(1) در اینجا خداوند پیامبرش محمّد صلی الله علیه وسلم را مورد سرزنش قرار میدهد که ازدواج با کنیزش «ماریه» و یا خوردن عسل را به خاطر به دست آوردن خشنودی برخی از همسرانش بر خود حرام کرد که داستان معروفی دارد. سپس خداوند این آیات را نازل فرمود: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيّ﴾) ای کسی که خداوند با دادن نبوت و رسالت و وحی بر تو منت گذارده است! (﴿لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَ﴾) چرا چیزهای پاکیزهای را که خداوند به تو و امّت تو ارزانی نموده است، بر خود حرام میداری. (﴿تَبۡتَغِي مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾) تو با این حرام کردن، میخواهی خشنودی همسرانت را به دست بیاوری، و خداوند آمرزگار مهربان است. در اینجا به صراحت بیان شده که خداوند پیامبرش را بخشیده، و ملامت خود را از او رفع نموده، و بر او رحم کرده است، و تحریمی که او بر خود وا داشت سببی برای مقرّر شدن حکمی کلی برای همۀ امّت گردید. پس خداوند متعال ـ در راستای اثبات این حکم ـ فرمود:
(2) (﴿قَدۡ فَرَضَ ٱللَّهُ لَكُمۡ تَحِلَّةَ أَيۡمَٰنِكُمۡ﴾) خداوند راه گشودن سوگندهایتان را برای شما مقرّر میدارد، و این عام است و همۀ سوگندهای مؤمنان را شامل میشود؛ یعنی آنچه را که به وسیلۀ آن سوگندهایتان را باز کنید قبل از آنکه آن را بشکنید، و کفّارهای که بعد از شکستن باید بدهید، برایتان مقرّر داشته است. همانطور که میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَيِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ﴾ تا اینکه میفرماید: ﴿فَكَفَّٰرَتُهُۥٓ إِطۡعَامُ عَشَرَةِ مَسَٰكِينَ مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهۡلِيكُمۡ أَوۡ كِسۡوَتُهُمۡ أَوۡ تَحۡرِيرُ رَقَبَةٖۖ فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ فَصِيَامُ ثَلَٰثَةِ أَيَّامٖۚ ذَٰلِكَ كَفَّٰرَةُ أَيۡمَٰنِكُمۡ إِذَا حَلَفۡتُمۡ﴾ ای کسانی که ایمان آوردهاید! پاکیزههایی را که خداوند برایتان حلال کرده است حرام نکنید و تجاوز ننمایید؛ بیگمان، خداوند متجاوزان را دوست نمیدارد ... پس کفّارۀ آن، خوراک دادن به ده مسکین است- از غذاهای میانهای که به خانوادههایتان میدهید- و یا پوشانیدن آنان، و یا آزاد کردن یک برده است. پس هرکس این چیزها را نیافت، سه روز روزه بگیرد. این کفّارۀ سوگندهایتان است وقتی که سوگند خوردید. پس هرکس چیزی را از قبیل: غذا یا نوشیدنی یا کنیزی که برای او حلال است بر خود حرام کرد، یا به خدا سوگند خورد که فلان کار را میکنم یا نمیکنم، سپس سوگند خود را شکست یا خواست آن را بشکند، کفارۀ مذکور بر او لازم است و باید آن را ادا نماید. (﴿وَٱللَّهُ مَوۡلَىٰكُمۡ﴾) و خداوند کارسازتان است و شما را به بهترین صورت در امر دین و دنیایتان و در آنچه که به وسیلۀ آن شرّ از شما دور میگردد رهنمود میسازد. بنابراین خداوند گشودن سوگندهایتان را برای شما مقرّر داشته تا ذمه و عهدۀ شما تبرئه گردد. (﴿وَهُوَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡحَكِيمُ﴾) و خداوند دانای فرزانه است. و او کسی است که دانایی و آگاهیاش ظاهر و باطن شما را احاطه نموده، و او در همۀ آنچه که آفریده و به آن حکم نموده با حکمت است. بنابراین برای شما احکامی را مقرّر نموده که میدانسته است به مصلحت شما و مناسب احوال و اوضاع شماست.
