گناهکار فایدهای ندارد؛ زیرا حق از آن خداست و خداوند این اختیار را به بنده نداده است که در حق خداوند جز به فرمان و دستور او تصرف نماید، بلکه حکم و فرمان الهی این است که ﴿أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ﴾ هیچ حمل کنندهای بار گناه کسی دیگر را حمل نمیکند. و از آنجا که از این گفتۀ الهی (﴿وَمَا هُم بِحَٰمِلِينَ مِنۡ خَطَٰيَٰهُم مِّن شَيۡءٍ﴾) [و آنان چیزی از گناهان ایشان را برنخواهند داشت]، گاهی چنین برداشت میشود کافرانی که مردمان را به کفر خود فرا میخوانند ـ و امثال آنها که دیگران را به باطل خود دعوت میکنند ـ جز گناهی که مرتکب شدهاند، چیزی بر آنها نیست؛ و گناهی که دیگران انجام دادهاند، بر آنها نخواهد بود گرچه آنها سبب آن بوده باشند، برای دفع این توهم فرمود:
(13) (﴿وَلَيَحۡمِلُنَّ أَثۡقَالَهُمۡ وَأَثۡقَالٗا مَّعَ أَثۡقَالِهِمۡ﴾) و قطعاً بارهای سنگین گناهانشان را که انجام دادهاند و بارهای گناهانی که آنان سبب ارتکاب آن شدهاند، بر دوش میکشند. پس هر یک از پیروی کننده و پیروی شونده از گناهی که انجام میشود بهرهای دارند؛ زیرا تابع (پیروی کننده) آن را انجام داده است و متبوع (پیروی شونده) سبب انجام شدن گناه بوده و به سوی آن فرا خوانده است. انجام دادن نیکی نیز همین طور است؛ پس انجام دهندهاش به پاس اینکه آن را انجام داده است، پاداش مییابد؛ و کسی که به انجام آن دعوت کرده است نیز پاداش مییابد، چون سبب انجام شدن آن بوده است. (﴿وَلَيُسَۡٔلُنَّ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَمَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ﴾) و آنان روز قیامت از دروغهایی که به هم میبافتند، از قبیل: برانگیختن بدیها، و زیبا جلوه دادن آن مورد سؤال قرار خواهند گرفت. نیز از این پرسیده میشوند که میگویند: (﴿وَلۡنَحۡمِلۡ خَطَٰيَٰكُمۡ﴾) و ما بار گناهان شما را بر دوش میکشیم.
(14) خداوند متعال ما را از فرمان و حکمت خویش دربارۀ کیفر امتهایی که پیامبران را تکذیب کردند، خبر میدهد و این را بیان میدارد که او بنده و پیامبرش نوح علیه السلام را به سوی قومش فرستاد تا آنها را به توحید و یگانه پرستی فرا خواند و آنان را از پرستش انبازان و بتها نهی کند، (﴿فَلَبِثَ فِيهِمۡ أَلۡفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمۡسِينَ عَامٗا﴾) و او در میان آنها نهصد و پنجاه سال ماندگار شد؛ آنها را دعوت میکرد و از این کار خسته نمیشد؛ و در امر دعوت و اندرز گفتنشان سستی نمیورزید. شب و روز و در پنهانی و آشکار آنان را دعوت میکرد، اما هدایت و اصلاح نشدند، بلکه به کفرورزی و سرکشی خود ادامه دادند تا اینکه پیامبرشان نوح علیه السلام در اوج بردباری و شکیبایی علیه آنها دعا کرد و فرمود: ﴿رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا﴾ [نوح: 26] «پروردگارا! هیچ کس از کافران را روی زمین زنده نگذار». (﴿فَأَخَذَهُمُ ٱلطُّوفَانُ﴾) آنگاه طوفان؛ یعنی آبی که به صورت فراوان از آسمان بارید و از زمین به شدت جوشید، آنها را فرا گرفت. (﴿وَهُمۡ ظَٰلِمُونَ﴾) درحالی که آنها ستمکار بودند و سزاوار گرفتار شدن به عذاب.
(15) (﴿فَأَنجَيۡنَٰهُ وَأَصۡحَٰبَ ٱلسَّفِينَةِ﴾) پس ما نوح و کسانی را که با او در کشتی بودند -اعم از خانوادهاش و کسانی که به او ایمان آورده بودند- نجات دادیم، (﴿وَجَعَلۡنَٰهَآ ءَايَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ﴾) و کشتی یا داستان نوح را برای جهانیان پند و عبرتی قرار دادیم تا از آن عبرت آموزند؛ و تا کسانی که پیامبران را تکذیب میکنند، بدانند که سرانجام کارشان هلاکت و نابودی است و خداوند مشکل و اندوه مؤمنان را برطرف مینماید و آنان را از هر تنگنایی نجات میدهد. و نیز خداوند کشتی را نشانه و پندی برای جهانیان نمود که از آن به رحمت پروردگارشان پی میبرند؛ پروردگاری که اسباب ساختن کشتی را برایشان فراهم نمود و ساختن آن را برایشان آسان گرداند و آن را چنان نمود که آنها و کالاهایشان را از جایی به جایی دیگر و از کشوری به کشوری دیگر حمل نماید.
(16) خداوند متعال بیان میکند که او خلیل خود ابراهیم علیه السلام را به نزد قومش فرستاد تا آنها را به سوی خدا دعوت کند، پس به آنها گفت: (﴿ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ﴾) خدا را بپرستید؛ یعنی او را یگانه بدانید و عبادت را خالصانه و فقط برای او انجام دهید و از آنچه شما را بدان فرمان داده است، اطاعت کنید. (﴿وَٱتَّقُوهُ﴾) و از او پروا دارید؛ و بپرهیزید از اینکه بر شما خشم گیرد که آنگاه شما را عذاب میدهد؛ پس با ترک کردن گناهان که او را به خشم میآورد، از او پروا بدارید. (﴿ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾) عبادت خدا و تقوای او، برایتان از ترک عبادت و نترسیدن از خدا بهتر است. این از باب اطلاق «افعل تفضیل» در چیزی است که در طرف دیگر چیزی از آن نیست. پس ترک عبادت خدا و ترک تقوای او، هیچ حُسن و خوبی ندارد؛ چرا که فقط عبادت و تقوای الهی برای مردمان خوب است، چون برای رسیدن به نعمتهای خدا در دنیا و آخرت، راهی جز این وجود ندارد. و هرخیر و برکتی که در دنیا و آخرت یافت شود، از آثار عبادت خدا و تقوای الهی است. (﴿إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾) اگر این مطلب را میدانید. پس در امور بنگرید و آنچه را که برای انتخاب اولیتر و بهتر است، برگزینید.
(17) خداوند آنها را به عبادت پروردگار و تقوای الهی فرمان داد، سپس از پرستش بتها نیز نهی کرد و برایشان بیان نمود که بتها ناقص بوده و شایستگی آن را ندارند که پرستش شوند. و فرمود: (﴿إِنَّمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا وَتَخۡلُقُونَ إِفۡكًا﴾) شما غیر از خدا تنها بتهایی را میپرستید و دروغی را به هم میبافید؛ بتهایی که آن را میتراشید و با دستهای خودتان آنها را میسازید و بر آنها اسم خدایان میگذارید؛ و این دروغ را به هم میبافید که به عبادت آنها امر شدهاید و به تمسّک جستن به آنان فرمان یافتهاید. (﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ لَكُمۡ رِزۡقٗا﴾) بیگمان کسانی را که به جای خداوند میپرستید، نمیتوانند به شما روزی دهند. آنان ناقص هستند و دارای چیزی نیستند که سبب شود عبادت گردند؛ یعنی برای ما روشن شده که این بتها مخلوق و ناقص هستند و نمیتوانند سود و زیانی برسانند و مرگ و زندگی و رستاخیز را در اختیار ندارند. و هر کس که چنین باشد، سزاوار ذرهای از عبادت و بندگی نیست. و دلها باید به دنبال معبودی باشند که آن را عبادت کنند و نیازهای خود را از او بخواهند. پس خداوند بندگان را تشویق میکند کسی را بپرستند که سزاوار عبادت باشد. و فرمود: (﴿فَٱبۡتَغُواْ عِندَ ٱللَّهِ ٱلرِّزۡقَ﴾) پس فقط نزد خداوند روزی بجویید؛ زیرا خداوند روزی را فراهم مینماید؛ و هرکس خداوند را برای تأمین منافع دین و دنیایش بخواند، او را جواب میدهد. (﴿وَٱعۡبُدُوهُ﴾) و تنها او را که شریکی ندارد، بپرستید؛ چون او از هر نقصی بهدور است و فایده دهنده و زیان دهنده است و فقط او کارها را تدبیر مینماید. (﴿وَٱشۡكُرُواْ لَهُۥٓ﴾) و تنها سپاسگزار او باشید؛ چون همۀ نعمتهایی که به بندگان رسیده و میرسد، از جانب اوست. و همۀ رنجها و ناگواریها را از آنان دور مینماید، (﴿إِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾) و به سوی او برگردانده میشوید؛ پس شما را بر کارهایی که کردهاید سزا و جزا میدهد؛ و از آنچه پنهان نمودهاید و آشکار کردهاید، آگاه میسازد. پس بپرهیزید از اینکه درحالی نزد او بیایید که بر شرک خود قرار دارید، بلکه به چیزی روی بیاورید که شما را به او نزدیک مینماید و به هنگام حاضر شدن در پیشگاهش، به سبب آن به شما پاداش میدهد.
