(1) خداوند متعال با تعظیم و ستایش کتابش میفرماید: (﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ﴾) این آیاتی است که بر بهترین مفاهیم و مطالب دلالت مینمایند. (﴿وَقُرۡءَانٖ مُّبِينٖ﴾) و قرآنی است که حقایق را، با بهترین و روشنترین حکمت آشکار میکند. کلماتی که به بهترین وجه، منظور و مراد خود را بیان مینمایند. و این ایجاب میکند که بندگان تسلیم و منقاد فرمان آن شوند، و آن را با اوج سرور و خوشحالی بپذیرند.
(2) اما هرکس این نعمت بزرگ را رد کند و به آن کفر بورزد، از تکذیبکنندگانِ گمراه است؛ کسانی که آرزو خواهند کرد که ای کاش مسلمان و فرمانبرِ احکام قرآن بودند! و این زمانی است که پرده برداشته میشود، و حالات اولیۀ جهان آخرت آشکار میگردد، و مقدمات مرگ فرا میرسد. و آنان در همۀ حالتهای آخرت، آرزو مینمایند که کاش مسلمان بودند. اما دیگر کار از کار گذشته، و امکان چنین چیزی نیست؛ زیرا آنها در این دنیا، مغرور و فریب خورده بودند.
(3) (﴿ذَرۡهُمۡ يَأۡكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ﴾) آنان را رها کن تا بخورند و از لذتها بهرهمند شوند. (﴿وَيُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُ﴾) و آرزوها آنان را غافل میسازد؛ یعنی آنها آرزوی باقی ماندن در دنیا را دارند، و این آرزو، آنها را از آخرت غافل سازد. (﴿فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ﴾) و بالاخره خواهند دانست که آنچه بر آن بودند، باطل است؛ و کارهایشان، موجب زیان و بدبختی آنان شده است. و خواهند دانست که نمیبایست به خاطر مهلتی که خداوند به آنها داده بود، مغرور شوند و فریب بخورند؛ زیرا این، قانونِ خدا در میان ملتها است.
(4) (﴿وَمَآ أَهۡلَكۡنَا مِن قَرۡيَةٍ﴾) و ما هیچ شهری را که سزاوار عذاب بوده است، نابود نکردهایم، (﴿إِلَّا وَلَهَا كِتَابٞ مَّعۡلُومٞ﴾) مگر اینکه مدت و مهلتی معین داشته که برای نابودی آن مشخص گشته است.
(5) (﴿مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسۡتَٔۡخِرُونَ﴾) و هیچ ملتی بر اجل خود پیشی نمیگیرد و از آن عقب نمیافتد؛ چرا که اثر گناهان، بالاخره باید تحقّق یابد، هرچند که به تاخیر بیفتد.
(6) و کسانی که محمد صلی الله علیه وسلم را تکذیب میکردند، به تمسخر به او گفتند: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِي نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلذِّكۡرُ إِنَّكَ لَمَجۡنُونٞ﴾) ایکسیکه ادعا میکنی قرآن بر تو نازل شده است! بیگمان تو دیوانهای؛ زیرا گمان میبری که از تو پیروی کرده، و آنچه را که پدرانمان بر آن بودهاند، رها میکنیم.
(7) (﴿لَّوۡ مَا تَأۡتِينَا بِٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ﴾) اگر از راستگویانی، چرا فرشتگان را به نزد ما نمیآوری تا بر درست بودن آنچه آوردهای، گواهی دهند؟ پس چون فرشتگان را نیاوردهای، راستگو نیستی. و این بزرگترین ستم و جهالت بود، ستم بودنش مشخص است؛ زیرا چنین سخنی، جرأت بر خدا و لجاجت محسوب شده و در واقع تعیین تکلیف است برای خداوند؛ زیرا آنان معجزاتی را میطلبیدند، که ارادۀ خداوند بر آن جاری نشده بود، حال آنکه اهدافی را که آنان از ظهور چنین معجزاتی تعقیب میکردند، با دلایل زیادی که بر صحت آنچه پیامبر آورده بود، حاصل شده است. و اما جهالت بودنش از این روست که آنها مصلحت خود را، از آنچه که به زیانشان بود، تشخیص نداده؛ و ندانستند که چه چیزی به نفع آنها است؛ زیرا در فرو فرستادن فرشتگان، خیری برای آنها نیست، بلکه خداوند فرشتگان را جز به حق نمیفرستد، و هرکس از آنان پیروی نکند و تسلیم آنها نشود، دیگر به او مهلت داده نمیشود.
(8) (﴿وَمَا كَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِينَ﴾) و هنگامی که فرشتگان فرود آیند، اگر ایمان نیاورند - که هرگز نخواهند آورد - مهلت داده نمیشوند. پس آنان که فرو فرستادن فرشتگان را میخواهند، در واقع برای هلاکت و نابودی خویش شتاب میورزند؛ زیرا ایمان در دست آنها نیست، بلکه در دست خدا است. ﴿وَلَوۡ أَنَّنَا نَزَّلۡنَآ إِلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَحَشَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ كُلَّ شَيۡءٖ قُبُلٗا مَّا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُوٓاْ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ يَجۡهَلُونَ﴾ و [حتی] اگر فرشتگان را به سوی آنان فرو فرستیم، و مردگان با آنان سخن بگویند، و همه چیز را برایشان روبهرو و آشکار سازیم، [باز] ایمان نمیآورند مگر اینکه خداوند بخواهد، اما بیشترشان نمیدانند.
(9) اگر آنها راست میگویند، معجزات همین قرآن آنها را کافی است. بنابراین فرمود: (﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ﴾) ما قرآنی را فرو فرستادهایم که در آن، هر مسئله و دلایل واضحی به صورت کاملاً روشن بیان شده است؛ و هرکس بخواهد اندرز بگیرد، از آن اندرز میگیرد. (﴿وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾) و همانا در هنگام نازل کردن و بعد از نازل نمودن آن، ما نگهبانش هستیم. پس در حالت نازل کردن، آن را از دستبرد هر شیطان رجیمی محافظت مینماییم. و بعد از نزول، خداوند آن را در قلب پیامبر و سپس امتش بهودیعه نهاد، و کلماتش را از تغییر و تحریف محافظت نمود، و معانی و مفاهیم آن را از اینکه دستخوش تبدیل و دگرگونی شود، حفظ کرد. پس هیچ تحریفکنندهای مفاهیم آن را تحریف ننماید، مگر اینکه خداوند کسی را برمیانگیزد که حق را بیان کند، و این از بزرگترین معجزات الهی و نعمتهای خداوندی بر بندگان مؤمنش میباشد. و از جمله محافظت قرآن از سوی خدا، این است که پروردگار اهل قرآن را از دشمنانشان مصون نگاه میدارد، و دشمنی را بر آنان مسلط نمیگرداند که آنها را ریشه کن نماید.
(10) خداوند متعال به پیامبرش میفرماید: اگر مشرکان شما را تکذیب کردند، نگران مباش؛ چرا که همواره شیوۀ امتهای گذشته چنین بوده است.(﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي شِيَعِ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾) و پیش از تو در میان گروهها و دستههای گذشته، پیامبرانی را فرستادهایم.
