(1) خداوند متعال در این آیه، پاکی و بزرگی ذاتِ پاکش را بیان میدارد؛ خدایی که کارهای بسیار بزرگ را انجام میدهد، و نعمتهای بزرگ از آنِ او است. از جمله نعمتهای او یکی این است که (﴿أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا﴾) در شبی، بنده و پیامبرش محمد را، از مسجدالحرام -که به طور مطلق بزرگترین و شریفترین مسجد است- به مسجدالاقصی برد که یکی از سه مساجدِ فاضلی است که دارای فضیلت ویژه میباشند، و جایگاه بسیاری از پیامبران میباشد. پس خداوند در یک شب، پیامبرش را تا مسافت دوری برد؛ و در همان شب، او را به جایش برگرداند؛ و از نشانهها و آیات خود، چیزهایی را به او نشان داد که هدایت و بصیرت و ثباتِ خرد او را بیشتر گردانید. واین بیانگر توجه ولطف خداوند نسبت به او بود؛ چرا که همۀ کارهایش را آسان نمود، و نعمتهایی را به او ارزانی داد که به وسیلۀ آن نعمتها، مقامش از مقام تمامی گذشتگان و آیندگان برتر شد. از ظاهر آیه چنین بر میآید که اسرا، در اول شب بوده، و از مسجدالحرام شروع شده است. اما در روایت صحیح ثابت شده که پیامبر، از خانۀ امهانی به اسرا رفته است. فضیلت مسجد الحرام، شامل تمام منطقۀ حرم میشود، پس همچنانکه پاداش عبادت در داخل مسجد مضاعف است، در سایر منطقۀ حرم نیز پاداش مضاعف دارد. نیز از ظاهر آیه برمیآید که پیامبر، با روح و جسد به اسرا رفته است، وگرنه نشانهای بزرگ و فضیلتی عظیم بهحساب نمیآمد. احادیث فراوانی از پیامبر در مورد اسرا ثابت شده، که آنچهرا در این سفر دیده بود، به طور مشروح بیان مینماید. ایشان طبق این احادیث، ابتدا به بیت المقدس برده شد؛ سپس از آنجا به آسمانها عروج کرد تا اینکه به بالای آسمانها رسید، و بهشت و جهنم و پیامبران را با مراتب مختلفی که دارند، مشاهده نمود؛ و پنجاه نماز بر او فرض شد. سپس او به اشاره و پیشنهاد موسی، چندین بار به پروردگارش مراجعه نمود تا اینکه نمازها در پنج فرض خلاصه شدند، ولی با پاداش همان پنجاه نماز. و در این شب، پیامبر و امتش به افتخاراتی نایل آمدند که مقدار و اندازۀ آن را فقط خدا میداند. خداوند در سه جا پیامبرش را به صفت بندگی متصف میسازد، و از او به عنوان «عبد» نام میبرد: اول در مقام اسرا، دوّم در مقام نازل کردن قرآن بر وی، سوم در مقام مبارزهطلبی با کافران تا همانند این قرآن را بیاورند؛ چون او، به خاطر بندگی پروردگارش، به این مقامهای بزرگ نایل شد. (﴿ٱلَّذِي بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥ﴾) مسجدالاقصی، جایی است که اطرافش را مبارک گرداندهایم؛ یعنی با رویش درختان زیاد و جاری ساختن نهرها و پیدایش آبادانی، به آنجا برکت دادهایم. و از جمله برکت الهی، برتر قرار دادن مسجدالاقصی بر دیگر مساجد، به جز مسجدالحرام و مسجدالنبی است. و نیز از جملۀ برکتهایی که خداوند به مسجدالاقصی داده، این است که در روایات از مسلمانان خواسته شده تا برای عبادت و نماز خواندن در مسجدالاقصی، به سوی آن رخت سفر بر بندند، و خداوند آن را به عنوان جایگاه بسیاری از پیامبران اختصاص داده است.
(2) در بسیاری جاها، خداوند نبوت محمد صلی الله علیه وسلم و نبوت موسی ـ علیه الصلاة والسلام ـ و کتاب و شریعت این دو پیامبر را با هم مقایسه مینماید؛ چون کتابهای این دو پیامبر، بهترین کتاب؛ و شریعت آنان، کاملترین شریعت میباشند؛ ونبوت این دو پیامبر، برترین نبوت است؛ و بیشترین مؤمنان، پیروان این دو پیامبر میباشند. بنابراین در اینجا فرمود: (﴿وَءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡكِتَٰبَ﴾) و به موسی کتاب تورات را دادیم، (﴿وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ﴾) و آن را مایۀ هدایت بنیاسرائیل گردانیدیم که با استفاده از آن، در تاریکیهای جهالت، به سوی آگاهی بر حق راه مییابند و هدایت میشوند. (﴿أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونِي وَكِيلٗا﴾) و به آنان گفتیم که جز من کارسازی نگیرید؛ و به همین هدف، کتاب را به سوی آنها فرو فرستادیم تا تنها خدا را بپرستند، و به سوی او بازگردند و تنها او را وکیل و کارساز و مدبر خویش در امر دین و دنیای خود قرار دهند، و به کسی دیگر غیر از او که نمیتواند کاری بکند و به آنها سودی برساند، دست به دامان نشوند.
(3) (﴿ذُرِّيَّةَ مَنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٍ﴾) ای فرزندان کسانی که ما بر آنها منت گذاردیم و همراه نوح، آنان را سوار کشتی نمودیم! (﴿إِنَّهُۥ كَانَ عَبۡدٗا شَكُورٗا﴾) به راستی که او [=نوح] بندهای سپاسگزار بود. در اینجا خداوند نوح را میستاید؛ چون او شکر خدا را به جای آورد، و به شکر گزاری متصف بود، و خداوند فرزندان او را تشویق مینماید که در شکر گزاری از او پیروی کنند، و وی را پیشوای خود قرار دهند، و نعمتهایی را که خداوند به آنان ارزانی نموده است، یاد کنند؛ چراکه آنها را باقی گذارد و خلیفۀ زمین قرار داد، و دیگران را غرق نمود.
(4) (﴿وَقَضَيۡنَآ إِلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ﴾) و بنیاسرائیل را در کتابشان با خبر ساختیم و به آنان وعده نمودیم که دو بار در زمین، تباهی و فساد و ارتکاب گناهان، و ناسپاسی نعمتهای خدا، و سرکشی و برتری جویی و تکبر ورزیدن از آنها سر خواهد زد. و چون یک بار تباهی و سرکشی از آنان سر زد، خداوند دشمنان را بر آنها مسلط گرداند و از آنان انتقام گرفت. و خداوند با این عمل، آنها را ترساند و بر حذر داشت تا شاید بر گردند و پند پذیرند.
(5) (﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا﴾) و هنگامی که نخستینِ آن دو بار فساد فرا رسد و فساد کنند، (﴿بَعَثۡنَا عَلَيۡكُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ﴾) بر حسب تقدیر، و بر مبنای قانون ما در جهان هستی، و به علت مجازات فسادتان، بندگانی قدرتمند را بر شما مسلط میکنیم. (﴿أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ﴾) بندگانی بس پیکارگر را که دارای شجاعت و لشکر فراوان و اسلحه و ساز و کار نظامی هستند، بر شما مسلط وغالب میگردانیم؛ شما را میکشند، و فرزندانتان را به اسارت میگیرند، و اموالتان را غارت مینمایند. (﴿فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّيَارِ﴾) آنها خانهها را تفتیش، و هرجایی را جستجو مینمایند، وحرمت خانهها را هتک کرده، و وارد مسجدالحرام میشوند و در آن فساد و تباهی میورزند. (﴿وَكَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا﴾) و این وعده، انجام پذیرفتنی است و حتماً به وقوع میپیوندد؛ چون علتش در آنها وجود دارد. مفسرین، در تعیین کسانی که مسلط میشوند، اختلاف نمودهاند، اما همه در این اتفاق دارند که گروهی کافر و اهل عراق، یا شبه جزیرۀ عربستان یا جایی دیگر [از همین نواحی] هستند. و هنگامی که گناهان به کثرت در میان بنیاسرائیل رواج یافت، و بسیاری از دستورات شریعت خود را ترک نمودند، و در زمین فساد و سرکشی کردند؛ خداوند کافران را بر آنها مسلط نمود.
(6) (﴿ثُمَّ رَدَدۡنَا لَكُمُ ٱلۡكَرَّةَ عَلَيۡهِمۡ﴾) سپس شما را، بر کسانی که بر شما مسلط شده بودند، چیره گرداندیم و آنها را از سرزمین خود بیرون راندید. (﴿وَأَمۡدَدۡنَٰكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَ﴾) و با اموال و فرزندان یاریتان دادیم؛ یعنی روزیهایتان را زیاد نمودیم، و تعدادتان را افزون گرداندیم، و شما را از آنها قویتر و قدرتمندتر نمودیم. (﴿وَجَعَلۡنَٰكُمۡ أَكۡثَرَ نَفِيرًا﴾) و تعداد نفرات شما را از آنها بیشتر نمودیم. و این، به خاطر نیکوکاری و تسلیم شدن شما به درگاه خداوند و فروتنی تان بود.
(7) (﴿إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡ﴾) اگر نیکی کنید، برای خودتان نیکی میکنید؛ چراکه فایدهاش به خود شما برمیگردد. حتی در دنیا نیز همانطور که مشاهده نمودید، بر اثر نیکوکاری، بر دشمنانتان پیروز شدید. (﴿وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَا﴾) و اگر بدی کنید، به خودتان بدی میکنید و زیان آن به خودتان برمیگردد، همانطور که خداوند به شما نشان داد؛ آنگاه که بدی کردید، و دشمنان را بر شما مسلط گرداند. (﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ﴾) و چون وعدۀ دیگر فرا رسد؛ یعنی هنگامی که برای بار دوم فساد کنید، دشمنان را [دگربار] بر شما مسلط میکنیم، (﴿لِيَسُُٔواْ وُجُوهَكُمۡ﴾) تا با پیروزشدن بر شما، و به اسارت گرفتنتان حال شما را بگیرند، (﴿وَلِيَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾) و تا وارد مسجدالاقصی شوند، چنانکه بار نخست بدان داخل شدند. (﴿وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِيرًا﴾) و تا بر هرچه چیره گردند، آن را یکسره نابود و تخریب کنند. پس خانهها و مساجد و کشتزارهایتان را خراب و ویران نمایند.
(8) (﴿عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يَرۡحَمَكُمۡ﴾) امید است که پروردگارتان به شما رحم کند، و شما را بر آنها پیروز بگرداند. و خداوند به آنان رحم کرد، و حکومت و قدرت را به آنان داد. و آنها را تهدید نمود که اگر دست به ارتکاب گناه بزنید، (﴿وَإِنۡ عُدتُّمۡ﴾) و به تباهکاری و فسادکردن باز گردید، (﴿عُدۡنَا﴾) ما هم به مجازات و کیفر رساندن شما برمیگردیم. و بنیاسرائیل به فساد و تباهکاری بازگشتند، بنابراین پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم را بر آنها مسلط نمود؛ و خداوند به خاطر فساد کردن، از آنها انتقام گرفت، و این سزای دنیاست. و عذابی که نزد خداوند برای آنهاست، بزرگتر و سختتر است. بنابراین فرمود: (﴿وَجَعَلۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ حَصِيرًا﴾) و جهنم را، زندانی برای کافران گرداندهایم، که وارد آن میشوند و در آن برای همیشه باقی میمانند و هرگز از آن بیرون نمیشوند. و این هشداری است برای مسلمانان که از ارتکاب گناه بپرهیزند تا به آنچه بنی اسرائیل بدان گرفتار شدند، دچار نشوند؛ زیرا سنّت و قانون خداوند، یکی است و دگرگون نمیشود. و هرکس در مسلط شدن و چیره گشتن کافران و ستمگران بر مسلمین تأمل کند، میداند که کافران و ستمگران به خاطر گناهانی که مسلمانان مرتکب شدهاند، برآنان مسلط شدهاند؛ و این، انتقام بدیهایی است که مرتکب شدهاند. و هرگاه به قرآن و سنت پیامبرش عمل نمایند، خداوند به آنها در زمین قدرت میدهد و آنان را بر دشمنانشان پیروز میگرداند.
(9) خداوند متعال از شرافت و عظمت قرآن خبر میدهد که، (﴿يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ﴾) آدمی را به استوارترین و برترین و مستقیمترین عقاید و اعمال و اخلاق هدایت میکند. پس هرکس به آنچه قرآن به سوی آن فرا میخواند، عمل نماید، در همۀ کارها کاملترین و هدایت شدهترین و استوارترین مردمان خواهد بود. (﴿وَيُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾) و به مؤمنانی که کارهای شایسته و پسندیده از قبیل: واجبات و مستحبات انجام میدهند، مژده میدهد که، (﴿أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا كَبِيرٗا﴾) آنان پاداش بزرگی دارند؛ پاداشی که خداوند آن را در بهشت برایشان تهیه نموده، و حالت و کیفیت آنرا کسی جز خداوند نمیداند.
(10) (﴿وَأَنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا﴾) و به مؤمنان مژده میدهد کسانی که به قیامت ایمان نمیآورند، عذاب دردناکی خواهند داشت. پس قرآن مشتمل بر بشارت و بیم دادن است؛ و اسبابی که به وسیلۀ آن مژده به دست میآید، در قرآن بیان شده، و آن ایمان و عمل صالح است؛ و آنچه که به سبب آن انسان سزاوار بیم و تهدید میگردد؛ کارهای منافی ایمان و عمل صالح میباشد.
(11) و این به خاطر جهالت و نادانی انسان و شتابگری وی است که به هنگام خشم، علیه خود و فرزندان و مالش دعای بد میکند؛ همان گونه که برای کارهای خوب، شتابان دست به دعا برمیدارد. اما خداوند به لطف خویش، دعای خیر او را میپذیرد، ودعای بد او را نمیپذیرد: ﴿وَلَوۡ يُعَجِّلُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ ٱلشَّرَّ ٱسۡتِعۡجَالَهُم بِٱلۡخَيۡرِ لَقُضِيَ إِلَيۡهِمۡ أَجَلُهُمۡۖ ﴾ و اگر خداوند شر و بدی را زود بر انسان فرود میآورد آنگونه که انسانها برای آمدن خیر شتابزده هستند، وقت و مدتشان تمام میشد.
(12) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَجَعَلۡنَا ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ ءَايَتَيۡنِ﴾) و شب و روز را دو نشانه قرار دادهایم که بر کمال قدرت خدا و گستردگی رحمت او دلالت نموده و دال بر این هستند که عبادت جز برای خدا شایستۀ کسی نیست. (﴿فَمَحَوۡنَآ ءَايَةَ ٱلَّيۡلِ﴾) و نشانۀ شب را ناپیدا ساختیم؛ یعنی آن را تاریک نمودیم تا مردمان در شب بیاسایند و آرام بگیرند. (﴿وَجَعَلۡنَآ ءَايَةَ ٱلنَّهَارِ مُبۡصِرَةٗ﴾) و نشانۀ روز را روشن گردانیدیم، (﴿لِّتَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡ﴾) تا از فضل پروردگارتان بهرهمند گردید، و به زندگی و کارها و تجارتها و سفرهایتان بپردازید، (﴿وَلِتَعۡلَمُواْ عَدَدَ ٱلسِّنِينَ وَٱلۡحِسَابَ﴾) و در پرتو پیاپی آمدن شبها و روزها و منازل مختلفی که ماه میپیماید، شمار سالها و حساب را بدانید و منافع و امور زندگی خود را بر مبنای آن قرار دهید. (﴿وَكُلَّ شَيۡءٖ فَصَّلۡنَٰهُ تَفۡصِيلٗا﴾) و ما هر چیزی را به تفصیل بیان نمودهایم؛ یعنی آیات را به شیوههای مختلف بیان کردهایم تا هر حکمی مشخص شود، وحق از باطل روشن گردد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖ﴾ ما در این کتاب، در رابطه با بیان هیچ چیزی کوتاهی نکردهایم.
(13) ودر اینجا خداوند از کمالِ دادگری خویش خبر میدهد، واینکه نامۀ اعمال هرکسی به گردنش آویخته میشود؛ یعنی خیر و شری که انجام داده است، خداوند آنرا همراه او قرار میدهد، و از او به کسی دیگر سرایت نمیکند؛ و انسان به خاطر کار و عمل کسی دیگر، مورد محاسبه قرار نمیگیرد؛ و کسی دیگر نیز، به خاطر عمل او محاسبه نمیشود. (﴿وَنُخۡرِجُ لَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ كِتَٰبٗا يَلۡقَىٰهُ مَنشُورًا﴾) و روز قیامت کتابیرا برای وی بیرون میآوریم که آنرا بازگشوده میبیند، و خیر و شر، و اعمال کوچک و بزرگ او، در آن وجود دارد،
(14) و به وی گفته میشود: (﴿ٱقۡرَأۡ كِتَٰبَكَ كَفَىٰ بِنَفۡسِكَ ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكَ حَسِيبٗا﴾) کارنامۀ خود را بخوان، کافی است که خودت امروز حسابگرِ خویشتن باشی. و این بزرگترین دادگری و انصاف است که به بنده گفته شود: خود حسابگرِ خویشتن باش تا آنچه را که سبب مجازات او میشود، بداند.
