(1) قول مناسبتر در رابطه با حروف مقطعهای که در اوایل برخی سورههای قرآن آمده، این است که بدون مستند شرعی از ذکر معنی برای آنها خودداری کنیم و در عین حال یقین داشته باشیم که خداوند اینها را بیهوده نازل نکرده است، بلکه در پس آن حکمتی است که ما از آن بی خبریم.
(2) در اینجا خداوند به قرآن سوگند خورده است، پس به کتاب روشنگر و روشن، سوگند یاد کرده و به طور مطلق بیان نموده و متعلق را بیان نکرده است که چه چیزی را روشن مینماید، تا بر این دلالت نماید که قرآن تمامی امور دنیوی و دینی و اخروی که بندگان به آن نیاز دارند روشن مینماید.
(3) (﴿إِنَّا جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِيّٗا﴾) این چیزی است که بر آن سوگند یاد شده و آن این است که قرآن با شیواترین و روشنترین زبانها آمده است، و این از روشنی و وضوح آن است. و حکمت آن را بیان کرد و فرمود: (﴿لَّعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾) تا شما کلمات و معانی آن را درک کنید و بفهمید، چون کلمات و مفاهیم آن آسان و نزدیک به ذهن است.
(4) (﴿وَإِنَّهُۥ فِيٓ أُمِّ ٱلۡكِتَٰبِ لَدَيۡنَا﴾) و همانا این کتاب در ملأ أعلی در بالاترین جایگاه، و نزد ما دارای برترین مقام است. (﴿لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾) مقام و شرافت و جایگاه آن والاست، و مشتمل بر اوامر و نواهی و اخبارِ حکمت آمیز است. پس هیچ حکم و فرمانی در آن وجود ندارد که مخالف با حکمت و عدالت و میزان باشد. سپس خداوند متعال خبر داد که حکمت و فضل او اقتضاء مینماید بندگانش را بیهوده رها نکند، به گونهای که پیامبری برای آنها نفرستد و کتابی بر آنان نازل نکند گرچه متجاوز و ستمگر باشند، پس فرمود:
(5) (﴿أَفَنَضۡرِبُ عَنكُمُ ٱلذِّكۡرَ صَفۡحًا﴾) آیا از شما رویگردان شویم، و نازل کردن پند قرآن را بر شما ترک کنیم، به خاطر آنکه شما رویگردان هستید و فرمان نمیبرید؟ بلکه ما کتاب را برای شما نازل میکنیم و در آن همه چیز را برایتان روشن میگردانیم. پس اگر به آن ایمان آوردید و هدایت شدید، این از توفیق یافتن شماست؛ و اگر ایمان نیاوردید و هدایت نشدید، حجّت بر شما اقامه شده و تکلیفتان روشن گردیده است.
(6) خداوند متعال میفرماید که این سنّت و شیوۀ ما در میان مردم است که آنها را بدون پیامبر و کتاب، بیهوده رها نمیکنیم. (﴿وَكَمۡ أَرۡسَلۡنَا مِن نَّبِيّٖ فِي ٱلۡأَوَّلِينَ﴾) و چه بسیار پیامبران را در میان پیشینیان فرستادهایم که آنها را به پرستش خدای یگانه -که شریکی ندارد- فرمان میدادند، اما امّتها همواره آنان را تکذیب میکردند.
(7) (﴿وَمَا يَأۡتِيهِم مِّن نَّبِيٍّ إِلَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ﴾) و هیچ پیامبری به نزد آنان نمیآمد مگر آنکه او را به ریشخند و مسخره میگرفتند، و آنچه را که آورده بود انکار میکردند، و با خود بزرگ بینی حق را نمیپذیرفتند.
(8) (﴿فَأَهۡلَكۡنَآ أَشَدَّ مِنۡهُم بَطۡشٗا﴾) و ما کسانی را هلاک کردیم که از اینها قدرت بیشتری داشتند، و کارهای مهمتری میکردند، و نشانهها و آثار بیشتری در زمین داشتند. (﴿وَمَضَىٰ مَثَلُ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾) و حکایات و نمونههای زندگیشان گذشته است، و برخی از آنها را برایتان بیان کردهایم که مایۀ عبرت هستند و [شما را] از تکذیب بر حذر میدارند.
(9) خداوند متعال از مشرکان خبر میدهد که (﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡعَلِيمُ﴾) اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، میگویند: خداوندِ یگانه -که شریکی ندارد- آنها را آفریده است، توانمند است و همۀ مخلوقات تسلیم قدرت او هستند، خداوندی که به آشکار و پنهان کارها، و ابتدا و انتهای آنها داناست. پس وقتی آنها به این اقرار میکنند، چگونه برای خداوند فرزند و همسر و شریک قایل میشوند؟! و چگونه کسی را شریک او قرار میدهند که نمیآفریند و روزی نمیدهد و نمیمیراند و زنده نمیگرداند؟!
(10) سپس دلایلی را بیان کرد که بر کمال نعمت و توانمندیاش دلالت میکند، و آن اینکه برای بندگانش زمین را آفرید، و آن را محل آرامش و استقرار آنان قرار داد به گونهای که هرچه بخواهند در آن مییابند. (﴿وَجَعَلَ لَكُمۡ فِيهَا سُبُلٗا﴾) و در آن راههایی بهوجود آورد؛ یعنی بین کوههای متصل به هم، منافذی قرار داد که از آن راهها و منافذ به آبادیهای آن سوی راه مییابید. (﴿لَّعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ﴾) تا در طی مسیرها راهیاب گردید و گم نشوید، و تا شاید شما با عبرت گرفتن از این، هدایت شوید.
(11) (﴿وَٱلَّذِي نَزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءَۢ بِقَدَرٖ﴾) و خدایی که از آسمان آبی به اندازۀ لازم فرو فرستاد، نه زیاد و نه کم. و نیز این آب به اندازۀ نیاز میباشد؛ و چنان کم نیست که فایدهای نداشته باشد، و چنان زیاد نیست که به بندگان و شهرها آسیب و زیان برساند. بلکه به وسیلۀ آن به کمک بندگان شتافت، و آبادیها را از سختیها نجات بخشید. بنابراین فرمود: (﴿فَأَنشَرۡنَا بِهِۦ بَلۡدَةٗ مَّيۡتٗا﴾) پس به وسیلۀ آن آب زمین مرده را زنده میگردانیم. (﴿كَذَٰلِكَ تُخۡرَجُونَ﴾) و همان گونه که زمین پژمرده و خشک را به وسیلۀ آب، زنده میگردانیم، شما را پس از آنکه دوران برزختان کامل گردد زنده مینماید تا سزای اعمالتان را بدهد.
(12) (﴿وَٱلَّذِي خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ كُلَّهَا﴾) و خدایی که همۀ گونهها را آفرید، از آنچه زمین میرویاند و از خودشان، و از آنچه که نمیدانند، از قبیل: شب و روز و سرما و گرما و نر و ماده و غیره. (﴿وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ ٱلۡفُلۡكِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مَا تَرۡكَبُون لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ﴾) و برایتان از کشتیهای بادبانی و بخاری، و از چهارپایان مرکبهایی پدید آورد تا بر پشت آنها قرار بگیرید،
(13) (﴿ثُمَّ تَذۡكُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّكُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَيۡتُمۡ عَلَيۡهِ﴾) و چون بر آن جای گرفتید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید، به نحوی که اعتراف نمایید که این نعمت متعلق به خداست که آن را برایتان فراهم و مسخّر نموده است، و او را بر آن ستایش کنید. بنابراین فرمود: (﴿وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا كُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِينَ﴾) و بگویید: پاک و منزه است خدایی که این را به زیر فرمان درآورده و بر آن توانا نبودیم؛ یعنی اگر خداوند این کشتیها و چهارپایان را تحت فرمان ما قرار نمیداد، ما نمیتوانستیم آنها را مسخّر کنیم. امّا خداوند از روی لطف و کرم خویش اینها را برای ما مسخّر کرد، و اسباب آن را فراهم نمود. منظور این است که پروردگاری که چنین است و این نعمتها را به بندگان بخشیده است، همو سزاوار پرستش و بندگی میباشد، و سزاوار است که برای او نماز بخوانید و سجده ببرید.
(14) (﴿وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ﴾) یعنی بعد از این زندگی، به سوی پروردگارمان باز میگردیم تا هر یک را طبق آنچه انجام داده است محاسبه و محاکمه کند. و در اینجا اعلام میشود که فرد سوار و مسافر، باید مسافرت بزرگ را به خاطر بیاورد؛ مسافرتی که در آن به سوی خداوند باز میگردد. پس کارهایش را طی سفر با این ملاحظه انجام دهد، و کاری نکند که با این ملاحظه متضاد باشد، و باید سفر او برای امری جایز انجام شود.
(15) خداوند از زشتی سخن مشرکان خبر میدهد که برای خداوند فرزندی مقرّر داشتند درحالی که او یکتای یگانه و بینیاز است، و او خدایی است که همسر و فرزند و همتایی ندارد. و ادّعای فرزند برای خداوند از چند جهت باطل و پوچ است: 1- مردم همه بندگان خدایند، و عبودیت با متولّد شدن و داشتن فرزند منافات دارد. 2- فرزند بخشی از پدر میباشد، در حالی که خداوند از خلق و بندگانش جداست و در صفاتش با آنها متفاوت است، حال آنکه فرزند بخشی از پدر است. پس محال است که خداوند فرزندی داشته باشد.
(16) 3- آنها گمان میبرند که فرشتگان، دختران خدا هستند، و مشخص است که دختران از پسران مقام کمتری دارند؛ پس چگونه فرزندان خداوند، دختر هستند؛ و آنان را با فرزندان پسر برگزیده و برتری داده است؟! چون در این صورت آنان از خداوند بهتر و برتر خواهند بود. خداوند، پاک و بسی برتر است از آنچه میگویند.