(3) (﴿وَإِذۡ أَسَرَّ ٱلنَّبِيُّ إِلَىٰ بَعۡضِ أَزۡوَٰجِهِۦ حَدِيثٗا﴾) بسیاری از مفسران گفتهاند زنی که پیامبر با او رازی را در میان نهاد ام المؤمنین حفصه ـ رضی الله عنها ـ بود که پیامبر با او رازی را در میان نهاد و به او فرمان داد که کسی را از این راز خبر نکند، امّا حفصه آن را برای عائشه ـ رضی الله عنها ـ بازگو نمود، و خداوند پیامبر را از این خبر مطلع گرداند، و پیامبر بخشی از آنچه که همسرش گفته بود را برای او بازگو کرد، و از روی لطف و مهربانی از برخی اعراض نمود. (﴿قَالَتۡ مَنۡ أَنۢبَأَكَ هَٰذَا﴾) همسر پیامبر گفت: چه کسی تو را از خبری که از پیش ما بیرون نرفته آگاه کرده است؟ (﴿قَالَ نَبَّأَنِيَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡخَبِيرُ﴾) فرمود: خداوند -دانای آگاه که هیچ چیز پنهانی بر او پوشیده نیست و راز و پنهان را میداند- مرا آگاه کرد.
(4) (﴿إِن تَتُوبَآ إِلَى ٱللَّهِ فَقَدۡ صَغَتۡ قُلُوبُكُمَا﴾) این خطاب به دو همسر گرامی پیامبر حفصه و عایشه رضی الله عنهما میباشد که سبب شدند تا پیامبر آنچه را که دوست میداشت بر خودش حرام نماید، سپس خداوند توبه را به آنها عرضه نمود و آنها را بر کارشان سرزنش کرد و به آنها خبر داد که دلهایتان از پرهیزگاری و ادبی که شایسته است با پیامبر رعایت کنید و او را احترام بدارید منحرف گشته است. (﴿وَإِن تَظَٰهَرَا عَلَيۡهِ﴾) و اگر با همدیگر همکاری کنید در امری که بر او دشوار میآید و او را ناراحت میکند، و این کار شما ادامه داشته باشد، پس بدانید که (﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ هُوَ مَوۡلَىٰهُ وَجِبۡرِيلُ وَصَٰلِحُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ بَعۡدَ ذَٰلِكَ ظَهِيرٌ﴾) خداوند خودش کارساز و یاور پیامبر است، و نیز جبرئیل و مؤمنانِ خوب و شایسته و فرشتگان یاور و پشتیبان او هستند؛ یعنی همه یاوران و پشتیبان پیامبر هستند، و هرکس که یاورانش اینها باشند، قطعاً پیروز خواهد بود. و هرکس با پیامبر درگیر شود، خوار خواهد شد. و این بزرگترین برتری و شرافت است برای سرور پیامبران محمّد صلی الله علیه وسلم که ذات بزرگوار خداوند و بندگان و آفریدههای برگزیدهاش یاوران این پیامبر بزرگوار میباشند.
