(1) حمد به معنی ستایشی است که به خاطر داشتن صفات پسندیده و کارهای نیکو صورت میپذیرد. پس ستایش برای خداست، چون همۀ صفتهای او صفاتی هستند که بر آن ستایش میشود؛ زیرا صفات او صفات کمال است، و بر همۀ کارهایش ستایش میگردد، چرا که کارهایش یا از روی فضل او میباشند که به خاطر آن ستایش میشود، و یا از روی عدل او میباشند که بر آن ستوده میشود، و اعتراف و اذعان میشود که واقعاً این عدالت سرشار از حکمت است. خداوند در اینجا خویشتن را ستوده است: (﴿لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) زیرا آنچه که در آسمانها و زمین است، همه از آن اوست و همه در ملکیت او میباشند و طبق حمد خویش در آنها تصرف مینماید. (﴿وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ﴾) و ستایش آخرت نیز او را سزاست، چون در آخرت از حمد و ثنای خدا چیزهایی ظاهر میشود که در دنیا پدیدار نمیآید. پس وقتی خداوند بین همۀ خلائق قضاوت نماید، و مردم و همۀ خلائق آنچه را که خدا بدان حکم نموده است مشاهده کنند، و کمال دادگری و عدالت و حکمت او را ببینند، همگی او را بر این قضاوت و داوریاش ستایش مینمایند. حتی کسانی که سزاوار کیفر هستند وارد جهنّم نخواهند شد مگر اینکه دلهایشان از ستایش خدا مالامال میگردد، و میدانند که عذابشان، جزای اعمالشان میباشد؛ و خداوند در اینکه به عذاب دادن آنها حکم نموده، از روی عدالت و دادگری است.و اما آشکار شدن حمد خداوند در سرای نعمت و پاداش، چیزی است که اخبار متواتر و فراوانی در مورد آن آمده، و دلیل شنیدنی و عقلی نیز بر صحت آن موجود است. اهل بهشت نعمتهای فراوان خدا و کثرت برکات او و گستردگی بخششهایش را در بهشت مشاهده میکنند که در دلهای اهل بهشت هیچ آرزو و خیالی باقی نمیماند مگر اینکه به هریک از آنها بالاتر و بیشتر از آنچه میخواهد و آرزو مینماید داده میشود. بلکه نعمتها و برکاتی به آنها داده میشود که آرزوی آن را در سر خود نمیپروراندند، و به دلهایشان خطور نمیکرد. پس در این حالت در مورد ستایش پروردگارشان از سوی آنها چه فکر میکنی، با اینکه در بهشت چیزهایی که انسان را از شناخت خدا و محبت و ستایش او باز میدارد از بین میروند، و ستایش خداوند چیزی است که اهل بهشت از همۀ نعمتها بیشتر آن را دوست دارند و برایشان از هر لذتی لذیذتر است. بنابراین وقتی خداوند را ببینند و سخن او را بشنوند، آنگاه که آنها را مورد خطاب قرار میدهد، همۀ نعمتها را فراموش میکنند. و ذکر خداوند در بهشت برای آنها مانند نَفَس است که در همۀ اوقات به آن نیاز دارند. اضافه بر اینکه برای اهل بهشت در هر وقت چیزهایی از عظمت و شکوه و زیبایی پروردگارشان و گستردگی کمالش ظاهر میگردد که ایجاب میکند ستایش او را به طور کامل بگویند. (﴿وَهُوَ ٱلۡحَكِيمُ﴾) و او در ملک و تدبیرش، و در امر و نهی خود، با حکمت و فرزانه است. (﴿ٱلۡخَبِيرُ﴾) آگاه است و بر رازها و پوشیدگیها آگاه میباشد.
(2) بنابراین آگاهی و دانایی خود را توضیح داد و فرمود: (﴿يَعۡلَمُ مَا يَلِجُ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا يَخۡرُجُ مِنۡهَا﴾) باران و بذر و موجودات زندهای را که وارد زمین میشود میداند؛ و انواع گیاهان و موجودات زندهای را که از آن بیرون میآید میداند، (﴿وَمَا يَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا يَعۡرُجُ فِيهَا﴾) و روزیها و تقدیرهایی را که از آسمان فرود میآید، و فرشتگان و ارواحی را که در آن بالا میروند، میداند. وقتی که مخلوقات خود و حکمت خویش را در آفرینش آنها و آگاهی خویش به احوال آنان را بیان کرد، متذکر شد که او نسبت به این مخلوقات آمرزنده و مهربان است، پس فرمود: (﴿وَهُوَ ٱلرَّحِيمُ ٱلۡغَفُورُ﴾) یعنی او خداوندی است که آمرزش و مهربانی صفت اوست، و همواره آثار مهربانی و آمرزش در هر وقت و به هر میزان که بندگان اسباب رحمت و آمرزش را فراهم نمایند، بر آنها فرود میآید.
(3) وقتی خداوند عظمت خویش، و آنچه که خودش را با آن توصیف نمود بیان کرد ـ و این موجب تعظیم و تقدیس او و ایمان آوردن به وی میباشد ـ بیان نمود که گروهی از مردم آنگونه که شایستۀ خداوند است قدر او را نشناخته، و آنگونه که حق عظمت اوست او را تعظیم نکردهاند، بلکه به خداوند کفر ورزیده و قدرت او را بر زنده کردن مردهها و برپا شدن قیامت انکار نموده، و با پیامبران او مخالفت ورزیدهاند. پس فرمود: (﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾) و کسانی که به خدا و پیامبرانش و به آنچه پیامبران آوردهاند کفر ورزیدهاند ، به علّت کفر ورزیدنشان گفتند: (﴿لَا تَأۡتِينَا ٱلسَّاعَةُ﴾) قیامت به سراغ ما نخواهد آمد؛ یعنی زندگی فقط زندگی این جهان است، و ما وقتی بمیریم دوباره زنده نخواهیم شد. پس خداوند پیامبرش را فرمان داد تا گفتۀ آنها را رد نماید، و سوگند بخورد که قیامت خواهد آمد. پس فرمود: (﴿قُلۡ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتَأۡتِيَنَّكُمۡ﴾) بگو: آری! سوگند به پروردگارم که قیامت به سراغ شما میآید؛ و برای اثبات قیامت، به دلیلی استناد نمود که هر کس بدان اقرار نماید، به ناچار بر او لازم است که آمدن قیامت را باور نماید؛ و آن دلیل عبارت است از علم واسع و گستردۀ خداوند. پس فرمود: (﴿عَٰلِمِ ٱلۡغَيۡبِ﴾) خداوندی که دانای چیزهایی است که از نگاه و آگاهی ما پنهان است، و چیزهای آشکار را به طریق اولی میداند. سپس بر آگاهی و علم خداوند تأکید کرد و فرمود: (﴿لَا يَعۡزُبُ عَنۡهُ مِثۡقَالُ ذَرَّةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) هیچ چیزی از علم و آگاهی او پنهان نمیماند؛ و همۀ چیزها با تمام اجزایشان -حتی کوچکترین جزء را که ذره میباشد- میداند و به آن آگاه است. (﴿وَلَآ أَصۡغَرُ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡبَرُ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ﴾) و نه کوچکتر از اندازۀ ذره و نه بزرگتر از آن چیزی نیست مگر اینکه در کتابی روشن ثبت و ضبط است. پس دانش و آگاهی او به آن احاطه دارد، و قلم او بر آن رفته است و کتاب روشنش آن را در بر دارد که آن کتاب لوح محفوظ است. پس خدایی که از علم و آگاهی او به اندازۀ ذره یا کمتر از آن پوشیده و پنهان نیست، و او میداند که زمین چه اندازه از اجساد مردهها را خورده و کم کرده، و چه اندازه از اجساد آنها را باقی گذاشته است، چنین کسی بر زنده کردن دوبارۀ مردهها به طریق اولی توانایی دارد، و زنده کردن آنها از داشتن این علم فراگیر عجیبتر نیست.
(4) سپس منظور از رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ را بیان نمود و فرمود: (﴿لِّيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾) تا به کسانی که با دلهایشان ایمان آورده، و خدا و پیامبرش را به طور قطعی و یقینی تصدیق کرده، و در راستای تصدیق ایمانشان کارهای شایسته انجام دادهاند، پاداش بدهد. (﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ﴾) اینها به خاطر ایمان و عملشان، گناهانشان بخشوده میشود؛ و به سبب این آمرزش، هر نوع شر و کیفری از آنها دور میگردد؛ و به خاطر نیکوکاریشان، روزیِ ارزشمندی به آنها داده میشود که به وسیلۀ آن، به هر امری نیک و به هر آرزویی دست مییابند.
(5) (﴿وَٱلَّذِينَ سَعَوۡ فِيٓ ءَايَٰتِنَا مُعَٰجِزِينَ﴾) و کسانی که تلاش کردند به آیات ما کفر ورزند و آن را تکذیب کنند و تصور کردند که میتوانند پیامبر و کسی که آیات را نازل کرده است درمانده سازند ، همانطور که خداوند را از زنده کردن مردگان ناتوان شمردند، (﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٞ مِّن رِّجۡزٍ أَلِيمٞ﴾) اینان عذابی دردناک دارند که جسم و دلهایشان را به درد میآورد.
(6) وقتی خداوند متعال گفتۀ کسانی را بیان کرد که زنده شدن پس از مرگ را انکار میکنند، و گمان میبرند آنچه خداوند بر پیامبرش نازل فرموده، حق نیست؛ حالت بندگان موفّق را بیان کرد و آنها اهل علم و دانش هستند، و کتابی را که خداوند بر پیامبرش نازل نموده و مطالبی را که در این کتاب آمده است حق میدانند؛ یعنی حق را در آن منحصر میبینند؛ و هر آنچه را که مخالف با این کتاب باشد باطل میشمارند؛ چون آنها از مرحلۀ علم و آگاهی به مرحلۀ یقین رسیدهاند. و نیز میبینند که این کتاب با اوامر و نواهی خود (﴿وَيَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَمِيدِ﴾) به راه خدای چیره و ستوده هدایت میکند؛ چون آنها از جهات زیادی به راست بودن آنچه این کتاب از آن خبر داده است، یقین قطعی دارند که به چند مورد از آن اشاره میکنیم: 1- آنها میدانند که آنچه این کتاب از آن خبر داده است، راست و درست میباشد. 2- نیز میدانند آنچه این کتاب از آن سخن میگوید، با واقعیت مطابقت دارد و با کتابهای گذشته موافق است. 3- آنها میبینند که آنچه این کتاب بیان میدارد، آشکارا اتفاق میافتد. 4- همچنین در آفاق و در وجود خود نشانههای بزرگی میبینند که بر حقانیت مطالب این کتاب دلالت مینماید. 5- و با آنچه که اسماء و صفات خداوند بر آن دلالت دارد، موافق است. 6- و آنها اعتقاد دارند که اوامر و نواهی [این کتاب آدمی را] به راه راست هدایت مینماید؛ راه راستی که متضمن امر نمودن به هر صفت و خصلتی است که نفس را تزکیه میکند، و اجر و پاداش را افزایش میدهد، و به انجام دهندۀ آن و دیگران فایده میرساند، از قبیل: صدق، اخلاص، و نیکی کردن با پدر و مادر، و برقرار داشتن صلۀ رحم، و نیکی کردن با همۀ مردم و امثال آن. و از هر صفت زشتی که نفس و وجود انسان را آلوده مینماید، و پاداش را از بین میبرد، و باعث گناه میشود، از قبیل: شرک ورزیدن و زنا و ربا خواری و ستمگری و ریختن خون دیگران و خوردن اموال و هتک حرمت و ریختن آبرو، نهی مینماید. و این فضیلتی برای اهل علم میباشد و نشانۀ آنهاست، و هراندازه انسان به آنچه پیامبر گفته است آگاهی بیشتری داشته باشد، و بیشتر آن را تصدیق نماید، و بیشتر اوامر و نواهی او را بشناسد، از اهل علم خواهد بود؛ و از کسانی خواهد بود که خداوند آنها را دلیلی بر آنچه پیامبر آورده قرار داده است، و تصدیق آنها را دلیلی علیه تکذیب کنندگان قرار داده است. همانطور که در این آیه و در جاهایی دیگر بیان داشته است.