(17) 4- آنچه آنها به خدا نسبت دادهاند، پایینترین نوع فرزند است و خود آن را دوست ندارند: (﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحۡمَٰنِ مَثَلٗا ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ كَظِيمٌ﴾) و هر گاه یکی از آنان را به همان چیزی مژده دهند که برای خداوند مهربان مقرّر میدارند، از بس که از آن نفرت دارد، چهرهاش سیاه میشود و مملو از خشم و اندوه میگردد. پس چگونه چیزی را به خداوند نسبت میدهند که خودشان آن را نمیپسندند؟
(18) 5- زنان ناقص هستند و در گفتار و منطق توانایی ندارند، بنابراین خداوند متعال فرمود: (﴿أَوَ مَن يُنَشَّؤُاْ فِي ٱلۡحِلۡيَةِ﴾) آیا کسی که در میان زیور و زینت پرورش مییابد، و چون زیباییاش ناقص است با یک چیز خارجی خود را میآراید؟ (﴿وَهُوَ فِي ٱلۡخِصَامِ غَيۡرُ مُبِينٖ﴾) و به هنگام مجادله و گفتگو که فرد باید سخنش را آشکار نماید، او نمیتواند حجّت و دلیل خود را بیان کند؛ و آنچه را در دل دارد، به شیوایی بیان نماید. پس چگونه آنها را به خداوند نسبت میدهند؟
(19) 6- آنها (﴿وَجَعَلُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ ٱلَّذِينَ هُمۡ عِبَٰدُ ٱلرَّحۡمَٰنِ إِنَٰثًا﴾) فرشتگان را که بندگان خدای مهرباناند، دختر به شمار آوردند؛ پس در حق فرشتگان -که بندگان مقرّب خدا هستند- جسارت کرده، و آنها را از مقام بندگی فراتر برده، و در پارهای از خصوصیّتهای خداوند شریک خدا قرار دادند. سپس آنها را از مقام مرد بودن، به مقام زن بودن پایین کشیدند! پس پاک است خداوندی که تناقض گفتار کسی را که بر او دروغ بسته و با پیامبرانش مخالفت ورزیده آشکار نموده است. 7- خداوند سخن آنها را رد نمود و فرمود آنان به هنگام آفرینش فرشتگان حضور نداشتند، پس چگونه در مورد چیزی سخن میگویند که برای هر کسی مشخّص است که آنها از آن آگاهی ندارند؟! ولی حتماً در رابطه با این گواهی که میدهند مورد سؤال قرار خواهند گرفت و آنچه که میگویند نوشته میشود، و بهخاطر آن مورد مجازات قرار میگیرند.
(20) فرمودۀ خداوند متعال را که میفرماید: (﴿وَقَالُواْ لَوۡ شَآءَ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَا عَبَدۡنَٰهُم﴾) ـ اگر خداوند مهربان میخواست، ما فرشتگان را پرستش نمیکردیم ـ آنها دلیل پرستش فرشتگان را خواستۀ خداوند قرار دادند، و این دلیلی است که همواره مشرکین ارائه میدادند، درحالی که از نظر عقل و شرع، دلیلی باطل و پوچ است؛ امّا از نظر عقل، انسان عاقل، قضا و قدر را بهانه نمیکند، و اگر در برخی از حالات خویش این راه را درپیش بگیرد، برای همیشه بر آن پافشاری نمیکند. و امّا از نظر شرع، خداوند متعال بهانه کردن تقدیر را باطل قرار داده است، و این موضوع را فقط از زبان مشرکین بیان کرده و اینکه آنها تقدیر را بهانۀ کارهایشان کردهاند؛ همان مشرکانی که پیامبران خدا را تکذیب کردهاند. به درستی که خداوند حجّت را بر بندگانش اقامه کرده است، بنابراین در اینجا فرمود: (﴿مَّا لَهُم بِذَٰلِكَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا يَخۡرُصُونَ﴾) آنان کمترین اطلاع و کوچکترین خبری از این ندارند، و سخنانشان بر پایۀ حدس و گمان است؛ یعنی حدسی میزنند که بر آن دلیلی ندارند.
(21) سپس فرمود: (﴿أَمۡ ءَاتَيۡنَٰهُمۡ كِتَٰبٗا مِّن قَبۡلِهِۦ فَهُم بِهِۦ مُسۡتَمۡسِكُونَ﴾) آیا پیش از قرآن به آنان کتابی دادهایم که به آن چنگ زده باشند، و این کتاب آنهارا به درستیِ کارهایشان و راستی گفتههایشان خبر دهد؟ چنین نیست، خداوند محمّد صلی الله علیه وسلم را به عنوان بیم دهنده و هشدار دهنده به سوی آنها فرستاده است، و بیم دهندهای غیر از محمّد برای آنها نیامده است. پس نه دلیل عقلی دارند و نه دلیل نقلی، و هرگاه هیچ یک از این دو نباشد گفتههایشان چیزی جز یاوه و باطل نیست.
(22) بلکه آنان یک شبهه دارند که از واهیترین شبهات است و آن اینکه آنها از پدران و نیاکان گمراهشان تقلید میکنند. کافران همواره پیام پیامبران را به دلیل تقلید از پدران و نیاکان خود رد کرده و نمیپذیرند. بنابراین در اینجا فرمود: (﴿بَلۡ قَالُوٓاْ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ﴾) بلکه گفتند: ما پدران خود را بر دین و آیینی یافتهایم، (﴿وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّهۡتَدُونَ﴾) و قطعاً ما در پی آنان میرویم؛ یعنی از آنچه که محمّد صلی الله علیه وسلم آورده است پیروی نمیکنیم.
(23) (﴿وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ﴾) و همچنین در هیچ شهر و دیاری پیش از تو بیمدهندهای نفرستادهایم مگر اینکه ثروتمندان و سران آنجا که [نعمتهای] دنیا آنها را مغرور و سرکش کرده بود و با خود بزرگ بینی حق را نپذیرفتند، گفتند: (﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ﴾) ما پدران و نیاکان خود را بر دینی یافتهایم و ما به دنبال آنان میرویم؛ یعنی اینها نخستین افراد نیستند که چنین میگویند، بلکه پیش از اینها نیز کسانی چنین میگفتهاند. و منظورِ مشرکانِ گمراه از اینکه از پدرانشان تقلید میکنند پیروی از حق و هدایت نیست، بلکه تعصّب محض است؛ و میخواهند بدین وسیله باطلی را که دارند یاری دهند.
(24) بنابراین هر پیامبری که با این شبهۀ باطل با او مخالفت میکردند، در جواب میگفت: (﴿أَوَلَوۡ جِئۡتُكُم بِأَهۡدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمۡ عَلَيۡهِ ءَابَآءَكُمۡ﴾) آیا اگر من آیینی را هم برای شما آورده باشم که هدایت بخشتر از آیینی باشد که پدرانتان را بر آن یافتهاید، به خاطر هدایت از من پیروی میکنید؟ (﴿قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ كَٰفِرُونَ﴾) گفتند: ما به آنچه شما به آن رسالت یافتهاید باور نداریم. پس مشخّص است که منظورشان پیروی از حق و هدایت نبود، بلکه هدفشان پیروی از باطل و هوای نفس بود.
(25) و به سبب آنکه حق را تکذیب کردند، و با این شبهۀ باطل آن را نپذیرفتند. (﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ﴾) از آنان انتقام گرفتیم، (﴿فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُكَذِّبِينَ﴾) پس بنگر سرانجام تکذیبکنندگان چگونه بود؟ پس باید اینها از اینکه به تکذیب خود ادامه دهند بپرهیزند، چون گرفتار عذابی خواهند شد که آنها بدان گرفتار شدند.
(26) خداوند متعال از آئین ابراهیم ـ علیه السلام ـ که اهل کتاب و مشرکان، خود را به آن نسبت میدهند و هریک ادعا میکند که بر راه و شیوۀ اوست، خبر میدهد؛ پس خداوند از دین ابراهیم که آن را برای فرزندانش باقی گذاشته خبر داده و میفرماید: (﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦٓ﴾) و هنگامی که ابراهیم به پدر خود و قومش که به جای خدا معبودهایی را برگرفته بودند و آنها را پرستش میکردند، گفت: (﴿إِنَّنِي بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ﴾) بیگمان من از آنچه شما عبادت میکنید متنفّرم؛ و با کسانی که آنها را عبادت میکنند، دشمن میباشم. (﴿إِلَّا ٱلَّذِي فَطَرَنِي﴾) به جز خدایی که مرا آفریده است، که او را دوست میدارم و امیدوارم مرا راهنمایی کند تا حق را بشناسم و بدان عمل کنم. پس همانطور که مرا آفریده، و آن گونه که شایستۀ جسم و دنیای من است سامانم داده است، (﴿فَإِنَّهُۥ سَيَهۡدِينِ﴾) [نیز] مرا به آنچه که شایسته دین و آخرتم میباشد راهنمایی خواهد کرد.
(27) (﴿وَجَعَلَهَا﴾) و این خصلت پسندیده را که اساس خصلتهاست، و آن یکتاپرستی و بیزاری جستن از پرستش غیر خدا میباشد، (﴿كَلِمَةَۢ بَاقِيَةٗ فِي عَقِبِهِۦ﴾) در میان فرزندانش سخنی ماندگار قرار داد، (﴿لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ﴾) تا شاید به سوی آن باز گردند. چون این سخن از گفتههای معروف و مشهور اوست و او فرزندانش را به این توصیه کرده است و برخی از فرزندانش همانند اسحاق و یعقوب همین توصیه را به یکدیگر کردهاند، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَن يَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِيمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥ﴾ و چه کسی از آئین ابراهیم رویگردانی میکند مگر آن کس که بیخرد باشد؟! پس همواره این سخن در میان فرزندان ابراهیم علیه السلام موجود بوده است تا اینکه خوشگذرانی و سرکشی در میان آنها پدید آمد.
(28) (﴿وَجَعَلَهَا﴾) و این خصلت پسندیده را که اساس خصلتهاست، و آن یکتاپرستی و بیزاری جستن از پرستش غیر خدا میباشد، (﴿كَلِمَةَۢ بَاقِيَةٗ فِي عَقِبِهِۦ﴾) در میان فرزندانش سخنی ماندگار قرار داد، (﴿لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ﴾) تا شاید به سوی آن باز گردند. چون این سخن از گفتههای معروف و مشهور اوست و او فرزندانش را به این توصیه کرده است و برخی از فرزندانش همانند اسحاق و یعقوب همین توصیه را به یکدیگر کردهاند، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَن يَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِيمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥ﴾ و چه کسی از آئین ابراهیم رویگردانی میکند مگر آن کس که بیخرد باشد؟! پس همواره این سخن در میان فرزندان ابراهیم علیه السلام موجود بوده است تا اینکه خوشگذرانی و سرکشی در میان آنها پدید آمد.