(15) یعنی هدایت هرکسی، به سود خودش میباشد؛ و گمراهی هر کسی، به زیان خودش است؛ و هیچ کس بار گناه کسی دیگر را به دوش نمیکشد، و به اندازۀ ذرهای از شر و بدی را نمیتواند از او دور نماید. و خداوند عادل ترین عادلان است. هیچکس را عذاب نمیدهد تا وقتی که به وسیلۀ پیامبری بر او اقامۀ حجت شود، سپس آن حجت را نپذیرد. و اما هرکس که از حجت پیروی نماید یا اینکه حجت بر او اقامه نشده باشد، خداوند متعال او را عذاب نمیدهد. از این آیه استدلال شده است کسانی که در برههای زیستهاند که پیامبری در آن مدت مبعوث نشده «اهل فتره»، و کودکان مشرکین که در کودکی مردهاند، خداوند آنان را عذاب نمیدهد؛ چراکه پیامبری به سوی آنها فرستاده نشده است، و خداوند از ظلم و ستم پاک و مبرّا است.
(16) خداوند متعال خبر میدهد که هرگاه بخواهد شهری از شهرهای ستمگران را نابود و هلاک نماید و به وسیلۀ عذاب آن را ریشه کن کند، سرنوشت خوشگذرانان و سرکشان آنجا را چنین رقم میزند که در آن به فسق و فجور بپردازند، و سرکشی آنان شدت یابد، (﴿فَحَقَّ عَلَيۡهَا ٱلۡقَوۡلُ﴾) و فرمان وقوع عذاب بر آنجا واجب و قطعی گردد؛ فرمانی که ردشدنی نیست. (﴿فَدَمَّرۡنَٰهَا تَدۡمِيرٗا﴾) و سخت آن را نابود میسازیم و در هم میکوبیم.
(17) ملتهای زیادی بعد از قوم نوح زیستهاند، مانند قوم عاد و ثمود و لوط و دیگر کسانی که ـ آنگاه سرکشی آنان شدت یافت و ناسپاسی و کفرشان فزونی گرفت ـ خداوند به وسیلۀ عذاب بزرگ خود، آنانرا مجازات نمود و نابود گرداند. (﴿وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا﴾) و کافی است که پروردگارت از گناهانِ بندگانش آگاه، و نسبت بدانها بیناست. پس بندگان، بیم این را ندارند که خداوند بر آنها ستم کند؛ و یا اینکه آنها را به خاطر کاری که نکردهاند، مجازات نماید.
(18) خداوند متعال خبر میدهد که (﴿مَّن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡعَاجِلَةَ﴾) هرکس دنیای زودگذر را بخواهد و برای آن تلاش نماید و آغاز و پایان خلقت را به فراموشی بسپارد، از بهرهها و کالاهای دنیا -آنچه را که خداوند میخواهد از آنچه که در «لوح محفوظ» برایش مقدر نموده است- هرچه زودتر به او میدهد، اما کالای دنیا فایدهای برای آدمی ندارد و ماندگار نیست. (﴿جَهَنَّمَ يَصۡلَىٰهَا مَذۡمُومٗا مَّدۡحُورٗا﴾) سپس در جهان آخرت، جهنم را برای او مقرر میدارد و بهرۀ او میسازد -و در حالی که رسوا و رانده شده، و از جانب خدا و مخلوقش مورد نکوهش است، و از رحمت الهی دور است- به آن درمیآید و خداوند او را رسوا میسازد و عذاب میدهد.
(19) (﴿وَمَنۡ أَرَادَ ٱلۡأٓخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعۡيَهَا﴾) و هرکس آخرت را بخواهد و آن را بپسندد و بر دنیا ترجیح دهد و برای آن تلاش شایسته انجام دهد -تلاشی که کتابهای آسمانی و احادیث نبوی بهآن فراخواندهاند- و به اندازۀ توانش برای رسیدن به آن عمل نماید، (﴿وَهُوَ مُؤۡمِنٞ﴾) درحالی که به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران و روز قیامت ایمان داشته باشد، (﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ كَانَ سَعۡيُهُم مَّشۡكُورٗا﴾) این چنین کسانی، تلاششان بیاجر نمیماند؛ یعنی تلاش آنها مورد قبول واقع میگردد، و رشد داده میشود، و برایشان ذخیره میگردد، و پاداش و ثواب آنها در نزد پروردگارشان خواهد بود.
(20) با این وجود آنان بهرۀ خویش را از دنیا هم ازدست نمیدهند، و خداوند [بهرۀ دنیوی را نیز] به هریک از آنان میدهد؛ چون دنیا [نیز] بخشش و احسان خداوند است. (﴿وَمَا كَانَ عَطَآءُ رَبِّكَ مَحۡظُورًا﴾) و بخشایش پروردگارت هرگز از کسی منع نگشته است، بلکه تمام خلق از سرِ فضل و احسان خداوند از آن بهره مند میشوند.
(21) (﴿ٱنظُرۡ كَيۡفَ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾) بنگر که چگونه در دنیا، برخی از مردم را بر برخی دیگر، به وسیلۀ فراوانی و کمی روزی و دارایی و تنگدستی، و علم و جهل، و عقل و بی خردی، و دیگر چیزهایی که خدا به وسیلۀ آن، برخی از بندگانش را بر برخی دیگر برتری داده است، برتری داده ایم. (﴿وَلَلۡأٓخِرَةُ أَكۡبَرُ دَرَجَٰتٖ وَأَكۡبَرُ تَفۡضِيلٗا﴾) و آخرت دارای درجات بزرگتر و برتری است، و نعمتها و لذایذ دنیا به هیچ صورت با نعمتهای آخرت قابل مقایسه نیستند. و کسانی که در کاخهای بلند و لذتهای متنوع و شادیها و خوبیهای فراوان قرار دارند، با کسانی که در آتش سوزان جهنم میغلتد و عذاب دردناکی دارند و خداوند از آنها خشنود نیست، خیلی تفاوت دارند؛ تفاوتی که هیچکس نمیتواند آن را محاسبه نماید.
(22) این چنین معتقد مباش که یکی از مخلوقها سزاوار چیزی از عبادت است. و هیچکدام از مخلوقات را، با خداوند شریک مگردان؛ زیرا چنین چیزی، سبب مذمت و رسوایی میگردد. خداوند و فرشتگان و پیامبرانش، از شرک نهی کردهاند؛ و عمل شرک، به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. و برای شرک، نامهای زشت و صفتهای زشتی قرار دادهاند؛ و فردی که دست به شرک میزند، زشت ترین مخلوق میباشد؛ و به اندازهای که رابطهاش را با خداوند قطع نموده است، در امر دین و دنیای خود رسوا میگردد. پس هرکس که دست به دامان غیر خدا شود، او بییاور است و به همان چیزی سپرده میشود که دست به دامان آن شده است. و هیچ مخلوقی نمیتواند دیگری را سودی ببخشد مگر اینکه خداوند بخواهد. وهرکس معبودی دیگر با خداوند شریک بگرداند، مورد نکوهش قرار میگیرد و خوار و رسوا میشود. و هرکس خداوند را یکی بداند و دین و عبادت را تنها برای او انجام دهد و فقط به وی روی آوَرَد، چنین فردی مورد ستایش است و در همۀ حالات یاری میشود.
(23) وقتی که خداوند از شرک نهی کرد، به توحید و یکتا پرستی نیز دستور داد و فرمود: (﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ﴾) و پروردگارت در قالب فرمان دینی و شرعی حکم نمود که کسی از اهل زمین و آسمانها را -خواه زنده باشند یا مرده- نپرستید، (﴿إِلَّآ إِيَّاهُ﴾) مگر او؛ یعنی تنها او را بپرستید، چون یگانه و یکتا و بی نیاز است ودارای تمام صفتهای کمال میباشد، و از هر صفتی، بزرگترین و برترین آن را داراست، به صورتی که هیچ کدام از مخلوقاتش در آن صفت با او مشابهتی ندارند. اوست که نعمتهای ظاهری و باطنی را داده، و همۀ آفتها را دور مینماید؛ آفریننده و روزی دهنده است و تنها اوست که به تدبیر تمام امور میپردازد. پس او همۀ این کارها را تنها انجام میدهد، و کسی دیگر با او مشارکتی ندارد. سپس خداوند بعد از بیان حق خویش، به بیان حق پدر و مادر پرداخت و فرمود: (﴿وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًا﴾) و با انواع نیکیها، به پدر و مادر نیکی کنید و گفتار و کردارتان با آنها نیکو باشد؛ چون پدر و مادر، سبب به وجود آمدن آدمی هستند، و نسبت به فرزند محبت فراوان دارند، که این امور، ایفای حق آنها را واجب میکند، و اینکه با آنها به نیکی رفتار شود. (﴿إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا﴾) و هرگاه پدر و مادر به سن پیری رسیدند، که انرژی و قدرت انسان در این سن ضعیف میشود و نیازمند مهربانی و نیکی میشوند، (﴿فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ﴾) حتی اُف به آنان مگو. و کلمۀ «اف» پایینترین مراتب اذیت و آزار است؛ یعنی کوچکترین آزاری به آنها نرسانید. (﴿وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا﴾) و بر سر ایشان فریاد مزن، و به خشونت با آنها سخن مگوی، (﴿وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا﴾) و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو؛ و در سخن گفتن با آنها، کلماتی را بر زبان بیاور که آن کلمات را دوست میدارند. و مؤدبانه و با مهربانی با پدر و مادر سخن بگوی، و سخنانی نرم بگوی که دل آنان را شاد کند و به آنان آرامش بخشد. و این با توجه به حالتها و عادتها و زمانها فرق مینماید.
(24) (﴿وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ﴾) و از روی مهربانی، بال فروتنی بر آنان بگستران؛ یعنی با چشمداشت ثواب و پاداش آخرت، در برابر آنها فروتن باش، نه به خاطر ترس از آنها یا به خاطر امید داشتن به ثروت و دارایی آنان، و دیگر اهدافی که انسان به خاطر آن پاداش آخرت را از دست میدهد. (﴿وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا﴾) و در مقابل اینکه تو را در کودکی تربیت نموده و بزرگ کردهاند، آنها را ـ مرده یا زندهـ دعا کن تا مورد مرحمت خدا قرار بگیرند. از این آیه چنین فهمیده میشود که هر اندازه پدر و مادر در امر تربیت فرزندان بیشتر بکوشند، حقشان بیشتر است. و همچنین غیر از پدر و مادر، نیز که انسان را به صورت شایسته در امور دین یا دنیا تربیت نمایند، بر آدمی حق دارند.
(25) پروردگارتان به خوبی و بدیی که آن را در دل پنهان میدارید، آگاه است؛ و او به جسمها و مالهایتان نمینگرد، بلکه به اعمال و دلهایتان و خیر و شری که در آن است، نگاه میکند.(﴿إِن تَكُونُواْ صَٰلِحِينَ﴾) اگر افراد شایسته و بایستهای باشید؛ به این صورت که اراده و اهداف شما بر محور خشنودی خداوند دور بزند، و به آنچه که شما را به او نزدیک مینماید، علاقه مند باشید و اهداف غیر خدایی در دلهایتان نباشد، (﴿فَإِنَّهُۥ كَانَ لِلۡأَوَّٰبِينَ غَفُورٗا﴾) او برای کسانی که در همۀ اوقات به سوی او باز میگردند، آمرزنده است. پس هرکس که خداوند از قلبش اطلاع یافت و دانست که در آن چیزی جز انابت و بازگشت به سوی خدا و محبت او و محبت آنچه که وی را به خدا نزدیک مینماید وجود ندارد، چنین کسی گرچه در بعضی اوقات -به اقتضای سرشت انسانی- گناهانی از او سر بزند، اما خداوند او را میآمرزد و اشتباهات گذرا و عارضی وی را میبخشاید.
(26) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ﴾) و به خویشاوند حقش را بده؛ یعنی نیکی و احسان واجب و سنت را در حق او انجام بده، و این حق، با تفاوتِ حالات خویشاوندان و نیاز و عدم نیاز آنان فرق مینماید.(﴿وَٱلۡمِسۡكِينَ﴾) وحق بینوا را اعم از زکات و غیره به او بده تا بینواییاش برطرف شود. (﴿وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ﴾) و حق فرد در راه مانده را بپرداز. (﴿وَلَا تُبَذِّرۡ تَبۡذِيرًا﴾) و تبذیر مکن؛ یعنی به همۀ نیازمندان طوری بدهد که خودش ضرر نکند، و از اندازۀ مناسب بیشتر نباشد؛ زیرا چنین کاری، تبذیر و باد دستی است که خداوند از آن نهی کرده وفرموده است:
(27) (﴿إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِينَ كَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّيَٰطِينِ﴾) بیگمان باد دستان، برادران شیاطین هستند؛ زیرا شیطان جز به خصلتهای زشت دعوت نمیدهد، پس انسان را به بخل دعوت میکند؛ و هرگاه انسان از او سرپیچی نماید، او را به اسراف و باد دستی و ولخرجی فرا میخواند. و خداوند متعال به منصفانهترین و میانهروانه ترین کارها دعوت میکند و انسان را به خاطر آن میستاید. همانطور که در مورد بندگان رحمن فرموده است: ﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ يُسۡرِفُواْ وَلَمۡ يَقۡتُرُواْ وَكَانَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ قَوَامٗا﴾ و کسانی که وقتی انفاق نمایند، اسراف نمیکنند و بُخل نیز نمیورزند و میان این دو حالت پایدار هستند.
(28) دستوری که در اینجا در رابطه با انفاق به خویشاوندان داده شده، در صورتی است که انسان توانایی آن را داشته باشد، اما اگر مالی نداشت یا خرج خودش سنگین و مشکل بود، خداوند متعال دستور دادهاست که در آن صورت خویشاوندان و غیره را بهصورت زیبایی پاسخ بدهد. پس فرمود: (﴿وَإِمَّا تُعۡرِضَنَّ عَنۡهُمُ ٱبۡتِغَآءَ رَحۡمَةٖ مِّن رَّبِّكَ تَرۡجُوهَا﴾) و اگر از بخشیدن و دادنِ به آنها روی بگردانی، و آن را برای وقتی دیگر و به امید اینکه خداوند به تو تواناییِ بخشش را بدهد، به تأخیر بیندازی، (﴿فَقُل لَّهُمۡ قَوۡلٗا مَّيۡسُورٗا﴾) به نرمی و مهربانی با آنها سخن بگوی، و به آنان وعده بده که در فرصت مناسب و چنانچه امکان کمک فراهم شود، آنان را کمک خواهی کرد؛ و از اینکه در حال حاضر نمیتوانی کمکشان بنمایی، از آنان عذر خواهی کن تا با آسایش خاطر از پیش تو بروند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿قَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ وَمَغۡفِرَةٌ خَيۡرٞ مِّن صَدَقَةٖ يَتۡبَعُهَآ أَذٗىۗ ﴾ سخن نیکو و بخشش، از صدقهای که به دنبال آن با منت گذاردن فرد مورد اذیت قرار میگیرد بهتر است، و این نیز از لطف خداوند نسبت به بندگان میباشد که به آنها دستور داده است تا منتظر رحمت و رزق و روزی وی باشند؛ زیرا انتظار چنین چیزی، عبادت است. و همچنین وعده دادن به بینوایان و خویشاوندان مبنی بر این که به آنها صدقه خواهد داد، عبادت است، چون اراده کردنِ انجام کار نیک، نیز نیکی بهحساب میآید. بنابراین شایسته است که انسان آنچه از کار خیر که در توانایی اوست، انجام دهد؛ و آنچه را که نمیتواند انجام دهد، نیت انجام دادنش را داشته باشد تا به او پاداش برسد؛ چه بسا خداوند به خاطر انتظار و امید وی، آن کار را برایش آسان بگرداند
(29) و در اینجا فرمود: (﴿وَلَا تَجۡعَلۡ يَدَكَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ﴾) و دست خود را به گردنت بسته مدار. و این کنایه از شدت بخل است. (﴿وَلَا تَبۡسُطۡهَا كُلَّ ٱلۡبَسۡطِ﴾) و به تمامی آن را گشاده مساز، که آنگاه در آنچه که شایسته نیست، و افزون از اندازۀ لازم انفاق میکنی. (﴿فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا﴾) و آنگاه ملامت زده ودرمانده خواهی بود؛ یعنی به خاطر کاری که کردهای، ملامت شده و دست خالی میمانی؛ نه مالی در دست داری، و نه به خاطر از دست دادن مال، مورد ستایش قرار میگیری.
(30) . سپس خداوند متعال فرمود: (﴿إِنَّ رَبَّكَ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقۡدِرُ﴾) بیگمان پروردگارت روزی را برای هرکدام از بندگان که بخواهد، فراخ وگسترده مینماید؛و روزی هرکس را که بخواهد، کم و تنگ میگرداند، واین عینِ حکمت الهی است. (﴿إِنَّهُۥ كَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا﴾) چرا که خدا به حال بندگانش آگاه و بیناست. پس آنچه که به صلاح بندگان است، به آنها میدهد؛ و به لطف و احسان خود، به تدبیر امور آنها میپردازد.
(31) و این بیانگر رحمت الهی نسبت به بندگانش میباشد؛ چراکه او از پدر و مادر نسبت به بنده، مهربان تر است. پس پدر و مادر را از کشتن فرزندانشان به خاطر ترس فقر و تنگدستی نهی نموده، و روزی همه را بر عهده گرفته، و خبر داده که کشتن فرزندان گناه بزرگی است؛ یعنی از بزرگترین گناهان کبیره میباشد، چون کسی که به خود جرأت میدهد و کودکان بیگناه را به قتل میرساند، هیچ مهر و شفقتی در دل ندارد.