(18) وَإِن تُكَذِّبُواْ فَقَدۡ كَذَّبَ أُمَمٞ مِّن قَبۡلِكُمۡۖ وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ
(19) (﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ كَيۡفَ يُبۡدِئُ ٱللَّهُ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥٓ﴾) آیا ندیده و ندانستهاند که خدا چگونه آفرینش را میآغازد؟! منظور، آفرینش و پیدایش نخستین است. سپس آن را باز میگرداند؛ یعنی در روز قیامت مردگان را دوباره زنده مینماید، (﴿إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ﴾) همانا این کار برای خداوند سهل و آسان است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿ وَهُوَ ٱلَّذِي يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَيۡهِ﴾ [الروم: 27] «و او خدایی است که آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را باز میگرداند و بازگرداندن آفرینش و ایجاد دوبارۀ هستی برای او آسانتر است».
(20) (﴿قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) اگر در آفرینش نخستین تردیدی دارند، به آنها بگو با جسم و دل خود در زمین به سیاحت و گردش بپردازند، آنگاه گروههایی از انسانها و حیوانات را خواهند دید که در اکناف و اطراف زمین وجود دارند؛ گیاهان و درختانی خواهند یافت که در فواصل زمانی مختلف پدید میآیند؛ ابرها و بادها و امثال آن را میبینند که همواره در حال تجدید و نوگرایی هستند، بلکه همۀ آفرینش همواره در حال مرگ و رستاخیز است. پس به هنگام مرگ کوچک [=خواب] به آنها بنگرید، درحالی که شب بر آنها سایه گسترانده و آنها بیحرکت مانده و صداهایشان قطع شده است و در رختخوابهای خود چون مردگان افتادهاند. و آنها در طول شب چنین هستند تا اینکه صبح میشود، آنگاه از خواب بیدار میشوند و از مرگ برانگیخته میگردند و میگویند: «سپاس خداوندی را که ما را زنده گرداند پس از آنکه ما را میراند و همه به نزد او گرد میآیند.» بنابراین فرمود: (﴿ثُمَّ ٱللَّهُ يُنشِئُ ٱلنَّشۡأَةَ ٱلۡأٓخِرَةَ﴾) سپس خداوند پیدایش واپسین را ایجاد میکند؛ و آن پیدایشی است که هیچ مرگ و خوابی به آن راه ندارد، بلکه برای همیشه در سرای آخرت میمانند. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ﴾) همانا خداوند بر هر چیزی تواناست، پس هیچ چیزی خداوند متعال را ناتوان نمیکند و همانطور که توانایی آفرینش و ایجاد نخستین را داشته است، به طریق اولی توانایی آفرینش دیگر را دارد.
(21) (﴿يُعَذِّبُ مَن يَشَآءُ وَيَرۡحَمُ مَن يَشَآءُ﴾) او تنها و یگانه حکم جزائی را انجام میدهد؛ و آن پاداش دادن به فرمانبرداران و مورد رحمت قرار دادن آنها و عذاب دادن و شکنجه کردن گناهکاران میباشد. (﴿وَإِلَيۡهِ تُقۡلَبُونَ﴾) و به سرا و جهانی بازگردانده میشوید که در آنجا حکم عذاب یا رحمت خدا بر شما اجرا میشود. پس در این جهان، طاعت و عبادتهایی انجام دهید که موجب رحمت اوست و از اسباب عذاب او که گناهان میباشند، دوری کنید.
(22) (﴿وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ﴾) ای کسانی که وحی و پیامبر را تکذیب میکنید و بر انجام گناهان به خود جرأت میدهید! گمان مکنید که او از شما غافل است، یا میتوانید خدا را در زمین و در آسمان درمانده کنید و از دست او فرار کنید. پس قدرت و تواناییتان، و آنچه هواهای نفسانیتان برایتان زیبا جلوه داده است، شمارا فریب ندهد که از عذاب خدا نجات خواهید یافت؛ چرا که در هر گوشهای از جهان که باشید، نمیتوانید از دست او فرار کنید، و او را درمانده نمایید. (﴿وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٖ﴾) و به غیر از خدا، هیچ سرپرستی ندارید که منافع دینی و دنیوی شما را فراهم نماید؛ و جز او، یاور و مددکاری ندارید که ناگواریها و سختیها را از شما دور کند.
(23) خداوند خبر میدهد آنهایی که خیر و خوبی از آنان دور شده و شر و بدی آنها را فرا گرفته است؛ کسانی هستند که به خدا و پیامبرانش و به آنچه پیامبران برای آنها آوردهاند، کفر ورزیده و دیدار خدا را تکذیب نمودهاند و چیزی جز دنیا را قبول ندارند، بنابراین به انجام کارهایی از قبیل: شرک و گناهان اقدام مینمایند. چون در دلهایشان چیزی نیست که آنها را از سرانجام این کار بترساند، به همین جهت فرمود: (﴿أُوْلَٰٓئِكَ يَئِسُواْ مِن رَّحۡمَتِي﴾) اینان از رحمت من مأیوس میباشند، بنابراین حتی یکی از اسباب و عواملی که رحمت خدا را به دنبال دارد، انجام ندادهاند؛ زیرا اگر آنها امیدی به رحمت او داشتند، کارهایی برای جلب رحمت خدا انجام میدادند. و ناامیدی از رحمت خدا، از بزرگترین چیزهایی است که باید از آن پرهیز کرد. و آن دو نوع است: ناامیدی کافران از رحمت خدا و دوری کردن آنها از هر سببی که آنان را به رحمت وی نزدیک نماید. و ناامیدی گناهکاران که گناهانشان آنها را پریشان کرده و بر دلهایشان حاکم گشته است، در نتیجه یأس و ناامیدی را برای آنها ایجاد کرده است. (﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾) و ایشان عذاب دردناکی دارند. و این آیات در لابهلای سخن ابراهیم با قومش و پاسخ آنها به او آمدهاند. والله اعلم.
(24) وقتی ابراهیم قومش را به سوی پروردگارش فرا خواند، دعوتش را نپذیرفتند؛ و با اندرزهای او راهیاب نشدند و [شکر] نعمتِ بعثت ابراهیم را که خدا او را به سوی آنها فرستاده بود، به جای نیاوردند؛ بلکه آنها بدترین پاسخ را به ابراهیم دادند و گفتند: (﴿ٱقۡتُلُوهُ أَوۡ حَرِّقُوهُ﴾) او را بکشید یا بسوزانید که فجیعترین صورت کشتن است. و آنها مردمانی با قدرت و توانا و دارای حکومت و قدرت بودند. پس آنها ابراهیم را در آتش انداختند، (﴿فَأَنْجَاهُ اللَّهُ﴾) اما سرانجام خداوند او را از آتش نجات داد. (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ﴾) بیگمان در این ماجرا نشانههایی برای مؤمنان است؛ پس آنگاه صحت و درستی آنچه را که پیامبران آوردهاند؛ و نیکویی و خیرخواهی آنان را میدانند و به باطل بودن گفتار کسانی که با آنها مخالفت مینمایند، پی میبرند؛ و متوجه خواهند شد که مخالفان پیامبران ـ انگار ـ همدیگر را بر تکذیب کردن، تحریک و توصیه نمودند.
(25) از جملۀ اندرزهای ابراهیم به آنان این بود که به آنها گفت: (﴿إِنَّمَا ٱتَّخَذۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا مَّوَدَّةَ بَيۡنِكُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾) شما به جای خدا، برای دوستی بین خود در زندگی دنیا، بتهایی را به پرستش گرفتهاید؛ و آن محبت و دوستی در دنیا است، اما در آخرت قطع میشود و از بین خواهد رفت. (﴿ثُمَّ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُ بَعۡضُكُم بِبَعۡضٖ وَيَلۡعَنُ بَعۡضُكُم بَعۡضٗا﴾) سپس در روز قیامت، عبادت کنندگان و عبادتشدگان از همدیگر بیزاری میجویند؟ ﴿وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ﴾ و هنگامیکه مردم گرد آورده شوند، برایشان دشمن خواهند شد و به عبادتشان کافر خواهند بود و آن را انکار میکنند. پس چگونه شما دست به دامان کسی میشوید که از کسانی که او را عبادت کردهاند، بیزاری خواهد جست و آنان را نفرین خواهد کرد؟ (﴿وَمَأۡوَىٰكُمُ﴾) و جایگاه همۀ شما عبادتکنندگان و عبادت شدگان، (﴿ٱلنَّارُ﴾) آتش دوزخ است و هیچ کس آنها را در برابر عذاب خدا یاری نمیکند و کیفر خدا را از آنها دور نمینماید.
(26) ابراهیم علیه السلام پیوسته قوم خویش را دعوت میکرد؛ و آنها بر عناد و مخالفت خود ادامه میدادند، به جز لوط که به دعوت ابراهیم ایمان آورد و خداوند او را پیامبر گرداند و بسوی قومش فرستاد، آن گونه که بیان خواهد شد. و (﴿وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّيٓ﴾) ابراهیم زمانی که دید فرا خواندن قومش فایدهای به آنان نمیرساند، گفت: همانا من به جایی هجرت میکنم که در آن به عبادت پروردگارم بپردازم؛ یعنی او سرزمینی را که آکنده از بدی و زشتی بود، ترک نمود؛ و به سوی سرزمین با برکت شام هجرت نمود. (﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ﴾) بیگمان، او توانا و دارای قدرت است؛ و بر هدایت نمودن شما توانایی دارد؛ ولی او دارای حکمت است و اگر حکمتش اقتضا نماید، هدایت میکند. وقتی ابراهیم از آنها کنارهگیری کرد و جدا شد؛ و آنان بر همان حال خود باقی ماندند، خداوند در مورد آنها نگفت که آنان را به وسیلۀ عذابی نابود کرده است، بلکه بیان نمود که ابراهیم از آنان کنارهگیری کرد و از میان آنها هجرت نمود. اما آنچه در روایتهای اسرائیلی آمده است مبنی بر اینکه «خداوند پشهها را به سوی قوم ابراهیم گسیل داشت و خون آنها را مکیدند و گوشتهایشان را خوردند و همۀ آنها را نابود کردند.» این گفته را زمانی میتوان به یقین پذیرفت که دلیل شرعی بر صحت آن وجود داشته باشد، در حالی که هیچ دلیل شرعی بر صحت این مطلب وجود ندارد. پس اگر خداوند به وسیلۀ عذابی آنها را ریشهکن کرده بود، این را بیان میکرد، همانگونه که نابود کردن امتهای تکذیب کننده را بیان نموده است. ولی شاید بتوان گفت که یکی از اسرار معذب نشدن آنها این است که ابراهیم خلیل علیه السلام یکی از مهربانترین مردم و برترین و بردبارترین و بزرگوارترین آنهاست؛ بنابراین برای نابودی قومش دعا نکرد، آن گونه که برخی از پیامبران علیه قومهای خود دعا کردند؛ به همین خاطر خداوند نخواست بر آنها عذابی فراگیر فرود بیاورد؛ از جمله چیزهایی که بر این موضوع دلالت مینماید این است که ابراهیم در مورد هلاک کردن قوم لوط با فرشتگان گفتگو کرد و با آنها مجادله نمود و از آن قوم دفاع کرد، درحالی که قوم او نبودند. والله اعلم.
