(1) خداوند در این سوره به جز داستان نوح، چیزی را بیان نکرده است؛ چون نوح تا مدتی طولانی در میان قومش ماندگار شد، و بارها آنان را به یکتاپرستی دعوت نمود، و از شرک ورزیدن بازداشت. پس خداوند متعال خبر میدهد که او نوح را از روی لطف و رحمت خویش، و برای اینکه آنان را از عذاب دردناک بترساند به سوی آنها فرستاد تا به کفر خویش ادامه ندهند که آنگاه برای همیشه نابود خواهند شد، و به آنان عذابی همیشگی خواهد داد. نوح -علیه السّلام- فرمان الهی را اطاعت کرد و آن را انجام داد
(2) و فرمود: (﴿يَٰقَوۡمِ إِنِّي لَكُمۡ نَذِيرٞ مُّبِينٌ﴾) ای قوم من! همانا من برای شما بیمدهندهای آشکارم؛ چون او به طور واضح بیان میکرد که مردم را از چه چیزی بیم میداد، و بیان میداشت که چگونه میتوان نجات یافت. پس راه نجات را به آنان نشان داد و فرمود:
(3) (﴿أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱتَّقُوهُ﴾) خدا را بندگی کنید؛ یعنی او را به یگانگی پرستش نمائید، و از شرک ورزیدن و راهها و وسایل آن دوری جوئید.
(4) و اینکه اگر آنان تقوای الهی را رعایت کنند، گناهانشان آمرزیده میشود؛ و هرگاه گناهانشان آمرزیده شود، از عذاب نجات پیدا میکنند و به پاداش دست مییازند. (﴿وَيُؤَخِّرۡكُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّى﴾) شما را در این جهان بهرهمند میسازد، و نابودی و هلاکت را تا مدتی معین از شما دور میکند؛ یعنی باقی ماندن در دنیا به تقدیر و قضای الهی است، و تا مدتی معین انسان در این دنیا باقی میماند، و برای همیشه در دنیا بهرهمند نخواهد بود. چون مرگ قطعاً روزی فرا میرسد. بنابراین فرمود: (﴿إِنَّ أَجَلَ ٱللَّهِ إِذَا جَآءَ لَا يُؤَخَّرُۚ لَوۡ كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾) بیگمان، هنگامی که اجل نهایی الهی فرارسد، تأخیر پیدا نمیکند، اگر شما میدانستید. به خدا کفر نمیورزیدید و با حق مخالفت نمیکردید. آنها دعوت نوح را نپذیرفتند و از فرمان او اطاعت نکردند.
(5) پس نوح به درگاه پروردگارش شکایت کرد و فرمود: (﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوۡتُ قَوۡمِي لَيۡلٗا وَنَهَارٗا﴾) نوح گفت: پروردگارا! من قوم خویش را شب و روز دعوت کردهام
(6) (﴿فَلَمۡ يَزِدۡهُمۡ دُعَآءِيٓ إِلَّا فِرَارٗا﴾) اما دعوت کردن من جز گریز از حق و رویگردانی به آنان نیفزود. بنابراین دعوت دادن فایدهای نداشت؛ چون فایدۀ دعوت این است که هدف کاملاً به دست بیاید، یا قسمتی از آن حاصل گردد.
(7) (﴿وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوۡتُهُمۡ لِتَغۡفِرَ لَهُمۡ﴾) و من هر زمان که ایشان را فراخواندم تا آنان را بیامرزی؛ یعنی آنان را دعوت کردم تا اجابت کنند؛ چون وقتی اجابت کنند، آنها را میآمرزی و این فقط به مصلحت آنان بود، اما آنان به جز ادامه دادن به باطل خود و گریز از حق چیزی نپذیرفتند. (﴿جَعَلُوٓاْ أَصَٰبِعَهُمۡ فِيٓ ءَاذَانِهِمۡ﴾) آنان برای اینکه سخنان پیامبرشان نوح -علیه السلام- را نشنوند انگشتان خود را در گوشهایشان فرو بردند. (﴿وَٱسۡتَغۡشَوۡاْ ثِيَابَهُمۡ﴾) و لباسهایشان را بر سر کشیدند و این به خاطر دوری از حق و نفرت از آن بود. (﴿وَأَصَرُّواْ وَٱسۡتَكۡبَرُواْ ٱسۡتِكۡبَارٗا﴾) و بر کفر و بدی خود پافشاری کردند، و در برابر حق تکبر ورزیدند. پس شر و بدیِ آنها فزونی گرفت، و خیر و خوبی از آنها دور گشت.
