(1) قول مناسبتر در رابطه با حروف مقطعهای که در اوایل برخی سورههای قرآن آمده، این است که بدون مستند شرعی از ذکر معنی برای آنها خودداری کنیم و در عین حال یقین داشته باشیم که خداوند اینها را بیهوده نازل نکرده است، بلکه در پس آن حکمتی است که ما از آن بی خبریم.
(2) خداوند متعال از کتاب بزرگش خبر میدهد و میفرماید: این کتاب از سوی او نازل شده است؛ خداوندی که معبود راستین است، چون دارای کمال میباشد و در کارهایش تنهاست. (﴿ٱلۡعَزِيزِ﴾) توانمند است، و با تواناییاش بر هر مخلوقی چیره و غالب است. (﴿ٱلۡعَلِيمِ﴾) و به همه چیز آگاه و داناست.
(3) (﴿غَافِرِ ٱلذَّنۢبِ﴾) آمرزندۀ گناه گناهکاران است. (﴿وَقَابِلِ ٱلتَّوۡبِ﴾) و توبۀ توبه کنندگان را میپذیرد. (﴿شَدِيدِ ٱلۡعِقَابِ﴾) هر کس که جرأت به انجام گناه نماید و از آن توبه نکند، او را سخت کیفر میدهد. (﴿ذِي ٱلطَّوۡلِ﴾) صاحب فضل و احسانِ فراگیر است. خداوند از کمال خود چیزهایی را بیان کرد، و این ایجاب میکند تا تنها او معبود باشد، معبودی که اعمال و طاعتها فقط برای او انجام شود. پس فرمود: (﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ إِلَيۡهِ ٱلۡمَصِير﴾) هیچ معبود به حقّی جز او نیست. بازگشت به سوی اوست. وجه مناسبت ذکر نزول قرآن از جانب خداوندی که به این صفتها متصف میباشد، این است که این اوصاف مستلزم همۀ معانیی است که قرآن در بر دارد. پس به درستی که قرآن یا از اسماء و صفات و افعال خدا خبر میدهد، که این همان اسماء و افعال و صفات خداست؛ و یا از مسایل پوشیده و مخفی گذشته و آینده خبر میدهد، که این جزو یاد دادنِ خداوندِ دانا برای بندگانش است؛ و یا از نعمتهای بزرگ و برکات چشمگیر و فرمانهایی خبر میدهد که انسان را به آن نعمتها میرساند، که (﴿ذِي ٱلطَّوۡلِ﴾) بر این مفهوم دلالت میکند؛ و یا از عذابهای سخت خدا و گناهانی که باعث کیفرهای سخت الهی میشوند سخن میگوید، و (﴿شَدِيدِ ٱلۡعِقَابِ﴾) بر این مطلب دلالت مینماید؛ و یا گناهکاران را به توبه و بازگشت و طلب آمرزش فرا میخواند که (﴿غَافِرِ ٱلذَّنۢبِ وَقَابِلِ ٱلتَّوۡبِ شَدِيدِ ٱلۡعِقَابِ﴾) بر آن دلالت مینماید؛ و یا از این خبر میدهد که خداوند تنها معبود به حق است، و بر این مطلب دلایل عقلی و نقلی اقامه میکند، و [مردم را] بر آن تشویق مینماید؛ و از عبادت غیر خداوند نهی مینماید، و دلایل عقلی و نقلی بر فساد آن اقامه میکند و مردمان را از آن برحذر میدارد، که (﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾) بر آن دلالت دارد؛ و یا از فرمان عادلانۀ جزایی خدا، و پاداش نیکوکاران، و کیفر گناهکاران را خبر میدهد که این قول خداوند متعال ((إِلَيْهِ الْمَصِيرُ)) بر آن دلالت دارد و عبارت از تمامی خواستههای والایی است که قرآن بر آن دلالت دارد.
