(1) قول مناسبتر در رابطه با حروف مقطعهای که در اوایل برخی سورههای قرآن آمده، این است که بدون مستند شرعی از ذکر معنی برای آنها خودداری کنیم و در عین حال یقین داشته باشیم که خداوند اینها را بیهوده نازل نکرده است، بلکه در پس آن حکمتی است که ما از آن بی خبریم.
(2) فارس و روم در آن زمان قدرتمندترین دولتهای روی زمین بودند؛ و چون رقیب یکدیگر بودند، جنگهایی میان آنها در میگرفت. فارسها مشرک و آتش پرست؛ و رومیها اهل کتاب بودند و به تورات و انجیل نسبت داده میشدند؛ و آنها از فارسها به مسلمانان نزدیکتر بودند. بنابراین مسلمانان دوست داشتند که آنها بر فارسها پیروز شوند؛ و مشرکین از آنجا که در شرک با فارسها اشتراک داشتند، دوست داشتند فارسها رومیان را شکست دهند و بر آنها پیروز شوند. پس فارسها بر رومیها پیروز گردیدند، اما همۀ سلطنت آنان را نتوانستند تصرف کنند، بلکه آن بخش از سرزمین آنها را تصرف کردند که به سرزمین فارسها نزدیکتر بود. بنابراین مشرکینِ مکه خوشحال شدند و مسلمانان اندوهگین گشتند. پس خداوند به آنها خبر داد و آنان را وعده داد، که به زودی رومیان فارسها را شکست خواهند داد و بر آنان پیروز خواهند شد.
(3) فارس و روم در آن زمان قدرتمندترین دولتهای روی زمین بودند؛ و چون رقیب یکدیگر بودند، جنگهایی میان آنها در میگرفت. فارسها مشرک و آتش پرست؛ و رومیها اهل کتاب بودند و به تورات و انجیل نسبت داده میشدند؛ و آنها از فارسها به مسلمانان نزدیکتر بودند. بنابراین مسلمانان دوست داشتند که آنها بر فارسها پیروز شوند؛ و مشرکین از آنجا که در شرک با فارسها اشتراک داشتند، دوست داشتند فارسها رومیان را شکست دهند و بر آنها پیروز شوند. پس فارسها بر رومیها پیروز گردیدند، اما همۀ سلطنت آنان را نتوانستند تصرف کنند، بلکه آن بخش از سرزمین آنها را تصرف کردند که به سرزمین فارسها نزدیکتر بود. بنابراین مشرکینِ مکه خوشحال شدند و مسلمانان اندوهگین گشتند. پس خداوند به آنها خبر داد و آنان را وعده داد، که به زودی رومیان فارسها را شکست خواهند داد و بر آنان پیروز خواهند شد.
(4) (﴿فِي بِضۡعِ سِنِينَ﴾) در مدت چند سالی. منظور نه، هشت، هفت و.. است. «بضع» عددی است که از ده بیشتر نیست و از سه کمتر نمیباشد. و پیروزی فارس بر روم و سپس پیروزی روم بر فارس به خواست خداوند بود. از این رو فرمود: (﴿لِلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ مِن قَبۡلُ وَمِنۢ بَعۡدُ﴾) همه چیز در دست خدا و به فرمان اوست، چه قبل از اینکه رومیان شکست خوردند و چه بعد از اینکه پیروز شدند. پس پیروزی و چیره شدن، فقط به خاطر اسباب نیست؛ بلکه باید در کنار اسباب، قضا و تقدیر الهی نیز بر آن رفته باشد. (﴿وَيَوۡمَئِذٖ يَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾) و روزی که رومیان بر فارسها پیروز میشوند و آنها را شکست میدهند، مؤمنان شادمان میشوند.
(5) ((بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ يَنصُرُ مَن يَشَآءُ﴾) به یاری خداوند [شادمان میشوند]؛ و خداوند هرکس را که بخواهد یاری میدهد؛ یعنی از اینکه رومیها بر فارسها پیروز میشوند، خوشحال میگردند؛ گر چه هر دو گروه کافرند، ولی برخی شرها از برخی دیگر سبکتر و خفیفتر است. و در آن روز، مشرکین اندوهگین خواهند شد. (﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ﴾) و او تواناست و بر همۀ آفریدهها چیره میباشد: ﴿تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُ﴾ فرمانروایی را به هرکس که بخواهی میدهی و فرمانروایی را از هرکس که بخواهی میگیری. و هرکس را که بخواهی عزت میدهی و هرکس را که بخواهی خوار مینمایی. (﴿ٱلرَّحِيمُ﴾) و نسبت به بندگان مؤمن خود مهربان است؛ چون برای آنها اسباب بیشماری فراهم آورده که آنان را سعادتمند و یاری مینماید.
(6) (﴿وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا يُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ﴾) این وعدهای است که خداوند داده است و خدا وعدهاش را خلاف نمیکند. پس یقین کنید و بدانید که باید این وعده تحقیق یابد. وقتی این آیات نازل شدند که در آن این وعده داده شده بود، مسلمانان آن را تصدیق کردند و مشرکین به آن کفر ورزیدند تا جایی که بعضی مسلمانها با بعضی از کافران در این باره برای مدت چند سالی مشخص شرط گذاشتند. وقتی اجلی که خداوند مقرر کرده بود فرا رسید، رومیها بر فارسها پیروز شدند؛ و فارسها را از شهرهایی که تصرف کرده بودند، بیرون راندند؛ و وعدۀ خدا تحقق یافت. و این از امور غیبی است که خداوند قبل از اتفاق افتادنش از آن خبر داده بود و در زمان مسلمانها و مشرکانی که خداوند آنها را از این ماجرا خبر داده بود، اتفاق افتاد. (﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ﴾) ولی بیشتر مردم نمیدانند که آنچه خداوند وعده داده است، حق میباشد. بنابراین گروهی از آنها یافت میشوند که وعده و آیات او را تکذیب میکنند.
(7) و اینها کسانی هستند که از اسرار و سرانجام کارها خبر ندارند. (﴿يَعۡلَمُونَ ظَٰهِرٗا مِّنَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾) آنها فقط ظاهر زندگی دنیا را میدانند و به اسباب مینگرند، و به وقوع کاری که به نظر آنان سبب رخ دادنش فراهم شده است، یقین پیدا میکنند؛ و کاری را که اسباب به وجود آورندهاش مشهود نیست، باور ندارند. پس آنها اسباب را مینگرند؛ و به آفرینندۀ اسباب که در آن تصرف مینماید، نگاه نمیکنند. (﴿وَهُمۡ عَنِ ٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ غَٰفِلُونَ﴾) و آنان از آخرت بیخبرند و دلها و خواستهها و ارادههایشان به سوی دنیا و شهوتها و کالاهای آن است؛ از این رو برای آن تلاش مینمایند و به آن روی میآورند؛ و از آخرت بیخبرند و به آن پشت میکنند. پس نه به بهشت علاقهمند هستند و نه از جهنم میترسند و نه از ایستادن و قرار گرفتن در پیشگاه خدا و دیدار با او ترسی دارند. و این نشانۀ شقاوت و علامت غفلت از آخرت است. عجیب اینجاست که بسیاری از این مردم، در امور دنیا چنان هوشیار و زرنگ هستند که عقلها و خردها را به تحیر وا میدارند. پیشرفتهای شگفتی که در زمینۀ مسایل هستهای و الکترونیکی و ساختن کشتیها و انواع ماشینها و هواپیماها حاصل شده، بسیار جای تعجب و اندیشه است؛ چراکه در این میدان پیشرفت چشمگیری داشتهاند و به خرد و عقل خود میبالند؛ و دیگران را از آنچه که خداوند به آنها ارزانی داشته است، ناتوان میبینند و با نگاه تحقیر آمیز به آنان مینگرند. درحالی که آنها در امر دین از ابلهترین مردمان بوده و بیش از همه از آخرت بیخبر هستند و از سرانجام بد خویش آگاهی ندارند و شناخت آنها نسبت به سرانجام کارشان بسیار کم است. و صاحبان بینش، آنان را میبینند که در جهالت خود سرگشته و در گمراهیشان حیراناند و در باطل خود پیش میروند. خدا را فراموش کردند؛ پس خداوند نیز آنها را از [حال] خودشان فراموش گردانید و ایشان فاسقاناند. سپس اگر به افکار و اندیشههای ظریف و دقیقی که خداوند در امور دنیا و ظاهر آن به آنها بخشیده است، نگاه کنند؛ و محرومیت خود از عقل متعالی را بنگرند، خواهند دانست که همه چیزِ بندگان در دست خداست؛ و کسی که هدایت شده است، به توفیق او بوده؛ و اوست که مردم را خوار مینماید. [و اگر کمی اندیشه میکردند] از پروردگارشان میترسیدند؛ و از او میخواستند تا به آنها نور عقل و ایمان عطا کند تا به او برسند و در راه او گام بردارند، و خداوند هم آنان را به خواستههایشان میرساند. و اگر این چیزها با ایمان همراه باشد و این پیشرفتهای ظاهری بر ایمان مبتنی گردد، نتیجۀ آن پیشرفت عالی و زندگی پاکیزه خواهد بود. اما از آنجا که بسیاری از این مهارتهای فکری بر اساس بیدینی است، نتیجهای جز انحطاط اخلاقی و اسباب هلاکت و نابودی در بر ندارد.