(8) (﴿ثُمَّ إِنِّي دَعَوۡتُهُمۡ جِهَارٗا﴾) سپس آنان را با صدای بلند و آشکار که همه میشنیدند دعوت کردم.
(9) (﴿ثُمَّ إِنِّيٓ أَعۡلَنتُ لَهُمۡ وَأَسۡرَرۡتُ لَهُمۡ إِسۡرَارٗا﴾) سپس به صورت علنی و نهانی دعوت را بدیشان رساندم. همۀ اینها به خاطر خیرخواهی برای آنان بود، و از هر راهی که گمان میرفت هدف به دست میآید نوح وارد شد.
(10) (﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ﴾) پس به آنان گفتم: گناهانی را که بر آن هستید رها کنید، و از خداوند برای گناهانتان طلب آمرزش نمائید. (﴿إِنَّهُۥ كَانَ غَفَّارٗا﴾) بیگمان، خداوند برای کسی که توبه کند و آمرزش بطلبد، بس آمرزنده است. پس نوح آنها را به بخشوده شدن گناهان و پاداشی که به دنبال آن میآید، و دور شدن عذاب تشویق کرد.
(11) همچنین نوح آنها را به خیر و نیکی دنیا تشویق کرد و فرمود: (﴿يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا﴾) خداوند بارانی پیاپی که درهها را پرآب خواهد کرد و شهرها و مردمان را زندگی و آبادانی میبخشد، بر شما میفرستد.
(12) (﴿وَيُمۡدِدۡكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَ﴾) و دارايیتان را که به وسیلۀ آن هرچه از دنیا بخواهید به دست میآورید، و نیز فرزندانتان را زیاد میکند. (﴿وَيَجۡعَل لَّكُمۡ جَنَّٰتٖ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ أَنۡهَٰرٗا﴾) و به شما باغها میدهد، و رودبارهای پرآب در اختیارتان میگذارد، و این بالاترین لذت دنیا و خواستههای آن است.
(13) (﴿مَّا لَكُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا﴾) شما را چه شده که خداوند نزدتان قدر ندارد، و برای او شکوه و بزرگی قایل نیستید، و از عظمت الهی نمیترسید؟
(14) (﴿وَقَدۡ خَلَقَكُمۡ أَطۡوَارًا﴾) حال آنکه خداوند آفرینشی پیاپی در شکم مادر به شما داده، و در مراحل مختلف و به گونههای متفاوتی شما را آفریده است! در شکم مادر آفرینشی دیگر داشتهاید، و به هنگام شیرخواری آفرینشی دیگر دارید، و در سن کودکی و سپس سن رشد و آنگاه در دوران جوانی به گونهای دیگر بودهاید. سپس همواره آفرینش تغییر مییابد. پس خداوند که به تنهایی میآفریند، فقط او باید عبادت و پرستش شود. بیان آفرینش نخستین آنها، اشارهای به معاد و زندگی پس از مرگ است؛ یعنی بدانید کسی که شما را از عدم و نیستی آفریده است، میتواند شما را بعد از مردنتان زنده کند.