(5) و در این آیه نیز دو همسر گرامی پیامبر برحذر داشته شدهاند، نیز آنها را با چیزی ترسانده که بر زنان بسیار دشوار میآید؛ و آن طلاق است که گرانترین چیز برای آنهاست. پس فرمود: (﴿عَسَىٰ رَبُّهُۥٓ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبۡدِلَهُۥٓ أَزۡوَٰجًا خَيۡرٗا مِّنكُنَّ﴾) پس خود را برتر ندانید؛ چون اگر او شما را طلاق بدهد، کار بر او دشوار نخواهد شد و برای نگاه داشتن شما مجبور نخواهد بود؛ چون خداوند به او همسرانی خواهد داد که از نظر زیبایی و دیانت از شما بهتر خواهند بود، امّا این از باب تعلیق است و هنوز تحقق نیافته و لازم نیست که محقق شده باشد، چون همسرانش را طلاق نداد؛ و اگر طلاق میداد، چنین زنان فاضلهای که خدا ذکر نموده پدید میآمدند. (﴿مُسۡلِمَٰتٖ مُّؤۡمِنَٰتٖ﴾) زنان مسلمان مؤمنی که هم مقرّرات ظاهری را به جای میآورند و هم ایمان دارند؛ یعنی شرائع باطنی از قبیل: عقاید و اعمال قلب را نیز به جای میآورند. (﴿قَٰنِتَٰتٖ﴾) و همواره و همیشه فرمانبردارند. (﴿تَٰٓئِبَٰتٍ﴾) و از آنچه که خدا نمیپسندد توبه میکنند و اعراض مینمایند. پس آنچه را که خدا دوست میدارد انجام میدهند، و از آنچه که دوست نمیدارد رویگردان میشوند. (﴿ثَيِّبَٰتٖ وَأَبۡكَارٗا﴾) برخی بیوه و برخی دوشیزه خواهند بود، تا پیامبر صلی الله علیه وسلم به دلخواه خود زنان متنوّعی داشته باشد. وقتی همسران پیامبر صلی الله علیه وسلم این هشدار و تأدیب را شنیدند، بلافاصله برای کسب رضایت پیامبر صلی الله علیه وسلم شتافتند. پس این صفت بر آنها منطبق بود و آنها برترین زنان جهان گشتند.
(6) ای کسانی که خداوند نعمت ایمان را به شما ارزانی نموده است! لوازم و شرایط ایمان را انجام دهید، پس (﴿قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا﴾) خودتان و خانوادهتان را از آتشی نجات دهید که بسیار خطرناک و ناگوار است. و مصون ماندن از آتش زمانی تحقق مییابد که انسان به آنچه خداوند او را بدان امر نموده است پایبند باشد؛ و از آنچه نهی کرده پرهیز نماید؛ و از آنچه خداوند را ناخشنود و خشمگین مینماید و باعث عذاب میشود توبه کند و برگردد. و حفظ خانواده و فرزندان از آتش جهنّم به این صورت محقق میشود که انسان زن و فرزندش را ادب نماید، و به آنها بیاموزد و آنان را اجبار کند تا فرمان خدا را اجرا نمایند. پس بنده سالم نخواهد ماند مگر آنکه دستورات خدا را در مورد خودش و در حقّ کسانی که تحت سرپرستی او هستند اجرا کند. و خداوند دوزخ را با چنان صفتهایی توصیف نموده تا بندگانش را از بیتوجهی به آن باز دارد. پس فرمود: (﴿وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ﴾) افروزینۀ دوزخ سنگها و انسانها هستند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ﴾ شما و آنچه که به جای خدا پرستش میکنید، بهرۀ جهنّم هستید و شما به آن درخواهید آمد. (﴿عَلَيۡهَا مَلَٰٓئِكَةٌ غِلَاظٞ شِدَادٞ﴾) بر دوزخ فرشتگانی تندخو و سختگیر گمارده شدهاند که صدایشان وحشتناک و سیمای آنها هولناک است. آنها دوزخیان را با زور و تواناییشان خوار میگردانند، و فرمان خدا را که حکم قطعی به عذابشان داده و سختی عذاب را بر آنها واجب گردانده است، در حقّ آنها اجرا مینمایند. (﴿لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ﴾) از خدا در آنچه به آنان فرمان داده است نافرمانی نمیکنند. دراینجا نیز فرشتگان ستوده شدهاند و فرمانبرداری آنها از خداوند، و اطاعتشان در هر دستوری که به آنها میدهد مورد ستایش قرار گرفته است.