(11) (﴿وَمَا يَأۡتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ﴾) و هیچ پیامبری نزد ایشان نیامد که آنها را به حق و هدایت دعوت کند مگر اینکه او را مسخره کردند.
(12) (﴿كَذَٰلِكَ نَسۡلُكُهُۥ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِينَ﴾) همچنانکه تکذیب را در دل امتهای پیشین جای دادیم، به همان شیوه نیز آن را در دل مجرمانِ قوم تو قرار میدهیم؛ کسانی که صفتشان ستمگری و افترا و تهمت زدن است. وقتی که دلهای تکذیبکنندگانِ قومت در کفر و تکذیب و مسخره کردن پیامبران و ایمان نیاوردن به آنان، همانند دلهای امتهای پیشین شد، آنان را گرفتار کفر و تکذیب و مسخره کردن و ایمان نیاوردن ساختم. بنابراین فرمود:
(13) (﴿لَا يُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾) [تکذیب را به دلهای گناهکاران قومت داخل میگردانیم] تا به قرآن ایمان نیاورند، درحالیکه قانون خدا در مورد اقوام پیشین گذشته است که هرکس به آیات خدا ایمان نیاورد، هلاک و نابود میگردد.
(14) واگر معجزۀ بزرگی برای ایشان بیاید و دری از آسمان برآنان بگشاییم که از آن بالا بروند، وآن را به طور آشکار مشاهده کنند، بیگمان به خاطر ستمگری و عنادشان خواهند گفت: (﴿إِنَّمَا سُكِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا﴾) قطعاً ما چشم بندی شدهایم؛ و چیزی را که واقعیت ندارد، میبینیم، و این معجزۀ بزرگ را انکار خواهند کرد. (﴿بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ﴾) و میگویند: بلکه ما گروهی جادو شده هستیم؛ یعنی چیزی را که میبینیم، حقیقت ندارد، بلکه جادو است. و قومی که به این حالت از عناد و انکار رسیدهاند، امیدی به هدایتشان نیست. سپس خداوند نشانههاییرا بیان کرد که بر حقانیت آنچه که پیامبران آوردهاند، دلالت مینماید، و فرمود:
(15) واگر معجزۀ بزرگی برای ایشان بیاید و دری از آسمان برآنان بگشاییم که از آن بالا بروند، وآن را به طور آشکار مشاهده کنند، بیگمان به خاطر ستمگری و عنادشان خواهند گفت: (﴿إِنَّمَا سُكِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا﴾) قطعاً ما چشم بندی شدهایم؛ و چیزی را که واقعیت ندارد، میبینیم، و این معجزۀ بزرگ را انکار خواهند کرد. (﴿بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ﴾) و میگویند: بلکه ما گروهی جادو شده هستیم؛ یعنی چیزی را که میبینیم، حقیقت ندارد، بلکه جادو است. و قومی که به این حالت از عناد و انکار رسیدهاند، امیدی به هدایتشان نیست. سپس خداوند نشانههاییرا بیان کرد که بر حقانیت آنچه که پیامبران آوردهاند، دلالت مینماید، و فرمود:
(16) خداوند متعال ضمن بیان کمال اقتدار و رحمت خویش نسبت به بندگان، میفرماید: (﴿وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِي ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا﴾) و همانا در آسمان ستارگان و برجهایی آفریدهایم، و نشانههای بزرگی پدید آوردهایم که انسان در تاریکیهای دریا و خشکی به وسیلۀ آن رهیاب میشود. (﴿وَزَيَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِينَ﴾) و آن را برای بینندگان آراستهایم؛ زیرا اگر ستارگان نبودند، آسمان چنین منظرهای زیبا و شگفتانگیز نداشت، و این چیزی است که تماشاگران را به تأمل و اندیشه در وجود آن، و نظر در معانی آن، و استدلال نمودن به آن بر خداوند و آفریدگارش فرا میخواند.
(17) (﴿وَحَفِظۡنَٰهَا مِن كُلِّ شَيۡطَٰنٖ رَّجِيمٍ﴾) و آسمان را از شر هر شیطان ملعون و راندهشدهای، محفوظ داشتهایم و هرگاه شیطانی بخواهد از آنجا استراق سمع نماید و دزدانه چیزی را گوش کند، شهاب سنگها او را دنبال خواهند کرد. پس بیرون آسمان با ستارگان درخشان مزین شده، و درون آن از رسیدن هر آفتی مصون داشته شده است.
(18) (﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ﴾) یعنی گاهی اوقات برخی از شیاطین، دزدکی گوش فرا میدهند و استراق سمع میکنند، (﴿فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِينٞ﴾) بلافاصله شهاب سنگی روشن، او را تعقیب میکند؛ پس یا او را میکشد، و یا دیوانهاش میگرداند. و چه بسا شهاب آن شیطان را دریابد، قبل از اینکه خبر را به دوستش برساند. پس خبر آسمان به زمین نمیرسد. اما گاهی اوقات شیطان آن خبر را به دوستش میرساند، قبل از اینکه شهاب سنگ او را دریابد، و صد دروغ دیگر به آن اضافه مینماید. سپس دوستش به خبر یا کلمهای استدلال مینماید که از آسمان شنیده شده است.
(19) (﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا﴾) و زمین را گسترش دادیم بهگونهای که انسانها وحیوانات بتوانند در گوشه واطراف آن راه بروند، و از روزیهای آن استفاده نمایند، و در آن ساکن شوند. (﴿وَأَلۡقَيۡنَا فِيهَا رَوَٰسِيَ﴾) ودر آن کوههای بزرگی قرار دادهایم تا آن را به اذن خدا استحکام بخشند و از تکان باز دارند. (﴿وَأَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيۡءٖ مَّوۡزُونٖ﴾) و از هرچیز سنجیدهای در آن رویاندهایم؛ یعنی هرچیز مفیدی که مردم بدان نیاز داشته باشند، در آن پدید آوردهایم، از قبیل: درختهای خرما و انگور و انواع درختان و گیاهان و معادن.
(20) (﴿وَجَعَلۡنَا لَكُمۡ فِيهَا مَعَٰيِشَ﴾) و در زمین برای شما اسباب زندگی از قبیل: کشتزار و چهارپایان و انواع مشاغل و مکاسب پدید آوردهایم. (﴿وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِينَ﴾) و بردگان و کنیزان و چهارپایانی را در راستای منافع و مصالحتان به شما بخشیدهایم که روزی آنها بر گردن شما نیست؛ بلکه خداوند آنها را به شما ارزانی نموده، و خودش عهده دار روزی آنان میباشد.
(21) یعنی هر نوع رزق و روزی و انواع تقدیری در دست خداست، و هیچ کس جز خداوند مالک آن نیست، و گنجینههای آن نزد او میباشد، و برحسب حکمت و رحمت گستردهاش به هرکس که بخواهد، میبخشد؛ و هرکس را که بخواهد، محروم میکند. (﴿وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ﴾) و هیچ چیزی اعم از باران و غیره را نازل نمیکنیم، (﴿إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ﴾) جز به اندازهای معین. پس نه از آنچه که خداوند تقدیر نموده، بیشتر میگردد، و نه کمتر.