(29) پس همواره این سخن در میان فرزندان ابراهیم علیه السلام موجود بوده است تا اینکه خوشگذرانی و سرکشی در میان آنها پدید آمد؛ پس خداوند متعال فرمود: (﴿بَلۡ مَتَّعۡتُ هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ﴾) بلکه من اینان و پدرانشان را از انواع شهوات و لذّتها بهرهمند ساختم تا جایی که این شهوتها هدف نهایی آنها گردید، و همواره محبّت آن در دلهایشان پرورش یافت تا اینکه این شهوتها در وجود آنان تبدیل به صفتها و حالاتی همیشگی و عمیق و باورهای ریشهدار گردید. (﴿حَتَّىٰ جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ وَرَسُولٞ مُّبِينٞ﴾) تا اینکه حق ـ که هیچ شک و تردیدی در آن نیستـ و پیامبری نزدشان آمد که رسالت آن واضح، و دلایل نبوّتش -به سبب اخلاق و معجزاتش، و به سبب آنچه که آورده بود و پیامبران گذشته را تصدیق میکرد- بسیار روشن بود.
(30) (﴿وَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ﴾) و هنگامی که حق به نزد آنان آمد؛ حقّی که هر کس کمترین عقل و دینی داشته باشد، باید آن را بپذیرد و از آن پیروی نماید، (﴿قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ وَإِنَّا بِهِۦ كَٰفِرُونَ﴾) گفتند: این جادو است و ما بدان باور نداریم. و این بزرگترین مخالفت است. و آنها فقط به رویگردانی از حق و انکار آن بسنده نکردند، بلکه طعنۀ بسیار زشتی به آن زدند و آن را جادو برشمردند؛ جادویی که جز پلیدترین انسان و دروغگوترین فرد آن را انجام نمیدهد. چیزی که آنها را بر این امر واداشت سرکشی آنها بود؛ زیرا به سبب نعمتهایی که خداوند آنان و پدرانشان را از آن بهرهمند ساخته بود، سرکش و مغرور شده بودند.
(31) (﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنَ ٱلۡقَرۡيَتَيۡنِ عَظِيمٍ﴾) و آنها با عقلهای فاسد خود به خداوند پیشنهاد کردند که چرا این قرآن بر مردی بزرگ از مردم دو شهر فرو فرستاده نشده است؟ یعنی چرا بر مردی از مردان مکه یا طایف که نزد آنها بزرگوار بودند، همانند ولید بن مغیره و امثال او نازل نشد؟ خداوند با رد پیشنهاد آنان فرمود: (﴿أَهُمۡ يَقۡسِمُونَ رَحۡمَتَ رَبِّكَ﴾) آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟ یعنی آیا آنها کلیددار و خزانهدار رحمت پروردگارت هستند و تدبیر رحمت الهی به دست آنهاست؟ پس آنگاه نبوّت و رسالت را به هرکس که بخواهند میدهند، و هرکس را که بخواهند از آن محروم میکنند؟ (﴿نَحۡنُ قَسَمۡنَا بَيۡنَهُم مَّعِيشَتَهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۚ وَرَفَعۡنَا بَعۡضَهُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ لِّيَتَّخِذَ بَعۡضُهُم بَعۡضٗا سُخۡرِيّٗاۗ وَرَحۡمَتُ رَبِّكَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ﴾) ما معیشت آنان را در زندگی دنیا بین آنان تقسیم کردهایم، و برخی را بر برخی دیگر در زندگی دنیا برتری دادهایم تا بعضی از آنان بعضی دیگر را به خدمت گیرند، درحالی که رحمت پروردگارت از ثروت و دنیایی که آنان جمع آوری میکنند بهتر است. پس وقتی معیشت بندگان و روزی دنیوی در دست خداوند است، و اوست که آن را میان بندگانش تقسیم میکند، سپس رزق و روزی را برای هرکس که بخواهد فراوان مینماید و برای هرکس که بخواهد کم و تنگ میدارد و طبق حکمت خویش چنین مینماید؛ پس رحمت دینی خداوند -که بالاترین آن نبوّت و رسالت است- به طریق اولی باید در دست خداوند باشد و او بهتر میداند که رسالت خود را کجا قرار دهد. پس معلوم شد که پیشنهاد آنها بیارزش و پوچ است، و تدبیر همۀ کارهای دینی و دنیوی فقط در دست خداست. با این استدلال، خداوند آنها را قانع مینماید که پیشنهاد نامعقولی ارائه میدهند، و چیزی در دست آنها نیست، و این سخن نشانۀ ستمگری و نپذیرفتن حق است که آنها میگویند: (﴿لَوۡلَا نُزِّلَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنَ ٱلۡقَرۡيَتَيۡنِ عَظِيمٍ﴾) چرا این قرآن بر یکی از مردان بزرگ دو شهر نازل نشد؟ اگر آنها حقیقت مردان را شناختند، و صفاتی را که موجب ارتقای مقام آدمی میشود و مقام او را نزد خدا و بندگانش بزرگ مینماید، میدانستند، یقین حاصل میکردند که محمّد بن عبدالله بن عبدالمطلب صلی الله علیه وسلم برترین و بزرگترین مردان است، و عقل و دانش و رای و همّت و قاطعیّت او و اخلاق و مهربانی و دلسوزیاش از همه بهتر و بیشتر است، و او از همه هدایت یافتهتر و پرهیزگارتر میباشد، و محور و مرکز دایرۀ کمالات است، و او دارای بالاترین صفات مردانگی است، و بهطور مطلق او بالاترین مرد جهان است. این را دشمنان و دوستان محمّد صلی الله علیه وسلم همه میدانند مگر کسی که گمراه گشته و با خود بزرگ بینی روی برتافته است. پس چگونه مشرکان کسی را بر او برتر قرار میدهند که به اندازۀ ذرّهای از کمال محمّد به مشام او نرسیده است؟! اوج حماقت و جنایت مشرکان آن است که معبودی را پرستش میکنند و آن را به فریاد میخوانند و به آن نزدیکی میجویند که بتی از سنگ یا چوب است و سود و زیانی نمیرساند، و نمیبخشد و محروم نمیکند و این خود باری است بر دوش صاحبش، و نیازمند آن است کسی کارهایش را انجام دهد. آیا این کار جز کار دیوانگان و بیخردان چیزی دیگر است؟! پس چگونه چنین کسی بزرگ شمرده میشود؟ و چگونه بر خاتم پیامبران و سیّد و سرور فرزندان آدم محمّد صلی الله علیه وسلم برتری داده میشود؟! ولی کافران عقل ندارند و نمیفهمند. در این آیه خداوند به حکمت خویش در برتری دادن برخی از بندگان بر برخی دیگر در زندگی دنیا اشاره نموده و میفرماید: (﴿لِّيَتَّخِذَ بَعۡضُهُم بَعۡضٗا سُخۡرِيّٗا﴾) تا اینکه برخی، برخی دیگر را به خدمت گیرند و در کارها و حرفهها و صنعتها از آنها استفاده کنند. پس اگر همۀ مردم در توانگری و ثروت برابر بودند و نیازی به یکدیگر نداشتند، بسیاری از منافع و مصالح آنها از دست میرفت، و این دلیلی است بر اینکه نعمت دینی خداوند از نعمت دنیوی او بهتر است. همانطور که خداوند در آیهای دیگر فرموده است: ﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ﴾ بگو: به فضل و رحمت خدا باید شادمان باشند، آن از آنچه جمع آوری میکنند بهتر است.
(32) خداوند متعال خبر میدهد که دنیا نزد او ارزشی ندارد؛ و اگر لطف و رحمت او ـ که چیزی را بر آن مقدم نمیدارد ـ نسبت به بندگانش نبود، دنیا و نعمتهای فراوانی برای کافران فراهم میآورد. (﴿لِبُيُوتِهِمۡ سُقُفٗا مِّن فِضَّةٖ وَمَعَارِجَ عَلَيۡهَا يَظۡهَرُونَ﴾) تا جایی که برایشان خانههایی با سقفهایی از نقره فراهم میآورد، و برایشان نردبانهایی سیمین قرار میداد که از آنها به پشت بامهایشان بالا بروند.
(33) (﴿وَلِبُيُوتِهِمۡ أَبۡوَٰبٗا وَسُرُرًا عَلَيۡهَا يَتَّكُِٔونَ﴾) و برای خانههایشان درهایی از نقره، و تختهایی نقرهای قرار میدادیم که بر آنها تکیه زنند.
(34) (﴿وَزُخۡرُفٗا﴾) و تجمّل و زینت فراوان برایشان قرار میدادیم؛ یعنی دنیا را با انواع لذتها و زیباییها برایشان میآراست، و آنچه میخواستند به آنها عطا میکرد. امّا آنچه او را از این کار بازداشته است، رحمت و لطف او نسبت به بندگانش است که مبادا شتابان به علّت محبّت دنیا به سوی کفر و کثرت گناهان بروند. پس این دلیلی است بر آنکه خداوند بندگان را به طور کلّی یا به طور ویژه از برخی چیزها محروم میکند، و این به خاطر منافع و مصالح خودشان است. و دنیا نزد خداوند به اندازۀ بال پشّهای ارزش ندارد، و همۀ آنچه بیان شد کالای زندگی دنیاست که ناگوار و فانی است، و آخرت نزد خداوند متعال برای کسانی بهتر است که با اطاعت از دستوراتش و پرهیز از آنچه او نهی کرده است پروا میدارند. چون نعمت آخرت از هر جهت کامل است، و در بهشت همۀ آنچه که دلها میخواهند و چشمها از دیدن آن لذّت میبرند فراهم است، و آنها در آن جاودانه خواهند بود. پس چقدر این دو جهان با هم فرق میکنند.