(27) (﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ﴾) و بعد از آنکه او به شام هجرت کرد، اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم، (﴿وَجَعَلۡنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ ٱلنُّبُوَّةَ وَٱلۡكِتَٰبَ﴾) و در دودمان او پیامبری و کتاب مقرر داشتیم. و بعد از او هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه از دودمان او بوده؛ و هیچ کتابی جز بر فرزندان او نازل نشده است تا اینکه نبوت با فرزندش محمد صلی الله علیه وسلم پایان یافت. و این از بزرگترین فضیلتها و افتخارات است که عناصر هدایت و رحمت و سعادت و رستگاری در میان فرزندان اوست، و هدایت یافتگان به دست آنها هدایت شده، مؤمنان به دست آنها ایمان آوردهاند و صالحان صالح گشتهاند. (﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ أَجۡرَهُۥ فِي ٱلدُّنۡيَا﴾) و پاداشش را در دنیا به او دادیم که از آن جمله همسر زیبایش بود که در نهایت زیبایی قرار داشت، و روزی و فرزندان فراوان بود که خداوند به عنوان پاداش در این دنیا به او بخشید؛ فرزندانی که مایۀ خشنودی او گردیدند و باعث شدند تا او خداوند را بیش از پیش بشناسد، او را دوست بدارد و به سویش توبه نماید. (﴿وَإِنَّهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ﴾) و همانا او در آخرت از زمرۀ شایستگان است، بلکه او و محمد ـ علیهما الصلاة والسلام ـ به طور مطلق از برترین صالحان میباشند و جایگاهشان از همه برتر است. پس خداوند او را هم در دنیا و هم در آخرت خوشبخت و سعادتمند کرد.
(28) پیشتر بیان شد که لوط علیه السلام به ابراهیم ایمان آورد و از هدایت یافتگان گردید. و گفتهاند که لوط از فرزندان و دودمان ابراهیم نیست، بلکه برادر زادۀ ابراهیم است. پس این فرمودۀ الهی که ﴿وَجَعَلۡنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ ٱلنُّبُوَّةَ وَٱلۡكِتَٰبَ﴾ [و در دودمان او، پیامبری و کتاب مقرر داشتیم] گرچه عام است، اما با این تضادی ندارد که «لوط پیامبر باشد، اما نه از دودمان و فرزندان ابراهیم»، چون این آیه برای تمجید و ستایش ابراهیم آمده و خبر داده است که لوط به دست ابراهیم هدایت یافت؛ و کسی که به دست ابراهیم هدایت یافته باشد، با توجه به فضیلت هدایت کننده، از فرزندان او که هدایت شدهاند، برتر میباشد. والله اعلم.
(29) پس خداوند لوط را به سوی قومش فرستاد و آنها با وجود شرکورزی، کار زشت و هم جنسبازی و راهزنی انجام میدادند و لواط و منکرات و زشتیها در مجالس آنان شایع شده بود. پس لوط آنان را نصیحت کرد و از این کارها باز داشت و زشتی این کارها و کیفر سخت آن را برایشان بیان کرد. اما آنها نترسیدند و پند نپذیرفتند، (﴿فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتِنَا بِعَذَابِ ٱللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ﴾) «و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست میگویی، عذاب خدا را بر سر ما بیاور».
(30) پس پیامبرشان از آنها ناامید شد و دانست که سزاوار عذاب میباشند. و از اینکه آنها به شدت او را تکذیب کردند، ناراحت شد؛ پس علیه آنان دعا کرد و (﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِي عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾) گفت: پروردگارا! مرا بر گروه فسادکاران پیروز نما. پس خداوند دعایش را پذیرفت
(31) و فرشتگان را برای نابود کردنشان فرستاد که قبل از آن، گذرشان بر ابراهیم افتاد و او را به تولد اسحاق و بعد از او یعقوب مژده دادند. سپس ابراهیم از فرشتگان پرسید: میخواهید کجا بروید؟ آنها نیز او را خبر دادند که میخواهند قوم لوط را نابود کنند.
(32) پس ابراهیم با آنها گفتگو کرد و گفت: (﴿إِنَّ فِيهَا لُوطٗا﴾) لوط در آن شهر است. فرشتگان به او گفتند: (﴿لَنُنَجِّيَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ كَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ﴾) بیگمان او و خانوادهاش را رهایی میبخشیم، مگر همسرش که از ماندگاران و نابود شوندگان خواهد بود.
(33) سپس فرشتگان به راه افتادند تا اینکه به نزد لوط آمدند. لوط از آمدن آنها ناراحت و دلتنگ شد، چون آنها را نشناخت و گمان برد که مهمان و مسافر هستند، بنابراین ترسید که قومش به آنها تجاوز کنند. پس فرشتگان به او گفتند: (﴿لَا تَخَفۡ وَلَا تَحۡزَنۡ﴾) مترس و غمگین مباش! و به او خبر دادند که آنها فرستادگان خدا هستند، (﴿إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهۡلَكَ إِلَّا ٱمۡرَأَتَكَ كَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ﴾) «ما نجات دهندگان تو و خانوادهات هستیم، مگر زنت که از ماندگاران و نابود شوندگان خواهد بود».
(34) ((إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰٓ أَهۡلِ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡيَةِ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَفۡسُقُونَ﴾) ما بر اهل این شهر به کیفر نافرمانیای که میکردند، عذابی از آسمان نازل خواهیم کرد. پس فرشتگان به او فرمان دادند که شبانه به همراه خانوادهاش بیرون برود، پس صبحگاهان خداوند سرزمین آنها را زیرو رو کرد و از آسمان پی در پی بر آنان سنگ باراند تا اینکه آنها را نابود و هلاک ساخت و آنها به افسانهای از افسانهها تبدیل شدند و عبرتی از عبرتها گردیدند.
(35) (﴿وَلَقَد تَّرَكۡنَا مِنۡهَآ ءَايَةَۢ بَيِّنَةٗ لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ﴾) و از خانهها و آبادیهای قوم لوط، آثار روشن و نمایانی برجای گذاشتیم تا عبرتی برای کسانی باشند که با دلهایشان عبرتها را درک مینمایند و از آن بهرهمند میشوند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِنَّكُمۡ لَتَمُرُّونَ عَلَيۡهِم مُّصۡبِحِينَ وَبِٱلَّيۡلِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾ و شما صبح و شب از کنار آنها عبور میکنید، آیا خرد نمیورزید؟!
(36) (﴿وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗا﴾) و به سوی قبیلۀ معروف مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم که آنها را به عبادت خدای یگانه و بی شریک، ایمان آوردن به روز رستاخیز، امید داشتن به آن و عمل کردن برای آن فرمان داد؛ و آنان را از تباهی و فساد ورزیدن در زمین، کاستن از ترازو و پیمانه و راهزنی نهی میکرد.
(37) (﴿فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ﴾) پس او را تکذیب کردند، در نتیجه عذاب خدا آنها را فرو گرفت، (﴿فَأَصۡبَحُواْ فِي دَارِهِمۡ جَٰثِمِينَ﴾) و آنها در خانه و کاشانۀ خود به رو درافتادند و مردند.
(38) بر سر قوم عاد و ثمود نیز همان بلایی آوردیم که بر سر قوم لوط آوردیم؛ و شما داستان آنها را میدانید؛ و برخی از خانهها و آثارشان را با چشم خود مشاهده میکنید و خانههایشان را که از آن جدا شدهاند، میبینید. پس برایتان روشن شده که خداوند با آنان چه کرده است. پیامبران با دلایل و نشانههای روشنگر و بینش به نزد آنها آمدند، اما آنان را تکذیب کردند و با آنها به مجادله پرداختند. (﴿وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ﴾) و شیطان کارهایشان را برایشان آراست تا اینکه گمان بردند آنچه شیطان برای آنان آورده است، از آنچه که پیامبران برایشان آوردهاند، بهتر میباشد.
(39) و همچنین قارون و فرعون و هامان، وقتی خداوند موسی بن عمران را به همراه نشانههای روشن و دلایل قاطع به نزد آنها فرستاد، فرمان نبردند؛ و در زمین بر بندگان خدا استکبار و سرکشی ورزیدند و حق را نپذیرفتند؛ بنابراین وقتی که کیفر خدا بر آنها نازل شد، نتوانستند نجات یابند. (﴿وَمَا كَانُواْ سَٰبِقِينَ﴾) و نتوانستند از خدا پیشی بگیرند و از دست خدا در روند، بلکه تسلیم و دستگیر شدند.
