(1) خداوند همۀ مردم را مورد خطاب قرار میدهد که از پروردگارشان -که نعمتهای ظاهری و باطنی به آنها بخشیده است- بترسند. پس شایسته است آنها با دوری از شرک و گناه و نافرمانی، از خدا بترسند؛ و تا جایی که میتوانند، از فرمانهای او اطاعت کنند. سپس آنچه را که آنها را به پرهیزگاری وا میدارد، بیان نمود، و آن خبردادن از وحشتهای قیامت است. و آنان را به تقوی و پرهیزگاری سفارش نمود، پس فرمود: (﴿إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَيۡءٌ عَظِيمٞ﴾) بیگمان زلزلۀ روز قیامت، حادثۀ بزرگی است که به اندازه و عمق آن نمیتوان پی برد. چون وقتی قیامت برپا میشود، زمین به لرزه میافتد و تکان میخورد، و کوهها از جا کنده شده و تکه تکه گشته و به تودهای از شن تبدیل میشوند، سپس غبار شده و به هوا میروند. در آن روز، مردم به سه گروه تقسیم میشوند. پس در آن وقت، آسمان میشکافد، و خورشید و ماه در هم پیچیده میشود، و ستارگان پراکنده میگردند، و پریشانی و اضطراب شدیدی که دلها را از جا میکند، بر دلها مستولی میشود، و کودکان از شدت آن پیر میشوند، و چیزهای سخت از هیبت آن ذوب میشوند. بنابراین فرمود:
(2) (﴿يَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ كُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ﴾) روزی که زلزلۀ قیامت را میبینید، آنچنان هول و هراس سراپای مردمان را فرا میگیرد که همۀ زنان شیردهی که پستان به دهان طفل شیرخوار خود نهادهاند، کودک خویش را رها میکنند، با اینکه مادر به شدت کودکش را دوست دارد، به خصوص در این حالت که او در آن به سر میبرد. (﴿وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا﴾) و از شدت وحشت و هراسِ آن روز، همۀ بارداران سقط جنین مینمایند. (﴿وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰ﴾) و مردمان را مست میبینی، ولی آنان مست نیستند؛ یعنی تو ای بیننده! آنان را چنان میپنداری که انگار شراب خورده و مست هستند، حال آنکه مست نیستند، (﴿وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدٞ﴾) بلکه عذاب خدا بسیار سخت است، بنابراین عقلهایشان پریده؛ و دلهایشان ازجا برکنده شده و به گلو رسیده است؛ و چشمها به بالا دوخته شده، و بسته نمیشوند؛ و در این روز پدران برای فرزندان کاری نمیکنند؛ و فرزندان نیز نمیتوانند برای پدرانشان کاری بکنند. و در این روز ﴿يَوۡمَ يَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِيهِ وَأُمِّهِۦ وَأَبِيهِ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِيهِ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُمۡ يَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ يُغۡنِيهِ﴾ انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندانش میگریزد. و هر کس درآن روز به خودش مشغول است. و در چنین روزی ﴿يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا﴾ ستمگر انگشتانش را گاز میگیرد و میگوید: کاش راه پیامبر را در پیش میگرفتم، ای وای بر من! کاش فلانی را دوست خود قرار نمیدادم. و در آن وقت، چهرههایی سفید، و چهرههایی سیاه میشوند. و ترازوهایی که با آن کارهای خوب و بد -حتی اگر به اندازۀ ذرهای هم باشند- وزن میشوند، نصب شده؛ و نامههای اعمال گشوده میشوند، و همۀ اعمال و اقوال و نیتهای کوچک و بزرگ، حاضر و نمایان میگردند؛ و پل صراط روی جهنم نصب میشود؛ و بهشت برای پرهیزگاران نزدیک میگردد. و ﴿إِذَا رَأَتۡهُم مِّن مَّكَانِۢ بَعِيدٖ سَمِعُواْ لَهَا تَغَيُّظٗا وَزَفِيرٗا وَإِذَآ أُلۡقُواْ مِنۡهَا مَكَانٗا ضَيِّقٗا مُّقَرَّنِينَ دَعَوۡاْ هُنَالِكَ ثُبُورٗا﴾ جهنم برای گمراهان آشکار گردانده میشود. و چون جهنم از دور آنها را ببیند، غرّش و صدای آن را میشنوند. و وقتی دست و پا بسته در جای تنگی از آن انداخته شوند، برای نابودشدن و از بین رفتن خود دعا مینمایند. و به آنان گفته میشود: ﴿لَّا تَدۡعُواْ ٱلۡيَوۡمَ ثُبُورٗا وَٰحِدٗا وَٱدۡعُواْ ثُبُورٗا كَثِيرٗا﴾ امروز یک بار واویلا سر ندهید، بلکه واویلاهای زیادی بگویید. و وقتی پروردگارشان را ندا میزنند تا آنها را از آن بیرون آورد، میفرماید: ﴿ٱخۡسَُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ﴾ بتمرگید در آن و سخن نگویید. خداوند مهربان و بخشاینده بر آنها خشم گرفته و عذاب دردناکی را برآنها مستولی کرده است، و از هر خیر و خوبی ناامید میشوند، و همۀ اعمال خود را میبینند و کوچکترین چیزی از آن ناپدید نمیشود. از طرفی پرهیزگاران در باغهای بهشت شاد و مسرور به سر میبرند و در انواع لذتها و شادیها بهرهمند میشوند، و در میان نعمتهای دلخواهشان جاودانه میمانند. پس برای عاقلی که میداند چنین روزی را در پیش دارد، شایسته است برای آن روز آمادگی داشته باشد، و آرزوهای دنیایی او را غافل نکند. پس عمل صالح را ترک ننماید، و پرهیزگاری و تقوای الهی را شعار خود قرار دهد، و ترس از خداوند را لباس خویش گرداند، و محبت الهی و ذکر خداوند را اساس و مبنای اعمالش قرار دهد.
(3) گروهی از مردم، راه گمراهی را در پیش گرفتهاند؛ و به وسیلۀ باطل، به مجادلۀ با حق برمیخیزند؛ و میخواهند باطل را حق جلوه دهند، و حق را باطل بگردانند. حال آنکه آنها در نهایت نادانی قرار داشته، و هیچ علم و دانشی ندارند؛ و تنها چیزی که دارند این است که از پیشوایان گمراه و از هر شیطان سرکشی که از خدا و پیامبرش فرمان نمیبرد و با آنها مخالف است، و از پیشوایانی که به سوی جهنم فرا میخوانند، تقلید نمایند.
(4) (﴿كُتِبَ عَلَيۡهِ أَنَّهُۥ مَن تَوَلَّاهُ﴾) در قضا و تقدیر الهی بر این شیطان سرکش مقرر شده که هر کس آن را به دوستی بگیرد، و از وی پیروی نماید، (﴿فَأَنَّهُۥ يُضِلُّهُۥ﴾) شیطان او را گمراه میکند، (﴿وَيَهۡدِيهِ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِيرِ﴾) و او را به سوی عذاب سوزان سوق میدهد و حقیقتاً چنین کسی نائب شیطان است. و خداوند در مورد شیطان فرموده است: ﴿إِنَّمَا يَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِيَكُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ﴾ همانا او گروهش را فرا میخواند تا از اهل آتش گردند. پس کسی که در مورد خداوند به مجادله برمیخیزد، خود گمراه شده و نیز به گمراه کردن دیگران میپردازد، و او از هر شیطان سرکشی پیروی مینماید، [کار او همانند] تاریکیهایی است که بر روی هم انباشته شدهاند. و تمام اهل کفر و بدعت در این داخل اند، چون بیشتر آنها مقلدند و بدون علم و دانش به مجادله برمیخیزند.
(5) خداوند متعال میفرماید: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّنَ ٱلۡبَعۡثِ﴾) ای مردم! اگر در مورد قیامت شک و تردید دارید، و نمیدانید که چه وقت روی میدهد، ـ با اینکه باید پروردگارتان و پیامبرش را تصدیق نماییدـ اما چون شک و تردید دارید، دو دلیل عقلی ارائه میشود که آنها را مشاهده میکنید؛ و به صورت قطعی بر ثبوت آنچه شما در آن تردید دارید، دلالت مینماید، و شک را از دلهایتان دور میکند. یکی از آن دو دلیل، استدلال کردن بر آفرینشِ نخستینِ انسان است؛ و اینکه کسی که ابتدا آن را آفریده است، او را باز میآفریند. و در این مورد فرمود: (﴿فَإِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن تُرَابٖ﴾) من شما را از خاک آفریدهام؛ زیرا که آدم ـعلیه السلام را از خاک آفرید. (﴿ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ﴾) سپس شما را از نطفه آفرید، و این ابتدای آفرینش است. (﴿ثُمَّ مِنۡ عَلَقَةٖ﴾) و نطفه به حکم خداوند، به خون بستۀ قرمز رنگی تبدیل میشود. (﴿ثُمَّ مِن مُّضۡغَةٖ﴾) و خون بسته، تبدیل به یک قطعه گوشت به اندازۀ گوشتی که جوییده میشود. و این پاره گوشت، گاهی (﴿مُّخَلَّقَةٖ﴾) نقش یافته، و به صورت انسان آفریده میشود، و کامل و تام الخلقه است، (﴿وَغَيۡرِ مُخَلَّقَةٖ﴾) و گاهی ناتمام و ناقص الخلقه است، به این صورت که قبل از آفریده شدن، سقط میشود. (﴿لِّنُبَيِّنَ لَكُمۡ﴾) تا اصل آفرینش شما را بیان نماییم. با اینکه خداوند متعال، بر آفرینش کامل آن در یک لحظه تواناست، اما کمالِ حکمت و بزرگیِ قدرت و گستردگیِ رحمتِ خویش را برای شما بیان مینماید. (﴿وَنُقِرُّ فِي ٱلۡأَرۡحَامِ مَا نَشَآءُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾) و ما جنینهایی را که میخواهیم، تا زمانی مقرر در رحمها نگاه میداریم؛ یعنی جنینهایی را در رحم باقی میگذارد تا وقتی که خداوند بخواهد، و آن مدت، زمان بارداری است. (﴿ثُمَّ نُخۡرِجُكُمۡ طِفۡلٗا﴾) سپس شما را از شکم مادرتان به صورت کودک بیرون میآوریم، که چیزی نمیدانید و هیچ توانایی ندارید. و مادرانِ شما را، فرمانبردار و خدمتگزارتان گردانیدیم، و در پستانهایشان برایتان شیر قرار دادیم، سپس از مرحلهای به مرحلهای دیگر درمیآیید تا اینکه به سن رشد میرسید و آن کمال قوت و عقل است. (﴿وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ﴾) و برخی از شما، قبل از آنکه به سن رشد برسد، میمیرند؛ و برخی، سن رشد را پشت سر گذاشته و به سن فرتوتی و پیری و سالخوردگی میرسند. (﴿أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ﴾) یعنی پستترین مرحلۀ عمر، و آن پیری و فرتوتی است که در آن مرحله، عقل انسان از دست میرود، آن طور که دیگر تواناییهایش تحلیل شده و ضعیف میگردد. (﴿لِكَيۡلَا يَعۡلَمَ مِنۢ بَعۡدِ عِلۡمٖ شَيۡٔٗا﴾) تا کسی که به این مرحله از عمر رسیده است، چیزی از آنچه قبلاً میدانسته است، نداند؛ چون عقلش ضعیف میشود. و توانایی انسان را دو ناتوانی فرامیگیرد؛ یکی ناتوانی دوران کودکی، و دیگری ناتوانی و نقص دوران پیری. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعۡفٖ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ ضَعۡفٖ قُوَّةٗ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٖ ضَعۡفٗا وَشَيۡبَةٗۚ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡقَدِيرُ﴾ خداوند آن ذاتی است که شما را از ضعف و ناتوانی آفریده؛ و بعد از ناتوانی، شما را نیرومند گردانیده است؛ سپس شما را ضعیف میگرداند، و به پیری میرساند. هرچه میخواهد میآفریند و او دانای تواناست. دلیل دوم، زنده کردن و سبز نمودن زمین بعد از خشکیدن و پژمرده شدن آن است. (﴿وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَةٗ﴾) و زمین را خشکیده و پژمرده میبینی بهگونهای که گیاه سبزی در آن نیست.(﴿فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ﴾) اما هنگامی که بر آن آب باران باراندیم، با روییدن گیاهان به جنبش میافتد و سبز میشود. (﴿وَرَبَتۡ﴾) یعنی پس از دوران فرو نشستگی، ارتفاع پیدا میکند، و این به سبب ازدیاد گیاهانش است. (﴿وَأَنۢبَتَتۡ مِن كُلِّ زَوۡجِۢ بَهِيجٖ﴾) و انواع گیاهانِ زیبا و دلکش درآن میروید. و این دو دلیل بر پنج مطلب دلالت مینمایند:
(6) (﴿ذَٰلِكَ﴾) خداوند، آن ذاتی است که انسان را از آنچه بیان شد، آفرید؛ و زمین را پس از خشکیده شدنش، زنده و خرَّم نمود. (﴿بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ﴾) چون خداوند، پروردگار و معبودی است که عبادت جز برای او شایسته نیست، و فقط پرستش او حق است، و پرستش دیگران باطل میباشد. (﴿وَأَنَّهُۥ يُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾) و خداوند همان گونه که ابتدا مردم را آفریده؛ و زمین را پس از خشکیدنش، زنده نمود، مردگان را نیز زنده مینماید. (﴿وَأَنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ﴾) و او بر هرچیزی تواناست، همچنانکه قدرت شگفت و صنعت بزرگش را به شما نشان داده است.
(7) (﴿وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٞ لَّا رَيۡبَ فِيهَا﴾) و اینکه بدانید بدون شک، قیامت فرامیرسد و جای هیچگونه تردیدی نیست. پس راهی برای بعید دانستن آن وجود ندارد.(﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ يَبۡعَثُ مَن فِي ٱلۡقُبُورِ﴾) و خداوند کسانی را که در گورها آرمیدهاند، زنده میکند؛ و شما را بر کارهای نیک و بدتان، سزا و جزا خواهد داد.
(8) مجادلهای که پیشتر بیان شد، برای مقلّد است؛ و این مجادله، برای شیطان سرکش است که به بدعتها فرامیخواند. پس خداوند خبر داد که (﴿يُجَٰدِلُ فِي ٱللَّهِ﴾) با پیامبران خدا و پیروانشان به وسیلۀ باطل مجادله مینماید تا با آن حق را درهم بشکند، (﴿بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗى﴾) و بدون هیچ دانشِ درستی، و بدون اینکه رهنمودی داشته باشد، مجادله میکند؛ یعنی در مجادلۀ خود، از کسی پیروی نمیکند که عقل درستی دارد، و راه یافته است. (﴿وَلَا كِتَٰبٖ مُّنِيرٖ﴾) و بدون کتاب روشنی، مجادله میکند. پس او نه دلیلی عقلی دارد و نه دلیلی نقلی. این همان شبهات و تردیدهایی است که شیطان به او الهام میکند: ﴿وَإِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِيَآئِهِمۡ لِيُجَٰدِلُوكُمۡ﴾ و همانا شیطانها به دوستانشان الهام میکنند تا با شما مجادله نمایند.
(9) با وجود این (﴿ثَانِيَ عِطۡفِهِۦ﴾) مستکبرانه رویش را برمیگرداند، و این کنایه از آن است که او از روی خود بزرگ بینی حق را نمیپذیرد، و مردم را حقیر و ناچیز میداند؛ و از دانش غیرمفیدی که دارد، شاد شده؛ و اهل حقی را که همراهشان هست، حقیر میشمارد. (﴿لِيُضِلَّ﴾) تا مردم را گمراه سازد؛ یعنی تا از دعوتگرانِ به سوی گمراهی، باشد. و تمام پیشوایانِ کفر و گمراهی در این داخل هستند. سپس کیفرِ آنها را در دنیا و آخرت بیان کرد و فرمود: (﴿لَهُۥ فِي ٱلدُّنۡيَا خِزۡيٞ﴾) او در دنیا رسوایی [بزرگی] دارد؛ یعنی قبل از آخرت و در همین دنیا خوار و رسوا میشود، و این از نشانههای عجیب الهی است، و هیچ دعوتگری از دعوتگرانِ کفر و گمراهی را نمیبینی مگر اینکه جهانیان از او متنفرند، و او را نکوهش و مذمت میکنند؛ و هر یک، طبق حالتش مورد نفرت و نکوهش قرار میگیرد. (﴿وَنُذِيقُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ﴾) و روز قیامت، عذابِ سوزان را به او میچشانیم؛ یعنی گرمای سخت جهنم و آتش سوزان آن را، به کیفر آنچه از پیش فرستاده و انجام داده است، به او میچشانیم.