(32) نهی از نزدیک شدن به زنا، از نهی از انجام زنا بلیغ تر است؛ چون این نهی، شامل نهی از تمام مقدّمات و انگیزههای زناست؛ زیرا «هر کس در کنار و اطراف مزرعه و محل قرق شده بچرخد، به زودی در آن میافتد.» به ویژه اینکه در بسیاری از نفسها، انگیزۀ بسیار قوی برای انجام این کار وجود دارد. و خداوند زنا را چنین توصیف نموده است: (﴿كَانَ فَٰحِشَةٗ﴾) زنا گناه بسیار زشتی است که از دیدگاه عقل و شریعت و سرشت، زشت خوانده میشود؛ چون زنا، شکستن حرمت حق خدا و حق زن و حق خانواده و همسر و از هم پاشیدن کانون خانواده و اختلاط نسب و نژادها و دیگر مفاسد را در بر دارد. (﴿وَسَآءَ سَبِيلٗا﴾) و راه کسی که بر ارتکاب این گناه بزرگ جرأت نموده است، بسیار راه بدی میباشد.
(33) (﴿وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ﴾) و کسی را نکشید. و این شامل هر نفسی است که خداوند کشتن آن را حرام نموده است، خواه کوچک باشد یا بزرگ، زن باشد یا مرد، برده باشد یا آزاد، مسلمان باشد یا کافری که پیمان دارد، (﴿إِلَّا بِٱلۡحَقِّ﴾) مگر در برابر حقی، مانند کشتن نفس در برابر نفس، وکشتن کسی که ازدواج کرده اما مرتکب زنا شده است، ویا مانند کشتن کسی که مرتد گشته وبه آیین کفر درآمده است، و یا مانند کشتن انسان تجاوزگر در حالت انجام دادن تجاوزش، به شرطی که به جز قتل وی، هیچ راه دیگری برای دفع تجاوز او وجود نداشته باشد. (﴿وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِيِّهِۦ سُلۡطَٰنٗا﴾) و هرکس مظلومانه و به ناحق کشته شود، برای صاحب خونش -که نزدیکترین وارثان و فامیلهایش میباشد- حجت و دلیل آشکاری برای قصاص نمودن قاتل قرار دادهایم. نیز تسلّطی تقدیری مبنی بر کشتن قاتل به او دادهایم. و این قصاص زمانی است که شرایط آن فراهم شود، مانند قاتلی که از روی قصد و تجاوز کسی را بکشد، و وجود کفائت در میان قاتل و مقتول. (﴿فَلَا يُسۡرِف فِّي ٱلۡقَتۡلِ﴾) و ولیّ نباید در کشتن زیاده روی و از حد تجاوز نماید، مانند اینکه گوش و بینی قاتل را ببرد، یا او را با چیزی به قتل برساند که وی مقتول را با آن وسیله نکشته است، یا اینکه کسی دیگر غیر از قاتل را بکشد. (﴿إِنَّهُۥ كَانَ مَنصُورٗا﴾) بیگمان او یاری شونده است. و این آیه بیانگر آن است که حقِ کشتن، ازآنِ ولیّ است. بنابراین از قاتل قصاص گرفته نمیشود مگر به اجازۀ ولیّ خون؛ و اگر صاحب حق، قاتل را عفو کرد، قصاص ساقط میشود؛ و خداوند، ولیّ مقتول را برای قصاص گرفتن از قاتل و کسی که او را کمک کرده است، یاری مینماید تا قاتل را بکشد.
(34) این لطف و رحمت خدا نسبت به یتیمی است که پدرش را از دست داده، و کوچک است و هنوز مصلحت خودش را تشخیص نمیدهد. خداوند به اولیای یتیم دستور داده است تا او و مالش را حفاظت نمایند، و به اصلاح آن بپردازند، و با نیت بد به مال یتیم نزدیک نشوند، و در آن تصرف نکنند، (﴿إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ ﴾) مگر به شیوهای که آن بهتر است، مانند اینکه با مال یتیم تجارت نمایند و آن را در معرض خطر قرار ندهند و بکوشند تا مالش رشد کند و زیاد شود، و این حالت باید ادامه یابد تا اینکه (﴿يَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥ﴾) یتیم به سن بلوغ و به دوران عقل و رشد برسد؛ و چون به سن رشد خود رسید، دیگر کسی سرپرست او نیست و خودش سرپرست خود میباشد و مالش به او برگردانده میشود. همان گونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿ فَإِنۡ ءَانَسۡتُم مِّنۡهُمۡ رُشۡدٗا فَٱدۡفَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡ﴾ پس اگر احساس کردید که آنها به سن رشد رسیدهاند مالهایشان را به آنان بدهید. (﴿وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِ﴾) و به عهد و پیمانی که با خدا و با مردم بستهاید، وفا کنید. (﴿إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ كَانَ مَسُۡٔولٗا ﴾) به درستی که شما از وفای به پیمان پرسیده میشوید. پس اگر به آن وفا کنید، پاداش بزرگی دارید؛ و اگر به پیمان خود وفا نکنید، گناه بزرگی بر شماست.
(35) دراینجا به دادگری و به تمام و کمال دادن پیمانهها و وزنها دستور داده شده است، و اینکه بدون کم و کاست پیمانهها و وزنها باید داده شوند. و از هر نوع تقلب در قیمت یا کالا یا معامله نهی شده و به خیر خواهی و صداقت در آن دستور داده شده است. (﴿ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلٗا﴾) این کار بهتر است و سرانجام نیکوتری دارد؛ واز این راه، بنده از عقوبت خدا در امان میماند، و این کار باعث برکت میشود.
(36) و از آنچه که به آن آگاهی نداری، پیروی مکن؛ بلکه در همۀ گفتار و کردارت تحقیق کن؛ و گمان مبر که هرچه از روی نا آگاهی بگویی یا انجام دهی، اشکالی بدان وارد نیست، (﴿إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا﴾) همانا گوش و چشم و دل، هریک از اینها مورد بازخواست واقع خواهند شد. پس بندهای که میداند در رابطه با آنچه گفته و انجام داده است، باید پاسخگو باشد؛ و از وی پرسیده میشود که اعضا و جوارحی را که خداوند برای عبادت آفریده، در چه راهی به کار گرفته است؛ باید پاسخی برای این پرسش الهی آماده نماید، و این جواب جز با بهکارگیری اعضا و جوارح در پرستش خداوند و اخلاص در عبادت، و بازداشتن آنها ازآنچه خداوند نمیپسندد، مقبول نخواهد شد.
(37) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًا﴾) و در روی زمین متکبرانه و مغرورانه راه مرو، و در برابر حق خود را بزرگ مپندار، و با دیدۀ تحقیر به مردم منگر.(﴿إِنَّكَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗا﴾) چرا که تو با این کارت نمیتوانی زمین را بشکافی، و نمیتوانی از نظر عظمت و والایی به بلندای کوهها برسی، بلکه با این کار نزد خدا خوار و بیارزش میشوی، و نیز مورد نفرت مردم قرار میگیری، و نزد آنان خوار و بیارزش خواهی شد؛ و با تکبر ورزیدن، در حقیقت بدترین روش اخلاقی و زشتترین خوی را به خود میگیری بدون اینکه بتوانی به برخی از اهداف خود دست یابی.
(38) (﴿كُلُّ ذَٰلِكَ﴾) همۀ امور مذکوری که خداوند در آیات گذشته از آن نهی نمود، از قبیل: ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَر﴾ «و با خداوند معبودی دیگر قرار مده»، و نهی از نافرمانیِ پدر و مادر، و آنچه که بعد از آن بیان شد، همۀ این کارها (﴿كَانَ سَيِّئُهُۥ عِندَ رَبِّكَ مَكۡرُوهٗا﴾) به زیان کسانی است که آن را انجام میدهند، و خداوند این کارها را نمیپسندد.
(39) (﴿ذَٰلِكَ﴾) احکام بزرگی که بیان نمودیم و آن را توضیح دادیم، (﴿مِمَّآ أَوۡحَىٰٓ إِلَيۡكَ رَبُّكَ مِنَ ٱلۡحِكۡمَةِ﴾) از امور حکمت آمیزی است که پروردگارت به تو وحی نموده است، زیرا حکمت؛ یعنی فرمان دادن به کارهای خوب و اخلاق شایسته، و نهی نمودن از زشتیهای اخلاقی و کارهای بد. وکارهایی که در این آیات ذکر شدند، سرشار از حکمت عالی و فضایلی هستند که پروردگار جهانیان آن را به سرور پیامبران در شریف ترین کتاب خود وحی نموده است تا بهترین امت را بدان دستور دهد. پس اینها حکمت هستند، و هرکس که حکمت بدو داده شود، خیر فراوانی بدو داده شده است. سپس با نهی کردن از پرستش غیر خداوند، آیه را به پایان رساند. همانطور که این امور را با همین مطلب آغاز کرده بود، پس فرمود: (﴿وَلَا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتُلۡقَىٰ فِي جَهَنَّمَ﴾) و با خداوند معبودی دیگر قرار مده که در جهنم افکنده میشوی و برای همیشه در آن باقی میمانی؛ زیرا هرکس برای خداوند شریک بگیرد، خداوند بهشت را بر او حرام نموده و جایگاهش آتش جهنم است. (﴿مَلُومٗا مَّدۡحُورًا﴾) یعنی چنانچه چیزی را شریک خدا سازی، مورد سرزنش قرار گرفته و لعنت و نفرین و نکوهش خدا و فرشتگان و تمام مردم برتوست و به جهنم افکنده میشوی.
(40) این، انکار و اعتراض شدیدی است برکسی که گمان میبرد برخی از آفریدههای خداوند دختران او هستند. بنابراین فرمود: (﴿أَفَأَصۡفَىٰكُمۡ رَبُّكُم بِٱلۡبَنِينَ﴾) آیا بهرۀ کامل را به شما داده و پسران را ویژه شما قرار داده است، و برای خودش از فرشتگان دخترانی برگرفته است؟ چون آنها گمان میبردند که فرشتگان دختران خداوند هستند. (﴿إِنَّكُمۡ لَتَقُولُونَ قَوۡلًا عَظِيمٗا﴾) واقعاً شما سخن بسیار بزرگی میگویید که بزرگترین جسارت در حق خداوند است؛ چراکه شما فرزند را به او نسبت دادید، که داشتن فرزند، متضمن نیازمندی خدا به فرزند و بی نیاز بودن برخی مخلوقات از اوست؛ و شما به آن بهرهای که از دیدگاهتان ناقص تر و بی ارزش تر است که دختران میباشند، برای خداوند حکم نمودید، و در همان حال ادعا کردید که خداوند پسرها را به شما اختصاص داده است. پس خداوند بسی برتر و والاتر است از آنچه ستمگران میگویند.
(41) خداوند متعال خبر میدهد که در قرآن به طرق و فنون مختلف حق را بیان داشته است؛ یعنی به صورت گوناگون احکام را بیان نموده و آن را روشن کرده، و دلایل و حجتهای زیادی بر آنچه که مردم را به سوی آن فراخوانده، آورده؛ و موعظه و پند ارائه داده است تا آنچه را که به سود آنهاست، بپذیرند، و همان راه را در پیش بگیرند و آنچه را که به زیانشان است، بشناسند و آن را ترک گویند. اما بیشتر مردم، از آیات خدا گریزاناند، چراکه از حق نفرت دارند و باطلی را که بر آن قرار دارند، دوست میدارند. به همین جهت برای آن، تعصب نشان میدهند؛ و جز گریز از آیات الهی، راهی دیگر را انتخاب ننمودند، و به آیات الهی گوش ندادند و به آن توجه نکردند. و بزرگترین موضوعی که به شیوههای مختلف بیان شده و برای اثبات آن دلیل آورده شده است، توحید است که اصل و اساس همۀ اصول میباشد. و خداوند به یکتاپرستی و توحید دستور داده، و از ضد آن نهی نموده است؛ و دلایل عقلی و نقلی زیادی را بر این مطلب اقامه کرده است، طوری که اگر کسی به برخی از این دلایل گوش فرا بدهد، کوچکترین شک و تردیدی در قلب او، برای پذیرش توحید باقی نمیماند. و ازجمله دلایل توحید، این دلیل عقلی است که آن را در اینجا بیان نموده است:
(42) (﴿قُل لَّوۡ كَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ كَمَا يَقُولُونَ﴾) به مشرکان که همراه با خداوند معبودی دیگر قرار میدهند، بگو: اگر بر حسب گمان و دروغ آنها معبودانی با خداوند بودند، (﴿إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِي ٱلۡعَرۡشِ سَبِيلٗا﴾) آنگاه راهی به سوی خدا به وسیلۀ پرستش او و بازگشت به سوی او و تقرب جستن به او میجستند، پس چگونه بندهای که به شدت نیازمند عبادت پروردگارش میباشد، معبودی دیگر با خداوند قرار میدهد؟! آیا این جز بزرگترین ستم و بیخردی چیزی دیگر است؟!! بر اساس این معنا این آیه، مانند فرمودۀ الهی است که میفرماید: ﴿ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ﴾ پیامبران و صالحان و فرشتگانی که ایشان به فریاد میخوانند، برای نزدیک شدن به خدا، با یکدیگر رقابت مینمایند و آنچه از کارهای شایسته که انسان را به خدا نزدیک میکند و توانایی انجام آن را دارند، انجام میدهند. و مانند اینکه فرموده است: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَقُولُ ءَأَنتُمۡ أَضۡلَلۡتُمۡ عِبَادِي هَٰٓؤُلَآءِ أَمۡ هُمۡ ضَلُّواْ ٱلسَّبِيلَ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ مَا كَانَ يَنۢبَغِي لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ﴾ و روزی که، آنها و آنچه را که به جای خدا میپرستیدند، گرد میآورد و میگوید: «آیا شما این بندگانم را گمراه کردید یا خود راه را گم کردند؟!» میگویند: «خداوندا! تو پاکی! هیچ احدی را نسزد که ما را به غیر از تو پرستش کند، چرا که ما بندگان تو هستیم و نیازمندانِ به سوی [لطف و کرم] تو. و احتمال دارد که معنی آیه این گونه باشد: (﴿قُل لَّوۡ كَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ كَمَا يَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِي ٱلۡعَرۡشِ سَبِيلٗا﴾) بگو: اگر با او ـ آنچنان که میگویند ـ خدایانی بود، در این صورت حتماً درصدد بر میآمدند که بر خداوند صاحبِ عرش چیره شوند و راهی برای شکست دادن خداوند میجستند و در پِیِ غلبه بر پروردگار متعال میشدند، پس یا بر او چیره میشدند یا نه، و چنانچه غالب میشدند، ربوبیت و الوهیت از آنِ کسی میشد که پیروز میگردید. اما آنها میدانند و اقرار میکنند معبودانشان که به جای خدا میخوانند، شکست خورده و مغلوب اند و هیچ اختیاری ندارند؛ پس با این وجود، چرا آنها را به خدایی گرفتهاند؟ و این مانند فرمودۀ خداوند است که میفرماید: ﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا كَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾ خداوند هیچ فرزندی را برنگرفته است، و خدایی با او وجود ندارد؛ زیرا اگر چنین بود، هر خدایی آنچه را که آفریده است، میبرد و برخی از خدایان بر برخی دیگر چیره میشدند.
(43) (﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ﴾) پاک و منزّه است خداوند، (﴿عَمَّا يَقُولُونَ﴾) از شرک و قراردادن همتایانی برای او، (﴿عُلُوّٗا كَبِيرٗا﴾) و بسیار بالا و برتر است، پس جایگاه او بلند است و کبریای او باشکوه است و نمیتوان خدایانی را همتای او قرار داد؛ و هرکس چنین بگوید، به گمراهی آشکار مبتلا گشته و ستم بزرگی مرتکب شده است.به راستی که مخلوقات بزرگ، در برابر عظمت او، بس حقیرند؛ و در برابر شکوه و بزرگیاش، آسمانهای هفتگانه و آنچه در آنهاست و زمینهای هفتگانه و آنچه در آنهاست، بس کوچک و ناچیزند! ﴿وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦ﴾ و تمام زمین، در روز قیامت در قبضۀ اوست؛ و آسمانها به دست راست او درهم پیچیده میشود، وجهان بالا و پایین برای بقا و هستی خود نیازمند اوست. و این نیاز هیچ زمانی از آنها برطرف نمیشود و همیشه نیازمند خدا هستند. و این نیازمندی، همه جانبه است؛ چرا که در آفرینش و رزق و روزی و تدبیر نیازمند او هستند، پس ناچارند او را بپرستند و دوست بدارند و به هنگام ناملایمات به او پناه ببرند.
(44) (﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهِنَّۚ وَإِن مِّن شَيۡءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ﴾) آسمانهای هفتگانه و زمین و تمام جانداران و درختان و گیاهان و جمادات و مردگانی که در این میان قرار دارند، همگی با زبان «حال» و «قال» خداوند را به پاکی یاد میکنند، (﴿وَلَٰكِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِيحَهُمۡ﴾) اما شما تسبیح آنها را نمیفهمید؛ یعنی شما نحوۀ تسبیح دیگر مخلوقاتی را که همزبانتان نیستند، نمیدانید، بلکه خداوند -که آگاه به پنهانیهاست و به همه چیز احاطه دارد- شیوۀ تسبیح آنان را میداند. (﴿إِنَّهُۥ كَانَ حَلِيمًا غَفُورٗا﴾) بیگمان او بردبارِ آمرزنده است؛ کسانی را که در مورد او سخن باطلی میگویند -که نزدیک است از زشتی آن آسمانها تکه و پاره گردند و کوهها از بیخ برکنده شوند- در این دنیا و با شتاب به عذاب گرفتار نمیکند، بلکه به آنان مهلت داده و به آنها نعمت ارزانی داشته و به آنان روزی و سلامتی عنایت فرموده و آنان را به درگاهش فراخوانده است تا از این گناه بزرگ توبه نمایند، تا پاداش بزرگ و فراوان به آنان بدهد و گناهانشان را بیامرزد. پس اگر شکیبایی و آمرزش او نبود، آسمانها بر زمین فرو میافتادند و خداوند هیچ جنبندهای را روی زمین باقی نمیگذاشت.