(40) (﴿فَكُلًّا أَخَذۡنَا بِذَنۢبِهِۦ﴾) و هریک از این امتها را که پیامبران را تکذیب کردند، به اندازۀ گناهش و با کیفری متناسب با آن عذاب دادیم، (﴿فَمِنۡهُم مَّنۡ أَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِ حَاصِبٗا﴾) پس بر بعضی از ایشان عذابی را فرستادیم و آنها را سنگباران نمودیم، مانند قوم عاد که خداوند طوفان شدید را بر آنان فرستاد: ﴿سَخَّرَهَا عَلَيۡهِمۡ سَبۡعَ لَيَالٖ وَثَمَٰنِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِيهَا صَرۡعَىٰ كَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِيَةٖ﴾ [الحاقة: 7] «[خداوند] آن [عذاب] را هفت شب و هشت روزِ پیاپی بر آنان مسخر گرداند و مردم را در آن [عذاب] فرو افتاده میدیدی، انگار تنۀ نخلهای میان تهی میباشند»! (﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ أَخَذَتۡهُ ٱلصَّيۡحَةُ﴾) و بعضی از ایشان را صدای مرگبار فرو گرفت، مانند قوم صالح، (﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ خَسَفۡنَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ﴾) و برخی از ایشان را مانند قارون به قلب زمین فرو بردیم، (﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ أَغۡرَقۡنَا﴾) و برخی از ایشان را مانند فرعون و هامان و لشکریانشان در آب غرق نمودیم. (﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيَظۡلِمَهُمۡ﴾) و شایسته و سزاوار خداوند نیست که بر آنها ستم نماید، چون او در کمال دادگری و بهطور کامل از همۀ مردم بینیاز است. (﴿وَلَٰكِن كَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ يَظۡلِمُونَ﴾) اما آنها خود بر خویشتن ستم کردند و حق را ضایع نمودند؛ زیرا انسانها برای پرستش خدای یگانه آفریده شدهاند، اما با این وجود خود را به شهوتها و گناهان مشغول کردند، و خویشتن را در معرض زیان و آسیب قرار دادند، چون گمان میبردند که این کار به نفع آنهاست.
(41) این مثال را خداوند برای کسی زده است که به همراه او کسی دیگر را عبادت میکند؛ و منظورش عزت و قدرت یافتن و فایدهمند شدن است، درحالی که قضیه برخلاف منظور اوست. خداوند میفرماید: مثال چنین کسی مانند عنکبوت است که برای خود خانهای درست کرده است تا او را از گرما و سرما و آفتها مصون و محفوظ بدارد، (﴿وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُيُوتِ لَبَيۡتُ ٱلۡعَنكَبُوتِ﴾) حال آنکه بیگمان سستترین خانهها، خانه و کاشانۀ عنکبوت است؛ چرا که عنکبوت حیوان ضعیفی است و خانهاش نیز ضعیفترین و سستترین خانههاست؛ و درست کردن خانه جز ضعف و سستی چیزی به او نیفزوده است. همچنین کسانی که به جای خدا سرپرستان و دوستانی برگرفتهاند، از هر جهت ناتوان هستند؛ و وقتی که به جای او سرپرستان و دوستانی برمیگیرند و به آنها افتخار میکنند و از آنها یاری میجویند، در حقیقت به ضعف و سستی خود میافزایند. و آنها برای تحقق بسیاری از منافعشان بر آنان توکل نمودهاند و آن را بر گردن آنها انداختهاند و خود به این امید نشستهاند که آنها این کارها را برایشان انجام خواهند داد. در نتیجه این بتها آنان را خوار مینمایند و فایدهای به آنها نمیرسانند و از کمک و یاری آنها کمترین چیزی عایدشان نمیشود. پس اگر این دسته از انسانها، حقیقت و ماهیت کسانی که آنان را به پرستش گرفتهاند میدانستند، آنان را عبادت نمیکردند و از آنها بیزاری میجستند و پروردگار توانای مهربان را به سرپرستی و دوستی میگرفتند؛ که هرگاه بندهاش او را به دوستی بگیرد و بر او توکل نماید، مشکلات دینی و دنیوی او را حل میکند، او را بسنده خواهد بود، به نیرو و قدرت قلبی و بدنیاش میافزاید و حالات و کارهایش را سامان میبخشد. وقتی خداوند متعال نهایت ناتوانی خدایان و معبودان مشرکین را بیان نمود، به همین مقدار بسنده نکرد، بلکه از این فراتر رفت و گفت: آنها هیچ چیزی نیستند، بلکه فقط نامهایی هستند که بر آنان گذاشتهاید و گمانهایی هستند که باور نمودید؛ و پوچ بودن آن با کمترین تحقیق و تفحص برای مرد عاقل و هوشمند مشخص و روشن میشود.
(42) بنابراین فرمود: (﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مِن شَيۡءٖ﴾) خداوند میداند ـو او به پیدا و پنهان آگاه استـ که آنچه آنان به جای وی به نیایش میخوانند، در حقیقت وجود ندارند و معبود حقیقی نیستند؛ مانند اینکه میفرماید: ﴿إِنۡ هِيَ إِلَّآ أَسۡمَآءٞ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍ﴾ [النجم: 23] «اینها فقط نامهایی هستند که شما و پدرانتان نهادهاید؛ و خداوند برای آن دلیلی نازل نفرموده است». ﴿وَمَا يَتَّبِعُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَكَآءَۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ﴾ [یونس: 66] «کسانی که به جای خدا انبازهایی دیگر را به فریاد میخوانند، جز از گمان [خود] پیروی نمیکنند». (﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ﴾) و خداوند تواناست، و بر همۀ مخلوقات چیره است؛ و با حکمت است، و هر چیزی را در جایش و در محل مناسب آن قرار میدهد؛ خداوندی که آفرینش هر چیزی را زیبا و محکم نموده است.
(43) (﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِ﴾) و این مثالهایی است که به خاطر مردم و برای بهرهمند شدن آنها و تعلیم دادنشان میزنیم؛ و از این طریق علوم و دانستنیها را برایشان واضح و روشن میگردانیم؛ و از این راه امور معقول را به امور محسوس نزدیک مینماییم؛ و بدین سبب معنی مطلوب روشن میشود. پس این مصلحتی برای عموم مردم است. (﴿وَمَا يَعۡقِلُهَآ﴾) ولی این مثالها را نمیفهمند و درک نمیکنند و تطبیق نمیدهند، (﴿إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ﴾) مگر دانشمندان و عالمان حقیقی؛ آنهایی که علم و دانایی به دلهایشان رسیده است. خداوند با آوردن این مثالها، [آدمی را] به تدبر و فهم و درک امور تحریک نموده و او را بر این کار میستاید. این مثالها نشانۀ علم و دانایی است. پس دانسته شد که هر کس این مثالها را نفهمد و درک نکند، از عالمان و دانایان نیست؛ زیرا مثالهایی که خداوند در قرآن میزند، برای کارهای بزرگ و مطالب عالی و مهم میباشد. و اهل علم میدانند که اینها از دیگر چیزها مهمتر هستند، چون خداوند به آن اعتنا و توجه نموده و بندگانش را بر فهمیدن و اندیشیدن در آن تحریک کرده است. بنابراین آنها تمامی سعی و تلاش خود را برای شناختن آن مبذول میدارند. اما هر کس این مثالها را با وجود اهمیتی که دارند نفهمد، این بیانگر آن است که او از اهل علم نیست؛ چون وقتی او مسائل مهم را نداند، به طریق اولی دیگر چیزها را نمیداند. بنابراین خداوند در مورد اصول دین و امثال آن مثالهای زیادی بیان کرده است.
(44) خداوند به تنهایی آسمانها را، با وجود بلندی و ارتفاع و گستردگی و زیباییاش، همراه با خورشید و ماه و ستارگان و فرشتگانی که در آنها وجود دارند، آفرید. و زمین و کوهها و دریاها و صحرا و بیابانها و درختانی را که در آن وجود دارد، به تنهایی آفریده است؛ و همۀ اینها را به حق آفریده؛ و آنها را بیهوده و بیهدف خلق نکرده است، بلکه آنها را آفریده تا فرمان و قانونش اجرا شود؛ و نعمتش بر بندگانش کامل گردد؛ تا آنها حکمت و قهر و تدبیر او را ببینند. این چیزها را به آنان نشان میدهد تا فقط او را معبود و محبوب و خدای خود بدانند. (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) قطعاً در این، برای مؤمنان نشانهایست که بر بسیاری از مطالب ایمانی دلالت مینماید و هرگاه مؤمن در آن بیندیشد، مطالب ایمانی را به صورت آشکار در آن مشاهده خواهد کرد.
