(1) در اینجا خداوند متعال برای اثبات وحدانیت خویش در صفات الوهیت و ربوبیت، به فرشتگان بزرگواری قسم یاد میکند که در حالت عبادت هستند و کارهایی را به فرمان خدا انجام میدهند که به آنان محول شده است. پس فرمود: (﴿وَٱلصَّٰٓفَّٰتِ صَفّٗا﴾) قسم به فرشتگانی که در خدمت پروردگارشان صف بستهاند.
(2) (﴿فَٱلزَّٰجِرَٰتِ زَجۡرٗا﴾) و قسم به آن دسته از فرشتگان که ابرها و غیره را به فرمان خدا میرانند.
(3) (﴿فَٱلتَّٰلِيَٰتِ ذِكۡرًا﴾) و قسم به فرشتگانی که کتاب خدا را تلاوت میکنند.
(4) پس، از آنجا که فرشتگان دارای چنین حالتی هستند که خداوند آن را بیان نمود؛ یعنی پروردگارشان را عبادت میکنند و در خدمت او هستند و به اندازۀ یک چشم به هم زدن از فرمان وی سرپیچی نمیکنند، خداوند به آنها قسم خورد که او به تنهایی معبود به حق است: (﴿إِنَّ إِلَٰهَكُمۡ لَوَٰحِدٞ﴾) بیگمان، معبودتان یکی است که در الوهیّت شریکی ندارد. پس تنها و خالصانه او را دوست بدارید و فقط از او بترسید و فقط به او امیدوار باشید و عبادت را تنها برای او انجام دهید.
(5) (﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَا وَرَبُّ ٱلۡمَشَٰرِقِ﴾) او این مخلوقات را آفریده و به آنها روزی میدهد و آنها را رام ساخته است. پس همان طور که در آفرینش اینها شریکی ندارد، در الوهیّت نیز شریکی ندارد. در بسیاری مواقع خداوند توحید الوهیّت را درکنار توحید ربوبیّت ذکر مینماید؛ چون توحید ربوبیّت بر توحید الوهیّت دلالت میکند. و حتی مشرکانی نیز که در عبادت برای خدا شریک قرار داده بودند، به توحید ربوبیت اقرار کرده بودند، به همین جهت خداوند متعال با همان چیزی که بدان اقرار کرده بودند، آنان را به چیزی ملزم نمود که انکارش میکردند.
(6) خداوند مشرقها را بهطور ویژه بیان کرد، چون بر مغربها دلالت میکند، و یا اینکه محل برآمدن و مشرقِ ستارگانی هستند که به بیان آنها خواهد پرداخت. بنابراین فرمود: (﴿إِنَّا زَيَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡيَا بِزِينَةٍ ٱلۡكَوَاكِبِ وَحِفۡظٗا مِّن كُلِّ شَيۡطَٰنٖ مَّارِدٖلَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾) خداوند در مورد ستارگان دو فایده بیان کرده است: یکی اینکه ستارگان زینتبخش آسمان هستند؛ چون اگر ستارگان نبودند، آسمان تاریک و بینور میشد. امّا خداوند آسمان را به وسیلۀ ستارگان زینت داده است تا گوشههای آسمان روشن گردد و سیمای آن زیبا شود، و در تاریکیهای دریا و خشکی مردم به وسیلۀ ستارهها راهیاب شوندکه منافعی دیگر از این رو برای مردم به دست میآید. دوم پاسداری آسمان و حفاظت آن از هر شیطان سرکشی است که به سبب سرکشیاش به ملاء اعلی میرود تا به خبرهای آنان گوش دهد. ملاء اعلی، فرشتگان هستند. پس وقتی شیطانها به سخنان آنها گوش بدهند، (﴿وَيُقۡذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٖ﴾) از هر سو به وسیلۀ شهابها سنگباران میشوند. و این کار برای آن است تا آنها طرد گردند، و از گوش دادن به سخنان فرشتگان رانده شوند.
(7) خداوند مشرقها را بهطور ویژه بیان کرد، چون بر مغربها دلالت میکند، و یا اینکه محل برآمدن و مشرقِ ستارگانی هستند که به بیان آنها خواهد پرداخت. بنابراین فرمود: (﴿إِنَّا زَيَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡيَا بِزِينَةٍ ٱلۡكَوَاكِبِ وَحِفۡظٗا مِّن كُلِّ شَيۡطَٰنٖ مَّارِدٖلَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾) خداوند در مورد ستارگان دو فایده بیان کرده است: یکی اینکه ستارگان زینتبخش آسمان هستند؛ چون اگر ستارگان نبودند، آسمان تاریک و بینور میشد. امّا خداوند آسمان را به وسیلۀ ستارگان زینت داده است تا گوشههای آسمان روشن گردد و سیمای آن زیبا شود، و در تاریکیهای دریا و خشکی مردم به وسیلۀ ستارهها راهیاب شوندکه منافعی دیگر از این رو برای مردم به دست میآید. دوم پاسداری آسمان و حفاظت آن از هر شیطان سرکشی است که به سبب سرکشیاش به ملاء اعلی میرود تا به خبرهای آنان گوش دهد. ملاء اعلی، فرشتگان هستند. پس وقتی شیطانها به سخنان آنها گوش بدهند، (﴿وَيُقۡذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٖ﴾) از هر سو به وسیلۀ شهابها سنگباران میشوند. و این کار برای آن است تا آنها طرد گردند، و از گوش دادن به سخنان فرشتگان رانده شوند.
(8) خداوند مشرقها را بهطور ویژه بیان کرد، چون بر مغربها دلالت میکند، و یا اینکه محل برآمدن و مشرقِ ستارگانی هستند که به بیان آنها خواهد پرداخت. بنابراین فرمود: (﴿إِنَّا زَيَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡيَا بِزِينَةٍ ٱلۡكَوَاكِبِ وَحِفۡظٗا مِّن كُلِّ شَيۡطَٰنٖ مَّارِدٖلَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾) خداوند در مورد ستارگان دو فایده بیان کرده است: یکی اینکه ستارگان زینتبخش آسمان هستند؛ چون اگر ستارگان نبودند، آسمان تاریک و بینور میشد. امّا خداوند آسمان را به وسیلۀ ستارگان زینت داده است تا گوشههای آسمان روشن گردد و سیمای آن زیبا شود، و در تاریکیهای دریا و خشکی مردم به وسیلۀ ستارهها راهیاب شوندکه منافعی دیگر از این رو برای مردم به دست میآید. دوم پاسداری آسمان و حفاظت آن از هر شیطان سرکشی است که به سبب سرکشیاش به ملاء اعلی میرود تا به خبرهای آنان گوش دهد. ملاء اعلی، فرشتگان هستند. پس وقتی شیطانها به سخنان آنها گوش بدهند، (﴿وَيُقۡذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٖ﴾) از هر سو به وسیلۀ شهابها سنگباران میشوند. و این کار برای آن است تا آنها طرد گردند، و از گوش دادن به سخنان فرشتگان رانده شوند.
(9) (﴿دُحُورٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ وَاصِبٌ﴾) برای آنان عذاب همیشگی است که برایشان آماده شده است، چون از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردهاند.
(10) اگر خداوند استثنایی قایل نمیشد، این بیانگر آن بود که آنها به هیچ چیزی گوش نمیکنند، امّا فرمود: (﴿إِلَّا مَنۡ خَطِفَ ٱلۡخَطۡفَةَ﴾) مگر آن دسته از شیاطین سرکش که سخنی را مخفیانه و دزدکی گوش کنند و بربایند، (﴿فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ ثَاقِبٞ﴾) پس آنگاه شعلهای سوزاننده به دنبالش میافتد. گاهی قبل از آنکه شیطان سخن را به نزد دوستانش برساند، شعلۀ آتشین او را فرا میگیرد و خبر آسمانی به کسی نمیرسد. و گاهی موفق میشود قبل از آن که شعلۀ آتشین به او برسد خبر را برساند. پس در چنین حالتی صد دروغ را با آن خبر راست درمیآمیزند.
(11) وقتی این مخلوقات بزرگ را بیان کرد فرمود: (﴿فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ﴾) از کسانی که منکر زنده شدن پس از مرگ هستند بپرس، (﴿أَهُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا﴾) آیا به وجود آوردن اینها پس از مرگشان سختتر و دشوارتر است؟ (﴿أَم مَّنۡ خَلَقۡنَآ﴾) یا چیزهایی از این مخلوقات که آفریدهایم؟ پس باید آنها اقرار کنند که آفرینش آسمانها و زمین از آفریدن مردم بزرگتر است. پس در این وقت بر آنها لازم است که به زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز اقرار کنند، بلکه اگر به خودشان بازگردند و در وجود خود فکر کنند، خواهند دانست که آفرینش اولیۀ آنها از گلی چسبنده، بسی سختتر و دشوارتر است از پدید آوردن آنها پس از مرگشان. بنابراین فرمود: (﴿إِنَّا خَلَقۡنَٰهُم مِّن طِينٖ لَّازِبِۢ﴾) ما آنها را از گل چسبندهای آفریدهایم؛ یعنی گِل قوی و سخت. همچنانکه میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ﴾ و انسان را از گلی خشک مانند گل سفال آفریدهایم.
(12) (﴿بَلۡ عَجِبۡتَ﴾) امّا تو ای پیامبر! یا ای انسان! از تکذیب کسی که زنده شدن پس از مرگ را انکار میکند ـ بعد از آنکه نشانههای بزرگ و دلایل درست را به آنها نشان دادم ـ تعجب میکنی، و این یک حقیقتاً جای تعجب میباشد. چون زنده شدن پس از مرگ، چیزی نیست که بتوان انکارش کرد. (﴿وَيَسۡخَرُونَ﴾) و عجیبتر از انکارشان این است که آنها کسی را که خبر زنده شدن پس از مرگ را میدهد، مسخره میکنند. آنها فقط به انکار بسنده نکردند، بلکه اضافه بر انکار، سخن حق را به مسخره گرفتند.
(13) (﴿وَإِذَا ذُكِّرُواْ﴾) و از جمله کارهای عجیب آنان یکی این است که آنها هرگاه پند داده شوند و به چیزی یادآور گردند که آن را در فطرت و عقلهایشان میشناسند، (﴿لَا يَذۡكُرُونَ﴾) آن را به یاد نمیآورند. اگر از روی جهالت و نادانی چنین میکنند، این از روشنترین دلیل بر شدّت کودنی و حماقت آنها است؛ زیرا آنها چیزی را به یاد نمیآورند که در سرشت آنها قرار دارد، و از نظر عقل مشخص و روشن است و اشکالی در آن نیست. و اگر از روی تجاهل چنین میکنند، پس این عجیبتر است.
(14) و نیز این هم عجیب است که هرگاه دلایل بر آنها اقامه شود و به نشانههایی تذکر داده شوند که مردان بزرگ و خردمند آن را میپذیرند، اینها آن چیزها را مورد تمسخر قرار داده و از آن تعجب میکنند.
(15) و این هم عجیب است که وقتی سخن حق نزد آنها آمد، به آن گفتند: (﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِينٌ﴾) این جز جادویی آشکار نیست. پس آنها برترین و بزرگترین چیز را که حق است، در مقام و جایگاه حقیرترین و بیارزشترین چیز قرار دادند.
(16) و از جمله چیزهای عجیب یکی این است که آنها قدرت پروردگار آسمانها و زمین را، با قدرت انسانی که از همه جهات ناقص است، قیاس میکنند. آنها از روی انکار و بعید دانستن گفتند: (﴿أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ أَوَ ءَابَآؤُنَا ٱلۡأَوَّلُونَ﴾) آیا هنگامی که مُردیم و تبدیل به استخوان گشتیم، زنده گردانده میشویم؟ و آیا پدران و نیاکان گذشتۀ ما هم زنده میگردند؟
(17) (﴿أَوَ ءَابَآؤُنَا ٱلۡأَوَّلُونَ﴾) و آیا پدران و نیاکان گذشتۀ ما هم زنده میگردند؟
(18) و از آنجا که این تمام دلیل و فکری بود که آنها داشتند، خداوند به پیامبرش دستور داد تا به آنها پاسخی بدهد که بهطور ضمنی مشتمل بر هشدار آنان نیز باشد. پس فرمود: (﴿قُلۡ نَعَمۡ﴾) بگو: بلی! نه تنها شما پس از مرده شدن زنده خواهید شد، بلکه پدران گذشتهتان هم زنده خواهند شد. (﴿وَأَنتُمۡ دَٰخِرُونَ﴾) و شما خوار و زبون خواهید بود، و نمیتوانید امتناع ورزید و از قدرت الهی سرپیچی کنید.