(4) خداوند تبارک و تعالی خبر میدهد که (﴿مَا يُجَٰدِلُ فِيٓ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾) هیچ کس جز کافران در مقابل آیات خدا به ستیز نمیایستند. منظور از مجادله در اینجا، رد نمودن آیات خدا و مقابله کردن با آن به وسیله باطل است. پس این، کار کافران میباشد. اما مؤمنان در مقابل حق تسلیم میشوند تا به وسیلۀ آن باطل را در هم بشکنند. و نباید انسان به حالت دنیوی کسی فریب بخورد که خداوند به او در دنیا نعمت بخشیده است، و گمان برد که این دلیلی است بر اینکه خدا او را دوست دارد و او بر حق است. بنابراین فرمود: (﴿فَلَا يَغۡرُرۡكَ تَقَلُّبُهُمۡ فِي ٱلۡبِلَٰدِ﴾) آمد و رفت آنها در شهرها برای انجام دادن انواع تجارتها تو را گول نزند، بلکه بر بنده لازم است که مردم را با معیار حق بسنجد، و به حقایق شرعی بنگرد، و به وسیلۀ آن مردم را بسنجد؛ و مردم را معیار حق نداند، همچنان که کسی که علم و عقل ندارد چنین میکند.
(5) سپس کسی را که با آیات خدا به مجادله میپردازد تا آن را باطل کند، تهدید کرد. همانطور که امّتهای پیشین از قبیل: قوم نوح و عاد و گروههایی که پس از آنان آمدند نیز چنین کردند؛ آنهایی که علیه حق بسیج شدند تا آن را باطل کنند، و بر باطل گرد آمدند تا آن را یاری نمایند. (﴿وَهَمَّتۡ كُلُّ أُمَّةِۢ بِرَسُولِهِمۡ لِيَأۡخُذُوهُ﴾) و تحزّب، آنها را به جایی کشاند که هر امّتی آهنگ پیامبر خود را کرد تا او را به قتل برساند؛ پیامبرانی که رهبران اهل خیر بودند، و حق با آنها بود؛ حقّی که هیچ شکّی در آن نبود. آنها خواستند پیامبران را به قتل برسانند، و این سختترین چیزی بود که در حق پیامبران روا میداشتند. پس آیا بعد از این تجاوز و گمراهی و بدبختی جز عذاب بزرگ چیزی دیگر را انتظار میکشند! عذابی که از آن هرگز خارج نمیشوند؟! بنابراین در مورد کیفر دنیوی و اخروی آنها فرمود: (﴿فَأَخَذۡتُهُمۡ﴾) به سبب تکذیب و تحزّبشان آنها را گرفتار ساختم. (﴿فَكَيۡفَ كَانَ عِقَابِ﴾) پس کیفر و عذاب من چگونه بود؟! آری! سختترین و بدترین کیفر بود، و آن فقط یک صدای مرگبار یا سنگهایی بود که از آسمان بر آنها میبارید، و یا خداوند زمین را دستور داد که آنها را فرو ببرد و بگیرد، و یا به دریا فرمان داد که غرقشان کند و ناگهان از پای در آمدند.
(6) (﴿وَكَذَٰلِكَ حَقَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ﴾) و همانگونه که فرمان و حکم پروردگارت بر کافرانِ امتهای پیشین مبنی بر دوزخی بودن آنان تحقق یافت؛ به همان شیوه فرمان و حکم الهی مبنی بر گمراه شدن کسانی از قومت که کفر ورزیدند، تحقق یافت؛ فرمان و حکمی که دوزخی بودن آنان از آن نشأت گرفته است، بنابراین فرمود: (﴿أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ﴾) یعنی زیرا ایشان دوزخیاناند.