(45) خداوند به تلاوت و خواندن محصول وحی -که این کتاب بزرگ است- فرمان میدهد. تلاوت؛ یعنی پیروی کردن از آن؛ با انجام و اجرای اوامر آن، دوری و اجتناب از نواهی آن، حرکت کردن مطابق رهنمود و راهنمایی آن، تصدیق اخبارش، تدبر در معانی آن و تلاوت الفاظ آن. پس تلاوت و خواندن کلمات قرآن، جزو این معنی و بخشی از آن است. با این توضیح از معنی تلاوت، دانسته شد که برپا داشتن همۀ دین، در تلاوت قرآن داخل است. و گفتۀ الهی: (﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ﴾) از باب عطف خاص بر عام است، چون نماز دارای فضیلت است و آثار زیبا و خوبی دارد؛ و آن این است که (﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ﴾) همانا نماز [انسان را] از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد. «فحشاء» به معنی گناهی است که بزرگ شمرده میشود و زشت است و نفس انسان بدان تمایل دارد. و «منکر» به معنی گناهی است که عقلها و فطرتها آن را نمیپسندند. و دلیل اینکه نماز از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد، این است که چنانچه بندهای نماز را به طور کامل و با ارکان و شرایط آن و با فروتنی ادا کند، قلبش روشن و نورانی و پاک میشود و ایمانش افزون میگردد و به خیر و نیکی علاقۀ بیشتری پیدا کرده و علاقهاش به شر و بدی کم میشود. پس قطعاً اگر بدین صورت بر نماز مداومت و محافظت شود، از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد. و این از بزرگترین اهداف نماز و نتایج آن است. و نیز در نماز، هدفی بزرگتر و مهمتر از این وجود دارد؛ و آن اینکه در نماز، با قلب و زبان و بدن، خداوند یاد میشود؛ و خداوند بندگان را برای عبادت خود آفریده و بهترین عبادتی که انجام میدهند، نماز است؛ زیرا در این عبادت، همۀ اعضای بدن، خدا را بندگی میکنند که در غیر آن چنین نیست. بنابراین فرمود: (﴿وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُ﴾) و ذکر و یاد خدا بزرگتر است. و معنی دیگری که از این آیه محتمل میباشد، این است که وقتی خداوند به نماز فرمان داد و آن را ستود، خبر داد که ذکر و یاد خداوند در خارج از نماز والاتر و بزرگتر است، آنطور که نظر جمهور مفسرین همین است. اما تفسیر اول بهتر است، چون نماز خواندن از ذکر خدا در خارج از نماز بهتر است. و نماز ـ چنانکه گذشت ـ یکی از بزرگترین ذکرها است. (﴿وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ﴾) و خداوند به خوبی و بدیای که انجام میدهید، داناست؛ و شما را بر آن به کاملترین صورت جزا و سزا میدهد.
(46) خداوند از مجادلۀ بدون بینش و یا بدون قاعدۀ پسندیده با اهل کتاب نهی کرده است و میفرماید: با روشی که بهتر است و با اخلاق خوب و سخن نرم و دعوت دادن به حق و زیبا ارائه کردن دعوت و رد نمودن باطل و نشان دادن زشتی آن بحث و گفتگو کنید؛ و نباید منظور از مجادله، شکست دادن محض و برتری یافتن باشد؛ بلکه باید منظور از آن، بیان حق و هدایت خلق باشد. (﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ﴾) مگر آن کسانی از اهل کتاب که ستم کردند؛ و از حالت مجادله کننده مشخص شود که او ارادهای برای پذیرفتن حق ندارد و تنها به قصد آشوبگری و شکست دادن مجادله مینماید؛ پس مجادله با چنین کسی فایدهای ندارد. (﴿وَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱلَّذِيٓ أُنزِلَ إِلَيۡنَا وَأُنزِلَ إِلَيۡكُمۡ وَإِلَٰهُنَا وَإِلَٰهُكُمۡ وَٰحِدٞ﴾) و بگویید به آنچه بر ما و شما نازل شده است، ایمان آوردهایم؛ و معبود ما و معبود شما یکی است؛ یعنی مجادلۀ شما با اهل کتاب، باید بر اساس ایمان داشتن به آنچه بر شما و بر آنها نازل شده و بر اساس ایمان به پیامبرتان و پیامبر آنها و بر مبنای توحید خدا استوار باشد. و مناظرۀ شما با آنها نباید باعث انتقاد و خردهگیری از کتابهای الهی یا خردهگیری از یکی از پیامبران شود، آن گونه که جاهل به هنگام مناظره با طرف خود مینماید و از همۀ آنچه که دارد -خواه حق باشد یا باطل- خرده میگیرد. پس این ظلم است و از دایرۀ آداب مناظره خارج میباشد؛ زیرا باید سخن و باور باطل و پوچِ مجادله کننده رد گردد و حقی که نزد اوست پذیرفته شود؛ و نباید حق به خاطر گویندهاش -گرچه کافر باشد- رد شود. مناظره با اهل کتاب با این طریق، آنها را به اعتراف به قرآن و پیامبر ملزم میگرداند؛ زیرا وقتی که دربارۀ اصول دین و آنچه که پیامبران و کتابها بر آن اتفاق دارند سخن گفته شود و حقایق آن برای دو طرف مناظره کننده ثابت گردد؛ حقایقی که کتابها و پیامبران گذشته و قرآن و محمد صلی الله علیه وسلم آن را بیان نموده و از آن خبر دادهاند، از این لازم میآید که همۀ کتابها و پیامبران تصدیق شوند؛ و این از ویژگیهای اسلام است. اما اگر کسی بگوید: به آنچه فلان کتاب بر آن دلالت مینماید، ایمان میآورم؛ نه به آنچه که فلان کتاب میگوید، در حالی که آن حقی است که کتابِ پیش از خود را تصدیق مینماید، چنین کاری ستم و هوا پرستی است. و او با چنین کاری گفتۀ خویش را تکذیب میکند، چون وقتی او قرآن را ـ که کتابهای پیش از خود را تایید میکند ـ دروغ انگارد، در حقیقت آنچه را که گمان میبرد به آن ایمان دارد، تکذیب مینماید. نیز هرآنچه که نبوت یکی از پیامبران را ثابت نماید، بر نبوت محمد صلی الله علیه وسلم دلالت میکند؛ و هر شبههای که بر نبوت محمد صلی الله علیه وسلم وارد گردد، همان شبهه یا بزرگتر از آن در مورد نبوت غیر از محمد وارد میشود. پس وقتی باطل بودن این شبهه در مورد یکی از پیامبران ثابت شد، باطل بودن آن در حق پیامبر صلی الله علیه وسلم بسیار روشنتر است. (﴿وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ﴾) و ما تسلیم و منقاد فرمان او هستیم؛ و هرکس به خدا ایمان آورد و او را معبود خود قرار دهد و به همۀ کتابها و پیامبرانش ایمان آورد و فرمانبردار خدا باشد و از پیامبرانش پیروی کند، او خوشبخت و سعادتمند است؛ و هرکس از این راه منحرف شود، بدبخت و گمراه است.
(47) (﴿وَكَذَٰلِكَ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ﴾) و همچنین ای محمد! این کتاب بزرگ را که هر خبر بزرگی را بیان میدارد و به هر اخلاق خوب و امر نیکی فرا میخواند و کتابهای گذشته را تصدیق مینماید و پیامبران گذشته از آن خبر دادهاند، بر تو فرو فرستادیم. (﴿فَٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ﴾) و کسانی که به آنان کتاب دادهایم، قرآن را به گونۀ شایسته شناختند و کینه و هویپرستی در باور آنها رخنه نکرد. (﴿يُؤۡمِنُونَ بِهِۦ﴾) به قرآن ایمان میآورند، چون آنها با توجه به آنچه که نزدشان است، و مژدههایی که در کتابهایشان مبنی بر صحت این کتاب آمده، و به سبب معیارهایی که برای شناخت خوب و بد و راست و دروغ در اختیار دارند، به راست بودن آن یقین کردند. (﴿وَمِنۡ هَٰٓؤُلَآءِ مَن يُؤۡمِنُ بِهِۦ﴾) و از میان اینان کسانی هستند که از روی بینش و آگاهی به آن ایمان میآورند، نه از روی ترس و امید. (﴿وَمَا يَجۡحَدُ بَِٔايَٰتِنَآ إِلَّا ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾) و آیات ما را جز کافران انکار نمیکنند؛ همان کسانی که به انکار حق و مخالفت با آن عادت کردهاند. و این محصور ساختن کسانی است که به او کفر میورزند؛ و اینکه هیچ یک از آنها به قصد پیروی کردن از حق، آن را انکار نکردهاند؛ زیرا هر کس قصد و ارادۀ درستی داشته باشد، باید به آن ایمان بیاورد؛ چون در آن نشانههایی است که هر فرد عاقل به آن ایمان میآورد، و هرکس که با قلبی بیدار به آن گوش فرا دهد، آن را میپذیرد.
(48) و از جمله چیزهایی که بر صحت و درستی قرآن دلالت مینماید، این است که این پیامبر امین قرآن را آورده است؛ کسی که قومش، صداقت و امانتداری و رفت و آمدها و سایر حالات او را میدانستند و نمیتوانست با دست خود چیزی را بنویسد، بلکه اگر چیزی هم نوشته میشد، نمیتوانست آن را بخواند. پس با چنین وضعیتی این قرآن را آورده است و این روشنترین دلیل است مبنی بر اینکه قرآن از جانب خداوند توانا و ستوده است و در این هیچ شک و تردیدی نیست. بنابراین فرمود: (﴿وَمَا كُنتَ تَتۡلُواْ مِن قَبۡلِهِۦ مِن كِتَٰبٖ وَلَا تَخُطُّهُۥ بِيَمِينِكَۖ إِذٗا لَّٱرۡتَابَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ﴾) و تو پیش از نزول قرآن کتابی را نمیخواندی و با دست خود چیزی را نمینوشتی، که اگر چنین میشد و کتاب میخواندی و چیزی مینوشتی، باطلگرایان به شک و تردید میافتادند و میگفتند: آنچه را میگوید از کتابهای گذشته یاد گرفته، یا از آن کتابها رونویسی نموده است. خداوند بر قلب تو کتاب بزرگی نازل کرده است که به وسیلۀ آن، افراد فصیح و بليغ و آنانی را که دشمنان سرسخت تو بودند، به مبارزه طلبیدی تا مانند قرآن یا یک سوره مانند آن را بیاورند. پس آنها کاملاً از انجام چنین کاری درماندند، و به فصاحت و شیوایی قرآن و اینکه سخن هیچ انسانی نمیتواند به این مرتبه [از فصاحت و بلاغت] برسد، کاملاً واقف بودند، به همین خاطر مخالفت و مبارزۀ با قرآن به قلبشان هم خطور نمیکرد.