(19) (﴿فَإِنَّمَا هِيَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ﴾) زنده شدن پس از مرگ تنها یک صدا است که اسرافیل در صور میدمد، (﴿فَإِذَا هُمۡ يَنظُرُونَ﴾) که ناگهان آنان از قبرهایشان برمیخیزند و نگاه میکنند، و همانند آفرینش آغازین با همۀ اعضای خود بلند میشوند درحالی که لخت هستند و ختنه نشدهاند. و در این حالت اظهار ندامت و پشیمانی میکنند و احساس خواری و زیانمندی مینمایند و فریاد و واویلا سر میدهند و آرزوی مرگ و نابود شدن را میکنند.
(20) (﴿وَقَالُواْ يَٰوَيۡلَنَا هَٰذَا يَوۡمُ ٱلدِّينِ﴾) و میگویند: این روز حساب است؛ روزی که آدمی بر اعمالش جزا داده میشود. پس آنها به آنچه که در دنیا مسخرهاش میکردند اعتراف و اقرار مینمایند.
(21) و به آنها گفته میشود: (﴿هَٰذَا يَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِ﴾) این روز داوری است نسبت به حقوقی که میان بندگان و پروردگارشان وجود دارد و حقوقی که میان خود بندگان و سایر مخلوقات وجود دارد.
(22) وقتی که در روز قیامت حاضر شوند، و آنچه را تکذیب میکنند مشاهده نمایند، و آنچه را که مسخره میکنند ببینند، آنگاه دستور داده میشود تا اینها را به جهنّم ببرند؛ جهنّمی که آن را دروغ میانگاشتند. پس گفته میشود: (﴿ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ﴾) کسانی را که با کفر ورزیدن و ارتکاب شرک و گناهان بر خود ستم کردهاند، (﴿وَأَزۡوَٰجَهُمۡ﴾) و همکیشانشان را که اعمالشان از نوع اعمال آنهاست، اهل هر نوع معصیتی با هم جمع میشوند.
(23) (﴿وَمَا كَانُواْ يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾) و بتها و همتایانی را که ستمکاران ادعا میکردند که گویا آنها شریک خدا هستند و به جای خدا پرستش میکردند، همه را جمع آوری کنید، (﴿فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِيمِ﴾) آنگاه آنان را به راه جهنّم رهنمون شوید؛ یعنی با درشتی و سختی آنها را به سوی جهنّم حرکت دهید.
(24) و بعد از آنکه مقرّر گردید که به جهنّم بروند، و میدانند که آنها اهل سرای هلاکت هستند، گفته میشود: (﴿وَقِفُوهُمۡ﴾) قبل از اینکه آنان را به جهنّم برسانید، آنها را نگاه دارید، (﴿إِنَّهُم مَّسُۡٔولُونَ﴾) زیرا بیگمان آنها از چیزی که در دنیا دروغش میپنداشتند باید مورد پرسش قرار گیرند تا دروغگویی و رسوایی آنها برای همۀ مردم آشکار گردد.
(25) پس به آنها گفته میشود: (﴿مَا لَكُمۡ لَا تَنَاصَرُونَ﴾) امروز چه بر سر شما آمده است که یکدیگر را یاری نمیکنید، بعد از آنکه در دنیا ادعا نمودید معبودهایتان عذاب را از شما دفع خواهند کرد و به فریادتان میرسند و برای شما در نزد خدا شفاعت خواهند کرد؟ آنها به این سؤال پاسخ نمیدهند، چون ذلّت و خواری آنها را فرا گرفته است، و در برابر عذاب جهنّم تسلیم شدهاند، و دچار ترس و سرافکندگی و نا امیدی گشتهاند، پس سخن نمیگویند.
(26) (﴿بَلۡ هُمُ ٱلۡيَوۡمَ مُسۡتَسۡلِمُونَ﴾) بلکه آنها در این روز کاملاً مطیع و خوارند، و هر یک تسلیم است و یاوری ندارد.
(27) وقتی آنها و همراهان و معبودهایشان جمع شده و به سوی جهنّم پیش برده شدند، نگاه داشته میشوند و مورد سؤال واقع میگردند و پاسخ نمیدهند، بلکه رو به همدیگر مینمایند و بخاطر گمراهی و گمراهگری، یکدیگر را سرزنش میکنند.
(28) پس پیروان به سران میگویند: (﴿إِنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَأۡتُونَنَا عَنِ ٱلۡيَمِينِ﴾) شما با قدرت و زور نزد ما آمدید و ما را گمراه کردید؛ اگر شما نبودید، ما ایمان میآوردیم.
(29) (﴿قَالُواْ﴾) آنها میگویند: (﴿بَل لَّمۡ تَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ﴾) بلکه شما همواره مشرک بودید و ایمان نیاوردید، همان طور که ما مشرک بودیم. پس چه چیزی شما را بر ما برتری داد؟ و چه چیزی ایجاب میکند که شما ما را سرزنش کنید؟
(30) (﴿وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيۡكُم مِّن سُلۡطَٰنِۢ﴾) و ما هیچ قدرت و سلطهای بر شما نداشتیم تا شما را مجبور به کفر ورزیدن کنیم، (﴿بَلۡ كُنتُمۡ قَوۡمٗا طَٰغِينَ﴾) بلکه خودتان گروهی بودید که از حق تجاوز کردید.
(31) (﴿فَحَقَّ عَلَيۡنَا قَوۡلُ رَبِّنَآۖ إِنَّا لَذَآئِقُونَ﴾) پس بر ما و بر شما و بر همه گفتۀ پروردگارمان لازم آمد مبنی بر اینکه باید عذاب را بچشیم؛ یعنی تقدیر الهی بر ما و شما محقّق گشت، و ما و شما عذاب را خواهیم چشید و در کیفر مشترک خواهیم بود.
(32) (﴿فَأَغۡوَيۡنَٰكُمۡ إِنَّا كُنَّا غَٰوِينَ﴾) بنابراین شما را به راهی که خود بر آن بودیم فرا خواندیم، و راه ما گمراهی بود، و شما هم پذیرفتید. پس ما را سرزنش نکنید، بلکه خودتان را ملامت نمایید.
(33) خداوند متعال میفرماید: (﴿فَإِنَّهُمۡ يَوۡمَئِذٖ فِي ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِكُونَ﴾) به راستی آنها در روز قیامت در عذاب شریک خواهند بود، گرچه عذاب آنها برحسب جرمشان متفاوت است.
(34) همانطور که در دنیا در کفرورزیدن اشتراک داشتند، در آخرت و در سزای آن نیز مشترک خواهند بود. بنابراین فرمود: (﴿إِنَّا كَذَٰلِكَ نَفۡعَلُ بِٱلۡمُجۡرِمِينَ﴾) ما با گناهکاران چنین میکنیم.
(35) سپس بیان کرد که گناهورزی آنان به اوج رسیده و از حد گذشته است. پس فرمود: (﴿إِنَّهُمۡ كَانُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ﴾) آنان چنان بودند که وقتی به آنها گفته میشد جز خدا معبود به حقّی نیست، و به یگانهپرستی و معبود قرار ندادن غیر خداوند فرمان داده شدند، (﴿يَسۡتَكۡبِرُونَ﴾) از روی خود بزرگ بینی از آن سر باز زدند، و از کسانی که پیام توحید را آورده بودند، از روی تکبّر روی برتافتند.
(36) و در مخالفت با آن میگفتند: (﴿أَئِنَّا لَتَارِكُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ﴾) آیا معبودهای خویش را -که همواره ما و پدرانمان آنها را پرستش میکردیم- به خاطر گفتۀ شاعری دیوانه ترک گوییم؟ منظورشان از شاعری دیوانه، محمّد صلی الله علیه وسلم بود. پس آنها به رویگردانی از او و تکذیب کردنش بسنده نکردند، بلکه ظالمانهترین حکم را در حق او نمودند، و او را شاعری دیوانه قرار دادند، در حالی که میدانستند او شعر را نمیداند و حالت شعر و شعرا را نمیشناسد، و او از همۀ خلق خدا عاقلتر است و رای و فکر بزرگتری دارد.
(37) بنابراین خداوند متعال با رد گفتۀ آنها فرمود: (﴿بَلۡ جَآءَ بِٱلۡحَقِّ﴾) بلکه محمّد صلی الله علیه وسلم به حق آمده، و شریعت و کتابی را که آورده است حق میباشد، (﴿وَصَدَّقَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾) و آمدن وی پیامبران را تصدیق نمود. پس اگر او نمیآمد، پیامبران راستگو نبودند. بنابراین او نشانه و معجزهای است برای هر پیامبری که قبل از او بوده است؛ چون پیامبران آمدن او را خبر و مژده دادهاند، و خداوند از آنها عهد و پیمان گرفت که اگر محمّد به میانشان آمد، به او ایمان بیاورند و وی را یاری کنند. و پیامبران این وعده را از امّتهای خود گرفته بودند. پس وقتی که محمّد صلی الله علیه وسلم آمد، پیامبرانِ پیش از خود را تصدیق نمود، و دروغگویی مخالفان پیامبران روشن گردید. بنابراین اگر پیامبر نمیآمد، راستگویی سایر پیامبران زیر سؤال میرفت. و نیز او پیامبران گذشته را تصدیق نمود، زیرا چیزهایی را آورد که پیامبران آورده بودند، و به چیزهایی دعوت داد که آنها به آن دعوت کرده بودند، و به آنها ایمان آورد و صحّت رسالت و پیامبری و شریعت آنها را تایید نمود.
(38) از آنجا که حرف قبلی آنان که گفتند: «بدون شک ما عذاب را خواهیم چشید» از سوی آنان صادر شده بود، احتمال صدق و خطا را داشت؛ خداوند متعال از جانب خود سخنی را مطرح کرد که جز صدق و یقین هیچ احتمال دیگری از آن نمیرود، به همین جهت فرمود: (﴿إِنَّكُمۡ لَذَآئِقُواْ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَلِيمِ﴾) شما قطعاً عذاب دردناک را خواهید چشید.
(39) (﴿وَمَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾) و چشاندن عذاب دردناک به شما جز در برابر کارهایی که میکردید نیست. پس ما بر شما ستم نکردهایم، بلکه در مورد شما به عدالت رفتار نمودهایم. و از آنجا که این خطاب عام است و منظور از آن مشرکین است، خداوند مؤمنان را استثنا کرد:
(40) خداوند متعال میفرماید: (﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ﴾) مگر بندگان مخلص خدا که آنها عذاب دردناک را نمیچشند، چون آنها اعمال را خالصانه برای خدا انجام دادهاند، در نتیجه خداوند هم آنها را به رحمت خویش اختصاص داده و لطف خود را بر آنها ارزانی داشته است.
(41) (﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ رِزۡقٞ مَّعۡلُومٞ﴾) اینان روزیِ معیّن دارند؛ یعنی روزیشان نامعلوم نیست، بلکه روزیِ بزرگی است که مقدار آن را کسی نمیداند.
(42) روزی آنان را با این جمله تفسیر کرد و فرمود: (﴿فَوَٰكِهُ﴾) از انواع میوهها -که مردم از خوردن آن لذّت میبرند و رنگ و طعم آن لذّت بخش است- برخوردارند. (﴿وَهُم مُّكۡرَمُونَ﴾) و ایشان گرامیاند و حقیر و خوار نیستند، بلکه گرامی داشته میشوند و اکرام میگردند. آنها یکدیگر را گرامی میدارند، و فرشتگان آنها را گرامی داشته و از هر دری بر آنها وارد میشوند و آنها را به رسیدن بهترین پاداش تبریک میگویند. و خداوند بزرگوار آنها را گرامی داشته، و انواع خوبیها و نعمتهای معنوی و مادّی را به آنها داده است.
(43) (﴿فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ﴾) یعنی باغهایی که پر ناز و نعمتاند و مایۀ شادمانیاند؛ چون در این باغها چیزهایی هست که هیچ چشمی [تاکنون آنها را] ندیده، و هیچ گوشی [اخبار آن را] نشنیده، و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است. و این باغها از همۀ آنچه که در نعمتهای آن خلل ایجاد کند و از همه ناگواریها سالم میباشند.