(22) یعنی بادهای رحمت را مسخر نمودیم تا ابرها را آبستن و بارور نماید، همانطور که جنس نر، ماده را بارور و آبستن میکند، و از این تلقیح، به حکمِ خدا آب پدید میآید، و خداوند آن را به بندگان و چهارپایان و زمین مینوشاند و قسمتی از آن به خاطر رفع نیازهای آنان و به اقتضای رحمت و قدرت الهی در زمین ذخیره میشود. (﴿وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِينَ﴾) و شما توانایی ذخیره کردن آن را ندارید، بلکه خداوند آن را برایتان ذخیره میسازد و به صورت چشمه سارهایی در زمین میجوشاند، و این احسان و مهربانی خداوند نسبت به شما است.
(23) (﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡيِۦ وَنُمِيتُ﴾) یعنی او تنهاست و شریکی ندارد، مردم را از نیستی به هستی درآورده و آنها را زنده میگرداند، و هنگامی که اجلشان فرا رسد آنهارا میمیراند. (﴿وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَ﴾) و ما وارث همۀ هستی میباشیم. همچنانکه فرموده است: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَيۡهَا وَإِلَيۡنَا يُرۡجَعُونَ﴾ ما زمین و هرآنچه را که بر آن است، به ارث میبریم و به سوی ما بازگردانده میشوند. و این برای خداوند مشکل و محال نیست؛
(24) زیرا خداوند حالت پسینیان و پیشینیان را دانسته، و میداند که زمین چه مقدار از آنها میکاهد، و چه اندازه از اجزای آنان پراکنده میگرداند. قدرت و توانایی او به حدی است که هیچ قدرتمندی او را ناتوان نمیگرداند. او بندگانش را دوباره میآفریند، و به نزد خود گرد میآورد. (﴿إِنَّهُۥ حَكِيمٌ عَلِيمٞ﴾) و همانا او فرزانۀ داناست، و هر چیزی را در جای مناسبش قرارمیدهد، و هرکس را طبق عملش جزا و سزا میدهد؛ اگر عملش خوب باشد، به او پاداش نیک میدهد؛ و اگر عملش بد باشد، به او سزای بد میرساند.
(25) زیرا خداوند حالت پسینیان و پیشینیان را دانسته، و میداند که زمین چه مقدار از آنها میکاهد، و چه اندازه از اجزای آنان پراکنده میگرداند. قدرت و توانایی او به حدی است که هیچ قدرتمندی او را ناتوان نمیگرداند. او بندگانش را دوباره میآفریند، و به نزد خود گرد میآورد. (﴿إِنَّهُۥ حَكِيمٌ عَلِيمٞ﴾) و همانا او فرزانۀ داناست، و هر چیزی را در جای مناسبش قرارمیدهد، و هرکس را طبق عملش جزا و سزا میدهد؛ اگر عملش خوب باشد، به او پاداش نیک میدهد؛ و اگر عملش بد باشد، به او سزای بد میرساند.
(26) خداوند متعال نعمت و احسان خودش را بر پدرمان آدم ـ علیه السلام ـ بیان میدارد، و آنچه را که از دشمنش ابلیس سر زد، مطرح مینماید، و به صورت ضمنی ما را از شر و فتنۀ شیطان برحذر میدارد. پس فرمود: (﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ﴾) و ما آدم را از گل خشکیده و خمیر گشتهای که صدایی چون صدای سفال داشت، بیافریدیم «حماء مسنون» به گلی گفته میشود که بر اثر ماندگاری زیاد آن، رنگ و بویش تغییر کرده باشد.
(27) (﴿وَٱلۡجَآنَّ﴾) و پدر جنها، ابلیس را پیش از آفریدن آدم (﴿خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ﴾) از آتشی پرحرارت بیافریدیم.
(28) خداوند هنگامی که خواست آدم را بیافریند، به فرشتگان فرمود: من از گلی سیاه و گندیده، انسانی را میآفرینم. پس چون آن را سامان دادم و او را به صورت جسد کاملی مرتب کردم و از روح خود در او دمیدم، در برابرش به سجده افتید. فرشتگان همه دستور پروردگارشان را اطاعت کردند.
(29) خداوند هنگامی که خواست آدم را بیافریند، به فرشتگان فرمود: من از گلی سیاه و گندیده، انسانی را میآفرینم. پس چون آن را سامان دادم و او را به صورت جسد کاملی مرتب کردم و از روح خود در او دمیدم، در برابرش به سجده افتید. فرشتگان همه دستور پروردگارشان را اطاعت کردند.
(30) (﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ﴾) تاکید بعد از تاکید است، تا بر این دلالت نماید که هیچ فرشتهای از سجده کردن تخلف نورزید. و این سجده، به خاطر تعظیم فرمان خدا و اکرام آدم بود؛ زیرا آدم چیزهایی را میدانست که فرشتگان نمیدانستند.
(31) (﴿إِلَّآ إِبۡلِيسَ أَبَىٰٓ أَن يَكُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِينَ﴾) مگر شیطان که سر باز زد از اینکه از زمرۀ سجدهکنندگان باشد. و این نخستین عداوت و دشمنی او با آدم و فرزندانش بود.
(32) خداوند به او فرمود: ای ابلیس! تو را چه شده است که با سجدهکنندگان نیستی؟! گفت: شایستۀ مقام من نیست برای بشری که او را از گلی خشکیده، گلی تیره و گندیده، آفریدهای، سجده کنم. پس او تکبر ورزید و از اطاعت و دستور الهی سرباز زد، و با آدم و فرزندانش اظهار دشمنی کرد و به جوهره و عنصر خود بالید، و تکبر ورزید و گفت: من از آدم بهتر هستم.
(33) خداوند به او فرمود: ای ابلیس! تو را چه شده است که با سجدهکنندگان نیستی؟! گفت: شایستۀ مقام من نیست برای بشری که او را از گلی خشکیده، گلی تیره و گندیده، آفریدهای، سجده کنم. پس او تکبر ورزید و از اطاعت و دستور الهی سرباز زد، و با آدم و فرزندانش اظهار دشمنی کرد و به جوهره و عنصر خود بالید، و تکبر ورزید و گفت: من از آدم بهتر هستم.
(34) خداوند به عنوان مجازاتِ کفر ورزیدن و خود بزرگ بینیاش، بدو فرمود: (﴿فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٞ﴾) از بهشت بیرون شو، همانا تو رانده شده و مطرود بوده واز هر خوبی به دور هستی.
(35) (﴿وَإِنَّ عَلَيۡكَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلدِّينِ﴾) و لعنت و نکوهش و دوری از رحمت خدا تا روز قیامت برتوست. این آیه و امثال آن، مبین آن است که شیطان برکفر و دوریاش از خیر ادامه خواهد داد.