(7) خداوند متعال از کمال لطف خویش نسبت به بندگان مؤمنش، و از اسبابی که برای سعادت آنها فراهم آورده و از توان آنها خارج است، خبر میدهد، مانند طلب آمرزش کردن فرشتگان مقرب برای آنها، و اینکه آنان آنچه را که صلاح دین و آخرتشان در آن است، برایشان از خدا میخواهند. در ضمن از شرافت حاملان عرش و آنهایی که پیرامون آن هستند، و از نزدیک بودنشان به پروردگارشان، و از کثرت عبادت آنها، و خیرخواهیشان برای بندگان خدا ـ چون آنها میدانند که خداوند این امور را دوست دارد ـ خبر میدهد. پس فرمود: (﴿ٱلَّذِينَ يَحۡمِلُونَ ٱلۡعَرۡشَ﴾) آنان که عرش خداوند را حمل میکنند. عرش سقف همۀ آفریدهها، و بزرگترین و گستردهترین و زیباترین مخلوقات است، و از همه به خداوند نزدیکتر است، و آسمانها و زمین و کرسی را فرا گرفته است. و خداوند این فرشتگان را به حمل عرش برگماشته است، و شکّی نیست که آنها از بزرگترین و قویترین فرشتگان میباشند. و انتخاب آنها از سوی خدا برای حمل عرش، و مقدّم نمودن آنها در ذکر، و نزدیک بودنشان از خدا بر این دلالت مینماید که آنها برترین فرشتگان -علیهم السلام- هستند. خداوند متعال فرمود: ﴿وَيَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّكَ فَوۡقَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِيَةٞ﴾ و در آن روز، هشت فرشته عرش پروردگارت را بالای خود حمل میکنند. (﴿وَمَنۡ حَوۡلَهُۥ يُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ﴾) و فرشتگان مقرّبی که پیرامون عرش هستند، به ستایش پروردگارشان مشغولاند. در اینجا آنها به علّت کثرت بندگی کردن خدا، به ویژه حمد و تسبیحشان مورد ستایش قرار گرفتهاند. و سایر عبادتها، در تسبیح و ستایش خداوند داخل هستند؛ چون تسبیح؛ یعنی منزّه دانستن خدا، و اینکه بنده این عبادت را برای کسی دیگر انجام نمیدهد. ذکر «سُبحَانَ اللهِ وَبِحَمدِهِ» در این داخل است و از جملۀ آن عبادتهاست. (﴿وَيُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَيَسۡتَغۡفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾) و به او ایمان دارند، و برای مؤمنان آمرزش میخواهند. و این از جمله فواید ایمان و فضیلتهای زیاد آن است که فرشتگان که به خداوند ایمان دارند و گناهی مرتکب نمیشوند، برای مؤمنان طلب آمرزش مینمایند. پس مؤمن به سبب ایمانش از چنین فضیلت بزرگی برخوردار میگردد. و از آنجا که آمرزش لوازمی دارد که جز با آن کامل نمیگردد ـ غیر از آنچه که به بسیاری از اذهان خطور میکند مبنی بر اینکه طلب آمرزش نتیجهاش فقط بخشوده شدن گناهان استـ خداوند نحوۀ آمرزش خواستن را بیان کرد که جز با آن کامل نمیگردد. پس فرمود: (﴿رَبَّنَا وَسِعۡتَ كُلَّ شَيۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا﴾) پروردگارا! دانش و مهربانی تو همه چیز را فرا گرفته، و هیچ چیزی بر تو پوشیده نمیماند، و به اندازۀ ذرّهای، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن در آسمانها و زمین از نگاه تو پنهان نمیماند، و رحمت تو همه چیز را فرا گرفته است. پس جهان بالا و پایین از رحمت الهی لبریز گشته، و رحمت الهی آنها را فرا گرفته است، و به سبب رحمت او بندگان به اینجا رسیدهاند. (﴿فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِينَ تَابُواْ وَٱتَّبَعُواْ سَبِيلَكَ﴾) پس کسانی را که از شرک و گناهان توبه کردهاند؛ و با پیروی از پیامبران و در پیش گرفتن راه توحید و اطاعت، از تو تبعیّت کردهاند؛ بیامرز. (﴿وَقِهِمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِيمِ﴾) و آنان را از عذاب و از اسباب عذاب مصون بدار.
(8) (﴿رَبَّنَا وَأَدۡخِلۡهُمۡ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِي وَعَدتَّهُمۡ وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّيَّٰتِهِمۡ﴾) پروردگارا! و آنان را به باغهای همیشه ماندگار بهشتی داخل گردان که بر زبان پیامبرانت به آنها وعده دادهای، نیز پدران و همسران و فرزندان و دوستانشان را که با ایمان و انجام دادن کارهای شایسته سامان یافتهاند، به این بهشت داخل گردان. (﴿إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ﴾) بیگمان تو بر همه چیز چیره و غالب هستی، پس با عزّت و قدرت خویش، گناهانشان را میآمرزی و ناگواریها را از آنان دور مینمایی، و آنها را به هر خیر و خوبی میرسانی. و دارای حکمت هستی و هر چیزی را در جایش قرار میدهی. پس پروردگارا! ما از تو چیزی نمیخواهیم که حکمت تو خلاف آن را اقتضا مینماید، بلکه از جملۀ حکمت تو که بر زبان پیامبرانت از آن خبر دادهای و فضل تو آن را اقتضا نموده، آمرزش مؤمنان است.