(44) و از جمله نشانههای بزرگداشت آنها نزد پروردگارشان و اینکه آنها یکدیگر را گرامی میدارند، این است که آنها (﴿عَلَىٰ سُرُرٖ﴾) بر تختهایی نشستهاند. و آن محلهایی مرتفع و بلند برای نشستن است که با انواع پردهها و پوششهای فاخر و زیبا آراسته شده است، و اهل بهشت با راحتی و آرامش و شادی بر آنها تکیه میزنند، و رو به روی هم مینشینند، و از اینکه گردهم جمع شدهاند لذّت میبرند. و روبهرو قرار گرفتن آنها براین دلالت دارد که دلهایشان نیز (﴿مُّتَقَٰبِلِينَ﴾) روبهروی هم است و نسبت به یکدیگر ادب را رعایت میکنند. بنابراین به یکدیگر پشت نمیکنند و از همدیگر روی برنمیتابند. بلکه این روبهروی هم قرار گرفتن، بر کمال شادی و ادب دلالت دارد.
(45) (﴿يُطَافُ عَلَيۡهِم بِكَأۡسٖ مِّن مَّعِينِۢ﴾) و نوجوانانی که برای خدمت آنها آمادهاند و با نوشیدنیهای لذیذ در جامهای زیبا که بر گرفته شده از شراب نابِ مُهر شده است، در میان آنها به گردش در میآیند.
(46) و این شراب با شرابهای دنیا از هر جهت فرق میکند؛ رنگ آن (﴿بَيۡضَآءَ﴾) سفید است که از بهترین رنگهاست، و طعم آن (﴿لَذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِينَ﴾) لذیذ است که نوشنده، وقتی آن را مینوشد و بعد از آن نیز از آن لذّت میبرد.
(47) و این شراب از بیهوشی و زوال عقل و تلف شدن اموال صاحبش و سر درد و هر نوع ناگواری دور است. بعد از آنکه خداوند متعال طعام و شراب و مجالس آنها را بیان کرد ـ هر چند که تمام نعمتها و تفاصیل آنها در (﴿جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ﴾) داخلاند؛ باغهایی که پر از ناز و نعمت و شادمانیاند.
(48) اما به تفصیل آنها را ذکر نمود تا نفسها بدان مشتاق گردند ـ همسرانشان را ذکر نمود و فرمود: (﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ عِينٞ﴾) و اهل بهشت در کنار خود حورهای زیبایی دارند که بیعیب و نقص هستند و چشمانی درشت و خمار آلود دارند، (﴿قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ﴾) یعنی اینکه آنها فقط به شوهرانشان نگاه میکنند و به دیگران نگاه نمیکنند، چون پاکدامن هستند و به دیگران چشم نمیدوزند، و بدان جهت که همسرانشان زیبا و کامل میباشند، به گونهای که آنان در بهشت هیچ کسی را جز همسرانشان نمیخواهند و فقط به آنان علاقه دارند. و یا اینکه منظور این است که شوهرش به او چشم دوخته، و این بیانگر آن است که زن بهشتی زیبا و کامل است، و زیباییاش باعث شده تا شوهرش نگاهش فقط به او باشد. و منحصر بودن نگاه نیز بر این دلالت دارد که محبّت آنها منحصر به یکدیگر است. و هر دو معنی محتمل درست میباشند. و همۀ اینها بر زیبایی مردان و زنان بهشت دلالت میکند، و بیانگر آن است که آنها یکدیگر را دوست دارند و هیچ کس آرزو نمیکند که به جای همسرش کسی دیگر را داشته باشد. و نیز بر شدّت پاکدامنی همۀ آنها دلالت مینماید. و نیز نشانگر آن است که آنها در آنجا به همدیگر حسد و کینه نمیورزند، چون سببی برای حسد و کینه وجود ندارد. (﴿عِينٞ﴾) به معنی زیبا چشم و سیاه چشم است.
(49) (﴿كَأَنَّهُنَّ﴾) حوریان بهشتی انگار، (﴿بَيۡضٞ مَّكۡنُونٞ﴾) تخمهای پوشیده شدهای هستند، و این به خاطر زیبایی و صفای آنهاست. و بهخاطر آن است که رنگهایشان زیباترین و درخشندهترین رنگهاست، و هیچ تیرگی و بدی در آن نیست.
(50) وقتی خداوند متعال بهرهمند شدن آنها را از نعمتها و شادمانی کامل و خوردنیها و نوشیدنیها و همسران زیبا و مجالس نیکو بیان کرد، نیز گفتگوی آنان را با همدیگر در رابطه با چیزهای گذشته توصیف نمود و فرمود: آنان همچنان مشغول گفتگو و پرسیدن از یکدیگر هستند تا اینکه گفتگویشان به اینجا میکشد که یکی از آنها میگوید: (﴿إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٞ﴾)
(51) من یک همنشین داشتم که در دنیا همنشین من بود، و او زنده شدن پس از مرگ را انکار میکرد، و مرا بهخاطر اینکه به زنده شدن پس از مرگ باور داشتم سرزنش مینمود
(52) (﴿يَقُولُ أَءِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُصَدِّقِينَ)) و میگفت: آیا تو از زمرۀ کسانی هستی که قیامت را باور میکنند؟
(53) ((أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَدِينُونَ﴾) آیا زمانی که مُردیم و تبدیل به خاک و استخوان شدیم به خاطر اعمالمان به ما سزا و جزا داده میشود؟ یعنی چگونه وقتی از هم پاشیده شویم و به خاک و استخوان تبدیل گردیم، دوباره زنده خواهیم شد و محاسبه میشویم و به خاطر اعمالمان سزا و جزا میبینیم؟! و آیا این امر غریب و بعید را تصدیق میکنی؟! یعنی آن فرد بهشتی به برادرانش میگوید: این داستان من است و این حکایت من و همنشینم بود. و من همچنان مؤمن باقی ماندم و تصدیق کردم، و او همچنان تکذیب میکرد و زنده شدن پس از مرگ را انکار مینمود تا اینکه مُردیم و باز دوباره زنده شدیم. و من به این ناز و نعمت رسیدم که میبینید؛ نعمتهایی که پیامبران، ما را از آن خبر داده بودند، و او بدون شک به عذاب گرفتار شده است.
(54) (﴿قَالَ هَلۡ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ﴾) آن بهشتی به دوستانش میگوید: آیا به دوزخ نگاه نمیکنید تا به آن همنشین من که در دنیا در کنار هم بودیم نگاه کنیم، تا شادی ما بیشتر گردد و این را با چشم خود مشاهده نماییم؟ و از ظاهر احوال بهشتیان و شاد شدن آنها به دیدار یکدیگر و موافقت آنها با همدیگر چنین برمیآید که آنها خواستۀ او را اجابت کرده، و به دنبال او راه افتاده تا از همنشین او اطلاع یابند.
(55) (﴿فَٱطَّلَعَ فَرَءَاهُ﴾) و او نگاه میکند و همنشین خود را (﴿فِي سَوَآءِ ٱلۡجَحِيمِ﴾) در وسط عذاب میبیند، درحالی که عذاب او را از هر طرف احاطه کرده است.
(56) پس بهخاطر حالتی که دارد، خدا را سپاس میگوید؛ زیرا او را از مکر آن فرد نجات داده است. پس آن فرد را سرزنش کرده و میگوید: (﴿تَٱللَّهِ إِن كِدتَّ لَتُرۡدِينِ﴾) سوگند به خدا نزدیک بود که مرا با شبهاتی که به من القاء میکردی هلاک گردانی.
(57) (﴿وَلَوۡلَا نِعۡمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِينَ﴾) و اگر نعمت پروردگارم نبود که مرا بر اسلام ثابت قدم و استوار گردانید، من هم به همراه تو از احضار شدگانِ در عذاب بودم.
(58) (﴿أَفَمَا نَحۡنُ بِمَيِّتِينَ إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِينَ﴾) و مؤمن با ابراز شادی از نعمتهای خداوند که به اهل بهشت داده، و اینکه در بهشت جاودانه میمانند و از عذاب در امان هستند، میگوید: آیا ما نمیمیریم؟! مگر مرگ نخستین که داشتیم و ما عذاب نخواهیم دید؟! استفهام برای اثبات و تاکید است؛ یعنی پس آیا ادعا میکنی که ما نمیمیریم به جز مرگ نخستین، و پس از آن هیچ زنده شدن و عذابی در کار نیست.
(59) (﴿أَفَمَا نَحۡنُ بِمَيِّتِينَ إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِينَ﴾) و مؤمن با ابراز شادی از نعمتهای خداوند که به اهل بهشت داده، و اینکه در بهشت جاودانه میمانند و از عذاب در امان هستند، میگوید: آیا ما نمیمیریم؟! مگر مرگ نخستین که داشتیم و ما عذاب نخواهیم دید؟! استفهام برای اثبات و تاکید است؛ یعنی پس آیا ادعا میکنی که ما نمیمیریم به جز مرگ نخستین، و پس از آن هیچ زنده شدن و عذابی در کار نیست.
(60) (﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَسَآءَلُونَ﴾) و بعضی رو به بعضی دیگر میکنند و از یکدیگر میپرسند. در اینجا معمول حذف شده است. و مقام، مقام لذّت و شادمانی است، و بر این دلالت مینماید که آنها در مورد همۀ آن چیزهایی از همدیگر سؤال میکنند که از گفتگو کردن دربارۀ آن لذّت میبرند. و یکدیگر را در مورد مسائلی جویا میشوند که در آن اختلاف داشتند. و مشخّص است که لذّت بردن اهل علم از پرس و جو دربارۀ مسایل علمی بالاتر از لذّتی است که به سبب یادآوری مسایل دنیا به آنان دست میدهد. پس آنها از این نوع لذّت، بهرۀ کاملی دارند، و حقایقی از علم در بهشت برایشان روشن میگردد که نمیتوان آن را بیان کرد. وقتی نعمتهای بهشت را بیان کرد، و با این اوصاف زیبا آنها را توصیف نمود، بهشت را ستود و عاملان را تشویق کرد که برای رسیدن به آن، کار و تلاش نمایند و فرمود: (﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾) این واقعاً پیروزی بزرگی است؛ زیرا آنها به هر خوبی دست یافتهاند، و هر آنچه که دلشان میخواهد به دست آوردهاند، و هر امر مکروه و نامطلوبی از آنها دور گشته است. پس آیا کامیابی بالاتری از این وجود دارد؟ خیر؛ چراکه این آخرین مقاصد است که خشنودی پروردگار آسمانها و زمین آنان را فرا گرفته است، و از نزدیکی پروردگار شاد گشته و با شناخت او بهرهمند شده و از دیدن او خوشحال گردیده و از سخن گفتن با او شادمان شدهاند!
(61) (﴿لِمِثۡلِ هَٰذَا فَلۡيَعۡمَلِ ٱلۡعَٰمِلُونَ﴾) برای رسیدن به چنین چیزی کارکنان باید کار کنند. پس بهشت شایستهترین و سزاوارترین چیزی است که ارزشمندترین لحظهها در آن صرف شده است، و بهترین چیزی است که عارفان هوشیار برای بهدست آوردن آن آستین بالا زدهاند. و حسرت و افسوس فراوان برای انسان محتاط و عاقبت اندیشی است که وقتی بر او سپری شود که در آن وقت به کاری نپردازد که وی را به این سرا نزدیک گرداند؛ پس چگونه خواهد بود اگر با پای خود به سوی هلاکت گام بردارد؟!
(62) (﴿أَذَٰلِكَ خَيۡرٞ نُّزُلًا﴾) آیا نعمتهایی که بیان نمودیم برای بهشتیان بهتر است یا انواع عذابی که در جهنّم میباشد؟ پس، از این دو غذا کدامیک بهتر است؛ خوراکی که در بهشت است؟ یا خوراک اهل جهنّم؟ وخوراک اهل جهنّم (﴿شَجَرَةُ ٱلزَّقُّومِ﴾) درخت زقّوم است.
(63) ((إِنَّا جَعَلۡنَٰهَا فِتۡنَةٗ لِّلظَّٰلِمِينَ﴾) که آن را مایۀ عذاب و شکنجۀ کسانی قرار دادهایم که با کفر ورزیدن و ارتکاب گناهان بر خود ستم کردهاند.
(64) (﴿إِنَّهَا شَجَرَةٞ تَخۡرُجُ فِيٓ أَصۡلِ ٱلۡجَحِيمِ﴾) زقّوم درختی است که در وسط جهنّم میروید. پس محل برآمدن آن وسط جهنّم است و بدترین جایگاه و محل روئیدن را دارد. و بد بودن محل کاشته شدن آن، مبیّن بد و زشت بودن نهالی است که در آنجا کاشته شده است. بنابراین خداوند ما را با بیان جایی که در آن میروید، از بد بودن آن آگاه نموده است. نیز با بیان حالت میوۀ آن، زشتی آن را به ما گوشزد مینماید.