(8) آیا کسانی که پیامبران خدا و لقای او را تکذیب میکنند، در وجود خود نیندیشیدهاند؟! زیرا در وجود آنها نشانههایی است که به سبب آن میدانند کسی که آنان را از نیستی به وجود آورده است، بعد از مردن نیز آنها را دوباره زنده خواهد کرد؛ و کسی که آفرینش آنها را در مراحل مختلفی قرار داده؛ و از نطفه به خون بسته، از خون بسته به تکه گوشتی و از تکه گوشتی آنها را به انسانی تبدیل نموده است و روح را در آن دمیده است، و به دوران کودکی رسانده، سپس او را به سن جوانی و از جوانی به پیری و از پیری به فرسودگی میرساند، شایسته نیست آنها را بیهدف رها کند و به آنها امر و نهی نکند و پاداش و کیفر ندهد؟! (﴿مَّا خَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ﴾) خداوند آسمانها و زمین و آنچه را که میان آنهاست، جز به حق نیافریده است؛ یعنی آسمانها و زمین را آفریده تا شما را بیازماید که کدامیک از شما عمل بهتری انجام میدهد. (﴿وَأَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾) و بقای آسمانها و زمین تا مدت معینی است که با تمام شدن آن، دنیا به پایان میرسد و قیامت برپا میشود و زمین به زمینی دیگر و آسمانها به آسمانهایی دیگر تبدیل میگردند. (﴿وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ بِلِقَآيِٕ رَبِّهِمۡ لَكَٰفِرُونَ﴾) و بسیاری از مردم به لقای پروردگارشان باور ندارند. بنابراین برای لقا و دیدار او آمادگی ندارند و پیامبرانی را که از آن خبر دادهاند، تصدیق نکردهاند؛ و این کفری است که دلیلی برای آن وجود ندارد، بلکه دلایل قاطعی بر رستاخیز و جزا و سزا دلالت مینمایند.
(9) بنابراین خداوند به آنها گوشزد کرد که در زمین به گشت و گذار بپردازند و در سرانجام کسانی که پیامبرانشان را تکذیب کردند؛ و با فرمان آنها مخالفت نمودند، بنگرند؛ کسانی که از اینها قدرت بیشتری داشتند و زمین را بیشتر کاویدند و زیر ورو کردند و در آن کاخها و کارخانهها ساختند و درختانی کاشتند و کشتزارهایی ایجاد نمودند و نهرهایی جاری کردند. اما وقتی پیامبرانشان با معجزههای روشنی که بر حق و صحت آنچه که با خود داشتند دلالت میکرد به نزدشان آمدند، تکذیبشان کردند؛ پس توانمندی و قدرتشان برایشان کارساز نبود و کاویدنشان به آنها سودی نبخشید. پس به آثار ایشان مینگرند و جز ملتی نابود شده و مسکنهای وحشت انگیز چیزی نمییابند. و مردم همواره آنها را نکوهش و مذمت مینمایند. و این سزای زود هنگام آنها در این دنیاست که مقدمهای برای کیفر و سزای آن جهان است. و ملتهایی که هلاک و نابود شدهاند، خداوند بر آنها ستم نکرده است، بلکه آنها خود بر خویشتن ستم نمودند و سبب هلاکت و نابودی خویش را فراهم کردند.
(10) (﴿ثُمَّ كَانَ عَٰقِبَةَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ ٱلسُّوٓأَىٰٓ﴾) و سرانجام کار کسانی که مرتکب کارهای بسیار زشت میشدند، بدانجا کشید؛ و ارتکاب این کارها آنان را بدانجا رساند که (﴿أَن كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ وَكَانُواْ بِهَا يَسۡتَهۡزِءُونَ﴾) آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به باد تمسخر گرفتند. و این کیفر کارهای بد وگناهانشان بود. و این مسخره کردن و تکذیب، موجب بزرگترین کیفرها و مشکلترین عذابها برای آنان است.
(11) خداوند متعال خبر میدهد که او به تنهایی آفرینش مخلوقات را آغاز میکند، سپس آنها را زنده میگرداند، سپس به سوی او باز گردانده میشوند تا آنها را به سبب کارهایشان جزا و سزا بدهد. بنابراین جزای اهل شر را بیان کرد، سپس جزای اهل خیر را ذکر نمود.
(12) فرمود: (﴿وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ﴾) و روزی که قیامت برپا میشود و مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان حاضر میگردند و قیامت را آشکارا مشاهده میکنند، در آن روز، (﴿يُبۡلِسُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ﴾) بزهکاران و گناهکاران از هر خیری ناامید میگردند؛ چون آنها برای این روز جز کفر و شرک و گناه پیش نفرستادهاند و آن را با چیزی از اسباب پاداش نیامیختهاند؛ پس ناامید و درمانده میشوند. و دروغی که میبافتند و میگفتند شریکان و معبودانمان به ما فایده خواهند داد و برایمان شفاعت خواهند کرد، از آنها ناپدید میگردد.
(13) بنابراین فرمود: (﴿وَلَمۡ يَكُن لَّهُم مِّن شُرَكَآئِهِمۡ شُفَعَٰٓؤُاْ وَكَانُواْ بِشُرَكَآئِهِمۡ كَٰفِرِينَ﴾) و از شریکان و انبازهایی که برای خدا قرار میدادند و آنها را همراه خدا پرستش میکردند، شفاعتکنندهای نخواهند داشت و از آنها بیزاری میجویند و منکر الوهیت و شراکت آنها خواهند شد. و مشرکان، از کسانی که شریک خدا قرار میدادند، بیزاری میجویند؛ و عبادت شوندگان نیز بیزاری جسته و میگویند: ﴿تَبَرَّأۡنَآ إِلَيۡكَۖ مَا كَانُوٓاْ إِيَّانَا يَعۡبُدُونَ﴾ از اینها بیزار هستیم! اینان ما را پرستش نمیکردند؛ و همدیگر را نفرین میکنند، و از یکدیگر دوری میجویند؛ و در این روز نیکوکاران و بدکاران از هم جدا خواهند شد، همانگونه که در دنیا کارهایشان از هم جدا بود.
(14) و در این روز نیکوکاران و بدکاران از هم جدا خواهند شد، همانگونه که در دنیا کارهایشان از هم جدا بود.
(15) (﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾) اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند؛ یعنی با دلهای خود ایمان آورده و با انجام کارهای شایسته صداقت ایمان خود را نشان دادهاند، (﴿فَهُمۡ فِي رَوۡضَةٖ﴾) آنان در باغی هستند که در آن، انواع گیاهان و اقسام چیزهای شادی آور وجود دارد. (﴿يُحۡبَرُونَ﴾) شادمان و خوشحال میشوند و از خوردنیهای لذیذ و نوشیدنیهای گوارا و حورهای زیبا و خدمتگزاران و صداهای دلانگیز و شادی آور و منظرههای زیبا و بوهای خوش مسرورند؛ و شادی و لذت و خوشحالی آنها به اندازهای است که قابل توصیف نیست.
(16) (﴿وَأَمَّا ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَا﴾) و اما کسانی که کفر ورزیدند؛ و نعمتهای خدا را انکار کرده و در مقابل آن ناسپاسی نمودند؛ و آیات ما را که پیامبرانمان آورده بودند، تکذیب کردند، (﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ فِي ٱلۡعَذَابِ مُحۡضَرُونَ﴾) ایشان به عذاب گرفتار میآیند و جهنم از همه سو آنها را احاطه مینماید و عذاب دردناک بر دلهایشان فرو میرود و آتش چهرههایشان را کباب میکند و رودههایشان را قطع مینماید. پس این گروه کجا و آن گروه کجا! نعمت داده شدگان کجا و عذاب شوندگان کجا؟!
(17) در اینجا خداوند از پاک و منزه بودن خویش از هر نوع نقص و بدی خبر داده، و میفرماید: او منزه و پاک است از اینکه یکی از مخلوقات همانند او باشد، و بندگان را فرمان میدهد تا او را به هنگام غروب و صبح و شامگاهان و به هنگام ظهر به پاکی یاد کنند. و این اوقات پنجگانه که اوقات نمازهای پنجگانه است؛ خداوند بندگانش را فرمان داده که در این اوقات، پاکی و ستایش او را بگویند. و این فرمان، هم شامل تسبیح و ستایش واجب ـ از قبیل نمازهای پنجگانه که مشتمل بر این تسبیح و ستایش است ـ و هم شامل تسبیح و ستایش مستحب است مانند اذکار صبح و شام و ذکرهایی که بعد از نمازهای واجب خوانده میشود، و نمازهای سنتی که به مناسبت نمازهای واجب خوانده میشوند، و مشتمل بر تسبیح و ستایش میباشند. چون این وقتها که خداوند برای انجام نمازهای فرض تعیین نموده، بهترین اوقات هستند؛ پس تسبیح و ستایش خدا و عبادت او در این وقتها، از دیگر اوقات بهتر است. و عبادت گرچه شامل گفتنِ «سبحان الله» در آن هم نشود اما چنانچه با اخلاص انجام گیرد، عملاً خداوند از اینکه شریکی در عبادت داشته باشد، پاک قرار داده میشود؛ و منزه میگردد از اینکه کسی در میان مخلوقاتش شایستگی آن را داشته باشد که اخلاص و انابتی برای او انجام شود.