(7) (﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾) و کافران در قالب تکذیب و تمسخر و بعید دانستن به یکدیگر گفتند: (﴿هَلۡ نَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ يُنَبِّئُكُمۡ إِذَا مُزِّقۡتُمۡ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمۡ لَفِي خَلۡقٖ جَدِيدٍ﴾) آیا مردی را به شما نشان دهیم که به شما خبر میدهد هنگامی که پیکرهایتان کاملاً متلاشی شد آفرینش تازهای پیدا میکنید؟ منظورشان از آن مرد، پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم بود. و مرادشان این بود که او خبری را آورده که تحقق آن بعید است، تا جایی که سخن او را خندهآور میدانستند و او را مورد تمسخر قرار داده و میگفتند: او چگونه میگوید شما پس از مرده شدن زنده میشوید، پس از آنکه بدنتان خشک و متلاشی شد و اعضایتان از بین رفت؟!
(8) آیا مردی که این خبر را آورده (﴿أَفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا﴾) بر خداوند دروغی بسته و نسبت به ایشان جسارت نموده و این گونه گفته است؟ (﴿أَم بِهِۦ جِنَّةُۢۗ﴾) یا نوعی دیوانگی دارد؟ و اگر دیوانه است، پس بعید نیست چنین سخنی بگوید؛ زیرا دیوانگی فنون و ترفندهای خاص خود را دارد. آنها از روی ستمگری و عناد چنین میگفتند، و میدانستند که پیامبر از همۀ مردم راستگوتر و عاقلتر است. از این رو با او دشمنی ورزیده و جان و مال خود را در راه جلوگیری و باز داشتن مردم از او به کار بردند. پس اگر او دروغگو و دیوانه بود ـ ای بیخردان ـ سزاوار نبود که به آنچه میگوید گوش کنید و دعوت او را لبیک گویید؛ زیرا فرد عاقل و فرزانه نباید به دیوانه توجه نماید، و یا تحت تاثیر سخنانش قرار گیرد. و چنانچه سرکشی و ستم شما در میان نبود، به اجابت و پاسخگویی ایشان مبادرت میورزیدید، ولی﴿وَمَا تُغۡنِي ٱلۡأٓيَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَ﴾ آیات و بیمها قومی را که ایمان نمیآورند فایدهای نمیدهد. بنابراین خداوند متعال فرمود: (﴿بَلِ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ﴾) بلکه کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند و کسانی که این گفتار کفر آمیز را گفتهاند، جزو این دسته از کافراناند. (﴿فِي ٱلۡعَذَابِ وَٱلضَّلَٰلِ ٱلۡبَعِيدِ﴾) در بدبختی بزرگ و گمراهی دور و درازی هستند؛ گمراهیای که به راه راست و درست نزدیک نیست، و با آن فاصلۀ زیادی دارد. و چه بدبختی و گمراهیای بزرگتر از آن است که آنها قدرت خداوند را بر زنده کردن مردگان انکار کردند؛ و پیامبرش را که این خبر را آورده بود، تکذیب نمودند و او را مورد تمسخر قرار دادند؛ و یقین حاصل کردند که آنچه خودشان میگویند حق است؟ پس آنها حق را باطل انگاشتند، و باطل و گمراهی را حق و هدایت دیدند.
(9) سپس دلیل عقلی را به آنها گوشزد نمود که بر بعید نبودن رستاخیز – آنچنان که آنها آن را بعید میدانستند - دلالت مینماید و فرمود: اگر آنها به آنچه پیش رو و پشت سرشان است بنگرند، از قبیل: آسمان و زمین، آنچنان قدرت الهی را در این چیزها میبینند که عقلها را به حیرت میاندازد ، و چنان چیزهایی از عظمت خداوند را مشاهده خواهند کرد که علمای برجسته را حیرت زده مینماید. و آفرینش آسمان و زمین و عظمت آنها و مخلوقاتی که در آنها وجود دارند، از دوباره زنده کردن مردم به مراتب بزرگتر و مهمتر است. پس چه چیزی آنها را به تکذیب وا میدارد، در صورتی که بزرگتر از آن را تصدیق مینمایند؟ آری! زنده شدن مردهها پس از مرگ، یک خبر غیبی است که تا کنون پنهان است، و آن را مشاهده نکردهاند ، از این رو آن را تکذیب میکنند. خداوند متعال میفرماید: (﴿إِن نَّشَأۡ نَخۡسِفۡ بِهِمُ ٱلۡأَرۡضَ أَوۡ نُسۡقِطۡ عَلَيۡهِمۡ كِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ﴾) اگر بخواهیم آنان را در زمین فرو میبریم، یا پارههایی از آسمان را بر آنان میافکنیم؛ یعنی پارههایی از عذاب بر آنها فرود میآوریم؛ چون آسمان و زمین تحت تدبیر و تصرف ما هستند، و اگر ما به آسمان و زمین فرمان دهیم، سرپیچی نمیکنند. پس، از اصرار بر تکذیب بپرهیزید که در آن صورت سختترین کیفر را به شما خواهیم داد. (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّكُلِّ عَبۡدٖ مُّنِيبٖ﴾) بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و مخلوقاتی که در آنها هست، نشانهایست برای هر بندهای که به سوی پروردگارش بازگردد و از او اطاعت نماید. پس چنین کسی یقین میکند که خداوند بر زنده کردن مردم پس از مرگ تواناست. بنابراین هرچند بنده بیشتر به سوی خدا انابت و رجوع داشته باشد، از آیات و نشانههای بیشتری بهرهمند میشود؛ چون او به سوی خدا روی آورده، و اراده و خواست او متوجه خدایش بوده، و در همۀ کارهایش به سوی خدا باز گشته است. از این رو به پروردگارش نزدیک شده، و هدفی جز کسب خشنودی او را ندارد. بنابراین او از روی فکر و عبرت به مخلوقات مینگرد، و نگاه او به مخلوقات نگاهی غافلانه و غیر مفید نمیباشد.
(10) ما بر بنده و پیامبرمان داود علیه السلام منّت گذاردیم و به او فضلی از علم مفید و عمل صالح و نعمتهای دینی و دنیوی بخشیدیم. و از جمله نعمتهای خدا بر داود این بود که خداوند به جمادات؛ یعنی کوهها و پرندگان فرمان داده بود که هرگاه داود تسبیح بکند و خداوند را ستایش گوید، آنها هم همراه با وی خدا را تسبیح کنند و ستایش او را به جای آورند، و این نعمتی از جانب خدا بود که به داود داده بود، و یکی از ویژگیهای وی بود که خداوند قبل و بعد از داود به هیچ احدی نداده است. و این امر، داود و دیگران را بر آن میداشت تا بیشتر خدا را به پاکی بستایند؛ چرا که میدیدند آن جمادات و حیوانات به همراه وی تسبیح و تحمید و تکبیر خدا را تکرار مینمایند، و این چیز آنها را بر ذکر خداوند تشویق مینمود. و یکی از علل اینکه هرگاه داود خدا را تسبیح مینمود، جمادات و حیوانات نیز همراه با او خدا را تسبیح مینمودند، این بود که ـ همانگونه که بسیاری از علما نیز گفتهاند ـ با شنیدن صدای داود دچار وجد و طرب میشدند؛ زیرا خداوند آنچنان صدای دلنشینی به او داده بود که نظیر نداشت؛ و هرگاه او با آن صدای دلانگیز تسبیح و تهلیل و تسبیح مینمود، انسانها و جنها و حتی کوهها و پرندگان که آن را میشنیدند به وجد آمده، و پروردگارشان را به پاکی یاد میکردند و او را میستودند. و شاید یکی از این علل این باشد که اجر و ثواب تسبیح این جمادات و حیوانات هم به داود برسد؛ زیرا علت و سبب تسبیح آنها داود بود، و به تبیعیت از او خدا را تسبیح میکردند.
(11) و از جمله فضل خداوند بر داود این بود که آهن را برای او نرم کرد تا از آن زرههای پهن و فراخ بسازد، و خداوند به او یاد داد که چگونه زره بسازد و بافتههای حلقههای آنها را به اندازه و متناسب کند، و سپس هر حلقه را در دیگری فرو ببرد. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّكُمۡ لِتُحۡصِنَكُم مِّنۢ بَأۡسِكُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰكِرُونَ﴾ و به او ساختن لباسهایی برای شما آموختیم تا شما را در جنگ محافظت نماید ، پس آیا شکر میگزارید؟ وقتی که نعمتهای خود را که به او و خانوادهاش داده بود متذکر شد ، او را به سپاسگزاری فرمان داد، و اینکه کار شایسته کنند، و در کارهایشان همواره خدا را مد نظر داشته باشند، و کارها را از مفسدات و مبطلات در امان دارند. چون خداوند به اعمالشان بیناست و از آن آگاه است و هیچ چیزی بر او پوشیده نمیماند.
(12) وقتی خداوند فضل خویش را بر داود علیه السلام یادآور شد، فضل خود را بر فرزندش سلیمان علیه السلام را نیز بیان نمود و فرمود: خداوند باد را مسخر سلیمان کرد که به فرمان او به حرکت در میآمد، و سلیمان و همۀ آنچه را که همراه او بود با خود میبرد، و مسافتهای بسیار دور و دراز را در مدت کوتاهی میپیمود ، پس در یک روز ، مسافت دو ماه را طی میکرد. (﴿غُدُوُّهَا شَهۡرٞ﴾) یعنی از صبح تا ظهر مسافت یک ماه را میپیمود، (﴿وَرَوَاحُهَا شَهۡرٞ﴾) و از ظهر تا غروب مسافت یک ماه دیگر، (﴿وَأَسَلۡنَا لَهُۥ عَيۡنَ ٱلۡقِطۡرِ﴾) و چشمۀ مس را برای او مسخر کردیم، و اسباب و وسایلی را ـ از قبیل: ظروف و دیگر چیزها که برای درست کردن فرآوردههای مسی از آن استفاده میشود ـ برایش فراهم و آسان گردانیدیم. و خداوند شیاطین و جنها را نیز مسخر سلیمان کرده بود که نمیتوانستند از فرمان او سرپیچی کنند، (﴿وَمَن يَزِغۡ مِنۡهُمۡ عَنۡ أَمۡرِنَا نُذِقۡهُ مِنۡ عَذَابِ ٱلسَّعِيرِ﴾) و اگر یکی از آنها از فرمان ما سرپیچی میکرد، از آتش سوزان بدو میچشاندیم. و آنان هرچه سلیمان میخواست برایش درست میکردند.