(10) (﴿ذَٰلِكَ﴾) آن عذاب دنیوی و اخروی که بیان شد. (﴿ذَٰلِكَ﴾) مفهوم دور بودن را دارد، که لام (﴿ذَٰلِكَ﴾) بر بُعد و دوری دلالت میکند، و این بیانگر آن است که کافر در نهایت وحشت و بدبختی و بدحالی قرار دارد. (﴿بِمَا قَدَّمَتۡ يَدَاكَ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَيۡسَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ﴾) کیفر کفر و گناهی است که مرتکب شدهای، و خداوند بر بندگان ستمگر نیست؛ یعنی خداوند، بندگانش را بدون اینکه گناهی مرتکب شده باشند، عذاب نمیدهد. خلاصۀ معنی چنین است: به کافری که دارای صفتهایی باشد که در دو آیۀ گذشته بیان شدند، گفته میشود: این عذاب و رسوایی که بدان دچار شدهای، به سبب افترا و تهمت زدن و تکبر ورزیدنت میباشد، چون خداوند عادل است و ستم نمیکند، و مؤمن و کافر، و صالح و فاسق را یکسان قرار نمیدهد، بلکه هر یک را به سبب عملش مجازات میکند.
(11) برخی از مردم، ایمانشان ضعیف است، و ایمان وارد دلهایشان نگردیده، و نور و صفای ایمان با دلهایشان در نیامیخته است؛ بلکه یا از روی ترس، و یا بنابر عرف و عادت، ایمان آورده است؛ و به هنگام آزمایش و مشکلات، استوار و ثابت قدم نمیماند، و متزلزل و مذبذب است. (﴿فَإِنۡ أَصَابَهُۥ خَيۡرٌ ٱطۡمَأَنَّ بِهِۦ﴾) پس اگر خوبی و خیری به او برسد، بدان آرام میگیرد؛ یعنی اگر همواره روزیِ گوارایی داشته باشد و در خوشی به سر ببرد و هیچ ناگواری و رنجی به او نرسد، به سبب این خیر و خوبی، آسوده خاطر و شادمان میشود؛ اما آرامش او براثر ایمانش نیست، چرا که ممکن است خداوند چنین فردی را در امان قرار دهد، و او را به فتنهها و بلاهایی مبتلا نکند که او را از دینش برگرداند. (﴿وَإِنۡ أَصَابَتۡهُ فِتۡنَةٌ﴾) اما اگر بلایی به او برسد -به این صورت که امر ناپسندی برایش پیش بیاید، یا چیز دوست داشتنی و مورد پسندی را از دست بدهد- (﴿ٱنقَلَبَ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ﴾) رویگردان میشود؛ یعنی از دینش برمیگردد و مرتد میشود. (﴿خَسِرَ ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةَ﴾) سعادت دنیا و آخرت را از دست داده است. در دنیا، به امید اینکه مال مورد نظرش را به دست آورده، و به گمان اینکه آنچه او میخواهد جز با ارتداد به دست نمیآید، از دین برمیگردد؛ حال آنکه چیزی اضافه بر آنچه در تقدیر خدا برایش مقرر گشته است، به او نمیرسد. پس در حقیقت او ناکام و ناموفق گردیده و زیانکار شده است. و بسیار ظاهر و روشن است که در آخرت، از بهشتی که پهنای آن به اندازۀ آسمانها و زمین است، محروم میشود؛ و سزاوار آتش جهنم میگردد. (﴿ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِينُ﴾) و این همان زیانِ آشکار و روشن است.
(12) کسی که به عقب برگشته است، (﴿يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُۥ وَمَا لَا يَنفَعُهُۥ﴾) به جای خداوند چیزی را به فریاد میخواند که نمیتواند به او زیانی برساند و سودی به وی ببخشد. و هر معبود و هر چیزی که به جای خداوند فرا خوانده شود، نمیتواند به خودش یا به دیگران سود و زیانی برساند. (﴿ذَٰلِكَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِيدُ﴾) این، سرگشتگی فراوان و بسیار دوری است، و گمراهیای است که به آخرین حد رسیده است، چون او از پرستش کسی که سودرسان و زیان دهنده، و بینیاز و برآورده کنندۀ نیازهاست، رویگردان شده؛ و به پرستش بندهای مانند خود یا پایینتر از خویش روی آورده که هیچ اختیاری ندارد، بلکه زیانِ آن از سودش بیشتر است.
(13) بنابراین فرمود: (﴿يَدۡعُواْ لَمَن ضَرُّهُۥٓ أَقۡرَبُ مِن نَّفۡعِهِۦ﴾) کسی را به فریاد میخواند که زیانش از سودش بیشتر است؛ زیرا پرستش و فراخواندن آن، برای عقل و جسم و دنیا و آخرت مشخص است. (﴿لَبِئۡسَ ٱلۡمَوۡلَىٰ﴾) چه یاور و سرور بدی است این معبود. (﴿وَلَبِئۡسَ ٱلۡعَشِيرُ﴾) و چه همدم و دوست بدی هستند! سرور و همدم اصولاً باید به آدمی سود برساند و زیان را از وی دور کند. پس وقتی سودی به دست نمیآید و زیانی دور نمیشود، همدم و سرور قرار دادن اینها نکوهش شده و زشت به حساب آمده است.
(14) خداوند از مجادله کنندگانِ در باطل، سخن به میان آورد و فرمود: این گروه بر دو نوع هستند؛ یکی مقلد و دیگری دعوتگر، و نیز بیان کرد آنهایی که مؤمن نامیده میشوند نیز دو نوع میباشند، گروهی هستند که ایمان به قلبشان وارد نشده است، چنانکه پیشتر بیان شد، و نوع دوم مؤمن واقعی و حقیقی هستند که ایمانشان را با اعمال صالح تصدیق میکنند. پس خداوند خبر داد که آنها را به باغهایی وارد مینماید که رودها از زیر درختان و کاخهای آن روان است. و بهشت «جنّت» نامیده شده است، چون در آن کاخها و قصرها و درختان و گیاهانی وجود دارد که ساکنانش را میپوشاند، بهگونهای که در آن پنهان میشوند. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يُرِيدُ﴾) بدون شک، خداوند آنچه را که میخواهد انجام میدهد. پس خداوند هرچه بخواهد -بدون اینکه کسی بتواند مانع کارش شود و با او مخالفت نماید- انجام میدهد. و از جمله کارهایی که میکند، این است که اهل بهشت را به بهشت میرساند. خداوند با منت و فضل خویش، ما را از اهل بهشت بگرداند.
(15) هرکس گمان میبرد که خداوند پیامبرش را یاری نمیکند، و دین وی نابود خواهد شد، بداند که یاری و کمک خداوند از آسمان میرسد. (﴿فَلۡيَمۡدُدۡ بِسَبَبٍ إِلَى ٱلسَّمَآءِ ثُمَّ لۡيَقۡطَعۡ﴾) و چنین گمانبَرَندهای ریسمانی را بیاویزد، و به وسیلۀ آن به آسمان برود تا یاری خداوند را قطع کند، و نگذارد به پیامبر برسد. (﴿فَلۡيَنظُرۡ هَلۡ يُذۡهِبَنَّ كَيۡدُهُۥ مَا يَغِيظُ﴾) آنگاه بنگرد آیا این تدبیرش، خشم او را ازمیان میبرد؟ یعنی بنگرد که آیا تدبیر او و توطئهای که علیه پیامبر طراحی میکند، و برای مبارزۀ با او به کار میبرد، و برای باطل کردن دینش میکوشد، خشم او را که بهخاطر پیروزی دینش شعلهور شده است از بین میبرد؟ و این استفهام، برای نفی است؛ یعنی او نمیتواند با کارهایی که میکند، خشم خود را از بین ببرد. و معنی آیه کریمه چنین است: ای کسی که با پیامبر صلی الله علیه وسلم دشمنی میورزی، و برای خاموش کردن دینش تلاش مینمایی، و به سبب نادانیات گمان میبری که این تلاشهای نافرجام به تو فایدهای میرساند، بدان که هر وسیلهای را بهکار گیری، و برای نیرنگ ورزیدن بر ضد پیامبر تلاش نمایی، خشم و رنج تو را از میان نمیبرد. پس بر این کار توانایی نداری. ولی ما کاری را به تو پیشنهاد میکنیم که با این روش شاید بتوانی خشم خود را خاموش نموده، و از رسیدن کمک به پیامبر جلوگیری کنی.از در وارد شو و با استفاده از ابزار و وسایل مناسب به سوی هدف پیش برو؛ ریسمانی از برگ درختان خرما یا سایر درختان بیاور و به آسمان آویزان کن، سپس از آن بالا برو تا اینکه به درههایی برسی که از آن کمک و یاری فرود میآید، آنگاه آن درهها را ببند و راهشان را قطع کن، پس با این کار خشم تو فرو مینشیند. چاره و نیرنگ همین است، چراکه از دیگر راهها نمیتوانی خشم خود را فرو بنشانی، گرچه تمام مردم تو را یاری دهند. این آیۀ کریمه، نوید و مژدهایست مبنی براینکه خداوند دینش را یاری میدهد، و نویدی است برای پیامبر خدا و بندگان مؤمن؛ و کافرانی را که میخواهند با دهان خود نور الهی را خاموش نمایند، ناامید مینماید؛ و خداوند نورش را کامل میگرداند گرچه کافران نپسندند؛ یعنی گرچه آنها تمام تلاش خود را برای خاموش کردن نور الهی به کار بگیرند.
(16) و این چنین امور را به شیوههای گوناگون در قرآن بیان نموده، و آن را آیات روشن و واضح قرار دادهایم، تا بر همۀ مطالب و مسائل مفید دلالت نماید؛ اما هدایت در دست خداوند است، و هرکس را که بخواهد هدایت کند، به وسیلۀ این قرآن راهیاب مینماید؛ و خداوند قرآن را پیشوا و الگوی او قرار میدهد؛ و به وسیلۀ نور آن، راهش را روشن میگرداند. و هرکس را که خداوند بخواهد هدایت نکند ـگرچه نشانهها و معجزات زیادی برای او بیایدـ ایمان نمیآورد؛ و قرآن هیچ فایدهای به او نمیرساند؛ بلکه حجت و دلیلی علیه او خواهد بود.
(17) خداوند از گروههای اهل زمین خبر میدهد؛ از اهل کتاب، از مؤمنان و یهودیان و نصارا و صابئین و آتش پرستان، و مشرکان خبر میدهد که همۀ آنها را در روز قیامت گرد خواهد آورد، و با فرمان دادگرانه اش میان آنها داوری مینماید؛ و به سبب اعمالشان که خداوند ثبت نموده و بر آن حاضر و ناظر بوده است، سزا و جزایشان میدهد. بنابراین فرمود: (﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ﴾) همانا خداوند بر همه چیز حاضر و ناظر است.
(18) -
(19) سپس در میان آنها چنین داوری میکند که (﴿هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِي رَبِّهِمۡ﴾) این دو دسته، دشمن همدیگر میباشند؛ و دربارۀ خداوند به جدال پرداخته و به کشمکش نشسته و هریک ادعا مینماید که او برحق است. (﴿فَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾) پس آنان که کفر ورزیدهاند. هر کافری را از قبیل: یهودیها و نصارا و صابئین و آتش پرستان و مشرکین شامل میشود، (﴿قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِيَابٞ مِّن نَّارٖ﴾) برایشان لباسهایی از آتش دوخته میشود؛ یعنی لباسهایی از قطران برایشان دوخته میشود، سپس آن را آتش میزنند تا از هر طرف، عذاب آنان را فرا بگیرد. (﴿يُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِيمُ﴾) و از بالای سرشان آب بسیار داغ و سوزان بر روی آنان ریخته میشود (﴿يُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِي بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ﴾) که گوشت و چربی و رودههایشان از شدت گرمای آن در داخل شکمشان ذوب میگردد.
(20) (﴿يُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِي بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ﴾) که گوشت و چربی و رودههایشان از شدت گرمای آن در داخل شکمشان ذوب میگردد.
(21) (﴿وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِيدٖ﴾) و برای شکنجه کردن آنان، تازیانهها و گرزهای آهنینی است که فرشتگان تندخو و سختگیر آنها را با آن میزنند.
(22) (﴿كُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن يَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِيدُواْ فِيهَا﴾) هر زمان که دوزخیان بخواهند از غم و اندوه بزرگ آتش بیرون بیایند، به آنجا بازگردانده میشوند. پس نه عذاب از آنها کاسته شده، و نه به آنان مهلت داده میشود. و با اهانت به آنان گفته میشود: (﴿وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ﴾) عذاب سوزان را بچشید که دلها و جسمها را میسوزاند.
(23) (﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُدۡخِلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾) بیگمان، خداوند آنان را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، به باغهایی داخل میگرداند که از زیر درختان و کاخهای آن رودبارها جاری است. و مشخص است تنها مسلمانان که به همۀ کتابها و پیامبران ایمان آوردهاند، چنین صفتی را دارند.(﴿يُحَلَّوۡنَ فِيهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗا﴾) زنان و مردان بهشتی با دستبندهایی از طلا آراسته میشوند، و دستبندهای سیمین به دست دارند. (﴿وَلِبَاسُهُمۡ فِيهَا حَرِيرٞ﴾) و لباسشان در آنجا ابریشم است. پس نعمتهایشان کامل است، و از انواع خوردنیها و نوشیدنیهای لذیذ که کلمه (﴿جَنَّٰتٖ﴾) «باغها» دربرگیرندۀ آن است، بهرهمند میشوند. رودبارهای جاری و روان را ذکر کرد و آن رودهای آب و شیر و عسل و شراب است و در آنجا انواع لباس و زیورآلات زیبا وجود دارد.
(24) این بدان سبب است که آنها (﴿وَهُدُوٓاْ إِلَى ٱلطَّيِّبِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ﴾) به سخن پاکیزه راه یافتند که برترین و پاکیزه ترینِ آن، کلمۀ اخلاص است. سپس همۀ گفتههای پاکیزهای را در بر میگیرد که با آن خداوند یاد میشود، یا به وسیلۀ آن عبادت الهی به بهترین وجه انجام شده، یا نیکی و خیری به بندگان خدا رسانده میشود. (﴿وَهُدُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡحَمِيدِ﴾) و به راه پسندیده راهنمایی شدند؛ زیرا تمام احکام شریعت، سرشار از نیکی و حکمت است، و به بهترین چیزها دستور داده، و از زشتیها نهی کرده است. در شریعت، افراط و تفریطی وجود ندارد، و در برگیرندۀ علم مفید و عمل صالح میباشد. یا میتوان گفت که معنای این بخش از آیه چنین است: و به راه پسندیدۀ خدا هدایت شدند؛ زیرا خداوند در بسیاری مواقع، راه را به خودش نسبت میدهد؛ چون آن راه، صاحبش را به خداوند میرساند. و ذکر (﴿ٱلۡحَمِيدِ﴾) در اینجا، به خاطر این است تا بیان نماید که آنها در سایۀ سپاس پروردگارشان و به منت و فضل او هدایت شدند، بنابراین در بهشت میگویند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا كُنَّا لِنَهۡتَدِيَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ﴾ ستایش خداوندی را سزاست که ما را به این راه راهنمایی کرد؛ و اگر او ما را هدایت نمیکرد، ما هدایت نمیشدیم. و خداوند در لابلای این آیات بیان کرد که همۀ آفریدهها برای او سجده میبرند، همۀ آنچه که در آسمانها و زمین وجود دارد، و ماه و خورشید و ستارگان و کوهها و درختان و چهارپایان، و همۀ حیوانات، و بسیاری از مردم ـکه مومنان هستندـ برای خداوند سجده میبرند. (﴿وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيۡهِ ٱلۡعَذَابُ﴾) و بر بسیاری نیز گرفتار شدن به عذاب الهی، قطعی و حتمی شده است؛ یعنی به علت کفر ورزیدن و ایمان نیاوردنشان، عذاب بر آنها لازم گردیده است. آنان موفق نشدهاند ایمان بیاورند، چون خداوند آنها را خوار کرده است. (﴿وَمَن يُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّكۡرِمٍ﴾) و هرکس را که خداوند خوار بگرداند، هیچ گرامی دارندهای ندارد. و کسی نمیتواند آنچه را که خداوند خواسته است، برگرداند؛ و کسی نیست که بتواند با خواست الهی مخالفت نماید. پس وقتی که همۀ مخلوقات برای پروردگارشان سجده میبرند، ودربرابر شکوه او فروتن و سر به زیر هستند، و در برابر قدرت و عزت او سرتسلیم و فروتنی بر خاک مینهند، این دلالت مینماید که تنها او فرمانروا و پادشاه ستوده است؛ و هرکس عبادت او را رها کند و به پرستش دیگر چیزها روی بیاورد، بسیار سرگشته و گمراه شده و به زیان آشکاری گرفتار آمده است.