(49) بنابراین فرمود: (﴿بَلۡ هُوَ ءَايَٰتُۢ بَيِّنَٰتٞ فِي صُدُورِ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَۚ وَمَا يَجۡحَدُ بَِٔايَٰتِنَآ إِلَّا ٱلظَّٰلِمُونَ﴾) بلکه این قرآن آیات روشنی است که [بر هیچ انسان خردمندی] پوشیده نیست، [و] در سینههای دانش یافتگان است؛ و آنها سران مردم و افراد عاقل، کامل و خردمندانشان هستند. پس وقتی این قرآن، آیات روشنی در سینۀ چنین افرادی است، مخالفت دیگران زیانی نمیرساند و انکارشان جز ستم در حق خویش چیزی نیست. بنابراین فرمود: (﴿وَمَا يَجۡحَدُ بَِٔايَٰتِنَآ إِلَّا ٱلظَّٰلِمُونَ﴾) و آیات ما را جز ستمگران انکار نمیکنند، چون آیات قرآن را جز فرد جاهل و نادان انکار نمیکند؛ نادانی که بدون آگاهی و دانش سخن میگوید و از اهل علم و یا کسی که توانایی شناخت حقیقت را دارد، پیروی نمیکند. یا کسی قرآن را انکار میکند که خود را به نادانی میزند، و علی رغم اینکه میداند آن حق است و راست بودن آن را میداند، با آن مخالفت مینماید.
(50) ستمگران تکذیب کننده، بر پیامبر و بر آنچه او آورده بود، اعتراض کردند؛ و معجزاتی را پیشنهاد نمودند و گفتند آنها را برایمان بیاور. آنگونه که خداوند دربارۀ آنها فرموده است: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ يَنۢبُوعًا﴾ [الإسراء: 9] و گفتند: «هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه از زمین برای ما چشمهای بجوشانی.» در حالی که تعیین معجزات، به دست آنها و پیامبر صلی الله علیه وسلم نیست؛ چرا که این کار یک نوع مشارکت و همراهی با خداوند در تدبیر کارها محسوب میشود، خداوند در انجام کارها یگانه است و هیچ کس در این زمینه اختیاری ندارد. بنابراین فرمود: (﴿قُلۡ إِنَّمَا ٱلۡأٓيَٰتُ عِندَ ٱللَّهِ﴾) بگو: معجزات تنها نزد خداوند هستند؛ و اگر بخواهد آنها را نازل مینماید و اگر بخواهد آن را نمیآورد. (﴿وَإِنَّمَآ أَنَا۠ نَذِيرٞ مُّبِينٌ﴾) و من فقط بیم دهندهای آشکار هستم و مقامی بالاتر از این ندارم. و اگر هدف شما روشن شدن حق از باطل است، بدانید که این مهم به طرق گوناگون حاصل گردیده است. بنابراین پیشنهاد معجزات مشخص و معینی، ستم و ظلم و تکبر در برابر خدا و حق است. و اگر فرض شود که این معجزات نازل شوند، و آنها این گونه در دل داشته باشند که جز با این معجزات ایمان نمیآورند، ایمانشان ایمان حقیقی نیست، بلکه چیزی است که طبق خواستههای آنان انجام شده است؛ بنابراین آنها ایمان میآورند اما نه به این خاطر که آن حق است، بلکه به خاطر آن معجزات ایمان میآورند. پس به فرض اینکه معجزات فرو فرستاده شوند، در فرو فرستاده شدن آن فایدهای نیست.
(51) و از آنجا که هدف بیان حق بود، خداوند طریق آن را بیان کرد و فرمود: (﴿أَوَ لَمۡ يَكۡفِهِمۡ﴾) آیا برای اینکه آنها به راستگو بودن تو و راست بودن آنچه که آوردهای پی ببرند، این کافی و بسنده نیست که (﴿أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ﴾) ما کتاب را بر تو نازل کردهایم که بر آنها خوانده میشود؟! کلام مختصر و جامعی که در آن نشانههای روشن و آشکار زیادی هست! و همانطور که قبلاً بیان شد، پیامبر بیسوادی که خواندن و نوشتن را بلد نیست، آن را آورده است و این بزرگترین دلیل بر صحت و راست بودن آن است. سپس ناتوان بودن آنها از مبارزه با قرآن، نشانۀ دیگری بر حقانیت آن است. و قرآن آشکارا بر آنها خوانده میشود و از جانب خداست و پیامبر در زمانی که یاورانش اندک و مخالفان و دشمنانش زیاد بودند، آن را اظهار نمود؛ و اندک بودن یاوران و زیاد بودن دشمنانش، او را از آشکار کردن قرآن باز نداشت، بلکه به صورت علنی در میان مردم اعلام کرد که این سخن پروردگارم میباشد؛ و آیا کسی توان مقابله با آن را دارد؛ و آیا کسی میتواند سخنی مانند آن بیاورد؟! پس این دلیلی بر راست بودن قرآن است. و قرآن کتابهای گذشته را تصدیق کرده و مطالب آنها را تصحیح نموده است، و تحریف و تغییری که در آنها صورت گرفته، بیان کرده است. این نیز دلیلی دیگر بر حقانیت قرآن میباشد. و قرآن در امر و نهی خود، به راه راست هدایت مینماید؛ و این دلیلی بر حق و راست بودن آن است. بنابراین قرآن به هیچ چیزی دستور نداده است که عقل بگوید کاش به آن فرمان نمیداد. و از هیچ چیزی نهی نکرده است که عقل بگوید کاش از آن نهی نمیکرد. بلکه امر و نهی قرآن، مطابق با عدالت و دادگری و حکمت و عقل صاحبان بینش و خرد است. نیز رهنمودها و احکام قرآن، همگام با زمان و مکان حرکت میکند، به گونهای که در هیچ زمان و مکانی جز با احکام قرآن کارها بهبود نمییابد. این نیز دلیلی است بر اینکه قرآن حق، و از جانب خداست. پس همۀ این موارد برای کسی که بخواهد حق را تصدیق نماید، و در پی یافتن آن برآید، کافی است؛ و خداوند کسی را که به قرآن بسنده نکند، به مرادش نرساند، و هرکس را که قرآن شفا بخش او نیست خداوند شفایش ندهد؛ و هرکس به وسیلۀ قرآن هدایت شود، و قرآن برایش بسنده باشد، این برای او مایۀ خیر و رحمت است. از این رو فرمود: (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَرَحۡمَةٗ وَذِكۡرَىٰ لِقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ﴾) بیگمان، در این برای گروهی که باور میدارند، رحمت و پندی هست. چون به وسیلۀ قرآن، علم فراوان و خیر زیاد به دست میآید، و دلها و ارواح پاکیزه میگردند، و باورها و عقاید پاک میشوند، و اخلاق کامل میگردد؛ و در سایۀ چنین رحمتی، میتوان به فتوحات الهی و اسرار ربانی دست یافت.
(52) (﴿قُلۡ كَفَىٰ بِٱللَّهِ بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡ شَهِيدٗا﴾) بگو: همین بس که خدا میان من و شما گواه است، من او را گواه گرفتهام که اگر دروغگو باشم، عذابی بر من فرود آورد که مایۀ عبرت شما باشد؛ و اگر او مرا یاری کند و کارها را بر من آسان گرداند، باید این شهادت و گواهی بزرگ خداوند، شما را کافی باشد. بنابراین اگر در دلهایتان چنین است که گواهی او ـ و شما آن را نشنیده و ندیدهاید ـ به عنوان دلیل کافی نیست، پس او (﴿يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾) آنچه را در آسمانها و زمین است، میداند. از جمله چیزهایی که خداوند آن را میداند، حالت و سخن من و شماست. پس من به دروغ، چیزهایی به او نسبت نمیدهم؛ زیرا او میداند و بر کیفر دادن من توانایی دارد. و اگر دروغ بگویم و آنرا به او نسبت دهم و مرا کیفر ندهد، این نقصی در آگاهی و توانایی و حکمت او خواهد بود. آنگونه که فرموده است: ﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَيۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِيلِ * لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِينَ﴾ [الحاقة: 44-46] «و اگر برخی سخنهای دروغ را به ما نسبت میداد، او را میگرفتیم و رگهای گردنش را قطع مینمودیم». (﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡبَٰطِلِ وَكَفَرُواْ بِٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ﴾) و کسانی که به باطل ایمان آوردند و به خدا کفر ورزیدند، اینانند که زیانکارند؛ چون آنها ایمان آوردن به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران و روز قیامت و نعمت پایدار و جاودان را از دست دادهاند، و بهجای برخورداری از حق و [راهِ] صحیح، هر امر باطل قبیحی بهرۀ آنها گردیده، و به عوض نعمت و آسایش، عذاب دردناکی عایدشان شده است. پس آنان در روز قیامت، خود و خانوادههایشان را از دست میدهند.
(53) خداوند از جهالت کسانی خبر میدهد که پیامبر و آنچه را که آورده است، تکذیب میکنند. این افراد درحالی که برای آمدن عذاب شتاب دارند و بیشتر حق را تکذیب میکنند، میگویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾ «این وعده کی خواهد آمد، اگر راست میگویید؟» خداوند متعال میفرماید: (﴿وَلَوۡلَآ أَجَلٞ مُّسَمّٗى﴾) و اگر موعدی مقرر برای نازل شدن عذاب نبود که هنوز آن زمان مقرر فرا نرسیده است، (﴿لَّجَآءَهُمُ ٱلۡعَذَابُ﴾) عذاب به سراغشان میآمد؛ چون آنها ما را ناتوان بهحساب میآورند و حق را تکذیب میکنند. و اگر ما آنها را به سبب جهالت و نادانیشان میگرفتیم، سخنشان بسیار زود آنها را به عذاب و کیفر گرفتار میکرد. ولی ـ با وجود این ـ آنها برای نازل شدن عذاب شتاب نکنند و گمان نبرند که دیر خواهد آمد، (﴿وَلَيَأۡتِيَنَّهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ﴾) بلکه ناگهان در حالی که نمیدانند عذاب به سراغشان خواهد آمد. و همانطور که خداوند خبر داد، اتفاق افتاد؛ و هنگامی که با غرور و فخرفروشی به جنگ «بدر» آمدند، به گمان اینکه میتوانند به هدف خود دست یابند، خداوند آنها را خوار گردانید و بزرگان و سرانشان را نابود کرد و همۀ افراد شرور آنها را هلاک نمود و هیچ خانهای نماند مگر اینکه مصیبت بدان وارد شد. پس عذاب از جایی به سراغشان آمد که گمانش را نمیبردند.