(18) در اینجا خداوند از پاک و منزه بودن خویش از هر نوع نقص و بدی خبر داده، و میفرماید: او منزه و پاک است از اینکه یکی از مخلوقات همانند او باشد، و بندگان را فرمان میدهد تا او را به هنگام غروب و صبح و شامگاهان و به هنگام ظهر به پاکی یاد کنند. و این اوقات پنجگانه که اوقات نمازهای پنجگانه است؛ خداوند بندگانش را فرمان داده که در این اوقات، پاکی و ستایش او را بگویند. و این فرمان، هم شامل تسبیح و ستایش واجب ـ از قبیل نمازهای پنجگانه که مشتمل بر این تسبیح و ستایش است ـ و هم شامل تسبیح و ستایش مستحب است مانند اذکار صبح و شام و ذکرهایی که بعد از نمازهای واجب خوانده میشود، و نمازهای سنتی که به مناسبت نمازهای واجب خوانده میشوند، و مشتمل بر تسبیح و ستایش میباشند. چون این وقتها که خداوند برای انجام نمازهای فرض تعیین نموده، بهترین اوقات هستند؛ پس تسبیح و ستایش خدا و عبادت او در این وقتها، از دیگر اوقات بهتر است. و عبادت گرچه شامل گفتنِ «سبحان الله» در آن هم نشود اما چنانچه با اخلاص انجام گیرد، عملاً خداوند از اینکه شریکی در عبادت داشته باشد، پاک قرار داده میشود؛ و منزه میگردد از اینکه کسی در میان مخلوقاتش شایستگی آن را داشته باشد که اخلاص و انابتی برای او انجام شود.
(19) (﴿يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ﴾) زنده را از مرده بیرون میآورد، همان طور که گیاهان را از زمین مرده بیرون میآورد، و خوشه را از دانه، و درخت را از هسته، و جوجه را از تخم، و مؤمن را از کافر بیرون میآورد. (﴿وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ﴾) و برعکس، مرده را از زنده بیرون میآورد. (﴿وَيُحۡيِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا﴾) و زمین را پس از پژمرده شدنش زنده و خرم میسازد، و بر آن باران فرو میفرستد درحالی که مرده و خشک است، پس وقتی که آب بر آن نازل شد، تکان میخورد، و گیاهان زیبایی میرویاند، (﴿وَكَذَٰلِكَ تُخۡرَجُونَ﴾) و این گونه شما از قبرهایتان بیرون آورده میشوید. پس این دلیل قاطع و روشنی است بر اینکه خداوندی که زمین را پس از مرده بودنش زنده مینماید، مردگان را نیز این چنین زنده میکند. و از نظر عقلی، این دو کار تفاوتی با هم ندارند؛ و با مشاهده نمودن یکی، دیگری هم ممکن به نظر میرسد.
(20) در اینجا خداوند به بر شمردن نشانههایش میپردازد که بر یگانگی در عبادت او، و کمال عظمت و نفوذ مشیّت، و قوت اقتدارش، و آفرینش زیبا و گستردگی رحمت و احسانش دلالت مینمایند. پس فرمود: (﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٖ﴾) یکی از نشانههای خدا این است که شما را از خاک آفرید؛ چرا که آدم پدر بشر را از خاک آفرید. (﴿ثُمَّ إِذَآ أَنتُم بَشَرٞ تَنتَشِرُونَ﴾) سپس شما مردمانی هستید که در زمین پراکنده میشوید. پس کسی که شما را از خاک آفرید، و شما را در گوشههای زمین پراکنده ساخت، پروردگاری است که باید عبادت شود؛ و فرمانروایی است ستودنی و مهربان که شما را پس از مرگ زنده میگرداند.
(21) (﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦٓ﴾) و از جمله نشانههای خدا که بر حکمت بزرگ و علم فراگیر و رحمت و عنایت وافرهاش نسبت به بندگانش دلالت مینماید این است که، (﴿أَنۡ خَلَقَ لَكُم مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ أَزۡوَٰجٗا ﴾) برای شما از جنس خودتان همسرانی متناسب با شما آفرید که همسان و همگون شما میباشند. (﴿لِّتَسۡكُنُوٓاْ إِلَيۡهَا وَجَعَلَ بَيۡنَكُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةً﴾) تا در کنار آنان بیارامید، و در میان شما محبت و دوستی انداخت، و در ازدواج و پیوندتان عواملی را مقرر نمود که محبت و دوستی شما را فراهم میآورد. پس زن و مرد در قالب ازدواج از همدیگر لذت میبرند، و با برخورداری از فرزندان و تربیت آنها بهرهمند میشوند، و شوهر در کنار زن آرام میگیرد. پس دوستی و مودتی که در بین زن و شوهر است، در میان هیچ گروه دیگری یافت نمیشود. (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ﴾) بدون شک در این برای گروهی که میاندیشند، و در آیات خدا تدبر مینمایند، و از چیزی به چیزی دیگر راهیاب میشوند، نشانه و پندهایی است.
(22) (﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦ خَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾) و از زمرۀ نشانههای خدا، آفرینش آسمانها و زمین، و آفریدههایی است که در میان آسمان و زمین قرار دارند، و این بر عظمت فرمانروایی خدا و کمال اقتدار او دلالت مینماید؛ خداوندی که این مخلوقات بزرگ را به وجود آورده؛ و اتقان صنعت زیبایش، بر کمال حکمت او دلالت مینماید. و نشانۀ گستردگی دانش اوست، چون آفریننده باید به آنچه که آفریده است، آگاه باشد. ﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ﴾ آیا کسی که همه چیز را آفریده است، احوالات آنان را نمیداند؟! نیز بر رحمت و فضل فراگیر او دلالت مینماید، چون در اینها منافع بزرگی است. و بر این دلالت میکند که او هر چیزی را اراده کند، انجام میدهد؛ و هر چیزی را که بخواهد، برمیگزیند؛ چون این آفریدهها، ویژگیها و مزایای فراوانی دارند. و او یکتا و یگانه و سزاوار این است که به تنهایی مورد پرستش قرار گیرد؛ چون او به تنهایی آفرینش را انجام داده است، پس نباید هیچ کسی در عبادت شریک او قرار داده شود. خداوند عقلها را به این دلایل رهنمون ساخته، و به اندیشیدن در آن و پند گرفتن از آن فرمان داده است. (﴿وَٱخۡتِلَٰفُ أَلۡسِنَتِكُمۡ وَأَلۡوَٰنِكُمۡ﴾) و نیز مختلف بودن زبانها و رنگهای شما از نشانههایی است که بر قدرت و عظمت او دلالت میکند؛ زیرا این همه انسان هر کدام رنگی دارد، و با اینکه همه انسان میباشید و مخارج حروف شما یکی است، اما زبانهایتان با هم فرق میکند، و دو صدا که همانند هم باشند، یا دو چهره که از هر جهت شبیه یکدیگر باشند، یافت نمیشود. (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّلۡعَٰلِمِينَ﴾) و در این نشانههایی است برای دانشوران و اهل علم؛ آنهایی که پند میپذیرند و در نشانهها تدبر میکنند. و این نشانهها، بر کمال قدرت خدا و نفوذ مشیّت او دلالت مینمایند. و از جمله عنایت خدا به بندگانش، این است که این فرق و تفاوت را در میان مخلوقات به وجود آورده تا مشابهتی نداشته باشند که باعث اضطراب و آشفتگی گردد، و بسیاری از خواستهها و اهداف از دست رود.
(23) (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَسۡمَعُونَ﴾) به درستی در این امر، برای کسانی که گوش شنوا دارند، و با تدبر و تعقل در آیات خدا میاندیشند، عبرتها و نشانههایی است؛ همچنین دلیلی است بر رحمت خداوند متعال. همانگونه که میفرماید: ﴿وَمِن رَّحۡمَتِهِۦ جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ لِتَسۡكُنُواْ فِيهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ﴾ و از رحمت او این است که شب و روز را برای شما بیافرید تا در آن آرام گیرید، و فضل او را بجویید، و تا سپاس گزارید. و این بر کمال حکمت خداوند دلالت مینماید؛ چون حکمت او اقتضا نموده تا آفریدهها در یک وقت آرام گیرند، و استراحت کنند؛ و حکمت او اقتضا کرده است تا در یک وقت برای تحصیل منافع دینی و دنیوی خود پراکنده شوند، و این جز با گردش شب و روز تحقق نمییابد. و کسی که به تنهایی چنین نظامی را پدید آورده، شایسته است که به تنهایی پرستش شود.
(24) از جملۀ نشانههای خدا این است که باران را بر شما فرو میفرستد که به وسیلۀ آن سرزمینها آباد میشوند، و بندگان حیات مییابند، و قبل از نزول باران، مقدماتش را از قبیل: رعد و برق که مردم از آن میترسند و نیز مایۀ امید است، به شما نشان میدهد. (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ ﴾) بدون شک در این نشانههایی است که بر فراگیر بودن احسان او و گستردگی دانش و کمال اتقان و حکمت بزرگش دلالت مینماید؛ نیز دال بر این است که خداوند مردگان را زنده مینماید، همانگونه که زمین را پس از مردنش زنده میکند. (﴿لِّقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ﴾) برای گروهی که عقل خود را بهکار میگیرند؛ و در آنچه که میشنوند و میبینند، تدبر کرده؛ و آن را به خاطر میسپارند، و از آن بر وجود آفرینندهاش استدلال میکنند.