(36) شیطان گفت: پروردگارا! تا روزی که مردمان دوباره زنده میشوند و برانگیخته خواهند شد، مرا مهلت بده. خداوند فرمود: به یقین تو از مهلت یافتگانی، تا آن روز و وقت معین؛ یعنی تا روزی که، زمان فرارسیدن آن پیش خدا معلوم است. خداوند دعا و خواستۀ شیطان را پذیرفت اما نه به خاطر احترام و بزرگیاش، بلکه این آزمایش و امتحانی برای او و بندگان خدا بود تا کسی که ولایت پروردگارش را میپذیرد، از کسیکه چنین نیست، مشخص گردد. بنابراین خداوند به شدت ما را از شیطان بر حذر داشته، و آنچه را که شیطان از ما میخواهد، برایمان توضیح داده است.
(37) شیطان گفت: پروردگارا! تا روزی که مردمان دوباره زنده میشوند و برانگیخته خواهند شد، مرا مهلت بده. خداوند فرمود: به یقین تو از مهلت یافتگانی، تا آن روز و وقت معین؛ یعنی تا روزی که، زمان فرارسیدن آن پیش خدا معلوم است. خداوند دعا و خواستۀ شیطان را پذیرفت اما نه به خاطر احترام و بزرگیاش، بلکه این آزمایش و امتحانی برای او و بندگان خدا بود تا کسی که ولایت پروردگارش را میپذیرد، از کسیکه چنین نیست، مشخص گردد. بنابراین خداوند به شدت ما را از شیطان بر حذر داشته، و آنچه را که شیطان از ما میخواهد، برایمان توضیح داده است.
(38) شیطان گفت: پروردگارا! تا روزی که مردمان دوباره زنده میشوند و برانگیخته خواهند شد، مرا مهلت بده. خداوند فرمود: به یقین تو از مهلت یافتگانی، تا آن روز و وقت معین؛ یعنی تا روزی که، زمان فرارسیدن آن پیش خدا معلوم است. خداوند دعا و خواستۀ شیطان را پذیرفت اما نه به خاطر احترام و بزرگیاش، بلکه این آزمایش و امتحانی برای او و بندگان خدا بود تا کسی که ولایت پروردگارش را میپذیرد، از کسیکه چنین نیست، مشخص گردد. بنابراین خداوند به شدت ما را از شیطان بر حذر داشته، و آنچه را که شیطان از ما میخواهد، برایمان توضیح داده است.
(39) شیطان گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختی، دنیا را برایشان زیبا و آراسته جلوه میدهم، و آنها را فرا میخوانم تا آن را بر آخرت ترجیح داده، و بر انجام هر گناهی، فرمانبردارم باشند. (﴿وَلَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾) و همگی آنان را، از راه راست و صراط مستقیم باز میدارم.
(40) (﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ﴾) مگر بندگان برگزیده و پاکیزۀ تو از میان ایشان؛ یعنی کسانی که آنها را، به خاطر ایمان و اخلاص و توکلشان برگزیدهای.
(41) (﴿هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَيَّ مُسۡتَقِيمٌ﴾) این راه درست و راستی است که انسان را به من و بهشت میرساند.
(42) تو بر بندگانم تسلطی نداری تا آنها را به سوی هر نوع گمراهی بکشانی؛ زیرا خداوند آنها را، به سبب بندگی کردن و پرستش پروردگار و اطاعتشان از دستورات او، یاری نموده و از شر شیطان در امان نگاه داشته است. مگر آنکس از گمراهان که به جای اطاعت از خداوند بخشنده، به دوستی تو و اطاعت از تو خشنود شده است. (﴿مِنَ ٱلۡغَاوِينَ﴾) «غوی» ضد «رشد» است؛ و «غاوی» کسی است که حق را بشناسد، اما آن را ترک کند. و «ضال» کسی است که حق را بدون شناخت، ترک نماید.
(43) (﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾) و بدون شک، جهنم میعادگاه همگی آنان؛ یعنی شیطان و لشکریانش میباشد.
(44) (﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ﴾) جهنم هفت در دارد، و هریک از دیگری پایینتر است. (﴿لِّكُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ﴾) و هر دری را، از پیروانِ ابلیس، برحسب اعمالشان، بهرهای مشخص است. خداوند متعال فرموده است: ﴿فَكُبۡكِبُواْ فِيهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ وَجُنُودُ إِبۡلِيسَ أَجۡمَعُونَ﴾ پس همۀ گمراهان و لشکریانِ شیطان، برروی صورت، به جهنم انداخته میشوند. پس از آنکه خداوند، شکنجه و عذاب سختی را که برای پیروان شیطان آماده کرده است، بیان نمود؛ فضل بزرگ و نعمت پایداری را که برای دوستانش تدارک دیده است، نیز بیان نمود وفرمود:
(45) خداوند متعال میفرماید: (﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾) بیگمان پرهیزگاران، که از اطاعت شیطان و از همۀ گناهانی که شیطان آنها را به سوی آن فرا میخواند، پرهیز مینمایند، (﴿فِي جَنَّٰتٖ وَعُيُونٍ﴾) در باغها و چشمه ساراناند؛ باغهایی که انواع درختان در آن موجود است، و در همۀ اوقات، میوههای لذیذ بهبار میآورند.
(46) و به هنگام وارد شدنشان به باغهای بهشت، به آنان گفته میشود: (﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِينَ﴾) با اطمینان خاطر، و بدون هراس از مرگ و خواب و بیماری و خستگی و از بین رفتن نعمتهایی که از آن بهرهمند هستید و یا کاسته شدن از آن، و بدون هراس از بیماری و اندوه و سایر ناراحتیها، وارد آن شوید.
(47) (﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ﴾) و کینهای را که در سینههای آنان است، بیرون میکشیم. پس دلهایشان صاف شده، و یکدیگر را دوست میدارند. (﴿إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِينَ﴾) و برادرانه بر تختهایی روبهروی هم مینشینند. این آیه دلالت مینماید که اهل بهشت به دید و بازدید همدیگر میروند، و گرد هم جمع میشوند، و با یکدیگر رفتار خوبی دارند، و روبهروی هم مینشینند، و بر این تختها که بر لؤلؤ و انواع جواهرات مزیّن گشتهاند، تکیه میدهند.
(48) (﴿لَا يَمَسُّهُمۡ فِيهَا نَصَبٞ﴾) و هیچ رنج ظاهری و باطنی، بهآنان نمیرسد؛ زیرا خداوند به آنها زندگی کاملی میدهد که هیچ آفتی به آن راه ندارد. (﴿وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِينَ﴾) و از آنجا بیرون نمیگردند، و در همۀ اوقات در آنجا هستند.
(49) پس از آنکه خداوند از میان مخلوقات خویش، به ذکر بهشت و جهنم پرداخت که باعث تشویق و ترس میشود، از میان صفتهای خویش نیز، آنچه را که موجب ترس و تشویق میشود، بیان کرد و فرمود: (﴿نَبِّئۡ عِبَادِيٓ﴾) به بندگانم خبر قطعی بده، خبری که با دلایل روشن مورد تأیید قرار گرفته است، که (﴿أَنِّيٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ﴾) بیگمان من، آمرزندۀ مهربانم؛ زیرا وقتی آنها از کمال رحمت و آمرزش الهی مطلع گردند، میکوشند تا با اتخاذ اسبابی که انسان را به رحمت وی میرساند، خود را مشمول رحمتش بگردانند، و از گناهان دست بکشند، و توبه نمایند، تا به آمرزش او دست یابند.