(54) و اگر عذاب دنیا آنها را فرا نگیرد، عذاب آخرت را در پیش دارند که هیچ یک از آنها نمیتواند از آن رهایی یابد، خواه در دنیا عذاب داده شده باشد یا مهلت یافته باشد. (﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةُۢ بِٱلۡكَٰفِرِينَ﴾) و همانا جهنم کافران را دربر خواهد گرفت و راه گریزی از آن ندارند؛ چراکه آنان را از هر سو احاطه کرده است. همانطور که گناهان و بدیها و کفرشان، آنها را احاطه کرده است؛ و این، عذاب بسیار سختی است.
(55) (﴿يَوۡمَ يَغۡشَىٰهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۡ وَيَقُولُ ذُوقُواْ مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾) اعمالتان، برای شما به عذاب تبدیل شده است؛ و عذاب، شما را فرا گرفته است، همان گونه که کفر و گناهان، شما را از هر سو فرا گرفته بود.
(56) خداوند متعال میفرماید: (﴿يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ أَرۡضِي وَٰسِعَةٞ فَإِيَّٰيَ فَٱعۡبُدُونِ﴾) ای بندگانم که ایمان آورده و پیامبر مرا تصدیق کردهاید! هرگاه عبادت و پرستش پروردگارتان در سرزمینی برایتان دشوار و مشکل بود، از آنجا به سرزمینی دیگر کوچ کنید و به جایی بروید که خداوند را به یگانگی پرستش نمایید. پس جاهای عبادت، فراخ و وسیع است؛ و معبود یکی است.
(57) و مرگ حتماً به سوی شما خواهد آمد؛ سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید.
(58) آنگاه خداوند هرکس را که عبادت او را به خوبی انجام داده و ایمان آورده و عمل شایسته انجام داده باشد، در کاخهای بلند و منازل مجلل و زیبای بهشت جای میدهد که همۀ آنچه را دل انسان میخواهد و چشمها از دیدن آن لذت میبرند، دربر دارد؛ و شما در آن جاودانه خواهید بود.(﴿نِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِينَ﴾) پس این منازل و کاخهای بهشتی، چه پاداش نیکی است برای کسانی که برای خدا کار میکنند!
(59) (﴿ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ﴾) کسانی که بر عبادت خدا شکیبایی میورزند، و در این باره بر پروردگارشان توکل مینمایند. پس صبر کردن آنها بر عبادت خدا، مستلزم آن است که توان و کوشش خود را در این راستا مبذول دارند و مبارزۀ بزرگی را با شیطان آغاز کنند؛ شیطانی که آنها را فرا میخواند تا در عبادتشان اخلال ایجاد کند. و توکل آنها مقتضی آن است که به خدا اعتماد کامل داشته باشند؛ و نسبت به او گمان نیک داشته باشند تا اعمالی را که قصد آن را کردهاند، محقق نماید و آن را برایشان تکمیل گرداند. و توکل را به صراحت بیان کرد با اینکه توکل در بردباری داخل است؛ چون در انجام یا خودداری از هر کاری، به توکل نیاز هست و هیچ کاری بدون توکل انجام نمیگیرد.
(60) خداوند متعال روزی دادن به همۀ آفریدههای قوی و ضعیف را به عهده گرفته است: (﴿مِّن دَآبَّةٖ﴾) پس چه بسیار جنبندگان و جانورانی در زمین وجود دارند که جسم و عقل و درکشان ضعیف است، (﴿لَّا تَحۡمِلُ رِزۡقَهَا﴾) و روزی خود را بر نمیدارند و آن را ذخیره نمیکنند، بلکه همواره چنان هستند که چیزی از روزی را با خود ندارند، اما خداوند همیشه و در هر وقت روزی را برایشان فراهم میسازد، (﴿ٱللَّهُ يَرۡزُقُهَا وَإِيَّاكُمۡ﴾) شما و آنها را خدا روزی میدهد، پس همۀ شما تحت سرپرستی خدا هستید، و شما را روزی میدهد، همانطور که شما را آفریده است. (﴿وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ﴾) و او شنوای داناست. پس هیچ چیزی بر او پنهان نمیماند؛ و هیچ جنبنده و جانوری از نگاه خدا پنهان نمیشود؛ و به سبب نداشتن روزی، هلاک نمیگردد. آنگونه که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا وَيَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَاۚ كُلّٞ فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ﴾ [هود: 6] «و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی آن بر خداست؛ و محل استقرار و مکان مردنش را میداند. همۀ [اینها] در کتاب روشنی [ثبت گردیده] است».
(61) این استدلالی است علیه مشرکان که تکذیب کنندۀ توحید الوهیت و یگانهپرستی بودند. و با توجه به اینکه توحید ربوبیت را قبول داشتند، به پذیرش توحید الوهیت نیز ملزم میگردند. پس اگر از آنها بپرسی که آسمانها و زمین را چه کسی آفریده است؛ و چه کسی از آسمان، آبی فرو فرستاده و به وسیلۀ آن زمین را پس از پژمرده شدنش زنده ساخته است؟ و تدبیر همۀ چیزها در دست چه کسی است؟ (﴿لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾) خواهند گفت: خدا. و به ناتوانی بتها و چیزهایی که در کنار خدا و همراه با او پرستش میکنند، اعتراف مینمایند؛ و میگویند: آنها توانایی چیزی از این کارها را ندارند. پس به دروغگویی خویش؛ و روی آوردنشان به سوی کسی که سزاوار آن نیست به کاری بپردازد؛ اعتراف میکنند. پس بدان که آنها عقل ندارند و بیخرد هستند! و کیست بیعقلتر و کم بینشتر از کسی که به سنگ یا قبر یا امثال آن روی آورد – درحالی که میداند اینها نه میتوانند فایدهای برسانند و نه ضرری، نه چیزی را میآفرینند و نه به کسی روزی میدهند- و اخلاص و صفای عبودیت را، با روی آوردن به آن مکدر و تیره نماید، و او را با پروردگار آفریننده و روزی دهنده و فایده دهنده و زیان دهنده شریک سازد؟! و بگو: ستایش خداوندی راست که هدایت را از گمراهی مشخص نمود؛ و باطل بودن آنچه را که مشرکان بر آن هستند، واضح گرداند؛ تا توفیق یافتگان از آن برحذر باشند. و بگو: ستایش خداوندی راست که جهان بالا و پایین را آفریده و به تدبیر امور روزمرّۀ آنها پرداخته است؛ و برای هرکس که بخواهد روزی را فراوان و گسترده مینماید؛ و برای هر کس که بخواهد، روزی را تنگ و کم میگرداند. و این عین حکمت اوست، چرا که او مصلحت بندگانش و آنچه را که برایشان مناسب است، میداند.
(62) این استدلالی است علیه مشرکان که تکذیب کنندۀ توحید الوهیت و یگانهپرستی بودند. و با توجه به اینکه توحید ربوبیت را قبول داشتند، به پذیرش توحید الوهیت نیز ملزم میگردند. پس اگر از آنها بپرسی که آسمانها و زمین را چه کسی آفریده است؛ و چه کسی از آسمان، آبی فرو فرستاده و به وسیلۀ آن زمین را پس از پژمرده شدنش زنده ساخته است؟ و تدبیر همۀ چیزها در دست چه کسی است؟ (﴿لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾) خواهند گفت: خدا. و به ناتوانی بتها و چیزهایی که در کنار خدا و همراه با او پرستش میکنند، اعتراف مینمایند؛ و میگویند: آنها توانایی چیزی از این کارها را ندارند. پس به دروغگویی خویش؛ و روی آوردنشان به سوی کسی که سزاوار آن نیست به کاری بپردازد؛ اعتراف میکنند. پس بدان که آنها عقل ندارند و بیخرد هستند! و کیست بیعقلتر و کم بینشتر از کسی که به سنگ یا قبر یا امثال آن روی آورد – درحالی که میداند اینها نه میتوانند فایدهای برسانند و نه ضرری، نه چیزی را میآفرینند و نه به کسی روزی میدهند- و اخلاص و صفای عبودیت را، با روی آوردن به آن مکدر و تیره نماید، و او را با پروردگار آفریننده و روزی دهنده و فایده دهنده و زیان دهنده شریک سازد؟! و بگو: ستایش خداوندی راست که هدایت را از گمراهی مشخص نمود؛ و باطل بودن آنچه را که مشرکان بر آن هستند، واضح گرداند؛ تا توفیق یافتگان از آن برحذر باشند. و بگو: ستایش خداوندی راست که جهان بالا و پایین را آفریده و به تدبیر امور روزمرّۀ آنها پرداخته است؛ و برای هرکس که بخواهد روزی را فراوان و گسترده مینماید؛ و برای هر کس که بخواهد، روزی را تنگ و کم میگرداند. و این عین حکمت اوست، چرا که او مصلحت بندگانش و آنچه را که برایشان مناسب است، میداند.
