(1) پیشتر گذشت که مدّثّر و مزّمّل یک معنی دارند، و خداوند پیامبرش را به تلاش برای انجام عبادتهای الهی فرمان داده است، عبادتهایی که مربوط به خود انسان میشود و عبادتهایی که به دیگران ارتباط پیدا میکند. پس قبلاً به عبادتهای با فضیلت و بزرگواری فرمان داد که مربوط به خود انسان میشود، نیز او را به شکیبایی ورزیدن در برابر اذیّت و آزار قومش دستور داد.
(2) و در اینجا خداوند پیامبر را به آشکار کردن دعوت، و بیم دادن به صورت علنی فرمان میدهد. و میفرماید: (﴿قُمۡ فَأَنذِر﴾) با جدّیّت و نشاط برخیز، و مردم را با گفتار و کردار، و با بیان حقیقت آنچه که آنان را از آن برحذر میداری، بترسان، تا آنچه را که بر آن هستند رها کنند و مقصود تحقق یابد.
(3) (﴿وَرَبَّكَ فَكَبِّرۡ﴾) و با یکتاپرستی، خداوند را بزرگ بدار؛ و قصد و هدفت از بیم دادن، جلب رضایت خدا باشد؛ و اینکه مردم او را تعظیم نمایند و وی را پرستش کنند.
(4) (﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرۡ﴾) و لباسهایت را پاکیزه بدار. احتمال دارد که منظور از لباسها، همۀ اعمال پیامبر باشد؛ و پاک کردن آن؛ یعنی خالص گرداندن آن و انجام دادن اعمال به کاملترین صورت، و پاک کردن آن از آنچه اعمال را باطل و فاسد و ناقص میگرداند، از قبیل: شرک و ریا و نفاق و خودپسندی و تکبر و غفلت و دیگر چیزهایی که باید بنده در عبادتهایش از آن پرهیز نماید. و پاک کردن لباسها از نجاست در این داخل است؛ چون پاکیزه داشتن لباس خصوصاً در نماز، جزو کمالِ پاکیزه داشتن اعمال است. بسیاری از علما گفتهاند: دور ساختن نجاست از لباس، شرطی از شرایط درست بودن نماز است. و احتمال دارد که منظور از لباسها، لباسهای معروف باشد، و او باید لباسهایش را از همۀ نجاستها و در همۀ اوقات به خصوص به هنگام ایستادن برای نماز پاک بگرداند. پیامبر صلی الله علیه وسلم به پاک کردن ظاهر، امر شده است؛ زیرا پاکی ظاهر جزو کمال پاکی باطن است.
(5) (﴿وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ﴾) احتمال دارد که منظور از «رجز» بتها باشند که به همراه خدا مورد پرستش قرار میگرفتند. پس خداوند پیامبر را به ترک و دوری جستن از بتها و از اقوال و اعمالی که به آنها نسبت داده شده است فرمان داد. و احتمال دارد که منظور از «رجز» همۀ کارها و گفتههای بد باشد. و خداوند پیامبر را به ترک کردن همۀ گناهان کوچک و بزرگ و پنهان و آشکار امر نموده است. پس شرک و گناهانِ پائینتر از آن در این داخل هستند.
(6) (﴿وَلَا تَمۡنُن تَسۡتَكۡثِرُ﴾) و به خاطر نعمتهای دینی و دنیوی که به مردم میدهی، بر آنها منّت مگذار تا به سبب این منت گذاردن، افزونخواهی نمایی و خود را از آنها برتر بدانی. بلکه تا جایی که برایت ممکن است با مردم نیکی کن و نیکی خود را فراموش کن و پاداش خود را از خداوند بخواه؛ و کسی را که با او نیکی و احسان کردهای، با کسی که با وی احسان نکردهای برابر بدان.گفته شده که معنی آیه چنین است: با این هدف چیزی به کسی مده که او بیشتر از آن را به تو بدهد، و نیکیِ تو را جبران نماید. و این ویژۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم خواهد بود.