(50) با وجود این، نباید امید به توبه و رحمت الهی، آنها را به بیخبری و بیخیالی بکشاند. پس آنان را خبر ده که (﴿وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِيمُ﴾) عذابم نیز دردناک است. یعنی در حقیقت، عذابی جز عذابِ خداوند وجود ندارد؛ عذابی که نمیتوان مقدار واندازۀ آن را تعیین کرد، و ماهیت و حقیقت آن را درک نمود. پناه میبریم به خدا از عذابش. و هرگاه بندگان به یقین دانستند که ﴿لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُۥٓ أَحَدٞ وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُۥٓ أَحَدٞ﴾ هیچ کس به مانند عذاب کردن او، عذاب نکند؛ و هیچ کس چون در بند کشیدن او، در بند نکشد. پرهیز خواهند کرد، و از هر سببی که باعث عذاب آنها شود، دوری خواهند جست. پس شایسته است که قلب بنده، همواره در میان بیم و امید باشد. پس چون به رحمت و مغفرت و احسان پروردگارش بنگرد، در او امید به وجود میآید؛ و چون به گناهان و تقصیر و کوتاهی ورزیدنش در حقوق پروردگارش بنگرد، در او ترس به وجود میآید و از گناه دست میکشد.
(51) خداوند متعال به پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم میفرماید: (﴿وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَيۡفِ إِبۡرَٰهِيمَ﴾) و آنها را از داستان عجیب مهمانان ابراهیم خبر ده؛ زیرا وقتی داستان پیامبران را برای آنان بیان کنی، عبرت میگیرند و به آنان اقتدا مینمایند، به ویژه ابراهیم خلیل -علیه السلام- که خداوند ما را دستور داده است از آیین او پیروی کنیم. و مهمانانش، فرشتگان بودند که خداوند افتخار میزبانی آنها را به ابراهیم داد.
(52) (﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَيۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗا﴾) زمانی که بر او وارد شدند و به ابراهیم سلام کردند، ابراهیم در جواب سلام آنها گفت: (﴿إِنَّا مِنكُمۡ وَجِلُونَ﴾) ما از شما میترسیم؛ چون وقتی پیش ابراهیم آمدند، گمان کرد آنان مهمان هستند، و شتابان به خانه رفت، و برای پذیرایی آنها، گوسالهای بریان شده آورد و پیش آنها گذاشت. وقتی دید که به آن دست نمیزنند، از آنها ترسید که مبادا دزد و یا افرادی از این قبیل باشند.
(53) فرشتگان به ابراهیم گفتند: (﴿لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ عَلِيمٖ﴾) نترس، ما تو را به فرزندی دانا مژده میدهیم. و آن اسحاق -علیه السلام- بود. ازاین مژده برمیآید که فرزند، پسر است نه دختر. و علیم به معنی دارندۀ دانش فراوان است. و در آیهای دیگر آمده است: ﴿وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِيّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ﴾ و او را به اسحاق که پیامبری از صالحین بود، مژده دادیم.
(54) ابراهیم با تعجب از این مژده گفت: (﴿أَبَشَّرۡتُمُونِي﴾) آیا مرا به فرزندی مژده میدهید، (﴿عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِيَ ٱلۡكِبَرُ﴾) درحالی که پیری به من رسیده است؟ و این نوعی ناامیدی بود. (﴿فَبِمَ تُبَشِّرُونَ﴾) پس به چه صورت و بنا بر کدام قاعده، مرا مژده میدهید، در حالی که اسباب بچه دار شدن در ما وجود ندارد؟
(55) (﴿قَالُواْ بَشَّرۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ﴾) گفتند: ما تو را به چیز راست و درستی که هیچ شکی در آن نیست، مژده دادهایم؛ چون خداوند بر هرچیزی توانا است، و شما ـ به ویژه ـ ای اهل این خانه، رحمت خدا و برکات او بر شماست. پس جای تعجب نیست که فضل خدا و احسان او، شامل حال شما گردد. (﴿فَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِين﴾) بنابراین از ناامیدانی مباش که خیر را بعید میدانند، بلکه همواره به فضل و احسان خدا امیدوار باش.
(56) ابراهیم در پاسخ به آنان گفت: (﴿وَمَن يَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ﴾) و چه کسی از رحمت پروردگارش مأیوس میشود، مگر گمراهانی که از قدرت و عظمت خدا بیخبرند؟! اما کسی که خداوند هدایت و دانش فراوان به او ارزانی نموده است، ناامیدی به وی راهی ندارد؛ چون میداند که رحمت الهی، از طریق اسباب و وسایل و راههای زیادی به دست میآید. سپس وقتی که فرشتگان این مژده را به او دادند، دانست که آنها، برای امر مهمی فرستاده شدهاند.
(57) ابراهیم -علیه السلام- به فرشتگان گفت: (﴿فَمَا خَطۡبُكُمۡ أَيُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾) ای فرستادگان! بگویید چه کار مهمی دارید، و برای چه فرستاده شدهاید؟
(58) (﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِينَ﴾) گفتند: ما به سوی قومی فرستاده شدهایم که فساد و شرشان زیاد شده است، تا آنها را عذاب دهیم و مجازاتشان کنیم.
(59) (﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾) مگر لوط و خانواده اش که ما نجات دهندۀ همۀ آنها هستیم. (﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ﴾) مگر همسر او که مقرر نمودهایم از بازماندگان و باقی ماندگانِ در عذاب باشد. ابراهیم با فرستادگان، در مورد هلاک کردن آنها، جرّ و بحث نمود. پس به او گفته شد: ﴿يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِيهِمۡ عَذَابٌ غَيۡرُ مَرۡدُودٖ﴾ ای ابراهیم! از این موضوع اعراض کن، همانا فرمان پروردگارت آمده است، و بر آنان عذابی میآید که رد شدنی نیست. سپس فرستادگان از پیش او رفتند.
(60) (﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾) مگر لوط و خانواده اش که ما نجات دهندۀ همۀ آنها هستیم. (﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ﴾) مگر همسر او که مقرر نمودهایم از بازماندگان و باقی ماندگانِ در عذاب باشد. ابراهیم با فرستادگان، در مورد هلاک کردن آنها، جرّ و بحث نمود. پس به او گفته شد: ﴿يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّكَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِيهِمۡ عَذَابٌ غَيۡرُ مَرۡدُودٖ﴾ ای ابراهیم! از این موضوع اعراض کن، همانا فرمان پروردگارت آمده است، و بر آنان عذابی میآید که رد شدنی نیست. سپس فرستادگان از پیش او رفتند.
(61) (﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾) و هنگامیکه فرستادگان پیش خانوادۀ لوط رفتند، (﴿قَالَ﴾) لوط به آنان گفت: (﴿إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ مُّنكَرُونَ﴾) شما قومی ناآشنا هستید؛ یعنی شما را نمیشناسم، و نمیدانم چه کسی هستید.
(62) (﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾) و هنگامیکه فرستادگان پیش خانوادۀ لوط رفتند، (﴿قَالَ﴾) لوط به آنان گفت: (﴿إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ مُّنكَرُونَ﴾) شما قومی ناآشنا هستید؛ یعنی شما را نمیشناسم، و نمیدانم چه کسی هستید..