(15) و نیز برای اثبات معاد، به آفرینش آسمانها -که از خلقت مردم مهمتر و بزرگتر است- استدلال نموده و میفرماید: (﴿أَلَمۡ تَرَوۡاْ كَيۡفَ خَلَقَ ٱللَّهُ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗا﴾) آیا نمیبینید که خداوند چگونه هفت آسمان را یکی بر بالای دیگری آفریده است؟!
(16) (﴿وَجَعَلَ ٱلۡقَمَرَ فِيهِنَّ نُورٗا﴾) و ماه را برای اهل زمین پرتوافشان قرار داده است. (﴿وَجَعَلَ ٱلشَّمۡسَ سِرَاجٗا﴾) و خورشید را چراغی گردانده است. در اینجا به عظمت و اهمیت آفرینش این چیزها و کثرت منافعی که در خورشید و ماه است اشاره شده است، و این منافع بر رحمت خداوند و گستردگی احسان او دلالت مینماید. پس خداوند بزرگ و مهربان سزاوار است که بزرگ داشته شود و مورد محبت قرار گیرد، و او را پرستش کنیم و از او بهراسیم و به او امیدوار باشیم.
(17) (﴿وَٱللَّهُ أَنۢبَتَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ نَبَاتٗا﴾) و خداوند شما را از زمین آفریده است، آنگاه که آدم را از زمین آفرید و شما در کمر او بودید.
(18) (﴿ثُمَّ يُعِيدُكُمۡ فِيهَا﴾) سپس به هنگام مردن شما را به زمین بازمیگرداند. (﴿وَيُخۡرِجُكُمۡ إِخۡرَاجٗا﴾) و بعد شما را به گونۀ عجیبی برای حشر و رستاخیز از زمین بیرون میآورد. پس زندگی و مرگ و رستاخیز به دست اوست.
(19) (﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ بِسَاطٗا﴾) و خداوند زمین را برای بهروزی شما پهن و آماده قرار داده است.
(20) (﴿لِّتَسۡلُكُواْ مِنۡهَا سُبُلٗا فِجَاجٗا﴾) تا از راههای فراخ و گستردۀ آن بگذرید. پس اگر خداوند زمین را گسترده و فراخ نمیکرد، راهی در آن نبود، و انسانها نمیتوانستند آن را شخم بزنند و در آن نهال بکارند و کشاورزی نمایند، و بر روی آن خانه بسازند و به آرامی بنشینند.
(21) (﴿قَالَ نُوحٞ﴾) نوح با شکایت به درگاه پروردگارش گفت: سخن و موعظه و اندرز درمورد آنها سودمند نگردید، (﴿رَّبِّ إِنَّهُمۡ عَصَوۡنِي﴾) پروردگارا! آنها از من نافرمانی کردند. (﴿وَٱتَّبَعُواْ مَن لَّمۡ يَزِدۡهُ مَالُهُۥ وَوَلَدُهُۥٓ إِلَّا خَسَارٗا﴾) و از کسی پیروی نمودند که مال و فرزندش جز زیان چیزی به او نیفزوده است؛ یعنی از پیامبر که خیرخواه و راهنمایِ به سوی خوبی و خیر بود، سرپیچی کردند؛ و از سران و اشرافی که اموال و فرزندانشان جز زیان و هلاکت به آنها چیزی نیفزود، اطاعت نمودند. پس چگونه خواهند بود کسانی که مطیع آنان گشتند و از آنان پیروی نمودند!
(22) (﴿وَمَكَرُواْ مَكۡرٗا كُبَّارٗا﴾) و آن سران برای مخالفت با حق مکری بزرگ ورزیدند.