(25) خداوند متعال از زشتیِ آنچه که مشرکانِ کافر برآن هستند، خبر داده و میفرماید: آنها هم به خدا و پیامبرش کفر ورزیده؛ و هم مردم را از راه خدا بازمیدارند؛ و مردم را از اینکه ایمان بیاورند،منع میکنند؛ و نیز مردم را از ورود به مسجدالحرام باز میدارند که نه ملک آنها و نه مال پدرانشان است؛ بلکه مردم -اعم از کسانی که از بیرون بدانجا میآیند، و کسانی که در آنجا زندگی میکنند- در آن یکسان میباشند. حتی بهترین انسان، محمد صلی الله علیه وسلم و اصحابش را از ورود به مسجد الحرام باز داشتند، حال آنکه حرمت و احترام و عظمت مسجدالحرام مقتضی آن است که هر کس با توسل به ظلم بخواهد در آن کجروی کند و مرتکب خلاف شود، به او عذاب دردناکی بچشانیم. پس فقط ارادۀ ستم کردن و الحاد نمودن در حرم، باعث عذاب میگردد؛ گرچه در غیر حرم، هر گاه انسان ارادۀ گناه و ستم را داشته باشد، تا وقتی که آن را انجام ندهد، مجازات نمیشود. پس کسی که در حرم بزرگترین ستم، یعنی کفر و شرک را انجام دهد، و زائران کعبه را از آن باز دارد، خداوند به بدترین نوع با وی برخورد خواهد کرد. و این آیۀ کریمه تأکید مینماید که احترام حرم و تعظیم فراوان آن واجب است، و از ارادۀ گناه و انجام آن در حرم باید به شدت پرهیز کرد.
(26) خداوند، عظمت بیتالحرام و شکوه سازندۀ آن را که ابراهیم خلیلالرحمان است، بیان میدارد. پس فرمود: (﴿وَإِذۡ بَوَّأۡنَا لِإِبۡرَٰهِيمَ مَكَانَ ٱلۡبَيۡتِ﴾) و آنگاه که محل و جایگاه خانۀ کعبه را برای ابراهیم معیّن ساختیم، و او را به آنجا بردیم، و برخی از فرزندانش را در آنجا ساکن نمودیم، وخداوند به ابراهیم فرمان داد تا خانۀ کعبه را بسازد. پس ابراهیم آن را بر اساس پرهیزگاری و طاعت خداوند بنا نهاد؛ و او و فرزندش اسماعیل آن را ساختند، و خداوند به ابراهیم دستور داد تا چیزی را شریک او نسازد به این صورت که اعمالش را خالصانه برای خدا انجام دهد، و خانۀ کعبه را بر نام خداوند بنا نماید. (﴿وَطَهِّرۡ بَيۡتِيَ﴾) و خانهام را از شرک و گناهان، و از آلودگیها پاکیزه بدار. و خداوند خانه را به خودش نسبت داد، و این به خاطر شرافت و فضیلتی است که خانۀ کعبه دارد، و تا بیشتر محبت کعبه در دلها جای بگیرد، و از هر طرف مردم به آن دلبسته شوند. و تا بیشتر به پاکیزه داشتن آن اهتمام ورزند؛ زیرا کعبه، خانۀ خداوند است برای طوافکنندگان و افرادی که در کنار آن مشغول عبادت هستند و اعتکاف میکنند و به انجام عباداتی از قبیل: ذکر و خواندن قرآن و آموختن علم و یاد دادن آن به دیگران میپردازند، و دیگر انواع عبادتها را انجام میدهند. (﴿وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ﴾) و نمازگزاران؛ یعنی خانۀ کعبه را برای این افراد با ارزش و برتر که هدفشان اطاعت پروردگار و نزدیکی جستن به خدا در کنار خانهاش میباشد، پاکیزه بدار؛ زیرا این افراد شایسته هستند، و باید مورد بزرگداشت قرار بگیرند. و یکی از مصادیق تکریم آنها، این است که خانۀ کعبه باید برای آنان پاکیزه داشته شود. و پاکسازی کعبه از صداهای بیهوده و بلند که نماز و طواف مردم را مشوّش مینماید، از جمله پاک کردن و پاکیزه داشتن آن بهحساب میآید. و طواف را بر اعتکاف و نماز مقدم کرد؛ چون طواف فقط ویژۀ خانه کعبه است، سپس اعتکاف را بیان نمود؛ چون در هر مسجدی میتوان آن را انجام داد.
(27) (﴿وَأَذِّن فِي ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ﴾) و به مردم اعلام کن که به حج بیایند، و آنها را به حج فرا بخوان، و فرض بودن و فضیلت حج را به همۀ آنان -و به دور و نزدیکشان- خبر بده. و هر گاه آنها را به حج و عمره فرا بخوانی، از بس که علاقه دارند، با پای پیاده میآیند، (﴿وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٖ﴾) و سوار برشتران باریک اندام[در اینجا مراد شتری است که بر اثر کار کردن با آن، لاغر شده است، نه شتری که ذاتاً لاغر میباشد.]، راههای دور و دراز و بیابانها را طی میکنند، تا به بهترین مکان و جایگاه برسند، (﴿يَأۡتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٖ﴾) و از هر سرزمین و راه دوری، به قصد حج رهسپار میشوند. و ابراهیم خلیل -علیه السلام- چنین کرد و بعد از او فرزندش محمد صلی الله علیه وسلم نیز چنین نمود. پس هردو، مردم را به حج خانۀ کعبه فراخواندند و این ندا را تکرار کردند؛ و آنچه خداوند به او وعده داده بود، محقق شد و مردم پیاده و سوار از شرق و غرب دنیا به سوی او آمدند.
(28) سپس فواید زیارت بیتاللهالحرام را بیان نمود و بر زیارت آن تشویق کرد و فرمود: (﴿لِّيَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ﴾) تا به سبب حضور در بیتالله، منافع معنوی و دینیشان را از قبیل عبادتهای بافضیلت که جز در بیتالله انجام نمیشود، به دست بیاورند؛ و نیز از سود و منافع دنیوی از قبیل: به دست آوردن سودهای مادی بهرهمند شوند. و همۀ اینها، امور مشخص و معلومی هستند، و هر کس [به حج مشرف شده باشد آنها را] میداند. (﴿وَيَذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِيٓ أَيَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِيمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ﴾) و این نیز از منافع دینی و دنیوی است؛ یعنی تا به هنگامِ سر بریدن و ذبح قربانیها، نام خدا را ببرند، تا سپاس او را به خاطر آنچه روزی و نصیب آنها نموده و برایشان فراهم کرده است، به جای آورند. و وقتی که قربانیها را سر بریدید، (﴿فَكُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡبَآئِسَ ٱلۡفَقِيرَ﴾) از آن بخورید، و نیز به بینوایانِ مستمند بخورانید.
(29) (﴿ثُمَّ لۡيَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ﴾) سپس اعمالشان را به پایان برسانند، و چرکها و آلودگیهایی را که در حالت احرام به آن آلوده شدهاند، از خود برطرف سازند، (﴿وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ﴾) و نذرهایی از قبیل: حج، و عمره، و قربانی را که بر خود واجب کردهاند، انجام دهند، و به آن وفا نمایند. (﴿وَلۡيَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ﴾) و خانۀ قدیمی [کعبه] را که به طور مطلق از همۀ مساجد برتر است، طواف نمایند؛ خانهای که از چیره شدن ستمگران برآن در امان است. در اینجا فرمان داده شده تا به طور عموم همۀ مناسک انجام شود، و به طور ویژه به طواف دستور داده شده است؛ چون طواف فضیلت فراوانی دارد؛ چرا که [در سفر حج]، طواف مطلوب و مقصود است، و دیگر چیزها وسیلهای برای نیل به این فضیلت میباشند. و شاید دستور به طواف، فایدهای دیگر داشته باشد؛ و آن این است که طواف در هر وقت جایز است -چه طوافِ در اثنای حج یا عمره باشد، چه بدون حج یا عمره- این امر در هر حالتی جایز است.
(30) (﴿ذَٰلِكَ﴾) احکامی را که برایتان بیان کردیم، و آنچه را از تعظیم و بزرگداشت شعایر خداوند بیان کردیم، پاس بدارید؛ زیرا بزرگداشت و تعظیم حرمات و مقدّسات خداوند، جزوِ چیزهایی است که پروردگار آن را دوست دارد، و آدمی را به آن نزدیک میگرداند؛ و هر کس مقدسات و شعایر خداوند را بزرگ و محترم بدارد، خداوند به چنین فردی پاداش فراوانی میدهد، و مایۀ خیر دین و دنیا و آخرتش به نزد پروردگارش خواهد بود. و حرمات خداوند، تمامی چیزهایی هستند که دارای حرمت میباشند، و به محترم داشتن آن دستور داده شده است؛ از طریق عبادت، مانند همۀ مناسکها، و مانند حَرَم و اِحرام، و قربانی و عبادتهایی که خداوند بندگان را دستور داده تا آن را انجام دهند. پس بزرگداشت مقدسات و حرمتهای الهی اینگونه انجام میشود که در دل، محترم و بزرگ شمرده شوند؛ و این عبادتها به طور کامل و بدون سستی و تنبلی انجام شوند. سپس منّت و احسان خویش را بر بندگان بیان نمود که برای آنان، چهارپایان از قبیل: شتر و گاو و گوسفند را حلال قرار داده، و قربانی کردن آن را، از جملۀ مناسک و عبادتهایی به حساب آورده که به وسیلۀ آن، بنده به خداوند نزدیک میشود. پس منت و احسان او از دو جهت بزرگ و بیکران است. (﴿إِلَّا مَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ﴾) مگر آنچه در قرآن، تحریم آن بر شما خوانده میشود، از قبیل: فرمودۀ خداوند ﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِيرِ ...﴾ حیوانِ مردار و خون و گوشتِ خوک ... بر شما حرام شدهاند. اما خداوند چون نسبت به بندگانش مهربان است، محرمّات مذکور را بر آنان حرام نمود، تا آنها را از آلودگیها و از شرک و سخن دروغ پاک بدارد. بنابراین فرمود: (﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ﴾) و از پلیدیها بپرهیزید که برخی از آن، بتهایی هستند که آن را همراه با خداوند به خدایی گرفتهاید؛ چون به راستی این بتها، بزرگترین انواع پلیدی میباشند. و ظاهر آن است که (﴿مِن﴾) در اینجا برای بیان جنس نیست، آن طور که بسیاری از مفسران گفتهاند، بلکه (﴿مِن﴾) برای تبعیض است؛ زیرا «رجس» و آلودگی، عام است و همۀ امور حرامی را که از آن نهی شده است، شامل میشود. پس، از همۀ محرمات به طور عموم نهی شده است، و به طور خاص نیز از بتها -که برخی از پلیدیها میباشند- نهی شده است. (﴿وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ﴾) و از سخن دروغ بپرهیزید؛ یعنی از همۀ گفتههای حرام دوری کنید؛ زیرا از جملۀ دروغ میباشند؛ و از آن جمله است شهادت دروغ. هنگامی که خداوند آنان را از شرک و پلیدی و شهادت دروغ نهی کرد،
(31) آنها را فرمان داد تا (﴿حُنَفَآءَ لِلَّهِ﴾) مخلص و پاکدین باشند؛ یعنی به خدا و عبادت او روی آورده، و از غیرِ او روی بر تابند. (﴿غَيۡرَ مُشۡرِكِينَ بِهِۦۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ﴾) و هیچ گونه شریکی برای خدا قرار ندهید، و هر کس چیزی را شریک خداوند سازد، (﴿فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ﴾) مانند این است که از آسمان فرو افتاده باشد، (﴿فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ﴾) پس پرندگان به سرعت او را بربایند، (﴿أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ﴾) یا اینکه باد او را به جای بسیار دوری افکند. مشرکین اینگونه هستند، و ایمان به مانندِ آسمان بلند و محفوظ است؛ و هر کس ایمان را ازدست بدهد، مانند کسی است که از آسمانها فرو افتاده باشد، و در معرض آسیبها و بلاها قرار گیرد، و یا پرندگان او را بربایند و او را تکه تکه کنند. همینطور مشرک، وقتی تمسّکِ به ایمان را رها کند، شیطانها از هرسو او را میربایند، و او را تکه تکه میکنند، و دین و دنیایش را از او میگیرند؛ و یا اینکه تند بادی، او را به هوا میبرد، و بعد از تکه تکه شدن، او را در جای دوری میافکند.
(32) آنچه از تعظیم و بزرگداشت مقدسات و شعایر خداوند برایتان بیان نمودیم، بیانگر تقوای دلهاست. و منظور از «شعائر»، علامات و نشانههای ظاهری دین است؛ و برخی از آن، عبارت است از همۀ دستورات حج. همچنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ﴾ همانا صفا و مروه از شعایر خداوند میباشند؛ و قربانیها نیز از شعایر الهی هستند؛ و پیشتر گذشت که تعظیمِ شعایر الهی، به معنی بزرگداشت و محترم قرار دادن آن، و انجام دادن آن، و کامل نمودن آن به بهترین وجهی است که انسان توانایی آن را دارد. یکی از شعایر الهی، قربانی است؛ و تعظیم و بزرگداشت آن، عبارت است از اینکه با حیوانِ قربانی به خوبی و نیکی رفتار شود؛ چاق کرده شود، و از هرجهت بدون عیب و کامل باشد. پس بزرگداشت و تعظیم شعایر خداوند، از پرهیزگاری دلهاست، و از آن سرچشمه میگیرد؛ و هر کس آن را بزرگ و محترم بدارد، بیانگر آن است که او پرهیزگار است و ایمان درستی دارد؛ چون بزرگداشت و محترم داشتن شعایر الهی، برخاسته از بزرگداشت و تعظیم خداوند است.
(33) (﴿لَكُمۡ فِيهَا مَنَٰفِعُ﴾) برایتان در حیوانات قربانی منافعی هست. این، در قربانیهایی از قبیل: شتر و غیره است که حجاج همراه با خود میبرند، و از آنها سود میبرند؛ سوار آنها شده، و شیرشان را میدوشند، نیز به روشهای دیگری از آنها سود میبرند که برایشان زیانی ندارد. (﴿إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾) [منافعی وجود دارد] تا مدتی معین، و آن زمان ذبح است؛ وقتی که به (﴿مَحِلُّهَآ﴾) قربانگاهش برسد، و آن (﴿ٱلۡبَيۡتِ ٱلۡعَتِيقِ﴾) خانۀ قدیمی و گرامی کعبه است؛ یعنی تمام حرم، مِنی و دیگر جاهها محل قربانی است. و چون قربانی ذبح شود، از آن بخورند و به بینوایانِ مستمند نیز بخورانند.
(34) برای هر یک از امتهای گذشته، قربانی کردن را مقرر نمودهایم؛ یعنی برای انجام خوبیها بشتابید، تا ما بنگریم که کدام یک از شما کار بهتری را انجام میدهد. و حکمت در اینکه خداوند برای هر امتی قربانی کردن را مقرر نموده، این است تا او را یاد کنند، و به شکر او بپردازند. بنابراین فرمود: (﴿لِّيَذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِيمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۗ فَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾) تا نام خدا را، بر چهارپایان حلال گوشتی که روزیِ آنان کرده است، یاد کنند. پس معبودتان خداوند یگانه است. گر چه شریعتها با یکدیگر فرق دارند، اما همۀ شریعتها بر این اصل متفقاند که معبود واقعی خداوند است، و باید تنها او پرستش شود، و برای او شریک قرار نداد. بنابراین فرمود: (﴿فَلَهُۥٓ أَسۡلِمُواْ﴾) پس تسلیم او شوید و از او فرمان برید، و از کسی دیگر اطاعت نکنید؛ زیرا تسلیم شدن در برابر فرمان او، تنها راه رسیدن به بهشت است. (﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُخۡبِتِينَ﴾) و مخلصانِ فروتن را به نیکیِ دنیا و آخرت مژده بده. «مخبت» کسی است که در برابر پروردگارش فروتن است، و تسلیم فرمان اوست، و در برابر بندگانش متواضع میباشد. سپس صفات فروتنان را بیان نمود و فرمود:
(35) (﴿ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾) آنان کسانی هستند که چون نام خدا برده شود، از ترسِ او هراسان میگردند. بنابراین به سببِ هراسی که از خداوند یگانه دارند، آنچه را که حرام نموده است، ترک میکنند. (﴿وَٱلصَّٰبِرِينَ عَلَىٰ مَآ أَصَابَهُمۡ﴾) و در برابر مصیبتها و سختیها و انواع آزارهایی که به آنان میرسد، شکیبایی میورزند؛ و از تقدیر الهی، اظهار نارضایتی نمیکنند، بلکه به خاطر طلبِ رضایت خداوند و چشم داشتِ پاداش الهی، شکیبایی میورزند (﴿وَٱلۡمُقِيمِي ٱلصَّلَوٰةِ﴾) و کسانی که نماز را به طور کامل و درست برپا میدارند، به این صورت که امور لازم و مستحب نماز را به جای میآورند و در ظاهر و باطن [خدا را] پرستش مینمایند، (﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ﴾) و از آنچه روزی ایشان کردهایم، انفاق مینمایند. و این، همۀ نفقات واجب مانند زکات و کفاره و انفاق بر همسران و بردهها و خویشاوندان را شامل میشود. نیز شاملِ همۀ نفقاتِ مستحب میشود و از واژۀ (﴿مِن﴾) که به معنیِ بعضی است، دانسته میشود آنچه خداوند به آن دستور داده، و بر انجام آن تشویق نموده است، آسان میباشد. و «انفاق» به معنی بخششِ قسمت اندکی است از آنچه خداوند به ما ارزانی داشته است؛ و بنده برای به دست آوردن آن قدرتی ندارد، مادامیکه خداوند برایش فراهم نسازد و به او روزی ندهد. پس ای کسی که از فضل خداوند به تو روزی داده شده است! از آنچه خداوند به تو روزی داده است، انفاق کن، تا خداوند نیز بر تو انفاق نماید، و از فضل خویش به تو بیشتر دهد.