(45) خداوند متعال از کیفر کسانی خبر میدهد که حق را تکذیب نموده و آن را رد کرده و از آن روی برمیتابند، و اینکه میان آنها و ایمان آوردنشان مانع ایجاد میکند، پس فرمود: (﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ﴾) و هنگامی که قرآن را بخوانی ـکه در آن موعظه و پند و هدایت و ایمان و خیر و دانش فراوان موجود استـ (﴿جَعَلۡنَا بَيۡنَكَ وَبَيۡنَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا﴾) میان تو و آنان که به قیامت ایمان نمیآورند، پردهای پوشیده قرار میدهیم بهگونهای که آنها را از فهمیدن حقیقت قرآن باز میدارد، و آنان را از درک حقایق و از تسلیم شدن در برابر خیری که آنان را به سویش فرا میخواند، باز میدارد.
(46) (﴿وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَكِنَّةً﴾) و بر دلهای آنان پرده و پوششهایی قرار میدهیم که بر اثر آن قرآن را نمیفهمند، بلکه فقط آن را میشنوند، و حجت بر آنها اقامه میشود. (﴿وَفِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗا﴾) و در گوشهایشان سنگینی ایجاد میکنیم؛ یعنی آنها را کر میکنیم، تا آن را نشنوند، (﴿وَإِذَا ذَكَرۡتَ رَبَّكَ فِي ٱلۡقُرۡءَانِ وَحۡدَهُۥ﴾) و هنگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد کنی، و به یگانگی او دعوت دهی، و آنان را از شرک ورزیدن به وی باز داری، (﴿وَلَّوۡاْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِمۡ نُفُورٗا﴾) از بس که توحید را نمیپسندند، و باطلی را که برآن هستند، دوست دارند، با نفرت پشت کرده و میگریزند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُ ٱشۡمَأَزَّتۡ قُلُوبُ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِۖ وَإِذَا ذُكِرَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦٓ إِذَا هُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ﴾ و هرگاه تنها خداوند یاد شود، آنان که به آخرت ایمان ندارند، ناراحت و متنفر میشوند؛ و هنگامی که خدایان پنداریِ ایشان نام برده شوند، شاد میگردند.
(47) (﴿نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَسۡتَمِعُونَ بِهِۦٓ﴾) ما آنها را از بهرهمند شدن از قرآن، به هنگام شنیدن آن، باز میداریم؛ چراکه میدانیم اهداف بدی دارند، و میخواهند دستاویزی برای طعنه زدن، و عیب جویی از قرآن به دست آورند. و گوش فرا دادن آنها، به خاطر این نیست که رهنمون شوند وحق را بپذیرند، بلکه آنها تصمیم گرفتهاند که از قرآن پیروی نکنند. و هر کس که چنین باشد، گوش فرادادنش به قرآن سودی به او نمیبخشد. بنابراین فرمود: (﴿إِذۡ يَسۡتَمِعُونَ إِلَيۡكَ وَإِذۡ هُمۡ نَجۡوَىٰٓ﴾) هنگامی که پای سخنانت مینشینند و هنگامی که با هم درِ گوشی صحبت میکنند. (﴿إِذۡ يَقُولُ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا﴾) آن زمان که ستمکاران با هم درِگوشی صحبت میکنند و میگویند: «جز از مرد جادو زدهای پیروی نمیکنید.» پس وقتی چنین ستمگرانه با خود درِ گوشی صحبت مینمایند و ادعا میکنند که پیامبر جادو زده است، قطعاً آنان تصمیم دارند که به سخنانش بها ندهند؛ چراکه از دیدگاه آنان، پیامبر یاوهگو است و خودش نمیداند که چه میگوید.
(48) خداوند متعال میفرماید: (﴿ٱنظُرۡ كَيۡفَ ضَرَبُواْ لَكَ ٱلۡأَمۡثَالَ﴾) با تعجب بنگر که چه مثلهایی برای تو میزنند، که از حقیقت و واقعیت بسی دور است، (﴿فَضَلُّواْ﴾) آنها در زدن این مثلها، به بیراهه رفتهاند. یا زدن این مثلها، سبب گمراهی آنان شده است، چون آنها کار خود را براساس این مثلهای فاسد و پوچ قرار دادهاند، و مسلّم است هر چیزی را که بر امری فاسد استوار باشد، نیز از اساس فاسد و تباه میباشد. (﴿فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ سَبِيلٗا﴾) پس نمیتوانند راهی [بهسوی حق و هدایت] پیدا کنند؛ یعنی به هیچ سویی راهیاب نمیشوند، بلکه به گمراهی محض و ستم خالص گرفتار میآیند.
(49) خداوند از سخن آنانی که منکر رستاخیز و زندهشدن پس از مرگ هستند، و آن را تکذیب میکنند، خبر میدهد که میگویند: (﴿أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا﴾) آیا هنگامی که ما تبدیل به استخوانها و تکههای خشکیده شدیم، (﴿أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِيدٗا﴾) آیا دوباره آفرینش تازهای خواهیم یافت و برانگیخته خواهیم شد؟ یعنی چنین نمیشود. و این کار به گمان آنها غیرممکن بود. پس آنان به شدت گرفتار جهالت و نادانی شده و پیامبر خدا را تکذیب کرده و آیات الهی را انکار نموده و قدرت آفرینندۀ آسمانها و زمین را با قدرت ضعیف و ناتوان خود مقایسه نمودند. و هنگامی که دیدند آنها توانایی چنین کاری را ندارند، قدرت خدا را نیز چنین انگاشتند. پاک است خداوندی که خلقی از آفریدههایش را -که خود را خردمند و اهل عقل میپندارد- نمونهای برای ندانستن آشکارترین و روشنترین چیز [= قیامت] و آنچه دلایلش از همه چیز واضح تر و بالاتر است، قرار داده است، تا به بندگانش نشان دهد که دو راه بیشتر وجود ندارد؛ یا اینکه توفیق و مدد خدا یاور انسان باشد، و یا اینکه هلاک و گمراه شود. ﴿رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَيۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةًۚ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ﴾ پروردگارا! پس از اینکه ما را هدایت نمودی، دلهای ما را منحرف مگردان و از جانب خویش رحمتی به ما ببخشای، بیگمان فقط تو بخشندهای.
(50) بنابراین خداوند به پیامبرش صلی الله علیه وسلم دستور داد تا به کسانی، که زنده شدن پس از مرگ را انکار میکنند و یا آن را بعید میدانند، بگوید: (﴿قُلۡ كُونُواْ حِجَارَةً أَوۡ حَدِيدًا أَوۡ خَلۡقٗا مِّمَّا يَكۡبُرُ فِي صُدُورِكُمۡ﴾) بگو: «سنگ یا آهن باشید یا غیر از این دو، چیز دیگری باشید که در نظرتان از اینها سختتر و بزرگتر است» تا ـ به گمان خود ـ از اینکه قدرت الهی شما را دریابد و ارادۀ خداوند در مورد شما اجرا شود، در امان بمانید. شما هر طور که باشید و به هر کیفیتی در بیایید، نمیتوانید خدا را ناتوان کنید؛ نه در زندگی دنیا و نه پس از مرگ نمیتوانید چارهای بیندیشید، پس تدبیر و تصرف را برای کسی بگذارید که بر هرچیز و هر کاری تواناست و هر چیزی را احاطه نموده است. (﴿فَسَيَقُولُونَ﴾) وقتی که دلایلی بر زنده شدنِ پس از مرگ برای آنها اقامه شود، میگویند: (﴿مَن يُعِيدُنَاۖ قُلِ ٱلَّذِي فَطَرَكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾) چه کسی ما را باز میگرداند؟ بگو: خدایی که نخستین بار شما را آفرید، آنگاه که چیزی نبودید، پس همان کس شما را دوباره خواهد آفرید. ﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥ﴾ همانطور که نخستین بار جان آفریدیم، دوباره آن را باز میآفرینیم.(﴿فَسَيُنۡغِضُونَ إِلَيۡكَ رُءُوسَهُمۡ﴾) پس سرهایشان را به علامت تعجب و انکار و نپذیرفتن سخنانت تکان میدهند، (﴿وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَ﴾) و میگویند: وقتِ زنده شدنِ پس از مرگ ـ که تو آن را نزدیک میپنداری ـ کی هست؟ در حقیقت این نشانۀ بیخردی آنهاست؛ چراکه قدرت خداوند را باور نکرده، و میگویند: چنین چیزی امکان ندارد، و آنها اصل زنده شدن پس از مرگ را قبول ندارند. (﴿قُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ قَرِيبٗا﴾) بگو: شاید نزدیک باشد. ودر تعیین زمانِ آن، فایدهای نیست؛ بلکه آنچه فایده دارد و مدار موفقیت، است پذیرش زنده شدن پس از مرگ و تایید و اثبات آن است. و هرآنچه که میآید، نزدیک است.
(51) بنابراین خداوند به پیامبرش صلی الله علیه وسلم دستور داد تا به کسانی، که زنده شدن پس از مرگ را انکار میکنند و یا آن را بعید میدانند، بگوید: (﴿قُلۡ كُونُواْ حِجَارَةً أَوۡ حَدِيدًا أَوۡ خَلۡقٗا مِّمَّا يَكۡبُرُ فِي صُدُورِكُمۡ﴾) بگو: «سنگ یا آهن باشید یا غیر از این دو، چیز دیگری باشید که در نظرتان از اینها سختتر و بزرگتر است» تا ـ به گمان خود ـ از اینکه قدرت الهی شما را دریابد و ارادۀ خداوند در مورد شما اجرا شود، در امان بمانید. شما هر طور که باشید و به هر کیفیتی در بیایید، نمیتوانید خدا را ناتوان کنید؛ نه در زندگی دنیا و نه پس از مرگ نمیتوانید چارهای بیندیشید، پس تدبیر و تصرف را برای کسی بگذارید که بر هرچیز و هر کاری تواناست و هر چیزی را احاطه نموده است. (﴿فَسَيَقُولُونَ﴾) وقتی که دلایلی بر زنده شدنِ پس از مرگ برای آنها اقامه شود، میگویند: (﴿مَن يُعِيدُنَاۖ قُلِ ٱلَّذِي فَطَرَكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾) چه کسی ما را باز میگرداند؟ بگو: خدایی که نخستین بار شما را آفرید، آنگاه که چیزی نبودید، پس همان کس شما را دوباره خواهد آفرید. ﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥ﴾ همانطور که نخستین بار جان آفریدیم، دوباره آن را باز میآفرینیم.(﴿فَسَيُنۡغِضُونَ إِلَيۡكَ رُءُوسَهُمۡ﴾) پس سرهایشان را به علامت تعجب و انکار و نپذیرفتن سخنانت تکان میدهند، (﴿وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَ﴾) و میگویند: وقتِ زنده شدنِ پس از مرگ ـ که تو آن را نزدیک میپنداری ـ کی هست؟ در حقیقت این نشانۀ بیخردی آنهاست؛ چراکه قدرت خداوند را باور نکرده، و میگویند: چنین چیزی امکان ندارد، و آنها اصل زنده شدن پس از مرگ را قبول ندارند. (﴿قُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ قَرِيبٗا﴾) بگو: شاید نزدیک باشد. ودر تعیین زمانِ آن، فایدهای نیست؛ بلکه آنچه فایده دارد و مدار موفقیت، است پذیرش زنده شدن پس از مرگ و تایید و اثبات آن است. و هرآنچه که میآید، نزدیک است.
(52) (﴿يَوۡمَ يَدۡعُوكُمۡ﴾) روزی که خداوند شما را برای رستاخیز و حشر فرا میخواند، و در صور دمیده میشود، (﴿فَتَسۡتَجِيبُونَ بِحَمۡدِهِۦ﴾) و شما با حمد و سپاس پاسخ میگویید؛ یعنی تسلیم فرمان او میشوید و از فرمانش سرپیچی نمیکنید، (﴿بِحَمۡدِهِۦ﴾) یعنی خداوند بر کلیۀ کارهایش مورد ستایش قرار میگیرد، و روز محشر که انسانها را گرد میآورد، آنها را سزا و جزا میدهد و بر اینکار هم ستایش میشود. (﴿وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِيلٗا﴾) و از بس که رستاخیز به سرعت خواهد آمد؛ و نعمتهایی که در آن قرار داشتهاید، سریع پایان مییابند؛ چنان احساس میکنید که گویا اصلاً در چنین ناز ونعمتی نبودهاید. پس این همان روزی است که شما را برآن داشت بگویید: (﴿مَتَىٰ هُوَ﴾) آن کی خواهد بود؟ و در هنگام تحققِ آن روز، به شدت پشیمان میشوند، و به آنها گفته میشود: ﴿هَٰذَا ٱلَّذِي كُنتُم بِهِۦ تُكَذِّبُونَ﴾ این همان روزی است که شما آن را تکذیب میکردید.
(53) و این مبیّن لطف خداوند به بندگانش است که آنها را به زیباترین اخلاق و اعمال و گفتارهایی که باعث خوشبختی دنیا و آخرت آنان است، دستور میدهد. پس فرمود: (﴿وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ ٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ﴾) و به بندگانم بگو: سخنی را بگویند که آن بهتر است. و این دستور به هر سخنی است که انسان را به خدا نزدیک مینماید، از قبیل: خواندن قرآن، ذکر، آموزش علم، امر به معروف و نهی از منکر و گفتار نیک و مهربانی با مردم برحسب جایگاه انسانها. پس به همۀ این موارد دستور داده شده است. و اینکه هرگاه دو کار خوب وجود داشت، چنانچه آدمی نتواند هر دو کار خوب را انجام دهد، آن را برگزیند که خوبتر است. وگفتار زیبا و نیک باعث توسعه و ترویج اخلاق زیبا و عمل صالح میشود؛ زیرا هرکس بتواند زبانش را کنترل نماید، او میتواند تمام کارهایش را کنترل نماید. (﴿إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ يَنزَغُ بَيۡنَهُمۡ﴾) بیگمان شیطان در میان ایشان فساد و تباهی راه میاندازد؛ یعنی چیزهایی را در میان بندگان اشاعه میدهد که دین و دنیایشان را به فساد و تباهی بکشد. وعلاجِ این مشکل در این است که بندگان در تلفظ به سخنان نازیبا و ناشایستی که شیطان آنها را به سویش فرا میخواند، از وی پیروی نکنند. نیز باید با یکدیگر به نرمی و خوبی رفتار کنند تا شرّ شیطانی که میان آنها فساد و تباهی به راه میاندازد، از بین برود، و ناکام شود؛ زیرا شیطان دشمنِ واقعیِ آنهاست، و باید با او مبارزه کنند، چون آنها را فرامیخواند، ﴿لِيَكُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ﴾ تا از اهل جهنم شوند. و چنانچه شیطان میان آنها اختلاف و فساد به وجود آورد و برای ایجاد دشمنی میان آنها تلاش نماید، باید قاطعانه برای مبارزه و مخالفت با دشمن خود بکوشند، و نَفسهای سرکش خود را که شیطان از راه آن وارد میشود، زیر پا بگذارند؛ و با این کار، آنها از پروردگارشان اطاعت مینمایند و کارشان سامان مییابد و هدایت میشوند.
(54) (﴿رَّبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِكُمۡ﴾) پروردگارتان از خودتان به حالِ شما آگاه تر است، بنابراین جز آنچه که خیر است، برایتان نمیخواهد؛ و جز به آنچه که به مصلحت و فایدۀ شما است، دستور نمیدهد؛ و چه بسا شما چیزی را میخواهید، درحالی که خیری در آن نیست. (﴿إِن يَشَأۡ يَرۡحَمۡكُمۡ أَوۡ إِن يَشَأۡ يُعَذِّبۡكُمۡ﴾) اگر بخواهد، شما را مشمول رحمت خود قرار میدهد؛ و هرکس را که بخواهد توفیق میدهد که اسباب برخورداری از رحمت الهی را بهدست آورد؛ و هر کس را که بخواهد خوار میگرداند و او را از فراهم نمودن اسباب رحمت الهی باز میدارد، و سزاوار عذاب میگردد. (﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ عَلَيۡهِمۡ وَكِيلٗا﴾) و تو را نگهبان بر آنان نفرستادهایم که به تدبیر امورشان بپردازی و آنها را مجازات کنی، بلکه نگهبان و مراقب، خداوند است؛ و تو، مبلغ و راهنمایِ به سوی راه راست هستی.
(55) (﴿وَرَبُّكَ أَعۡلَمُ بِمَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾) خداوند به حال تمام خلایقی که در آسمانها و زمین هستند، آگاه تر است. پس به هریک از آنان، آنچه را که سزاوارش است و حکمت الهی آن را اقتضا میکند، میبخشد؛ و برخی را بر برخی دیگر برتری میدهد، همانطور که برخی از پیامبران را در فضایل و ویژگیهایی از قبیل: اوصاف پسندیده و اخلاق و کارهای شایسته و پیروی زیاد از خداوند، و نازل شدن کتابهایی که شامل احکام شرعی و عقاید پسندیدهاند، بر برخی از آنان برتری داده است؛ و همۀ این امور، از منتهای الهی بر آنهاست. هرچند که همه در اینکه از جانب خداوند بر آنها وحی میشود، مشترکاند، همانطور که زبور را بر داود نازل کرد. پس مادامی که خداوند متعال برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری داده، و به برخی از آنان کتاب داده است، پس چرا کسانی که محمد صلی الله علیه وسلم را تکذیب میکنند، آنچه را که خداوند بر او نازل نموده و نبوت و کتابی را که به وسیلۀ آن خداوند وی را برتری داده است، انکار میکنند؟!