(7) (﴿وَلِرَبِّكَ فَٱصۡبِرۡ﴾) و به امید پاداش الهی شکیبایی کن؛ و هدف تو از بردباری، رضایت خدا باشد. پس پیامبر صلی الله علیه وسلم از فرمان پروردگارش اطاعت نمود و آن را بلافاصله اجرا کرد، و مردم را بیم داد و همۀ مطالب الهی را برای مردم با آیات روشنگر توضیح داد. و خداوند را تعظیم نمود، و مردم را به تعظیم خدا و پاک کردن اعمال ظاهری و باطنی از هر بدی و ترک کردن همۀ آنچه که به جز خدا پرستش میشود و دوری کردن از بتها و شر و اهل آن دعوت داد. و پیامبر ـ بعد از فضل و منت خدا ـ بر مردم فضل و منت دارد. بدون اینکه از آنها مزد و تشکری خواسته باشد. و به کاملترین صورت برای پروردگارش شکیبایی ورزید. پس بر عبادت خداوند شکیبایی ورزید، و خودش را از نافرمانیها و گناهان برحذر داشت، و در برابر بلاهای دردناکی که خداوند مقدر نموده بود شکیبایی ورزید تا اینکه از پیامبران اولوالعزم برتر گردید. درود و سلام خدا بر همۀ پیامبران باد.
(8) پس هرگاه برای برخاستن از گورها و گرد آمدن مردم برای رستاخیز و حشر در صور دمیده شود.
(9) (﴿فَذَٰلِكَ يَوۡمَئِذٖ يَوۡمٌ عَسِيرٌ﴾) آن روز به خاطر کثرت وحشتها و سختیهایش، روز سختی خواهد بود.
(10) (﴿عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ غَيۡرُ يَسِيرٖ﴾) بر کافران آسان نیست؛ چون آنها از هر خیری ناامید گشتهاند و به هلاکت و نابودی خود یقین کردهاند. مفهوم آن این است که آن روز برای مؤمنان آسان است، همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿يَقُولُ ٱلۡكَٰفِرُونَ هَٰذَا يَوۡمٌ عَسِرٞ﴾ کافران میگویند: «این روزی سخت است.»
(11) این آیات دربارۀ ولید بن مغیره که با حق مخالف بود و به مبارزۀ با خدا و پیامبرش برخاسته بود نازل شدهاند. خداوند او را چنان مذمت کرده که کسی را آنگونه مذمت نکرده است. و این سزای همۀ کسانی است که با حق مخالفت میورزند؛ چنین کسانی در دنیا خوار و رسوا میگردند، و عذاب آخرت خوارکنندهتر و رسواکنندهتر است. پس فرمود: (﴿ذَرۡنِي وَمَنۡ خَلَقۡتُ وَحِيدٗا﴾) مرا واگذار با کسی که او را تک و تنها بدون آنکه مال و خانواده و قبیلهای داشته باشد آفریدم، و او را همچنان پرورش داده و از نعمتهایم برخوردار کردم.
(12) (﴿وَجَعَلۡتُ لَهُۥ مَالٗا مَّمۡدُودٗا﴾) و به او مال فراوانی دادهام
(13) ((وَبَنِينَ شُهُودٗا﴾) و پسرانی به او عطا کردهام که همیشه پیش او حاضر هستند و از آنها استفاده میکند، و نیازهای خود را به وسیلۀ آنان برطرف مینماید، و از آنها کمک میگیرد.
(14) (﴿وَمَهَّدتُّ لَهُۥ تَمۡهِيدٗا﴾) و دنیا و اسباب آن را به او دادهام که به راحتی به خواستههایش میرسد، و هرچه بخواهد و دوست دارد به دست میآورد.
(15) (﴿ثُمَّ يَطۡمَعُ أَنۡ أَزِيدَ﴾) باز با این همه نعمتها و امکاناتی که به او دادهام طمع میورزد که به نعمتهای آخرت دست یازد، همانطور که نعمتهای دنیا را به دست آورده است.