(63) (﴿قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰكَ بِمَا كَانُواْ فِيهِ يَمۡتَرُونَ﴾) گفتند: بلکه برای تو چیزی را آوردهایم که در آن شک میکردند؛ یعنی به همراه خود، عذابی آوردهایم که آنها در آن شک میکردند؛ و چون آنها را به آن تهدید مینمودی، تو را تکذیب میکردند.
(64) (﴿وَأَتَيۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ﴾) و واقعیت وحقیقت مسلمی را که شوخی بردار نیست، به نزد تو آوردهایم. (﴿وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ﴾) و ما در آنچه که به تو گفتیم، راستگو هستیم.
(65) (﴿فَأَسۡرِ بِأَهۡلِكَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّيۡلِ﴾) بنابراین در پاسی از شب، وقتی که مردم به خواب میروند، خانوادهات را بردار و از اینجا برو، و [سعی کن] هیچ کس محل شبرویِ شما را نداند، (﴿وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا يَلۡتَفِتۡ مِنكُمۡ أَحَدٞ﴾) و خودت از پس ایشان حرکت کن، و کسی از شما، پشتِ سر خود را نگاه نکند؛ یعنی زود حرکت کنید، و شتابان بروید. (﴿وَٱمۡضُواْ حَيۡثُ تُؤۡمَرُونَ﴾) و به همانجا بروید که دستور داده میشوید. گویا راهنمایی، همراه آنان بوده است که آنها را راهنمایی مینمود به کجا بروند.
(66) (﴿وَقَضَيۡنَآ إِلَيۡهِ ذَٰلِكَ ٱلۡأَمۡرَ﴾) و ما این موضوع را به طور قطع به لوط خبر دادیم که، (﴿أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِينَ﴾) صبح هنگام، عذابی آنها را فرا خواهد گرفت که نابودشان مینماید.
(67) (﴿وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِينَةِ﴾) و اهل شهری که لوط در آن بود، آمدند (﴿يَسۡتَبۡشِرُونَ﴾)در حالی که آمدنِ مهمانان لوط، و زیبایی آنها را، به یکدیگر مژده میدادند؛ و خوشحال بودند که آنها، قدرت و توانایی آن را دارند هر کاری را که بخواهند، با آنان انجام دهند. و این بدان خاطر بود که آنها میخواستند با مهمانان لوط، عمل زشت انجام دهند. پس آمدند تا به خانۀ لوط رسیدند، و با لوط در مورد مهمانانش گفتگو نمودند، و لوط از شر آنها به خدا پناه برد و گفت:
(68) (﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَيۡفِي فَلَا تَفۡضَحُونِ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ﴾) یعنی قبل از هر چیز خدا را در نظر بگیرید؛ و اگر از خدای نمیترسید، مرا در مورد مهمانانم رسوا نسازید؛ و با انجام عمل زشت با آنها، به آنان بی حرمتی نکنید.
(69) (﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَيۡفِي فَلَا تَفۡضَحُونِ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ﴾) یعنی قبل از هر چیز خدا را در نظر بگیرید؛ و اگر از خدای نمیترسید، مرا در مورد مهمانانم رسوا نسازید؛ و با انجام عمل زشت با آنها، به آنان بی حرمتی نکنید.
(70) (﴿قَالُوٓاْ﴾) آنها در پاسخ لوط که گفت: «مرا رسوا نسازید.» فقط گفتند: (﴿أَوَ لَمۡ نَنۡهَكَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) آیا تو را از مردمان نهی نکردیم؟ و اینکه آنها را به مهمانی دعوت نکن؟ به راستی که ما تو را برحذر داشته بودیم؛ و هرکس که بر حذر داشته شود، عذری ندارد.
(71) (﴿قَالَ﴾) لوط از شدت مشکلی که برایش پیش آمده بود، گفت: (﴿هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِيٓ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ﴾) اینها دختران من هستند، و آنها را به ازدواج شما در میآورم. اما آنان به سخن لوط توجهی نکردند، بنابراین خداوند به پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم فرمود: (﴿لَعَمۡرُكَ إِنَّهُمۡ لَفِي سَكۡرَتِهِمۡ يَعۡمَهُونَ﴾) به جان تو سوگند، آنان در مستی خود سرگرداناند. و مستی و گمراهی آنها، عبارت از تمایل به انجام کار زشت بود، بهگونهای که به هیچ سرزنش و نکوهشی توجه نمیکردند.
(72) (﴿قَالَ﴾) لوط از شدت مشکلی که برایش پیش آمده بود، گفت: (﴿هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِيٓ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ﴾) اینها دختران من هستند، و آنها را به ازدواج شما در میآورم. اما آنان به سخن لوط توجهی نکردند، بنابراین خداوند به پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم فرمود: (﴿لَعَمۡرُكَ إِنَّهُمۡ لَفِي سَكۡرَتِهِمۡ يَعۡمَهُونَ﴾) به جان تو سوگند، آنان در مستی خود سرگرداناند. و مستی و گمراهی آنها، عبارت از تمایل به انجام کار زشت بود، بهگونهای که به هیچ سرزنش و نکوهشی توجه نمیکردند.
(73) وقتی که فرستادگان، حالت خود را برای لوط بیان کردند، ناراحتی او دور شد، و دستور پروردگارش را فرمان برد، و شب هنگام با خانوادهاش از آنجا بیرون رفت، و آنها نجات یافتند. اما اهل شهر را، (﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ مُشۡرِقِينَ﴾) به هنگام طلوع آفتاب ـ آنگاه که عذاب برایشان سختتر بود ـ بانگ مرگبار فرا گرفت.
(74) (﴿فَجَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا﴾) و شهرِ آنها را زیر و رو کردیم، (﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٍ﴾) و با سنگپارههایی از سنگ گل، ایشان را سنگباران کردیم، و این سنگها، آنان را که از شهر میگریختند، دنبال میکرد.
(75) (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِينَ﴾) بدون شک در داستان قوم لوط، برای کسانی که فکر و تأمل میکنند، و دارای بینش و فراست هستند، نشانههایی وجود دارد. و آنان هدف از این داستان را میفهمند، و میدانند، که هرکس بر نافرمانی خدا جرأت نماید، و به ویژه بر ارتکاب این عملِ زشت و بزرگ گستاخ شود، خداوند او را با سخت ترین عذاب مجازات مینماید؛ زیرا چنین کسی، بر ارتکابِ سختترین بدی جرأت نموده است، پس باید مایۀ عبرت دیگران شود.
(76) (﴿وَإِنَّهَا﴾) و همانا شهرِ قوم لوط، (﴿لَبِسَبِيلٖ مُّقِيمٍ﴾) بر سر راه راستی است که هرکس در آن سرزمین تردد نماید، آن را میبیند.