(7) دوزخیان در روز قیامت با این سخنان سرزنش و توبیخ میشوند و به آنها گفته میشود: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَا تَعۡتَذِرُواْ ٱلۡيَوۡمَ﴾) ای کافران! امروز عذرخواهی مکنید؛ یعنی وقت پوزش طلبیدن و عذر خواستن تمام شده و سودی ندارد، و اکنون چیزی جز دیدن سزای اعمال نمانده است، و شما جز کفر ورزیدن به خدا و تکذیب آیات او و مخالفت با پیامبران و دوستان الهی کاری دیگر نکردهاید و عملی دیگر پیش نفرستادهاید.
(8) خداوند در این آیه به توبۀ خالصانه فرمان داده، و وعده داده است که در مقابل توبۀ خالصانه، گناهان را از توبه کننده بزداید و او را وارد بهشت کند و او رستگار و موفق خواهد شد، آنگاه که مؤمنان در روز قیامت در پرتو نور ایمانشان و با روشنایی آن حرکت میکنند، و از این راحتی و آسایش بهرهمند میشوند. و زمانی که نورهای منافقان خاموش میشود، مؤمنان از خداوند میخواهند که نورشان را کامل بگرداند، و خدا دعایشان را میپذیرد و آنها را به وسیلۀ نور و یقینی که با خود دارند به باغهای بهشت میرساند و در جوار پروردگار بزرگوار جای میگیرند، و همه اینها نتایج و آثار توبه خالصانه است. منظور از توبۀ خالصانه، برگشتن و دست کشیدن از همۀ گناهان است، توبهای که هدف بنده فقط رضای خدا باشد، و هدفی جز رضایت او و نزدیک شدن به ویرا نداشته باشد، و همیشه و در هر حالت بر این توبه پایدار بماند.
(9) خداوند متعال به پیامبر فرمان میدهد تا با کافران و منافقان جهاد کند و بر آنان سخت بگیرد، و این شامل جهاد با کافران به وسیلۀ اقامۀ حجّت بر آنها و دعوت دادنشان با موعظۀ حسنه و باطل کردن گمراهیهایی است که بر آن قرار دارند، نیز شامل جهاد کردن با آنها به وسیلۀ سلاح و پیکار با کسی است که دعوت خدا را نمیپذیرد و تسلیم حکم او نمیگردد. چنین کسی که دعوت خدا را نمیپذیرد و تسلیم نمیشود، باید با او جهاد کرد و به درشتی با او رفتار نمود. جهاد نوع اول، با همان شیوهای که بهتر است باید انجام شود. و خداوند کافران و منافقان را با مسلط کردن پیامبر و حزبالله بر آنها عذاب میدهد. نیز در آخرت با دوزخ عذابشان میدهد، و دوزخ بد جایگاهی است که سرانجام هر بدبخت و زیانمندی خواهد بود.
(10) خداوند این دو مثل را برای مؤمنان و کافران زده است تا برایشان بیان دارد که ارتباط کافر با مؤمن و نزدیک بودنش با او، سودی به وی نمیرساند. همچنین ارتباط مؤمن با کافر به او زیانی نمیرساند در صورتی که مؤمن، وظیفۀ خود را انجام دهد. گویا در اینجا همسران پیامبر از گناه برحذر داشته شدهاند، و به آنها اشاره شده که ارتباط آنها با پیامبر صلی الله علیه وسلم به آنها سودی نمیرساند، اگر کار بد انجام دهند. پس فرمود: (﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱمۡرَأَتَ نُوحٖ وَٱمۡرَأَتَ لُوطٖۖ كَانَتَا تَحۡتَ عَبۡدَيۡنِ مِنۡ عِبَادِنَا صَٰلِحَيۡنِ﴾) خداوند دربارۀ کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زده است که آن دو در نکاح دو بندۀ درستکار ما که نوح و لوط ـ علیهما السلام ـ بودند قرار داشتند. (﴿فَخَانَتَاهُمَا﴾) امّا آن دو زن در دین به نوح و لوط خیانت کردند، به این صورت که بر دین همسران خود نبودند. منظور از خیانت دراینجا همین است نه اینکه در امر زناشویی و عفّت به آنها خیانتی کرده باشند، چون زن هیچ پیامبری مرتکب فاحشه و زنا نشده است، و خداوند هرگز زن هیچ پیامبری را زناکار نگردانده است. (﴿فَلَمۡ يُغۡنِيَا عَنۡهُمَا مِنَ ٱللَّهِ شَيۡٔٗا وَقِيلَ ٱدۡخُلَا ٱلنَّارَ مَعَ ٱلدَّٰخِلِينَ﴾) پس نوح و لوط نتوانستند چیزی از عذاب خدا را از آن دو زن دور کنند، و به آن دو زن گفته شد که به دوزخ درآئید. پس به همراه همۀ کسانی که بدان درمیآیند وارد آن میشوند.