(36) این بیانگر آن است که شعایر، شامل عبادات آشکار دین میشود. و پیشتر گذشت که خداوند خبر داده است، هرکس شعایر او را محترم بدارد، از پرهیزگاری دلهاست. و در اینجا خبر داد که از جملۀ شعایر او، شترانِ درشت اندام و فربه است که قربانی میشوند. و طبق یکی از دو قول، منظور از آن گاو است. پس اینها باید محترم و بزرگ شمرده شده، و باید چاق گردانده شوند و به خوبی با آنها رفتار شود. (﴿لَكُمۡ فِيهَا خَيۡرٞ﴾) برای قربانیکننده و دیگران، در آن خیر و خوبی است؛ چرا که از آن میخورند، و آن را صدقه میدهند، و از آن استفاده میبرند، و پاداش و مزد [خدا] به آنان میرسد. (﴿فَٱذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَيۡهَا﴾) پس به هنگام سر بریدن و ذبح، نام خدا را برآنها ببرید؛ یعنی «بسم الله» بگویید، و آنها را ذبح کنید. (﴿صَوَآفَّ﴾) یعنی درحالی که بر پا ایستادهاند، به این صورت که بر هر چهار دست و پا ایستاده باشند، سپس پای چپ آن بسته شده، و گردنش بریده میشود. (﴿فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا﴾) و هنگامی که آن را بر زمین و به پهلو میاندازید، در این وقت برای خوردن آماده شده است. (﴿فَكُلُواْ﴾) و این خطاب به قربانی کننده است. پس برای او جایز است که از آن بخورد. (﴿وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّ﴾) و از گوشت آن، به فقیری که گدایی نمیکند و از روی قناعت و استغنا چیزی را طلب نمینماید، بدهید، و او را بخورانید؛ و به فقیرِ گدا پیشه که سؤال میکند نیز بخورانید. پس هر یک از اینها در آن حق دارند. (﴿كَذَٰلِكَ سَخَّرۡنَٰهَا لَكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ﴾) اینگونه شتران را رام و مطیع شما کردهایم تا پروردگارتان را سپاسگزار باشید که آنها را برایتان رام و فرمانبردار کرده است. و اگر خداوند شتران را مطیع شما نمیکرد، دست شما به آنها نمیرسید؛ اما خداوند آنها را برایتان رام کرده است، چون نسبت به شما مهربان است، و تا به شما احسان نماید. پس او را ستایش کنید.
(37) (﴿لَن يَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا﴾) هرگز گوشتها و خونهای قربانیان، به خداوند نمیرسد؛ یعنی منظور از قربانی، فقط ذبح کردن آن نیست. و از خونها و گوشتهایشان چیزی به خداوند نمیرسد؛ چون خداوند بینیاز و ستوده است. تنها چیزی که به او میرسد، اخلاصِ شما و چشمِ امید داشتن به پاداش و نیتِ درست شماست. بنابراین فرمود: (﴿وَلَٰكِن يَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنكُمۡۚ ﴾) بلکه پرهیزگاریتان به او میرسد. در اینجا به اخلاص در قربانی کردن؛ و اینکه هدف ازآن، باید فقط جلب رضای خداوند باشد؛ و نباید به خاطر ریا و شهرت یا به عنوان یک عادت ذبح شود، فرمان داده شده است؛ و سایر عبادتها اگر خالصانه و بر مبنای پرهیزگاری صورت نگیرند، پوچ و بیمغز خواهند بود، و تبدیل به جسمی میشوند که روحی در آن نیست. (﴿كَذَٰلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمۡ لِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡ﴾) اینگونه خداوند آنها را برایتان رام و مطیع نموده تا خداوند را به خاطر اینکه شما را هدایت کرده است، بزرگ دارید؛ چون سزاوارِ کاملترین و بزرگترین ستایش و بالاترین بزرگداشت است. (﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾) و نیکوکاران را مژده بده؛ آنهایی که عبادتِ خداوند را به نیکویی انجام میدهند؛ به این صورت که او را طوری میپرستند، انگار که او را میبینند؛ و اگر نماز و سایر عبادتهایشان در این سطح نباشد، باید او را طوری عبادت نمایند که به وقت عبادتِ خود، چنین باور داشته باشند که خداوند از حال آنها آگاه است و آنان را میبیند. و آنهایی که با تمام وجود، با بندگان خداوند نیکوکاری میکنند، و با مال و دانش و مقام و خیرخواهی و امر به معروف و نهی از منکر و سخن خوب و... نیکی میکنند، نیکوکاران را از جانب خداوند به سعادت دنیا و آخرت مژده باد، و خداوند با آنها نیکی خواهد کرد. همانگونه که آنها به نیکویی او را عبادت نمودند، و با بندگان نیکی کردند. ﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ﴾ آیا پاداشِ نیکی، جز نیکی است؟! ﴿لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞ﴾ برای کسانی که نیکویی نمودند، پاداش نیک، و افزون بر آن است.
(38) در اینجا پروردگار به مؤمنان خبر داده، و به آنان نوید میدهد که هرچیز ناپسندی را از آنها دور میکند؛ و شرِّ کافران و وسوسۀ شیطان و شرِّ نفس خودشان و بدیهای اعمالشان را -به سبب ایمانشان- از آنها دور مینماید؛ و به هنگام فرود آمدن مشکلاتی که توان تحملش را ندارند، بارشان را سبک میکند. هر مومنی به اندازۀ ایمانش، از این دفاع و فضیلت برخوردار است. پس بهرۀ برخی زیاد است، و بهرۀ برخی اندک میباشد. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٖ كَفُورٍ﴾) بدون شک خداوند هیچ خیانتپیشهای را دوست ندارد؛ آن کس که در امانتی که خداوند بر دوش او گذاشته است، خیانت مینماید؛ یعنی حقوق خداوند را که بر اوست، انجام نمیدهد و به آن خیانت نموده؛ و به مردم نیز خیانت میکند، و خداوند چنین کسی را دوست نمیدارد. (﴿كَفُورٍ﴾) خیانت پیشۀ ناسپاس که سپاس نعمتهای خداوند را به جای نمیآورد. خداوند بر او احسان و نعمت پی در پی فرو میریزد، اما او همواره ناسپاسی میکند و گناه انجام میدهد. خداوند چنین کسی را دوست نمیدارد، بلکه بر او خشمگین و از او ناخشنود است، و به زودی او را به خاطر ناسپاسی و خیانتش مجازات خواهد کرد. مفهوم آیه این است که خداوند هر امانتداری که امانتش را حفظ نماید؛ و سپاسِ پروردگارش را به جای آورد، دوست میدارد.
(39) بر اساس حکمت الهی، جنگیدن با کافران در آغاز اسلام برای مسلمانها ممنوع بود، و آنها دستور داده شده بودند تا شکیبایی ورزند. وقتی که به مدینه هجرت کردند و مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، و دارای قدرت و توان گشتند، به آنها اجازه داده شد تا جنگ کنند، چنانکه خداوند متعال فرموده است: (﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ﴾) به کسانی که با آنان جنگ میشود، اجازۀ جهاد داده شده است. از این فهمیده میشود که پیشتر جنگیدن برایشان ممنوع بود. پس خداوند به آنها اجازه داد تا با کسانی بجنگند که با آنها میجنگند. و بدان خاطر به آنها اجازۀ جهاد داده شد که مورد ستم قرار گرفته و از عمل کردن به دینشان بازداشته میشدند؛ و در راه دین مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند؛ و از سرزمین خودشان بیرون رانده میشدند. (﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِيرٌ﴾) و بدون شک، خداوند بر یاری کردن و پیروز گرداندن آنها تواناست. پس باید از او یاری و کمک بجویند. سپس بیان کرد که چگونه آنها موردستم قرار گرفتهاند. پس فرمود:
(40) (﴿ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِم﴾) کسانی که از سرزمینشان بیرون رانده شدهاند؛ یعنی براثر اذیت و فتنۀ کافران، مجبور شدهاند از سرزمین خود بیرون روند. (﴿بِغَيۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن يَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّه﴾) به ناحق بیرون شدهاند، بلکه از آن روی آواره گشتند که میگفتند: خداوند پروردگار ماست؛ یعنی آنها گناهی نداشتند مگر اینکه خداوند را یگانه دانسته و فقط او را میپرستیدند. و به همین دلیل، کافران آنان را مورد آزار و اذیت قرار دادند. پس اگر این، گناه و جرم است، آنها این گناه را داشتند. مانند اینکه خداوند متعال فرموده: ﴿وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن يُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ﴾ شکنجهگران هیچ عیب و ایرادی بر مؤمنان نمیدیدند جز اینکه ایشان به خداوند توانا و ستوده ایمان آورده بودند. و این فلسفه و حکمت جهاد را بیان میکند؛ و هدف از جهاد، اقامۀ دین خدا، و دور کردن آزار کافرانی است که مؤمنان را آزار میدهند، و به آنان تجاوز میکنند. که جهاد برای دفع ستم و تجاوز آنها، و انجام عبادت خدا و اقامۀ شرایع دین به طور آشکار است. بنابراین فرمود: (﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ﴾) و اگر خداوند بعضی از مردم را بهوسیلۀ بعضی دیگر دفع نمیکرد، (﴿لَّهُدِّمَتۡ صَوَٰمِعُ وَبِيَعٞ وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُ﴾) صومعهها و کلیساها و مسجدها ویران میشد. پس خداوند به وسیلۀ کسانی که در راه او جهاد میکنند، زیان کافران را دفع مینماید؛ و اگر کافران را به وسیلۀ مؤمنان دفع نمیکرد، عبادتگاههای بزرگ یهودیان و نصارا و مساجد مسلمین ویران میگشت. (﴿يُذۡكَرُ فِيهَا ٱسۡمُ ٱللَّهِ كَثِيرٗا﴾) عبادتگاههایی که در آن، نام خداوند بسیار زیاد برده میشود، و در آن نماز خوانده میشود؛ و کتاب خدا در آن تلاوت میگردد؛ و با انواع ذکر، خداوند یاد میشود. پس اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلۀ برخی دیگر دفع نمیکرد، کافران بر مسلمانان غالب و چیره میشدند، و عبادتگاههایشان را ویران میکردند، و آنها را در دینشان دچار فتنه مینمودند. پس این دلالت مینماید که هدف از مشروعیت جهاد، ذات جهاد نیست؛ یعنی هدف، ذات کشتن و اذیت و آزار رساندن نیست؛ بلکه هدف از جهاد، مقاصدی است که به وسیلۀ آن تحقق مییابد، مانند: دفع تهاجم دشمن تجاوزگر، و دفع آزار و اذیت از مسلمانان، و پیروز گرداندن دین خدا، و از بین بردن کفر و شرک و معاصی. و این دلالت مینماید شهرهایی که مردم در آن با آرامش میتوانند خدا را پرستش نمایند، و مساجد آن شهرها آباد است، و همۀ شعایر خدا در آن برپا است، به برکت و فضیلت مجاهدین است؛ و خداوند به وسیلۀ جهاد، کافران را از آن شهرها دفع نموده است. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلۀ برخی [دیگر] دفع نمیکرد، زمین تباه میشد، اما خداوند برجهانیان فضل و احسان دارد. اگر کسی سؤال کند و بگوید: امروزه مساجد مسلمانان در دیارشان آبادند، و تخریب نشدهاند، درحالیکه در بسیاری از سرزمینهای مسلمین، کشورهای کوچک و حکومتهای نامنظمی شکل گرفته است که توانایی جنگیدن با کشورهای کافر ندارند. حتی در کشورهای تحت سلطۀ کفار نیز مساجد آباد میباشند و تخریب نشدهاند، و مردم آن دیار نیز با آرامش زندگی میکنند، با اینکه فرمانروایان کافر آن ممالک میتوانند آن مساجد را منهدم و تخریب نمایند، در حالی که خداوند خبر داده است که اگر بعضی از مردم را به وسیلۀ بعضی دیگر دفع نمیکرد، این عبادتگاهها ویران میشدند. و اگر نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که در آن دیار، آن دفع وجود ندارد و مساجدشان نیز تخریب نشدهاند. در پاسخ چنین سؤالی میگوییم که جواب این سؤال، در بطن عموم آیه است، و جزئی از معنای آن میباشد؛ زیرا هر کس حالات و نظام حکومتهای فعلی را بشناسد، پی خواهد برد که هر ملت و طایفهای، در داخل قلمرو آن حکومتها، بخشی از آن کشور و حکومت شمرده میشود که تحت فرمانروایی آن قرار دارد، و عضوی از اعضای آن مملکت، و بخشی از اجزای آن حکومت به حساب میآید؛ و توانایی آن ملت، چه از نظر تعداد، یا لشکر و سازو برگ نظامی، یا ثروت یا علم، یا خدمات رسانی فرقی نمیکند. حکومتها، منافع مادی و مذهبی و طوایف و ملل تحت سلطۀ خود را مورد توجه قرار میدهند؛ چراکه اگر چنین نکنند، در نظام و حکومت آنان اختلال به وجود میآید، و پایههای آن متزلزل میشود. بنابراین حکومتها به امور دینی میپردازند، و به ویژه مساجد را آباد میکنند. و مساجد، به لطف خداوند، در نهایت نظم و سامان قرار دارند؛ حتی در پایتخت کشورهای بزرگ غیر مسلمان، بهترین مسجدها ساخته شده است. و این دولتها، رعایتِ حالِ حکومتهای مستقل را میکنند تا رعایتِ حالِ مردمِ مسلمانِ تحت سلطۀ آن حکومتها را کرده باشند. دولتهای نصرانی با یکدیگر در حسد ورزی و کینه توزی بهسر میبرند، همچنانکه خداوند متعال خبر داده است که آنها تا روز قیامت با یکدیگر به کینه توزی میپردازند، در نتیجه حکومت مسلمانی که نمیتواند شر آنها را ازخود دفع نماید، از بسیاری زیانها و آسیبهایشان سالم میماند، چون آنها با یکدیگر کشمکش دارند. بنابراین هیچ کس از آنها نمیتواند به سوی آن حکومتهای اسلامی دست تعدی دراز نماید، چون میترسد که مبادا این کشور مسلمان با کشور دیگری پیمان ببندد و مورد حمایت قرار بگیرد، خداوند نیز حتماً اسلام و مسلمین را پیروز مینماید و در کتابش به این امر وعده داده است. و «الحمد لله» اسباب پیروزی مهیا شده است؛ چون مسلمین احساس مینمایند که باید به دین خود بازگردند، و احساس، آغاز کار و فعالیت است. و از خداوند میخواهیم که نعمت خویش را بر ما کامل بگرداند. بنابراین خداوند در وعدۀ راستین خود که مطابق با واقعیت است فرمود: (﴿وَلَيَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن يَنصُرُهُۥٓ﴾) و هر کس دین خدا را یاری کند و این کار را خالصانه برای خدا انجام دهد و در راه خدا جهاد کند تا پیام خدا بالاتر باشد، قطعاً خداوند او را یاری خواهد کرد. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾) بدون شک، خداوند توانا و پیروزمنداست؛ بر همۀ خلایق چیره و غالب است و همه در اختیار اویند. پس ای مسلمانان! مژده باد شما را؛ زیرا اگر چه لشکر و ساز و برگ دشمن زیاد و قوی است، اما پشتیبان شما، خداوند توانای نیرومند است؛ و بر کسی تکیه کردهاید که شما و کارهایتان را آفریده است. پس، از اسباب و وسیلههایی که به آن امر شده است، استفاده کنید، سپس ازاو یاری بخواهید که حتماً شما را یاری خواهد کرد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ﴾ ای مؤمنان! اگر خداوند را یاری کنید، [او نیز] شما را یاری خواهد کرد، و قدمهایتان را استوار خواهد گرداند. پس ای مسلمانان! به گونهای شایسته ایمان بیاورید و عمل صالح انجام دهید. ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡٔٗا﴾ خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعده داده است که آنها را در زمین جانشین [و خلیفه و حاکم] گرداند؛ و دینشان را -که برای آنها پسندیده است- حاکم نماید؛ و بعد از ترس، به آنها امنیت خواهد داد؛ مرا میپرستند، و چیزی را شریک من نمیسازند.