(56) خداوند متعال میفرماید: (﴿قُلِ﴾) ای پیامبر! به مشرکانی که جز خدا همتایانی را برای وی گرفتهاند و آنها را میپرستند همانطور که خدا را پرستش میکنند، و همانطور که خدا را میخوانند آنها را نیز میخوانند، بگو: اگر آنچه باور دارید درست است و راست میگویید: (﴿ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ﴾) کسانی را که به جز خدا معبود میپندارید، فرا بخوانید، و بنگرید آیا سودی به شما میرسانند، یا میتوانند زیانی را از شما دور نمایند؟ (﴿فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡ﴾) اما خواهید دید که نه توانایی دفع زیانی از قبیل: بیماری یا فقر یا سختی و امثال آن را از شما دارند، (﴿وَلَا تَحۡوِيلًا﴾) و نه میتوانند آن را دگرگون سازند و از شخصی به شخصی دیگر منتقل نمایند، و نه توانایی کاستن از شدت اندوه و درد را دارند. پس وقتی که معبودان شما چنین هستند، چرا به جای خدا آنها را میخوانید؟ آنها نمیتوانند کاری بکنند و فایدهای به شما برسانند. پس چنین چیزهایی را به خدایی گرفتن، نشانۀ بیعقلی و بیخردی است. و جای بسی تعجب است که آدمی، چنین تفکری پوچ و سخیف را، از پدران گمراه خود به ارث ببرد و آن را درست و مفید بپندارد، و اخلاص در عبادت را برای خداوند یگانه و یکتا -که همۀ نعمتهای ظاهری و باطنی را به ما داده است- بیخردی و امری شگفتانگیز انگارد. همانطور که مشرکان گفتند: ﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ﴾ آیا همۀ معبودان را یک معبود قرار داده است؟ بیگمان این چیز عجیبی است!
(57) سپس خداوند خبر داد کسانی را که به جای خدا عبادت میکنند، به کاری مشغول اند و از آنها بیخبرند؛ زیرا برای نزدیک شدن به خدا، وسیله میجویند، و به او نیازمند هستند. پس فرمود: (﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ﴾) پیامبران و صالحان و فرشتگانی که ایشان به فریاد میخوانند، (﴿يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ﴾) برای نزدیک شدن به خدا، با یکدیگر رقابت مینمایند؛ و آنچه از کارهای شایسته که انسان را به خدا نزدیک میکند و توانایی انجام آن را دارند، انجام میدهند، (﴿وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓ﴾) و به رحمت خدا امیدوارند و از عذاب او میترسند. بنابراین از چیزی که [آدمی را] به عذاب میرساند، پرهیز مینمایند. (﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحۡذُورٗا﴾) بیگمان باید خویشتن را، از عذاب پروردگارت دور و برحذر داشت، و از موجبات عذاب وی پرهیز کرد. و این امور سهگانه؛ ترس و امید و محبت که خداوند مقربان درگاهش را بدان متصف نمود، اساس و بنیان هرخیری هستند. و هرکس این سه ویژگیرا به طور کامل داشته باشد، فواید وبرکات فراوانی نصیب او میشود. و هرگاه دل از این سه چیز خالی شد، خوبیها از آن رخت بر بسته، و بدیها آن را احاطه مینمایند. و علامت محبت چیزی است که خداوند ذکر نموده است؛ وآن اینکه بنده برای انجام هرکاری که انسان را به وی نزدیک میکند، بکوشد؛ و تلاش نماید درهمۀ اعمال و کارهایش اخلاص داشته باشد، و از این طریق به خدا تقرب جوید، و عباداتش را به کامل ترین صورتِ ممکن ادا کند، و در مسیر بندگی، با دیگر بندگان به رقابت بپردازد. پس هرکس ادعا کند که راه محبت خداوند چیزی غیراز این است، دروغ میگوید.
(58) یعنی هیچ شهری از شهرهایی که پیامبران را تکذیب کردهاند وجود ندارد مگر اینکه حتماً باید گرفتارِ نابودی یا عذاب سختی شود، و این چیزی است که خداوند در لوح محفوظ ثبت نموده، وحکمی قطعی است و باید انجام شود. پس تکذیبکنندگان باید هرچه زودتر به سوی خدا بازگردند، و پیامبرانش را تصدیق نمایند، قبل از اینکه فرمان عذاب، آنها را فرا بگیرد.
(59) خداوند متعال از رحمت گستردۀ خویش خبر میدهد، و اینکه معجزاتی را که تکذیبکنندگان پیشنهاد میکردند، نفرستاده است، و میفرماید چیزی او را از فرستادن آن معجزاتِ درخواستی بازنداشت، مگر اینکه خداوند نمیپسندد آنها آن را تکذیب کنند؛ زیرا وقتی معجزات را تکذیب کنند، بلافاصله آنها را شکنجه میدهد و بدون درنگ، عذاب، آنان را فرا خواهد گرفت. همانطور که خداوند با پیشینیانی که معجزات را تکذیب کردند، چنین رفتار نمود. یکی از معجزات بزرگی که خداوند فرستاد، معجزهای بود که برای قوم ثمود، فرستاد و آن ماده شتری بزرگ و شگفتانگیزی بود که تمام قبیلۀ ثمود روزی که آن شتر برای نوشیدن آب به چشمۀ آنان میرفت، آنان ـ به خاطر ارج نهادن به آن ـ به سر چشمه نمیرفتند و از آن آب نمیآوردند. ولی با این وجود، آن را تکذیب کردند، و درنتیجه به عذابی که خداوند در کتابش برای ما تعریف نموده است، گرفتار شدند. و اینها هم چنانچه معجزات بزرگی نیز به نزدشان میآمد، ایمان نمیآوردند؛ زیرا دلیل ایمان نیاوردنشان، این نبود که آنچه پیامبر آورده است پوشیده و پنهان، و حق و باطل بودنش بر آنان مشتبه میباشد، بلکه پیامبر با دلایل زیادی پیش آنها آمده که بر صحت آنچه آورده است، دلالت مینماید؛ دلایلی که موجب هدایت کسی است که خواهان هدایت باشد. طبعاً معجزات و نشانههای دیگر نیز مانند همین نشانهها و دلایل هستند، و آنها حتماً با آن، همان رفتاری را در پیش خواهند گرفت که با دیگر دلایل در پیش گرفتند. پس در این حالت، فرونفرستادن معجزات برایشان بهتر و مفیدتر است. (﴿وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓيَٰتِ إِلَّا تَخۡوِيفٗا﴾) و هدف از فرستادن معجزات، این نیست که انگیزه و سبب ایمان آوردن باشد؛ زیرا ایمان، بدون مشاهدۀ نشانه و معجزه، محقق نمیشود، بلکه هدف از فرستادن نشانهها و معجزات [دراین مورد مخصوص]، ترساندن و بیم دادن است، تا آنها از آنچه که بر آن هستند، باز آیند.
(60) (﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِٱلنَّاسِ﴾) و به یاد آر آنگاه که به تو گفتیم: پروردگارت با آگاهی و قدرت خویش مردم را از هر جهت در احاطه دارد، و آنها پناهگاهی ندارند که به آن پناه ببرند. و این برای کسی که عقل دارد، کافی است تا از آنچه که خداوند نمیپسندد، باز آید. (﴿وَمَا جَعَلۡنَا ٱلرُّءۡيَا ٱلَّتِيٓ أَرَيۡنَٰكَ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلنَّاسِ وَٱلشَّجَرَةَ ٱلۡمَلۡعُونَةَ فِي ٱلۡقُرۡءَانِ﴾) بیشتر مفسرین بر این باورند که منظور شب اسرا است؛ یعنی ما دیداری را که در شب معراج برای تو میسّر و ممکن کردیم، و [نیز] درخت نفرین شدۀ (زقّوم) -که در ته دوزخ میروید و در قرآن ذکر شده است- را جز وسیلۀ آزمایش مردمان قرار ندادهایم. این دو چیز مایۀ فتنۀ مردم قرار گرفتند تا جایی که کافران بر کفر خود پافشاری کردند و شرّ آنان بیشتر شد؛ و برخی از افرادی که ایمانشان ضعیف بود، از ایمان خود برگشتند؛ زیرا اموری که پیامبر آنها را خبر داده بود مبنی بر اینکه در یک شب از مسجد الاقصی به سوی آسمانها رفته است، حسب ظاهر و با توجه به امکانات مادی غیرممکن بود. و نیز پیامبر از وجود درختی خبر داده بود که در اعماق جهنم میروید، این نیز از چیزهای خلاف عادت بود و باعث شد تا آنها پیامبر را تکذیب کنند. پس چطور بود اگر آیات و امور خارق العادۀ بزرگ را مشاهده میکردند؟! آیا [در چنین شرایطی] نیاوردن معجزات بهتر نیست؟! البته که بهتر است؛ زیرا آوردن معجزات بزرگ، سبب میشود که شر و بدی آنان بیشتر شود. بنابراین خداوند بر آنها رحم نمود، ومعجزات بزرگ را برای آنها نیاورد. و از اینجا میتوان دریافت که عدم تصریح به چیزهای بزرگ در قرآن و سنت که در زمانهای اخیر پدیدار شده است، بسی بهتر است؛ زیرا ممکن بود که مردم آن زمان چنین چیزهایی را نپذیرند، و این باعث میشد تا دلهای برخی از مؤمنان دچار تردید شود و نیز مانعی میشد تا کسانی که اسلام نیاوردهاند، آنها را از ورود به اسلام باز دارد و از اسلام گریزان شوند. خداوند کلمات عام و فراگیری را بیان نموده که تمام آنچه را که رخ میدهد، دربر میگیرند. (﴿وَنُخَوِّفُهُمۡ فَمَا يَزِيدُهُمۡ إِلَّا طُغۡيَٰنٗا كَبِيرٗا﴾) و ما آنها را با نشانهها و معجزات بیم میدهیم، ولی این ترساندن و بیم دادن، جز سرکشی و عصیان فراوان، چیزی بر آنان نمیافزاید. و این بیانگر آن است که آنان بینهایت به شرّ متصّف بودند و آن را دوست میداشتند، و بینهایت از حق متنفر بودند و به آن پایبند نبودند.
(61) خداوند متعال بندگانش را، به دشمنی شدید شیطان و تلاش او برای گمراه کردنشان، آگاه ساخته و میفرماید: وقتی که خداوند آدم را آفرید، شیطان از سرِ تکبر وعناد، از سجده کردن برای او امتناع ورزید و با تکبر گفت: (﴿ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِينٗا﴾) آیا برای کسی سجده کنم که او را از گل آفریدهای؟ و شیطان گمان میبرد که به دلیل اینکه او از آتش آفریده شده است، از آدم بهتر است. و پیشتر بطلان این قیاس از چند جهت بیان شد.
(62) پس وقتی برای شیطان روشن شد که خداوند آدم را بر او برتری داده است، خطاب به خداوند گفت: (﴿أَرَءَيۡتَكَ هَٰذَا ٱلَّذِي كَرَّمۡتَ عَلَيَّ لَئِنۡ أَخَّرۡتَنِ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَأَحۡتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٗا﴾) به من بگو: آیا این همان کسی است که او را بر من ترجیح داده و گرامی داشتهای؟! جای تعجب است! اگر مرا تا روز قیامت زنده بداری، فرزندان او را نابود میکنم و گمراهشان خواهم کرد، مگر تعداد اندکی از آنان. شیطانِ پلید دانست که حتماً از میان فرزندان او کسانی خواهند بود که با وی دشمنی میورزند و از فرمانش سرپیچی میکنند.
(63) خداوند به شیطان فرمود: (﴿ٱذۡهَبۡ فَمَن تَبِعَكَ مِنۡهُمۡ﴾) برو، هرکس از آنان از تو پیروی کند و تو را بر پروردگار و کارساز حقیقیاش ترجیح دهد، (﴿فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمۡ جَزَآءٗ مَّوۡفُورٗا﴾) بیگمان سزای همۀ شما جهنم است که برایتان آماده شده است، و سزای اعمالتان را در آن به طور کامل خواهید دید.
(64) سپس خداوند شیطان را دستور داد [این دستور یک دستور تقدیری است نه شرعی] تا برای گمراه کردن بندگان، هرچه میتواند انجام بدهد، و فرمود: (﴿وَٱسۡتَفۡزِزۡ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتَ مِنۡهُم بِصَوۡتِكَ﴾) و هر کس از آنان را که میتوانی، با ندای خود از راه بهدر کن و بترسان و خوار بگردان. و در این هر دعوت کنندهای به سوی گناه داخل است. (﴿وَأَجۡلِبۡ عَلَيۡهِم بِخَيۡلِكَ وَرَجِلِكَ﴾) و لشکر سواره و پیادۀ خود را برسرشان بشوران و بتازان. و در این هر پیاده و سوارهای که به سوی معصیت و نافرمانی خدا [در حرکت است] داخل میباشد، و کسی که برای انجام گناه، پیاده در حرکت است یا سوار است و پیش میرود، از لشکر پیاده یا سوارۀ شیطان است. و منظور این است که خداوند بندگان را با این دشمن آشکار مورد آزمایش قرار میدهد، دشمنی که با سخنان و کارهایش آنان را به نافرمانی خدا فرا میخواند. (﴿وَشَارِكۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ﴾) و در اموال و فرزندانشان با آنان شریک شو، و این شامل هر گناهی است که متعلق به فرزندان و اموالشان میشود، از قبیل: ندادن زکات و کفاره و عدم پرداخت حقوق واجب، و عدم تربیت فرزندان بر کار خیر، و ترک شر، و گرفتن مال دیگران به ناحق، یا قرار دادن و خرج کردن آن در جایی که حق آن نیست، یا ثروت اندوزی از راههای نامشروع و شغلهای نادرست. همۀ موارد مذکور دراین باب داخلاند. بسیاری از مفسران گفتهاند: اگر هنگام خوردن غذا و آب، و هنگام آمیزش با همسر، اسم خدا برده نشود شیطان در اموال و فرزندان آدمی مشارکت میجوید. و هرگاه در این کارها انسان اسم خدا را نَبَرد، شیطان با او شریک میشود همانطور که در حدیث آمده است. (﴿وَعِدۡهُمۡ﴾) و به آنان وعده بده، وعدههایی که به ظاهر آراسته و فریبندهاند، اما حقیقتی ندارند. بنابراین فرمود: (﴿وَمَا يَعِدُهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا﴾) و شیطان به آنان جز فریب وعده نمیدهد؛ یعنی وعدههای باطل و نابود شدنی به آنان میدهد، مانند اینکه گناهان و عقاید فاسد را برایشان زیبا جلوه میدهد، و به آنان وعده میدهد که اگر این کارها را بکنند، پاداش خواهند داشت، چون آنها گمان میبرند که بر حق هستند. و خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلشَّيۡطَٰنُ يَعِدُكُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَيَأۡمُرُكُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ يَعِدُكُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗا﴾ شیطان شما را به فقر وتنگدستی تهدید میکند، و شما را به زشتیها فرمان میدهد؛ و خداوند به شما وعدۀ آمرزش از جانب خود، و وعدۀ فضل [و بخشش] میدهد.
(65) و چون خداوند از آنچه شیطان میخواهد با بندگان انجام دهد، خبر داد، چیزی را که بهوسیلۀ آن، میتوان از فتنۀ شیطان در امان بود؛ و آن، همان بندگی خدا و ایمان آوردن و توکل بر او است، بیان نمود فرمود: (﴿إِنَّ عِبَادِي لَيۡسَ لَكَ عَلَيۡهِمۡ سُلۡطَٰنٞ﴾) بیگمان تو هیچ تسلطی بر بندگانم نداری؛ بلکه چنانچه عبودیت و بندگی او را انجام دهند، خداوند هر شری را از آنها دور مینماید، و آنان را از شیطان رانده شده در امان میدارد، و پشتیبان آنان خواهد بود. (﴿وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ وَكِيلٗا﴾) و کافی است که پروردگارت حافظ و پشتیبان [آنان] است؛ و او کسی را حفاظت و پشتیبانی مینماید که بر وی توکل کند؛ و آنچه را که خداوند او را به انجام آن دستور داده است، انجام دهد.
(66) خداوند نعمت خود را بر بندگانش یادآور میشود که کشتیها را برایشان مسخر کرده، و به آنها الهام نموده که چگونه کشتی بسازند، و دریای خروشان و پرتلاطم را برایشان مسخر نموده که کشتیها در آن حرکت مینمایند؛ تا بندگان با سوار شدن بر آن و حمل کالاهای تجارتی خود بر آن، بهره مند شوند، و این رحمت و مهربانی خداوند در حق بندگانش است، و او همواره نسبت به بندگان مهربان بوده وهرچه به سودشان است، به آنها میدهد.