(25) از نشانههای بزرگ خدا یکی این است که آسمان و زمین به فرمان او برقرار و پا برجا هستند، و تکان نمیخورند، و آسمان بر زمین نمیافتد. پس قدرت او آن قدر گسترده است که آسمانها و زمین را نگاه داشته، و نمیگذارد که از مدار خود خارج شوند. و با همان قدرت بیکرانش، مردم را با صدایی از زمین فرا میخواند که ناگهان بیرون میآیند. ﴿لَخَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَكۡبَرُ مِنۡ خَلۡقِ ٱلنَّاسِ﴾ بدون شک، آفرینش آسمانها و زمین از آفریدن مردم بزرگتر است.
(26) (﴿وَلَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾) و همۀ آنچه که در آسمانها و زمین است، آفریده و مملوک اویند؛ و در آنها تصرف مینماید، بدون اینکه رقیب و مخالفی داشته باشد، و بدون اینکه یاور و مددکاری داشته باشد. وجملگی در برابر شکوه و کمال او فروتن و فرمانبردار هستند.
(27) (﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَيۡهِ﴾) و اوست که آفرینش را آغاز میکند، و سپس آن را باز میگرداند؛ و باز گرداندن و زنده نمودن مردم پس از مرگشان، برای او از آفرینش آغازین آنها آسانتر است. و این صرفاً برای پذیرش و فهم اذهان و عقلهای ما است، [چراکه برای خدا آسان و آسانتری متصور نیست]. پس، از آنجا که آفرینش نخستین از آن خدا میباشد و شما به این حقیقت اعتراف میکنید، آفرینش دوباره را که آسانتر است به طریق اولی انجام میدهد. پس از آنکه خداوند متعال نشانههای بزرگی را بیان کرد که مایۀ عبرت پند آموزان است، و مؤمنان از آن پند میگیرند، و راه یافتگان با آن راهیاب میشوند، یک مطلب مهم را متذکر شد و فرمود: (﴿وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾) بالاترین وصف در آسمانها و زمین از آن خداست، و آن برخورداری از تمام صفات کمال و انابت کامل و محبتی است که در دلهای بندگان مخلص است، بندگانی که او را یاد میکنند و به عبادتش میپردازند. و مثل اعلی، وصف والای او و هر آنچه که بر آن مترتب گردد، میباشد. بنابراین اهل علم در مورد خداوند قیاس اولی را به کار میگیرند و میگویند: هر صفت کمالی که در میان مخلوقات وجود دارد، خالق نیز به اتصاف به آن سزاوارتر است، به گونهای که کسی با او در آن مشارکت ندارد؛ و هر نقص و کمبودی که مخلوق از آن پاک قرار داده شود، آفریننده به طریق اولی از آن منزّهتر است. (﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ﴾) و او دارای توانایی کامل و حکمت گسترده است. پس او با تواناییاش آفریدهها را به وجود آورده است؛ و با حکمت خویش آفرینش هر چیزی را نیک و محکم نموده، و بهترین نظم را در آن مقرر داشته است.
(28) این مثالی است که خداوند برای بیان زشتی شرک زده است؛ مثالی که از اوضاع و احوال خود شما برگرفته شده است، و نیازی ندارد که به جایی دیگر برویم، و از آنجا مثالی نقل کنیم. (﴿هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُم مِّن شُرَكَآءَ فِي مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ﴾) آیا بردگانتان در آنچه روزی شما نمودهایم، شریک شما میباشند؟! یعنی آیا یکی از بردگان و کنیزانتان در روزیتان شریک شماست، و با شما در آن برابر است؟! (﴿تَخَافُونَهُمۡ كَخِيفَتِكُمۡ أَنفُسَكُمۡ﴾) و آنچنان که از آزادگانی که شریکتان هستند، و ترس آن را دارید که سهم شما را مورد دستبرد قرار دهند، از بندگان هم بیمناک میباشید، و آنان را نیز همان گونه قرار میدهید؟! چنین نیست؛ زیرا هیچ یک از بردگان شما در آنچه خداوند به شما روزی داده است، شریک شما نمیباشند؛ این در حالی است که شما آنها را نیافریدهاید، و به آنان روزی نمیدهید، و آنها نیز مانند شما تحت تصرف و اختیار خداوند میباشند. پس چگونه شما میپسندید که برای خداوند کسی از آفریدههایش را شریک، و آن را به منزلۀ او قرار دهید، و همانند خدا او را پرستش کنید، در حالی که شما نمیپسندید بردگانتان با شما برابر باشند؟ و این از شگفتانگیزترین چیزهاست، و بیش از همه چیز بر بیخردی کسی که برای خداوند شریکی قرار داده است، دلالت مینماید. نیز نشانۀ آن است که آنچه او با خدا شریک قرار داده، باطل و نابود شدنی است؛ و با خداوند برابر نمیباشد، و سزاوار کوچکترین عبادتی نیست. (﴿كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ﴾) این گونه با توضیح نشانهها و زدن مثالها آن را به روشنی بیان میکنیم، (﴿لِقَوۡمٖ يَعۡقِلُونَ﴾) برای گروهی که حقایق را میفهمند و میشناسند. و اما کسی که نمیفهمد، هر چند که نشانهها برای او به روشنی بیان شود، [متأسفانه] فاقد عقلی است که به وسیلۀ آن آنچه را که بیان شده است، درک نماید؛ و خردی نخواهد داشت که آنچه توضیح داده شده است، بفهمد. پس طرف سخن، خردمندان و ارباب اندیشه هستند، و با آنها سخن گفته میشود. از این مثال دانسته شد که هرکس چیزی را شریک خداوند قرار دهد، و آن را عبادت کند، و در کارهایش بر او توکل نماید، بر حق نیست. پس چه چیزی باعث شده است که اینها به انجام کار باطل اقدام نمایند؛ کاری که باطل بودنش روشن، و دلیل بطلان آن آشکار است؟ بنابراین آنچه اینها را به این کار وا داشته است، پیروی از هوی و هوس است.
(29) از این رو فرمود: (﴿بَلِ ٱتَّبَعَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَهۡوَآءَهُم بِغَيۡرِ عِلۡمٖ﴾) بلکه ستمکاران بی هیچ دانشی از خواستههای خود و هواهای ناقص نفسانیشان که دست به دامان شدن معبودهای باطل را بدون هیچ دلیلی برای آنان آراسته بود، تبعیت کردند؛ درحالی که فساد و باطل بودن آن، امری یقینی است؛ و عقل و فطرت، آن را نمیپذیرد. (﴿فَمَن يَهۡدِي مَنۡ أَضَلَّ ٱللَّهُ﴾) بنابراین از هدایت نشدن آنها تعجب نکنید؛ زیرا خداوند آنها را به سبب ظلم و ستمشان گمراه کرده است، و کسی را که خداوند گمراه نماید، راهی برای هدایت و راهیاب شدنش نیست؛ چون هیچ کس توان مخالفت با خداوند را ندارد، و کسی نمیتواند در پادشاهی او با وی به نزاع بپردازد. (﴿وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِينَ﴾) و آنها هیچ یاورانی ندارند که وقتی عذاب آنها را فرا گرفت، آنان را یاری نمایند.
(30) خداوند دستور میدهد که همۀ کارها مخلصانه برای او انجام گیرد، و دینش برپا داشته شود. پس میفرماید: (﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ﴾) و روی خود را خالصانه متوجه دین حقیقیِ خدا که همان اسلام و ایمان و احسان است، بکن؛ و با قلب و اراده و بدنت برای برپا داشتن آیینهای ظاهری دین مانند نماز و زکات و روزه و حج و امثال آن بپاخیز، و به برپا داشتن آن روی بیاور. همچنین با قلب و اراده و بدن خود آیینهای باطنی دین مانند محبت و بیم و امید و انابت را انجام بده. و احسان در آیینهای ظاهری و باطنی این است که خدا را چنان بپرستی که انگار او را میبینی؛ و اگر تو او را نمیبینی، وی تو را میبیند. و خداوند به صورت ویژه گرداندن روی را بیان نمود؛ چون متوجه شدن روی، به دنبال متوجه شدن قلب است، و تلاش بدنی نتیجۀ این دو امر است. بنابراین فرمود: (﴿حَنِيفٗا﴾) یعنی در حالی که به خدای روی آورده، و از غیر او روی برتافتهای. و امری که ما تو را به آن فرمان دادهایم، (﴿فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَا﴾) سرشت الهی است که مردمان را بر آن سرشته است، و خوبی این امر را در عقل آنها نهاده، و زشتی غیر آن را در خرد و سرشت آنها گنجانده است.گرایش و میل داشتن به همۀ آیینهای ظاهری و باطنی خداوند، چیزی است که خداوند در دل مردم قرار داده است. دوست داشتن حق و برگزیدن آن، چیزی است که خداوند آن را در دلهای مردم قرار داده، و این حقیقت فطرت است. و هر کس که از این اصل بیرون رود، به خاطر عارضهای است که بر فطرت او عارض گشته، و آن را فاسد کرده است. همانگونه که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: (کُلُّ مَولُودٍ یُولَدُ عَلَی الفِطرَۀ فَأبوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ أوْ یُنَصِّرَانِهِ أوْ یُمَجِّسَانِهِ): «هر فرزندی بر فطرت [دین اسلام] به دنیا میآید، پس پدر و مادرش او را یهودی میکنند یا او را نصرانی میگردانند یا او را مجوسی مینمایند.» (﴿لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِ﴾) هیچ کس نمیتواند آفرینش خداوند را تغییر داده، و آن را بر خلاف صورتگری خداوند بگرداند. (﴿ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ﴾) آنچه تو را به آن فرمان دادیم، راه راستی است که انسان را به خدا و به بهشت میرساند؛ پس هرکس با حقگرایی تمام و مخلصانه روی به دین خدا نماید، راه راست را به سوی تمام آیینها و احکام دین در پیش گرفته است. (﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ﴾) ولی بیشتر مردم، دین استوار و محکم را نمیشناسند؛ و اگر هم بشناسند، آن را در پیش نمیگیرند.