(35) خداوند متعال از کیفر سخت خود به کسی که از یاد او رویگردانی کرده است خبر داده و میفرماید: (﴿وَمَن يَعۡشُ عَن ذِكۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾) و هرکس از یاد خداوند -که قرآن عظیم است- رویگردان شود و مردم را از آن باز دارد، ـ در حالی که قرآن بزرگترین رحمتی است که خداوند با آن بر بندگانش رحم نموده است. پس هرکس آن را بپذیرد، بهترین بخشش را دریافته و به بالاترین خواسته دست یازیده است. و هرکس از آن روی بگرداند و آن را رد کند ـ ناکام گردیده و چنان زیانبار شده که بعد از آن هرگز روی سعادت و خوشبختی را نخواهد دید، و خداوند برای او شیطانی سرکش برمیگمارد که همواره همنشین او میشود و او را همراهی میکند و به او وعده میدهد و او را به سوی گناهان میکشاند
(36) (﴿وَإِنَّهُمۡ لَيَصُدُّونَهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِيلِ﴾) و شیاطین آنها را از راه راست و دین درست باز میدارند، (﴿وَيَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ﴾) و آنان به سبب اینکه شیطان، باطل را برایشان آراسته و زیبا جلوه داده است و به خاطر اینکه از حق روی گرداندهاند، گمان میبرند که راه یافتهاند. اگر گفته شود: آیا چنین کسی که گمان برده او هدایت یافته است حال آنکه در حقیقت هدایت یافته نمیباشد معذور نیست؟ گفته میشود: چنین افرادی و امثال او که منبع جهالت آنان، رویگردانی از قرآن خداوند است، از آنجا که میتوانستهاند در پرتو آن راهیاب گردند، معذور نیستند. آنها به هدایت تمایلی نشان ندادند با اینکه توانایی رسیدن به آن را داشتند؛ و به باطل علاقهمند شدند، پس گناه، گناهِ خودشان است. و این است حالت کسی که از ذکر خدا در دنیا اعراض کرده، و همنشین و همراهش او را گمراه نموده، و حقایق را در نظر وی وارونه کرده است.
(37) و امّا وضعیّت او -به هنگامی که در روز قیامت نزد پروردگارش میآید- بسیار وضعیّت بدی است؛ چراکه پشیمانی و اندوه و حسرت از سیمایش هویدا است، و او از همنشین خود بیزاری میجوید. بنابراین خداوند متعال فرمود: (﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَنَا قَالَ يَٰلَيۡتَ بَيۡنِي وَبَيۡنَكَ بُعۡدَ ٱلۡمَشۡرِقَيۡنِ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرِينُ﴾) تا آنگاه که چنین کسی به پیش ما میآید، میگوید: ای کاش بین من و تو به اندازۀ شرق و غرب فاصله بود، چه همنشین بدی بودی! همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا لَّقَدۡ أَضَلَّنِي عَنِ ٱلذِّكۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِيۗ وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِلۡإِنسَٰنِ خَذُولٗا﴾ و روزی که ستمگر دستهایش را گاز میگیرد و میگوید: «ای کاش با پیامبر راهی برمیگرفتم! ای وای بر من کاش فلانی را به دوستی بر نمیگرفتم! همانا مرا از پند گمراه ساخت بعد از آنکه پند به نزد من آمد، و شیطان انسان را [بسیار] خوار میگرداند.
(38) (﴿وَلَن يَنفَعَكُمُ ٱلۡيَوۡمَ إِذ ظَّلَمۡتُمۡ أَنَّكُمۡ فِي ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِكُونَ﴾) و شریک بودن شما و همنشینها و دوستانتان در عذاب به شما سودی نمیبخشد، و شما به این خاطر در عذاب شریک هستید چون در ستمگری شریک بودهاید. پس در کیفر و عذاب نیز مشترک هستید. و همچنین روحیۀ دلجویی دادن به یکدیگر به هنگام مصیبت، به شما سودی نمیرساند. چون هنگامی که در دنیا مصیبت و بلایی بیاید و مجازات شدگان در آن مشترک باشند برایشان کمی آسان میگردد و برخی با دیدن برخی دیگر تسلّی مییابند. امّا مصیبت آخرت همۀ کیفرها و عذابها را در بر دارد، و کوچکترین آسایش و تسلّی در آن نیست. بار خدایا! از تو سلامتی را میخواهیم و از تو میطلبیم که ما را در پناه رحمت خویش قرار دهی.
(39) خداوند متعال، پیامبرش را دلجویی میدهد که از عدم اجابت تکذیبکنندگان ناراحت نشود و بداند که خیری در اینها نیست، و از آنچنان شایستگی و لیاقتی برخوردار نیستند که سبب هدایتشان شود، و میفرماید: (﴿أَفَأَنتَ تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ أَوۡ تَهۡدِي ٱلۡعُمۡيَ وَمَن كَانَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ﴾) آیا میتوانی کسانی را که نمیشنوند بشنوانی؟ و یا اینکه کسانی را که نمیبینند راهنمایی کنی؟ و یا اینکه کسانی را که در گمراهی آشکاری هستند و خود به گمراهی خویش واقف و به آن راضی هستند رهنمود گردانی؟! پس همانطور که ناشنوا صداها را نمیشنود، و کور نمیبیند، و کسی که در گمراهی آشکاری است هدایت نمیشود، اینها نیز سرشت و عقلهایشان به سبب رویگردانی از قرآن فاسد گشته است، و باورهای فاسد و صفتهای پلیدی در خودشان به وجود آوردهاند که آنها را از هدایت باز میدارد و باعث میشود تا هلاکتشان بیشتر گردد. اینان جز عذاب و کیفر چیزی برایشان باقی نمانده است، پس یا در دنیا عذاب میشوند یا در آخرت. بنابراین خداوند متعال فرمود:
(40) (﴿فَإِمَّا نَذۡهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنۡهُم مُّنتَقِمُونَ﴾) و پس هرگاه تو را از این دنیا ببریم قبل از اینکه عذابِ آنها را به تو نشان دهیم، بدان که از آنان انتقام خواهیم گرفت.
(41) (﴿أَوۡ نُرِيَنَّكَ ٱلَّذِي وَعَدۡنَٰهُمۡ﴾) یا عذابی را که به آنان وعده دادهایم به تو نشان خواهیم داد. (﴿فَإِنَّا عَلَيۡهِم مُّقۡتَدِرُونَ﴾) زیرا ما بر آنان چیره و تواناییم. امّا زود یا دیر فرا رسیدن عذاب، به حکمت خدا بستگی دارد. پس این است حالت تو و حالت تکذیب کنندگان.
(42) (﴿فَٱسۡتَمۡسِكۡ بِٱلَّذِيٓ أُوحِيَ إِلَيۡكَ﴾) پس با انجام آنچه که به تو وحی شده است، و با متصّف کردن خود به آنچه وحی به اتّصافِ به آن دستور میدهد، و با دعوت کردن به سوی آن و تلاش برای عملی کردن آن در خود و دیگران، به وحی چنگ بزن، (﴿إِنَّكَ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ﴾) بیگمان تو بر راه راست قرار داری؛ راهی که انسان را به خدا و بهشت میرساند، و این چیزی است که بر تو لازم میگرداند بیشتر به وحی چنگ بزنی، و در پرتو آن راهیاب گردی؛ زیرا میدانی که آن حق و عدل و راستی است، و کارهایت را بر پایۀ محکمی بنا نهادهای، در حالی که دیگران امورشان را بر اساس شک و اوهام و ستم و ظلم بنا کردهاند.
(43) (﴿وَإِنَّهُۥ لَذِكۡرٞ لَّكَ وَلِقَوۡمِكَ﴾) و این قرآن کریم افتخار و فضیلت بزرگی است برای شما، و نعمت بسیار گرانقدری میباشد، و شما را به آنچه که خیر دنیا و آخرت در آن نهفته است پند میدهد و شما را بر آن تشویق میکند، و بدی و شر را برایتان یاد آوری میکند و شما را از آن برحذر میدارد. (﴿وَسَوۡفَ تُسَۡٔلُونَ﴾) و از آن پرسیده خواهید شد که آیا آن را برپا داشته و دستورات آن را انجام دادهاید؟ که آنگاه مقامتان بالا میرود و بهرهمند میشوید؛ یا اینکه به آن عمل نکردهاید؟ پس حجّتی علیه شما خواهد بود و نشان ناسپاسیتان در برابر این نعمت خواهد بود.
(44) (﴿وَإِنَّهُۥ لَذِكۡرٞ لَّكَ وَلِقَوۡمِكَ﴾) و این قرآن کریم افتخار و فضیلت بزرگی است برای شما، و نعمت بسیار گرانقدری میباشد، و شما را به آنچه که خیر دنیا و آخرت در آن نهفته است پند میدهد و شما را بر آن تشویق میکند، و بدی و شر را برایتان یاد آوری میکند و شما را از آن برحذر میدارد. (﴿وَسَوۡفَ تُسَۡٔلُونَ﴾) و از آن پرسیده خواهید شد که آیا آن را برپا داشته و دستورات آن را انجام دادهاید؟ که آنگاه مقامتان بالا میرود و بهرهمند میشوید؛ یا اینکه به آن عمل نکردهاید؟ پس حجّتی علیه شما خواهد بود و نشان ناسپاسیتان در برابر این نعمت خواهد بود.
(45) (﴿وَسَۡٔلۡ مَنۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رُّسُلِنَآ أَجَعَلۡنَا مِن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ءَالِهَةٗ يُعۡبَدُونَ﴾) و از پیامبرانی که پیش از تو فرستادهایم بپرس؛ آیا به جز خداوند مهربان معبودهایی قرار دادهایم که پرستش شوند؟ تا برای مشرکان دلیلی باشد که با این کارشان گویا از یکی از پیامبران پیروی میکنند. تو اگر از آنها بپرسی و از اوضاع و احوال آنها خبر بگیری، هیچ کس از آنها را نخواهی یافت که به برگرفتن معبودی دیگر با خدا دعوت داده باشد، و خواهی دید که همۀ پیامبران از اوّل تا آخر به پرستش خداوند یکتا و بیشریک دعوت کردهاند. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ و در میان هر امّتی پیامبری فرستادیم با این پیام که خدا را پرستش کنید و از طاغوت بپرهیزید. و هر پیامبری را که خداوند مبعوث کرده به قوم خود گفته است: خدا را پرستش کنید، شما معبود به حقّی جز او ندارید. پس این بیانگر آن است که مشرکان در شرک خود هیچ دلیل و مدرکی ندارند؛ نه دلیلی که از عقلِ درست سرچشمه گرفته باشد، و نه دلیلی که از پیامبران نقل شده باشد.