(16) (﴿كَلَّآ﴾) هرگز آن گونه که او طمع میورزد نخواهد بود، بلکه برخلاف مقصود او اتفاق خواهد افتاد. (﴿إِنَّهُۥ كَانَ لِأٓيَٰتِنَا عَنِيدٗا﴾) چون او با آیات ما دشمن است. او آیات ما را شناخت سپس آن را انکار کرد؛ و او را به حق فرا خواند، اما او اطاعت نکرد. او تنها به این بسنده نکرد که از آیات ما رویگردانی نماید، بلکه به ستیز با آیات برخاست و برای ابطال آن کوشید.
(17) سَأُرۡهِقُهُۥ صَعُودًا
(18) (﴿إِنَّهُۥ فَكَّرَ﴾) او با خودش فکر کرد، (﴿وَقَدَّرَ﴾) و آنچه را که در آن فکر کرده بود سنجید تا سخنی بگوید که به وسیلۀ آن قرآن را باطل نماید.
(19) (﴿فَقُتِلَ كَيۡفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيۡفَ قَدَّرَ﴾) مرگ بر او باد! چگونه سنجید و نقشه کشید؟ باز مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟ چون او پا به جایی گذاشت که او و امثالش به آن نخواهند رسید، و این کار در شأن او نیست.
(20) (﴿فَقُتِلَ كَيۡفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيۡفَ قَدَّرَ﴾) مرگ بر او باد! چگونه سنجید و نقشه کشید؟ باز مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟ چون او پا به جایی گذاشت که او و امثالش به آن نخواهند رسید، و این کار در شأن او نیست.
(21) (﴿ثُمَّ نَظَرَ﴾) سپس در آنچه میگفت اندیشه کرد
(22) ((ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ﴾) و آنگاه رو ترش نمود و چهره در هم کشید، و ظاهر او نفرتش را از حق نشان میداد.
(23) (﴿ثُمَّ أَدۡبَرَ وَٱسۡتَكۡبَرَ﴾) سپس روی گرداند و در نتیجۀ تلاش فکری و عملی و قولیاش تکبر ورزید.
(24) (﴿فَقَالَ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ يُؤۡثَر إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا قَوۡلُ ٱلۡبَشَرِ﴾) پس گفت: این قرآن کلام خدا نیست، بلکه سخن انسان میباشد. نیز کلام انسانهای برگزیده و خوب نیست، بلکه کلام انسانهای بد و بزهکار است، از قبیل: دروغگویان و جادوگران. پس هلاک باد! او چقدر از راه راست دور، و چقدر سزاوار هلاکت و شقاوت میباشد. چگونه در ذهن میآید و چگونه در خاطر انسان میگنجد که بزرگترین و برترین کلام که کلام پروردگار بزرگ است با سخن انسانهای نیازمند و ناقص مشابه باشد؟! و چگونه این دروغگوی حقستیز به خود جرأت داد که کلام خداوند متعال را چنین توصیف نماید؟!
(25) (﴿فَقَالَ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ يُؤۡثَر إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا قَوۡلُ ٱلۡبَشَرِ﴾) پس گفت: این قرآن کلام خدا نیست، بلکه سخن انسان میباشد. نیز کلام انسانهای برگزیده و خوب نیست، بلکه کلام انسانهای بد و بزهکار است، از قبیل: دروغگویان و جادوگران. پس هلاک باد! او چقدر از راه راست دور، و چقدر سزاوار هلاکت و شقاوت میباشد. چگونه در ذهن میآید و چگونه در خاطر انسان میگنجد که بزرگترین و برترین کلام که کلام پروردگار بزرگ است با سخن انسانهای نیازمند و ناقص مشابه باشد؟! و چگونه این دروغگوی حقستیز به خود جرأت داد که کلام خداوند متعال را چنین توصیف نماید؟!
(26) پس چنین کسی حقش جز عذاب سخت نیست. بنابراین خداوند متعال فرمود: (﴿سَأُصۡلِيهِ سَقَرَ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا سَقَرُ لَا تُبۡقِي وَلَا تَذَرُ﴾) و او را به دوزخ در خواهم آورد، و تو چه میدانی که [آتش] دوزخ چگونه است؟! هیچ میزانی از سختی و شدت را باقی نمیگذارد مگر اینکه آن را اعمال میکند. [یعنی در اوج شدت و سختی است] و هیچ جایی از کسی که عذاب داده میشود باقی نمیگذارد مگر اینکه به آن میرسد.