(41) سپس علامت و نشانههای کسانی را که او را یاری میدهند، بیان کرد؛ و هر کس ادعا کند دین خدا را یاری مینماید و این صفتها را نداشته باشد، دروغ میگوید. پس فرمود: (﴿ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) کسانی که اگر در زمین ایشان را قدرت بخشیم؛ یعنی آنها را حاکم و مالک زمین بگردانیم، و آنان را در آن مسلط کنیم بدون اینکه مخالفی داشته باشند که با آنها به کشمکش و ستیز بپردازد، (﴿أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾) نماز را در اوقات مشخص شده، و با رعایت حدود و ارکان و شرایط آن، و در قالب جمعه و جماعت برپا میدارند.(﴿وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾) و زکات اموال خود را -که بر آنها و بر مردمان تحت سلطهشان واجب است- به مستحقین آن میپردازند. (﴿وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ ﴾) و امر به معروف میکنند. و این، هر معروف و امر خوبی که از دیدگاه شرع و عقل خوب به حساب آید، از قبیل: حقوق خدا و حقوق انسانها را شامل میشود. (﴿وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ﴾) و از هر منکری که شرعاً و عقلاً زشت است، و زشتیِ آن آشکار است، باز میدارند. و آنچه امر به معروف و نهی از منکر جز با آن کامل نمیگردد، در این حکم داخل است. پس اگر شناختِ معروف و منکر جز با تعلیم و تعلم محقق نشود، باید مردم را به یاد گرفتن و یاد دادن واداشت. و اگر امر به معروف و نهی از منکر جز با تنبیه و ادب کردن کامل نگردد که در شریعت اندازۀ آن مقرر شده است، یا کم و کیف آن به انسانهای متخصص واگذار شده است، مانند انواع تعزیرها، باید این کار را بکنند. و اگر نیاز باشد که برای امر به معروف و نهی از منکر، تعدادی از مردم را بگمارند، این کار لازم است و باید انجام شود، و دیگر اموری که امر به معروف و نهی از منکر جز با آن به مرحلۀ اجرا نمیرسد. (﴿وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ﴾) و سرانجامِ همۀ کارها به خدا باز میگردد، و خداوند خبر داده است که عاقبت و سرانجامِ نیک، از آنِ پرهیزگاری است. پس هر فرمانروا و پادشاهی که خداوند او را بر مردم حاکم و مسلط نموده است، چنانچه دستور خداوند را اجرا نماید، سرانجامِ نیک و شایسته، از آنِ او خواهد بود. و هرکس با ظلم و ستم بر مردم حکمرانی نماید و هر چه دلش بخواهد انجام دهد -گر چه برای مدت کمی فرمانروایی و پادشاهی کند- اما سرانجامِ او نیک و پسندیده نخواهد بود، و مردم از حکومتِ او بیزار و متنفر شده، و سرانجامِ بد و ناپسندی در انتظار او خواهد بود.
(42) خداوند به پیامبرش میفرماید اگر این مشرکان تو را تکذیب میکنند، کار تازهای نیست، و تو اولین پیامبری نیستی که تکذیب شدهای، و آنها نیز اولین امت نیستند که پیامبرشان را تکذیب کرده و دروغگو انگاشتهاند، بلکه (﴿فَقَدۡ كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ وَقَوۡمُ إِبۡرَٰهِيمَ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ مَدۡيَنَ﴾) پیش از اینان، قوم نوح و قوم عاد و قوم ثمود، و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط و اهل مدین [=قوم شعیب نیز] پیامبرانشان را تکذیب کردهاند. (﴿وَكُذِّبَ مُوسَىٰۖ فَأَمۡلَيۡتُ لِلۡكَٰفِرِينَ﴾) و موسی نیز تکذیب شد، پس به کافران تکذیب کننده مهلت دادم، و فوراً آنان را به جرم گناهانشان مجازات نکردم تا اینکه سرگشته و حیران به سرکشی خود ادامه دادند، و بر کفر و بدی خود افزودند. (﴿ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡ﴾) سپس ایشان را به عذاب گرفتار نمودم، (﴿فَكَيۡفَ كَانَ نَكِيرِ﴾) پس بنگر که چگونه کفرشان را ناپسند شمردم، و بنگر که سرانجامِ تکذیب آنها چی شد! آنها به سختترین و زشتترین عذابها گرفتار شدند؛ پس خداوند برخی از آنها را غرق نمود، و برخی با صدای تند و وحشتناک از بین رفتند، و برخی با تندباد و طوفان هلاک شدند، و برخی در زمین فرو رفتند، و برخی از آنها در روز ابر «یوم الظلۀ» با عذاب از پای درآمدند. پس این تکذیب کنندگان باید از آنها درس عبرت بیاموزند، و بترسند که مبادا به آنچه آنها بدان گرفتار شدند، گرفتار آیند؛ زیرا اینها از آنان بهتر نیستند، و در کتابهایی که از سوی خداوند نازل شده است، نیز مصونیت و نجاتشان ثبت نشده است. و افراد هلاک شدهای که مانند اینها بودهاند، زیادند. بنابراین فرمود:
(43) خداوند به پیامبرش میفرماید اگر این مشرکان تو را تکذیب میکنند، کار تازهای نیست، و تو اولین پیامبری نیستی که تکذیب شدهای، و آنها نیز اولین امت نیستند که پیامبرشان را تکذیب کرده و دروغگو انگاشتهاند، بلکه (﴿فَقَدۡ كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ وَقَوۡمُ إِبۡرَٰهِيمَ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ مَدۡيَنَ﴾) پیش از اینان، قوم نوح و قوم عاد و قوم ثمود، و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط و اهل مدین [=قوم شعیب نیز] پیامبرانشان را تکذیب کردهاند. (﴿وَكُذِّبَ مُوسَىٰۖ فَأَمۡلَيۡتُ لِلۡكَٰفِرِينَ﴾) و موسی نیز تکذیب شد، پس به کافران تکذیب کننده مهلت دادم، و فوراً آنان را به جرم گناهانشان مجازات نکردم تا اینکه سرگشته و حیران به سرکشی خود ادامه دادند، و بر کفر و بدی خود افزودند. (﴿ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡ﴾) سپس ایشان را به عذاب گرفتار نمودم، (﴿فَكَيۡفَ كَانَ نَكِيرِ﴾) پس بنگر که چگونه کفرشان را ناپسند شمردم، و بنگر که سرانجامِ تکذیب آنها چی شد! آنها به سختترین و زشتترین عذابها گرفتار شدند؛ پس خداوند برخی از آنها را غرق نمود، و برخی با صدای تند و وحشتناک از بین رفتند، و برخی با تندباد و طوفان هلاک شدند، و برخی در زمین فرو رفتند، و برخی از آنها در روز ابر «یوم الظلۀ» با عذاب از پای درآمدند. پس این تکذیب کنندگان باید از آنها درس عبرت بیاموزند، و بترسند که مبادا به آنچه آنها بدان گرفتار شدند، گرفتار آیند؛ زیرا اینها از آنان بهتر نیستند، و در کتابهایی که از سوی خداوند نازل شده است، نیز مصونیت و نجاتشان ثبت نشده است. و افراد هلاک شدهای که مانند اینها بودهاند، زیادند. بنابراین فرمود:
(44) خداوند به پیامبرش میفرماید اگر این مشرکان تو را تکذیب میکنند، کار تازهای نیست، و تو اولین پیامبری نیستی که تکذیب شدهای، و آنها نیز اولین امت نیستند که پیامبرشان را تکذیب کرده و دروغگو انگاشتهاند، بلکه (﴿فَقَدۡ كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ وَقَوۡمُ إِبۡرَٰهِيمَ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ مَدۡيَنَ﴾) پیش از اینان، قوم نوح و قوم عاد و قوم ثمود، و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط و اهل مدین [=قوم شعیب نیز] پیامبرانشان را تکذیب کردهاند. (﴿وَكُذِّبَ مُوسَىٰۖ فَأَمۡلَيۡتُ لِلۡكَٰفِرِينَ﴾) و موسی نیز تکذیب شد، پس به کافران تکذیب کننده مهلت دادم، و فوراً آنان را به جرم گناهانشان مجازات نکردم تا اینکه سرگشته و حیران به سرکشی خود ادامه دادند، و بر کفر و بدی خود افزودند. (﴿ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡ﴾) سپس ایشان را به عذاب گرفتار نمودم، (﴿فَكَيۡفَ كَانَ نَكِيرِ﴾) پس بنگر که چگونه کفرشان را ناپسند شمردم، و بنگر که سرانجامِ تکذیب آنها چی شد! آنها به سختترین و زشتترین عذابها گرفتار شدند؛ پس خداوند برخی از آنها را غرق نمود، و برخی با صدای تند و وحشتناک از بین رفتند، و برخی با تندباد و طوفان هلاک شدند، و برخی در زمین فرو رفتند، و برخی از آنها در روز ابر «یوم الظلۀ» با عذاب از پای درآمدند. پس این تکذیب کنندگان باید از آنها درس عبرت بیاموزند، و بترسند که مبادا به آنچه آنها بدان گرفتار شدند، گرفتار آیند؛ زیرا اینها از آنان بهتر نیستند، و در کتابهایی که از سوی خداوند نازل شده است، نیز مصونیت و نجاتشان ثبت نشده است. و افراد هلاک شدهای که مانند اینها بودهاند، زیادند. بنابراین فرمود:
(45) (﴿فَكَأَيِّن مِّن قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَا وَهِيَ ظَالِمَةٞ﴾) و چه بسیار شهرها و آبادیهایی، که ساکنان آن به سبب کفر ورزیدن به خدا و دروغ انگاشتن پیامبرانشان، ستمگر گشته، و ما آن را باعذاب سخت و خوارکنندهای ویران و نابوده کردهایم. و عقوبت و عذابی که ما بر آنها نهادهایم، ستمی از جانب ما نبوده است، بلکه آنها خودشان ستمگر بودهاند. (﴿فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا﴾) و شهرها و قصر و دیوارهای آن فرو تپیده و برهم ریخته و ویران شده است، درحالیکه پیش از آن، آباد بود و مردمان زیادی با آرامش درآن زندگی میکردند. (﴿وَبِئۡرٖ مُّعَطَّلَةٖ وَقَصۡرٖ مَّشِيدٍ﴾) وچه چاههایی که مردم برای نوشیدن آب و سیراب کردن حیوانات خود بر آن جمع میشدند، اما اکنون بیاستفاده مانده، و اهالی خود را از دست داده، و کسی بر سر آن نمیآید. و چه بسیار کاخهایی که صاحبان آن با رنج و زحمت آنها را بر افراشته، و آنها را آراسته و محکم کردهاند، پس آنگاه که فرمان خدا سر رسید، اموال و کاخهایشان نتوانست آنها را نجات دهد؛ و سرزمین و کاخهایشان از ساکنان خالی مانده، و عبرتی شدهاند برای کسی که عبرت میگیرد، و مثال و نمونهای گشتهاند برای کسی که فکر میکند و میاندیشد.
(46) بنابراین خداوند بندگانش را به گشت و گذار در زمین فرا میخواند تا بنگرند و عبرت بگیرند. پس فرمود: (﴿أَفَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) آیا با جسم و دلهایشان در زمین به سیر و سفر نپرداختهاند، (﴿فَتَكُونَ لَهُمۡ قُلُوبٞ يَعۡقِلُونَ بِهَآ﴾) تا با دیدن آثار گذشتگان، و مشاهدۀ کاخهای ویران شدۀ ستمگران، دلهایی داشته باشند، و با آن آیات خدا را بفهمند، و در عبرتهای آن بیندیشند؟! (﴿أَوۡ ءَاذَانٞ يَسۡمَعُونَ بِهَا﴾) یا گوشهایی داشته باشند، که با آن، اخبار امتهای گذشته و اخبار ملتهایی که عذاب داده شدهاند را بشنوند؟! و اگر نگاه کردن و شنیدن صِرف، و سیر و سفر -بدون تفکر و عبرت آموختن باشد- فایدهای ندارد و آدمی را به هدف نمیرساند. بنابراین فرمود: (﴿فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰكِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِي فِي ٱلصُّدُورِ﴾) بیگمان چشمها نابینا نمیگردند، بلکه این دلهای درون سینهها هستند که نابینا میشوند؛ یعنی کوری که در دین مضر به حساب آمده، عبارت است از کوری قلب در برابر دیدن حق، و همانطور که فرد نابینا چیزهایی را نمیبیند که مردم میبینند، کسی که قلبش کور است نیز حق را نمیبیند. اما کوری چشم، تنها آدمی را از منافع دنیوی محروم میکند.
(47) تکذیبکنندگان به علت جهالت و ستمگری خود، از تو میخواهند که هرچه زودتر عذاب را برسر ایشان فرود آوری تا بهگمان خود ثابت کنند که خداوند توانایی چنین کاری را ندارد، سپس پیامبرش را تکذیب نمایند. و خداوند هرگز وعدهاش را خلاف نخواهد کرد. پس عذابی را که به ایشان وعده داده است، حتماً آنها را فراخواهد گرفت، و هیچ مانعی نمیتواند عذاب را از آنها باز دارد. اما اینکه هرچه زودتر بیاید، این در اختیار تو نیست. ای محمد! شتاب ورزیدن آنها، و ناتوان انگاشتن ما از سوی آنها، تو را پریشان نکند؛ زیرا آنها روز قیامت را در پیش دارند که در آن روز، اولین و آخرینشان گرد هم میآیند و طبق اعمالشان سزا و جزا داده میشوند، و به عذاب دردناک و همیشگی گرفتار میگردند. بنابراین فرمود: (﴿وَإِنَّ يَوۡمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ﴾) و یک روزِ خدا، از بس که طولانی و سخت و وحشتناک است، بسان هزار سالی است که شما میشمارید و به حساب میآورید. پس خواه عذابی در دنیا به آنها برسد یا اینکه در دنیا گرفتار عذاب نشوند، این روز حتماً آنها را فراخواهد گرفت. و احتمال دارد که منظور این باشد که خداوند بردبار است، و اگر آنها در آمدنِ عذاب شتاب ورزند، یک روز نزد خداوند بسان هزار سالی است که شما میشمارید. پس گرچه احساس میکنید که مدتی طولانی است و احساس میکنید که عذاب دیر میآید، اما خداوند مدتهای زیادی به انسان مهلت میدهد، اما فراموششان نمیکند، تا اینکه ناگهان ستمگران را به عذابش گرفتار مینماید و آنها را رها نمیکند.
(48) (﴿وَكَأَيِّن مِّن قَرۡيَةٍ أَمۡلَيۡتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٞ﴾) و چه آبادیها و شهرهای زیادی وجود داشتهاند که با وجود اینکه ساکنان آن ستمکار بودهاند، خداوند مدتی طولانی به آنان مهلت داده است؛ پس ارتکابِ ستم از سوی آنان، باعث نشد تا ما فوراً آنها را به عذاب گرفتار کنیم، (﴿ثُمَّ أَخَذۡتُهَا﴾) سپس ایشان را به عذاب گرفتار نمودم، (﴿وَإِلَيَّ ٱلۡمَصِيرُ﴾) و ساکنان این آبادیها که مردمانشان ستمگر بودند، در دنیا گرفتار عذاب میشوند، سپس به سوی خدا باز خواهند گشت و خداوند آنها را به خاطر گناهانی که مرتکب شدند، عذاب میدهد. پس این ستمگران باید از آمدن عذاب الهی بترسند؛ و نباید از اینکه خداوند به آنها مهلت میدهد، مغرور شوند.
(49) خداوند متعال بنده و پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم را فرمان میدهد که همۀ مردم را خطاب نماید و به آنها بگوید او پیامبر برحق خداست؛ پیامبری که مؤمنان را به پاداش خداوند مژده میدهد، و کافران وستمگرانرا از عذاب الهی برحذر میدارد. و فرمودهی خداوند: (﴿مُّبِينٞ﴾) یعنی بیم و هشدارش آشکار است، و آن عبارت است از ترساندنِ همراه توضیحِ آنچه که مایۀ ترس است؛ زیرا دلایل روشن را بر راست بودن آنچه که آنانرا بدان ترسانده است، اقامه نموده است.
(50) سپس بیم دادن ومژده دادنرا بهتفصیل بیان نمود و فرمود: (﴿فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ﴾) آنان که ایمان آورده وکارهای شایسته انجام دادهاند، گناهانشان مورد بخشش و آمرزش قرار میگیرد، و از رزق کریم و روزی پاک و فراوانی که همان بهشت است، برخوردار خواهند شد. حاصل معنی آیه چنین است: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، و ایمان در دلهایشان جای گرفته و تبدیل به ایمانی واقعی و حقیقی شده است، به همین خاطر کارهای شایسته انجام دادهاند، آمرزش الهی شامل حالشان میشود؛وخداوند گناهانی را که مرتکب شدهاند، میآمرزد. همچنین در بهشت، روزیِ پاک و ارزشمند خواهند داشت که این روزی، دارای همۀ خوبیها وکمالات میباشد.