(13) (﴿مِن مَّحَٰرِيبَ﴾) ازقبیل: بناها و قلعههای بزرگ، (﴿وَتَمَٰثِيلَ﴾) و مجسمۀ حیوانات و جمادات، چون این فنون را خوب بلد بودند و توانایی آن را داشتند. (﴿وَجِفَانٖ كَٱلۡجَوَابِ﴾) و کاسههای بزرگی همچون حوضهای بزرگ. این کاسهها را برای سلیمان درست میکردند که او در این کاسهها غذا میداد و به چنین کاسههایی نیاز داشت. (﴿وَقُدُورٖ رَّاسِيَٰتٍ﴾) و برای او دیگهایی درست میکردند که از بس بزرگ بودند قابل جابهجایی نبوده و در جای خود ثابت بودند. وقتی خداوند منّت و احسان خویش را بر آنها بیان کرد، به آنان فرمان داد تا شکر خدا را به جای آورند. پس فرمود: (﴿ٱعۡمَلُوٓاْ ءَالَ دَاوُۥدَ﴾) ای خاندان داود! چون منت خدا شامل حال همۀ شما شده، و منافع بسیاری به شما رسیده است، (﴿شُكۡرٗا﴾) شکر نعمتها را که خداوند به شما داده به جای آورید. (﴿وَقَلِيلٞ مِّنۡ عِبَادِيَ ٱلشَّكُورُ﴾) و بندگان سپاسگزار من اندک هستند، بلکه بیشتر بندگان، شکر خدا را بهخاطر نعمتهایی که به آنها بخشیده و بلاهایی که از آنها دور نموده است به جای نمیآورند. و شکر؛ یعنی اعتراف قلب به منت و احسان خداوند، و احساس نیازمندی به آن، و به کار بردن نعمت خداوند در راه اطاعت او، و عدم به کارگیری آن در راه گناه و معصیت.
(14) جنها همواره برای سلیمان کار میکردند، آنها انسانها را گول زده و به آنها گفته بودند که ما غیب میدانیم و از چیزهای پنهان آگاهی داریم. پس خداوند خواست که به بندگان نشان دهد که ادّعای جنها دروغ است، پس آنها برای سلیمان کار میکردند و خداوند مرگ را بر سلیمان مقرر داشت و او بر عصایش تکیه زده بود و در همین حالت از جهان چشم فرو بست. جنها هر وقت از کنار او میگذشتند ، میدیدند که او بر عصایش تکیه زده و گمان میبردند که او زنده است و از او میترسیدند. گفته شده که جنها یک سال به کار خود ادامه دادند تا اینکه موریانه بر عصای سلیمان مسلّط گردید و همچنان آن را میخورد تا اینکه عصا از بین رفت و شکست، آنگاه سلیمان به زمین افتاد و جنها متفرق شدند و انسانها فهمیدند که آنان، (﴿أَن لَّوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٱلۡغَيۡبَ مَا لَبِثُواْ فِي ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِينِ﴾) اگر غیب میدانستند، در این عذاب خوار کننده که کار سخت و دشوار بود باقی نمیماندند. پس اگر آنها غیب میدانستند، مردن سلیمان را متوجه میشدند. مردن سلیمان چیزی بود که آنها بیش از همه به آن علاقه داشتند تا از وضعیتی که در آن بودند رهایی یابند.
(15) سبا قبیلۀ معروفی در منطقۀ جنوب یمن بود و محل سکونت آنها شهری بود که به آن «مأرب» گفته میشد. یکی از نعمتهای خدا و الطاف او به همۀ مردم و به ویژه به عربها این است که خداوند اخبار هلاک شدگان و کیفر داده شدگانی را که در کنار عربها بودند و آثار آنها مشاهده میشد و مردم اخبار و حکایت آنها را برای یکدیگر نقل میکردند بیان کرده است تا بهتر [حقیقت را] تصدیق نمایند؛ و این امر کمک میکند که موعظه و پند بیشتر پذیرفته شود. پس فرمود: (﴿لَقَدۡ كَانَ لِسَبَإٖ فِي مَسۡكَنِهِمۡ ءَايَةٞ﴾) به درستی که برای قوم سبأ در محل سکونتشان نشانهایست؛ و آن نعمتهایی بود که خداوند به آنها بخشیده، و رنجهایی را نیز از آنان دور کرده بود. و این اقتضا میکرد که آنها خدا را بپرستند، و شکر او را به جای آورند. سپس این نشانه را توضیح داد که (﴿جَنَّتَانِ عَن يَمِينٖ وَشِمَالٖ﴾) دو باغ از راست و چپ و رودخانۀ بزرگی داشتند که سیلهای زیادی در آن جریان مییافت. آنان در دهانۀ این رودخانه، سد بزرگ و محکمی بسته بودند که آب در آنجا ذخیره میشد. سیلها جاری میگردید، و آب زیادی در آنجا جمع میشد؛ سپس با این آب، باغهای خود را که در چپ و راست رودخانه قرار داشتند آبیاری میکردند؛ و آن دو باغ بزرگ، میوههای زیادی به اندازۀ نیاز آنها به بار میآورد و موجب شادی و سرورشان میگردید. پس خداوند آنها را دستور داد تا شکر نعمتهای فراوان او را بهجای آورند. یکی دیگر از نعمتها این بود که خداوند شهر آنها را شهری پاکیزه قرار داده بود؛ چون هوای آن خوب بود، و از آلودگی خبری نبود، و روزی فراوان در آن وجود داشت. و یکی اینکه خداوند به آنها وعده داد که اگر شکر او را به جای آورند، آنها را میآمرزد و مورد رحمت خویش قرار میدهد. بنابراین فرمود: (﴿بَلۡدَةٞ طَيِّبَةٞ وَرَبٌّ غَفُورٞ﴾) شهری پاک، و پروردگاری آمرزنده دارید؛ و دیگر اینکه وقتی خداوند دانست آنها در تجارت و کسب خود به سرزمین پر برکت و نعمت ـ که ظاهراً همچنانکه عدهای از علمای سلف میگویند این سرزمین پر برکت عبارت از آبادیهای «صنعاء» بوده است. نیز گفته شده است که مراد سرزمین شام بوده است ـ نیاز دارند اسبابی را برایشان فراهم کرد که در نهایت راحتی و آسانی و در امنیت کامل میتوانستند به آن سرزمین بروند. و آبادیهای بین محل سکونت آنان و آن سرزمین پیوسته بود، طوری که آنها از مشقت حمل کردن توشه و خوراک راه در امان بودند. بنابراین فرمود: (﴿وَجَعَلۡنَا بَيۡنَهُمۡ وَبَيۡنَ ٱلۡقُرَى ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَا قُرٗى ظَٰهِرَةٗ وَقَدَّرۡنَا فِيهَا ٱلسَّيۡرَ﴾) و میان آنان و آبادیهایی که پر برکت و نعمت گردانده بودیم، آبادیهای پیوسته قرار دادیم؛ و در آنجا آمد و رفت مقرر داشتیم؛ یعنی مسافتی که آن را میشناختند و سرگردان نمیشدند. (﴿سِيرُواْ فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا ءَامِنِينَ﴾) شبها و روزها بدون ترس و با اطمینان خاطر در آن سفر کنید. و این نعمت کامل خداوند بر آنها بود که آنان را از ترس و هراس ایمن کرد.
(16) پس آنها از یادِ خداوند نعمت دهنده و از عبادت او روی گرداندند، و مست و مغرور و غرق در نعمتها گشتند، و از راحتی و آسایش به ستوه آمدند ، تا اینکه خواستند و آرزو کردند که فاصلهی سفرهایشان بین این آبادیها زیاد باشد. (﴿وَظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ﴾) و با کفر ورزیدن به خدا و نعمتهایش، بر خود ستم کردند؛ آنگاه خداوند بهوسیلۀ همین نعمتی که آنان را سرکش و مغرور کرده بود کیفر داد، و بر آنها سیل مخرّب و ویرانگری فرستاد که سد آنها را خراب کرد و باغهایشان را از بین برد. پس آن باغهای زیبا و درختان پر میوه از بین رفتند، و درختانی بیفایده جایگزین آن شدند. بنابراین فرمود: (﴿وَبَدَّلۡنَٰهُم بِجَنَّتَيۡهِمۡ جَنَّتَيۡنِ ذَوَاتَيۡ أُكُلٍ خَمۡطٖ وَأَثۡلٖ وَشَيۡءٖ مِّن سِدۡرٖ قَلِيلٖ﴾) به جای دو باغشان، دو باغ دیگر با میوههای تلخ و دارای درخت گز و چیزی اندک از درخت کُنار جایگزین کردیم.
(17) پس همانطور که آنها به جای شکرگزاری ناشکری کردند، نعمتهای زیبای آنها نیز به چیزهای زشت و بیفایده تبدیل گشت. بنابراین فرمود: (﴿ذَٰلِكَ جَزَيۡنَٰهُم بِمَا كَفَرُواْۖ وَهَلۡ نُجَٰزِيٓ إِلَّا ٱلۡكَفُورَ﴾) این کیفر را، به سزای آنکه ناسپاسی کردند به آنها دادیم، و آیا ما جز کسی را که به خدا کفر ورزیده و ناسپاسی کرده است مجازات میکنیم؟
(18) و دیگر اینکه وقتی خداوند دانست آنها در تجارت و کسب خود به سرزمین پر برکت و نعمت ـ که ظاهراً همچنانکه عدهای از علمای سلف میگویند این سرزمین پر برکت عبارت از آبادیهای «صنعاء» بوده است. نیز گفته شده است که مراد سرزمین شام بوده است ـ نیاز دارند اسبابی را برایشان فراهم کرد که در نهایت راحتی و آسانی و در امنیت کامل میتوانستند به آن سرزمین بروند. و آبادیهای بین محل سکونت آنان و آن سرزمین پیوسته بود، طوری که آنها از مشقت حمل کردن توشه و خوراک راه در امان بودند. بنابراین فرمود: (﴿وَجَعَلۡنَا بَيۡنَهُمۡ وَبَيۡنَ ٱلۡقُرَى ٱلَّتِي بَٰرَكۡنَا فِيهَا قُرٗى ظَٰهِرَةٗ وَقَدَّرۡنَا فِيهَا ٱلسَّيۡرَ﴾) و میان آنان و آبادیهایی که پر برکت و نعمت گردانده بودیم، آبادیهای پیوسته قرار دادیم؛ و در آنجا آمد و رفت مقرر داشتیم؛ یعنی مسافتی که آن را میشناختند و سرگردان نمیشدند. (﴿سِيرُواْ فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا ءَامِنِينَ﴾) شبها و روزها بدون ترس و با اطمینان خاطر در آن سفر کنید. و این نعمت کامل خداوند بر آنها بود که آنان را از ترس و هراس ایمن کرد.