(65) (﴿طَلۡعُهَا كَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّيَٰطِينِ﴾) شکوفه و میوۀ آن، انگار کلّههای شیطان است، و بینهایت بد مزه است و شکمهای مجرمین را قطعه قطعه میکند. چارهای از آن ندارند، و نمیتوانند به جای آن چیزی دیگر را انتخاب کنند.
(66) بنابراین فرمود: (﴿فَإِنَّهُمۡ لَأٓكِلُونَ مِنۡهَا فَمَالُِٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ﴾) آنان از آن میخورند و شکمهایشان را پُر میکنند. پس این، خوراک اهل دوزخ است و چه بد خوراکی است خوراک آنها!
(67) سپس نوشیدنی دوزخیان را بیان میکند و میفرماید: (﴿ثُمَّ إِنَّ لَهُمۡ عَلَيۡهَا﴾) سپس آنان بعد از خوردن این خوراک، (﴿لَشَوۡبٗا مِّنۡ حَمِيمٖ﴾) آب بسیار داغی را مینوشند. همانگونه که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَإِن يَسۡتَغِيثُواْ يُغَاثُواْ بِمَآءٖ كَٱلۡمُهۡلِ يَشۡوِي ٱلۡوُجُوهَۚ بِئۡسَ ٱلشَّرَابُ وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًا﴾ و اگر طلب کمک کنند، با آب داغی که چهرهها را کباب میکند به فریادشان رسیده میشود. بد نوشیدنی و بد جایگاهی است. و همانطور که فرموده است: ﴿وَسُقُواْ مَآءً حَمِيمٗا فَقَطَّعَ أَمۡعَآءَهُمۡ﴾ و آب داغی نوشانده میشوند، پس رودههایشان را تکّه تکّه میکند.
(68) (﴿ثُمَّ إِنَّ مَرۡجِعَهُمۡ لَإِلَى ٱلۡجَحِيمِ﴾) سپس سرانجام و جایگاهشان به سوی دوزخ است و به سوی آن برمیگردند تا عذاب سخت آن و گرمای بزرگش را بچشند که هیچ بدبختی بالاتر از این برایشان نیست.
(69) انگار گفته میشود: چه چیزی آنها را به دوزخ و این جایگاه رسانده است؟ پس میفرماید: (﴿إِنَّهُمۡ أَلۡفَوۡاْ ءَابَآءَهُمۡ ضَآلِّينَ﴾) آنان پدرانشان را گمراه یافتند.
(70) ((فَهُمۡ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ يُهۡرَعُونَ﴾) آنان پدرانشان را گمراه یافتند، و به دنبال پدرانشان شتابان رانده میشوند؛ یعنی شتابان به سوی گمراهی میروند. پس آنها به دعوت پیامبران توجّه ننموده، و به آنچه کتابها آنان را از آن برحذر داشته بودند مبالات نکردند، و نیز به گفتههای نصیحت کنندگان التفات نکردند، بلکه با آنها مخالفت کرده و گفتند: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ﴾ ما پدران خود را بر ملّت و آیینی یافتهایم و ما به آثار آنان اقتدا میکنیم.
(71) (﴿وَلَقَدۡ ضَلَّ قَبۡلَهُمۡ أَكۡثَرُ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾) و به راستی پیش از این مخاطبان، بیشتر گذشتگان گمراه بودهاند؛ و تعداد اندکی از آنها ایمان آورده و هدایت یافته بودند.
(72) (﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا فِيهِم مُّنذِرِينَ﴾) و ما در میانشان بیم دهندگانی فرستادیم که آنها را از گمراهی و سرکشیشان بیم داده و بر حذر میداشتند.
(73) (﴿فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُنذَرِينَ﴾) پس بنگر که سرانجام بیمدادهشدگان چه شده است؟ سرانجامِ آنها هلاکت و خواری و رسوایی بوده است. پس اینان باید بپرهیزند از اینکه گمراهیشان را ادامه دهند، و گرفتار عذابی شوند که آنها بدان گرفتار آمدند.
(74) و از آنجا که بیم داده شدگان همه گمراه نبودند، بلکه افرادی از آنها ایمان آورده و دین و عبادت را خالصانه برای خدا انجام دادند، خداوند آنها را از هلاک شدن استثنا کرد و فرمود: (﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ﴾) بهجز بندگانی که خداوند آنها را پاکیزه و خالص گرداند و به خاطر اخلاصشان آنها را مشمول رحمت خویش قرار داد، پس سرانجام چنین کسانی نیکو گردیده است. سپس نمونهای از عواقب ملّتهای تکذیبکننده را بیان میکند و میفرماید:
(75) (﴿وَلَقَدۡ نَادَىٰنَا نُوحٞ﴾) تا (﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِينَ﴾) خداوند متعال از بنده و پیامبرش نوح -که اوّلین پیامبر است- خبر میدهد. او مدّت طولانی قومش را به سوی خدا دعوت داد، اما دعوت کردنش چیزی جز گریز به آنها نیفزود. پس در این هنگام نوح پروردگارش را به فریاد خواند و گفت: ﴿رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا﴾ پروردگارا! هیچ کس از کافران را روی زمین زنده باقی مگذار.
(76) و گفت: ﴿رَبِّ ٱنصُرۡنِي عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾ پروردگارا! مرا بر قوم تبهکار یاری کن. خداوند دعای او را پذیرفت. و خداوند خویشتن را ستایش نمود و فرمود: (﴿فَلَنِعۡمَ ٱلۡمُجِيبُونَ﴾) و ما بهترین پاسخ دهندگان بودیم، و بهترین اجابت کننده برای دعای دعا کنندگان و شنیدن آه و زاری آنها هستیم. خداوند دعای نوح را پذیرفت، و مطابق آنچه که او خواسته بود پدید آمد. پس خداوند او و خانواده و پیروانش را از اندوه بزرگ نجات داد، و همۀ کافران را غرق کرد، و ذریّه و نسل نوح را باقی گذاشت. پس همۀ مردم از ذرّیۀ نوح علیه السلام هستند، و خداوند نام نیکی از او در میان ملتهای بعد برجای گذاشت؛ چون او عبادت خداوند را به نیکویی انجام داد و با بندگان خدا به نیکی رفتار کرد. و این سنّت الهی در مورد نیکوکاران است که بر حسب نیکوکاریشان نام نیک از آنها بر جا میگذارد.
(77) و گفت: ﴿رَبِّ ٱنصُرۡنِي عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾ پروردگارا! مرا بر قوم تبهکار یاری کن. خداوند دعای او را پذیرفت. و خداوند خویشتن را ستایش نمود و فرمود: (﴿فَلَنِعۡمَ ٱلۡمُجِيبُونَ﴾) و ما بهترین پاسخ دهندگان بودیم، و بهترین اجابت کننده برای دعای دعا کنندگان و شنیدن آه و زاری آنها هستیم. خداوند دعای نوح را پذیرفت، و مطابق آنچه که او خواسته بود پدید آمد. پس خداوند او و خانواده و پیروانش را از اندوه بزرگ نجات داد، و همۀ کافران را غرق کرد، و ذریّه و نسل نوح را باقی گذاشت. پس همۀ مردم از ذرّیۀ نوح علیه السلام هستند، و خداوند نام نیکی از او در میان ملتهای بعد برجای گذاشت؛ چون او عبادت خداوند را به نیکویی انجام داد و با بندگان خدا به نیکی رفتار کرد. و این سنّت الهی در مورد نیکوکاران است که بر حسب نیکوکاریشان نام نیک از آنها بر جا میگذارد.
(78) و گفت: ﴿رَبِّ ٱنصُرۡنِي عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾ پروردگارا! مرا بر قوم تبهکار یاری کن. خداوند دعای او را پذیرفت. و خداوند خویشتن را ستایش نمود و فرمود: (﴿فَلَنِعۡمَ ٱلۡمُجِيبُونَ﴾) و ما بهترین پاسخ دهندگان بودیم، و بهترین اجابت کننده برای دعای دعا کنندگان و شنیدن آه و زاری آنها هستیم. خداوند دعای نوح را پذیرفت، و مطابق آنچه که او خواسته بود پدید آمد. پس خداوند او و خانواده و پیروانش را از اندوه بزرگ نجات داد، و همۀ کافران را غرق کرد، و ذریّه و نسل نوح را باقی گذاشت. پس همۀ مردم از ذرّیۀ نوح علیه السلام هستند، و خداوند نام نیکی از او در میان ملتهای بعد برجای گذاشت؛ چون او عبادت خداوند را به نیکویی انجام داد و با بندگان خدا به نیکی رفتار کرد. و این سنّت الهی در مورد نیکوکاران است که بر حسب نیکوکاریشان نام نیک از آنها بر جا میگذارد.
(79) و گفت: ﴿رَبِّ ٱنصُرۡنِي عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾ پروردگارا! مرا بر قوم تبهکار یاری کن. خداوند دعای او را پذیرفت. و خداوند خویشتن را ستایش نمود و فرمود: (﴿فَلَنِعۡمَ ٱلۡمُجِيبُونَ﴾) و ما بهترین پاسخ دهندگان بودیم، و بهترین اجابت کننده برای دعای دعا کنندگان و شنیدن آه و زاری آنها هستیم. خداوند دعای نوح را پذیرفت، و مطابق آنچه که او خواسته بود پدید آمد. پس خداوند او و خانواده و پیروانش را از اندوه بزرگ نجات داد، و همۀ کافران را غرق کرد، و ذریّه و نسل نوح را باقی گذاشت. پس همۀ مردم از ذرّیۀ نوح علیه السلام هستند، و خداوند نام نیکی از او در میان ملتهای بعد برجای گذاشت؛ چون او عبادت خداوند را به نیکویی انجام داد و با بندگان خدا به نیکی رفتار کرد. و این سنّت الهی در مورد نیکوکاران است که بر حسب نیکوکاریشان نام نیک از آنها بر جا میگذارد.
(80) چون او عبادت خداوند را به نیکویی انجام داد و با بندگان خدا به نیکی رفتار کرد. و این سنّت الهی در مورد نیکوکاران است که بر حسب نیکوکاریشان نام نیک از آنها بر جا میگذارد.
(81) و این گفتۀ الهی که میفرماید: (﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) او از بندگان با ایمان ما بود، بر این دلالت مینماید که ایمان بالاترین مقام بندگان است، و ایمان شامل همۀ شرایع و اصول و فروع دین میشود؛ چون خداوند بندگان برگزیدهاش را به همین صفت ستوده است.
(82) ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِينَ
(83) از زمرۀ پیروان نوح علیه السلام و کسی که در نبوّت و رسالت و دعوت کردن مردم به سوی خدا و پذیرفته شدن دعا بر شیوه و راه او بود، ابراهیم خلیل علیه السلام است.
(84) (﴿إِذۡ جَآءَ رَبَّهُۥ بِقَلۡبٖ سَلِيمٍ﴾) وقتی که با دلی سالم و خالی از شرک و شبهه و شهواتی که مانع از شناخت حق و عمل کردن به آن میشوند به پروردگارش روی آورد. و هر گاه دل بنده سالم باشد، از هر بدی و شرّی سالم میماند، و هر خیر و خوبی را به دست میآورد. و از جمله سالم بودن دلش این بود که از فریب دادن مردم و کینه ورزیدن نسبت به آنها و دیگر زشتیها سالم و پاک بود. بنابراین مردم را در مورد خدا نصیحت کرد و از پدر و قومش آغاز نمود:
(85) (﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَاذَا تَعۡبُدُونَ﴾) آنگاه که به پدرش و قومش گفت: چه چیزی را میپرستید؟ این استفهامِ انکار است و حجّت را بر آنها اقامه میکند.
(86) (﴿أَئِفۡكًا ءَالِهَةٗ دُونَ ٱللَّهِ تُرِيدُونَ﴾) آیا به جای خدا معبودهای دروغینی را میپرستید که در حقیقت معبود نیستند و شایستۀ پرستش نمیباشند؟ پس گمان میبرید پروردگارتان با شما چه کار کند حال آن که غیر از او را پرستش کردهاید؟ در اینجا آنها را تهدید میکند که اگر بر شرک ورزی خود باقی بمانند، دچار کیفر خواهند شد.
(87) (﴿فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) دربارۀ پروردگارتان چه گمان میبرید و چه نقص و کمبودی را در او سراغ دارید که برای او همتایان و شریکانی قرار دادهاید؟! او ـ علیه السلام ـ خواست بتهایشان را بشکند و به آنان ضربهای بزند. پس زمانی که آنها غافل و بیخبر بودند، فرصت را غنیمت شمرد، آنگاه که آنها برای یکی از جشنهایشان بیرون رفتند، پس ابراهیم علیه السلام همراه آنها بیرون رفت.