(27) پس چنین کسی حقش جز عذاب سخت نیست. بنابراین خداوند متعال فرمود: (﴿سَأُصۡلِيهِ سَقَرَ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا سَقَرُ لَا تُبۡقِي وَلَا تَذَرُ﴾) و او را به دوزخ در خواهم آورد، و تو چه میدانی که [آتش] دوزخ چگونه است؟! هیچ میزانی از سختی و شدت را باقی نمیگذارد مگر اینکه آن را اعمال میکند. [یعنی در اوج شدت و سختی است] و هیچ جایی از کسی که عذاب داده میشود باقی نمیگذارد مگر اینکه به آن میرسد.
(28) پس چنین کسی حقش جز عذاب سخت نیست. بنابراین خداوند متعال فرمود: (﴿سَأُصۡلِيهِ سَقَرَ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا سَقَرُ لَا تُبۡقِي وَلَا تَذَرُ﴾) و او را به دوزخ در خواهم آورد، و تو چه میدانی که [آتش] دوزخ چگونه است؟! هیچ میزانی از سختی و شدت را باقی نمیگذارد مگر اینکه آن را اعمال میکند. [یعنی در اوج شدت و سختی است] و هیچ جایی از کسی که عذاب داده میشود باقی نمیگذارد مگر اینکه به آن میرسد.
(29) (﴿لَوَّاحَةٞ لِّلۡبَشَرِ﴾) انسانها را میسوزاند، و از شدت گرما و سرمایش، آنها را پریشان و رنجور مینماید.
(30) (﴿عَلَيۡهَا تِسۡعَةَ عَشَرَ﴾) نوزده تن از فرشتگان که تندخو و سختگیرند به عنوان نگهبان دوزخ گماشته شدهاند. این فرشتگان از فرمان خدا سرپیچی نمیکنند، و هر آنچه بدان امر شوند انجام میدهند.
(31) (﴿وَمَا جَعَلۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ إِلَّا مَلَٰٓئِكَةٗ﴾) و مأموران دوزخ را جز از میان فرشتگان برنگزیدهایم، چون فرشتگان نیرومند و سختگیر هستند. (﴿وَمَا جَعَلۡنَا عِدَّتَهُمۡ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾) احتمال دارد منظور این باشد که شمار و تعداد فرشتگان را جز برای عذاب و کیفر کافران در آخرت و بیشتر شکنجه دادن آنها قرار ندادهایم. و به عذاب، فتنه هم گفته میشود همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿يَوۡمَ هُمۡ عَلَى ٱلنَّارِ يُفۡتَنُونَ﴾ روزی که با آتش عذاب داده میشوند. و احتمال دارد منظور این باشد که ما شما را از تعداد مأموران دوزخ خبر ندادیم مگر برای آنکه معلوم داریم که چه کسی تصدیق مینماید و چه کسی تکذیب میکند. و آنچه را که بعد از این ذکر نموده، بر همین مفهوم دلالت میکند: (﴿لِيَسۡتَيۡقِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ وَيَزۡدَادَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِيمَٰنٗا﴾) تا اهل کتاب یقین کنند، و به ایمان مؤمنان افزوده شود. چون اهل کتاب وقتی ببینند که آنچه قرآن میگوید با آنچه که در کتابهای آنهاست مطابقت دارد، بیشتر به حقانیت قرآن یقین میکنند؛ و هر وقت خداوند آیهای نازل کند و مؤمنان به آن ایمان بیاورند و آن را تصدیق نمایند، ایمانشان بیشتر میگردد. (﴿وَلَا يَرۡتَابَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾) و تا شک و تردید از اهل کتاب و مؤمنان دور شود، و اینها اهدافی بزرگ هستند که خردمندان به آن توجه مینمایند؛ و آن اهداف، تلاش برای کسب یقین و اضافه شدن ایمان در هر وقت، و دربارۀ هر مسئلهای از مسایل دین، و دفع شک و اوهامی است که در مقابل حق پیش میآید. پس خداوند آنچه را که بر پیامبرش نازل فرموده است سببی برای به دست آمدن این اهداف بزرگ قرار داده است، و باعث میشود تا راستگویان از دروغگویان مشخص گردند. بنابراین فرمود: (﴿وَلِيَقُولَ ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡكَٰفِرُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗا﴾) و تا کسانی که در دلهایشان بیماریِ شک و شبهه و نفاق است و نیز کافران بگویند: خداوند با این مثل چه خواسته است؟ و آنها این را به صورت شک و کفر ورزیدن به آیات خدا میگویند. و این امر مایۀ هدایت کسی است که خداوند او را هدایت نماید، همچنانکه باعث گمراه شدن کسی است که خداوند او را گمراه کند. بنابراین فرمود: (﴿كَذَٰلِكَ يُضِلُّ ٱللَّهُ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُ﴾) بدینسان خداوند هرکس را که بخواهد گمراه مینماید، و هرکس را که بخواهد هدایت میکند. پس خدا هرکس را هدایت نماید، آنچه را که بر پیامبرش نازل فرموده در حق او رحمتی قرار میدهد و آن را باعث زیاد شدن دین و ایمانش میگرداند. و هرکس را گمراه کند، آنچه را که بر پیامبرش نازل فرموده سببی برای افزون شدن بدبختی و حیرت و ستم کردنش در حق خودش میگرداند. پس لازم است هر آنچه که خداوند پیامبرش را از آن خبر داده است پذیرفته شود. (﴿وَمَا يَعۡلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ﴾) و لشکرهای پروردگارت از قبیل: فرشتگان و غیره را کسی جز او نمیداند. پس وقتی شما لشکرهای او را نمیدانید و خداوند دانا و آگاه، شما را از آن خبر داده است، باید خبر او را تصدیق نمایید و هیچ شک و تردیدی به خود راه ندهید. (﴿وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكۡرَىٰ لِلۡبَشَرِ﴾) و منظور از این موعظه و اندرز، بازی و سرگرمی نیست، بلکه هدف از آن این است که انسانها به وسیلۀ این قرآن آنچه را که به سودشان است به خاطر آورند و بپذیرند و انجام دهند و چیزهایی را که به زیانشان است رها کنند.
(32) (﴿كَلَّا﴾) واژۀ «کلّا» در اینجا یا به معنی حق و قطعاً است و یا به معنی «إلا» استفتاحی میباشد. خداوند به ماه سوگند خورده است
(33) و به شب بدانگاه که پشت میکند و میرود
(34) و به روز بدانگاه که روشن میشود. چون این چیزها مشتمل بر آیات بزرگ خدا هستند، و بر کمال قدرت خداوند و حکمت و گستردگی فرمانرواییاش و فراگیر بودن رحمت و احاطۀ علم و آگاهیاش دلالت مینمایند.
(35) و آنچه خداوند برایش سوگند خورده این است که میفرماید: (﴿إِنَّهَا لَإِحۡدَى ٱلۡكُبَرِ﴾) آتش جهنم یکی از چیزهای بزرگ و مهم است. پس شما را به آن خبر دادیم و از آن آگاه شدید
(36) نَذِيرٗا لِّلۡبَشَرِ
(37) پس هرکس از شما میخواهد، گام به پیش بگذارد و کارهایی انجام دهد که او را به خدا و خشنودی و بهشتش نزدیک میگرداند، یا از آنچه که برای آن آفریده شده و خدا آن را دوست میدارد و میپسندد عقب بکشد، و مرتکب گناه شود، و خودش را به جهنم نزدیک گرداند. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكُمۡۖ فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡ...﴾ و بگو: «حق از سوی پروردگارتان است، پس هرکس میخواهد ایمان بیاورد، و هرکس میخواهد کفر بورزد.»
(38) (﴿كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ﴾) هرکس در گرو کارهای بدی است که کرده است. پس در مقابل آن گروگان گرفته میشود، و آن کارها طوق گردنش خواهند بود و باعث گرفتار شدنش به عذاب میگردند.