(31) (﴿مُنِيبِينَ إِلَيۡهِ﴾) این است تفسیر «رو نمودنِ خالصانه به آیین خدا”؛زیرا انابت حقیقی، انابت قلب و فراهم آمدن انگیزههای تحصیل خشنودی خداست. و این مستلزم آن است که بدن به مقتضای آنچه در قلب هست، عمل نماید؛ و این شامل عبادتهای ظاهری و باطنی است. و این جز با ترک گناهان ظاهری و باطنی به اتمام نمیرسد. بنابراین فرمود: (﴿وَٱتَّقُوهُ﴾) و از او پروا بدارید، که شامل انجام دادن چیزی است که بدان امر شده است. همچنانکه شامل ترک کردن چیزی است که از آن نهی به عمل آمده است. و از میان چیزهایی که بدان فرمان داده شده است، نماز را به طور ویژه بیان کرد و فرمود: (﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾) و نماز را برپا دارید؛ چون برپا داشتن نماز، آدمی را به توبه و تقوا فرا میخواند، همانگونه که خداوند متعال در سورۀ عنکبوت میفرماید: ﴿ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ﴾ و نماز را بر پای دار، بیگمان نماز [آدمی را] از زشتیها و کارهای ناشایست باز میدارد. و این گونه نماز انسان را در مسیر پرهیزگاری کمک میکند. سپس فرمود: ﴿وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُ﴾ و ذکر خداوند بزرگتر است. در اینجا بر انابت تشویق شده است. و از میان منهیات، مهمترین و اساس آن را بیان کرد که در صورت ارتکاب آن، هیچ عملی پذیرفته نمیشود، و آن شرک است. پس فرمود: (﴿وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ﴾) و از زمرۀ مشرکان مباشید، چون شریک قرار دادن برای خدا، با انابت و توبه که روح آن اخلاص کامل است، متضاد میباشد.
(32) سپس حالت مشرکین را بیان کرد و آن را تقبیح نمود، و فرمود: (﴿مِنَ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ﴾) کسانی که دین خود را پراکنده و بخش بخش کردند با اینکه دین یک مجموعۀ غیر قابل تفکیک است. و دین؛ یعنی اینکه عبادت خالصانه برای خداوند یگانه انجام شود، اما اینها آن را بخش بخش کردند؛ برخی خورشید و ماه را پرستش کردند، و برخی اولیا و صالحان را پرستیدند، و برخی یهودی و برخی نصرانی شدند. بنابراین فرمود: (﴿وَكَانُواْ شِيَعٗا﴾) و هر فرقهای به گروه و حزبی تبدیل شد که برای یاری کردن باطل خود تعصب میورزید، و دیگران را طرد مینمود، و با آنها مبارزه میکرد. (﴿كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ﴾) هر گروهی به سبب اینکه دانشی مخالف با دانشهای پیامبران دارند، شادمان هستند؛ و پیش خود چنین حکم میکنند که آنها بر حق بوده، و دیگران بر باطل میباشند. ضمناً در اینجا مسلمانها از تفرقه و گروه گروه شدن برحذر داشته شدهاند؛ زیرا یکی از آثار نامطلوب تفرّق این است که هر گروهی برای باطلی که بر آن قرار دارد، متعصّب میشود که در این صورت آنها در متفرق شدن با مشرکین مشابه خواهند بود؛ زیرا دین یکی است و پیامبر یکی است و خدا یکی است و در بیشتر امور دینی علما و ائمه با هم اجماع و اتفاق دارند؛ و خداوند برادریِ ایمانی را بسیار محکم و کاملاً برقرار داشته است. پس چرا همۀ اینها لغو شود؛ و مسلمانان به خاطر مسایل فرعی که در آن اختلاف دارند، دسته دسته شوند؛ و یکدیگر را به خاطر آن، گمراه قلمداد کنند؛ و به خاطر این مسائل خود را از یکدیگر جدا و متمایز سازند؟! این بزرگترین دستبرد شیطان، و بزرگترین هدف او است که مسلمانها به آن نزدیک شدهاند! و آیا تلاش برای متحد کردن و وحدت کلمۀ مسلمین و دور کردن تفرقهای که بر اساس این اصل باطل پدید آمده، برترین جهاد در راه خدا و برترین کاری نیست که انسان را به خدا نزدیک مینماید؟! وقتی خداوند دستور داد تا به سوی او انابت و رجوع شود ـ انابتی که بدان امر شده، انابتی اختیاری است که انسان در حالت سختی و رفاه و فراخی و تنگدستی به خدا روی میآورد ـ انابت اضطراری را نیز بیان کرد که انسان به هنگام گرفتار شدن به سختیها و مشکلات به ناچار به خداوند روی میآورد، و چون سختی و بلا از او دور شود، پناه آوردن به خدا را پشت سر میاندازد، که چنین انابتی فایدهای ندارد. پس فرمود:
(33) (﴿وَإِذَا مَسَّ ٱلنَّاسَ ضُرّٞ﴾) و هرگاه به مردم بیماری برسد، یا بترسند که هلاک خواهند شد، (﴿دَعَوۡاْ رَبَّهُم مُّنِيبِينَ إِلَيۡهِ﴾) پروردگارشان را به فریاد میخوانند؛ و بدو پناهنده میگردند؛ و در آن حالت آنچه را که شریک خدا قرار میدادند، فراموش میکنند؛ چون میدانند کسی جز خداوند زیان و بلا را دور نمیکند. (﴿ثُمَّ إِذَآ أَذَاقَهُم مِّنۡهُ رَحۡمَةً﴾) سپس چون خداوند از جانب خود رحمتی به آنان بچشاند، و بیماریشان را شفا بخشد، و ترس آنها را به امنیت تبدیل نماید، (﴿إِذَا فَرِيقٞ مِّنۡهُم﴾) آنگاه گروهی از آنان این حریم را میشکنند، و چیزهایی را شریک خداوند میسازند که نه آنها را سعادتمند مینمایند و نه آنها را بدبخت میگردانند، و نه فقیرشان میکنند و نه میتوانند آنها را ثروتمند نمایند.
(34) و همۀ اینها کفر ورزیدن به نعمتهایی است که خداوند به آنان بخشیده است که خداوند آنها را نجات داد و از سختی رهانید و مشقت را از آنان دور نمود. پس میبایست در برابر این نعمت بزرگ، شکر خدا را به جای آورند؛ و همواره و در همۀ حالات، مخلصانه او را پرستش نمایند.
(35) (﴿أَمۡ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ سُلۡطَٰنٗا فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِمَا كَانُواْ بِهِۦ يُشۡرِكُونَ﴾) آیا ما دلیل روشن و آشکاری برای آنان نازل کردهایم که آن دلیل، به صحت آنچه به او شرک میآورند، سخن میگوید؛ و آنان را توصیه مینماید که بر شرک ورزیدن خود باقی بمانید، و به شک و تردید خود ادامه دهید؛ چون آنچه شما بر آن هستید حق، و آنچه پیامبران آنها را به سوی آن فرا میخوانند باطل میباشد؟! پس آیا چنین دلیلی دارند که باعث شود تا آنها به شدت به شرک خویش تمسک بجویند؟ [نه این چنین نیست] بلکه دلایل عقلی و کتابهای آسمانی و پیامبران بزرگوار و سروران انسانیت به شدت از شرک نهی کردهاند؛ و آدمی را از راههایی که او را به شرک میرساند، برحذر داشتهاند؛ و به فاسد بودن دین و عقل کسی که مرتکب شرک میشود، حکم نمودهاند. پس شرک ورزیدن اینها، بدون حجت و دلیل است؛ بلکه شرک ورزیشان، بر اثر تبعیّت هوای نفس و تحریکات شیطانی میباشد.
(36) خداوند متعال خبر میدهد که طبیعت بیشتر مردم، در حالت راحتی و سختی این گونه است که اگر خداوند به آنان مرحمتی عنایت فرماید و به آنها سلامتی و توانگری و پیروزی و امثال آن ببخشد، شادمان و سرمست و مغرور میشوند، و شادمانی آنها از روی شکرورزی و افتخار نمودن به نعمت خدا نیست، بلکه از روی غرور و غفلت است. (﴿وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَيِّئَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡ﴾) و اگر به خاطر گناهانی که کردهاند، حالتی به آنان دست دهد که آنها را رنجور و ناراحت سازد، (﴿إِذَا هُمۡ يَقۡنَطُونَ﴾) فوراً به خاطر گرفتار شدن به فقر و بیماری و امثال آن ناامید میشوند، و این به خاطر نادانی و عدم شناخت آنهاست.