(11) (﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱمۡرَأَتَ فِرۡعَوۡنَ﴾) و خداوند دربارۀ مؤمنان نیز آسیه بنت مزاحم -رضی الله عنها- را مثل زده است. (﴿إِذۡ قَالَتۡ رَبِّ ٱبۡنِ لِي عِندَكَ بَيۡتٗا فِي ٱلۡجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرۡعَوۡنَ وَعَمَلِهِۦ وَنَجِّنِي مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾) هنگامی که گفت: پروردگارا! برای من خانهای نزد خودت بساز، و مرا از فرعون و کارهایش رهایی بخش، و مرا از دست گروه ستمکاران نجات بده. خداوند مریم را به داشتن ایمان و تضرع نمودن به پیشگاه خدا و طلب نمودن بالاترین خواسته که ورود به بهشت و قرار گرفتن در مجاورت پروردگار بزرگوار است توصیف نموده است. همچنین بیان داشته که او از خداوند خواست تا وی را از فتنۀ فرعون و کارهای زشت او و از فتنۀ هر ستمگری نجات بدهد. پس خداوند دعای او را پذیرفت، و او از ایمانی کامل و ثباتی تام برخوردار شد. و از فتنهها نجات یافت. بنابراین پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «از میان مردان، افراد بسیاری به کمال رسیدهاند؛ و از میان زنان، کسی به کمال نرسید جز مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم و خدیجه بنت خولید، و برتری عایشه بر سایر زنان همچون برتری آبگوشت بر سایر غذاهاست.»
(12) (﴿وَمَرۡيَمَ ٱبۡنَتَ عِمۡرَٰنَ ٱلَّتِيٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا﴾) و مریم دختر عمران که به خاطر کمال دینداری و پاکدامنیاش دامن به گناه نیالود و پاکدامنی ورزید. (﴿فَنَفَخۡنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا﴾) پس از روح خود در آن دمیدیم که جبرئیل علیه السلام در گریبانش دمید، و دمیدنش به وجود مریم منتهی شد، و عیسی علیه السلام پیامبر بزرگوار از او متولّد گردید. (﴿وَصَدَّقَتۡ بِكَلِمَٰتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِۦ﴾) و مریم سخنان پروردگارش و کتابهای او را تصدیق کرد. در اینجا مریم به دانش و معرفت توصیف شده است؛ چون تصدیق سخنان خداوند، سخنان دینی و تقدیری او را شامل میشود. و تصدیق کتابهایش مقتضی شناخت چیزی است که به وسیلۀ آن تصدیق تحقق مییابد، این کار جز با علم و عمل محقق نمیشود. بنابراین فرمود: (﴿وَكَانَتۡ مِنَ ٱلۡقَٰنِتِينَ﴾) و مریم از فرمانبرداران بود؛ یعنی همواره و همیشه با فروتنی و خضوع به طاعت الهی پایبند بود، و این توصیف او به کمال عمل است چون او صدّیقه بود و صدّیقیّت؛ یعنی کمال علم و عمل.