(88) (﴿فَنَظَرَ نَظۡرَةٗ فِي ٱلنُّجُومِ فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٞ﴾) سپس نگاهی به ستارگان انداخت و گفت: من بیمارم. در حدیث صحیح آمده است که: «ابراهیم ـ علیه السلام ـ جز سه دروغ، دروغی بر زبان نیاورده است: یکی اینکه گفت: (﴿إِنِّي سَقِيمٞ﴾) همانا من بیمار هستم. و دیگر اینکه گفت: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ كَبِيرُهُمۡ هَٰذَا﴾ بلکه بزرگشان این کار را کرده است. و اینکه در مورد همسرش گفت: این خواهرم است.» منظور این است که او از آنها بازماند تا بتواند معبودهایشان را بشکند.
(89) (﴿فَنَظَرَ نَظۡرَةٗ فِي ٱلنُّجُومِ فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٞ﴾) سپس نگاهی به ستارگان انداخت و گفت: من بیمارم. در حدیث صحیح آمده است که: «ابراهیم ـ علیه السلام ـ جز سه دروغ، دروغی بر زبان نیاورده است: یکی اینکه گفت: (﴿إِنِّي سَقِيمٞ﴾) همانا من بیمار هستم. و دیگر اینکه گفت: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ كَبِيرُهُمۡ هَٰذَا﴾ بلکه بزرگشان این کار را کرده است. و اینکه در مورد همسرش گفت: این خواهرم است.» منظور این است که او از آنها بازماند تا بتواند معبودهایشان را بشکند.
(90) بنابراین (﴿فَتَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ مُدۡبِرِينَ﴾) آنها رفتند و ابراهیم فرصت این کار را یافت.
(91) (﴿فَرَاغَ إِلَىٰٓ ءَالِهَتِهِمۡ﴾) پس به صورت پنهانی و شتابان به سوی معبودهایشان رفت، (﴿فَقَالَ﴾) و با تمسخر گفت: (﴿أَلَا تَأۡكُلُونَ﴾) آیا نمیخورید؟
(92) ((مَا لَكُمۡ لَا تَنطِقُونَ﴾) شما را چه شده که سخن نمیگویید؟! یعنی چگونه این بتها شایستگی آن را دارند که پرستش شوند در حالی که ناقصتر از حیواناتی هستند که غذا میخورند و حرف میزنند؟ اینها جمادات و چیزهای بیجانی هستند که غذا نمیخورند و حرف نمیزنند.
(93) (﴿فَرَاغَ عَلَيۡهِمۡ ضَرۡبَۢا بِٱلۡيَمِينِ﴾) پس با تمام قدرت خود بر آنها ضربههای سخت و پیاپی فرود آورد تا اینکه آنها را تکّه تکّه کرد به جز بت بزرگشان تا شاید به سوی آن برگردند.
(94) (﴿فَأَقۡبَلُوٓاْ إِلَيۡهِ يَزِفُّونَ﴾) و با شتاب آمدند و دویدند و خواستند او را کیفر دهند. بعد از آنکه جستجو کردند، گفتند: ﴿مَن فَعَلَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ هرکس این کار را کرده، بیگمان از ستمکاران است. و به آنها گفته شد: ﴿سَمِعۡنَا فَتٗى يَذۡكُرُهُمۡ يُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِيمُ﴾ جوانی را شنیدیم که معبودها را به زشتی یاد میکرد، و به او ابراهیم گفته میشود. او میگفت: ﴿وَتَٱللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصۡنَٰمَكُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِينَ﴾ سوگند به خدا که بتهایتان را مورد حمله قرار خواهم داد، بعد از آنکه پشت کرده و رفتید. پس آنها ابراهیم را سرزنش و ملامت کردند، و ابراهیم گفت: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ كَبِيرُهُمۡ هَٰذَا فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن كَانُواْ يَنطِقُونَ فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّكُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ثُمَّ نُكِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ يَنطِقُونَ قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمۡ شَيۡٔٗا وَلَا يَضُرُّكُمۡ﴾ بلکه این بزرگشان، این کار را با آنها کرده است. پس آنها را بپرسید اگر سخن میگویند. آنها به خودشان بازگشته و گفتند: «همانا شما ستمگرید.» سپس سر افکنده شدند و گفتند: «بیشک تو میدانی که اینها سخن نمیگویند.» ابراهیم گفت: «آیا به جای خدا چیزهایی را میپرستید، که به شما سود و زیانی نمیبخشد؟!»
(95) (﴿قَالَ أَتَعۡبُدُونَ مَا تَنۡحِتُونَ﴾) در اینجا ابراهیم گفت: آیا چیزهایی را میپرستید که با دستهای خودتان میتراشید و آن را درست میکنید؟ پس چگونه آنها را پرستش میکنید حال آن که شما خودتان آنها را درست کردهاید؟! و چگونه یگانه پرستی و اخلاصِ برای خدا را رها میکنید؟! (﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ)) حال آنکه خداوند شما و آنچه را انجام میدهید آفریده است.
(96) (﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ)) حال آنکه خداوند شما و آنچه را انجام میدهید آفریده است.
(97) ((قَالُواْ ٱبۡنُواْ لَهُۥ بُنۡيَٰنٗا﴾) گفتند: «برای او ساختمانی بلند بسازید، (﴿فَأَلۡقُوهُ فِي ٱلۡجَحِيمِ﴾) سپس به کیفر این کارش که بتها را شکسته او را در آتش بیندازید.
(98) (﴿فَأَرَادُواْ بِهِۦ كَيۡدٗا﴾) آنها نقشه کشیدند تا ابراهیم را به بدترین وضعیت بکشند و نابود کنند. (﴿فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَسۡفَلِينَ﴾) ولی ما آنان را مغلوب و ذلیل نمودیم، و خداوند نقشه و نیرنگ آنها را به خودشان باز گرداند، و آتش را برای ابراهیم سرد و سالم نمود.وقتی با ابراهیم چنین کردند و او بر آنها حجت اقامه نمود، و معذور قرار گرفت.
(99) وقتی با ابراهیم چنین کردند و او بر آنها حجت اقامه نمود، و معذور قرار گرفت، (﴿وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّي﴾) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت میکنم و قصدِ سرزمین مبارک شام را دارم و به سوی آن رهسپار میشوم، (﴿سَيَهۡدِينِ﴾) و خداوند مرا به آنچه خیر دین و دنیای من در آن است راهنمایی خواهد کرد. و در آیۀ دیگر آمده که گفت: ﴿وَأَعۡتَزِلُكُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّي عَسَىٰٓ أَلَّآ أَكُونَ بِدُعَآءِ رَبِّي شَقِيّٗا﴾ و از شما و از آنچه که به جای خدا میپرستید کنارهگیری میکنم، و پروردگارم را به فریاد میخوانم، امید است که در خواندن پروردگارم شقی و بدبخت نباشم.
(100) ((رَبِّ هَبۡ لِي مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ﴾) پروردگارا! به من فرزندی عطا کن که از صالحان و درستکاران باشد. این زمانی بود که ابراهیم از قومش ناامید گشت و در آنها هیچ خیری ندید. در این هنگام از پروردگارش خواست که به او فرزند صالحی بدهد که خداوند به وسیلۀ آن فرزند، هم در زندگی و هم پس از مرگش به او فایده بدهد.
(101) پس خداوند دعای او را پذیرفت و فرمود: (﴿فَبَشَّرۡنَٰهُ بِغُلَٰمٍ حَلِيمٖ﴾) او را به پسری بردبار مژده دادیم. و این پسر بدون شک اسماعیل است، چون بعد از او مژدۀ تولّد اسحاق به او داده شده است. و خداوند در مورد مژده دادن به تولّد اسحاق میفرماید: ﴿فَبَشَّرۡنَٰهَا بِإِسۡحَٰقَ وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ يَعۡقُوبَ﴾ سپس او [همسر ابراهیم] را به اسحاق، و پس از اسحاق به یعقوب مژده دادیم. پس دلالت مینماید که اسحاق غیر از اسماعیل ذبیح است و خداوند اسماعیل ـ علیه السلام ـ را به بردباری توصیف کرده، و بردباری متضمن صبر و شکیبایی و خوش اخلاقی و داشتن سعۀ صدر و گذشت از کسی است که در حق وی مرتکب بدی شده است.
(102) (﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ ٱلسَّعۡيَ﴾) وقتی فرزندش به سنی رسید که میتوانست همپای او راه برود، و به سنی رسید که در این سن، اغلب پدر و مادر بیش از هر زمانی فرزندشان را دوستدارند، چون سختی پرورش آن به اتمام رسیده و زمان بهرهبرداری و فایده بردن از فرزند فرا رسیده است، ابراهیم ـ علیه السلام ـ به فرزندش گفت: (﴿إِنِّيٓ أَرَىٰ فِي ٱلۡمَنَامِ أَنِّيٓ أَذۡبَحُكَ﴾) همانا من در خواب دیدهام که خداوند مرا به ذبح کردن تو دستور میدهد، و خواب پیامبران وحی است. (﴿فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰ﴾) پس بنگر نظرت چیست، و دستور خداوند باید اجرا شود. (﴿قَالَ يَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾) اسماعیل با صبر و شکیبایی و با چشمداشت ثواب و درحالی که خشنودی پروردگارش را میجست، و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود، گفت: کاری که به تو دستور داده میشود انجام بده، به خواست خدا مرا از شکیبایان خواهی یافت. او به پدرش خبر داد که خود را وادار به شکیبایی مینماید، و شکیبا بودن خود را مقرون به خواست خدا گرداند، چون هیچ چیزی بدون خواست خدا انجام نمیشود.
(103) (﴿فَلَمَّآ أَسۡلَمَا﴾) وقتی که ابراهیم و اسماعیل هر دو تسلیم شدند، و ابراهیم قاطعانه تصمیم گرفت که فرزندش و جگرگوشهاش را بهخاطر اطاعت از فرمان خدا و بهخاطر ترس از کیفر او ذبح کند، و فرزند خود را وادار به شکیبایی کرد، طوری که فدا کردن جانش در مسیر اطاعت از فرمان پروردگارش و خشنودی پدرش برایش آسان شده بود، (﴿وَتَلَّهُۥ لِلۡجَبِينِ﴾) و ابراهیم، اسماعیل را به طرف روی به زمین انداخت تا او را به پهلو بخواباند و ذبحش کند، و او بر چهره افتاد تا به هنگام سر بریدن، ابراهیم به چهرهاش نگاه نکند.
(104) (﴿وَنَٰدَيۡنَٰهُ أَن يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡيَآ﴾) و در این حالت پریشانی و وضعیت هولناک، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! کاری را که به انجام آن دستور داده شده بودی انجام دادی، و خود را برای آن آماده ساختی، و همۀ کارها را کردی و فقط باقی مانده بود که با کارد حلقش را پاره کنی. (﴿إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾) ما کسانی را که عبادتمان را به نیکویی انجام میدهند، و خشنودی ما را بر شهوات و امیال خودشان مقدم میدارند، اینگونه جزا میدهیم.
(105) (﴿وَنَٰدَيۡنَٰهُ أَن يَٰٓإِبۡرَٰهِيمُ قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡيَآ﴾) و در این حالت پریشانی و وضعیت هولناک، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! کاری را که به انجام آن دستور داده شده بودی انجام دادی، و خود را برای آن آماده ساختی، و همۀ کارها را کردی و فقط باقی مانده بود که با کارد حلقش را پاره کنی. (﴿إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾) ما کسانی را که عبادتمان را به نیکویی انجام میدهند، و خشنودی ما را بر شهوات و امیال خودشان مقدم میدارند، اینگونه جزا میدهیم.
(106) (﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِينُ﴾) بیگمان چیزی که ابراهیم -علیه السلام- را بدان آزمودیم، آزمونی آشکار بود که به وسیلۀ آن صفای ابراهیم و کمال محبت او نسبت به پروردگارش، و محبت پروردگارش نسبت به او آشکار گردید. خداوند وقتی اسماعیل ـ علیه السلام ـ را به ابراهیم ـ علیه السلام ـ عطا کرد، ابراهیم به شدّت او را دوستداشت. ابراهیم، خلیل خدا بود؛ و خلیل بودن بالاترین انواع محبت است و مقامی است که مشارکت را نمیپذیرد، و اقتضا مینماید که همۀ اجزای قلب، متعلق و وابسته به محبوب باشند. پس وقتی بخشی از بخشهای قلبش وابسته به فرزندش گردید، خداوند خواست که محبّت او، را خالص بگرداند، و خلیل بودن او را آزمایش کند. بنابراین به او فرمان داد که کسی را ذبح کند که محبّت او با محبّت پروردگارش رقابت میکرد و مزاحمت ایجاد مینمود. وقتی ابراهیم محبّت خدا را مقدّم داشت و آن را بر خواسته و میل خود ترجیح داد و تصمیم قطعی بر ذبح فرزندش گرفت و مزاحمت و رقابتی که در رابطه با محبت خداوند در قلبش پدید آمده بود از بین رفت، در این وقت ذبح کردن اسماعیل فایدهای نداشت، بنابراین فرمود: (﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِينُ﴾) این آزمایشی است که مبیّن صداقت ابراهیم است.