(19) پس آنها از یادِ خداوند نعمت دهنده و از عبادت او روی گرداندند، و مست و مغرور و غرق در نعمتها گشتند، و از راحتی و آسایش به ستوه آمدند ، تا اینکه خواستند و آرزو کردند که فاصلهی سفرهایشان بین این آبادیها زیاد باشد. (﴿وَظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ﴾) و با کفر ورزیدن به خدا و نعمتهایش، بر خود ستم کردند؛ آنگاه خداوند بهوسیلۀ همین نعمتی که آنان را سرکش و مغرور کرده بود کیفر داد، و بر آنها سیل مخرّب و ویرانگری فرستاد
(20) (﴿سِيرُواْ فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا ءَامِنِينَ﴾) شبها و روزها بدون ترس و با اطمینان خاطر در آن سفر کنید. و این نعمت کامل خداوند بر آنها بود که آنان را از ترس و هراس ایمن کرد.
(21) [وقتی خداوند این عذاب را به آنها چشاند، متلاشی و پراکنده شدند ، این در حالی بود که قبلا در کنار هم بودند. و خداوند آنها را افسانه و سخنهایی بر سر زبانها قرار داد که مردم حکایت آنها را بیان میکردند، و طوری شدند که مردم در رابطه با تفرقه و دسته دسته شدن از آنان به عنوان ضربالمثل استفاده میکردند، و میگفتند: «همچون فرزندان سبا دچار تفرقه و چند دستگی شدند.» و همه کس حوادثی را که برایشان اتفاق افتاده بود بیان میکردند. اما از واقعۀ آنها درس عبرت نمیآموزد مگر کسی که خداوند دربارۀ او فرموده است: (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّكُلِّ صَبَّارٖ شَكُورٖ﴾) بیگمان در این واقعه، برای هر شکیبای سپاسگزاری نشانههای عبرتی است؛ کسی که در برابر سختیها صبور و شکیباست، و آن را بهخاطر خدا تحمل میکند، و در برابر آن اظهار خشم و ناخشنودی نمینماید، بلکه صبر میورزد و شکر نعمتهای خداوند را میگزارد و به آن اعتراف و اقرار مینماید؛ و خداوندی را که این نعمتها را به او ارزانی کرده است میستاید، و نعمتها را در راه اطاعت از خدا بهکار میبرد. پس چنین فردی هرگاه داستان سبا و آنچه که برایشان رخ داده است بشنود ، میداند که این کیفر و عذاب، سزای ناشکری نعمت خدا بوده است؛ و هر کس مانند آنها ناسپاسی کند، به سزای آنها گرفتار خواهد شد. و شکر نعمت، نعمت را افزون کند و عذاب را دور مینماید. و پیامبران خدا در گفتههایشان صادقاند ، و روز جزا حق است همانطور که نمونههای آن در دنیا مشاهده میشود. سپس بیان نمود که قوم سبا کسانی بودند که شیطان پندار خود را دربارۀ آنان راست گرداند؛ آنجا که شیطان به پروردگارش گفت: ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ﴾ سوگند به عزت و قدرت تو همۀ آنها را گمراه خواهم ساخت جز بندگان مخلص تو. و این پندار و گمان شیطان بود، و به این یقین نداشت؛ چون غیب نمیدانست و خبری از سوی خداوند برای او نیامده بود که او همۀ بندگان را گمراه خواهد کرد به جز بندگان مخلص خدا. پس قوم سبا و امثال آنها از کسانی هستند که شیطان پندار خود را دربارۀ آنها راست یافت، و آنها را دعوت داد و گمراهشان کرد، (﴿فَٱتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقٗا مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) پس، از او پیروی کردند جز گروه اندکی از مؤمنان که به نعمت خدا کفر نورزیده بودند. چنین کسانی تحت گمان و پندار شیطان قرار نگرفتند. و احتمال دارد که داستان سبا در آنجا که فرمود: (﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّكُلِّ صَبَّارٖ شَكُورٖ﴾) به پایان رسیده است. سپس این مطلب را آغاز نمود و فرمود: (﴿وَلَقَدۡ صَدَّقَ عَلَيۡهِمۡ﴾) و به درستی که شیطان پندارش را دربارۀ مردم راست گرداند. پس آیه عام است؛ و هر کس را که از شیطان پیروی نماید، شامل میشود.] سپس خداوند متعال فرمود: (﴿وَمَا كَانَ لَهُۥ عَلَيۡهِم مِّن سُلۡطَٰنٍ﴾) و شیطان هیچ تسلّط و قدرتی بر آنها ندارد، و نمیتواند آنها را به آنچه میخواهد وادار کند؛ اما حکمت الهی اقتضا نمود که شیطان را بر انسانها مسلّط گرداند و آنها را بفریبد، (﴿لِنَعۡلَمَ مَن يُؤۡمِنُ بِٱلۡأٓخِرَةِ مِمَّنۡ هُوَ مِنۡهَا فِي شَكّٖ﴾) تا بازار امتحان برپا شود، و راستگو از دروغگو مشخص گردد؛ و کسی که ایمانش درست است و به هنگام امتحان و آزمایش و القای شبهۀ شیطانی ثابت قدم میماند، مشخص گردد؛ و کسی که ایمانش استوار نیست و با کمترین شبههای متزلزل میشود و با کوچکترین انگیزهای میلغزد، مشخص گردد. پس خداوند این را یک امتحان قرار داده است، و با آن بندگانش را میآزماید، و پاک را از ناپاک مشخص میگرداند. (﴿وَرَبُّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٍ حَفِيظٞ﴾) و پروردگارت بر هر چیزی نگهبان است؛ بندگان را حفاظت میکند، و اعمالشان را ثبت و ضبط مینماید، و پاداش کارهایشان را به طور کامل به آنها میدهد.
(22) (﴿قُلِ﴾) ای پیامبر! به کسانی که چیزهایی از مخلوقات را شریک خداوند قرار میدهند که فایده و ضرری نمیتوانند برسانند، و بطلان عبادت و عجز و ناتوانی آن چیزها را برایشان بیان نما و بگو: (﴿ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾) آنان را که به جای خداوند میپندارید، به فریاد بخوانید؛ یعنی چیزهایی را که گمان میبرید شریک خداوند هستند بخوانید ، اما خواندن شما فایدهای ندارد؛ زیرا آنها کاملاً ناتواناند، و به هیچ صورت قادر به اجابت دعا و فریاد شما نیستند. آنها کوچکترین اختیاری ندارند، (﴿لَا يَمۡلِكُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) و نه بهطور مستقل و نه بهصورت مشترک مالک ذرّهای در آسمانها و زمین نیستند، و به همین جهت فرمود: (﴿وَمَا لَهُمۡ﴾) و این معبودان خیالی (﴿فِيهِمَا﴾) در آسمانها و زمین، (﴿مِن شِرۡكٖ﴾) هیچ مشارکت زیاد و کمی ندارند. پس آنها نه مُلک و سلطنتی دارند، و نه در آن شراکت دارند. شاید گفته شود با اینکه آنها مالک ذرّهای در آسمانها و زمین نیستند، و هیچ مشارکتی در آفرینش و تدبیر آسمانها و زمین ندارند، اما آنها یاوران مالک و وزیران او هستند، از این رو صدا زدن و به فریاد خواندن آنها مفید خواهد بود ، چون ـ از آنجا که مالک به آنها نیاز دارد ـ نیازهای کسانی را که دست به دامان آنها میشوند برآورده میسازند. پس خداوند این را هم نفی کرد و فرمود: (﴿وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِيرٖ﴾) و خداوند یگانۀ قهار از میان آنها هیچ معاون و یاور و وزیر و پشتیبانی ندارد که در فرمانروایی و تدبیر جهان او را یاری دهد.
(23) پس چیزی جز شفاعت باقی نماند و آن را هم خداوند نفی کرد و فرمود: (﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥ﴾) این انواع تعلقاتی است که به وسیلۀ آن مشرکین به بتها و انبازهای خود از قبیل: انسانها و درختان و غیره متوسّل میشوند، و خداوند همۀ این تعلقات را قطع نمود و باطل بودن آن را بیان داشت؛ بیانی که تمامی اصول و مواد شرک را قطع مینماید. چون مشرک که غیر از خداوند را پرستش میکند، بدان جهت است که از او امید نفع و فایده دارد، و همین امیدواری است که او را دچار شرک گردانده است. پس اگر کسی را که به فریاد میخواند غیر از خدا باشد و هیچ نفع و ضرری را نداشته باشد، و با مالک [=خدا] شریک نباشد و به وی هیچ کمک و مساعدتی نرساند، و نتواند بدون اذن و اجازۀ او شفاعت نماید، این فراخوانی و عبادت از نظر عقل گمراهی محسوب شده، و شرع نیز آن را باطل به حساب میآورد. بلکه آنچه مشرک میخواهد، عکس آن واقع میشود! او میخواهد از معبود باطلش فایدهای بهدست آورد، اما خداوند باطل و بیفایده بودن آن را بیان نمود. و در آیات دیگر زیان آن را برای کسانی که به عبادت آن مشغول شدند، بیان کرده و میفرماید: در روز قیامت آنها به همدیگر کفر میورزند، و یکدیگر را نفرین میکنند، و جایگاه همه آتش جهنّم است: ﴿وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ﴾ و هنگامی که مردم در قیامت گرد آورده میشوند، آنان دشمن ایشان میگردند و پرستش آنان را انکار مینمایند. عجیب است فرد مشرک که متکبرانه از اطاعت پیامبران روی بر میتابد با این استدلال که اینها انسان هستند؛ اما راضی است که درخت و سنگ را بپرستد و به فریاد بخواند و از عبادت خالصانۀ خداوند مهربان متکبرانه روی برتابد، و به پرستش چیزی راضی است که زیانش بیشتر از فایدهاش میباشد. و اینگونه از سرسختترین دشمن خود که شیطان است اطاعت میکند. (﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمۡ قَالُواْ مَاذَا قَالَ رَبُّكُمۡۖ قَالُواْ ٱلۡحَقَّ﴾) احتمال دارد که ضمیر در اینجا به مشرکین برگردد چون آنها در عبارت ذکر شدهاند و قاعده در مورد ضمیرها این است که به نزدیکترین کلمۀ مذکور برگردند. در این حالت معنی اینطور میشود: در روز قیامت وقتی که ترس و اضطراب از دلهای مشرکین دور شد و عقلشان سر جایش آمد، از حالتشان در دنیا و تکذیب حقی که پیامبران آورده بودند مورد سؤال واقع خواهند شد؛ و آنها اقرار و اعتراف میکنند کفر و شرکی که آنها بر آن بودند باطل بود، و آنچه که خدا فرموده بود و پیامبرانش از آن خبر دادند حق است. ﴿بَلۡ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخۡفُونَ مِن قَبۡلُ﴾ پس آنچه را که قبلاً پنهان میکردند، برایشان آشکار میگردد؛ و خواهند دانست که حق از آن خداست، و به گناهان خود اعتراف میکنند. (﴿وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ﴾) و ذات خداوند برتر و بالاتر است، و او فراتر از همۀ مخلوقات است، و بر آنها چیره میباشد، و مقامش والا و دارای صفاتی بزرگ است. (﴿ٱلۡكَبِيرُ﴾) و در ذات و صفات خود بزرگ است. و از مصادیق والا بودن او این است که فرمان خدا رفیع است، و مردم در برابر آن سر تسلیم فرود میآورند، حتی متکبران و مشرکان آن را میپذیرند. و این معنی آشکارتر است، و سیاق بر همین دلالت مینماید. و احتمال دارد که ضمیر به فرشتگان برگردد، چون خداوند وقتی سخن بگوید فرشتگان آن را میشنوند و سجده کنان فرو میافتند. و اولین فرشتهای که سر بلند میکند جبرئیل است، و خداوند از وحی خویش آنچه میخواهد به او میگوید؛ و چون بیهوشی و اضطراب از دلهای فرشتگان بهدر رود، از یکدیگر در مورد این سخن الهی که از آن بیهوش گشتند میپرسند و میگویند: پروردگارتان چه گفت؟ پس آنان به یکدیگر میگویند: خداوند حق فرمود. بنابراین آنها یا بهطور اجمالی میگویند: «خداوند حق میگوید»، چرا که میدانند خداوند جز حق نمیگوید، و یا اینکه وارد جزئیات شده، و مصادیق صداقت و راستگویی و حقگویی خدا را بیان میکنند. پس معنی اینطور میشود: مشرکانی که معبودان باطل را پرستش کردهاند که ناتوانی و نقص آنها و بیفایده بودنشان را برای شما بیان داشتیم، چگونه از عبادت پروردگار بزرگ و والا مقام روی برتافتهاند، درحالی که فرشتگان و آنهایی که مقرب خداوند هستند چنان در برابر او فروتن میباشند که به هنگام شنیدن سخن او بیهوش میافتند و همه اقرار میکنند که خداوند جز حق چیزی نمیگوید؟! این مشرکان را چه شده که از عبادت کسی روی گرداندهاند که چنین عظمت و شکوهی دارد! بسی والا و برتر است خداوند والا مقام از شرک مشرکین و از تهمت و دروغشان.