(23) (﴿وَقَالُواْ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمۡ﴾) سران کفر با دعوت کردن آنها به سوی شرک، و زیبا جلوه دادن آن گفتند: معبودانتان را رها نکنید. پس آنها را به تعصّب بر شرکی که بودند فراخواندند، و از آنها خواستند تا معبودانی را که پدران و نیاکانشان برآن بودهاند رها نکنند. سپس معبودان آنها را مشخص کردند و گفتند: (﴿وَلَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَلَا سُوَاعٗا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسۡرٗا﴾) ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر را رها نکنید. اینها نامهای مردان صالحی بود که وقتی مردند، شیطان برای قومشان این را آراست که تمثالهایشان را درست کنند، تا وقتی که عکسها و تمثالهای آنان را میبینند برای عبادت قوّت بگیرند. سپس روزگاری طولانی گذشت و نسلی دیگر آمد، و شیطان به اینها گفت: پدرانتان این تمثالها را عبادت میکردند و به آنها توسل میجستند. و به وسیلۀ اینها باران بر آنان میباریده است. پس اینان بتها و مجسّمهها را پرستش کردند. بنابراین سران و اشرافشان پیروان خود را توصیه کردند که عبادت این بتها را رها نکنند.
(24) (﴿وَقَدۡ أَضَلُّواْ كَثِيرٗا﴾) سران و بزرگان با دعوت خود بسیاری از مردم را گمراه کردهاند. (﴿وَلَا تَزِدِ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا ضَلَٰلٗا﴾) و جز گمراهی بر کافران میفزای؛ یعنی اگر انحراف آنها ـ موقعی که ایشان را دعوت میکردم ـ به سوی حق میبود، چنین انحرافی مصلحت بود، اما آنها با دعوت سران و بزرگانشان جز گمراهی عایدشان نشد. بنابراین خداوند عذاب و عقوبت دنیوی و اخروی آنها را بیان کرد و فرمود:
(25) (﴿مِّمَّا خَطِيٓـَٰٔتِهِمۡ أُغۡرِقُواْ﴾) آنها به سزای گناهانشان در دریا که آنها را از هر سو احاطه کرده بود غرق شدند. (﴿فَأُدۡخِلُواْ نَارٗا﴾) پس جسمهایشان در آب غرق شد، و ارواح آنها وارد آتش گردید. و این همه به خاطر گناهانشان بود، پیامبرشان نزد آنها آمد و آنها را هشدار داد و آنها را از عاقبت بد گناهان خبر داد، اما آنها گفتههای پیغمبر خود را نپذیرفتند تا اینکه عذاب آنها را فراگرفت. (﴿فَلَمۡ يَجِدُواْ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَنصَارٗا﴾) پس در برابر خداوند یاورانی نیافتند که آنها را به هنگام فرود آمدن عذاب یاری کند، و هیچ کسی نبود که جلوی قضا و تقدیر الهی را بگیرد.
(26) (﴿وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا﴾) و نوح گفت: پروردگارا! بر روی زمین هیچ کسی را مگذار که حرکت کند. او علّت درخواست نابودی آنها را ذکر کرد و گفت:
(27) (﴿إِنَّكَ إِن تَذَرۡهُمۡ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا كَفَّارٗا﴾) اگر آنان را بگذاری، بندگانت را گمراه میسازند، و جز فرزندان بدکار و کافر و سرسخت به دنیا نمیآورند؛ یعنی باقی ماندن آنها باعث تباهی خودشان و دیگران میشود. نوح بدان خاطر این سخن را گفت که بسیار با آنها سر و کار داشت و آنها را میشناخت و اخلاق آنان را میدانست، بنابراین میدانست که به سبب اعمالشان چنین چیزی به وجود میآید. بنابراین خداوند دعایش را پذیرفت، و همۀ آنان را غرق کرد، و نوح و مؤمنانی را که همراهش بودند نجات داد.
(28) (﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيۡتِيَ مُؤۡمِنٗا﴾) اینها را به طور ویژه بیان کرد، چون حقشان بیشتر و مقدّمتر است. سپس به طور عام دعا کرد و گفت: (﴿وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۖ وَلَا تَزِدِ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا تَبَارَۢا﴾) و زنان و مردان مؤمن را بیامرز، و ستمکاران را چیزی جز هلاکت و نابودی و زیان میفزای. پایان تفسیر سوره نوح