(77) (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) و بدون شک این داستان، برای مؤمنان مایۀ عبرت است. از جمله درسهایی که از این داستان آموخته میشود، میتوان به امور ذیل اشاره نمود: 1- عنایت خداوند نسبت به دوستش ابراهیم؛ زیرا لوط -علیه السلام- از پیروان او بود، و به وی ایمان آورده و از شاگردان او بود. پس وقتی خداوند خواست قوم لوط را نابود نماید ـ بدانگاه که سزاوار آن گشتند ـ فرستادگانش را دستور داد تا پیش ابراهیم بروند، و به او مژدۀ فرزند دهند؛ و او را از ماموریت خویش با خبر سازند تا جایی که ابراهیم با آنها در مورد نابود شدن قوم لوط، مجادله و گفتگو کرد، و آنها ابراهیم را قانع کردند و او راضی شد. 2- از آنجا که مردم آن سرزمین، همشهری لوط -علیه السلام- بودند، ممکن بود که دلش به حال آنها بسوزد، سپس خداوند اسبابی را فراهم نمود که لوط به خاطر آنها خشمگین نشود، تا جایی که وقتی گفته شد: «زمان عذاب آنان صبح فرداست»، احساس کرد این زمان، برای عذابِ آنها دور است. 3- خداوند وقتی بخواهد شهری را هلاک و نابود نماید، شر و گردنکشی ساکنانش را زیاد میگرداند؛ وچون آنها به نهایتِ شرارت و طغیان برسند، عذابی را که سزاوار آن میباشند، بر آنها میفرستد.
(78) اهل ایکه، قوم شعیب هستند. خداوند آنها را به «ایکه» منسوب نموده است، و «ایکه» به معنی باغ پر درخت میباشد، تا خداوند نعمت خود را بر آنها یادآور شود. اما آنها وظیفۀ خود را انجام ندادند، بلکه پیامبرشان -شعیب- نزدشان آمد، و آنها را به توحید و یکتاپرستی و رعایتِ پیمانه و وزن فرا خواند، و به طور جدی دراین موارد با آنان گفتگو نمود. اما آنها به ستمشان در حق خدا و خلق ادامه دادند.بنابراین خداوند آنها را ستمگر نامید.
(79) (﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ﴾) پس از آنان انتقام گرفتیم، وعذابِ ﴿يَوۡمِ ٱلظُّلَّةِ﴾ روز سایه -که عذاب بزرگی بود- آنها را فرا گرفت. (﴿وَإِنَّهُمَا﴾) و سرزمین قوم لوط و اهل ایکه، (﴿لَبِإِمَامٖ مُّبِينٖ﴾) بر سر راهی آشکار هستند که هر وقت مسافران از کنار آن بگذرند، آثار آنها را مشاهده خواهند کرد، و خردمندان از آن عبرت میگیرند.
(80) خداوند متعال از اهل «حِجْر» خبر میدهد، و آنها قوم صالح بودند که در حجر حجاز سکونت داشتند. خداوند خبر میدهد که آنان پیامبران را تکذیب کردند؛ یعنی حضرت صالح را تکذیب نمودند، و هرکس یک پیامبر را تکذیب نماید، در حقیقت همۀ پیامبران را تکذیب کرده است؛ زیرا دعوت همۀ پیامبران، یکی است؛ و تکذیب یکی از پیامبران، تنها تکذیب او محسوب نمیشود، بلکه در واقع، تکذیبِ حقی است که همۀ پیامبران در آوردنِ آن، مشترک هستند.
(81) (﴿وَءَاتَيۡنَٰهُمۡ ءَايَٰتِنَا﴾) و ما آیات خود را برای ایشان فرستادیم که بر صحتِ حقی که صالح آورده بود، دلالت مینمود، و ازجملۀ آن، نشانهها و آیات شتر بود. (﴿فَكَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِينَ﴾) آنها از روی تکبر و گردنکشی از نشانههای خداوند رویگردان بودند،
(82) (﴿وَكَانُواْ﴾) و از بس که خداوند به آنها نعمت داده بود، (﴿يَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُيُوتًا﴾) از کوهها خانههایی میتراشیدند، به گونهای که از وقوع خطرها در سرزمین خود، در امان بودند. پس اگر شکر نعمت را به جای آورده و پیامبرشان صالح را تصدیق مینمودند، خداوند روزیها را بر آنان سرازیر مینمود، و با انواع پاداش و نیکی در دنیا و آخرت، آنها را مورد تکریم قرار میداد. اما وقتی پیامبر را تکذیب کردند، و شتر را پی زدند، و از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردند، و گفتند: ﴿يَٰصَٰلِحُ ٱئۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾ ای صالح! آنچه را که به ما وعده میدهی، بیاور، اگر از فرستاده شدگان هستی؟
(83) (﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّيۡحَةُ مُصۡبِحِينَ﴾) بامدادان صدایی مرگبار ایشان را فرا گرفت، و دلهایشان از جای کنده شد؛ و در خانههایشان، خشکیده و بیجان، نقش بر زمین شدند، اضافه بر رسوایی و نفرینی که بدرقۀ راه آنان است.
(84) (﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ﴾) و ثروت و کسب و کارشان، عذاب الهی را از ایشان دفع نکرد؛ چون فرمان خدا وقتی بیاید، کثرت لشکر و نیروی یاوران و زیادی اموال نمیتواند آن را برگرداند.
(85) ما آسمان و زمین را آنطور که دشمنان خدا گمان میبرند، بیهوده به وجود نیاوردهایم؛ بلکه آنها را جز به حق نیافریدهایم، و برخی از این حقانیت، عبارت است از اینکه آسمانها و زمین و آنچه که در این دو میباشد، دلیلی است بر کمال آفریننده و اقتدار و گستردگی رحمت و حکمت و دانش فراگیر وی؛ و اینکه عبادت، جز برای او شایسته نیست. (﴿وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِيَةٞ﴾) هیچ شکی در به وقوع پیوستن قیامت نیست؛ چراکه آفرینش نخستین آسمانها و زمین از آفرینش مجدد آنها بزرگتر است. (﴿فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِيلَ﴾) پس به نحوی نیک درگذر، گذشتی که هیچ اذیّتی در آن نیست؛ بلکه در مقابل بدکار، نیکی کن و گناهانش را ببخش، تا از جانب پروردگارت، پاداش زیادی دریابی؛ زیرا آنچه آمدنی است، نزدیک است. من [نویسندۀ تفسیر] به معنایی بهتر از آنچه در اینجا بیان نمودیم، دست یافتهام؛ و آن این است که آنچه بدان دستور داده شده است، گذشتِ نیکوست؛ یعنی گذشتی سالم که از کینه بهدور باشد، و بهدور از اذیت گفتاری و رفتاری باشد، نه گذشت غیر نیکو؛ و آن عبارت است از گذشتی که در جای مناسب خودش نباشد. پس جایی که باید عقوبت و سزا دهد، نباید گذشت نماید. مانند مجازات کردنِ متجاوزانِ ستمکار که جز مجازات، چیزی برایشان مفید نیست. و این معنیِ درست آیه است.
(86) (﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ﴾) و پروردگارت، آفرینندۀ هر مخلوقی است. (﴿ٱلۡعَلِيمُ﴾) همه چیز را میداند، و هیچ کس از همۀ موجوداتی که دانش او بر آن احاطه دارد و آن را آفریده است، نمیتواند او را ناتوان کند.