(24) خداوند ـ جلّجلاله ـ پیامبرش محمّد صلی الله علیه وسلم را فرمان میدهد تا از کسانی که به خدا شرک ورزیدهاند، در رابطه با صحت و درستی شرکشان سؤال کند: (﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾) بگو: چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی میدهد؟ آنها باید اقرار کنند که خداوند به آنها روزی میدهد، و اگر اقرار نکردند، (﴿قُلِ ٱللَّهُ﴾) بگو: خداوند به شما روزی میدهد ، و کسی نیست که این سخن را رد کند. پس وقتی روشن شد که تنها خداوند است که از آسمانها و زمین روزی میرساند، و باران را برایتان میفرستد، و گیاهان را برای شما میرویاند، و چشمهها را میجوشاند، و از درختان میوه میآفریند، و حیوانات را برای روزی و سود شما آفریده است؛ چرا شما کسانی را پرستش میکنید که هيچ رزقی به شما نمیدهند، و هیچ فایدهای به شما نمیرسانند؟ (﴿وَإِنَّآ أَوۡ إِيَّاكُمۡ لَعَلَىٰ هُدًى أَوۡ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ﴾) و از ما و شما یک گروه بر هدایت یا بر گمراهی میباشد. و این سخن را کسی میگوید که حق برایش روشن گردیده، و راه درست برایش واضح گشته، و به حقّی که او بر آن است و به باطل بودن آنچه که طرفش بر آن قرار دارد یقین کرده است. یعنی دلایل آشکار را ـ در نظر ما و شما ـ برایتان توضیح دادهایم که در پرتو آن به یقین دانسته میشود چه کسی بر حق است و چه کسی بر باطل میباشد، و چه کسی هدایت یافته و چه کسی گمراه شده است؟ و بعد از این تبیین و توضیح، هیچ فایدهای در تعیین اهل حق و باطل وجود ندارد. پس کسی که مردم را به عبادت خداوند آفریننده دعوت میکند؛ خداوندی که همۀ مخلوقات را آفریده، و به شیوههای گوناگون در آنها تصرف مینماید؛ خدایی که همۀ نعمتها را به آنها ارزانی داشته، و به آنها روزی داده، و رنجها را از آنان دور کرده است؛ خداوندی که ستایش همه او را سزاست، و فرمانروایی همه از آن اوست؛ و تمامی فرشتگان و همه مخلوقات در برابر شکوه و هیبت او فروتناند، و در برابر عظمت او کرنش میکنند؛ و همه شفاعت کنندگان بیم او را دارند ، و هیچ کسی از آنان جز با اجازۀ او که بزرگوار و بلند مرتبه است شفاعت نمیکند؛ خداوندِ والا و بزرگ که در ذات و صفات و کارهایش والا و بزرگوار است، و دارای هر کمال و شکوه و جمالی است، و هر نوع و حمد و ستایش و مجد و عظمتی سزاوار اوست. پس هرگاه کسی را که دعوت میکند به چنین خدایی نزدیک شوید و عبادت را فقط برای او انجام دهید و از عبادت غیر خدا نهی میکند با کسی مقایسه کنید که به بتها و قبرها تقرب میجوید؛ بتها و قبرهایی که توان آفریدن و روزی دادن را ندارند، و نمیتوانند هیچ سود و زیانی را برای خودشان و کسانی که آنها را پرستش مینمایند برسانند، و مرگ و زندگی و رستاخیز در دست آنها نیست، بلکه جماداتی هستند که نمیفهمند، و دعا و فریاد کسانی را که آنها را پرستش میکنند نمیشنوند، و اگر نیز بشنوند جواب نخواهند داد، و در روز قیامت به شرک آنها کفر میورزند، و از آنها بیزاری میجویند، و یکدیگر را نفرین میکنند، و آنها هیچ بهره و مشارکتی در فرمانروایی جهان هستی ندارند و در آفرینش آن نیز [به خداوند] کمک نکردهاند، و بهطور مستقل و بدون اجازۀ خدا حق شفاعت ندارند، پس کسی که چنین معبودی را به فریاد میخواند و با انواع عبادتها و به هر طریق ممکنی به او تقرب میجوید و با کسی دشمنی میورزد که عبادت را خالصانه برای خدا انجام میدهد، و پیامبران خدا را تکذیب مینماید؛ پیامبرانی که پیامشان این بوده است که فقط خدای یگانه را پرستش کنید؛ [اگر این دو نفر و این دو گروه را با هم مقایسه کنی]، روشن است که گروه هدایت یافته کدام است و گمراه کدام میباشد، و بدبخت و شقی کدام است، و خوشبخت و سعادتمند کدام است؟ و احتیاجی نیست که مشخص گردد کدام گروه هدایت یافته یا گمراه است، چون توصیف حالت، بهتر از تصریح و گفتن، قضیه را روشن میکند.
(25) (﴿قُل لَّا تُسَۡٔلُونَ عَمَّآ أَجۡرَمۡنَا وَلَا نُسَۡٔلُ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾) بگو: هرکدام از ما و شما دربارۀ عمل خود مورد سؤال واقع میشود؛ از شما دربارۀ گناهان ما ـ اگر گناه کرده باشیم ـ سؤال نمیشود، و ما نیز از کارهایی که شما میکنید مورد سؤال واقع نخواهیم شد. پس هدف ما و شما باید طلب حق و در پیش گرفتن راه عدالت وانصاف باشد. و آنچه ما میکردیم نباید شما را از تبعیّت از حق باز دارد؛ زیرا احکام دنیا مبتنی بر ظواهر امر است، و در آن از حق تبعیت میگردد، و از باطل اجتناب ورزیده میشود. اما اعمال در سرای آخرت مورد بررسی قرار میگیرند، و داورترینِ داوران، و عادلترین عادلان، دربارۀ آن قضاوت مینماید.
(26) بنابراین فرمود: (﴿قُلۡ يَجۡمَعُ بَيۡنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفۡتَحُ بَيۡنَنَا﴾) بگو: پروردگارمان ما را گرد میآورد، سپس در میان ما حکم مینماید، و به تبع آن راستگو از دروغگو مشخص میگردد، و کسی که سزاوار پاداش است از کسی که سزاوار عذاب است مشخص میشود. (﴿وَهُوَ ٱلۡفَتَّاحُ﴾) و او داور قضایای پیچیده است، (﴿ٱلۡعَلِيمُ﴾) و به آنچه که باید حکم شود داناست.
(27) (﴿قُلۡ﴾) ای پیامبر و ای کسی که در جای او قرار گرفتهای! به مشرکان بگو: (﴿أَرُونِيَ ٱلَّذِينَ أَلۡحَقۡتُم بِهِۦ شُرَكَآءَۖ ﴾) کسانی را که به عنوان شریک خدا به او ملحق ساختهاید، به من نشان دهید؛ یعنی آنها کجا هستند؟ و راه شناخت آنها چیست؟ و آیا آنها در زمین هستند یا در آسمان؟ و خداوند که دانای پنهان و پیداست، به ما خبر داده که او در جهان هستی شریکی ندارد. ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبِّئونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ﴾ و به جای خداوند چیزهایی را میپرستند که به آنها هیچ سود و زیانی نمیرسانند، و میگویند: «اینها برای ما نزد خدا شفاعت میکنند.» بگو: «آیا خدا را به چیزی آگاه میکنید که نمیداند؟!» ﴿وَمَا يَتَّبِعُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَكَآءَۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا يَخۡرُصُونَ﴾ و کسانی که به جز خداوند انبازانی را به فریاد میخوانند، جز از گمان پیروی نمیکنند و آنها فقط تخمین میزنند. همچنین بندگان خاص خدا از قبیل: پیامبران شریکی برای خدا نمیشناسند، پس ای مشرکان! کسانی را که با گمان باطل خود، شریک خدا قرار دادهاید به من نشان بدهید. آنها نمیتوانند به این سؤال پاسخ بدهند، بنابراین فرمود: (﴿كَلَّا﴾) هرگز! یعنی خداوند شریک و همتایی ندارد، (﴿بَلۡ هُوَ ٱللَّهُ﴾) بلکه او خداوندی است که جز او کسی شایستۀ پرستش نمیباشد. (﴿ٱلۡعَزِيزُ﴾) و بر همه چیز چیره و غالب است، و همه مسخّر و تحت تدبیر او میباشند. (﴿ٱلۡحَكِيمُ﴾) و فرزانه و با حکمت است؛ و هر آنچه را که آفریده خوب آفریده، و بهترین قانون را مشروع نموده است. و اگر خداوند در شریعت و قانون خویش حکمتی جز امر به توحید و یگانه پرستی و اینکه توحید راه نجات است؛ و همچنین جز نهی از شرک و اینکه شرک راه شقاوت و هلاکت است، را بیان نمیکرد، همین به عنوان دلیل بر کمال حکمت او کافی بود، و هر آنچه را خداوند بدان امر نموده و یا از آن نهی کرده، مشتمل بر حکمت است.