(39) (﴿إِلَّآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡيَمِينِ﴾) مگر کسانی که کارنامۀ اعمالشان به دست راست داده میشود و از سعادتمندان هستند. اینها گروگان گرفته نمیشوند، بلکه آزاد و شاد خواهند بود.
(40) (﴿فِي جَنَّٰتٖ يَتَسَآءَلُونَ عَنِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ﴾) در باغهای بهشتی خواهند بود که همۀ خواستههایشان در آن فراهم است و در آسایش کامل هستند. آنان رو به همدیگر مینمایند و از یکدیگر دربارۀ گناهکاران میپرسند که حالتشان چگونه شد؛ آیا آنچه را که خدا به آنها وعده داده بود یافتند؟ و برخی به برخی دیگر میگویند: «آیا از آنها خبر دارید؟». آنگاه آنان را در وسط دوزخ میبینند که عذاب داده میشوند.
(41) (﴿فِي جَنَّٰتٖ يَتَسَآءَلُونَ عَنِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ﴾) در باغهای بهشتی خواهند بود که همۀ خواستههایشان در آن فراهم است و در آسایش کامل هستند. آنان رو به همدیگر مینمایند و از یکدیگر دربارۀ گناهکاران میپرسند که حالتشان چگونه شد؛ آیا آنچه را که خدا به آنها وعده داده بود یافتند؟ و برخی به برخی دیگر میگویند: «آیا از آنها خبر دارید؟». آنگاه آنان را در وسط دوزخ میبینند که عذاب داده میشوند.
(42) پس به آنان میگویند: (﴿مَا سَلَكَكُمۡ فِي سَقَرَ﴾) چه چیزی شما را وارد دوزخ گردانیده است؟ و به چه گناهی شما مستحق دوزخ شدهاید؟
(43) (﴿قَالُواْ لَمۡ نَكُ مِنَ ٱلۡمُصَلِّينَ وَلَمۡ نَكُ نُطۡعِمُ ٱلۡمِسۡكِينَ﴾) میگویند: از نمازگزاران نبودیم، و به بینوا خوراک نمیدادیم؛ پس آنها نه عبادت خدا را انجام دادهاند، و نه به مردم نیازمند کمک کردهاند.
(44) (﴿قَالُواْ لَمۡ نَكُ مِنَ ٱلۡمُصَلِّينَ وَلَمۡ نَكُ نُطۡعِمُ ٱلۡمِسۡكِينَ﴾) میگویند: از نمازگزاران نبودیم، و به بینوا خوراک نمیدادیم؛ پس آنها نه عبادت خدا را انجام دادهاند، و نه به مردم نیازمند کمک کردهاند.
(45) (﴿وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ ٱلۡخَآئِضِينَ﴾) و به وسیلۀ باطل به مجادلۀ با حق میپرداختیم.
(46) (﴿وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوۡمِ ٱلدِّينِ﴾) و ما روز جزا را دروغ میانگاشتیم. و این آثار فرورفتن در باطل است که وقتی کسی در باطل فرو رود، حق را تکذیب میکند و از راستترین حقیقتها که روز قیامت است اعراض مینماید؛ قیامتی که محل جزای اعمال است. و جایی است که پادشاهی خدا و حکم دادگرانۀ او برای سایر مردم آشکار میگردد.
(47) پس این راه باطل را ادامه دادیم (﴿حَتَّىٰٓ أَتَىٰنَا ٱلۡيَقِينُ﴾) تا اینکه مرگ به سراغمان آمد. و هنگامی که بر کفر مردند، درِ همۀ آرزوها به رویشان بسته شد، و هیچ راه چارهای برایشان نماند.
(48) (﴿فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِينَ﴾) پس دیگر شفاعت و میانجیگری شفاعتکنندگان سودی به آنان نمیبخشد، چون شفاعتکنندگان فقط برای کسی شفاعت مینمایند که خداوند بپسندد. اما خداوند اعمال اینها را نمیپسندد. پس از اینکه خداوند سرنوشت مخالفان را بیان کرد، مشرکانی را که در قید حیات هستند مورد سرزنش و ملامت قرار داد و فرمود:
(49) (﴿فَمَا لَهُمۡ عَنِ ٱلتَّذۡكِرَةِ مُعۡرِضِينَ﴾) پس آنان را چه شده است که از پند رویگردان و غافل هستند.