(37) (﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقۡدِرُ﴾) پس چنانچه انسان بداند که خیر و شر از جانب خداست، و اوست که روزی را زیاد و کم میگرداند، ناامیدی او بیدلیل و بیهوده است. پس ای فرد عاقل! فقط به اسباب نگاه نکن، بلکه نگاهت به سوی کسی باشد که آفریندۀ اسباب است. بنابراین فرمود: (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ﴾) بیگمان در این برای اهل ایمان نشانههاست. بنابراین مؤمنان از اینکه خداوند روزیِ بعضی را گسترده و فراوان، و روزی برخی دیگر را کم و اندک میگرداند، عبرت و پند میآموزند؛ و از این راه به حکمت و رحمت و بخشش خداوند پی میبرند، و روزی را از او میخواهند.
(38) پس به خویشاوندان خود برحسب خویشاوندی و نیازشان، حق آنان را که خداوند بر تو واجب یا [مؤمنان را] بر آن تشویق نموده است، بده؛ که نفقۀ واجب و صدقه و دادن هدیه و نیکویی نمودن و سلام کردن و بخشیدن اشتباه و چشمپوشی از لغزش، جزو حقوقی است که خداوند آنها را واجب کرده یا [مؤمنان را] بر آن تشویق نموده است. همچنین به مستمندی که فقر و نیاز، او را از حرکت باز داشته است، آن قدر بده که نیازهای ضروری او را برطرف نماید، و آن عبارت است از خوراک و پوشاک. (﴿وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ﴾) و کسی را کمک کن که خارج از شهر و دیار خود در راه مانده، و به شدت نیازمند است، و مالی به همراه ندارد، و درآمدی نیز ندارد که خرج سفر خود نماید. به خلاف کسی که در شهر خودش میباشد؛ زیرا چنین فردی، حتی اگر مالی نداشته باشد، غالباً شغل و کاری دارد که نیازش را برآورده نماید. بنابراین خداوند سهمیۀ بینوا و در راه مانده را در زکات مقرّر کرده است. (﴿ذَٰلِكَ خَيۡرٞ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجۡهَ ٱللَّهِ﴾) کمک کردن به خویشاوند و مستمند و مسافرِ در راه مانده، برای کسانی که منظورشان خشنودی خداوند است، بهتر میباشد؛ و آنان پاداش بزرگی دارند، چون از بهترین اعمال صالحی است که به موقع و خالصانه انجام میشود، و فایدهاش به دیگران میرسد. اگر فردی که کمک میکند، هدفش رضای خدا نباشد، این برای او خیر و برکتی در بر ندارد، گرچه برای فردی که کمک میشود، مایۀ خیر و فایده است. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿لَّا خَيۡرَ فِي كَثِيرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ﴾ در بسیاری از رازگوییهای آنان خیری نیست مگر کسی که به صدقه یا کار خوب یا اصلاح آوردن میان مردم فرمان دهد. مفهوم آیه این است که این کارها خیر هستند؛ چون فایدۀ آن به دیگران میرسد؛ اما هر کس این کارها را برای جلب خشنودی خدا بکند، به او پاداش بزرگی خواهیم داد. (﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾) و کسانی که این کارها را برای خشنودی خداوند انجام میدهند، ایشان رستگارند؛ و به پاداش الهی دست یافته و از کیفر او نجات مییابند.
(39) وقتی عملی را بیان نمود که منظور از آن رضای خداست، نیز عملی را بیان کرد که هدف از آن مقصد دنیوی باشد. بنابراین فرمود: (﴿وَمَآ ءَاتَيۡتُم مِّن رِّبٗا لِّيَرۡبُوَاْ فِيٓ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ﴾) و آنچه از اموال مازاد بر نیازتان که به قصد ربا میدهید تا اموالتان را افزونتر بگرداند؛ به این صورت که آن را میدهید تا مردم در عوض بیشتر از آن به شما بدهند، پس پاداش چنین کاری نزد خدا، افزون و مضاعف نخواهد بود؛ چون شرط اخلاص در آن وجود ندارد. همچنین کاری که منظور از آن این باشد که مقام و جایگاه شما را در میان مردم بیشتر بالا ببرد، و هدف از آن ریا باشد، همۀ اینها نزد خداوند افزون نمیگردد. (﴿وَمَآ ءَاتَيۡتُم مِّن زَكَوٰةٖ تُرِيدُونَ وَجۡهَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُضۡعِفُونَ﴾) و مالی را که به عنوان زکات میدهید، و شما را از اخلاق زشت پاکیزه میگرداند، و اموالتان را از بخل ورزی دور میدارد، و نیاز فردی که به او داده میشود برطرف مینماید، و منظورتان از آن کسب خشنودی خداست، پاداش مضاعف در بر دارد. و آنچه انفاق میکنید، نزد خداوند رشد و فزونی مییابد؛ و خداوند آن را برایتان پرورش میدهد تا زیاد شود. و فرمودۀ خداوند: (﴿وَمَآ ءَاتَيۡتُم مِّن زَكَوٰةٖ﴾) دلیل است بر اینکه آنچه صدقه دهنده میدهد ـچنانچه نیازمندانی موجود بودند که به او تعلق داشتند و نیاز آنان را برطرف ننماید، یا قرضی بر عهدۀ او باشد و آن را نپردازدـ به عنوان زکات برای او محسوب نمیشود، و خدا پاداش او را نخواهد داد. و از نظر شرع، مقدم داشتن صدقه بر این دو کار مردود است. همچنانکه خداوند در رابطه با کسی که مدحش میکند، میفرماید: ﴿ٱلَّذِي يُؤۡتِي مَالَهُۥ يَتَزَكَّىٰ﴾ «آن کس که مالش را به نیت زکات میبخشد تا خویشتن را از گناه پاک نماید.» پس صرفِ دادن مال، امری خیر به حساب نمیآید مگر اینکه به قصد پاک شدن از گناهان باشد.
(40) خداوند متعال خبر میدهد که تنها اوست شما را میآفریند و به شما روزی میدهد و شما را میمیراند و زندهتان میگرداند و هیچ یک از انبازهایی که مشرکان شریک او میسازند در هیچ چیزی از این کارها با خداوند مشارکتی ندارد. پس چگونه آنها کسی را که هیچ دخل و تصرفی در این کارها ندارد، شریک خداوند قرار میدهند؛ خدایی که به تنهایی این امور را انجام میدهد؟! پاک است و بسی والا و برتر از آنچه که آنها شریک او میسازند، و شرک ورزیدن آنها، زیانی به خداوند نمیرساند، بلکه وبال و زیان آن به خودشان برمیگردد.
(41) تباهی و فرود آمدن آفتها در زندگی مردم، و گرفتار شدنشان به بیماریها و غیره، به خاطر کارهای فاسد و گناهانی است که انجام دادهاند، (﴿لِيُذِيقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِي عَمِلُواْ﴾) تا بدانند که خداوند به خاطر اعمال و کارهایشان مجازاتشان مینماید، از این رو نمونهای از سزای اعمالشان را در دنیا به آنها نشان میدهد، (﴿لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ﴾) تا آنان از کارهایشان برگردند، و احوال آنان بهبود یابد، و کارشان سامان بگیرد. پس پاک است خداوندی که آزمایش او نعمتی است، و کیفر او از روی فضل است، و اگر خداوند کیفر همۀ کارهایی را که کردهاند در دنیا میداد، هیچ موجودی روی زمین باقی نمیماند.
(42) منظور از سیر و گردش در زمین، سیاحت و تأمل و اندیشیدن قلبی در مورد سرانجام گذشتگان است. (﴿كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّشۡرِكِينَ﴾) بیشتر آنان مشرک بودند، وشما میبینید که سرانجامشان بدترین سرانجام بوده است. چراکه عذابی سخت آنانرا ریشه کن کرد، وسرانجام آنها مذمت و لعنت خلق خدا و رسواییِ پی در پی و مداوم است. پس بپرهیزید از اینکه کارهای آنانرا انجام دهید تا با شما نیز آن گونه رفتار نشود؛ زیرا عدالت و حکمت الهی در هر زمان و مکانی قابل تحقق است.
(43) یعنی قلباً به بر پا داشتن دین درست و راست روی بیاور، و با بدن و جسم خویش برای بر پا داشتن آن بکوش. پس اوامر و نواهی آن را با جدیت و کوشش اجرا کن، و وظایف ظاهری و باطنی آن را انجام بده، و زمان و زندگی و جوانیات را غنیمت بشمار، (﴿مِن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَ يَوۡمٞ لَّا مَرَدَّ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ﴾) قبل از آنکه روزی فرا رسد که برگرداندن آن روز امکان ندارد، و هیچ کس امیدی ندارد که گذشتهاش را جبران نماید، بلکه وقت عمل کردن تمام شده، و چیزی جز سزا و جزای اعمال باقی نمانده است؛ و آن روز، روز قیامت است. (﴿يَوۡمَئِذٖ يَصَّدَّعُونَ﴾) در آن روز مردم پراکنده میشوند تا اعمالشان را ببینند.