(46) وقتی خداوند متعال فرمود: (﴿وَسَۡٔلۡ مَنۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رُّسُلِنَآ أَجَعَلۡنَا مِن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ءَالِهَةٗ يُعۡبَدُونَ﴾) «از پیامبرانی که پیش از تو فرستادهایم بپرس که آیا به جز [خداوند] مهربان معبودهایی قرار دادهایم که عبادت شوند؟» حالت موسی و دعوت او را بیان کرد که یکی از مشهورترین دعوتهای پیامبران میباشد، و خداوند در کتاب خود بسیار از آن سخن گفته و حالت او را با فرعون بیان نموده است: (﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بَِٔايَٰتِنَآ﴾) و به راستی که ما موسی را همراه با نشانهها و معجزات خود که قاطعانه بر صحت آنچه وی آورده بود، دلالت میکرد فرستادیم؛ معجزاتی همانند عصا، مار، فرستادن ملخها، و شپشها و بقیۀ نشانهها. (﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) به سوی فرعون و اشراف دربار او. موسی گفت: من فرستادۀ پروردگار جهانیانم، پس آنها را به اعتراف و اقرار به پروردگارشان فرا خواند و از پرستش غیر خدا نهی کرد.
(47) (﴿فَلَمَّا جَآءَهُم بَِٔايَٰتِنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا يَضۡحَكُونَ﴾) وقتی که با نشانههای ما به نزد آنان آمد، ناگهان همگی بدانها خندیدند؛ یعنی نشانهها را رد کردند و نپذیرفتند، و از روی ستمگری و برتری جویی، آنها را به باد تمسخر و استهزا گرفتند. عدم پذیرش آنها به خاطر کوتاهی در معجزات و نشانهها و واضح نبودن آنها نبود. بنابراین فرمود:
(48) (﴿وَمَا نُرِيهِم مِّنۡ ءَايَةٍ إِلَّا هِيَ أَكۡبَرُ مِنۡ أُخۡتِهَا﴾) و هیچ معجزه و نشانهای به آنها نشان نمیدادیم مگر اینکه یکی از دیگری بزرگتر بود. (﴿وَأَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ﴾) و آنان را گرفتار عذابهایی چون ملخ، شپش، قورباغه و خون که نشانههایی روشن بودند، کردیم. (﴿لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ﴾) تا شاید به اسلام برگردند و تسلیم آن شوند، و شرک و شرّ آنها از بین برود.
(49) (﴿وَقَالُواْ يَٰٓأَيُّهَ ٱلسَّاحِرُ﴾) وقتی عذاب بر آنها نازل شد، گفتند: ای جادوگر! منظورشان موسی علیه السلام بود، و این یا از روی تمسخر بود و یا اینکه این نوع خطاب نزد آنها مدح و ستایش شمرده میشد. پس پیش او زاری و فروتنی کردند و او را به صورتی مورد خطاب قرار دادند که با آن کسانی را که گمان میبردند علما و دانشمندان هستند و جادوگرند مورد خطاب قرار میدادند. پس گفتند: (﴿ٱدۡعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ﴾) پروردگارت را با آنچه به تو اختصاص داده و تو را با آن برتری داده بخوان تا عذاب را از ما دور نماید. (﴿إِنَّنَا لَمُهۡتَدُونَ﴾) اگر خداوند عذاب را از ما دور کند، بدون شک هدایت خواهیم شد.
(50) (﴿فَلَمَّا كَشَفۡنَا عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابَ إِذَا هُمۡ يَنكُثُونَ﴾) پس وقتی عذاب را از ایشان دور ساختیم، آنگاه آنان عهد شکنی کردند؛ یعنی به آنچه گفتند وفا ننمودند، بلکه عهد شکنی کرده و به کفرورزی خود ادامه دادند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمُ ٱلطُّوفَانَ وَٱلۡجَرَادَ وَٱلۡقُمَّلَ وَٱلضَّفَادِعَ وَٱلدَّمَ ءَايَٰتٖ مُّفَصَّلَٰتٖ فَٱسۡتَكۡبَرُواْ وَكَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِينَ وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيۡهِمُ ٱلرِّجۡزُ قَالُواْ يَٰمُوسَى ٱدۡعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَۖ لَئِن كَشَفۡتَ عَنَّا ٱلرِّجۡزَ لَنُؤۡمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرۡسِلَنَّ مَعَكَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ فَلَمَّا كَشَفۡنَا عَنۡهُمُ ٱلرِّجۡزَ إِلَىٰٓ أَجَلٍ هُم بَٰلِغُوهُ إِذَا هُمۡ يَنكُثُونَ﴾ پس طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون را بر آنها فرستادیم که نشانههای روشنی بودند، امّا آنان استکبار ورزیدند و قومی جنایت پیشه بودند. و وقتی عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: «ای موسی! پروردگارت را با آنچه که به تو اختصاص داده و تو را با آن برتری داده است بخوان که اگر عذاب را از ما دور نمودی، به تو ایمان میآوریم و بنی اسراییل را با تو میفرستیم. وقتی عذاب را تا مدّتی که به آن میرسیدند از آنها دور نمودیم، آنان هرچه زودتر عهد شکنی کردند.»
(51) (﴿وَنَادَىٰ فِرۡعَوۡنُ فِي قَوۡمِهِۦ قَالَ يَٰقَوۡمِ أَلَيۡسَ لِي مُلۡكُ مِصۡرَ﴾) و فرعون درحالی که پادشاهیاش او را فریب داده بود و مال و لشکریانش او را سرکش کرده بودند، در میان قومش ندا در داد و گفت: ای قوم من! آیا فرمانروایی مصر از آن من نیست؟ آیا من مالک آن نیستم که در آن تصرّف میکنم؟ (﴿وَهَٰذِهِ ٱلۡأَنۡهَٰرُ تَجۡرِي مِن تَحۡتِيٓ﴾) و این رودها که از رود نیل جدا شدهاند از میان کاخها و باغهای من میگذرند، (﴿أَفَلَا تُبۡصِرُونَ﴾) آیا شما این فرمانروایی گسترده و پهناور را نمیبینید؟ و این از جهالت عمیق او بود که به چیزی افتخار میکرد که خارج از ذات او بود و به صفتهای پسندیده و کارهای درست افتخار نمیکرد.
(52) (﴿أَمۡ أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡ هَٰذَا ٱلَّذِي هُوَ مَهِينٞ﴾) خداوند فرعون را خوار بگرداند! منظور او از خوار، موسی بن عمران کلیم خدا بود؛ کسی که نزد خداوند با ارزش و محترم بود. پس فرعون گفت: من محترم و با عزّت هستم و او خوار و ذلیل است. پس کدام یک از ما بهتر میباشد؟ (﴿وَلَا يَكَادُ يُبِينُ﴾) و گفت: با وجود این او نمیتواند مراد خویش را روشن بیان کند؛ چون او زبان گویایی ندارد. امّا موسی آنچه در دل داشت بیان کرد گرچه سخن گفتن برای او سنگین بود. و صد البته که این عیبی به حساب نمیآید.
(53) سپس فرعون گفت: (﴿فَلَوۡلَآ أُلۡقِيَ عَلَيۡهِ أَسۡوِرَةٞ مِّن ذَهَبٍ﴾) چرا موسی با زیور آلات و دستبندهایی از طلا آراسته نشده است؟ (﴿أَوۡ جَآءَ مَعَهُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ مُقۡتَرِنِينَ﴾) و چرا فرشتگان برای یاری او نیامدهاند تا او را در امر دعوتش کمک کنند و گفتۀ او را تایید نمایند؟
(54) (﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُ﴾) فرعون با ایجاد شبهات بیمعنی و پوچ که هیچ حقیقتی نداشت و فقط انسانهای کمعقل گول آن را میخوردند و دلیلی بر حق یا باطل نبود، قوم خویش را سبکسر و بیخرد انگاشت، آنگاه از او اطاعت کردند. پس اینکه فرعون دارای فرمانروایی مصر است و جویبارها از زیر کاخهایش روان است، چگونه میتواند دلیلی بر حقانیت او باشد؟! و بر چه اساسی موسی به دلیل اینکه پیروانش کم هستند و زبانش لکنت دارد و دستبندهای طلایی ندارد بر باطل است؟ اما فرعون با درباریان و اطرافیانی سر و کار داشت که عقل نداشتند، پس فرعون هرچه میگفت آنها از آن پیروی میکردند؛ خواه حق بود یا باطل. (﴿إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ﴾) بیگمان آنان قومی فاسق بودند، پس به سبب فسقشان فرعون بر آنها گماشته شد و شرک و شر را برایشان زیبا جلوه داد.
(55) (﴿فَلَمَّآ ءَاسَفُونَا﴾) پس وقتی با کارهایشان ما را خشمگین کردند، (﴿ٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِينَ فَجَعَلۡنَٰهُمۡ سَلَفٗا وَمَثَلٗا لِّلۡأٓخِرِينَ﴾) از آنان انتقام گرفتیم و همگی آنان را غرق نمودیم، سپس آنان را برای آیندگان پیشینه و مایۀ عبرتی قرار دادیم تا عبرتگیرندگان از آنها عبرت بگیرند، و پند پذیران از حالات آنها پند بگیرند.
(56) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَلَمَّا ضُرِبَ ٱبۡنُ مَرۡيَمَ مَثَلًا﴾) وقتی که از پرستش پسر مریم نهی شد، و عبادت او به منزلۀ عبادت بتها و انبازها قرار داده شد، (﴿إِذَا قَوۡمُكَ مِنۡهُ يَصِدُّونَ﴾) آنگاه قومت که تو را تکذیب میکردند، به خاطر این مثل فریاد برآوردند و سر و صدا راه انداختند و در مجادله و دشمنی با تو لجاجت ورزیدند، و گمان بردند که آنها در دلیل و حجّت خود موفّق و کامیاب شدهاند.