(28) خداوند متعال خبر میدهد که او پیامبرش صلی الله علیه وسلم را نفرستاده است مگر برای اینکه همۀ مردم را به پاداش خداوند مژده دهد؛ و آنها را از اعمال و کارهایی که باعث پاداش خداوندی میشود آگاه نماید. نیز آنها را از عذاب خداوند بترساند، و آنان را از کارهایی که باعث گرفتار شدن به عذاب او میگردد باخبر کند. پس چیزی در اختیار تو نیست، و انجام دادن آنچه که تکذیب کنندگان به تو پیشنهاد میکنند وظیفۀ تو نمیباشد، بلکه آنها در دست خدا هستند. (﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ﴾) ولی بیشتر مردم نمیدانند؛ یعنی آگاهی و دانش درستی ندارند؛ یا نادان و جاهل هستند، و یا اینکه میدانند اما از روی عناد و کینهتوزی مخالفت میورزند و به علم خود عمل نمیکنند، انگار که آنها علم و آگاهی ندارند. و از آنجا که علم و آگاهی ندارند، زمانی که پیامبر پیشنهاد آنان را عملی نکرد ، این را سببی برای نپذیرفتن دعوت او قرار دادند.
(29) یکی از پیشنهادهای آنان این بود که پیامبر عذابی را که آنها را از آن ترسانده بود، به شتاب و فوری بر آنان نازل کند: (﴿وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾) و میگویند: اگر راستگویید، این وعده کی خواهد بود؟ این ستمی بود از جانب آنها. چه ملازمتی هست میان راستگو بودن پیامبر و اینکه آمدن زمان عذاب را بگوید؟ و آیا این، جز نپذیرفتن حق و بیخردی چیزی دیگر است؟ چنانچه در امور دنیا کسی به نزد قومی بیاید که به صداقت و خیرخواهی او واقف باشند، و دشمنی نیز داشته باشند که در پی ضربه زدن به آنان باشد و برای آنها خود را آماده نماید، اگر چنین فرد خیرخواهی بگوید: دشمن شما را دیدهام که به سویتان حرکت کرده و میخواهد به شما حملهور شود و شما را ریشهکن کند، اگر برخی از مردم به این فرد بگویند: اگر راستگو هستی، به ما بگو که دشمن چه لحظهای نزد ما میرسد و هم اکنون کجاست؟ آیا کسی که چنین بگوید، عاقل بهحساب میآید یا اینکه به بیخردی و جنون او حکم میشود؟ البته چنین فردی احتمال راستگو و دروغگو بودن را دارد، چرا که ممکن است دشمن به سوی گروهی دیگر برود، یا منصرف شود، و یا آنها توان دفاع از خودشان را داشته باشند. اما چه حالی خواهد داشت کسی که راستگوترین انسان را تکذیب کند که در خبر دادنش در مورد عذاب روز قیامت معصوم است، و از سر هوی و هوس سخن نمیگوید؛ عذابی که در آن هیچ شکی نیست، و هرگز نمیتوان آنرا دفع نمود، و در برابر آن یاوری به دست آورد؟! آیا رد کردن خبر او -به دلیل اینکه زمان اتفاق افتادن عذاب را بیان نکرده است- نهایتِ بیخردی نیست؟!
(30) (﴿قُل﴾) به آنها بگو و آنان را از وقت وقوع عذاب که هیچ شکی در آن نیست خبر ده، (﴿لَّكُم مِّيعَادُ يَوۡمٖ لَّا تَسۡتَٔۡخِرُونَ عَنۡهُ سَاعَةٗ وَلَا تَسۡتَقۡدِمُونَ﴾) وعدۀ شما روز مشخّصی است که لحظهای از آن پیش و پس نخواهید شد. پس بترسید از آن روز، و برای آن آمادگی پیدا کنید.
(31) خداوند خبر میدهد میعاد کسانی که بر آمدن عذاب عجله و شتاب دارند، حتماً به هنگام فرارسیدن زمانش خواهد آمد. سپس حالت آنها را در آن روز بیان کرد و فرمود: اگر حالت آنها را ببینی آنگاه که نزد پروردگارشان نگاه داشته میشوند، و سران کفر و گمراهی و کسانی که از آنها پیروی میکردند جمع میشوند، حالتی وحشتناک را مشاهده خواهی کرد، و میبینی که چگونه با یکدیگر گفتگو میکنند، (﴿يَقُولُ ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ﴾) مستضعفان و زیر دستان که پیروان هستند، (﴿لِلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ﴾) به مستکبران و رهبران میگویند: (﴿لَوۡلَآ أَنتُمۡ لَكُنَّا مُؤۡمِنِينَ﴾) اگر شما نبودید، ما ایمان میآوردیم، اما شما بین ما و بین ایمان آوردنمان حایل گشتید و ناسپاسی را برایمان آراستید؛ پس ما از شما پیروی کردیم. منظورشان این است که سران عذاب داده شوند، اما آنها مورد عذاب قرار نگیرند.
(32) (﴿قَالَ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ لِلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُوٓاْ أَنَحۡنُ صَدَدۡنَٰكُمۡ عَنِ ٱلۡهُدَىٰ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَكُمۖ بَلۡ كُنتُم مُّجۡرِمِينَ﴾) مستکبران به صورت پرسش و در حالی که میگویند همۀ ما در جرم و گناه شریک هستیم، به مستضعفان میگویند: آیا ما با زور و قدرت شما را از هدایتی که برایتان آمده بود باز داشتیم؟ خیر، بلکه شما خود مجرم بودید؛ یعنی با اختیار خود به جرم و گناه دست یازیدید، و شما را بر آن مجبور نکردیم، اگرچه ما گناه و جنایت را برایتان زیبا و آراسته جلوه دادیم، و ما بر شما هیچ سلطه و قدرتی نداشتیم.
(33) (﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ لِلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ بَلۡ مَكۡرُ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ إِذۡ تَأۡمُرُونَنَآ أَن نَّكۡفُرَ بِٱللَّهِ وَنَجۡعَلَ لَهُۥٓ أَندَادٗا﴾) و مستضعفان میگویند: بلکه توطئۀ شب و روزِ شما سبب شد که ما از هدایت بازمانیم؛ چرا که شما کفر را برای ما زیبا جلوه میدادید، و ما را به سوی آن دعوت میکردید، و میگفتید: آن حق است؛ و حق را مورد عیبجویی قرار میدادید، و ادعا نمودید که باطل است. و همواره به توطئه و مکر میپرداختید تا اینکه ما را فریب دادید و دچار فتنهمان کردید. پس این گفتگو به آنها فایدهای نمیدهد جز اینکه از یکدیگر بیزاری میجویند و پشیمانی بزرگ عایدشان میشود. بنابراین فرمود: (﴿وَأَسَرُّواْ ٱلنَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ﴾) و دلایلی که هر یک برای نجات خود از عذاب میآورد کارساز نیست، و هریک میداند که او ستمگر و سزاوار عذاب میباشد. پس هریک از آنها به شدّت پشیمان میشود، و آرزو میکند که ای کاش برحق بود، و باطلی که او را به این عذاب گرفتار کرده است رها میکرد! و آنها این را در دل خود میگویند، چون از اقرار علیه خود میترسند.و در بعضی جایگاههای قیامت و وقتی که وارد آتش میشوند، این پشیمانی را آشکارا اعلام میدارند: ﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا﴾ و روزی که ستمگر دستهایش را گاز میگیرد و میگوید: ای کاش همراه با پیامبر راهی بر میگرفتم! ای وای بر من! کاش فلانی را به دوستی بر نمیگرفتم! ﴿وَقَالُواْ لَوۡ كُنَّا نَسۡمَعُ أَوۡ نَعۡقِلُ مَا كُنَّا فِيٓ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ فَٱعۡتَرَفُواْ بِذَنۢبِهِمۡ فَسُحۡقٗا لِّأَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ﴾ و میگویند: «اگر میشنیدیم یا خرد میورزیدیم، در زمرۀ دوزخیان قرار نمیگرفتیم. پس به گناهانشان اعتراف میکنند. نفرین بر دوزخیان باد. (﴿وَجَعَلۡنَا ٱلۡأَغۡلَٰلَ فِيٓ أَعۡنَاقِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾) و ما بر گردن کافران زنجیرها میاندازیم و به زنجیر کشیده میشوند، همانطور که زندانی با زنجیر بسته میشود. خداوند متعال فرموده است: ﴿إِذِ ٱلۡأَغۡلَٰلُ فِيٓ أَعۡنَٰقِهِمۡ وَٱلسَّلَٰسِلُ يُسۡحَبُونَ فِي ٱلۡحَمِيمِ ثُمَّ فِي ٱلنَّارِ يُسۡجَرُونَ﴾ آنگاه که طوقها و زنجیرها بر گردنشان است، و در آتش داغ کشیده شده، وانگهی در آتش سوخته میشوند. (﴿هَلۡ يُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾) این عذاب و شکنجه و زنجیرها و طوقهای سنگین، جزای کفر و گناهانی است که میکردند.
(34) خداوند متعال از حالت امّتهای گذشته خبر میدهد؛ امّتهایی که پیامبران را تکذیب کردند، و میفرماید: حالت آنها همان حالت و وضعیت کسانی است که پیامبرشان محمّد صلی الله علیه وسلم را تکذیب کردند. و هر زمان خداوند پیامبری به آبادی و شهری فرستاده است، صاحبان قدرت و نعمت، رسالت پیامبررا انکار کردهاند؛ و نعمتهایی که از آن برخوردار بودهاند، آنانرا مغرور ساخته و بدان افتخار ورزیدهاند.
(35) (﴿وَقَالُواْ نَحۡنُ أَكۡثَرُ أَمۡوَٰلٗا وَأَوۡلَٰدٗا وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِينَ﴾) و گفتند: ما از کسانی که از حق پیروی کردهاند اموال و اولاد بیشتری داریم، و عذاب داده نخواهیم شد؛ یعنی پس از مرگ زنده نخواهیم شد، و اگر هم زنده گردانده شویم، کسی که در دنیا به ما این همه اموال و اولاد بخشیده است در آخرت نیز مال و فرزند بیشتری به ما خواهد داد، و ما را عذاب نمیدهد.
(36) خداوند به آنها پاسخ داد که فراوان بودن روزی و کم بودن آن، دلیلی بر آنچه گمان میبرید نیست؛ چراکه روزی تحت خواست خداوند است؛ اگر بخواهد آن را برای بندهاش زیاد و فراوان مینماید، و اگر بخواهد آن را اندک و کم میدارد.