(87) خداوند نعماتی را که به پیامبر داده است، یادآور شده و میفرماید: (﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِي﴾) ما «سبعالمثانی» را به تو دادهایم. طبق قول صحیح «سبعالمثانی» عبارت است از هفت سورۀ طولانی بقره، آلعمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، انفال و توبه. یا اینکه منظور سورۀ فاتحه است، چون هفت آیه دارد. در این صورت (﴿وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِيمَ﴾) که بر آن عطف شده، از قبیلِ عطف عام بر خاص است. و دلیلِ اینکه آن هفت سوره را «المثانی» نامیدهاند، این است که در آنها مسایل توحید، علوم غیب و احکام مهم و بزرگ زیاد ذکر شده است. و توجیه نظریهای که میگوید: منظور از «سبع المثانی» سورۀ فاتحه میباشد این گونه است که سورۀ فاتحه، هفت آیه داشته و در هر رکعت تکرار میشود. خداوند «سبعالمثانی» و قرآن بزرگ را به پیامبر داده است، و در حقیقت بهترین چیز را به او بخشیده است که سبقت جویندگان در آن با یکدیگر به مسابقه میپردازند و مایۀ شادی مومنان میشود.﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ﴾ بگو: «به فضل و رحمت الهی باید شاد شوند؛ و آن، بهتر از چیزهایی است که آنان جمع مینمایند» بنابراین پس از آن فرمود:
(88) (﴿لَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ﴾) به آنچه گروههایی از آنان را بهرهمند نمودهایم، چشم مدوز؛ یعنی ثروت و لذتهای دنیا که بزهکاران را از آن بهرهمند ساختهایم، و جاهلان فریب آن را خوردهاند، نباید تو را شگفت زده نماید، طوری که فکرت بدان مشغول شود، بلکه «سبعالمثانی» و قرآن بزرگ که عطیۀ خداوند به تو میباشد، باید شما را بینیاز سازد.(﴿وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَيۡهِمۡ﴾) و بر آنان غمگین مباش؛ زیرا هیچ خیر و نفعی از آنها انتظار نمیرود. اما خداوند مؤمنان را بهتو دادهاست که بهترین جایگزین برای آنها هستند. (﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) و بالِ مهربانی خویش را، برای مؤمنان بگستران؛ یعنی با آنها نرمی و مهربانی کن، و با محبت و اکرام و اخلاق و رفتار نیک با آنان رفتار کن.
(89) (﴿وَقُلۡ إِنِّيٓ أَنَا ٱلنَّذِيرُ ٱلۡمُبِينُ﴾) و بگو: همانا من بیم دهندۀ آشکارم؛ یعنی وظیفۀ شما، رساندن پیام خدا به دور و نزدیک و به دوست و دشمن، و برحذر داشتن آنان است؛ و هرگاه چنین کردی، چیزی از حساب آنها بر تو نیست؛ و هیچ چیزی از حساب تو، بر آنها نمیباشد.
(90) (﴿كَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِينَ﴾) همانطور که عذاب را بر کسانی فرو فرستادیم که ادعا میکردند آنچه آوردهای، باطل است؛ و تلاش میکردند مردم را از راه خدا باز دارند.
(91) (﴿ٱلَّذِينَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِينَ﴾) آنان که قرآن را به قسمتها و بخشها تقسیم کردند؛ و در آن، طبق خواست خود سخن گفتند؛ برخی میگفتند جادو است، و برخی میگفتند فال و رمالی است، و برخی دیگر میگفتند ساخته و پرداختۀ [محمد] است، و دیگر سخنان کافران که قرآن را دروغ میانگاشتند، و آن را به باد انتقاد و ایراد میگرفتند تا مردم را از ایمان آوردن به آن باز دارند.
(92) (﴿فَوَرَبِّكَ لَنَسَۡٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾) و سوگند به پروردگارت از همگی کسانی که قرآن را مورد عیبجویی و انتقاد و تحریف و تبدیل قرار دادند، پرس وجو به عمل خواهیم آورد.
(93) (﴿عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾) از آنچه که میکردند. و این بزرگترین هشدار به آنان است تا از آنچه انجام میدهند، باز آیند.
(94) سپس خداوند پیامبرش را دستور داد تا به آنان توجه نکند، و آنچه را خداوند بدان فرمان داده است، آشکارا بیان نماید؛ و فرمان الهی را برای عموم مردم اعلان دارد؛ و هیچ مانعی نباید او را از بیان آشکار فرمان الهی باز دارد؛ و سخن و گفتههای بزهکاران، او را از انجام مسئولیت خطیری که بر دوش دارد، منصرف نماید. (﴿وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِكِينَ﴾) و از مشرکان روی بگردان؛ یعنی به آنان توجه نکن، و در برابر ناسزا گویی آنها به مقابله به مثل متوسل نشو، و به کار خودت بپرداز.
(95) (﴿إِنَّا كَفَيۡنَٰكَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِينَ﴾) بدون شک ما، تو را از شر و مکر کسانی که پیام و رسالتت را به باد تمسخر میگیرند، مصون و محفوظ میداریم. و این، وعدۀ الهی به پیامبرش است که مسخرهکنندگان نمیتوانند زیانی به او برسانند، و خداوند مسخره کنندگان را با انواع عذابها مجازات خواهد کرد، و پیامبر را از شرّ آنان در امان خواهد داشت. و خداوند چنین نمود؛ زیرا هرکس پیامبر و پیامش را به تمسخر گرفت، او را نابود نمود، وبه بدترین صورت شکست داد.
(96) سپس خداوند یکی دیگر از ویژگیهای آنها را بیان نمود، و آن اینکه همانگونه پیامبر را مسخره میکنند، خداوند را نیز خشمگین مینمایند: (﴿ٱلَّذِينَ يَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ﴾) کسانی که معبود دیگری را همراه با خدا قرار میدهند؛ در حالی که خداوند، پروردگار و آفرینندۀ آنان است.(﴿فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ﴾) و آنها بدون شک وقتی به قیامت بازگردانده شوند، زشتی کارهایشان را خواهند دانست.
(97) (﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدۡرُكَ بِمَا يَقُولُونَ﴾) و بدون شک ما میدانیم که از تکذیب و تمسخر آنان دلتنگ میشوی. پس ما توانایی آن را داریم که آنها را ریشه کن کرده، و هرچه زودتر به سزای اعمالشان برسانیم. اما خداوند به آنان مهلت میدهد، ولی آنها را فراموش نمینماید.
(98) پس تو ای محمد! (﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِينَ﴾) خداوند را به کثرت یاد کن، و تسبیح و ستایش او را زیاد بگو، و نماز زیاد بخوان؛ زیرا این کار، به تو شرح صدر میدهد، و تو را بر انجام کارهایت کمک مینماید
(99) . (﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأۡتِيَكَ ٱلۡيَقِينُ﴾) و در همۀ اوقات، از نزدیکی جستن به خدا و انجام انواع عبادتها استمداد بجوی. و پیامبر صلی الله علیه وسلم دستور پروردگارش را فرمان برد، و همواره به عبادت مشغول بود تا اینکه مرگ به سراغش آمد، و به ملکوت اعلی پیوست.