(57) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَلَمَّا ضُرِبَ ٱبۡنُ مَرۡيَمَ مَثَلًا﴾) وقتی که از پرستش پسر مریم نهی شد، و عبادت او به منزلۀ عبادت بتها و انبازها قرار داده شد، (﴿إِذَا قَوۡمُكَ مِنۡهُ يَصِدُّونَ﴾) آنگاه قومت که تو را تکذیب میکردند، به خاطر این مثل فریاد برآوردند و سر و صدا راه انداختند و در مجادله و دشمنی با تو لجاجت ورزیدند، و گمان بردند که آنها در دلیل و حجّت خود موفّق و کامیاب شدهاند.
(58) (﴿وَقَالُوٓاْ ءَأَٰلِهَتُنَا خَيۡرٌ أَمۡ هُوَ﴾) و گفتند: معبودهای ما بهترند یا عیسی؟ چرا که از پرستش همه نهی شده بود، و تمامی کسانی که آنها را میپرستیدند مورد تهدید واقع شدند. و این آیه نیز نازل شده است: ﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ﴾ بدون شک شما و آنچه پرستش میکنید هیزم جهنّم هستید و وارد آن میشوید. شبهۀ باطل آنها این بود که میگفتند: تو ای محمّد! و ما هم همه قبول داریم که عیسی از بندگان مقرّب خدا میباشد؛ بندگانی که سرانجامی نیکو دارند، پس چرا تو، هم از عبادت معبودهای ما نهی میکنی و هم از پرستش عیسی باز میداری؟ پس اگر حجّت تو باطل نبود، تناقضی در آن وجود نداشت. تو میگویی: ﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ﴾ شما و آنچه به جای خدا پرستش میکنید هیزم جهنّم هستید و وارد آن خواهید شد. آنها گمان میبردند که این جمله هم عیسی را شامل میشود و هم بتها را. پس این را تناقض میشمردند، و تناقض نشانۀ بطلان است. این شبههای بود که بدان دل خوش کرده بودند، و مردم را باز میداشتند و به خاطر آن سروصدا راه انداختند. اما این شبهه بهحمدالله از ضعیفترین و باطلترین شبهات است. خداوند هم از پرستش بتها نهی کرده و هم از پرستش عیسی؛ زیرا عبادت حق خداوند متعال است و هیچ احدی از مخلوقات سزاوار آن نیست، نه فرشتگان مقرّب و نه پیامبران و نه افراد دیگری. پس اینکه خداوند این مطلب را بیان نموده، چه شبههای میتواند در آن وجود داشته باشد؟
(59) و اینکه به عیسی علیه السلام برتری داده شده است و او نزد پروردگارش مقرب میباشد نشانگر این نیست که سزاوار پرستش میباشد، بلکه عیسی همانگونه است که خداوند فرموده است: (﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا عَبۡدٌ أَنۡعَمۡنَا عَلَيۡهِ﴾) عیسی بندهای بیش نیست که ما نعمت نبوّت و حکمت و دانش و عمل را به او ارزانی داشتیم. (﴿وَجَعَلۡنَٰهُ مَثَلٗا لِّبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ﴾) و او را برای بنیاسرائیل مایۀ عبرتی قرار دادیم که با نگاه کردن به او، به قدرت خداوند پی میبردند؛ زیرا خداوند او را بدون پدر آفریده بود. و اما اینکه خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ﴾ شما و آنچه به جای خدا پرستش میکنید هیزم جهنّم هستید و شما به آن وارد خواهید شد. پاسخ آن به سه صورت است: 1- در فرمودۀ الهی که میفرماید: ﴿إِنَّكُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾ کلمۀ «ما» اسم غیر ذوی العقول است و عیسی در این داخل نمیگردد. 2- در اینجا مشرکینی که در مکّه و اطراف آن بودند مورد خطاب قرار گرفتهاند، و آنها بتها را پرستش میکردند ولی مسیح را پرستش نمیکردند. 3- خداوند بعد از این آیه فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ﴾ بیگمان کسانی که از پیش از جانب ما نیکویی برایشان مقرّر گشته است، از جهنّم دور کرده میشوند. پس تردیدی نیست که عیسی و دیگر پیامبران و اولیاء در این آیه داخل هستند.
(60) سپس خداوند متعال فرمود: (﴿وَلَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَا مِنكُم مَّلَٰٓئِكَةٗ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَخۡلُفُونَ﴾) و اگر ما میخواستیم، به جای شما فرشتگانی قرار میدادیم که در زمین جانشین شما شوند تا برایشان پیامبرانی از جنس خودشان بفرستیم. امّا شما ای انسانها! توانایی آن را ندارید که پیامبرانی از جنس فرشتگان برایتان فرستاده شود. پس، از رحمت و لطف خداوند نسبت به شما این است که پیامبرانی از جنس خودتان برایتان فرستاده است که میتوانید از آنها فرا بگیرید.
(61) (﴿وَإِنَّهُۥ لَعِلۡمٞ لِّلسَّاعَةِ﴾) و همانا عیسی علیه السلام دلیل و نشانهای بر قیامت است، و نشانگر آن میباشد کسی که توانایی داشته است عیسی را بدون پدر به دنیا بیاورد، همو میتواند مردگان را از قبرهایشان برانگیزد. و یا معنی آیه این است که عیسی علیه السلام در آخرالزمان از آسمان به دنیا خواهد آمد، و نزول او یکی از علامتهای قیامت است. (﴿فَلَا تَمۡتَرُنَّ بِهَا﴾) پس، از آمدن قیامت هرگز شک نکنید که شک کردن دربارۀ قیامت کفر است. (﴿وَٱتَّبِعُونِۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ﴾) و با امتثال آنچه که به شما دستور دادهام، و دوری کردن از آنچه شما را از آن نهی کردهام، از من پیروی کنید. این است راه راست که انسان را به خداوند عزّوجل میرساند.
(62) (﴿وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ﴾) و شیطان شما را از آنچه خداوند شما را به آن فرمان داده است باز ندارد، (﴿إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ﴾) همانا شیطان، دشمن آشکار شماست، و برای گمراه کردنتان حریص و آزمند است، و در این راستا نهایت کوشش خود را مبذول میدارد.
(63) (﴿وَلَمَّا جَآءَ عِيسَىٰ بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾) و هنگامی که عیسی با معجزات آشکاری آمد که بر راست بودن نبوّت او و صحّت آنچه برایشان آورده بود دلالت میکرد، ازقبیل: زنده کردن مردگان و بینا کردن کورهای مادرزاد و شفا بخشیدن به کسانی که مبتلا به بیماری پوستی بودند، و دیگر نشانهها، (﴿قَالَ قَدۡ جِئۡتُكُم بِٱلۡحِكۡمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُم بَعۡضَ ٱلَّذِي تَخۡتَلِفُونَ فِيهِ﴾) عیسی به بنیاسرائیل گفت: من برایتان حکمت و نبوّت و علم را آوردهام تا برخی از امور را برایتان روشن گردانم که در آنها اختلاف میورزید؛ یعنی تا پاسخ آن و صورت درست مسئله را برایتان بیان کنم، و به وسیلۀ آن اختلاف و اشتباه از شما دور شود. پس او -علیه السلام- برای تکمیل نمودن شریعت موسی، و استوار ساختن تورات آمده بود. و برخی تسهیلات ارائه داد که باعث میشد تا آنها از او اطاعت کنند، و چیزهایی را که برایشان آورده است بپذیرند. (﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴾) پس، خدای یگانه را پرستش نموده، و از فرمان او اطاعت کنید، و از آنچه نهی کرده است پرهیز نمایید، و به من ایمان آورید و مرا تصدیق نمایید و از من اطاعت کنید.
(64) (﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ رَبِّي وَرَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ﴾) بیگمان، خداوند پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بندگی کنید، این است راه راست. پس در این آیه به توحید ربوبیّت اقرار شده، و اینکه خداوند همۀ آفریدههایش را با انواع نعمتهای ظاهری و باطنی خود پرورش داده است. نیز به توحید عبودیت و عبادت برای خداوند یگانه که شریکی ندارد فرمان داده شده است. و عیسی علیه السلام خبر داده است که او بندهای از بندگان خداست، و آن طور نیست که نصاری در مورد او میگویند مبنی بر اینکه او فرزند خداست یا سومینِ سه تاست. و در اینجا خبر داده شده آنچه ذکر شده است راه راست میباشد، و انسان را به خدا و به بهشت میرساند.
(65) وقتی عیسی علیه السلام این مطلب را گفت، (﴿فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَيۡنِهِمۡ﴾) گروههایی که بر اساس تکذیب، تحزّب کرده بودند با همدیگر اختلاف ورزیدند، و هر یک دربارۀ عیسی -علیه السلام- گفتار باطلی بر زبان آوردند، و آنچه را که آورده بود ردّ کردند، مگر کسانی از مؤمنان که خداوند آنها را هدایت کرده بود؛ کسانی که به رسالت او شهادت دادند و همۀ آنچه را که او آورده بود تصدیق نمودند و گفتند: او بندۀ خدا و پیامبر میباشد. (﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنۡ عَذَابِ يَوۡمٍ أَلِيمٍ﴾) پس وای به حال کسانی که ستم کردهاند از عذاب روز دردناک! یعنی چقدر اندوهشان زیاد خواهد بود! و در آن روز گرفتار چه زیان بزرگی خواهند شد!
(66) خداوند متعال میفرماید: (﴿هَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّا ٱلسَّاعَةَ أَن تَأۡتِيَهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ﴾) آیا جز این است که تکذیبکنندگان منتظر هستند که ناگهان قیامت در حالی که از آن بیخبرند به سراغشان بیاید؟ پس هرگاه قیامت بیاید، از حالات کسی که آن را تکذیب کرده و کسی که خبر قیامت را داده و مورد استهزا قرار گرفته است مپرس!
(67) (﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ يَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ﴾) در روز قیامت کسانی که بر اساس کفر و تکذیب معصیت در دنیا با همدیگر دوست بودهاند، دشمن یکدیگر خواهند شد، و چون محبّت و دوستی آنها در دنیا برای غیر الله بوده است، پس در روز قیامت به دشمنی تبدیل میگردد.(﴿إِلَّا ٱلۡمُتَّقِينَ﴾) مگر کسانی که از شرک و گناهان پرهیز میکنند که محبّت چنین کسانی ادامه مییابد؛ زیرا کسی که به خاطر او با همدیگر محبّت میورزیدند، محبّتش جاودانه و همیشگی است.