(51) {والذين كفروا} و کسانی که نعمت پروردگار خود را انکار کردند و پیامبران و نشانههایش را تکذیب کردند، یاران و ملازمان آتشاند و تمام اوقات خود را در آن سپر میکنند و عذاب آن بر آنها سبک نگشته و حتی برای لحظهای از مجازات و عذاب آنها کاسته نمیشود. (﴿وَٱلَّذِينَ سَعَوۡاْ فِيٓ ءَايَٰتِنَا مُعَٰجِزِينَ﴾) و کسانی که در راه مبارزه با قرآن، و نادرست و ناچیز جلوه دادن آیههای ما کوشیدهاند؛ بهگمان اینکه نیرنگ و مکر آنها علیه اسلام نتیجه خواهد داد و موفق خواهد بود، (﴿أُوْلَٰٓئِكَ﴾) اینان که در انکار آیات ما کوشیدهاند، (﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ﴾) همواره در آتش سوزان جهنم قرار دارند، ودرهمۀ اوقات در آن خواهند بود. پس، از عذاب آنها کاسته نشده، و یک لحظه عذاب دردناک از آنها دور نمیشود. حاصل معنی آیه چنین است: کسانی که درراه مبارزه با قرآن میکوشند، و با مؤمنان به رقابت میپردازند، و با آنها مخالفت مینمایند، به گمان اینکه میتوانند به هدف خود برسند، این افراد در عذاب آتش جهنم جاودانه خواهند بود.
(52) خداوند از اوجِ حکمتِ خویش صحبت میکند، و اینکه چه چیزی را برای بندگانش انتخاب نموده است. و میفرماید: ای محمد! (﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ﴾) ما هیچ پیامبر و رسولی را پیش از تو نفرستادهایم مگر اینکه وقتی آیات و احکام خداوند را برای مردم میخواند تا آنها را پند دهد و آنها را به معروف امر، و از منکر نهی کند، (﴿أَلۡقَى ٱلشَّيۡطَٰنُ فِيٓ أُمۡنِيَّتِهِۦ﴾) شیطان از راههای ویرانگرش وارد خواندن او شده، و چیزهایی در خواندن او میافکند که با تلاوت و خواندن او متضاد بود؛ با اینکه خداوند متعال پیامبران را معصوم و مصون قرار داده است، و آنها در آنچه که از سوی خداوند به مردم میرسانند، معصوماند؛ و خداوند وحی خویش را، از اینکه مشتبه گردد، یا با چیزی دیگر مخلوط شود، محفوظ و مصون میدارد. اما این القا و شبهه افکنی شیطان، پا برجا نیست و ادامه نخواهد داشت، بلکه عارضی است، و سپس از بین میرود، و عوارض احکامی جداگانه دارند. بنابراین فرمود: (﴿فَيَنسَخُ ٱللَّهُ مَا يُلۡقِي ٱلشَّيۡطَٰنُ ثُمَّ يُحۡكِمُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦ﴾) پس خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از بین میبرد، سپس خداوند آیاتش را استوار میدارد؛ یعنی خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از بین میبرد و باطل مینماید؛ و بیان میکند که آن از آیات خدا نیست، سپس آیات خود را محکم و استوار میدارد، و آن را خالص نموده و محافظت میکند. بنابراین آیات خداوند، از آمیخته شدن با آنچه شیطان القا میکند، همواره خالص و ناب باقی میماند. (﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾) و خداوند، آگاه و دانا و فرزانه و با حکمت است، و هرچیزی را در جایش قرارمیدهد. پس، از کمالِ حکمت خداوند، این است که شیطان را توانایی داده تا چنین القایی را بنماید تا آنچه را که در این بخش از آیه بیان نموده است، تحقق یابد. آنجا که میفرماید:
(53) (﴿لِّيَجۡعَلَ مَا يُلۡقِي ٱلشَّيۡطَٰنُ فِتۡنَةٗ﴾) تا القا و وسوسههای شیطان را، برای دو گروه از مردم که خداوند به آنها توجهی نمیکند، آزمونی قرار دهد، و آن دو گروه عبارتند از: (﴿لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ﴾) کسانی که در دلهایشان بیماری است؛ یعنی ایمانشان ضعیف است و کامل نمیباشد، و تصدیق و یقین قطعی در دلهایشان نیست؛ پس کوچکترین شبههای، در آنها اثر میگذارد. و چون آنچه را که شیطان میافکند، بشنوند، شک و تردید وارد دلهایشان میشود، و موجب فتنه و آزمایش آنها میگردد. (﴿وَٱلۡقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمۡ﴾) و سنگدلان؛ یعنی آنها که دلهایشان سخت است، و هشدار و اندرز در آن اثر نمیگذارد؛ و بهخاطر قساوتی که دارند، آنچه را که خدا و پیامبرش میگویند، نمیفهمند. اینها وقتی آنچه را که شیطان القا میکند، بشنوند، آن را دلیلی برای باطل خود قرار میدهند، و در پرتو آن مجادله مینمایند، و با خدا و پیامبرش به مخالفت میپردازند. (﴿وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَفِي شِقَاقِۢ بَعِيدٖ﴾) و بیگمان ستمگران در عداوت عمیق و مخالفت سختی قرار دارند؛ و آنچه شیطان القا میکند، برای این دو گروه از مردم مایۀ فتنه و آزمایش میگردد، و پلیدی که در دلهایشان پنهان است آشکار میشود. و اما گروه سوم که مورد مرحمت قرار میگیرند، کسانیاند که در این آیه ذکر شدهاند:
(54) (﴿وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ﴾) و تا عالمان و دانش آموختگان بدانند که آن وحی، حق و از سوی پروردگارت است. خداوند به آنان دانش داده است؛ و به وسیلۀ آن، حق را از باطل، و هدایت را از گمراهی تشخیص میدهند. پس آنان با توجه به شواهد و دلایل موجود، حقِ پایدار را که خداوند آن را استوار مینماید، از باطل و عارضی که خداوند آن را از بین میبرد، تشخیص میدهند، تا بدانند که خداوند حکیم و فرزانه است؛ و ابتلا و آزمایشات را برای انسان پیش میآورد تا امور نیک و بدی را که در وجود او پنهان است، آشکار نماید، (﴿فَيُؤۡمِنُواْ بِهِۦ﴾) تا به سبب آن ایمان بیاورند؛ و پس از دفع شبهه، ایمانشان افزون گردد. (﴿فَتُخۡبِتَ لَهُۥ قُلُوبُهُمۡ﴾) و دلهایشان خاضع و تسلیم خدا شود. و این، از هدایت الهی است که به آنها بخشیده است. (﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهَادِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ﴾) و خداوند مومنان را، به سبب ایمانشان، به راه راست هدایت مینماید. و راه راست؛ یعنی دانستن حق، و عمل کردن به مقتضای آن. پس خداوند مؤمنان را، با سخن استوار، در زندگی دنیا و آخرت ثابت قدم مینماید؛ و این نوعی از تثبیت خداوند برای بندگان است. و این آیات بیان مینمایند که سایر پیامبران، برای پیامبر اسلام، الگو و سرمشق میباشند. وقتی که به هنگام خواندن و تلاوت آیۀ ﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ﴾ رسید، شیطان در تلاوت او، این را افکند «تِلکَ الغَرانِیقُ العُلَی وَإنَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرتَجَی» یعنی «لات» و «عزّی» و «منات»، بتهای بس والا مقام هستند، و شفاعت کردن آنها، جای امید است. به این سبب پیامبر غمگین شد و فتنهای برای مردم گردید، همچنانکه خداوند متعال بیان نمود. پس خداوند این آیات را نازل کرد[مؤلف کتاب «نصب المجانیق لنسف قصۀ الغرانیق» به طور مفصل و علمی در این کتاب به این حدیث میپردازد و ثابت میکند که این حدیث، حدیثی موضوع است. و از این مطلب نیز سخن به میان میآورد که معنای صحیح آیۀ ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّيۡطَٰنُ فِيٓ أُمۡنِيَّتِهِۦ﴾ چنین است: «و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادهایم مگر اینکه هنگامی که چیزی را تلاوت میکرد، شیطان وسوسهها و شبهاتی را در دل کافران میانداخت....» «و»].
(55) خداوند متعال از حالت کافران خبر میدهد که آنها همواره در آنچه پیامبر آورده است، شک و تردید دارند، به سبب اینکه عناد و کینه دارند و رویگرداناند، و آنها همواره بر این حالت خواهند بود، (﴿حَتَّىٰ تَأۡتِيَهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةً﴾) تا اینکه ناگهان قیامت به سراغ آنها میآید، (﴿أَوۡ يَأۡتِيَهُمۡ عَذَابُ يَوۡمٍ عَقِيمٍ﴾) یا اینکه ناگهان عذابِ روزِ نازا و عقیم، گریبانشان را میگیرد؛ یعنی عذاب روزی که هیچ خیر و خوبی در آن نیست، و آن روز قیامت است. پس وقتی قیامت بیاید، کافران میدانند که آنها دروغگو بودهاند، و پشیمان میشوند، که پشیمانی در آن روز برایشان فایدهای ندارد. و از هر خوبی و خیری ناامید میشوند، و آرزو خواهند کرد که ای کاش به پیامبر ایمان آورده، و راه او را درپیش میگرفتند! در اینجا کافران از ادامه دادن شک و تردید برحذر داشته شدهاند.
(56) (﴿ٱلۡمُلۡكُ يَوۡمَئِذٖ﴾) فرمانروایی و ملک در روز قیامت، (﴿لِّلَّهِ﴾) فقط برای خداوند و ازآنِ او است. (﴿يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ﴾) و با قضاوتِ دادگرانه و قاطعِ خویش در میانشان داوری مینماید، (﴿فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾) پس کسانی که به خدا و پیامبر و آنچه آوردهاند، ایمان آورند، (﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾) و کارهای شایسته انجام داده و با انجام آن، ایمانشان را تصدیق نمایند، (﴿فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ﴾) در باغهای پرناز و نعمتاند؛ یعنی در ناز و نعمت، و شادیِ قلبی و روحی و جسمیِ وصف ناپذیری که توصیف کنندگان نمیتوانند آن را توصیف نمایند، و عقل حقیقتِ آن را درک نمیکند، به سر میبرند.
(57) (﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَا﴾) و کسانی که به خدا و پیامبرش کفر ورزیده، و آیات خداوند را -که انسان را به حق و راه درست رهنمون مینمایند- دروغ انگاشته، و از آن روی برتافته، یا با آن مخالفت کردهاند، (﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِينٞ﴾) ایشان عذابی خوارکننده دارند، که از بس سخت و دردناک است، و به دلها سرایت میکند، ایشان را خوار و ذلیل میگرداند، چرا که به پیامبر و آیاتش توهین نمودند، و خداوند نیز آنها را به وسیلۀ عذاب خویش مورد توهین قرار داد، و خوار نمود.
(58) این مژده و نویدی بزرگ است برای کسانی که در راه خدا هجرت کرده، و از سرزمین و وطن خود بیرون رانده شده، و فرزندان و اموالشان را برای رضای خدا و یاری کردن دینش ترک نمودهاند؛ و مزد چنین کسانی بر خداوند است، خواه بر بستر خویش بمیرند یا در میدان جهاد کشته شوند. (﴿لَيَرۡزُقَنَّهُمُ ٱللَّهُ رِزۡقًا حَسَنٗا﴾) بدون شک، خداوند به آنان جزا و نعمت نیکویی در جهان برزخ و در روز قیامت خواهد داد و آنها را وارد بهشت خواهد کرد که هر نوع خیر و برکت و هر نیکی و احسان و نعمتهای قلبی و بدنی در آن وجود دارد. و احتمال دارد که معنی آیه چنین باشد: کسی که در راه خدا هجرت کند، خداوند روزی او را در دنیا به عهده گرفته، و به او روزی گسترده و نیکویی خواهد داد -خواه او بر بستر خود بمیرد یا شهید شود- و خداوند ضامن روزی او است. پس نباید گمان کرد که هر کس از سرزمین خود بیرون رود و اموالش را ترک نماید، فقیر و نیازمند خواهد شد، چون روزیدهندۀ او، بهترین روزیدهندگان است. و همانطور که خداوند خبر داده است، پیش آمد؛ و مهاجرین سرزمین و فرزندان و مالهایشان را در راستای یاری کردن دین خدا رها کردند، اما دیری نپایید که خداوند کشورها را برایشان فتح کرد و آنها را حاکم گرداند؛ و اموالی از آن کشورها و شهرها به غنیمت گرفتند که با آن، از ثروتمندترین مردم گردیدند. و بنابراین احتمال فرمودۀ:
(59) (﴿لَيُدۡخِلَنَّهُم مُّدۡخَلٗا يَرۡضَوۡنَهُۥ﴾) یا به این معنا است که خداوند فتح ممالک را -به خصوص فتح مکۀ مکرمه را- نصیب آنان میگرداند، که ـ واقعاً ـ مسلمانان در حالت خوشحالی و خشنودی وارد آن شدند. یا منظور از آن، روزیِ آخرت است که عبارت است از داخل شدن به بهشت. پس آیه هر دو روزی -روزی دنیا و روزیِ آخرتِ- را در بر دارد، و مانعی نیست که نعمتِ دنیا و آخرت هردو مورد نظر باشند، و این معنی نیز صحیح است. (﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَعَلِيمٌ﴾) و خداوند به ظاهر و باطن، و گذشته و آینده آگاه است. (﴿حَلِيمٞ﴾) بردبار و شکیباست؛ مردم از فرمان وی سرپیچی میکنند، و با گناهان بزرگ به مبارزۀ با او برمیخیزند، اما او فوراً آنها را به عذاب گرفتار نمیسازد، با اینکه بر این کار توانایی کامل دارد، بلکه روزی آنها را پیوسته و پی در پی میدهد، و فضل خویش را بر آنان سرازیر مینماید.
(60) مسئله به این منوال است که هر کس مورد ستم قرار بگیرد، برای او جایز است به اندازهای که به او ستم شده است بر جنایتکار ستم نماید؛ و اگر چنین کرد، مورد ملامت قرار نمیگیرد و مقصر نیست؛ و اگر دوباره به او ستم شد، خداوند حتماً او را یاری خواهد کرد، چون او ستمدیده و مظلوم است؛ پس جایز نیست بهخاطر اینکه حق خودش را گرفته است، مورد ستم قرار بگیرد. بنابراین کسی که دیگری را -چون بر او ستم کرده است- مجازات نماید، خداوند چنین کسی را یاری میکند. پس کسی که هیچ احدی را مورد ستم و مجازات قرار نداده است، اگر مورد ستم قرار بگیرد و بر او جنایت شود، یاری خداوند به او نزدیکتر است. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞ﴾) بدون شک، خداوند بخشایندۀ آمرزگار است؛ یعنی گناهکاران را میآمرزد، و فوراً آنها را عذاب نمیدهد، و گناهانشان را از بین میبرد و آثارشان را از آنها دور مینماید. آمرزش و بخشایش، صفت ذاتی خداوند است، و بندگانش را در هر زمانی میآمرزد. پس برای شما مظلومان که مورد جنایت قرار گرفتهاید، شایسته است که ببخشید و گذشت کنید تا خداوند نیز با شما چنین رفتار نماید. ﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ﴾ پس هر کس ببخشد و به اصلاح بپردازد، پاداش او بر خداوند است.
(61) خداوند ذاتی است که این احکام نیکو و دادگرانه را برایتان مشروع نموده، و در تقدیر و تدبیرش به خوبی و نیکویی عمل مینماید. خداوندی که (﴿يُولِجُ ٱلَّيۡلَ فِي ٱلنَّهَارِ﴾) شب را در روز داخل میگرداند، و روز را بعد از شب میآورد، و بر یکی از آن دو میافزاید، و از دیگری میکاهد و برعکس؛ و بر اثر آن، فصلها بهوجود میآیند، و منافع شب و روز و خورشید و ماه محقق میشود که از بزرگترین نعمتهای الهی برای بندگان است، و این برای آنان ضروری و لازم میباشد. (﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُ﴾) و خداوند شنوا است، و همۀ صداها را -علی رغم اینکه به زبانهای مختلفی هستند، و هریک نیاز مختلفی دارند- میشنود. (﴿بَصِيرٞ﴾) بینا است، و خیزش و حرکت مورچۀ سیاه را در زیرِ صخرۀ سنگ و در شبِ تاریک میبیند. ﴿سَوَآءٞ مِّنكُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّيۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ﴾ [برای او] یکسان است؛ کسی که پنهانی سخن بگوید، و آن کس که آشکارا بگوید؛ و آنکه خویشتن را در شب پنهان گرداند و در روز آشکارا حرکت نماید.