(67) و از جمله رحمتهای الهی دالِّ بر اینکه تنها او معبود حقیقی است نه آنچه غیر از او معبود خوانده میشوند، این است که هرگاه سختی و ناراحتی در دریا به آنها برسد و گرفتار طوفانها و امواج شوند و از نابودی و هلاک شدن بترسند، مردهها و زندههایی را که درحالت آسایش و راحتی به فریاد میخواندند، ازنظرشان ناپدید میگردد، و انگار هیچ زمانی آنها را به کمک و فریاد نخواندهاند؛ چون میدانند که آنها ضعیفاند و توانایی دور ساختن هیچ مشکل و سختی را ندارند. و اینجاست که آفرینندۀ آسمانها و زمین را -که همۀ مخلوقات در سختیها از او یاری میجویند- به فریاد میخوانند، وخالصانه به درگاه اقدسش به نیایش و دعا میپردازند، و در محضرش خاشع و فروتن میشوند. اما وقتی سختی را از آنها دور نماید و آنان را از غرق شدن نجات دهد و به خشکی برساند، خدا را که پیشتر به فریاد خوانده بودند، فراموش میکنند و با او کسی را شریک میسازند که هیچ فایدهای را نمیرساند، و هیچ ضرری را دفع نمیکند، و کسی را محروم نمیگرداند. بنابراین از یگانه پرستی و اخلاص در عبادت و دعا برای پروردگارشان اعراض نموده، و روی برمیتابند. و این براثر جهالت انسان و ناسپاسی اوست؛ زیرا انسان شکر نعمتها را نمیگزارد. مگر کسی که خداوند او را هدایت نموده و به وی عقل سلیم عطا کرده، و او را به راه راست رهنمود کرده است. پس چنین فردی میداند، کسی که سختیها را دور مینماید و آدمی را از وحشتها و امور هولناک نجات میدهد، خداست که سزاوار آن است تنها پرستش شود، و در سختی و آسایش و در فراخنا و تنگنا، هر عبادتی فقط برای او انجام شود. اما هرکس که خوار شود و سرنوشت خود را به عقل ناتوان خود بسپارد، در هنگام سختی و شداید جز به مصلحت و منفعت و نجات خود نمیاندیشد؛ بنابراین وقتی که نجات یافت و مشقت و سختی از او دور شد، به سبب جهالت و نادانیاش گمان میبرد که خداوند نتوانسته او را مجازات نماید. و عقوبت دنیویِ شرک، به ذهن او خطور نمیکند، گذشته از اینکه به عواقب وخیم آن در قیامت بیندیشد. بنابراین خداوند آنها را متذکر شد و فرمود:
(68) (﴿أَفَأَمِنتُمۡ أَن يَخۡسِفَ بِكُمۡ جَانِبَ ٱلۡبَرِّ أَوۡ يُرۡسِلَ عَلَيۡكُمۡ حَاصِبٗا﴾) آیا ایمن شدهاید از اینکه شما را در کنارهای از خشکی در زمین فرو ببرد، یا طوفانی بر شما بفرستد که شما را سنگباران کند؟ یعنی خداوند بر هر چیز و هر کاری تواناست؛ اگر بخواهد، عذابی از پایین بر شما فرود میآورد و شما را در کام زمین فرو میبرد؛ و اگر بخواهد، عذابی از بالای سرتان فرود میآورد و شمارا سنگباران خواهد کرد، و آن عذابی است که آنها را هلاک و نابود میسازد. بنابراین گمان نکنید که نابودی و هلاک شدن، جز در دریا، در جایی دیگر صورت نمیگیرد.
(69) و اگر چنین گمان برید، پس ایمن نیستید از اینکه (﴿أَن يُعِيدَكُمۡ فِيهِ تَارَةً أُخۡرَىٰ فَيُرۡسِلَ عَلَيۡكُمۡ قَاصِفٗا مِّنَ ٱلرِّيحِ﴾) شما را به دریا بازگرداند، آنگاه تند بادِ درهم شکنندهای بر شما بفرستد، (﴿فَيُغۡرِقَكُم بِمَا كَفَرۡتُمۡ ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَكُمۡ عَلَيۡنَا بِهِۦ تَبِيعٗا﴾) و به سبب اینکه کفر ورزیدهاید، شما را غرق نماید، و کسی را نیابید که در برابر این کار، ما را تعقیب و مورد پیگرد قرار دهد؛ زیرا خداوند به اندازۀ ذرهای بر شما ستم نکرده است.
(70) و این بیانگر کرم و احسان الهی بر بندگان است که نمیتوان مقدار و اندازۀ آن حساب کرد؛ چرا که خداوند بندگانش را به صورتهای گوناگون مورد تکریم قرار داده، پس آنان را با علم و عقل و فرستادن پیامبران و کتابها گرامی داشته، و از آنان اولیا و برگزیدگانی قرار داده، و نعمتهای ظاهری و باطنی را به آنها بخشیده است. (﴿وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡبَرِّ﴾) و آنها را در خشکی بر مرکبهایی از قبیل: شتر و قاطر و الاغ و ماشینهای سواری حمل نمودهایم، (﴿وَٱلۡبَحۡرِ﴾) و در دریا با کشتیها آنها را حمل نمودهایم. (﴿وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ﴾) و خوردنیها و نوشیدنیها و پوشاک و همسران پاکیزهای را روزیشان نمودهایم، و هیچ چیز پاکیزهای نیست که به آن نیاز داشته باشند مگر اینکه خداوند به آنها ارزانی نموده، و آنان را بدان گرامی داشته، و تهیۀ آن را برایشان آسان کرده است. (﴿وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِيلٗا﴾) و بر بسیاری از آفریدگان خویش کاملاً برتریشان دادهایم؛ یعنی با فضیلتهایی که به آنان اختصاص داده، آنها را برتری داده است، بهگونهای که دیگر مخلوقات، آن خصوصیتها را ندارند. پس آیا سپاس کسی را که نعمتها را به سویشان سرازیر نموده، و رنجها را از آنان دور نموده، به جای میآورند؟ بنابراین نباید وجود نعمتها و برکات فراوان، آنها را از خالق و عطاکنندۀ نعمتها مشغول دارد؛ و با مشغول شدن به نعمتها و خوشیها، از عبادت پروردگارشان غافل شوند، و از نعمتها در مسیر نافرمانی خدا استفاده نمایند.
(71) خداوند از حالت مردم در روز قیامت خبر داده و میفرماید: هر گروه از مردم را در حالی فرامیخواند که پیشوا و راهنمایشان همراه آنهاست، و آنان پیامبران و جانشینانشان هستند. پس هر امتی در حالی پیش میرود که پیامبرشان، همان که آنها را در دنیا به سوی خیر دعوت میکرد، حاضر میگردد. و اعمالشان، بر کتابی که پیامبر مردم را به سوی آن دعوت میکرد، عرضه میشود تا معلوم گردد که کارها و اعمال آنان با کتاب وی موافق است یا نه؟ و بر این اساس به دو گروه تقسیم میشوند: (﴿فَمَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ﴾) پس هرکس نامۀ اعمالش به دست راستش داده شود ـچون از پیشوای خود که به راه راست هدایت مینمود پیروی کرده و با پیروی از کتابش هدایت یافته استـ نیکیهایش زیاد و بدیهایش کم میگردد، (﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ يَقۡرَءُونَ كِتَٰبَهُمۡ﴾) و ایشان، به سبب آنچه در نامۀ اعمال خود میبینند، شاد میشوند و با شادی و سرور آن را میخوانند. (﴿وَلَا يُظۡلَمُونَ فَتِيلٗا﴾) و به اندازۀ رشته نازکی که در شکاف هستۀ خرما قرار دارد، ستم نمیبینند؛ یعنی به اندازۀ ذرهای ستم نمیبینند.
(72) (﴿وَمَن كَانَ فِي هَٰذِهِۦٓ أَعۡمَىٰ﴾) و هرکس در این دنیا از دیدن حق کور باشد، و آن را نپذیرد، و از آن پیروی نکند، و راه گمراهی را درپیش گیرد، (﴿فَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡمَىٰ﴾) پس او در آخرت از حرکت در راه بهشت بازمانده، و کور خواهد شد. همانطور که در دنیا آن راه را در پیش نگرفته است. (﴿وَأَضَلُّ سَبِيلٗا﴾) و گمراهتر است؛ زیرا جزا از نوع عمل است، و آدمی هرطور رفتار نماید، به همان صورت سزا و جزا میبیند. و این آیه دلیلی است بر اینکه هر امتی به دین و کتابش فراخوانده میشود که آیا به آن عمل کرده است یا نه؟ و دلیلی است بر اینکه مردم براساس شریعت پیامبری که به پیروی از او امر نشدهاند، مورد بازخواست قرار نمیگیرند، و خداوند هیچ کسی را عذاب نمیدهد مگر اینکه حجت بر او اقامه شود و او با حجت به مخالفت برخیزد. و نیز در این آیه میفرماید: نامۀ اعمال اهل خیر و نیکوکاران به دست راستشان داده میشود و شادی بزرگی به آنها دست میدهد، و بر عکس، بدکاران از بس که اندوهگین و ناراحتاند، نمیتوانند نامۀ اعمالشان را بخوانند.
(73) خداوند متعال منّت خویش را بر پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم بیان میدارد که او را از دشمنانی که برای ضربه زدن به وی و منصرف گرداندنش از هر راهی وارد شدند، حفاظت نمود. پس فرمود: (﴿وَإِن كَادُواْ لَيَفۡتِنُونَكَ عَنِ ٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ لِتَفۡتَرِيَ عَلَيۡنَا غَيۡرَهُۥ﴾) دست به انجام کاری زدند که از عاقبتِ وخیم آن غافل بودند؛ آنان توطئه کردند تا غیر از آنچه بر تو نازل نمودهایم، به خداوند نسبت دهی؛ و آنگاه آنچه را که میل و خواست آنهاست، به میان آوری؛ و آنچه را که خداوند بر تو نازل نموده است، رها کنی. (﴿وَإِذٗا﴾) و اگر آنچه را که دوست دارند، انجام دهی (﴿لَّٱتَّخَذُوكَ خَلِيلٗا﴾) آنگاه تو را دوست خود قرار میدهند، و از همۀ دوستانشان نزد آنها عزیزتر خواهی بود؛ چرا که خداوند خوبیهای اخلاقی و آداب نیکو را به تو عنایت نموده که باعث میشود دور و نزدیک و دوست و دشمن تو را دوست بدارند. اما بدان که آنها با تو دشمنی نکرده و طرح دشمنی را با تو نریختهاند، مگر به خاطر حقی که آورده ای؛ و آنها با شخص خودت دشمنی ندارند، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿قَدۡ نَعۡلَمُ إِنَّهُۥ لَيَحۡزُنُكَ ٱلَّذِي يَقُولُونَۖ فَإِنَّهُمۡ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ﴾ قطعاً ما میدانیم که آنچه آنها میگویند، تو را اندوهگین میسازد؛ آنان تو را تکذیب نمیکنند، بلکه ستمگران آیات خدا را انکار مینمایند.
(74) (﴿وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰكَ﴾) با وجود این، اگر ما تو را بر حق استوار و پا برجا نمیداشتیم، و نعمت عدم اجابتِ فراخوانی آنها را به تو نمیدادیم، (﴿لَقَدۡ كِدتَّ تَرۡكَنُ إِلَيۡهِمۡ شَيۡٔٗا قَلِيلًا﴾) از بس که برای هدایت آنان راه حلهای فراوانی ارائه میکردی، و از بس که دوست داشتی آنها هدایت شوند، نزدیک بود به آنان گرایش پیدا کنی.
(75) اما اگر به سوی آنان گرایش یابی وخواستۀ آنها را برآورده سازی، (﴿لَّأَذَقۡنَٰكَ ضِعۡفَ ٱلۡحَيَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ﴾) تو را به عذابی چند برابر، در دنیا و آخرت گرفتار میسازیم؛ و این به خاطر کمال نعمتی است که خداوند به تو داده، ونیز به خاطر کمال معرفتی است که شما از آن برخوردار میباشید. (﴿ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيۡنَا نَصِيرٗا﴾) سپس برای خود در برابر ما یاوری نمییافتی که تو را از عذاب خدا نجات دهد. اما خداوند تو را از اسبابِ شر، مصون و در امان نگاه داشت؛ و تو را پا برجا و استوار نمود، و بر راه راست هدایت کرد، و به هیچ صورت به سوی آنان گرایش نیافتی. پس خداوند بزرگترین بخشش و نعمت خویش را، به تمام و کمال به تو داده است.
(76) (﴿وَإِن كَادُواْ لَيَسۡتَفِزُّونَكَ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ لِيُخۡرِجُوكَ مِنۡهَا﴾) و به راستی نزدیک بود تو را از آن سرزمین برکَنَند، تا تو را از آن جا بیرون نمایند؛ یعنی به خاطر نفرتی که از جایگاه تو در میان خود داشتند، نزدیک بود تو را از آن سرزمین بیرون کنند و از آن آوارهات نمایند. و اگر چنین میکردند، بعد از تو، جز مدت کوتاهی باقی نمیماندند، و عذاب خدا آنها را فرا میگرفت. همانطور که سنت و شیوۀ الهی در میان همۀ ملتها این گونه بوده، و هرگز تغییر نمییابد. و هر امتی که پیامبرش را تکذیب نموده و او را از سرزمین خود بیرون کردهاند، خداوند فوراً آنها را به عذاب گرفتار کرده است. وقتی کفار مکه، علیه پیامبر اسلام توطئه کردند و او را بیرون نمودند، مدت کوتاهی نگذشت که خداوند عذاب خویش را در جنگ بدر بر آنها نازل نمود؛ و سردارانشان کشته شدند، و قدرت آنان از هم پاشید. این آیات، مبیّن آنند که بنده به شدت به خداوند نیازمند است تا او را استوار و پابرجا بدارد. و باید همواره از خداوند بخواهد که او را بر ایمان استوار گرداند؛ و به هر راهی که انسان را به پا برجایی میرساند، متوسل شود؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم درحالی که کاملترین بنده بود، خداوند به او فرمود: (﴿وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰكَ لَقَدۡ كِدتَّ تَرۡكَنُ إِلَيۡهِمۡ شَيۡٔٗا قَلِيلًا﴾) و اگر ما تو را پا برجا و استوار نمیداشتیم، نزدیک بود اندکی به سوی آنان گرایش پیدا کنی. پس دیگران چگونه خواهند بود؟! و خداوند در اینجا نعمت خویش را بر پیامبرش یادآور میشود، و اینکه او را از شر مصون داشته است. و این دلالت مینماید که خداوند دوست دارد بندگانش ـ به هنگام وجود اسباب شر و بدی ـ بیشتر نعمات او را به یاد آورند؛ و با این کار، خود را از شرّ مصون دارند، و همواره بر ایمان پابرجا و استوار باشند. نیز آیه به این مطلب اشاره مینماید که برحسب بلندی مقامِ بنده و نعمتهایی که خداوند به وی ارزانی داشته است، گناهش بزرگتر وجرمش چندین برابر محسوب میگردد؛ آنگاه که کاری انجام دهد که به خاطر آن، مورد نکوهش قرار گیرد؛ چون خداوند به پیامبرش تذکر داده است که اگر چنین کند ـکه او هرگز چنین نخواهد کردـ (﴿لَّأَذَقۡنَٰكَ ضِعۡفَ ٱلۡحَيَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيۡنَا نَصِيرٗا﴾) آنگاه عذاب دنیا و آخرت را، چندین برابر به تو میچشاندیم، و برای خود در برابر ما یاوری نمییابی. و نیز آیه میفرماید: هرگاه خداوند بخواهد ملتی را هلاک و نابود نماید، جرمِ آن چندین برابر میشود؛ و سزاوار عذاب الهی شده، و عذاب بر آن واقع میگردد. همانطور که سنت و شیوه الهی در میان امتهای پیشین نیز همین بوده است؛ و وقتی پیامبرشان را بیرون کردند، آنها را به عذاب گرفتار نمود.
(77) (﴿وَإِن كَادُواْ لَيَسۡتَفِزُّونَكَ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ لِيُخۡرِجُوكَ مِنۡهَا﴾) و به راستی نزدیک بود تو را از آن سرزمین برکَنَند، تا تو را از آن جا بیرون نمایند؛ یعنی به خاطر نفرتی که از جایگاه تو در میان خود داشتند، نزدیک بود تو را از آن سرزمین بیرون کنند و از آن آوارهات نمایند. و اگر چنین میکردند، بعد از تو، جز مدت کوتاهی باقی نمیماندند، و عذاب خدا آنها را فرا میگرفت. همانطور که سنت و شیوۀ الهی در میان همۀ ملتها این گونه بوده، و هرگز تغییر نمییابد. و هر امتی که پیامبرش را تکذیب نموده و او را از سرزمین خود بیرون کردهاند، خداوند فوراً آنها را به عذاب گرفتار کرده است. وقتی کفار مکه، علیه پیامبر اسلام توطئه کردند و او را بیرون نمودند، مدت کوتاهی نگذشت که خداوند عذاب خویش را در جنگ بدر بر آنها نازل نمود؛ و سردارانشان کشته شدند، و قدرت آنان از هم پاشید. این آیات، مبیّن آنند که بنده به شدت به خداوند نیازمند است تا او را استوار و پابرجا بدارد. و باید همواره از خداوند بخواهد که او را بر ایمان استوار گرداند؛ و به هر راهی که انسان را به پا برجایی میرساند، متوسل شود؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم درحالی که کاملترین بنده بود، خداوند به او فرمود: (﴿وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰكَ لَقَدۡ كِدتَّ تَرۡكَنُ إِلَيۡهِمۡ شَيۡٔٗا قَلِيلًا﴾) و اگر ما تو را پا برجا و استوار نمیداشتیم، نزدیک بود اندکی به سوی آنان گرایش پیدا کنی. پس دیگران چگونه خواهند بود؟! و خداوند در اینجا نعمت خویش را بر پیامبرش یادآور میشود، و اینکه او را از شر مصون داشته است. و این دلالت مینماید که خداوند دوست دارد بندگانش ـ به هنگام وجود اسباب شر و بدی ـ بیشتر نعمات او را به یاد آورند؛ و با این کار، خود را از شرّ مصون دارند، و همواره بر ایمان پابرجا و استوار باشند. نیز آیه به این مطلب اشاره مینماید که برحسب بلندی مقامِ بنده و نعمتهایی که خداوند به وی ارزانی داشته است، گناهش بزرگتر وجرمش چندین برابر محسوب میگردد؛ آنگاه که کاری انجام دهد که به خاطر آن، مورد نکوهش قرار گیرد؛ چون خداوند به پیامبرش تذکر داده است که اگر چنین کند ـکه او هرگز چنین نخواهد کردـ (﴿لَّأَذَقۡنَٰكَ ضِعۡفَ ٱلۡحَيَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيۡنَا نَصِيرٗا﴾) آنگاه عذاب دنیا و آخرت را، چندین برابر به تو میچشاندیم، و برای خود در برابر ما یاوری نمییابی. و نیز آیه میفرماید: هرگاه خداوند بخواهد ملتی را هلاک و نابود نماید، جرمِ آن چندین برابر میشود؛ و سزاوار عذاب الهی شده، و عذاب بر آن واقع میگردد. همانطور که سنت و شیوه الهی در میان امتهای پیشین نیز همین بوده است؛ و وقتی پیامبرشان را بیرون کردند، آنها را به عذاب گرفتار نمود.