(107) ((وَفَدَيۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِيمٖ﴾) و به جای اسماعیل، گوسفند بزرگی آورده شد، و ابراهیم آن را ذبح کرد. پس آن گوسفند از این جهت بزرگ و ارزشمند بود که بلاگردان و فدیۀ اسماعیل بود. و از این جهت نیز مهم و بزرگ بود که قربانی تا روز قیامت سنت گردید.
(108) (﴿وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ﴾) و برای او در میان پسینیان نام نیکی باقی گذاردیم، همان طور که در میان پیشینیان نیز نام نیکی داشت. پس در آینده نیز ابراهیم علیه السلام محبوب خواهد بود و مورد بزرگداشت و ستایش قرار میگیرد.
(109) (﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ﴾) درود بر ابراهیم. همچنان که خداوند متعال میفرماید: ﴿قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ وَسَلَٰمٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَىٰٓ﴾ بگو: «ستایش خدای را سزاست، و درود بر بندگان برگزیدهاش باد.»
(110) (﴿كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾) ما کسانی را که عبادت خداوند را به نیکویی انجام میدهند، و با خلق خدا به نیکویی رفتار مینمایند، این گونه جزا میدهیم؛ سختیها را از آنان دور میکنیم، و سرانجام نیک را از آن آنها میگردانیم، و نام نیکشان را باقی میگذاریم.
(111) (﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) بیگمان، او از بندگان با ایمان ما بود؛ و به آنچه که خداوند دستور داده بود که به آن ایمان بیاورد، ایمان داشت. او از بندگانی بود که ایمان، آنان را به مقام یقین رسانده بود. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ نُرِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ مَلَكُوتَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلِيَكُونَ مِنَ ٱلۡمُوقِنِينَ﴾ و این گونه به ابراهیم ملکوت آسمانها وزمینرا نشان میدهیم تا از یقین کنندگان باشد.
(112) (﴿وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِيّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ﴾) این مژدۀ دوّم، مژده به تولّد اسحاق است که بعد از او یعقوب است. پس ابراهیم را به تداوم یافتن ذریۀ اسحاق مژده داد. نیز او را به این مژده داد که اسحاق، پیامبر و از زمرۀ صالحان است. پس این مژدههای متعددی است.
(113) (﴿وَبَٰرَكۡنَا عَلَيۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَ﴾) و برکت را بر آنها نازل فرمودیم. برکت به معنی رشد و فزونی یافتن دانش و عمل، و زیاد شدن نسل و فرزندانشان است. و خداوند از دودمان آنها، سه ملّت بزرگ پخش و منتشر کرد. ملّت عرب از دودمان و نسل اسماعیل، و ملّت بنیاسرائیل و ملّت روم از فرزندان و نسل اسحاق هستند. (﴿وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحۡسِنٞ وَظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ مُبِينٞ﴾) و برخی از ذریۀ آنها نیکوکارند، و افرادی نیز ناصالح هستند. و برخی عادل و برخی ستمکارند که ستمگریشان به سبب کفر و شرک ورزیدنِ آشکار است. و احتمالاً این فرموده برای دفع ایهام باشد؛ زیرا هنگامی که خداوند متعال فرمود: (﴿وَبَٰرَكۡنَا عَلَيۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَ﴾) این فرموده مقتضی آن است که برکت شامل ذرّیه و نسل ابراهیم و اسحاق نیز باشد، و یکی از مظاهر کمال برکت این است که نسل و فرزندان، همگی نیکوکار باشند، بنابراین خداوند متعال خبر داد که برخی از آنان نیکوکار، و برخی دیگر ستمکار بودند. «والله اعلم».
(114) خداوند متعال منّت و احسان خویش بر دو بنده و پیامبرش موسی و هارون که فرزندان عمران بودند بیان میدارد. بر آنها منّت نهاد و به آنها پیامبری و نبوّت داد و آنان را امر نمود تا به سوی خداوند متعال دعوت کنند. و آنها و قومشان را از دشمنشان فرعون نجات داد، و آنها را بر فرعون پیروز گردانید تا اینکه خدا فرعون را غرق کرد در حالی که آنها نگاه میکردند. و کتاب روشنگر را بر آنها نازل فرمود؛ و آن تورات بود که احکام و مواعظ و توضیح هر چیزی در آن است. و خداوند آنها را به راه راست رهنمون کرد، و برایشان دینی تشریع نمود که دارای احکام و آیینهای درستی بود و انسان را به خدا میرسانید. و خداوند بر آنها منّت نهاد و به آنها توفیق داد تا راه آن را درپیش گیرند.
(115) خداوند متعال منّت و احسان خویش بر دو بنده و پیامبرش موسی و هارون که فرزندان عمران بودند بیان میدارد. بر آنها منّت نهاد و به آنها پیامبری و نبوّت داد و آنان را امر نمود تا به سوی خداوند متعال دعوت کنند. و آنها و قومشان را از دشمنشان فرعون نجات داد، و آنها را بر فرعون پیروز گردانید تا اینکه خدا فرعون را غرق کرد در حالی که آنها نگاه میکردند. و کتاب روشنگر را بر آنها نازل فرمود؛ و آن تورات بود که احکام و مواعظ و توضیح هر چیزی در آن است. و خداوند آنها را به راه راست رهنمون کرد، و برایشان دینی تشریع نمود که دارای احکام و آیینهای درستی بود و انسان را به خدا میرسانید. و خداوند بر آنها منّت نهاد و به آنها توفیق داد تا راه آن را درپیش گیرند.
(116) خداوند متعال منّت و احسان خویش بر دو بنده و پیامبرش موسی و هارون که فرزندان عمران بودند بیان میدارد. بر آنها منّت نهاد و به آنها پیامبری و نبوّت داد و آنان را امر نمود تا به سوی خداوند متعال دعوت کنند. و آنها و قومشان را از دشمنشان فرعون نجات داد، و آنها را بر فرعون پیروز گردانید تا اینکه خدا فرعون را غرق کرد در حالی که آنها نگاه میکردند. و کتاب روشنگر را بر آنها نازل فرمود؛ و آن تورات بود که احکام و مواعظ و توضیح هر چیزی در آن است. و خداوند آنها را به راه راست رهنمون کرد، و برایشان دینی تشریع نمود که دارای احکام و آیینهای درستی بود و انسان را به خدا میرسانید. و خداوند بر آنها منّت نهاد و به آنها توفیق داد تا راه آن را درپیش گیرند.
(117) خداوند متعال منّت و احسان خویش بر دو بنده و پیامبرش موسی و هارون که فرزندان عمران بودند بیان میدارد. بر آنها منّت نهاد و به آنها پیامبری و نبوّت داد و آنان را امر نمود تا به سوی خداوند متعال دعوت کنند. و آنها و قومشان را از دشمنشان فرعون نجات داد، و آنها را بر فرعون پیروز گردانید تا اینکه خدا فرعون را غرق کرد در حالی که آنها نگاه میکردند. و کتاب روشنگر را بر آنها نازل فرمود؛ و آن تورات بود که احکام و مواعظ و توضیح هر چیزی در آن است. و خداوند آنها را به راه راست رهنمون کرد، و برایشان دینی تشریع نمود که دارای احکام و آیینهای درستی بود و انسان را به خدا میرسانید. و خداوند بر آنها منّت نهاد و به آنها توفیق داد تا راه آن را درپیش گیرند.
(118) خداوند متعال منّت و احسان خویش بر دو بنده و پیامبرش موسی و هارون که فرزندان عمران بودند بیان میدارد. بر آنها منّت نهاد و به آنها پیامبری و نبوّت داد و آنان را امر نمود تا به سوی خداوند متعال دعوت کنند. و آنها و قومشان را از دشمنشان فرعون نجات داد، و آنها را بر فرعون پیروز گردانید تا اینکه خدا فرعون را غرق کرد در حالی که آنها نگاه میکردند. و کتاب روشنگر را بر آنها نازل فرمود؛ و آن تورات بود که احکام و مواعظ و توضیح هر چیزی در آن است. و خداوند آنها را به راه راست رهنمون کرد، و برایشان دینی تشریع نمود که دارای احکام و آیینهای درستی بود و انسان را به خدا میرسانید. و خداوند بر آنها منّت نهاد و به آنها توفیق داد تا راه آن را درپیش گیرند.
(119) (﴿وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِمَا فِي ٱلۡأٓخِرِينَ سَلَٰمٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ﴾) و برای آن دو در میان ملّتهای بعدی نام نیک و درود فرستادن را بر جای نهادیم، و در میان ملّتهای گذشته بهطریق اولی این کار را کردهایم. (﴿إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ إِنَّهُمَا مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) ما نیکوکاران را اینگونه جزا میدهیم، بیگمان آن دو از بندگان مؤمن ما بودند.
(120) (﴿وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِمَا فِي ٱلۡأٓخِرِينَ سَلَٰمٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ﴾) و برای آن دو در میان ملّتهای بعدی نام نیک و درود فرستادن را بر جای نهادیم، و در میان ملّتهای گذشته بهطریق اولی این کار را کردهایم. (﴿إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ إِنَّهُمَا مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) ما نیکوکاران را اینگونه جزا میدهیم، بیگمان آن دو از بندگان مؤمن ما بودند.
(121) (﴿وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِمَا فِي ٱلۡأٓخِرِينَ سَلَٰمٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ﴾) و برای آن دو در میان ملّتهای بعدی نام نیک و درود فرستادن را بر جای نهادیم، و در میان ملّتهای گذشته بهطریق اولی این کار را کردهایم. (﴿إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ إِنَّهُمَا مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) ما نیکوکاران را اینگونه جزا میدهیم، بیگمان آن دو از بندگان مؤمن ما بودند.
(122) (﴿وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِمَا فِي ٱلۡأٓخِرِينَ سَلَٰمٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ﴾) و برای آن دو در میان ملّتهای بعدی نام نیک و درود فرستادن را بر جای نهادیم، و در میان ملّتهای گذشته بهطریق اولی این کار را کردهایم. (﴿إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ إِنَّهُمَا مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) ما نیکوکاران را اینگونه جزا میدهیم، بیگمان آن دو از بندگان مؤمن ما بودند.
(123) خداوند بنده و پیامبرش الیاس علیه السلام را به خاطر نبوت و رسالت و دعوت کردن به سوی خدا ستایش میکند. و او قومش را به پرهیزگاری و عبادت خدای یگانه فرمان داد، و آنها را از پرستش بتی که داشتند و نامش بعل بود، نهی کرد و از اینکه آنها عبادت خداوند را ترک کرده بودند- خداوندی که مردم را آفریده و به بهترین شیوه آنها را صورتگری کرده است و خوب آنها را پرورش داده و تربیت نموده و نعمتهای ظاهری و باطنی را به آنان ارزانی داشته است- آنان را سرزنش کرده و گفت: چگونه عبادت کسی را ترک کردهاید که اینگونه است، و به پرستش بتی روی آوردهاید که فایده و ضرری نمیدهد و چیزی نمیآفریند و روزی نمیرساند و نمیخورد و سخن نمیگوید؟ و آیا عبادت چنین چیزی جز بزرگترین گمراهی و بی خردی چیزی دیگر میتواند باشد؟!
(124) خداوند بنده و پیامبرش الیاس علیه السلام را به خاطر نبوت و رسالت و دعوت کردن به سوی خدا ستایش میکند. و او قومش را به پرهیزگاری و عبادت خدای یگانه فرمان داد، و آنها را از پرستش بتی که داشتند و نامش بعل بود، نهی کرد و از اینکه آنها عبادت خداوند را ترک کرده بودند- خداوندی که مردم را آفریده و به بهترین شیوه آنها را صورتگری کرده است و خوب آنها را پرورش داده و تربیت نموده و نعمتهای ظاهری و باطنی را به آنان ارزانی داشته است- آنان را سرزنش کرده و گفت: چگونه عبادت کسی را ترک کردهاید که اینگونه است، و به پرستش بتی روی آوردهاید که فایده و ضرری نمیدهد و چیزی نمیآفریند و روزی نمیرساند و نمیخورد و سخن نمیگوید؟ و آیا عبادت چنین چیزی جز بزرگترین گمراهی و بی خردی چیزی دیگر میتواند باشد؟!