(62) (﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ﴾) آن همه قدرت و حکم و احکامی که خداوند از آن برخوردار است، بدان جهت است که خداوند حق است؛ یعنی پایدار است، و همواره بوده و هست. اول است، و پیشاز او هیچ چیزی نبوده است؛ و آخر است، و بعد از او چیزی نیست. اسماء و صفاتش کامل است، و وعدهاش راستین. او ذاتی است که وعدهاش حق، و ملاقات و دیدارش حق، و دین او حق، و عبادتش حق، و همیشه ماندگار است. (﴿وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ﴾) و بتها و انبازان، و حیوانات و جماداتی که به جز او به فریاد خوانده شده و پرستش میشوند، باطلاند؛ خودشان باطل، و عبادتشان نیز باطل است؛ چون آنها به چیزی دست انداختهاند که نابود شدنی و از بین رفتنی است؛ در نتیجه عبادت و پرستش آن بیهوده و باطل است. (﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ﴾) و همانا خداوند والا و بزرگوار است (﴿ٱلۡعَلِيُّ﴾) یعنی هم در ذات والا است و بر بالای همۀ مخلوقات قرار دارد، و هم در منزلت و مقام، و دارای صفات کامل است؛ و هم در قدرت و تسلط والاست و بر همۀ مخلوقات چیره و غالب است. (﴿ٱلۡكَبِيرُ﴾) و نیز هم در ذات عظیم است و هم در اسما و صفاتش. و از مظاهر عظمت و بزرگیاش، این است که آسمانها و زمین در روز قیامت در قبضۀ اویند؛ و آسمانها را با دست راستش درهم میپیچد. کرسی و قلمرو فرمانرواییاش، آسمان و زمین را در بر گرفته است؛ و همۀ بندگان در اختیار او هستند. پس جز با خواست و مشیّت خداوند تصرف نمیکنند و کاری انجام نمیدهند، و جز با خواست و ارادۀ او حرکت نمیکنند و از حرکت باز نمیایستند. حقیقت کبریا و بزرگی خدا را جز او کسی نمیداند؛ و هیچ فرشتۀ مقرب و هیچ پیامبری آن را نمیداند. از هر صفتِ کمال و کبریا و شکوهی برخوردار است، و او هریک ازاین صفتها را بهطور کامل داراست. از کبریایی او، این است که اهل آسمانها و زمین هر عبادتی را برای او انجام میدهند؛ و هدف از آن، بزرگداشت و تعظیم خداوند است. به همین جهت «تکبیر» شعار و نشانۀ عبادتهای بزرگ مانند نماز و غیره است.
(63) در اینجا خداوند آدمی را، به نگریستن در آیاتی که بر یگانگی و کمال او دلالت مینماید، تشویق میکند، پس فرمود: (﴿أَلَمۡ تَرَ﴾) آیا با چشمان و بینش خود مشاهده نکردهای که (﴿أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ﴾) خداوند از آسمان آبی را فرو میفرستد؛ و بر زمین خشک که تمام درختان و گیاهانش خشک شدهاند، میباراند، (﴿فَتُصۡبِحُ ٱلۡأَرۡضُ مُخۡضَرَّةً﴾) آنگاه زمین سرسبز و خرم میگردد. پس کسی که زمین را بعد از خشکی و مرگش زنده مینماید، مردگان را نیز، بعد از آنکه تبدیل به استخوانهایی پوسیده شدند، زنده میگرداند. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٞ﴾) بیگمان خداوند باریک بین است، و درون اشیا و امور پوشیده و پنهان را میبیند؛ و با لطف است، و خیر و خوبی را به بندگان میرساند، و شر و بدی را از آنها دور مینماید؛ و همۀ اینها را طوری انجام میدهد که در بسیاری مواقع بر بندگانش پوشیده میماند. و از لطف خداوند [نسبت به بندگان]، این است که توانایی و کمال اقتدارش را در انتقام گرفتن، به بندهاش نشان میدهد؛ اما بعد از آنکه در آستانۀ نابودی قرار گرفت، به داد او میرسد و لطفش را برای او آشکار میکند. و از لطف خداوند، این است که محل فرود قطرات باران، و جای رویش بذرهای زمین را میداند. پس آب را به محل همان بذر میبرد ـ بذری که از خلائق و مردم پنهان استـ سپس انواع گیاهان میرویند. (﴿خَبِيرٞ﴾) و به امور پنهان و پوشیده، آگاه است.
(64) (﴿لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، همه آفریده و بندگان اویند؛ و خداوند با فرمانروایی و حکمت و کمال اقتدار خود، در آنها تصرف مینماید، و کسی دیگر در این میان اختیاری ندارد. (﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ ٱلۡغَنِيُّ﴾) و او بینیاز است، و دارای بینیازیِ مطلق میباشد، و از هر جهت مستغنی میباشد. و از بینیازیِ او، این است که به هیچ کدام از آفریدههایش نیاز ندارد؛ و از سرِ ناتوانی و خواری به آنها پناه نمیبرد؛ و کمبودی ندارد که آن را به وسیلۀ آنان جبران نماید. او نیازی ندارد که کسی را به همسری و فرزندی گیرد. و از بی نیازیاش این است که نمیخورد و نمینوشد؛ و به آنچه مردم بدان نیاز دارند، به هیچ وجهی نیاز ندارد. پس او دیگران را خوراک میدهد، ولی خوراک داده نمیشود. و از بینیازیاش این است که آفریدگان همه، در آفرینش و زندگی دینی و دنیایی خود، به او نیاز دارند. و یکی از مصادیق بینیازیاش این است که اگر همۀ موجوداتِ آسمانها و زمین -آنهایی که زندهاند و آنهایی که مردهاند در یک میدان جمع شوند، و هریک از آنها تا آنجا که دلش بخواهد، از خداوند طلب نماید، و خداوند به هر یک از آنها بیش از آنچه بخواهد -ببخشد، این کار از ملک و پادشاهی او چیزی نمیکاهد. و از بینیازیاش این است که دست سخاوت و خیر و برکتش را، در شب و روز گشوده است؛ و چیزهایی را در بهشت قرار داده که هیچ چشمی مانند آن را ندیده، و هیچ گوشی آن را نشنیده، و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است. (﴿ٱلۡحَمِيدُ﴾) در ذات و در نامهایش پسندیده و ستوده است، چون نامهایش نیکویند. و در صفاتش نیز ستوده است، چون همۀ صفتهای او صفات کمالاند. و در کارهایش پسندیده میباشد، چون کارهای او سرشار از عدل و احسان و رحمت و حکمت است. و نیز در شرع و قانون خویش ستوده است، چون جز به آنچه مصلحت است، فرمان نمیدهد؛ و جز از آنچه که فساد محض است یا فسادش بیشتر است، نهی نمینماید. تنها خداوند، شایستۀ ستایش است؛ ستایشی که آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، و بندگانش، توان ادای آن را ندارند؛ ستایشی که خود گویندۀ آن است، و برتر است از آنچه که بندگان، وی را ستایش میکنند. و او بهخاطر توفیقاتی که به بندگان موفقّش ارزانی میدارد، نیز بهخاطر خوار کردن کسانی که خوارشان نموده است، قابل ستایش است. و او در ستایش و حمدِ خویش، بینیاز است؛ و در بینیازیاش، ستوده و پسندیده میباشد.
(65) آیا با چشم سر و دل، نعمت فراگیر و فراوان پروردگارت را مشاهده نکردهای که (﴿أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) همانا خداوند، حیوانات و گیاهان و جماداتی را که در زمین هستند، فرمانبردارتان نموده است. پس همۀ آنچه در زمین است، فرمانبردار انسان میباشد؛ حیوانات مسخر و مطیع انساناند، تا بر آنها سوار شوند و بارهایشان را بر آنها حمل نمایند، و کارهایشان را با کمک آنها انجام دهند، و از گوشت آنها بخورند و انواع استفادهها را از آنها ببرند. و درختان و میوههایش مسخرِ انساناند، از آن تغذیه مینمایند، و خداوند به انسان توانایی کاشتن و استفاده کردن از آن را داده است. و معدنهایی را مسخر انسان نموده تا آن را استخراج کند و از آن استفاده نماید. (﴿وَٱلۡفُلۡكَ﴾) و کشتیها را برایتان رام و مسخر کرده است، (﴿تَجۡرِي فِي ٱلۡبَحۡرِ﴾) به فرمان او در دریا شناورند، و کالاهای تجاری شما را حمل میکنند، و شما را از جایی به جایی دیگری میرسانند، و از دریا زیورآلاتی بیرون میآورید که میپوشید، (﴿وَ﴾) و از جملۀ رحمت و مهربانیاش نسبت به شما، این است که او (﴿يُمۡسِكُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ﴾) آسمان را نگاه میدارد، و نمیگذارد بر زمین فرو افتد. پس اگر رحمت و قدرت الهی نبود، آسمان بر زمین میافتاد؛ و همۀ آنچه را که بر روی زمین است، هلاک و نابود میکرد ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُمۡسِكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَاۚ وَلَئِن زَالَتَآ إِنۡ أَمۡسَكَهُمَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ كَانَ حَلِيمًا غَفُورٗا﴾ همانا خداوند آسمانها و زمین را نگاه میدارد تا از جای کنده نشوند؛ و چنانچه کنده شوند، کسی جز او نمیتواند آنها را نگاه دارد. بیگمان او بردبار و آمرزنده است. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾) بدون شک، خداوند نسبت به بندگان، بخشایندۀ مهربان است؛ و از پدر و مادرشان و از خودشان نسبت به آنان، مهربانتر است. بنابراین برای آنان خیر و خوبی را میخواهد، اما انسانها برای خودشان بدی و زیان را میطلبند. و از جملۀ رحمت الهی، این است که همۀ این چیزها را برای آنان مسخر و فرمانبردار نموده است.
(66) (﴿وَهُوَ ٱلَّذِيٓ أَحۡيَاكُمۡ﴾) و خداوند ذاتی است که شما را زندگی بخشیده، و شما را از عدم و نیستی به وجود آورده است، (﴿ثُمَّ يُمِيتُكُمۡ﴾) و بعد از آنکه شما را زنده گرداند، [دوباره] شما را میمیراند، (﴿ثُمَّ يُحۡيِيكُمۡ﴾) و پس از مردنتان شما را زنده مینماید؛ و نیکوکار را به نیکیاش پاداش میدهد، و بدکار را به خاطر بدکاریاش سزا میدهد. (﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَكَفُورٞ﴾) بیگمان انسان در برابر نعمتهای خدا ناسپاس است، و به احسان او اعتراف نمینماید، بلکه چه بسا به رستاخیز و قدرت و توانایی پروردگارش کفر میورزد.
(67) خداوند متعال خبر میدهد که او برای هر ملتی، آیین و عبادتی را مقرّر داشته است، (﴿مَنسَكًا﴾) به گونهای که در برخی امور با یکدیگر فرق دارند، با اینکه همه از عدل وحکمت او برخوردارند. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿لِكُلّٖ جَعَلۡنَا مِنكُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰكِن لِّيَبۡلُوَكُمۡ فِي مَآ ءَاتَىٰكُمۡ﴾ برای هریک از شما، آیین و برنامهای مقرر داشتهایم؛ و اگر خداوند میخواست، شما را ملت واحدی قرار میداد، اما تا شما را، در آنچه به شما داده است، بیازماید. (﴿هُمۡ نَاسِكُوهُ﴾)که آنها برابرِ آن آیین عمل میکنند. پس نباید بیسوادانِ مشرک و جاهل، آشکارا اعتراض کنند؛ زیرا وقتی رسالت پیامبر با دلایل متقن ثابت گردید، همه باید آنچه را که آورده است، بپذیرند و اعتراض نکنند. بنابراین فرمود: (﴿فَلَا يُنَٰزِعُنَّكَ فِي ٱلۡأَمۡرِ﴾) پس نباید دربارۀ این امور با تو ستیز کنند؛ یعنی تکذیبکنندگان نباید با تو به مجادله و ستیز بپردازند، و بر آنچه برایشان آوردهای، به عقلهای فاسدشان استناد کرده و اعتراض نمایند. همچنانکه در رابطه با حلال بودنِ حیوان مرده، بر اساس قیاس فاسدشان منازعه و مجادله نمودند و گفتند: «از حیوان مرداری که خود کشتهاید، میخورید؛ و آنچه را که خداوند کشته است، نمیخورید؟!» و مانند اینکه گفتند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡبَيۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْ﴾ خرید و فروش، همانندِ رباست. و دیگر اعتراضاتی که لازم نیست برای همۀ آنها جوابی آورده شود، در حالی که آنان اصل رسالت را نمیپذیرند درحالیکه جای هیچ مجادله و اعتراضی نیست؛ چرا که هر سخن جایی دارد، و هر نکته مقامی. پس کسی که اعتراض میکند و منکرِ رسالت پیامبر است، اگر میپندارد با مجادله راهیاب میگردد، به او گفته میشود: ما با تو فقط در مورد اثبات رسالت و عدمِ آن سخن میگوییم، وگر نه، پافشاری بر نکتهای خاص در میان رسالت، بیانگر آن است که مقصد او سرسختی و لجاجت و ناتوان ساختن است. بنابراین خداوند پیامبرش را فرمان داد تا با حکمت و پندِ نیکو به سوی پروردگارش دعوت دهد، و این راه را ادامه دهد، خواه کسانی اعتراض کنند یا نه. و خداوند به وی فرمود: شایسته است که هیچ چیزی، تو را از دعوت کردن دور نکند؛ چون تو (﴿لَعَلَىٰ هُدٗى مُّسۡتَقِيمٖ﴾) بر راه راست هستی، راهی که انسان را به هدف و مقصد میرساند، و این راه، شناخت حق و عمل کردن به آن را دربر دارد. پس تو به کارت و به راه خویش اعتماد و یقین داری؛ و این اعتماد و یقین، باعث صلابت تو در انجام فرمان پروردگارت میشود. و تو بر چیز مشکوکی قرار نداری؛ و یا سخن دروغی نیاوردهای تا همراه با مردم و در راستای تأمین خواستهها و نظرهایشان حرکت کنی؛ و اعتراض آنها، تو را باز ایستادند. خداوند متعال در فرمودهای دیگر نیز پیامبر را به همین امر سفارش میکند: ﴿فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنَّكَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِينِ﴾ پس بر خداوند توکل کن، بیگمان تو برحقِ آشکار هستی. فرمودۀ الهی: (﴿إِنَّكَ لَعَلَىٰ هُدٗى مُّسۡتَقِيمٖ﴾) پاسخی است به کسانی که به امور جزئیِ شریعت اعتراض مینمایند؛ زیرا همۀ آنچه پیامبر آورده است، هدایت و رهنمون است؛ و هدایت بصیرتی است که آدمی به وسیلۀ آن، در اصول و فروع راهیاب میشود؛ و آن مسائلی هستند که خوبی و عدل و حکمتِ آن، با عقل و فطرت سالم شناخته میشود؛ و این، با اندیشیدن در جزء جزء آنچه بدان امر شده، و یا از آن نهی بهعمل آمده است، شناخته میشود.
(68) بنابراین خداوند او را دستور داد، تا در این حالت، از مجادله با آنها دوری نماید. پس فرمود: (﴿وَإِن جَٰدَلُوكَ فَقُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ﴾) و اگر با تو به مجادله پرداختند، بگو: خداوند به آنچه میکنید، آگاهتر است؛ یعنی اهداف و نیتهای شما را میداند، و شما را بر آن مجازات خواهد کرد، و او (﴿يَحۡكُمُ بَيۡنَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَ﴾) روز قیامت در میان شما، دربارۀ آنچه اختلاف میورزید، داوری میکند. پس هرکس بر راه راست باشد، از اهل بهشت است؛ و هر کس از راه راست منحرف گردد، اهل جهنم است. و آنچه که موجب کمال داوری خداوند میگردد، این است که آگاهی و شناخت او بیکران است.
(69) بنابراین خداوند او را دستور داد، تا در این حالت، از مجادله با آنها دوری نماید. پس فرمود: (﴿وَإِن جَٰدَلُوكَ فَقُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ﴾) و اگر با تو به مجادله پرداختند، بگو: خداوند به آنچه میکنید، آگاهتر است؛ یعنی اهداف و نیتهای شما را میداند، و شما را بر آن مجازات خواهد کرد، و او (﴿يَحۡكُمُ بَيۡنَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَ﴾) روز قیامت در میان شما، دربارۀ آنچه اختلاف میورزید، داوری میکند. پس هرکس بر راه راست باشد، از اهل بهشت است؛ و هر کس از راه راست منحرف گردد، اهل جهنم است. و آنچه که موجب کمال داوری خداوند میگردد، این است که آگاهی و شناخت او بیکران است.