(63) این استدلالی است علیه مشرکان که تکذیب کنندۀ توحید الوهیت و یگانهپرستی بودند. و با توجه به اینکه توحید ربوبیت را قبول داشتند، به پذیرش توحید الوهیت نیز ملزم میگردند. پس اگر از آنها بپرسی که آسمانها و زمین را چه کسی آفریده است؛ و چه کسی از آسمان، آبی فرو فرستاده و به وسیلۀ آن زمین را پس از پژمرده شدنش زنده ساخته است؟ و تدبیر همۀ چیزها در دست چه کسی است؟ (﴿لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾) خواهند گفت: خدا. و به ناتوانی بتها و چیزهایی که در کنار خدا و همراه با او پرستش میکنند، اعتراف مینمایند؛ و میگویند: آنها توانایی چیزی از این کارها را ندارند. پس به دروغگویی خویش؛ و روی آوردنشان به سوی کسی که سزاوار آن نیست به کاری بپردازد؛ اعتراف میکنند. پس بدان که آنها عقل ندارند و بیخرد هستند! و کیست بیعقلتر و کم بینشتر از کسی که به سنگ یا قبر یا امثال آن روی آورد – درحالی که میداند اینها نه میتوانند فایدهای برسانند و نه ضرری، نه چیزی را میآفرینند و نه به کسی روزی میدهند- و اخلاص و صفای عبودیت را، با روی آوردن به آن مکدر و تیره نماید، و او را با پروردگار آفریننده و روزی دهنده و فایده دهنده و زیان دهنده شریک سازد؟! و بگو: ستایش خداوندی راست که هدایت را از گمراهی مشخص نمود؛ و باطل بودن آنچه را که مشرکان بر آن هستند، واضح گرداند؛ تا توفیق یافتگان از آن برحذر باشند. و بگو: ستایش خداوندی راست که جهان بالا و پایین را آفریده و به تدبیر امور روزمرّۀ آنها پرداخته است؛ و برای هرکس که بخواهد روزی را فراوان و گسترده مینماید؛ و برای هر کس که بخواهد، روزی را تنگ و کم میگرداند. و این عین حکمت اوست، چرا که او مصلحت بندگانش و آنچه را که برایشان مناسب است، میداند.
(64) خداوند متعال از حالت دنیا و آخرت خبر میدهد و به طور ضمنی آدمی را به متمایل نبودن به دنیا و علاقهمند بودن به آخرت تشویق میکند. پس فرمود: (﴿وَمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا لَهۡوٞ وَلَعِبٞ﴾) زندگی این دنیا در حقیقت سرگرمی و بازیچهای بیش نیست که دلها با آن مشغول و سرگرم میشوند و جسمها با آن بازی میکنند، چون خداوند آن را آراسته است و لذتها و شهوتهایی را در آن قرار داده است که دلهای رویگردان را در چنگال خود میگیرد و چشمهای غافل را میفریبد و افراد باطلگرا را شاد و خوشحال میکند. اما این دنیا به سرعت از بین میرود و دوستدارش چیزی جز پشیمانی و زیان به دست نمیآورد. (﴿وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِيَ ٱلۡحَيَوَانُ﴾) و زندگی آخرت، زندگی کامل است؛ و اجسامِ صاحبان سرای آخرت، در نهایتِ قوت و قدرت قرار دارد؛ چون این جسمها و نیروها برای زندگی آفریده شدهاند و هرآنچه که زندگی را کامل گرداند و لذت با آن تکمیل شود، از قبیل: چیزهایی که دلها را شاد میکند و خوردنیها و نوشیدنیها و همسرانی که سبب لذت بردن جسم میشوند، در آن موجود است. نیز چیزهایی در آنجا یافت میشود که هیچ چشمی آن را ندیده، -و هیچ گوشی آن را نشنیده و بر دل هیچ انسانی خطور نکرده است. (﴿لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ﴾) اگر آنها این حقیقت را میدانستند، دنیا را بر آخرت ترجیح نمیدادند و از سرای زندگی رویگردان نمیشدند و به جهان بازی و سرگرمی شیفته نمیگردیدند. و آنها باید آخرت را بر دنیا ترجیح دهند؛ چرا که حالت هر دو دنیا را میدانند.
(65) سپس خداوند این را بیان داشت که مشرکین در حالت سختی، و به هنگامی که در دریا سوار بر کشتیها هستند و امواج خروشان، آنها را فرا میگیرد و از هلاک شدن میترسند، خالصانه و فقط خدا را به فریاد میخوانند؛ و در آن وقت بتها و آنچه را که همتای خدا قرار میدادند، ترک میکنند؛ و فقط خداوند یگانه و بی شریک را به کمک میخوانند. اما وقتی سختی از آنها دور شود؛ به خداوند ـ که تا چندی پیش او را خالصانه به فریاد میخواندند؛ و آنها را سالم به خشکی رسانده است ـ شرک میورزند؛ و کسانی را شریک او قرار میدهند که آنها را از سختی نجات نداده و مشقت را از آنان دور نساخته است. در حالی که میبایست در سختی و آسانی، خدا را به فریاد بخوانند تا مؤمن حقیقی باشند و سزاوار پاداش او بگردند و عذاب خدا از آنها دور شود.
(66) اما شرک ورزیدن آنها -پس از آنکه نعمتِ نجات یافتن را بهرۀ آنها نمودیم- برای این است تا سرانجام به نعمتهایی که به آنان بخشیدهایم، کفر بورزند و ناسپاسی نمایند؛ و در مقابل نعمت، بدی کنند؛ و بهرهمندی خود را از دنیا تکمیل نمایند که این همانند بهرهمندی چهارپایان است که هدفی جز پُر کردن شکم و اشباع غریزۀ جنسی خود ندارند. (﴿فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ﴾) پس آنها وقتی از دنیا به آخرت منتقل شوند، سخت متأسّف میشوند؛ و کیفر سخت را خواهند چشید؛ و میدانند چه زیان فراوانی به دست آوردهاند.
(67) سپس خداوند به وسیلۀ حرم پر امن و امان خود، بر آنها منت میگذارد و این را بیان میدارد که اهل حرم در امنیت به سر میبرند و از روزی فراوان برخوردارند، حال آنکه مردمی که در اطراف و اکناف و بیرون از حرم زندگی میکنند از این امنیت برخوردار نیستند، بلکه ربوده میشوند و در ترس هراس بسر میبرند. پس آیا کسی را عبادت نمیکنند که به هنگام گرسنگی آنها را خوراک داد؛ و از ترس ایمن گرداند؟! (﴿أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ يُؤۡمِنُونَ﴾) آیا به باطل میگرایند و ایمان نمیآورند؟! و باطل، شرکی است که آنها بر آن قرار دارند؛ و گفتهها و کردارهای پوچی است که انجام میدهند. (﴿وَبِنِعۡمَةِ ٱللَّهِ يَكۡفُرُونَ﴾) و نعمتهای خدا را نادیده گرفته و سپاس نمیگزارند. پس عقلها و خردهایشان کجا رفته است که گمراهی را بر هدایت؛ و باطل را بر حق؛ و بدبختی را بر سعادت ترجیح داده و ستمکارترین مردم گشتهاند؟!
(68) (﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا أَوۡ كَذَّبَ بِٱلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُۥٓ﴾) و کیست ستمگرتر از کسی که بر خدا دروغ ببندد؛ و گمراهی و باطلی را که خود بر آن است، به خدا نسبت دهد؛ و یا حقی را که توسط پیامبر صلی الله علیه وسلم به نزد او آمده است، دروغ انگارد؟! اما این ستمگر کینهتوز، جهنم را در پیش روی دارد، (﴿أَلَيۡسَ فِي جَهَنَّمَ مَثۡوٗى لِّلۡكَٰفِرِينَ﴾) که در آنجا حق از او گرفته میشود و به وسیلۀ جهنم خوار و ذلیل میگردد؛ و جهنم جایگاه همیشگی او خواهد بود و از آن بیرون آورده نمیشود.
(69) (﴿وَٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ فِينَا﴾) و کسانی که در راه ما کوشش کردند، آنها کسانی هستند که در راه خدا هجرت نموده و با دشمنانش جهاد کرده و تمام توانایی خود را در راه پیروی از خشنودیهای خدا مبذول داشتهاند. (﴿لَنَهۡدِيَنَّهُمۡ سُبُلَنَا﴾) آنان را به راههایی که انسان را به ما میرساند، هدایت خواهیم کرد؛ چون آنها نیکوکار هستند. (﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾) و همانا یاری و کمک و هدایت خدا همراه نیکوکاران است. این دلالت مینماید که شایستهترین مردمی که راه صحیح را در پیش گرفتهاند، مجاهدین هستند. و نیز بر این دلالت مینماید که هر کس در آنچه بدان فرمان یافته است، خوب عمل کند؛ خداوند او را یاری میدهد و اسباب هدایت را برای وی فراهم میسازد. و بر این دلالت مینماید که هرکس در پی کسب علوم دینی تلاش و کوشش نماید، خداوند او را در راستای به دست آوردن آنچه که جویایش میباشد، یاری و هدایت میدهد؛ و از رهنمودها و مددهای الهی که از توان و تلاش او بیرون است، برخوردارش میگرداند؛ و تحصیل علم برایش آسان میگردد؛ زیرا طلب علم شرعی جزوِ جهاد در راه خداست، بلکه یکی از دو نوع جهاد است که جز انسانهای خاص و برگزیده به آن برنمیخیزند؛ و آن عبارت است از: جهاد با زبان و گفتار در برابر کافران و منافقان؛ و جهاد در راه تعلیم امور دین، و جواب دادن شبهات، و منازعات مخالفان حق هرچند که از مسلمانان نیز باشند. پایان تفسیر سوره العنکبوت.