(68) سپس پاداش پرهیزگاران را بیان کرد و ذکر نمود که خداوند متعال در روز قیامت به آنها ندایی میدهد که دلهایشان از آن شاد میگردد، و هر آفت و بدی از آنها دور میشود. پس خداوند میگوید: (﴿يَٰعِبَادِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡكُمُ ٱلۡيَوۡمَ وَلَآ أَنتُمۡ تَحۡزَنُونَ﴾) ای بندگانم! از آنچه در آینده به سراغ شما میآید ترسی نداشته باشید، و دربارۀ گذشتۀ خود نیز اندوه مدارید. و چون امر ناخوشایند از هر جهت منتفی است، آنچه که دوست داشتنی و مطلوب است [برایشان] ثابت و مقرّر میباشد.
(69) (﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بَِٔايَٰتِنَا﴾) همان کسانی که به آیات خدا ایمان دارند، و این شامل تصدیق آیات و آنچه که تصدیق جز با آن کامل نمیگردد، از قبیل: دانستن مفهوم آیات و عمل نمودن به مقتضای آن میشود. (﴿وَكَانُواْ مُسۡلِمِينَ﴾) و آنها در همۀ احوال خود مطیع و فرمانبردار خداوند بودند، پس آنها هم در ظاهر عمل میکردند و هم در باطن.
(70) (﴿ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ أَنتُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ﴾) شما و همۀ همنشینانتان از قبیل: همسر و فرزند و دوست و غیره که عملشان همانند عمل شما نیکو بوده است، وارد بهشت شوید؛ بهشتی که سرای ماندگاری و پایداری است، (﴿تُحۡبَرُونَ﴾) در آنجا شادمان و مکرّم خواهید بود، و خوبیها و شادیها و لذّتهایی به لطف پروردگار به شما میرسد که زبانها نمیتوانند حالت آن را توصیف نمایند.
(71) (﴿يُطَافُ عَلَيۡهِم بِصِحَافٖ مِّن ذَهَبٖ وَأَكۡوَابٖ﴾) پسران جاویدانی که خدمتگزاران آنها هستند، غذای آنها را در بهترین ظرفها که کاسههای طلایی هستند و نوشیدنیهایشان را در بهترین لیوانهای نقرهای بدون دسته که شفافتر از شیشه است پیش آنها میبرند.
(72) (﴿وَفِيهَا مَا تَشۡتَهِيهِ ٱلۡأَنفُسُ وَتَلَذُّ ٱلۡأَعۡيُنُ﴾) و در بهشت هرچه دل بخواهد و هرچه چشم از آن لذّت ببرد وجود دارد. این کلمه جامع است و شامل هر نعمت و شادی و سرور قلبی میشود. پس هر نوشیدنی و خوردنی و پوشیدنی و همسران زیبایی که دل بخواهد، نیز منظرههای زیبا که چشمها از دیدن آن لذّت میبرند، و درختان پر شکوفه و نعمتهای فراوان و ساختمانهای آراسته شده در بهشت فراهم است، و برای اهل بهشت در کاملترین صورتها و برترینِ آن آماده است. همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿لَهُمۡ فِيهَا فَٰكِهَةٞ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ﴾ آنان در آنجا میوه دارند و هرچه بخواهند برایشان فراهم است. (﴿وَأَنتُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾) و شما در بهشت جاودانه خواهید بود. و این، کمالِ نعمت اهل بهشت است و آن جاودانگی همیشگی است که دوام نعمتهای بهشت و افزون شدن آن و پایان نیافتن آن را در بر دارد. (﴿وَتِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ﴾) و آن بهشتی که با کاملترین صفتها توصیف شد، (﴿ٱلَّتِيٓ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾) بهشتی است که خداوند شما را به سبب کارهایتان وارث آن گردانده، و به فضل خویش آن را پاداش اعمالتان قرار داده، و آنچه از رحمت خویش که خواسته در آن قرار داده است.
(73) (﴿لَكُمۡ فِيهَا فَٰكِهَةٞ كَثِيرَةٞ﴾) در آنجا میوههای فراوانی برایتان است. همانطور که در آیهای دیگر آمده است: ﴿يَدۡعُونَ فِيهَا بِكُلِّ فَٰكِهَةٍ ءَامِنِينَ﴾ در آن از هر میوهای دو گونه است. (﴿مِّنۡهَا تَأۡكُلُونَ﴾) آنچه از این میوههای لذیذ که دلتان میخواهد انتخاب میکنید و میخورید. وقتی نعمتهای بهشت را بیان کرد به دنبال آن عذاب جهنّم را ذکر نمود و فرمود:
(74) (﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ﴾) بیگمان، کسانی که با کفر ورزیدن و تکذیب کردن مرتکب جرم و گناه شدند در عذاب جهنّم فرو میروند و عذاب از هر سو آنها را احاطه میکند. (﴿خَٰلِدُونَ﴾) و در آن عذاب جاودانه خواهند بود، و هرگز از آن بیرون نمیشوند.
(75) (﴿لَا يُفَتَّرُ عَنۡهُمۡ﴾) یک لحظه از عذاب آنان کاسته نمیشود؛ نه از آنها دور میشود و نه سبک میگردد. (﴿وَهُمۡ فِيهِ مُبۡلِسُونَ﴾) و آنها در آن از هر خیر و برکتی نا امیدند، و امیدی به رهایی ندارند. آنها پروردگارشان را صدا میزنند و میگویند: ﴿رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡهَا فَإِنۡ عُدۡنَا فَإِنَّا ظَٰلِمُونَ قَالَ ٱخۡسَُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ﴾ پروردگارا! ما را از جهنّم بیرون بیاور، اگر ما باز به سوی کارهای بد بازگردیم، بیگمان ستمکار هستیم. میفرماید: در آن گم شوید و با من سخن مگویید. و این عذاب بزرگ به سبب کارهایی است که کرده، و به علّت ستمی است که بر خود روا داشتهاند. (﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰكِن كَانُواْ هُمُ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾) و ما بر آنان ستم نکردیم، بلکه آنان خود ستمکار بودند. پس خداوند بر آنها ستم نکرد، و بدون گناه و جرم آنان را مجازات نکرده است.
(76) و این عذاب بزرگ به سبب کارهایی است که کرده، و به علّت ستمی است که بر خود روا داشتهاند. (﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰكِن كَانُواْ هُمُ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾) و ما بر آنان ستم نکردیم، بلکه آنان خود ستمکار بودند. پس خداوند بر آنها ستم نکرد، و بدون گناه و جرم آنان را مجازات نکرده است.
(77) (﴿وَنَادَوۡاْ يَٰمَٰلِكُ لِيَقۡضِ عَلَيۡنَا رَبُّكَ﴾) و در حالی که در جهنّم هستند، برای اینکه احتمالاً به استراحتی دست یابند فریاد میزنند: ای مالک! پروردگارت ما را بمیراند تا راحت شویم، چرا که ما در اندوهی سخت و عذابی شدید قرار داریم و توانایی تحمّل آن را نداریم. (﴿قَالَ إِنَّكُم مَّٰكِثُونَ﴾) مالک که نگهبان جهنم است، زمانی که از او میخواهند تا برایشان پیش خدا دعا کند تا آنها را بمیراند، میگوید: شما در جهنّم ماندگارید و هرگز از آن بیرون آورده نمیشوید. پس آنچه که میخواستند به آن دست نمییابند، و مالک به ضد آنچه میخواهند آنان را پاسخ میدهد و غمی بر غمشان میافزاید.
(78) سپس آنها را به خاطر کارهایی که کردهاند نکوهش میکند و میگوید: (﴿لَقَدۡ جِئۡنَٰكُم بِٱلۡحَقِّ﴾) ما حق را برای شما آوردیم که میبایست از آن پیروی میکردید؛ و اگر شما از آن پیروی مینمودید، موفّق و خوشبخت میشدید، (﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَكُمۡ لِلۡحَقِّ كَٰرِهُونَ﴾) ولی بیشترتان حق را نپسندیدید، بنابراین گرفتار شقاوت و بدبختی شدید که شقاوتی فراتر از آن نیست.
(79) خداوند متعال میفرماید: (﴿أَمۡ أَبۡرَمُوٓاْ أَمۡرٗا﴾) کسانی که حق را دروغ میانگاشتند و با آن مخالف بودند حیله و مکری ورزیدند، و برای نابودی حق و کسی که آن را آورده به وسیلۀ باطلی که آن را آراسته بودند تا مردم را گول زنند، توطئه کردند. (﴿فَإِنَّا مُبۡرِمُونَ﴾) ما نیز تصمیم گرفتیم و تدبیری نمودیم که برتر از تدبیر آنهاست و تدبیر آنان را درهم میشکند و آن را ابطال مینماید، و آن اسباب و دلایلی است که خداوند برای اثبات حق و ابطال باطل فراهم نمود. همان طور که خداوند متعال میفرماید: ﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَيَدۡمَغُهُۥ﴾ بلکه حق را بر باطل میزنیم پس آن را نابود میکند.
(80) (﴿أَمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّا لَا نَسۡمَعُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُم﴾) آیا به سبب جهالت و ستمگریشان گمان میبرند که ما اسرار پنهانی آنان را که در دلشان نهفته است و بر زبان نیاوردهاند و سخنان آهستۀ آنها را که در گوشی میگویند، نمیشنویم؟! یعنی به این خاطر اقدام به ارتکاب گناهان مینمایند که گمان میبرند پیگرد و مجازاتی بر گناهان پنهانیشان نخواهد بود. سپس خداوند این گمان را رد نمود و فرمود: (﴿بَلَىٰ﴾) آری! ما میشنویم و رازهای دلهایشان و سخنان در گوشیشان را میدانیم.(﴿وَرُسُلُنَا لَدَيۡهِمۡ يَكۡتُبُونَ﴾) و فرستادگان ما که فرشتگان گرامی هستند نزد آنان میباشند، و هرآنچه میکنند مینویسند و ثبت و ضبط مینمایند تا اینکه آنها وارد قیامت میشوند، آنگاه همۀ آنچه را که کردهاند حاضر مییابند و پروردگارت بر هیچ کس ستمی روا نمیدارد.