(125) خداوند بنده و پیامبرش الیاس علیه السلام را به خاطر نبوت و رسالت و دعوت کردن به سوی خدا ستایش میکند. و او قومش را به پرهیزگاری و عبادت خدای یگانه فرمان داد، و آنها را از پرستش بتی که داشتند و نامش بعل بود، نهی کرد و از اینکه آنها عبادت خداوند را ترک کرده بودند- خداوندی که مردم را آفریده و به بهترین شیوه آنها را صورتگری کرده است و خوب آنها را پرورش داده و تربیت نموده و نعمتهای ظاهری و باطنی را به آنان ارزانی داشته است- آنان را سرزنش کرده و گفت: چگونه عبادت کسی را ترک کردهاید که اینگونه است، و به پرستش بتی روی آوردهاید که فایده و ضرری نمیدهد و چیزی نمیآفریند و روزی نمیرساند و نمیخورد و سخن نمیگوید؟ و آیا عبادت چنین چیزی جز بزرگترین گمراهی و بی خردی چیزی دیگر میتواند باشد؟!
(126) خداوند بنده و پیامبرش الیاس علیه السلام را به خاطر نبوت و رسالت و دعوت کردن به سوی خدا ستایش میکند. و او قومش را به پرهیزگاری و عبادت خدای یگانه فرمان داد، و آنها را از پرستش بتی که داشتند و نامش بعل بود، نهی کرد و از اینکه آنها عبادت خداوند را ترک کرده بودند- خداوندی که مردم را آفریده و به بهترین شیوه آنها را صورتگری کرده است و خوب آنها را پرورش داده و تربیت نموده و نعمتهای ظاهری و باطنی را به آنان ارزانی داشته است- آنان را سرزنش کرده و گفت: چگونه عبادت کسی را ترک کردهاید که اینگونه است، و به پرستش بتی روی آوردهاید که فایده و ضرری نمیدهد و چیزی نمیآفریند و روزی نمیرساند و نمیخورد و سخن نمیگوید؟ و آیا عبادت چنین چیزی جز بزرگترین گمراهی و بی خردی چیزی دیگر میتواند باشد؟!
(127) (﴿فَكَذَّبُوهُ﴾) آنان الیاس را در چیزهایی که به سوی آن دعوت میکرد تکذیب کردند، و از او اطاعت ننمودند. خداوند آنها را تهدید کرد و فرمود: (﴿فَإِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ﴾) قطعاً آنان روز قیامت در عذاب گرد آورده خواهند شد. و برایشان کیفری دنیوی که بدان گرفتار شده باشند ذکر نکرده است.
(128) (﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ﴾) مگر کسانی که خداوند آنها را برگزیده، و نعمت پیروی کردن از پیامبرشان را به آنها بخشیده است؛ پس این افراد در عذاب گرد آورده نمیشوند، بلکه خداوند به اینها پاداش فراوانی خواهد داد.
(129) (﴿وَتَرَكۡنَا عَلَيۡهِ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ﴾) و برای الیاس در میان ملّتهای بعدی نام نیکی باقی گذاردیم.
(130) ((سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِلۡ يَاسِينَ﴾) از جانب خدا و بندگانش بر او درود باد.
(131) (﴿إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) خداوند الیاس را مورد ستایش قرار داده، همان طور که دیگر برادران پیامبرش را ستوده است. صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین.
(132) (﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) خداوند الیاس را مورد ستایش قرار داده، همان طور که دیگر برادران پیامبرش را ستوده است. صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین.
(133) در اینجا خداوند بنده و پیامبرش لوط را به خاطر نبوّت و رسالت و دعوت کردن قومش به سوی خدا و نهی کردن آنها از شرک و از کار زشت میستاید.
(134) پس وقتی قوم لوط از شرک و کار زشت باز نیامدند، خداوند لوط و خانوادهاش، همگی را نجات داد، و آنها شب هنگام از آنجا حرکت کردند و از عذاب نجات یافتند.
(135) (﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِي ٱلۡغَٰبِرِينَ﴾) مگر پیرزنی که در میان عذاب داده شدگان باقی ماند؛ و آن پیرزن همسر لوط بود که به دین لوط نگرویده بود.
(136) (﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِينَ﴾) سپس دیگران را با زیر و رو کردن شهرشان نابود کردیم. ﴿جَعَلۡنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهَا حِجَارَةٗ مِّن سِجِّيلٖ مَّنضُودٖ﴾ و آن شهر را زیرو رو کردیم، و بر آنها سنگهایی از گل پخته باراندیم تا اینکه از بین رفتند و نابود گشتند.
(137) (﴿وَإِنَّكُمۡ لَتَمُرُّونَ عَلَيۡهِم مُّصۡبِحِينَ وَبِٱلَّيۡلِ﴾) و شما به هنگام صبح از سرزمین قوم لوط عبور میکنید و به هنگام شب نیز از آنجا میگذرید؛
(138) یعنی در این وقتها زیاد از آنجا عبور میکنید، پس در هلاک شدن آنها شک و تردیدی نیست. (﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾) آیا در نشانهها و عبرتها نمیاندیشید، و از آنچه که باعث هلاکت و نابودی میشود باز نمیآیید؟!
(139) خداوند بنده و پیامبرش یونس بن متی را ستایش میکند، همان طور که دیگر پیامبران را به خاطر نبوّت و رسالت و دعوت کردن به سوی خدا ستایش کرد. خداوند متعال بیان میدارد که یونس را در دنیا کیفر داد، و او را به خاطر ایمان و کارهای شایستهاش از کیفر نجات داد.
(140) پس فرمود: (﴿إِذۡ أَبَقَ﴾) آنگاه که از نزد پروردگارش در حالی که خشمگین بود گریخت، به گمان اینکه خداوند او را نمیگیرد و او را در شکم ماهی زندانی نمیکند. خداوند بیان نکرده است که یونس چرا خشمگین شد، و گناهی را که یونس مرتکب شده چه بود، چون دانستن آن برای ما فایدهای ندارد. آنچه برای ما فایده دارد این است که برای ما گفته شده او مرتکب گناه گردید، و خداوند او را با وجود اینکه از پیامبران بزرگوار بود کیفر نمود، سپس او را نجات داد و سرزنش را از او دور کرد، و چیزی را برای او فراهم آورد که سبب صلاح و رستگاریاش بود. (﴿إِلَى ٱلۡفُلۡكِ ٱلۡمَشۡحُونِ﴾) وقتی یونس به کشتیِ پر از مسافر و کالا پناه برد، سوار کشتی شد درحالی که کشتی پر بود، کشتی سنگین گردید و نیاز شد تا بعضی از مسافران را به دریا بیندازند، و آنها در این کار برای هیچ کس برتری قایل نبودند. بنابراین قرعهکشی کردند و قرعه به نام هر کس میافتاد به دریا انداخته میشد، و این عدالتِ اهل کشتی بود. و خداوند هرگاه کاری را بخواهد بکند، اسبابش را فراهم مینماید.
(141) وقتی اهل کشتی قرعه کشی کردند، قرعه به نام یونس درآمد، (﴿فَكَانَ مِنَ ٱلۡمُدۡحَضِينَ﴾) پس او از بازندگان گردید.
(142) و در دریا انداخته شد. (﴿فَٱلۡتَقَمَهُ ٱلۡحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٞ﴾) پس ماهی او را فرو بلعید در حالی که او سزاوار ملامت بود. کاری کرده بود که مستحق نکوهش گردیده بود، و آن اینکه پروردگارش را به خشم آورده بود.
(143) (﴿فَلَوۡلَآ أَنَّهُۥ كَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِينَ﴾) و اگر در گذشته با کثرت عبادت پروردگارش و بیان تسبیح و ستایش او از نیایشگران نبود و در شکم ماهی نیایش نمیکرد، و نمیگفت: «لا إلَهَ إلَّا أنتَ سُبحَانَکَ إنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِین» هیچ معبود به حقی جز تو نیست، پاک و منزّهی، بیگمان من از ستمگران بودهام.
(144) (﴿لَلَبِثَ فِي بَطۡنِهِۦٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ﴾) تا روز قیامت در شکم ماهی باقی میماند؛ یعنی شکم ماهی قبرش میشد، اما به سبب اینکه پروردگارش را ستایش میگفت و پاکیاش را بیان میکرد، و به سبب اینکه خدا را عبادت و پرستش مینمود، خداوند متعال او را نجات داد. و اینگونه خداوند، مؤمنان را به هنگامی که گرفتار سختیها میشوند نجات میدهد.
(145) (﴿فَنَبَذۡنَٰهُ بِٱلۡعَرَآءِ﴾) پس او را در سرزمینی خشک و خالی از درخت و گیاه انداختیم؛ یعنی ماهی او را از شکم خود در سرزمینی خشک و خالی که هیچ کس در آن نبود انداخت، و شاید در آن سرزمین هیچ درخت و سایهای وجود نداشته است، (﴿وَهُوَ سَقِيمٞ﴾) و او به سبب زندانی شدن در شکم ماهی مریض شده بود، و همچون جوجهای شده بود که از تخم مرغ بیرون آورده میشود.
(146) (﴿وَأَنۢبَتۡنَا عَلَيۡهِ شَجَرَةٗ مِّن يَقۡطِينٖ﴾) و بر بالای او درختی از کدو رویاندیم که با سایۀ خود بر او سایه میانداخت، چون سایۀ درخت کدو سرد است و مگس بر آن نمینشیند، و این از لطف و مهربانی خداوند نسبت به او بود.
(147) سپس خداوند در حق او لطفی دیگر نمود و منّتی بزرگتر بر او نهاد و آن اینکه او را به سوی (﴿مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ يَزِيدُونَ﴾) صد هزار نفر از مردم یا بیشتر فرستاد. یعنی اگر از صد هزار بیشتر نبودند، کمتر هم نبودند. پس یونس آنها را به سوی خداوند دعوت کرد.
(148) (﴿فََٔامَنُواْ﴾) آنان همه ایمان آوردند، و ایمان آوردنشان در ترازوی اعمال یونس ثبت گردید؛ زیرا او آنها را دعوت کرده بود. (﴿فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِينٖ﴾) پس آنها را تا مدّت زمان معیّنی بهرهمند ساختیم، و خداوند عذاب را از آنها دور کرد، این در حالی بود که اسباب آن فراهم شده بود. خداوند متعال میفرماید: ﴿فَلَوۡلَا كَانَتۡ قَرۡيَةٌ ءَامَنَتۡ فَنَفَعَهَآ إِيمَٰنُهَآ إِلَّا قَوۡمَ يُونُسَ لَمَّآ ءَامَنُواْ كَشَفۡنَا عَنۡهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡيِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِينٖ﴾ ایمان آوردن هیچ گروهی به هنگام فراهم شدن اسباب عذاب به آنها فایده نبخشید، جز قوم یونس که وقتی ایمان آوردند، عذاب خوار کننده را در زندگانی دنیا از آنها دور کردیم، و تا مدت زمان معینی آنان را بهرهمند ساختیم.
(149) خداوند متعال به پیامبرش محمّد علیه السلام میفرماید: (﴿فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ﴾) از کسانی که چیزهایی دیگر را شریک خداوند قرار میدهند بپرس؛ کسانی که فرشتگان را عبادت کرده و گمان بردهاند که آنها دختران خدا هستند، پس آنها هم شرک ورزیده و هم خداوند را به چیزی توصیف کردهاند که شایسته و سزاوار شکوه و بزرگی او نیست. از این مشرکان بپرس: (﴿أَلِرَبِّكَ ٱلۡبَنَاتُ وَلَهُمُ ٱلۡبَنُونَ﴾) آیا دختران از آن پروردگار تو باشند و پسران از آن خودشان؟ یعنی این از چندین جهت تقسیمی نادرست و ستمگرانه است. اول: از آن جهت که آنها برای خدا فرزند قایل شدهاند. دوم: از آن جهت که از میان فرزندان، همان گروه را که ضعیفتر و حقیرتر است به خدا نسبت دادهاند و آن دختران هستند؛ دخترانی که مشرکان آنان را برای خود نمیپسندند. همانطور که خداوند متعال در آیهای دیگر فرموده است: ﴿وَيَجۡعَلُونَ لِلَّهِ ٱلۡبَنَٰتِ سُبۡحَٰنَهُۥ وَلَهُم مَّا يَشۡتَهُونَ﴾ و آنها برای خداوند دختران مقرّر میدارند، ـ پاک است خداوند ـ و برای خود آنچه را که دوست دارند قرار میدهند. سوم: نیز از آن جهت که فرشتگان را دختران خدا قرار دادهاند.