(44) (﴿مَن كَفَرَ فَعَلَيۡهِ كُفۡرُهُۥ﴾) کسانی که کفر ورزند، کفرشان به زیان خودشان است، و آنها کیفر مییابند و بار گناه هیچ کسی بر دوش کسی دیگر گذاشته نمیشود. (﴿وَمَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا﴾) و هر کس کار شایستهای انجام دهد، و حقوق واجب و مستحب خدا و بندگان خدا را ادا نماید، (﴿فَلِأَنفُسِهِمۡ يَمۡهَدُونَ﴾) [زمینۀ خوشبختی را] برای خودشان آماده میسازند، و برای خودشان آخرت خویش را آباد میکنند، و خود را برای دست یافتن به منازل و اتاقهای بهشت آماده میکنند.
(45) با وجود این، پاداش آنها به اندازۀ کارهایشان نیست، بلکه خداوند بیش از آنچه کردهاند از فضل و کرم بینهایت خویش آنان را پاداش میدهد؛ چون خداوند آنها را دوست دارد؛ و هرگاه خداوند بندهای را دوست بدارد، احسان فراوانی در حق او مینماید، و به او بخشش زیاد عطا میکند، و نعمتهای ظاهری و باطنی بدو میدهد. و این بر خلاف کافران است؛ و از آنجا که خداوند بر آنان خشم گرفته است، و آنها را دوست ندارد، آنان را کیفر و عذاب میدهد. بنابراین فرمود: (﴿إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾) همانا خداوند کافران را دوست نمیدارد.
(46) از جمله نشانههایی که بر رحمت او دلالت مینماید و نشانگر آن است که مردگان را زنده میکند و او خداوند معبود و پادشاه ستوده میباشد، این است که (﴿أَن يُرۡسِلَ ٱلرِّيَاحَ مُبَشِّرَٰتٖ﴾) بادها را پیش از آمدن باران به عنوان مژدهرسان میفرستد، و این بادها با حرکت دادن ابرها و سپس جمع نمودن آن مژدۀ باران را میدهند، و مردم قبل از آمدن باران با دیدن این حالت شادمان میشوند. (﴿وَلِيُذِيقَكُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ﴾) تا از رحمت خود به شما بچشاند. پس بر شما بارانی فرو میفرستد که به وسیلۀ آن شهرها و مردم زنده میگردند؛ و با برخوردار شدن از رحمت او، میدانید که بندگان را نجات میدهد، و روزیهایشان را فراهم میآورد. و آنگاه شما بیشتر به انجام دادن کارهای شایسته، علاقهمند میشوید؛ کارهایی که دروازۀ خزانه و گنجینههای رحمت خدا را به روی شما میگشاید. (﴿وَلِتَجۡرِيَ ٱلۡفُلۡكُ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ﴾) و تا کشتیها به فرمان تقدیری او در دریا روان شوند؛ و شما با پرداختن به امور زندگی و مصالحتان، فضل او را بجویید. (﴿وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ﴾) و تا برای کسی که اسباب را مسخّر شما نموده، و کارها را برایتان میسر کرده است، سپاسگزارید. پس منظور از نعمتها، همین است که در مقابل آن، شکر خداوند به جا آورده شود تا خداوند نعمت را برایتان بیشتر نماید، و نعمت شما را باقی بگذارد. اما چنانچه در مقابل نعمتها ناسپاسی و گناه انجام شود، مانند کسی که در برابر نعمت الهی کفر و ناسپاسی پیشه کند و بخشش الهی را به رنج و محنت تبدیل نماید، نعمت خدا را در معرض زوال و دور شدن قرار داده است، و از او دور میشوند، و به نزد کسی دیگر میروند.
(47) (﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ﴾) و پیش از تو پیامبرانی را به سوی اقوامشان فرستادیم؛ و این اقوام وقتی که توحید الهی را انکار کردند، و حق را تکذیب نمودند؛ پیامبرانشان آنها را به توحید و اخلاص و تصدیق نمودن حق، و باطل بودن کفر و گمراهی که بر آن بودند، دعوت نمودند. و برایشان نشانهها و دلایل آشکار آوردند، اما آنها ایمان نیاوردند و از گمراهی خود دست نکشیدند. (﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنَ ٱلَّذِينَ أَجۡرَمُواْ﴾) پس ما از گناهکاران انتقام گرفتیم؛ و مؤمنان را که پیروان پیامبران بودند، یاری کردیم. (﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) و ما یاری کردن مؤمنان را بر خود واجب نمودیم، و آن را از جملۀ حقوق معین قرار دادیم، و به آن وعده دادیم. پس حتماً [این امر همچون گذشته در آینده هم] اتّفاق میافتد. بنابراین شما ای کسانی که محمد صلی الله علیه وسلم را تکذیب میکنید! اگر بر تکذیب خود باقی بمانید، عذاب ما شما را فرا خواهد گرفت. ما محمد را یاری میکنیم، و او را بر شما پیروز میگردانیم.
(48) خداوند از کمال قدرت و کمال نعمت خویش خبر میدهد که او (﴿يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ فَتُثِيرُ سَحَابٗا فَيَبۡسُطُهُۥ فِي ٱلسَّمَآءِ كَيۡفَ يَشَآءُ وَيَجۡعَلُهُۥ كِسَفٗا﴾) بادها را بر زمین میفرستد که ابرها را برمیانگیزند؛ سپس خداوند به هرصورتی که میخواهد، ابرها را میگستراند؛ و آنها را تبدیل به تودههایی میکند که بر بالای یکدیگر انباشته و متراکماند. (﴿فَتَرَى ٱلۡوَدۡقَ يَخۡرُجُ مِنۡ خِلَٰلِهِۦ﴾) پس قطرههای باران را میبینی که از لابهلای ابرها بیرون میآیند، و آب یک دفعه فرو نمیریزد که اگر این طور بود، هرجا که میریخت خرابی به بار میآورد. (﴿فَإِذَآ أَصَابَ بِهِۦ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓ إِذَا هُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ﴾) پس چون باران را بر آن دسته از بندگانش که میخواهد، برساند، آنان شادمان میشوند، و یکدیگر را به آمدن باران مژده میدهند؛ چون به شدت به آن نیاز دارند.
(49) بنابراین فرمود: (﴿وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلِ أَن يُنَزَّلَ عَلَيۡهِم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمُبۡلِسِينَ﴾) آنها از آمدن باران ناامید بودند؛ چون وقت آمدن باران گذشته بود، سپس نزول باران در آن فصل و زمان که جایگاه و ارزش بزرگی نزد آنها دارد، مایۀ شادی آنان میگردد.
(50) (﴿فَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ ءَاثَٰرِ رَحۡمَتِ ٱللَّهِ كَيۡفَ يُحۡيِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآ﴾) پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از پژمرده شدنش زنده میگرداند؟! بنابراین زمین سرسبز و خرم میشود، و انواع گیاهان را میرویاند. (﴿إِنَّ ذَٰلِكَ﴾) بیگمان کسی که زمین را پس از مردنش زنده میگرداند، (﴿لَمُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ﴾) زنده کنندۀ مردگان نیز میباشد و او بر هر کاری تواناست. پس هیچ چیزی برای قدرت خداوند ناممکن نیست و هیچ چیزی توان سرپیچی از فرمان او را ندارد، گرچه فهم این موضوع در توان مخلوق نباشد و عقلهای آنان در این راستا حیران بماند.
(51) خداوند متعال از حالت مردم خبر میدهد که آنها علی رغم برخورداری از این نعمت «که خداوند زمین را پس از پژمرده شدنش، برایشان زنده و آباد میگرداند»، چنانچه خدا بر این گیاهان که به سبب باران روییدهاند، و بر کشتزارهایشان بادی مضر بفرستد که کشتزار و گیاهان را تلف یا متضرر گرداند، (﴿فَرَأَوۡهُ مُصۡفَرّٗا﴾) و آن را زرد و پژمرده ببینند، (﴿لَّظَلُّواْ مِنۢ بَعۡدِهِۦ يَكۡفُرُونَ﴾) پس از آن ناسپاس میشوند، و نعمتهای گذشته را فراموش میکنند، و شتابان به ناسپاسی روی میآورند.
(52) پس موعظه و نهی کردن در مورد اینها فایدهای ندارد، (﴿فَإِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ﴾) و تو نمیتوانی به مردگان سخنی بشنوانی، و نیز نمیتوانی به کران آواز بشنوانی، به ویژه وقتی که (﴿إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِينَ﴾) پشت کنان روی بگردانند؛ چون موانعی که آدمی را از تسلیم شدن و شنیدن مفید باز میدارد، به مقدار زیادی نزد آنان فراهم است، و این موانع آنان را از شنیدن باز میدارد.
(53) (﴿وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِ ٱلۡعُمۡيِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡ﴾) و تو نمیتوانی نابینایان را از گمراهیشان نجات دهی، و آنان را راهنمایی کنی؛ چون آنها از آنجا که کور هستند، راهنمایی را نمیپذیرند و شایستگی و صلاحیت راهیاب شدن را ندارند. (﴿إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن يُؤۡمِنُ بَِٔايَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ﴾) تو تنها میتوانی کسانی را بشنوانی که آیات ما را باور میدارند، پس آنان فرمانبردارند. و شنواندن و رساندن هدایت، به حال آنها مفید واقع خواهد شد؛ کسانی که با دلهایشان آیات ما را باور دارند، و تسلیم فرمان ما هستند؛ زیرا در آنها انگیزۀ قوی برای پذیرش اندرز و موعظهها وجود دارد؛ چرا که آنها برای ایمان آوردن به آیات خدا و اجرای فرامین او آمادگی کامل دارند.