(78) خداوند به پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم دستور میدهد تا نماز را به صورت ظاهری و باطنی و به طور کامل و در اوقاتِ آن، بر پا بدارد، (﴿لِدُلُوكِ ٱلشَّمۡسِ﴾) به هنگام زوالِ آفتاب به سوی افق غربی که نماز ظهر و عصر را شامل میگردد، (﴿إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّيۡلِ﴾) تا تاریکی شب، که نماز مغرب و عشا را در بر میگیرد. (﴿وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ﴾) و نماز صبح را [نیز] بخوان. نماز صبح، قرآن نامیده شده است؛ چون قرائت در نماز صبح، از دیگر نمازها طولانی تر است، نیز خواندنِ قرآن در نماز صبح، فضیلت [بیشتری] دارد؛ چرا که خداوند شاهد آن است، و فرشتگان شب و روز در آن حضور دارند. و در این آیه، اوقات پنجگانۀ نمازهای فرض بیان شده؛ نیز بیان شده است نمازهایی که در این اوقات قرار دارند، فرض میباشند، چون به انجام آن دستور داده شده است. نیز آیه به این مطلب اشاره مینماید که شرطِ صحتِ نماز، فرا رسیدنِ زمانِ آن است؛ و «فرا رسیدن زمان»، سبب وجوب نماز میباشد؛ زیرا خداوند دستور داده است که نماز در این اوقات برپا شود؛ و در صورت عذر، میتوان ظهر و عصر را جمع نمود، و نیز مغرب و عشا را جمع کرد؛ زیرا خداوند تمام ظهر و عصر را با هم ذکر کرده است، نیز وقت مغرب و عشا را با هم ذکر نموده است. نیز آیه، به فضیلتِ نماز صبح و فضیلت خواندن قرآن به صورت طولانی در آن اشاره نموده؛ و اینکه قرائت قرآن، رکن نماز است، چون هرگاه عبادت با بخشی از اجزای خود نامگذاری شود، دلالت مینماید که آن بخش فرض است.
(79) (﴿وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ﴾) و به غیر از نماز مغرب و عشا، در سایر اوقاتِ شب، نماز بخوان تا نمازِ شب بر مقام تو بیفزاید؛ به خلاف دیگران که نماز شب، کفارۀ گناهانشان است. و احتمال دارد که معنیاش این باشد که نمازهای پنجگانه، بر تو و بر مؤمنان فرض هستند؛ به خلاف نماز شب، که فقط بر تو فرض میباشد؛ و چون تو پیش خداوند دارای ارزش والاتری هستی، وظیفهات را از دیگران بیشتر نموده است تا پاداشت نیز بیشتر شود و از این طریق به مقام ستوده و پسندیدهای برسی؛ و آن مقامی است که پیشینیان و پسینیان، تو را بر آن مقام خواهند ستود و آن، مقام شفاعت بزرگ است. آنگاه که مردم از آدم میخواهند تا برای آنان شفاعت کند، سپس از نوح، سپس از ابراهیم، سپس از موسی، سپس از عیسی میخواهند تا برای آنها شفاعت کنند، اما همه عذر میآورند و خود را عقب میکشند، تا اینکه مردم از سرور آدمیزادگان میخواهند به نزد خداوند شفاعت نماید تا خداوند آنها را از وحشت و هراس روزِ محشر نجات دهد و بر آنان رحم نماید. آنگاه محمد صلی الله علیه وسلم پیش پروردگارش شفاعت مینماید، و خداوند او را به عنوان شفیع پذیرفته، و او را در جایگاه و مقامی قرار میدهد که پیشینیان و پسینیان به او رشک میبرند؛ و با پذیرشِ شفاعت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم، بر همۀ مردم منت خواهد نمود.
(80) (﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِي مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِي مُخۡرَجَ صِدۡقٖ﴾) یعنی تمامی وارد شدنها و همۀ بیرون آمدنهای مرا، در مسیر طاعت و آنچه که میپسندی، قرار بده؛ و آغاز کارها و ورود به آن و خروج از آن را، همراه با اخلاص و مطابق دستور خود قرار بده. (﴿وَٱجۡعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِيرٗا﴾) و حجتی آشکار و دلیلی قاطع، بر همۀ آنچه که انجام میدهم، و تمامی آنچه ترک میکنم، به من عطا بفرما. و این بالاترین حالتی است که خداوند بنده را در آن قرار میدهد؛ به گونهای که همۀ حالات او، تبدیل به خیر وخوبی میشود؛ وهمۀ کارها و حالاتش، وی را به پروردگارش نزدیک مینماید؛ و بر هرکار و حالتی، دلیلی آشکار دارد. و این بیانگر آن است که آدمی در چنین حالتی به مقام علم مفید و عمل صالح نایل میآید.
(81) (﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُ﴾) و بگو حق آمد، و باطل از میان رفت و نابود گشت. حق؛ همان چیزی است که خداوند به پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم وحی نمود، و او را دستور داد تا اعلام کند که به راستی حق آمد و هیچ چیزی توانِِ مقابلۀ با آن را ندارد، و باطل متلاشی و نابود خواهد گشت. (﴿ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗا﴾) بیگمان باطل همیشه از میانرفتنی و نابود شدنی است. و این صفتِ همیشگی باطل است. اما گاهی باطل، دارای قدرت و پیشرفت میشود، و آن زمانی است که حق با آن مقابله نکند. اما به هنگام فرارسیدن حق، باطل از هم میپاشد و نابود میشود و حرکتی نخواهد داشت. بنابراین باطل جز در زمانها و مکانهایی که خالی از دانش به آیات الهی و دلایل اوست، رواج پیدا نمیکند.
(82) قرآن مشتمل بر شفا و رحمت است، ولی برای هرکس مایۀ شفا و رحمت نیست؛ بلکه برای کسانی سبب شفا و رحمت است که به آن ایمان دارند و آیاتش را تصدیق مینمایند و به آن عمل میکنند. اما کسانی که با عدم تصدیق قرآن و عمل نکردن به آن به خود ستم ورزیدهاند، آیات قرآن جز زیان به آنها چیزی نمیافزاید؛ زیرا به وسیلۀ قرآن، حجت بر آنان اقامه میشود. و شفایی که قرآن در بر دارد، این است که دلها را، از شُبهات و جهالت و آرای فاسد و انحراف و اهداف زشت، پاکسازی میکند؛ زیرا قرآن، مشتمل بر علم یقینی است که هر شبهه و جهلی به وسیلۀ آن از میان میرود، و شامل موعظه و اندرز است، و هرگونه شهوت پرستی را که با فرمان الهی مخالف باشد، از میان میبرد، و جسمها را [نیز] از دردها و بیماریهای مختلف شفا میبخشد. قرآن رحمت است؛ زیرا آدمی را به اتخاذ اسباب رحمت و سعادت دنیوی و اخروی تشویق مینماید، بهطوری که هرگاه بنده آنها را انجام دهد، به سعادت همیشگی و پاداش نیک در دنیا و آخرت دست مییابد.
(83) طبیعت وسرشت انسان چنین میباشد، مگر کسی که خداوند او را هدایت کرده باشد؛ زیرا انسان هنگامی که خداوند به او نعمت دهد، شاد میشود و به خود میبالد و تکبر میورزد، و از پروردگارش رویگردان میشود، و شکر او را به جای نمیآورد و او را یاد نمیکند. (﴿وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ كَانَ ئَُوسٗا﴾) و چون شر و بلا گریبانگیرش شود و تنگدستی و بیماری او را فرا بگیرد، از هر خیر و خوبی ناامید میشود و گمان میبرد حالتی که او در آن قرار دارد، همیشگی است. و اما کسی که خداوند او را هدایت نموده است، هنگامی که پروردگار به او نعمت دهد، در مقابل وی فروتنی مینماید، و شکر نعمتش را به جای میآورد؛ و هنگامی که سختی به او برسد، ناله و زاری سر داده، و از خداوند عافیت و بهبودی میطلبد، و امیدوار است که خداوند آنچه را که او را بدان گرفتار کرده است، از وی دور نماید، و با این کار، بلا و مصیبت بر وی آسان میگردد.
(84) (﴿قُلۡ كُلّٞ يَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِۦ﴾) یعنی هرکسی متناسب با حالات و وضعیت خود کار میکند. پس اگر از برگزیدگان نیکوکار باشد، جز عمل برای پروردگار جهانیان چیزی را انجام نمیدهد؛ و اگر از رسواشدگان باشد، جز برای مردم کاری را انجام نمیدهد و هیچ چیز مورد پسندش نخواهد بود مگر آنچه که با اهداف وخواستههایش مطابق باشد. (﴿فَرَبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِمَنۡ هُوَ أَهۡدَىٰ سَبِيلٗا﴾) و پروردگارتان بهتر میداند که چه کسی راهش درستتر است. پس هرکس را که صلاحیت و شایستگی هدایت داشته باشد، هدایت مینماید؛ و هرکس را که شایستگی هدایت نداشته باشد، خوار میگرداند.
(85) این آیه کسانی را که سؤال میکنند و هدفشان لجاجت و به بنبست رساندن طرف است، از این کار باز میدارد؛ چراکه آنان مسایل مهم را نمیپرسند، بلکه از «روح» سؤال میکنند که از امور پنهان است و هیچ کس نمیتواند صفت و کیفیت آن را درست بیان کند؛ زیرا دانشی که بندگان از آن برخوردارند، دارای کمبود و نقص میباشد. بنابراین خداوند پیامبرش را فرمان داد که پاسخ آنها را اینگونه بدهد: (﴿قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي﴾) بگو: روح از جملۀ مخلوقات پروردگارم میباشد که به آن دستور داده پدید بیاید، و آن پدید آمده است. پس، پرسش از آن فایدۀ زیادی ندارد، با اینکه شما چیزهای زیادی غیر از آن را نمیدانید. و این آیه، دلیلی است بر اینکه هرگاه کسی از چنین مسایلی مورد سؤال واقع شد، از پاسخ دادن به آن رویگردان شود؛ و سؤال کننده را به چیزی راهنمایی کند که به آن نیاز دارد و به سود اوست.
(86) خداوند متعال خبر میدهد که قرآن و وحی که بر پیامبرش فرو فرستاده، رحمتی از جانب خدا بر او و بندگان خداست. و این بزرگترین نعمت الهی بر پیامبر است، و فضل و کرم خداوند در حق پیامبر بزرگ است ونمیتوان اندازۀ آنرا بیان کرد. پس خداوندی که این نعمت را از سرِ فضل خویش به تو داده است، میتواند آن را از میان بردارد، و آنگاه کسی را نمییابی که آن را برگرداند. و وکیلی را نیز نخواهی یافت که در این رابطه با خداوند سخن بگوید. پس باید به این نعمت شاد و خوشحال بود، و تکذیب کنندگان و مسخره کردن گمراهان نباید تو را اندوهگین کند؛ زیرا تو بزرگترین حجت را به آنها ارائه نمودی، اما آن را نپذیرفتند؛ وچون نزد خداوند ارزشی ندارند، خداوند آنان را خوار نموده است.
(87) خداوند متعال خبر میدهد که قرآن و وحی که بر پیامبرش فرو فرستاده، رحمتی از جانب خدا بر او و بندگان خداست. و این بزرگترین نعمت الهی بر پیامبر است، و فضل و کرم خداوند در حق پیامبر بزرگ است ونمیتوان اندازۀ آنرا بیان کرد. پس خداوندی که این نعمت را از سرِ فضل خویش به تو داده است، میتواند آن را از میان بردارد، و آنگاه کسی را نمییابی که آن را برگرداند. و وکیلی را نیز نخواهی یافت که در این رابطه با خداوند سخن بگوید. پس باید به این نعمت شاد و خوشحال بود، و تکذیب کنندگان و مسخره کردن گمراهان نباید تو را اندوهگین کند؛ زیرا تو بزرگترین حجت را به آنها ارائه نمودی، اما آن را نپذیرفتند؛ وچون نزد خداوند ارزشی ندارند، خداوند آنان را خوار نموده است.
(88) این دلیلی قاطع و حجتی آشکار، بر صحت و راست بودن چیزی است که پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده است؛ زیرا خداوند همۀ انسانها و جنها را به مبارزه طلبیده، و از آنها خواسته است که مانند این قرآن را بیاورند، و خبر داده است که آنها نمیتوانند مانند این قرآن را بیاورند؛ و اگر همه برای این کار همدیگر را کمک کنند، باز توانایی آوردن مانند قرآن را ندارند. و همانطور که خداوند خبر داده، پیش آمده است؛ زیرا انگیزۀ ردکردن قرآن، به طور کامل در وجود دشمنان قرآن و تکذیب کنندگان وجود داشت، و آنها نیز اهل زبان و اهل فصاحت و شیوایی بیان بوده و هستند. پس اگر کوچکترین چاره و توانی برای این کار داشتند، انجام میدادند. پس آنها خواسته یا ناخواسته به حقانیت قرآن یقین داشته، و از مخالفت و مبارزۀ با آن درماندهاند. و چگونه انسانی که از خاک آفریده شده و از هر سو نقص و کاستی وی را احاطه کرده است، و هیچ علم و قدرت و اراده و مشیّت و کلام کمالی جز از ناحیۀ پروردگارش ندارد، میتواند با سخنان پروردگار زمین و آسمانها -که بر تمام خفایا و نهانها مطلع است و کمال و ستایش مطلق و مجد و سرافرازی عظیم از آنِ او میباشد- مبارزه کند؟! سخنانی که هرگز تمام نمیشوند، هرچند که تمام دریاها تبدیل به مرکّب، و تمام درختان تبدیل به قلم شوند و کلمات خدا را بنویسند! چرا که در این صورت، هم مرکّب تمام میگردد و قلمها نابود میشوند، ولی کلمات خدا هنوز به پایان نرسیدهاند. پس همانطور که هیچ مخلوقی مانند خدا نیست، و در هیچ صفتی همتایی ندارد، کلام او نیز جزو صفتهایش میباشد و هیچ کس نمیتواند در کلامش با او برابری بکند. پس هیچ چیزی در ذات و نام و صفات و کارهای خداوند مانند او نیست. هلاک باد کسی که کلام خالق را با کلام مخلوق اشتباه گرفته، و گمان میبرد قرآن را محمد به دروغ به خدا نسبت میدهد، و آن را از جانب خود آورده است!
(89) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٖ﴾) و به تأکید مواعظ و مثلها را در قرآن به شیوههای گوناگون بیان داشتهایم؛ و مفاهیمی را که بندگان به آن نیاز دارند، بارها بیان کردهایم تا آنها پند بپذیرند و بازآیند؛ اما جز تعداد اندکی از آنها که خداوند سعادت را برایشان رقم زده و با توفیق خود آنان را یاری کرده است، آن را نپذیرفتند. و بیشتر مردم جز ناسپاسی و کفران این نعمت -که از بزرگترین نعمتهاست- نپذیرفتند، و از روی عناد و لجاجت، معجزات و نشانههایی غیر از آیات قرآن را از جانب خود پیشنهاد نمودند.
(90) پس آنها به پیامبر خدا که این قرآن را آورده و شامل هر دلیل و برهانی است، میگویند: (﴿لَن نُّؤۡمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ يَنۢبُوعًا﴾) ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه از زمین چشمهای را برای ما روان کنی.
(91) (﴿أَوۡ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِيلٖ وَعِنَبٖ﴾) یا اینکه باغی از درختان خرما و انگور داشته باشی تا به وسیلۀ آن، از رفتن به بازارها و رفت و آمد بینیاز باشی.
(92) (﴿أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ كَمَا زَعَمۡتَ عَلَيۡنَا كِسَفًا﴾) یا اینکه آسمان را چنانکه ادعا میکنی، تکه تکه بر ما فرود آری، (﴿أَوۡ تَأۡتِيَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ قَبِيلًا﴾) یا اینکه خدا و فرشتگان را رویاروی ما بیاوری که آنها را ببینیم، و به آنچه آوردهای، گواهی بدهند.