(150) خداوند متعال در بیان دروغ گفتن آنها میفرماید: (﴿أَمۡ خَلَقۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ إِنَٰثٗا وَهُمۡ شَٰهِدُونَ﴾) آیا ما فرشتگان را ماده آفریدیم و بر آفرینش آنها حاضر بودند؟ یعنی چنین نیست، آنها در هنگام آفرینش فرشتگان حضوری نداشتهاند. بنابراین آنها این سخن را بدون علم و آگاهی میگویند، بلکه این تهمتی است که به خدا میزنند.
(151) پس خداوند متعال فرمود: (﴿أَلَآ إِنَّهُم مِّنۡ إِفۡكِهِمۡ لَيَقُولُونَ وَلَدَ ٱللَّهُ وَإِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ﴾) بدان که آنها از روی دروغ آشکار خود میگویند خداوند فرزند زاده است؛ و قطعاً ایشان در این سخن خود، دروغ آشکار میگویند، و هیچ شکی در آن نیست.
(152) پس خداوند متعال فرمود: (﴿أَلَآ إِنَّهُم مِّنۡ إِفۡكِهِمۡ لَيَقُولُونَ وَلَدَ ٱللَّهُ وَإِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ﴾) بدان که آنها از روی دروغ آشکار خود میگویند خداوند فرزند زاده است؛ و قطعاً ایشان در این سخن خود، دروغ آشکار میگویند، و هیچ شکی در آن نیست.
(153) (﴿أَصۡطَفَى ٱلۡبَنَاتِ عَلَى ٱلۡبَنِينَ﴾) آیا [خدا] دختران را بر پسران ترجیح داده است؟
(154) ((مَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَ﴾) شما را چه شده که این گونه داوریکرده، و به این صورت ستمگرانه حکم میکنید؟
(155) ((أَفَلَا تَذَكَّرُونَ﴾) آیا اندیشه نمیکنید، و این گفتۀ ستمگرانه را تشخیص نمیدهید؟ زیرا شما اگر بیندیشید، این سخن را نمیگفتید.
(156) (﴿أَمۡ لَكُمۡ سُلۡطَٰنٞ مُّبِينٞ﴾) آیا دلیلی آشکار از کتاب یا از پیامبر بر صحّت سخن خود دارید.
(157) هیچ یک از اینها وجود ندارد. بنابراین فرمود: (﴿فَأۡتُواْ بِكِتَٰبِكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾) اگر راست میگویید، کتاب خود را بیاورید؛ چون هر کس سخنی بگوید و دلیلی شرعی بر آن اقامه نکند، قطعاً دروغگو است؛ یا قصداً دروغ میگوید، یا بدون علم و آگاهی دربارۀ خداوند سخن میگوید.
(158) مشرکان که برای خدا شریک مقرّر میکنند، بین خدا و جنّیها نسبت خویشاوندی مقرّر کردند، و ادعا نمودند که فرشتگان دختران خدا هستند، و مادرانشان سران جنها هستند. در حالی که جنها میدانند آنها به پیشگاه خداوند احضار خواهند شد تا آنها را مجازات کند؛ پس جنها بندگانی خوار هستند؛ و اگر با خداوند نسبت خویشاوندی داشتند، چنین نبودند.
(159) (﴿سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾) خداوند، فرمانروای بزرگ و کامل و بردبار، پاک است از هر صفتی که کفر و شرک ورزیدن آنان موجب نسبت دادن آن به ذات او میشود.
(160) (﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ﴾) زیرا بندگان مخلص، خداوند را جز به چیزهایی که شایستۀ شکوه اوست توصیف نکرده، و با این کار مخلص گردیدهاند.
(161) شما ای مشرکان! و چیزهایی که شریک خدا کردهاید و به همراه خدا پرستش میکنید! نمیتوانید کسی را دچار فتنه سازید و گمراه کنید، مگر کسی را که خداوند مقدّر نموده که او از اهل جهنّم باشد، و تقدیر و قضای الهی در مورد او نافذ گشته است. منظور از این بیان، ناتوانی آنها و معبودانشان است، و اینکه آنها نمیتوانند کسی را گمراه سازند. نیز منظور بیان قدرت و توانایی خداوند متعال است؛ یعنی به گمراه کردن بندگان مخلص خدا و گروه رستگار الهی چشم طمع ندوزید، و امیدوار نباشید [چراکه این کار از شما بر نمیآید].
(162) شما ای مشرکان! و چیزهایی که شریک خدا کردهاید و به همراه خدا پرستش میکنید! نمیتوانید کسی را دچار فتنه سازید و گمراه کنید، مگر کسی را که خداوند مقدّر نموده که او از اهل جهنّم باشد، و تقدیر و قضای الهی در مورد او نافذ گشته است. منظور از این بیان، ناتوانی آنها و معبودانشان است، و اینکه آنها نمیتوانند کسی را گمراه سازند. نیز منظور بیان قدرت و توانایی خداوند متعال است؛ یعنی به گمراه کردن بندگان مخلص خدا و گروه رستگار الهی چشم طمع ندوزید، و امیدوار نباشید [چراکه این کار از شما بر نمیآید].
(163) شما ای مشرکان! و چیزهایی که شریک خدا کردهاید و به همراه خدا پرستش میکنید! نمیتوانید کسی را دچار فتنه سازید و گمراه کنید، مگر کسی را که خداوند مقدّر نموده که او از اهل جهنّم باشد، و تقدیر و قضای الهی در مورد او نافذ گشته است. منظور از این بیان، ناتوانی آنها و معبودانشان است، و اینکه آنها نمیتوانند کسی را گمراه سازند. نیز منظور بیان قدرت و توانایی خداوند متعال است؛ یعنی به گمراه کردن بندگان مخلص خدا و گروه رستگار الهی چشم طمع ندوزید، و امیدوار نباشید [چراکه این کار از شما بر نمیآید].
(164) در اینجا برائت و پاکی فرشتگان از آنچه مشرکان دربارۀ آنها گفته بودند بیان شده است. و اینکه آنها بندگان خدا هستند، و به اندازۀ یک چشم به هم زدن نافرمانی خدا را نمیکنند، و هر یک از آنها مقام و کار مشخّصی دارد که خداوند او را به آن فرمان داده است، واو از آن فراتر نمیرود، و آنها هیچ اختیاری از خود ندارند.
(165) (﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلصَّآفُّونَ﴾) و ما در اطاعت خدا و خدمت به او به صف ایستادهایم.
(166) (﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡمُسَبِّحُونَ﴾) و ما جملگی به تسبیح و منزّه دانستن خداوند از همۀ آنچه که شایستۀ کبریای او نیست، مشغولیم. پس با این اوصافی که دارند، چگونه شایستهاند که شریکان خدا باشند؟! پاک است خداوند و بسی برتر و منزّه است از آنچه مشرکان میگویند.
(167) خداوند متعال خبر میدهد که مشرکان آرزو میکنند و میگویند: اگر پند و کتابی همانند آنچه برای گذشتگان آمده برای ما نیز میآمد، عبادت را خالصانه برای خدا انجام میدادیم، بلکه مخلصان حقیقی میشدیم.
(168) خداوند متعال خبر میدهد که مشرکان آرزو میکنند و میگویند: اگر پند و کتابی همانند آنچه برای گذشتگان آمده برای ما نیز میآمد، عبادت را خالصانه برای خدا انجام میدادیم، بلکه مخلصان حقیقی میشدیم.
(169) خداوند متعال خبر میدهد که مشرکان آرزو میکنند و میگویند: اگر پند و کتابی همانند آنچه برای گذشتگان آمده برای ما نیز میآمد، عبادت را خالصانه برای خدا انجام میدادیم، بلکه مخلصان حقیقی میشدیم.
(170) امّا آنها در این سخن دروغ میگویند؛ چرا که بهترین کتاب به نزد آنها آمد و آنها بدان کفر ورزیدند. پس معلوم است که آنها در برابر حق تمرّد و سرکشی را پیشه میکنند. (﴿فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ﴾) پس وقتی که عذاب بر آنها فرود آمد، خواهند دانست که به چه عذابی گرفتار شدهاند. و گمان نبرند که در دنیا پیروزند
(171) بلکه سخن و فرمان ما -که برگشت ناپذیر است و هیچ کس نمیتواند با آن مخالفت ورزد- قبلاً بر این رفته است که پیامبران و لشکر رستگار خدا
(172) بر دیگران پیروز شوند، و از جانب خدا یاری گردند. و در پرتو این نصرت و پیروزی میتوانند دین خود را بر پا دارند. و این مژده برای کسی است که از لشکریان خدا باشد. به این صورت که حالات او درست باشد، و با کسانی بجنگد که به جنگیدن با آنها دستور داده شده است، و مژدۀ بزرگی به آنان داده شده است که قطعاً پیروز خواهند شد.
(173) بر دیگران پیروز شوند، و از جانب خدا یاری گردند. و در پرتو این نصرت و پیروزی میتوانند دین خود را بر پا دارند. و این مژده برای کسی است که از لشکریان خدا باشد. به این صورت که حالات او درست باشد، و با کسانی بجنگد که به جنگیدن با آنها دستور داده شده است، و مژدۀ بزرگی به آنان داده شده است که قطعاً پیروز خواهند شد.
(174) سپس خداوند پیامبرش را فرمان داد تا از کسانی روی بگرداند که مخالفت ورزیدند و حق را نپذیرفتند، و بیان نمود که چیزی جز انتظار کشیدن برای عذابی که بر آنها فرو خواهد آمد باقی نمانده است.
(175) بنابراین فرمود: (﴿وَأَبۡصِرۡهُمۡ فَسَوۡفَ يُبۡصِرُونَ﴾) نگاهشان کن و آنان بالاخره خواهند دانست که چه کسی را عذاب فرو خواهد گرفت. و شکی نیست که به زودی عذاب آنان را فرا خواهد گرفت.
(176) أَفَبِعَذَابِنَا يَسۡتَعۡجِلُونَ
(177) (﴿فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمۡ﴾) پس وقتی عذاب بر آنها و از نزدیک آنها فرود بیاید، (﴿فَسَآءَ صَبَاحُ ٱلۡمُنذَرِينَ﴾) بیمدادهشدگان چه بامداد بدی خواهند داشت! چون بامداد شر و کیفر و نابود شدن است.
(178) سپس خداوند مجدداً تکرار نمود که از آنها روی بگرداند، و آنان را به آمدن عذاب تهدید کرد.
(179) وَأَبۡصِرۡ فَسَوۡفَ يُبۡصِرُونَ
(180) وقتی در این سوره بسیاری از گفتههای زشت کافران که خداوند را بدانها توصیف میکردند بیان نمود، خود را از آن چیزها منزه قرار داد و فرمود: (﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّكَ﴾) پاک و منزّه، و بسی برتر و بالاتر است پروردگارت، (﴿رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ﴾) خداوندگار عزّت و قدرت؛ یعنی خداوندی باقدرت است، پس بر هر چیزی غالب است و از هر زشتی که آنها او را بدان توصیف میکنند پاک و برتر میباشد.
(181) (﴿وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾) و سلام بر پیامبران، چون آنها از گناهان و آفتها سالم بودهاند و توصیفهایشان دربارۀ آفرینندۀ آسمانها و زمین از گناه و شرک سالم بوده است.
(182) (﴿وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) الف و لام برای استغراق است. پس همۀ انواع حمد و ستایش ـ بر صفتهای کامل و بزرگ و کارهایی که خداوند به وسیلۀ آن جهانیان را پرورش داده و نعمتها را بر آنان سرازیر کرده و رنجها و سختیها را از آنان دور نموده است و جهانیان را در حرکت و سکونشان تدبیر نموده است ـ برای خداست. پس خداوند متعال از نقص و عیب پاک است و به خاطر اینکه دارای هر کمالی میباشد مورد ستایش قرار میگیرد و محبوب جهانیان است. و پیامبرانش سالم هستند، بر آنها درود باد! و هر کس از آنها در این مورد پیروی نماید، در دنیا و آخرت به سلامت خواهد بود. و هلاکت و نابودی در دنیا و آخرت بهرۀ دشمنان خدا است.تفسیر سوره صافات در 6 شوال سال 1343هـ توسط عبدالرحمان بن ناصر السعدی به پایان رسید. و درود و سلام بر محمد و آل محمد. و ستایش خدای را که به نعمت او نیکیها کامل میگردد.