(70) بنابراین آگاهی بیحد و حصر، و احاطۀ کتابش را بیان نمود و فرمود: (﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾) آیا ندانستهای که خداوند آنچه را در آسمان و زمین است، میداند؛ و هیچ چیزی از امور ظاهری و باطنی، کوچک و بزرگ، گذشته و آینده، بر او پوشیده نیست؟! خداوند این علم و آگاهی را -که همۀ آنچه را در آسمانها و زمین است- احاطه نموده، در لوح محفوظ ثبت و ضبط کرده است. وقتی خداوند قلم را آفرید، به او فرمود: بنویس. گفت: چه بنویسم؟ فرمود: همۀ آنچه را که تا روز قیامت انجام میشود، بنویس. (﴿إِنَّ ذَٰلِكَ فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ﴾) بیگمان این کار برای خداوند آسان و ساده است، گرچه شما نمیتوانید آن را تصور نمایید، ولی برای خداوند آسان است که علم و دانشِ او همه چیز را فرا بگیرد؛ و آن را در کتابی، مطابق با واقعیت بنویسد.
(71) خداوند حالات کسانی را که به او شرک میورزند و چیزهایی را با او برابر میدارند، بیان کرده و میفرماید: دارای زشتترین حالت میباشند، و آنها دلیلی بر آنچه کردهاند، ندارند. پس به کار خود آگاهی ندارند، بلکه از روی تقلید چنین میکنند؛ کارشان تقلید محض است، و آن را از پدران و نیاکان گمراهشان فراگرفتهاند. گاهی انسان کاری را انجام میدهد، اما نمیداند دلیلی بر صحت آن وجود دارد یا خیر، ولی در واقع بر صحت آن دلیل هست، اما او نسبت به آن بیخبر است. و در اینجا خبر داد که خداوند در این مورد، حجّت و دلیلی نازل نفرموده است؛ یعنی حجتی که بر صحتِ پرستش غیر خدا دلالت نماید و آن را جایز قرار دهد، نازل نفرموده، بلکه دلایل و حجتهای قاطعی بر فاسد و باطل بودن آن نازل نموده است. سپس ستمکارانشان را که با حق مخالفت میورزند، تهدید نمود و فرمود: (﴿وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِن نَّصِيرٖ﴾) و ستمکاران هیچ یاوری ندارند که آنها را از عذاب خدا نجات دهد. پس آیا کسانی که نمیدانند چکار میکنند، قصد پیروی از آیات و هدایت خدایی را دارند، آنگاه که به نزد آنها میآید، یا به باطلی که بر آن هستند راضی و خشنود میگردند؟! این مطالب را در فرمودۀ خویش بیان کرد و فرمود:
(72) (﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٖ﴾) و هنگامی که آیاتِ روشن ما بر آنها خوانده شود -که آیات بزرگ الهی، در بر گیرندۀ حق، و روشنگرِ حقیقت از باطل میباشند- به آن توجه نمیکنند، (﴿تَعۡرِفُ فِي وُجُوهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلۡمُنكَرَ﴾) و ناخوشی را در چهرۀ کافران میبینی؛ و چون از آن نفرت دارند، اخم و تخم و آثارِ خشم و کینه در چهرههایشان هویدا است. (﴿يَكَادُونَ يَسۡطُونَ بِٱلَّذِينَ يَتۡلُونَ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَا﴾) بلکه نزدیک است به کسانی حملهور شوند که آیات ما را بر آنان میخوانند؛ یعنی نزدیک است از شدت نفرت و دشمنی با حق، به کشتن و زدن آنها اقدام نمایند. پس این است حالتِ بدِ کافران، و شر آنان بسیار فراوان است؛ ولی شر بزرگتر، حالت و سرانجام آنهاست که به آن دچار میشوند، بنابراین فرمود: (﴿قُلۡ أَفَأُنَبِّئُكُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِكُمُۚ ٱلنَّارُ وَعَدَهَا ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ﴾) بگو: «آیا شما را به بدتر از آن خبر دهم؟ آن آتش دوزخ است که خداوند به کافران وعده داده است، و بد سرانجامی است!» و شر و بدی جهنم، پایان ناپذیر است؛ و بر ناگواری و زشتی آن همواره اضافه میشود.
(73) این مثالی است که خداوند برای زشتیِ پرستشِ بتها، و بیانِ نقصانِ عقلهای عبادتکنندگان و ناتوانی همگان زده است، پس فرمود: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ﴾) خطاب به مؤمنان و کافران است؛ و در این رهگذر، به علم و بینش مؤمنان افزوده میگردد، و بر کافران حجت اقامه میشود. (﴿ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓ﴾) مثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید؛ و آنچه را در بر دارد، بفهمید؛ و نباید با دلهای غافل و گوشهای رویگردان، با آن روبهرو شوید، بلکه باجان و دل به آن گوش بسپارید، (﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾) همانا کسانی را که شما به جز خدا به کمک میخوانید و پرستش میکنید، (﴿لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا﴾) هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند، مگسی که یکی از حقیرترین و پست ترین مخلوقات است؛ پس آنها توانایی آفریدن این مخلوق ضعیف را ندارند، و به طریق اولی، توانِ آفرینش بالاتر از آن را ندارند. (﴿وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن يَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَيۡٔٗا لَّا يَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُ﴾) و اگر همگان برای آفرینش آن دست به دست یکدیگر بدهند، نخواهند توانست چنین کاری را بکنند؛ و اگر مگس چیزی را از آنها بستاند، نمیتوانند آن را از او باز پس بگیرند و برهانند، و این نهایت ناتوانی و ضعف است. (﴿ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ﴾) هم طالب ـ که عبارت است از آنچه به غیر از خدا پرستش میشود ـ ناتوان است، (﴿وَٱلۡمَطۡلُوبُ﴾) و هم مطلوب که مگس است. پس هر دو ضعیفاند؛
(74) و ضعیفتر از هر دو، کسانی هستند که به سوی این ناتوانان دست کمک دراز نمایند، و آنان را به جای پروردگار جهانیان قرار دهند. پس ایشان (﴿مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓ﴾) خدا را آنگونه که باید بشناسند، نشناختهاند؛ زیرا فقیری را که از هر جهت ناتوان است، با توانگری که از هر جهت تواناست، برابر دانستهاند. کسی را که اختیاری ندارد و نمیتواند به دیگری سود و زیانی برساند، و نمیتواند مرگ و زندگی و رستاخیز بیاورد، با کسی که فایده دهنده و زیان رساننده، بخشنده و محروم کننده و مالک و پادشاه و صاحب هر نوع تصرف است، برابر قرار دادهاند. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾) بیگمان، خداوند توانای پیروزمند است؛ یعنی قدرت و تواناییاش کامل است، و از کمالِ قدرت و قوت او این است که بندگان در اختیار او هستند، و هیچ حرکت و سکونی جز با خواست و ارادۀ او صورت نمیپذیرد. پس هر چه خدا بخواهد میشود، و هرچه نخواهد نمیشود. و از کمالِ قدرتش این است که آسمانها و زمین را ثابت نگاه داشته، و همۀ آفریدگان را با یک فریاد برمیانگیزد. و از کمالِ قدرتش این است که ستمگران و ملتهای سرکش را، به چیزی ساده و اندکی از عذابش هلاک و نابود میکند.
(75) وقتی خداوند کمال و قدرت خویش، و ضعف و ناتوانی بتها را بیان نمود؛ و فرمود او معبود راستین است، فضل و امتیازِ پیامبران را نیز بیان نمود و فرمود: (﴿ٱللَّهُ يَصۡطَفِي مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِ﴾) خداوند از میان فرشتگان و از میان مردم، رسولانی را برمیگزیند؛ یعنی ازمیان فرشتگان، پیام آوران و رسولانی را بر میگزیند؛ نیز از میان مردم، رسولانی را انتخاب میکند که بهترینِ آن نوع هستند؛ و بیش از همه، دارای صفات والا؛ و بیش از دیگران، سزاوار گزینش و انتخاب میباشند. پس پیامبران، به طور مطلق برگزیده ترین بندگاناند؛ و خداوند -که آنها را برگزیده و انتخاب کرده است- از حقیقت اشیا آگاه است، و اینطور نیست که چیزی را بداند و چیزی را نداند. و کسی که آنها را برگزیده است، شنوای بینا است، و او ذاتی است که علم و شنوایی و بیناییاش همه چیز را احاطه کرده است؛ پس انتخاب او، از روی علم و آگاهی صورت گرفته است؛ و آنها شایستگیِ رسیدن به این مقام را دارند، و صلاحیت آن را دارند که به آنان وحی شود. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱللَّهُ أَعۡلَمُ حَيۡثُ يَجۡعَلُ رِسَالَتَهُۥ﴾ خداوند بهتر میداند که رسالت خویش را کجا قرار دهد. (﴿وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ﴾) و کارها به سوی خدا بازگردانده میشود؛ یعنی او پیامبران را میفرستد تا مردم را به سوی خدا دعوت کنند؛ پس برخی از مردم اجابت مینمایند، و برخی دعوت پیامبران را نمیپذیرند؛ برخی عمل مینمایند، و برخی سر باز میزنند. پس وظیفۀ پیامبران همین است، اما سزا و جزا دادن بر این عملها، در دست خداست، و هیچ فضل و عدلی از جانب او از بین نمیرود.
(76) وقتی خداوند کمال و قدرت خویش، و ضعف و ناتوانی بتها را بیان نمود؛ و فرمود او معبود راستین است، فضل و امتیازِ پیامبران را نیز بیان نمود و فرمود: (﴿ٱللَّهُ يَصۡطَفِي مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِ﴾) خداوند از میان فرشتگان و از میان مردم، رسولانی را برمیگزیند؛ یعنی ازمیان فرشتگان، پیام آوران و رسولانی را بر میگزیند؛ نیز از میان مردم، رسولانی را انتخاب میکند که بهترینِ آن نوع هستند؛ و بیش از همه، دارای صفات والا؛ و بیش از دیگران، سزاوار گزینش و انتخاب میباشند. پس پیامبران، به طور مطلق برگزیده ترین بندگاناند؛ و خداوند -که آنها را برگزیده و انتخاب کرده است- از حقیقت اشیا آگاه است، و اینطور نیست که چیزی را بداند و چیزی را نداند. و کسی که آنها را برگزیده است، شنوای بینا است، و او ذاتی است که علم و شنوایی و بیناییاش همه چیز را احاطه کرده است؛ پس انتخاب او، از روی علم و آگاهی صورت گرفته است؛ و آنها شایستگیِ رسیدن به این مقام را دارند، و صلاحیت آن را دارند که به آنان وحی شود. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱللَّهُ أَعۡلَمُ حَيۡثُ يَجۡعَلُ رِسَالَتَهُۥ﴾ خداوند بهتر میداند که رسالت خویش را کجا قرار دهد. (﴿وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ﴾) و کارها به سوی خدا بازگردانده میشود؛ یعنی او پیامبران را میفرستد تا مردم را به سوی خدا دعوت کنند؛ پس برخی از مردم اجابت مینمایند، و برخی دعوت پیامبران را نمیپذیرند؛ برخی عمل مینمایند، و برخی سر باز میزنند. پس وظیفۀ پیامبران همین است، اما سزا و جزا دادن بر این عملها، در دست خداست، و هیچ فضل و عدلی از جانب او از بین نمیرود.
(77) خداوند بندگان مومن خویش را به برپا داشتن نماز فرا میخواند، و رکوع و سجده را به طور ویژه بیان کرد؛ چرا که دارای فضیلت، و رکن نماز میباشند. و بندگانش را به پرستش خویش دستور داد که پرستشِ او، روشنیبخشِ چشمان و تسلّی دهندۀ دلهای غمگین است، و میفرماید: او پروردگارِ بندگان است، و بر آنها احسان مینماید، و این اقتضا میکند که عبادت را خالصانه برای او انجام دهند، و آنها را به طور عموم به کار خوب و نیک فرمان داد. و خداوند رستگاری را، به انجامِ این کارها منوط کرد و فرمود: (﴿لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾) تا رستگار شوید؛ یعنی تا به امر مطلوب و مورد علاقه دست یازید، و از امر ناگوار و ترسناک نجات یابید. پس به جز اخلاص در پرستشِ آفریننده، و تلاش در رساندنِ فایده به بندگان، راهی برای رستگاری وجود ندارد؛ و هر کس به این فهم توفیق یابد، او به اوج سعادت و رستگاری و موفقیت دست یافته است.
(78) (﴿وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦ﴾) و در راه خدا جهاد کنید، آنگونه که شایستۀ جهاد در راه اوست. و جهاد به معنیِ بذل نهایت توانایی و تلاش برای رسیدن به هدف است. پس جهاد در راه خدا آنگونه که شایستۀ جهاد در راه اوست؛ یعنی انجام دادنِ کاملِ دستور خدا، و دعوت نمودن مردم به راه او -به هر وسیلهای که انسان را به خدا میرساند- از قبیل: اندرز گفتن، تعلیم، جنگ، گفتگو، توسل به زور، وعظ و غیره. (﴿هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡ﴾) او شما را ـای گروه مسلمانانـ از میان مردم برگزیده، و دین را برای شما انتخاب نموده، و آن را برایتان پسندیده، و بهترین کتابها و بهترین پیامبران را برایتان انتخاب نموده است. پس در مقابل این عطیه و بخشش، آنگونه که شایسته است در راه خدا جهاد کنید. و از آنجا که شاید کسی گمان ببرد فرمودۀ الهی: (﴿وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦ﴾) از باب مکلف کردن انسان به چیزی است که طاقت آن را ندارد، یا از باب مکلف کردن انسان به چیزی است که انجام آن بر او دشوار و سنگین میباشد، برای اینکه چنین توهّم و گمانی پیش نیاید، فرمود: (﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖ﴾) و در دین، هیچ کار دشوار و سنگینی را بردوش شما نگذشته است؛ یعنی دین را پر مشقت و سخت نکرده، بلکه آن را بسیار آسان و ساده گردانده، و جز به آنچه که برای انسان آسان است و در انجام آن احساس سنگینی و دشواری نمیکند، دستور نداده است. و هر گاه اسبابی پیش بیاید که ایجاب کند امورات دین تخفیف یابد و آسانتر شود، یا آن را کاملاً ساقط نموده، و یا آن را سبکتر کرده است. و از این آیه یک قاعدۀ شرعی استنباط میشود، و آن این است که مشقت، آسانی را میطلبد؛ و به هنگام ضرورت، انجام امور ممنوع جایز خواهد بود. پس بسیاری از احکام فرعی که در کتابهای احکام معروفاند، در این قاعده داخل میباشند. (﴿مِّلَّةَ أَبِيكُمۡ إِبۡرَٰهِيمَ﴾) آیین و اوامری که ذکر شد، آیین پدرتان ابراهیم است که همواره بر آن بود. پس شما نیز بدان پایبند باشید، و به آن چنگ بزنید. (﴿هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ﴾) او قبلاً شما را مسلمان نامیده است؛ یعنی پیش از این و در کتابهای گذشته معروف و مشهور است که ابراهیم شما را مسلمان نامیده است. (﴿وَفِي هَٰذَا﴾) و در این کتاب و در این شریعت نیز مسلمان نامیده شدهاید؛ یعنی در گذشته و حال همواره نامتان همین بوده است. (﴿لِيَكُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيۡكُمۡ﴾) تا این پیامبر بر اعمال خوب و بدتان بر شما گواه باشد، (﴿وَتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾) و شما هم گواهانِ بر مردم باشید، چون شما بهترین امت هستید که از میان مردم سر برآوردهاید؛ امتی میانه و عادل و برگزیده هستید، و برای پیامبران گواهی میدهید که آنها پیام الهی را به ملتهای خود رساندهاند، و بر ملتها گواهی میدهید که پیامبرانشان پیام خدا را به آنها رساندهاند، و براساس آنچه که خداوند در کتابش، شما را از آن آگاه کرده است، این گواهی را میدهید. (﴿فَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾) پس نماز را با همۀ ارکان و شرایط و حدود و لوازماتش برپا دارید. (﴿وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾) وزکات اموالتان را -که بر شما فرض است- به مستحقان بپردازید، تا با این کار، سپاس خداوند را- به خاطر نعمتهایی که به شما داده است- به جای آورید. (﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِٱللَّهِ﴾) و به خدا چنگ زنید. یعنی به او پناه ببرید، و در این راه بر او توکل کنید، و هرگز بر قدرت و حرکت خود تکیه ننمایید. (﴿هُوَ مَوۡلَىٰكُمۡ﴾) او، یاور و سرپرستِ شما و اموراتِ شماست. پس به تدبیر شئون شما میپردازد، و به بهترین وجه امورات شما را میگرداند. (﴿فَنِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ﴾) چه یاور و سرور نیک، و چه مددکار و کمک کنندۀ خوبی است! یعنی خداوند، بهترین یاور است برای کسی که او را یاری کند، و چنین کسی حتماً به هدفش میرسد. (﴿وَنِعۡمَ ٱلنَّصِيرُ﴾) و خدا هر کس را یاری کند، او بهترین یاری کننده و مددکار است، و هر امر ناگواری را از او دور مینماید.