(93) (﴿أَوۡ يَكُونَ لَكَ بَيۡتٞ مِّن زُخۡرُفٍ﴾) و یا اینکه خانهای زرنگار و منقوش به طلا داشته باشی، (﴿أَوۡ تَرۡقَىٰ فِي ٱلسَّمَآءِ﴾) و یا به صورت طبیعی و محسوس به آسمان بالا بروی، (﴿ وَلَن نُّؤۡمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَيۡنَا كِتَٰبٗا نَّقۡرَؤُهُۥ﴾) با این وجود، به بالا رفتنت ایمان نمیآوریم مگر اینکه همراه خود کتابی برای ما بیاوری که آن را بخوانیم. و از آنجا که این گفتهها، از سرِ لجاجت و به قصد ناتوان کردن پیامبر، و سخنانی بیخردانه و ستمگرانه، و متضمن نپذیرفتن حق و بیادبی در برابر خداوند بود، و با توجه به اینکه از این سخنها چنین بر میآید که پیامبر از جانب خویش معجزات را میآورد، خداوند به وی دستور داد تا خدا را پاک و منزه بدارد. پس فرمود: (﴿قُلۡ سُبۡحَانَ رَبِّي﴾) بگو: پاک است پروردگارم! و بسی برتر و بالاتراست از آنچه که شما میگویید. و پاک است خداوند از اینکه فرمانها و آیات او، پیرو خواستههای فاسد و نظرهای گمراه شما باشد. (﴿هَلۡ كُنتُ إِلَّا بَشَرٗا رَّسُولٗا﴾) آیا من جز فرستادهای از سوی خداوند برای هدایت مردمان هستم؟ من فقط فرستاده شدهام و چیزی در دست من نیست. و عاملی که باعث شد بیشتر مردم ایمان نیاورند، این بود که پیامبرانی که به سوی آنها فرستاده میشدند، از خود آنها و انسان بودند. و این رحمت الهی و لطف خداوندی در حق آنان بود که برای آنها، انسانی از میان آنان فرستاده بود؛ زیرا اگر فرشتگان به میانشان میآمدند، نمیتوانستند چیزی از آنان فرا بگیرند.
(94) (﴿أَوۡ يَكُونَ لَكَ بَيۡتٞ مِّن زُخۡرُفٍ﴾) و یا اینکه خانهای زرنگار و منقوش به طلا داشته باشی، (﴿أَوۡ تَرۡقَىٰ فِي ٱلسَّمَآءِ﴾) و یا به صورت طبیعی و محسوس به آسمان بالا بروی، (﴿ وَلَن نُّؤۡمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَيۡنَا كِتَٰبٗا نَّقۡرَؤُهُۥ﴾) با این وجود، به بالا رفتنت ایمان نمیآوریم مگر اینکه همراه خود کتابی برای ما بیاوری که آن را بخوانیم. و از آنجا که این گفتهها، از سرِ لجاجت و به قصد ناتوان کردن پیامبر، و سخنانی بیخردانه و ستمگرانه، و متضمن نپذیرفتن حق و بیادبی در برابر خداوند بود، و با توجه به اینکه از این سخنها چنین بر میآید که پیامبر از جانب خویش معجزات را میآورد، خداوند به وی دستور داد تا خدا را پاک و منزه بدارد. پس فرمود: (﴿قُلۡ سُبۡحَانَ رَبِّي﴾) بگو: پاک است پروردگارم! و بسی برتر و بالاتراست از آنچه که شما میگویید. و پاک است خداوند از اینکه فرمانها و آیات او، پیرو خواستههای فاسد و نظرهای گمراه شما باشد. (﴿هَلۡ كُنتُ إِلَّا بَشَرٗا رَّسُولٗا﴾) آیا من جز فرستادهای از سوی خداوند برای هدایت مردمان هستم؟ من فقط فرستاده شدهام و چیزی در دست من نیست. و عاملی که باعث شد بیشتر مردم ایمان نیاورند، این بود که پیامبرانی که به سوی آنها فرستاده میشدند، از خود آنها و انسان بودند. و این رحمت الهی و لطف خداوندی در حق آنان بود که برای آنها، انسانی از میان آنان فرستاده بود؛ زیرا اگر فرشتگان به میانشان میآمدند، نمیتوانستند چیزی از آنان فرا بگیرند.
(95) (﴿قُل لَّوۡ كَانَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِكَةٞ يَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّينَ ﴾) بگو: اگر در زمین به جای انسان فرشتگانی مستقر بودند، و همچون انسانها در آن راه میرفتند، و در روی زمین سکونت و اقامت میگزیدند، و انسانها نیز میتوانستند آنها را ببینند و از آنان بیاموزند، (﴿لَنَزَّلۡنَا عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَكٗا رَّسُولٗا﴾) ما قطعاً از آسمان فرشتهای را به عنوان پیامبر به سویشان میفرستادیم تا بتوانند از او فرا بگیرند.
(96) (﴿قُلۡ كَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَۢا بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡۚ إِنَّهُۥ كَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا﴾) بگو: «کافی است که خدا میان من و شما گواه باشد، او به بندگانش دانا و بیناست.» و از جمله گواهی خداوند برای پیامبرش، این است که او را با معجزات تأیید کرد و آیات را بر او نازل نمود، و او را بر کسانی که با وی دشمنی کرده و او را از خانه و کاشانهاش بیرون رانده بودند، پیروز گردانید. وچنانچه چیزی خلاف واقعیت را به خدا نسبت دهد، بیگمان از او به سختی انتقام میگرفت، سپس رگ دلش را پاره میکرد؛ زیرا خداوند آگاه و بیناست، و هیچ چیزی از احوال بندگان بر او پوشیده نمیماند.
(97) خداوند متعال خبر میدهد که تنها او هدایت میکند، و تنها اوست که گمراه مینماید. پس هرکس را که هدایت نماید، او را توفیق میدهد و راه هدایت وی را آسان کرده و از گمراهی دور میدارد. پس در حقیقت این خداوند است که هدایت مینماید. و هرکس را که گمراه کند، او را خوار میگرداند و به حال خودش رها میسازد. پس جز خدا هیچ هدایت کنندهای برای او نیست، و یاور و مددکاری ندارد که وی را از عذاب او نجات دهد؛ آنگاه که خداوند آنها را بر چهرههایشان، کور و کر و لال حشر نماید، پس آنها نمیبینند و حرف نمیزنند و کر هستند و نمیشنوند. (﴿مَّأۡوَىٰهُمۡ﴾) جایگاه آنان (﴿جَهَنَّمُ﴾) جهنم است که سراسر اندوه و غم و عذاب است. (﴿كُلَّمَا خَبَتۡ﴾) هرگاه که زبانۀ آتش فروکش کند و بخواهد خاموش شود، (﴿زِدۡنَٰهُمۡ سَعِيرٗا﴾) به وسیلۀ آنان بر زبانۀ آتش میافزاییم، و عذاب از آنها کاسته نمیشود؛ نه کارشان به پایان میرسد تا بمیرند، و نه از عذابشان کاسته میگردد. و خداوند بر آنها ستم نکرده، بلکه آنان را به سبب کفر ورزیدن به آیات الهی؛ و انکار رستاخیز که پیامبران از آن خبر داده و کتابها از آن سخن گفتهاند، و به خاطر اینکه خداوند را ناتوان دانستند و قدرتش را انکار کردند، مجازات مینماید.
(98) (﴿وَقَالُوٓاْ أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِيدًا﴾) آنان گفتند: آیا زمانی که ما تبدیل به استخوانهایی گشتیم و از هم پاشیده شدیم، آفرینش تازهای پیدا میکنیم و برانگیخته میشویم؟! یعنی چنین چیزی محقّق نخواهد شد؛ چون از دیدگاه فاسد آنان، تحقق چنین چیزی بعید است.
(99) (﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ﴾) آیا نمینگرند خدایی که آسمانها و زمین را آفریده، که آفرینش آن، از آفرینش انسان بزرگتر است، (﴿قَادِرٌ عَلَىٰٓ أَن يَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۡ﴾) تواناست که مانند ایشان را بیافریند؟ آری! او بر این کار تواناست. (﴿وَجَعَلَ لَهُمۡ أَجَلٗا لَّا رَيۡبَ فِيهِ﴾) وخداوند برای آنان میعادی مقرر کرده است که شکی در آن نیست؛ واگر خدا میخواست، ناگهان آن را میآورد. و با اینکه خداوند دلایل و حجتهایی را، برای رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ، به آنان ارائه داده است اما (﴿فَأَبَى ٱلظَّٰلِمُونَ إِلَّا كُفُورٗا﴾) ستمگران از روی ستم و افترا، جز از در کفر و انکار در نمیآیند.
(100) (﴿قُل لَّوۡ أَنتُمۡ تَمۡلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحۡمَةِ رَبِّيٓ﴾) بگو: اگر شما مالک گنجینههای نعمت پروردگارم ـ که تمام شدنی نیست ـ بودید، (﴿إِذٗا لَّأَمۡسَكۡتُمۡ خَشۡيَةَ ٱلۡإِنفَاقِ﴾) باز هم از ترس اینکه مبادا آنچه میبخشید تمام شود، بخل میورزیدید؛ با اینکه تمام شدن گنجینههای نعمت الهی، محال است، اما انسان طبعاً موجود بخیلی است.
(101) ای پیامبری که با معجزات و نشانهها [ی فراوان] مورد تایید قرار گرفتهای! تو اولین پیامبری نیستی که مردم وی را تکذیب کردهاند. بلکه پیش از تو موسی کلیم را به سوی فرعون و قومش فرستادیم و به او (﴿تِسۡعَ ءَايَٰتِۢ بَيِّنَٰتٖ﴾) نه معجزۀ روشن و آشکار دادیم که یکی از آن معجزات، برای کسی که هدفش پیروی از حق باشد، کافی بود، مانند معجزۀ اژدها و عصا و طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون و دست درخشان و شکافته شدن دریا. و اگر در چیزی از اینها تردید دارید، از بنی اسرائیل بپرس، (﴿إِذۡ جَآءَهُمۡ فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُ﴾) وقتی که موسی به سویشان آمد و با وجود این همه معجزات، فرعون به او گفت: (﴿إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗا﴾) ای موسی! من تو را جادو زده میبینم.
(102) (﴿قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ﴾) موسی به فرعون گفت: تو که خوب میدانی این معجزههای روشنیبخش را جز پروردگار آسمانها و زمین نفرستاده است. پس آنچه را که میگویی، دور از حقیقت است، و به خاطر فریب دادن قومت و توهین به آنها چنین میگویی، (﴿وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا﴾) و من تو را ای فرعون! نابود شدنی میپندارم؛ به عذاب گرفتار خواهی شد، و هلاک میشوی، و هلاکت و مذمت و نفرین بدرقۀ راه توست.
(103) (﴿فَأَرَادَ أَن يَسۡتَفِزَّهُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ فَأَغۡرَقۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ جَمِيعٗا﴾) پس فرعون خواست که موسی و پیروانش را از سرزمین مصر بیرون نماید و آوارهشان کند؛ پس او و همگیِ کسانی را که همراهش بودند، غرق نمودیم؛ و بنیاسرائیل را وارث سرزمین و دیارشان کردیم.
(104) بنابراین فرمود: (﴿وَقُلۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ لِبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱسۡكُنُواْ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ جِئۡنَا بِكُمۡ لَفِيفٗا﴾) پس از آنکه فرعون و فرعونیان را غرق کردیم، به بنیاسرائیل گفتیم: در سرزمین مقدسی که به شما وعده داده شده است، سکونت گزینید؛ و هنگامی که وعدۀ آخرت فرا رسد، همۀ شما را در پای حساب و کتاب حاضر میگردانیم تا به هر کس طبق عملش سزا و جزا بدهیم.
(105) ما قرآنرا به حق نازل کردهایم تا بندگانرا امر و نهی نماید؛ و پاداش و سزایشانرا بیان کند، (﴿وَبِٱلۡحَقِّ نَزَلَ﴾) و بهراستی، و درحالی که از هر شیطان رانده شدهای محفوظ مانده، نازل شده است. (﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا مُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا﴾) و تو را جز نویددهنده و ترساننده نفرستادهایم؛ تا هرکس را که از خداوند پیروی مینماید، به پاداش دنیا و آخرت نوید دهی؛ و هرکس را که از خداوند سرپیچی میکند، از عذاب دنیا و آخرت برحذر داری. و از این مطلب، بیان چیزی لازم میآید که به وسیلۀ آن مژده و بیم داده میشود.
(106) این قرآن را بخش بخش فرستادیم تا حق و باطل و هدایت و گمراهی را از یکدیگر جدا نماید، (﴿لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُكۡثٖ﴾) تا با درنگ آن را بر مردم بخوانی و در آن بیندیشند و در معانی آن تأمل کنند و علوم و دانشهای آن را استخراج نمایند. (﴿وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِيلٗا﴾) و آن را کم کم و به تدریج و در مدت بیست و سه سال نازل نمودیم.
(107) ﴿وَلَا يَأۡتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئۡنَٰكَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِيرًا﴾ و برای تو ـ ای محمد صلی الله علیه وسلم ـ حجّت یا شبههای نمیآورند مگر اینکه جواب آن را به حق برایت آورده، و تفسیر بهتری [از آن] ارائه میدهیم. و هرگاه روشن شد که قرآن حق است و هیچ شک و تردیدی در آن نیست، پس (﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْ﴾) به کسانی که قرآن را تکذیب نموده و از آن روی میگردانند، بگو: به قرآن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید، خداوند به شما نیازی ندارد، و اگر ایمان نیاورید، هیچ زیانی به خداوند نمیرسانید، بلکه زیان آن به خودتان برمیگردد؛ زیرا خداوند، بندگانی دیگر غیر از شما را دارد که او را میپرستند، و آنها کسانی هستند که خداوند دانش مفید را به آنها داده است. (﴿إِذَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ يَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ﴾) هنگامی که قرآن بر آنان خوانده شود، سجده کنان بر چهره میافتند؛ یعنی بیش از حد از قرآن متأثر میشوند، و در برابر خدا کرنش میکنند.
(108) (﴿وَيَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ﴾) و میگویند: پاک و منزه است پروردگارمان از چیزهایی که مشرکان به او نسبت میدهند، و از چیزهایی که شایستۀ شکوه او نیست. (﴿إِن كَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا﴾) به راستی که وعدۀ پروردگارمان در خصوص تحقق روز رستاخیز و جزای اعمال، انجام شدنی است و خلاف آن نخواهد شد؛ و تردیدی در وقوع آنچه او وعده داده است، وجود ندارد.
(109) (﴿وَيَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ يَبۡكُونَ وَيَزِيدُهُمۡ خُشُوعٗا﴾) و بر چهرههایشان به سجده میافتند و میگریند، و قرآن بر تواضع آنان میافزاید، مانند کسانی از اهل کتاب که ایمان آوردند، همچون عبدالله بن سلام و دیگر کسانی که در زمان پیامبر یا بعد از او ایمان آوردند.
(110) خداوند متعال به بندگانش میفرماید: (﴿ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَ﴾) خداوند را بخوانید یا رحمن را، فرقی نمیکند. (﴿أَيّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾) خدا را به هر کدام از اسمای حسنی بخوانید، مانعی ندارد؛ یعنی همۀ نامهای او نیکوست، بنابراین از فرا خواندنِ به هیچ یک از نامهایش نهی نکرده است، و با هر اسمی از اسمهایش او را بخوانید، هدف برآورده میشود. و آنچه شایسته است این است که در هر خواستهای، با اسمی خوانده شود که با آن خواسته مناسبت دارد. (﴿وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا﴾) و در نماز، قرائت را بلند مخوان و آن را نیز آهسته مخوان؛ چون اگر با صدای بلند خوانده شود، مشرکانی که آن را تکذیب مینمایند، وقتی آن را بشنوند به آن ناسزا میگویند، و کسی را که آن را آورده است نیز دشنام میدهند؛ و اگر آهسته نیز خوانده شود، کسی که میخواهد به آن گوش کند، نمیتواند خوب گوش فرا دهد. (﴿وَٱبۡتَغِ بَيۡنَ ذَٰلِكَ سَبِيلٗا﴾) بلکه راهی میانه -میان قرائت بلند و آهسته- در پیش بگیر، و اعتدال و میانه روی را رعایت کن.
(111) (﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ﴾) و بگو: ستایش خداوندی را سزاست که از هر لحاظ دارای کمال و مجد و ستایش است و از هر آفت و نقصی پاک است. (﴿ٱلَّذِي لَمۡ يَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٞ فِي ٱلۡمُلۡكِ﴾) خدایی که فرزندی برنگرفته؛ و در فرمانروایی، او را هیچ شریکی نیست، بلکه تمام پادشاهی و فرمانروایی، از آنِ خداوند یکتا و قهار است. پس جهان بالا و پایین همه در اختیار اوست، و هیچ کس دارای کوچکترین بهرهای از فرمانروایی نمیباشد. (﴿وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ وَلِيّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّ﴾) و هیچ کدام از آفریدههایش را به دوستی نمیگیرد تا او را کمک و یاری نماید. بلکه او بینیاز و پسندیده است. او خدایی است که به هیچ یک از مخلوقات نیاز ندارد -نه در زمین و نه در آسمان- ولی از سرِ احسان و منت، مومنان را دوست میدارد، و آنها را از تاریکیها بهسوی روشنایی بیرون میآورد: ﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ﴾ بنابراین با بیان صفتهای بزرگش، و ورد زبان قرار دادن نامهای زیبایش، و ستودن او بهخاطر کارهای حکیمانهاش، و تعظیم و پرستش وی، و شریک قرار ندادن برای او، و اخلاص در عبادت، او را به بزرگی یاد کن.