(54) خداوند متعال از گستردگی آگاهی و فراوانی توانایی و کمال حکمت خویش خبر میدهد که او انسانها را ابتدا ناتوان آفرید، و آفرینش آنها را از ناتوانی آغاز کرد؛ و آن مراحل آفرینش انسان است که ابتدا نطفه و بعد به خونی بسته و پس از آن به تکهای گوشت تبدیل میگردد تا اینکه در رحم زنده میشود و بعد از آن به دنیا میآید و دوران کودکی را پشت سر میگذراند که در این مراحل، او بسیار ناتوان و ضعیف است، و قدرت و ارادهای ندارد. سپس همچنان خداوند به تواناییاش میافزاید تا اینکه به دوران جوانی میرسد و قدرت میگیرد، و تواناییهایی ظاهری و باطنی او تکمیل میشود. سپس از این مرحله به مرحلۀ پیری منتقل میشود و ناتوان و پیر و فرسوده میگردد. (﴿يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُ﴾) خداوند برحسب حکمت خویش هر چه بخواهد میآفریند. و از جمله حکمت او این است که بنده بداند قدرت و توانایی او در میان دو ناتوانی و ضعف قرار دارد [ضعف کودکی و ضعف پیری]، و سراسر ضعف و کمبود و ناتوانی است. و اگر خداوند او را قوی نمیگرداند، به قدرت و توانایی نمیرسید؛ و اگر قدرت او همچنان بیشتر میشد و فزونی مییافت، سرکشی و تجاوز را پیشه میکرد. و تا بندگان همواره قدرت خدا را نظاره کنند، قدرتی که با آن همه چیز را میآفریند، و به تدبیر امور میپردازد. و بدانند که به هیچ وجه ضعف و خستگی و کمبود به او راه ندارد.
(55) خداوند متعال از روز قیامت و سرعت آمدن آن خبر داده، و میفرماید وقتی که قیامت برپا میشود، (﴿يُقۡسِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ﴾) گناهکاران به خدا سوگند یاد میکنند که، (﴿مَا لَبِثُواْ غَيۡرَ سَاعَةٖ﴾) جز یک لحظه در دنیا ماندگار نبودهاند. و آنها این گونه عذر آورده، و میگویند دوران زندگانی دنیا بسیار کوتاه بوده است. اما عذر آوردنشان برای آنها سودی ندارد. و از آنجا که گفتۀ آنان دروغ است و حقیقتی ندارد، خداوند متعال میفرماید: (﴿كَذَٰلِكَ كَانُواْ يُؤۡفَكُونَ﴾) آنان همواره از درک حقیقت و پیمودن راه درست بازداشته میشدند، و دروغ به هم میبافتند. پس آنها حقی را که پیامبران آورده بودند، در دنیا تکذیب کردند؛ و در آخرت نیز امری محسوس را که عبارت از ماندگار بودن مدت زیادی در دنیاست، انکار نمودند. پس این است اخلاق زشت آنها؛ و آدمی بر هر حالتی بمیرد، بر همان حالت زنده میگردد.
(56) (﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ وَٱلۡإِيمَٰنَ﴾) و کسانی که خداوند به آنان علم و ایمان عطا نمود، و دانستن حق و برخورداری از ایمان که مستلزم ترجیح دادن حق است، تبدیل به صفت آنها شد. پس چون حق را میدانند و آن را برمیگزینند، باید سخنشان مطابق با واقعیت و مناسب با حالات آنها باشد. بنابراین سخن حق را گفته و میگویند: (﴿لَقَدۡ لَبِثۡتُمۡ فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ﴾) شما بدان اندازه که خداوند در قضا و تقدیر خویش و در حکم خود برایتان مقدر نموده بود، تا روز رستاخیز ماندگار شدید؛ یعنی خداوند به شما عمری داد که هر کس بخواهد پند پذیرد، در آن پند میگیرد، تا اینکه رستاخیز آمد و شما در این وضعیت قرار گرفتید. (﴿فَهَٰذَا يَوۡمُ ٱلۡبَعۡثِ وَلَٰكِنَّكُمۡ كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾) و این روز رستاخیز است ولی شما نمیدانستید. بنابراین در این دنیا، آخرت را انکار کردید؛ و اکنون منکر این واقعیت هستید که به اندازهای در دنیا ماندهاید که بتوانید در آن مدت توبه کنید، و به سوی خدا برگردید. پس جهالت همواره شعارتان بود؛ و آثار جهالت که عبارت از تکذیب و زیانمندی است، پوشش و لباستان میباشد.
(57) (﴿فَيَوۡمَئِذٖ لَّا يَنفَعُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مَعۡذِرَتُهُمۡ﴾) پس اگر دروغ بگویند و اظهار دارند که حجت بر آنها اتمام نشده است یا نتوانستهاند ایمان بیاورند، با گواهی دادن اهل علم و ایمان، و گواهی دادن پوست و دست و پاهایشان، دروغ آنها آشکار میگردد. و اگر عذر بخواهند و بگویند ما را به دنیا باز گردانید تا گناهان گذشته را جبران کنیم، درخواستشان اجابت نمیشود؛ چون وقت عذرخواهی تمام شده است. پس عذر خواهی آنان پذیرفته نمیشود. (﴿وَلَا هُمۡ يُسۡتَعۡتَبُونَ﴾) و نه برای آنها جلب رضایت میشود، و آنان همواره مورد سرزنش هستند.
(58) (﴿وَلَقَدۡ ضَرَبۡنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٖ﴾) و از آنجا که به مردم لطف و مرحمت و توجه داشتهایم، هرگونه مثالی را در قرآن برای آنها بیان کردهایم؛ مثالهایی که حقایق را روشن میکنند، و به وسیلۀ آن امور شناخته میشود، و حجتتمام میگردد. این حقیقت در مورد همۀ مثالهایی که خداوند برای نزدیک کردن امور معقول با امور محسوس، و خبر دادن از آنچه اتفاق خواهد افتاد، و روشن کردن حقیقت آن، صدق پیدا میکند. از آن جمله اینکه خداوند در اینجا، روز قیامت و حالت گناهکاران و شدت حسرت خوردنشان و اینکه عذری از آنها پذیرفته نمیشود به تصویر کشیده است. اما کافران ستمکار جز مخالفت با حقِ روشن راهی بر نگزیدند. بنابراین فرمود: (﴿وَلَئِن جِئۡتَهُم بَِٔايَةٖ﴾) و اگر برایشان نشانهای بیاوری که بر صحت و درستی آنچه آوردهای دلالت نماید، (﴿لَّيَقُولَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُبۡطِلُونَ﴾) کافران میگویند شما بر باطل هستید؛ یعنی آنها حق را باطل به حساب میآورند. نپذیرفتن حق، از کفرورزی و جسارت آنها سرچشمه میگیرد؛ و چون خداوند بر دلهایشان مهر زده و بیش از حد نادان هستند، حق را انکار کرده و میگویند باطل است.
(59) از این رو فرمود: (﴿كَذَٰلِكَ يَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ﴾) این گونه خداوند بر دلهای کسانی که نمیدانند مهر مینهد. پس هیچ خیری وارد دلهایشان نمیشود، و حقیقت اشیا را درک نمیکند، بلکه حق را باطل و باطل را حق میبینند.
(60) (﴿فَٱصۡبِرۡ﴾) پس برآنچه که بدان فرمان یافتهای، و بر دعوت کردن آنها به سوی خدا شکیبایی داشته باش؛ و اگر با رویگردانی آنها مواجه شدی، نباید رویگردانی آنها تو را از کارت باز بدارد، (﴿إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ﴾) همانا وعدۀ خدا حق است و هیچ شکی در آن نیست. یقین داشتن به اینکه وعدۀ خدا حق است، انسانرا بر صبر کردن وشکیبایی ورزیدن یاری مینماید؛ زیرا بنده هرگاه بداند که عملش ضایع نخواهد شد بلکه آن را به طور کامل خواهد یافت، تحمل سختیهایی که میبیند برایش آسان خواهد شد، و تحمل دشواریها برایش آسان میگردد؛ و هر چقدر تلاش نماید، آن را کم میپندارد. (﴿وَلَا يَسۡتَخِفَّنَّكَ ٱلَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ﴾) و بپرهیز از اینکه کسانی که یقین ندارند و ایمانشان ضعیف و یقینشان کم است، تو را به خشم و ناراحتی و سبکسری وا دارند؛ زیرا اگر از آنها پرهیز نکنی، تو را به خشم و ناراحتی وامیدارند، و باعث میشوند تا بر اوامر و نواهی پایدار نباشی. و خواستههای نفس، آنها را بر این کار کمک میکند، و در صدد آن بر خواهند آمد که همانند آنها باشی. این بیانگر آن است هر مؤمنی که یقین و عقل درستی داشته باشد، صبر و شکیبایی ورزیدن برایش آسان خواهد بود. و هرکس که یقین او ضعیف باشد، خردش اندک خواهد بود. پس اولی مانند مغز، و دوّمی مانند پوست است.