(37) (﴿وَمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُكُم بِٱلَّتِي تُقَرِّبُكُمۡ عِندَنَا زُلۡفَىٰٓ﴾) و اموال و فرزندانتان چیزی نیستند که شما را به خدا نزدیک سازند، بلکه تنها چیزی که انسان را به خدا نزدیک و مقرب میسازد، ایمان آوردن به آنچه پیامبران آوردهاند میباشد؛ و عمل صالح نیز که از لوازم ایمان است، انسان را مقرب درگاه خدا میسازد. و کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند، پاداش آنها چند برابر است؛ و به هر نیکی آنها ده برابر تا هفتصد برابر و بیشتر پاداش داده میشود که اندازۀ پاداش آنها را کسی جز خدا نمیداند. (﴿وَهُمۡ فِي ٱلۡغُرُفَٰتِ ءَامِنُونَ﴾) و آنها در منازل بلند و بسیار مرتفع سکونت دارند، و در آنجا در امن و امان و با آرامش خاطر به سر میبرند؛ چون در آن انواع لذتها وجود دارد، و خطر بیرون رفتن از آنجا و یا ناراحت شدن آنان را تهدید نمیکند.
(38) (﴿وَٱلَّذِينَ يَسۡعَوۡنَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا مُعَٰجِزِينَ﴾) و کسانی که برای ابطال آیات ما میکوشند، و آن را تکذیب مینمایند، و در تلاشاند که ما و پیامبران ما را درمانده سازند، و تصور میکنند که خواهند توانست، (﴿أُوْلَٰٓئِكَ فِي ٱلۡعَذَابِ مُحۡضَرُونَ﴾) ایشان در عذاب آتش سوزان احضار خواهند شد، و معبودانشان به ایشان هیچ سودی نمیبخشد.
(39) سپس خداوند دوباره تکرار کرد که (﴿قُلۡ إِنَّ رَبِّي يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَيَقۡدِرُ لَهُۥ﴾) تا فرمودهاش بر آن مترتب گردد که میفرماید: (﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَهُوَ يُخۡلِفُهُۥ﴾) و هر آنچه از نفقههای واجب و مستحب که به خویشاوند یا همسایه یا یتیم یا به فرد بینوایی و یا به غیر آنان بدهید، خداوند جای آن را پر میکند. پس گمان نبرید که بخشیدن و انفاق کردن، روزی را کم میکند؛ بلکه خداوند وعده داده که جای آن را پر نماید، (﴿وَهُوَ خَيۡرُ ٱلرَّٰزِقِينَ﴾) و خداوند بهترین روزی دهندگان است. پس، از او طلب روزی کنید و با استفاده از اسبابی که شما را بدان امر نموده در پی روزی تلاش نمایید.
(40) (﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا﴾) و روزی که خداوند کسانی را که غیر از او را پرستش میکردهاند و آنچه را که میپرستیدهاند، از قبیل: ملائکه و غیره، جملگی را گرد میآورد، (﴿ثُمَّ يَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ﴾) سپس در قالب سرزنش کسانی که فرشتگان را پرستش کردهاند به فرشتگان میگوید: (﴿أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ﴾) آیا اینان شما را پرستش میکردهاند؟ پس، از عبادت و پرستش آنان تبرّی میجویند
(41) و (﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ﴾) میگویند: تو پاک و منزهی از اینکه شریک یا همتایی داشته باشی. (﴿أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم﴾) تو یار و یاور مایی، و میان ما و آنها هیچ دوستی و مودّتی وجود ندارد، ما به سرپرستیِ تو نیازمندیم و چارهای نداریم جز اینکه یاور ما باشی. پس چگونه کسی دیگر را دعوت مینماییم تا ما را پرستش کند؟ و یا چگونه صلاحیت داریم که شریک و انباز تو باشیم؟! (﴿بَلۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّ﴾) بلکه این مشرکان، شیطانها را پرستش میکردند، و شیاطین آنها را به پرستش ما یا پرستش دیگر چیزها دستور میدادند، و ایشان از آنها پیروی میکردند. و اطاعت از شیطانها به مثابۀ پرستش آنهاست؛ چون عبادت همان طاعت است. همان طور که خداوند خطاب به همۀ کسانی که چیزهایی را شریک او میسازند گفته است: ﴿أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ وَأَنِ ٱعۡبُدُونِيۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ﴾ ای فرزندان آدم! آیا از شما عهد نگرفتم که شیطان را پرستش نکنید، چرا که او دشمن آشکار شما میباشد؟ و مرا بپرستید، این است راه راست. (﴿أَكۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ﴾) و بیشترشان به آنها ایمان داشتهاند؛ یعنی جنها را تصدیق کرده، و فرمانبردارشان بودهاند؛ چون ایمان یعنی تصدیقی که موجب فرمانبرداری و اطاعت میشود.
(42) وقتی که از آنها اظهار بیزاری میکنند خداوند متعال خطاب به آنان میفرماید: (﴿فَٱلۡيَوۡمَ لَا يَمۡلِكُ بَعۡضُكُمۡ لِبَعۡضٖ نَّفۡعٗا وَلَا ضَرّٗا﴾) امروز هیچ یک از شما نمیتواند برای دیگری سود و زیانی داشته باشد، چرا که روابط شما قطع گردیده است. (﴿وَنَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ﴾) و به کسانی که با کفر ورزیدن و انجام گناهان بر خویشتن ستم کردهاند ـبعد از آنکه آنها را وارد جهنّم میکنیم ـ میگوییم: (﴿ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلنَّارِ ٱلَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ﴾) طعم عذابی را بچشید که آن را دروغ میانگاشتید. پس امروز شما آن عذاب را با چشمهای خود مشاهده میکنید، و به سزای تکذیب و دروغ انگاشتناش و فرار نکردن از اسباب آن، وارد آن میشوید.
(43) خداوند از حالت مشرکان خبر میدهد بدانگاه که آیات روشنگر خداوند و دلایل آشکار و حجتهای قاطع او به نزد آنها میآید؛ آیاتی که بر هر خیر و خوبی راهنمایی مینماید و از هر شری باز میدارد، و بزرگترین نعمتی بود که به نزدشان آمد و میبایست به آن ایمان آورند و آن را تصدیق نمایند و فرمان برند؛ اما آنها عکس آنچه که میبایست انجام دهند انجام دادند، و کسی که آیات خدا را آورد تکذیب کردند و گفتند: (﴿مَا هَٰذَآ إِلَّا رَجُلٞ يُرِيدُ أَن يَصُدَّكُمۡ عَمَّا كَانَ يَعۡبُدُ ءَابَآؤُكُمۡ﴾) او مردی است که میخواهد شما را از آنچه پدرانتان پرستش میکردهاند باز دارد؛ یعنی این پیامبر که شما را به یگانه پرستی فرا میخواند، هدفش این است که سنّتها و عادات پدرانتان را رها کنید؛ پدرانی که آنها را بزرگ میدارید و دنباله رو آنان میباشید. پس آنها حق را به خاطر تبعیت از روش گمراهان رد کردند و نپذیرفتند، و دلیل و شبههای برای این عمل خود ارائه ندادند. این چه دلیل و شبههای است که هنگامی که پیامبران برخی از گمراهان را به پیروی از حق دعوت نمودند ادعا کردند که این، راه برادران و نیاکانشان است؟! البته اگر دقت شود [به این نتیجه میرسیم] هرگاه حقی رد شده باشد، یگانه دلیلی که رد کنندگان به آن استناد کردهاند، اقوال و گفتههای گمراهان از قبیل: مشرکان، دهریها، فلاسفه و صابئان و ملحدین بوده است. و اینها الگوی هر کسی هستند که حق را نمیپذیرد، و تا قیامت اینگونه است. مشرکین که کار پدرانشان را الگوی خود گرداندند و آن را وسیلهای برای دفع آنچه پیامبران آوردند قرار دادند، از حق انتقاد به عمل آوردند و به آن طعنه زدند، (﴿وَقَالُواْ مَا هَٰذَآ إِلَّآ إِفۡكٞ مُّفۡتَرٗى﴾) و گفتند: این قرآن، دروغی است که این مرد خودش آن را بر ساخته است. (﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمۡ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِينٞ﴾) و کافران دربارۀ حق چون به آنان برسد میگویند: این جادویی است آشکار. و آنها اینگونه حق را تکذیب میکردند و بیخردان را گول میزدند.
(44) وقتی خداوند متعال دلایلی را بیان کرد که آنها برای رد کردن و نپذیرفتن حق ارائه دادند، فرمود: اینها حتی به عنوان شبهه نیز پذیرفته نمیشوند، گذشته از اینکه حجت و دلیل باشند، و فرمود: اگر آنها بخواهند حجت و دلیلی بیاورند، هیچ مستندی ندارند: (﴿وَمَآ ءَاتَيۡنَٰهُم مِّن كُتُبٖ يَدۡرُسُونَهَا﴾) و به آنان کتابهایی ندادهایم تا آن را بخوانند و منبع استناد آنها باشند. (﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَيۡهِمۡ قَبۡلَكَ مِن نَّذِيرٖ﴾) و پیش از تو به سوی آنان هیچ هشدار دهندهای نفرستادیم تا گفتهها و حالات او را برای خود دلیل قرار دهند، و آنچه را که تو آوردهای رد کنند. پس آنها دانشی ندارند.
(45) سپس خداوند آنها را از سرنوشت امّتهای تکذیب کنندۀ قبل از اینها برحذر داشت و فرمود: (﴿وَكَذَّبَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَمَا بَلَغُواْ مِعۡشَارَ مَآ ءَاتَيۡنَٰهُمۡ﴾) و کسانی که پیش از آنان بودند آیات و کتابهای آسمانی را تکذیب کردند؛ و اینها که هم اکنون مورد خطاب هستند، به یک دهم قوت و قدرتی که به آنها داده بودیم نرسیدهاند، (﴿فَكَذَّبُواْ رُسُلِيۖ فَكَيۡفَ كَانَ نَكِيرِ﴾) و آنها پیامبران مرا تکذیب کردند، پس بنگر که چگونه کیفرشان دادم. خداوند از کیفرهایی که به آنها داده ما را آگاه کرده است؛ برخی را غرق نمود، و برخی را با زمین لرزه هلاک کرد، و برخی از آنان را به وسیلۀ باد عقیم نابود کرد، و بعضی به وسیلۀ صدای تند و وحشتناک نابود گشتند، و برخی در دل زمین فرو رفتند، و برخی را نیز از آسمان سنگباران کرد. پس بپرهیزید ای تکذیب کنندگان از اینکه به تکذیب خود ادامه دهید که آنگاه خداوند شما را همانگونه کیفر میدهد و گرفتار عذاب میسازد که ملتهای گذشته را کیفر داد.