(50) (﴿كَأَنَّهُمۡ﴾) آنها چنان از اندرز گریزان و متنفر هستند انگار (﴿حُمُرٞ مُّسۡتَنفِرَةٞ﴾) خرهای وحشی هستند که رم کردهاند. وقتی رم کنند، تندتر میدوند.
(51) (﴿فَرَّتۡ مِن قَسۡوَرَةِۢ﴾) گورخرانی که از دست شکارچی و یا از پیش شیری و امثال آن گریخته باشند. این بزرگترین گریز از حق است. آنها با وجود چنین گریز و رویگردانی، ادعاهای بزرگی میکنند.
(52) (﴿بَلۡ يُرِيدُ كُلُّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُمۡ أَن يُؤۡتَىٰ صُحُفٗا مُّنَشَّرَةٗ﴾) بلکه هر کس از آنها میخواهد که به او صحیفههایی گشوده داده شود؛ صحیفههایی که از آسمان بر او نازل شود و ادعا میکند که تا چنین کاری انجام نشود از حق پیروی نخواهد کرد. حال آنکه دروغ میگویند؛ و اگر هر نشانهای برای اینها بیاید، ایمان نمیآورند تا آنکه عذاب دردناک را ببینند؛ چون نشانههای روشنگری که حق را روشن و واضح میگرداند نزد آنها آمده است، پس اگر خیری در اینها بود، ایمان میآوردند.
(53) بنابراین فرمود: (﴿كَلَّا﴾) آنچه را که میخواهند به آنها نمیدهیم، و آنها هدفشان فقط این است که بگویند خدا نمیتواند. (﴿بَل لَّا يَخَافُونَ ٱلۡأٓخِرَةَ﴾) بلکه اصلاً آنان از آخرت نمیترسند، و اگر از آن میترسیدند، چنین کارهایی از آنان سر نمیزد.
(54) (﴿كَلَّآ إِنَّهُۥ تَذۡكِرَةٞ﴾) آن گونه نیست، به درستی که آن یادآوری است. ضمیر در(﴿إِنَّهُۥ﴾) یا به این سوره برمیگردد، و یا به موعظهای که سوره در بر دارد.
(55) (﴿فَمَن شَآءَ ذَكَرَهُۥ﴾) پس هرکس میخواهد آن را یاد کند؛ چون این راه را برای او روشن گردانیده و دلیل را پیش روی او گذارده است.
(56) (﴿وَمَا يَذۡكُرُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ﴾) و پند نمیپذیرند مگر اینکه خدا بخواهد، چون مشیّت و خواست خداوند نافذ و فراگیر است و کوچکترین اتفاقی بیرون از خواست خداوند صورت نمیپذیرد. در اینجا اعتقاد و نظریات قدریه رد شده است؛ آنهایی که معتقدند کارهای بندگان تحت مشیّت و خواست خداوند انجام نمیگیرد. همچنین ردی است بر جبریه که گمان میبرند بنده هیچ اراده و خواستی ندارد و در حقیقت کاری انجام نمیدهد، بلکه او بر انجام دادن کارش مجبور است. پس خداوند ثابت کرد که بنده دارای خواست و ارادۀ حقیقی و فعلی است، اما خواست او تابع مشیّت و خواست خداوند میباشد. (﴿هُوَ أَهۡلُ ٱلتَّقۡوَىٰ وَأَهۡلُ ٱلۡمَغۡفِرَةِ﴾) خداوند سزاوار است که از خشم او پرهیز شود و مورد پرستش قرار گیرد چون او معبود به حقّی است که عبادت جز برای او شایستۀ کسی نیست، و سزاوار است که کسی را بیامرزد که از او میترسد و دنبال رضایت اوست. پایان تفسیر سوره مدثر. ولله الحمد.