(81) ای پیامبر بزرگوار! به کسانی که برای خداوند فرزندی قرار دادهاند ـ درحالی که او یکتای یگانه و بینیاز است و او خدایی است که همسر و فرزندی بر نگرفته است و همتایی ندارد ـ بگو: (﴿إِن كَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٞ فَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡعَٰبِدِينَ﴾) اگر خداوند مهربان فرزندی داشت من نخستین کسی بودم که آن را پرستش مینمودم؛ چون در آن صورت او بخشی از پدرش بود و من اولین کسی هستم که از دستورات خدا پیروی میکنم، ولی من اولین منکر این قضیه هستم، و بیش از همه و با شدّت این را که خداوند فرزندی داشته باشد انکار و نفی میکنم. پس باطل بودن این امر مشخّص گردید. این دلیل بزرگی است، و کسی آن را ارائه میدهد که حالات پیامبران را دانسته است. وقتی که معلوم است که پیامبران کاملترین مخلوق میباشند و از همۀ مردم بیشتر به خیر دست مییازند و اعمال خیر را بیش از دیگران به تمام و کمال انجام میدهند، و هر شرّی را قبل از همۀ مردم ترک نموده و از آن دوری میجویند و منکرش میشوند پس اگر خداوند مهربان فرزندی داشت و این سخن راست بود، محمّد بن عبد الله که برترین پیامبران است اوّلین کسی میبود که آن فرزند را پرستش میکرد، و مشرکان در این کار از او گوی سبقت را نمیربودند. و احتمال دارد که معنی آیه این باشد که اگر خداوند فرزندی داشته باشد، پس من نخستین کسی هستم که خداوند را پرستش میکنم، و از جمله عبادت و پرستش من این است که آنچه را خداوند ثابت قرار داده، اثبات میکنم؛ و آنچه را که نفی کرده است، نفی میکنم. پس این عبادت قولی و اعتقادی است و مستلزم آن است که اگر این حق باشد، من اولین کسی خواهم بود که آن را باور میکردم. پس به این طریق باطل بودن ادعای مشرکین و فاسد بودن آن از نظر عقلی و نقلی معلوم و مشخص گردید.
(82) (﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾) خداوندگار آسمانها و زمین و عرش از داشتن شریک و همتا و مددکار و فرزند و دیگر چیزهایی که مشرکان به او نسبت میدهند پاک و منزّه است.
(83) (﴿فَذَرۡهُمۡ يَخُوضُواْ وَيَلۡعَبُواْ﴾) پس آنان را به حال خود واگذار تا در باطل خویش فرو روند؛ و با آنچه که محال است، خود را سرگرم کنند. پس دانشهای آنان زیانآور است، و آن فرو رفتن و پرداختن به دانشهایی است که به وسیلۀ آن با حق و با آنچه پیامبران آوردهاند مخالفت میورزند. و کارهایشان بازی و بیخردی است که آنان را تزکیه نمیکند و معارف و شناخت به بار نمیآورد. بنابراین آنها را به روز قیامت که در پیش دارند تهدید کرد و فرمود: (﴿حَتَّىٰ يُلَٰقُواْ يَوۡمَهُمُ ٱلَّذِي يُوعَدُونَ﴾) تا آن روزی را که بدیشان وعده داده میشود ملاقات کنند. پس در آن وقت خواهند دانست که چه به دست آوردهاند، و به بدبختی همیشگی و عذاب پایداری که گرفتارش شدهاند پی خواهند برد.
(84) (﴿وَهُوَ ٱلَّذِي فِي ٱلسَّمَآءِ إِلَٰهٞ وَفِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَٰهٞ﴾) خداوند متعال خبر میدهد که معبود به حق در آسمانها و زمین تنها اوست؛ پس همۀ اهالی آسمانها و مؤمنان اهل زمین او را پرستش میکنند، و وی را تعظیم مینمایند و در برابر شکوه و بزرگی او کرنش مینمایند، و در برابر کمال او اظهار نیازمندی میکنند. ﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهِنَّۚ وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ﴾ آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند او را به پاکی میستایند، و هیچ چیزی نیست مگر اینکه او را به پاکی تسبیح میگویند. ﴿وَلِلَّهِۤ يَسۡجُدُۤ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَكَرۡهٗا﴾ و آنچه در آسمانها و زمین است به دلخواه یا به اجبار برای خداوند سجده میکنند. پس او تعالی معبود به حق است، و همۀ خلائق با اختیار یا با اکراه او را خدای خود قرار میدهند. مانند اینکه میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱللَّهُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَفِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ الوهیّت و محبّت او آسمانها و زمین را در بر گرفته است، اما خودش بر بالای عرش میباشد و از آفریدههایش جداست و یگانه و بزرگوار میباشد. (﴿وَهُوَ ٱلۡحَكِيمُ﴾) و او با حکمت است، و هر چه را که آفریده محکم نموده، و آنچه را به عنوان آئین و برنامه مشروع نموده استوار گردانده است. پس او هیچ چیزی را نیافریده مگر به خاطر حکمتی، و فرمان تقدیری و تشریعی و جزایی او سراسر رحمت و حکمت است. (﴿ٱلۡعَلِيمُ﴾) و به همه چیز داناست. پنهان و پوشیدهتر از آن را میداند و به اندازۀ ذرهای در آسمانها و زمین -و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن- از او پنهان نمیماند.
(85) (﴿وَتَبَارَكَ ٱلَّذِي لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا﴾) و بالا و بزرگوار است ، و خیرش فراوان است و صفاتش گسترده و فرمانرواییاش بزرگ است، خدایی که فرمانروایی آسمانها و زمین و هر آنچه میان آن دو است ازآن اوست. بنابراین گستردگی فرمانرواییاش را بر آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، و گستردگی علم خود را بیان کرد، و اینکه تنها او ـ تعالی ـ از غیبهایی که هیچ یک از بندگانش و هیچ پیامبر و فرشتۀ مقربی را از آن آگاه نکرده است آگاه میباشد. بنابراین فرمود: (﴿وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ﴾) و آگاهی از زمان فرا رسیدن قیامت با اوست. ظرف را مقدم کرد تا مفید حصر باشد؛ یعنی هیچ کس جز او نمیداند که قیامت چه زمانی فرا میرسد. و از کمال فرمانروایی او و گستردگی سلطهاش این است که او صاحب دنیا و آخرت است. بنابراین فرمود: (﴿وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾) و در آخرت به سوی او بازگردانده میشوید، آنگاه با حکم دادگرانهاش میان شما داوری مینماید. و از کمال فرمانرواییاش این است که هیچ یک از آفریدههایش اختیاری ندارد، و نمیتواند نزد او سفارش و شفاعت کند مگر با اجازۀ او.
(86) (﴿وَلَا يَمۡلِكُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلشَّفَٰعَةَ﴾) و هیچکدام از پیامبران و فرشتگان و دیگران که به جای خدا به نیایش خوانده میشوند اختیار شفاعت ندارند، و شفاعت نمیکنند مگر با اجازۀ خدا، و شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که خدا بپسندد. بنابراین فرمود: (﴿إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ﴾) مگر کسی که با زبانش حق را بگوید و با قلب به آن اقرار نماید و به آنچه گواهی میدهد آگاه باشد. و باید شهادت او به حق باشد؛ و آن گواهی دادن به یگانگی خداوند است، و گواهی دادن به رسالت پیامبران و صحّت آنچه آوردهاند، از قبیل: اصول و فروع دین و حقائق و دستورات آن میباشد. پس شفاعتِ شفاعت کنندگان دربارۀ اینها مفید خواهد بود و اینها نجات یافتگانِ از عذاب خدا هستند و اینها به پاداش الهی دست مییابند.
(87) سپس خداوند متعال فرمود: (﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾) و اگر از مشرکان در مورد توحید ربوبیّت و دربارۀ اینکه چه کسی آفریننده است بپرسی، خواهند گفت و اقرار خواهند کرد که آفریننده، خداوند یگانه است و شریکی ندارد. (﴿فَأَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ﴾) پس چگونه از یکتاپرستی و خالص گرداندن طاعت و عبادت برای خدا منحرف میشوند؟ پس اعتراف آنها به توحید ربوبیّت، آنان را ملزم مینماید تا به توحید الوهیّت [نیز] اقرار کنند و این بزرگترین دلیل بر بطلان شرک است.
(88) (﴿وَقِيلِهِۦ يَٰرَبِّ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمٞ لَّا يُؤۡمِنُونَ﴾) این عطف است بر (﴿وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ﴾) و آگاهی از قیامت با اوست؛ و نیز از گفتار پیامبر صلی الله علیه وسلم آگاه است که تکذیب قومش را به نزد پروردگارش شکایت میکند و غمگین میشود و به خاطر ایمان نیاوردن آنها حسرت میخورد. پس خدا از این حالت آگاه است، و بر کیفر دادن آنها تواناست. امّا خداوند متعال بردبار است و به بندگان مهلت و فرصت میدهد تا شاید برگردند و توبه نمایند.
(89) بنابراین فرمود: (﴿فَٱصۡفَحۡ عَنۡهُمۡ وَقُلۡ سَلَٰمٞ﴾) پس، از آنان روی بگردان و در برابر آزارهایی که با زبان و با کارهایشان به تو میرسانند از آنان درگذر؛ و آنچه از تو به آنها میرسد باید تنها سلام باشد که خردمندان و صاحبان بینش به وسیلۀ آن با جاهلان روبهرو میشوند، و پاسخ میدهند؛ زیرا خداوند در مورد بندگان صالحش فرموده است: ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا﴾ و هرگاه جاهلان به اقتضای جهالت خود، آنان را مورد خطاب قرار دهند، میگویند: سلام بر شما باد. پیامبر صلی الله علیه وسلم از فرمان پروردگارش اطاعت کرد؛ و در مقابل اذیّت و آزاری که قومش به او میرساندند، راه گذشت و بخشش را در پیش گرفت؛ و در مقابل آنها جز نیکویی و سخن زیبا چیزی دیگر انجام نداد. پس درود و سلام خدا بر کسی باد که خداوند او را با اخلاق بزرگ آراست؛ اخلاقی که او به سبب آن بر اهل آسمانها و زمین برتری یافت و به وسیلۀ آن از ستارگان مقامش فراتر رفت. (﴿فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ﴾) پس آنها زشتی گناهان و سرانجام جرمشان را بعدها خواهند دانست.