(46) (﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَعِظُكُم بِوَٰحِدَةٍ﴾) ای پیامبر! به این تکذیب کنندگان که حق را تکذیب و آن را مورد عیب جویی قرار میدهند، و حامل آن را نیز طعنه میزنند، بگو: من شما را فقط به یک خصلت نصیحت میکنم، و شما را به آن راهنمایی مینمایم که آن را در پیش بگیرید؛ و آنچه شما را بدان میخوانم، راهی میانه و دادگرانه است؛ و شما را به این فرا نمیخوانم که از سخن من پیروی کنید. من نمیگویم گفتۀ خودتان را بدون سبب رها کنید، [بلکه از روی فکر و اندیشه از آن دست بردارید]. و آنچه شما را به آن فرا میخوانم این است: (﴿أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثۡنَىٰ وَفُرَٰدَىٰ﴾) که با همّت و نشاط و اراده، برای پیروی از حقیقت و درستی و یگانه پرستی به پا خیزید و با همدیگر بنشینید و در این باره به گفتگو بپردازید؛ و به تنهایی در این مورد فکر کنید، و هریک خویشتن را مورد خطاب قرار دهد. و به تنهایی یا دو نفر دو نفر برای خدا برخیزید، و اندیشۀ خود را به کار بندید، و در احوال پیامبرتان فکر کنید که آیا این پیامبر دیوانه است، و در سخن و هیئت و صفت او دیوانگی وجود دارد؟ یا اینکه او پیامبری راستگوست که شما را از آنچه به زیانتان است برحذر میدارد، و شما را از عذاب سختی که پیش رو دارید میترساند؟ پس اگر کافران این موعظه و اندرز را پذیرفتند و آن را به کار گرفتند، برای آنها بیش از دیگران مشخص و روشن خواهد شد که پیامبر دیوانه نیست؛ چون هیئت او مانند هیئت دیوانگان نمیباشد، و مانند دیوانهها حالتهایی چون خفگی و نگاه حیرت زده به او دست نمیدهد، بلکه او دارای بهترین حالتهاست، و حرکاتش بسیار بزرگوارانه میباشد، و او از همۀ مخلوقات از نظر ادب و وقار و فروتنی بالاتر و کاملتر است، و چنین ادب و وقاری جز شایستۀ مردان خردمند نمیباشد؛ و هرگاه آنها در سخنِ شیوا و فصیح او بنگرند، کلماتش را زیبا مییابند که دلها را سرشار از آرامش و ایمان مینماید، و نفسها را تزکیه و دلها را پاک میگرداند؛ سخنانی که آدمی را به اخلاق نیک وا میدارد، و از زشتیها دور میگرداند. و متوجه خواهند شد که سخنش آنچنان متین و شیرین است که از هیبت و بزرگداشت آن چشمها به وی خیره میشوند. پس آیا این چنین سخنانی، با یاوه گویی و هذیان دیوانگان و عربده کشیدن آنها مشابهتی دارد؟! پس هر کس در حالات پیامبر تفکّر کند و هدفش این باشد که بداند آیا او پیامبر خداست یا نه -خواه این فرد به تنهایی یا به همراه کسی دیگر در این مورد بیندیشد- به یقین باور خواهد کرد که او پیامبر برحق و راستگوست، به خصوص افرادی که مخاطب قرآن و همنشین پیامبر هستند، و از همه چیز او آگاه میباشند.
(47) مانعی دیگر که سبب میشود مردم از دعوتگر حق پیروی نکنند آن است که دعوتگر اموال کسانی را بگیرد که دعوتش را میپذیرند، و پاداش و مزد دعوت خویش را از آنها طلب کند. پس خداوند پاک بودن پیامبرش را از چنین چیزی بیان نمود و فرمود: (﴿قُلۡ مَا سَأَلۡتُكُم مِّنۡ أَجۡرٖ﴾) بگو: در برابر پیروی نمودنتان از حق، پاداشی از شما نمیخواهم، (﴿فَهُوَ لَكُمۡ﴾) و اگر به فرض، از شما درخواست پاداش نیز کرده باشم، شما را شاهد میگیرم که آن را نمیخواهم و آن برای خودتان؛ چرا که (﴿إِنۡ أَجۡرِيَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٞ﴾) پاداش و مزد من بر عهدۀ خداوند است، و او به آنچه که به سوی آن فرا میخوانم کاملاً آگاه است. پس اگر من دروغ گفته باشم، او مرا کیفر خواهد داد. و نیز خداوند بر عمل شما گواه است، و آن را برایتان ثبت و ضبط مینماید، سپس شما را بر آن مجازات خواهد کرد.
(48) وقتی دلایلی را که بر صحت حق و پوچ بودن باطل دلالت میکنند بیان نمود، خبر داد که سنت و عادت الهی بر آن است که (﴿يَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ﴾) حق را به جان باطل اندازد، و به وسیلۀ حق، باطل را در هم شکند. حقی که در اینجا خداوند بیان نموده، و به وسیلۀ آن گفتههای تکذیبکنندگان را رد کرده است، مایۀ عبرتی است برای عبرت آموزان، و نشانهایست برای آنهایی که میاندیشند. و همانطور که میبینی، گفتههای تکذیبکنندگان مضمحل گردید، و دروغ و عنادشان روشن شد، و حق آشکار گردید، و باطل از بین رفت، و این بهخاطر بیان و روشنگری (﴿عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ﴾) خداوندی است که دانای پنهانیهاست، و وسوسهها و شبهاتی را که در دلهاست میداند، و حجتهایی را که به وسیلۀ آن با وسوسهها و شبهات مقابله میشود میداند.
(49) پس بندگانش را به آن آگاه مینماید و برایشان بیان میدارد. (﴿قُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ﴾) بگو: حق آشکار و روشن گردیده و چون خورشید نمایان و روشن شده و قدرت آن آشکار شده است، (﴿وَمَا يُبۡدِئُ ٱلۡبَٰطِلُ وَمَا يُعِيدُ﴾) و باطل نابود گشته و از بین رفته، و قدرتش از هم پاشیده است؛ پس نمیتواند چیز جدیدی را آغاز نماید و گذشته را برگرداند.
(50) از آنجا که حق به سبب دعوت پیامبر روشن گردید، و کسانی که آن را تکذیب میکردند حق را به گمراهی متهم نمودند؛ خداوند آنها را از حق خبر داد و برایشان روشن گرداند، و ناتوانی آنها را از رویارویی با حق بیان داشت، و به آنها خبر داد که متهم کردن حق به گمراهی، زیانی به آن نمیرساند، و نمیتواند جلوی آنچه را که پیامبر آورده است بگیرد. و اگر پیامبر گمراه باشد ـ که ایشان بسی از این مسئله پاک و مبرّا هستند، اما بر سبیل تنزل در مجادله و مدارا با خصم ـ به زیان خودش گمراه میشود، و زیان آن فقط به خودش بر میگردد و به دیگران نمیرسد. (﴿وَإِنِ ٱهۡتَدَيۡتُ﴾) و اگر من راهیاب باشم، به قدرت و توان خودم نیست، بلکه هدایت من بدان سبب است که (﴿يُوحِيٓ إِلَيَّ رَبِّيٓ﴾) چیزهایی از پروردگارم به من وحی میگردد. پس جوهرۀ هدایت من، وحی الهی است، همانطور که محور هدایت دیگران نیز میباشد. بیگمان، پروردگارم، (﴿سَمِيعٞ قَرِيبٞ﴾) همۀ گفتهها و صداها را میشنود؛ و هر کس او را بخواند و از او بخواهد و وی را بندگی کند، او به وی نزدیک است.
(51) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ﴾) ای پیامبر! و ای کسی که در جای ایشان قرار گرفتهای! اگر حالت این تکذیب کنندگان را ببینی ـ (﴿إِذۡ فَزِعُواْ﴾) آنگاه که عذاب را، و آنچه را که پیامبران از آن خبر داده، و آنچه را که تکذیب کردهاند ببینند، به وحشت میافتند ـ حالتی وحشتناک و منظرهای هولناک را خواهی دید. و این زمانی است که به عذاب گرفتار میشوند. (﴿فَلَا فَوۡتَ﴾) پس آنها راه گریزی ندارند، (﴿وَأُخِذُواْ مِن مَّكَانٖ قَرِيبٖ﴾) و از مکانی نزدیک گرفتار میشوند؛ یعنی گرفتار شدنشان از محل عذاب دور نیست؛ بلکه آنها گرفته شده، سپس در آتش انداخته میشوند.
(52) (﴿وَقَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِهِۦ﴾) و در این حالت خواهند گفت: به خداوند ایمان آورده، و آنچهرا که تکذیب کردهایم تصدیق میکنیم. ولی (﴿وَأَنَّىٰ لَهُمُ ٱلتَّنَاوُشُ مِن مَّكَانِۢ بَعِيدٖ﴾) چگونه دسترسی به ایمان، از راهی دور ممکن است؟! فاصلۀ زیادی میان آنها و ایمان حایل گشته، و رسیدن به ایمان در آن حالت غیر ممکن است؛ و اگر آنها به موقع ایمان میآوردند، ایمانشان پذیرفته میشد. (﴿وَقَدۡ كَفَرُواْ بِهِۦ مِن قَبۡلُۖ وَيَقۡذِفُونَ﴾) ولی آنها پیش از این به آن کفر ورزیدند.
(53) ((بِٱلۡغَيۡبِ مِن مَّكَانِۢ بَعِيدٖ﴾) و از مکانی دور، غیب را با باطل خود هدف قرار میدهند تا حق را نابود کنند؛ اما راهی برای رسیدن به این هدف نیست، همانطور که فردی که از دور تیر اندازی میکند، به هدف نمیزند. پس امکان ندارد که باطل بر حق چیره شود یا آن را دور نماید، بلکه باطل زمانی قدرت خواهد داشت که حق در میان نباشد؛ اما هر گاه حق آشکار گردد و به مقابلۀ با باطل بپردازد، آن را نابود و ریشهکن خواهد کرد.
(54) (﴿وَحِيلَ بَيۡنَهُمۡ وَبَيۡنَ مَا يَشۡتَهُونَ﴾) و میان آنها و لذتهایی که میخواستند، و فرزندان و اموال و لشکریانشان جدایی افکنده شد؛ و آنها با اعمال خود تنها میمانند، همانطور که تنهایی به دنیا آمدند، و نعمتهایی را که به آنان داده شده بود پشت سر خود میگذارند. (﴿كَمَا فُعِلَ بِأَشۡيَاعِهِم مِّن قَبۡلُ﴾) همانطور که با امّتهای گذشته -بدانگاه که هلاک شدند- چنین عمل گردید؛ و میان آنها و آنچه دوست داشتند، جدایی افکنده شد. (﴿إِنَّهُمۡ كَانُواْ فِي شَكّٖ مُّرِيبِۢ﴾) بدون شک، آنها در شکی بزرگ بودند که همواره در دلهایشان اضطراب و تردید را به وجود میآورد. پس ایمان نیاوردند و بر نگشتند آنگاه که از آنها خواسته شد از بدیها برگردند و توبه نمایند. پایان تفسیر سوره سبأ. شکر و سپاس و منت و فضل برای خداست؛ اوست یاری رسان؛ بر او باید توکل نمود و به او تکیه و اعتماد داشت.