(9) (﴿وَقِهِمُ ٱلسَّئَِّاتِ﴾) و آنها را از اعمال بد و سزای آن محافظت فرما؛ زیرا کارهای زشت، صاحبش را زشت میگرداند. (﴿وَمَن تَقِ ٱلسَّئَِّاتِ يَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمۡتَهُۥ﴾) و هرکس را در روز قیامت از بدیها نگه داری، همانا بر او رحم نمودهای؛ چون رحمت تو همواره شامل حال بندگان است، و گناهان و بدیهای بندگان مانع از رحمت تو نمیشود. پس هرکس را از بدیها حفظ کنی، در حقیقت او را بر انجام نیکی و پاداش آن توفیق دادهای. (﴿وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾) و این است کامیابی بزرگ؛ یعنی برطرف شدن ناگواری به وسیلۀ مصون ماندن از بدیها، و به دست آوردن امور دوست داشتنی به وسیلۀ به دست آوردن رحمت خدا، کامیابی بزرگی است که هیچ کامیابی همانند آن نیست، و رقابت کنندگان، در چیزی بهتر از آن نمیتوانند به رقابت بپردازند. این دعای فرشتگان متضمّن کمال شناخت آنها نسبت به پروردگارشان است؛ و آنها با اسماء حسنی به خدا متوسّل میشوند، اسمایی که خداوند دوست دارد بندگان با توسّل به آن دعا کنند، و نیز دوست دارد در تمامی دعاهایشان اسمی از اسماء الله به کار ببرند که با درخواستی که از خداوند دارند متناسب باشد. پس وقتی که آنها از خداوند خواستند تا رحمت را بر آنها نازل گرداند، و آنچه را که نفس انسانی اقتضا نماید از آنان دور کند، انسانی که خداوند نقص آن را میداند و همواره مایل به ارتکاب گناهان است. و امثال این مبادی و اسبابی که علم الهی بر آن محیط است. از این رو آنها به نام «الرحیم» و «العلیم» متوسّل میشوند. و دعای فرشتگان، کمال ادب آنان نسبت به خداوند متعال است؛ زیرا به ربوبیت عام و خاص الهی نسبت به خودشان اعتراف میکنند، و اینکه آنها هیچ اختیاری ندارند، و اینکه دعای آنان و درخواستشان از پروردگار، درخواست فردی است که از هر جهت نیازمند و محتاج است، و چیزی را بر پروردگارش تحمیل نمینماید، بلکه فقط از سر فضل و کرم و احسان او چیزی را از وی میطلبند. همچنین دعای فرشتگان متضمن آن است که آنان کاملاً با پروردگارشان موافق هستند؛ اعمالی را دوست دارند که مورد پسند پروردگارشان است، و آن عبادتهایی است که انجام دادهاند، و همانند کسانی تلاش کردهاند که خدا را دوست دارند و آنها مؤمنانی هستند که خداوند آنان را از میان بندگانش دوست دارد. پس خداوند از دیگر انسانهای مکلّف ـ به جز مؤمنانشان ـ نفرت دارد، و فرشتگان چون مؤمنان را دوست دارند، برای آنها نزد خدا دعا کرده، و برای بهبود یافتن احوالشان میکوشند؛ چراکه دعا برای شخص، روشنترین دلیل بر محبت آن فرد از سوی دعاگو است؛ چون او جز برای کسی که دوستش دارد دعا نمیکند. توضیح و شرح دعای فرشتگان که خداوند بعد از (﴿وَيَسۡتَغۡفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾) بیان کرده است، کیفیت تدبّر در کتاب خدا را در بر دارد، که تدبّر فقط به معنی مشغول شدن به واژهها نیست، بلکه باید به معنی آنها فکر کرد، و وقتی آدمی آن را به طور درست فهمید، با عقل خویش به آن مسئله بنگرد، و به راههایی که انسان را به آن میرساند و آنچه که جز با آن مطلوب کامل نمیگردد فکر کند، و یقین داشته باشد که این مفهوم منظور الهی است، همانطور که در معنی کلمه یقین دارد که همین مراد خداست. و آنچه باعث میشود تا او یقین پیدا کند که این مفهوم مورد نظر خدا است دو چیز است: یکی اینکه او بداند و یقین داشته باشد که این مفهوم از توابع معنی است، و معنی کلمه بر آن متوقّف میباشد. دوم بداند که خداوند بر همه چیز آگاه است، و بندهاش را فرمان داده تا در کتابش تدبّر نماید و بیندیشد. و یقین داشته باشد که خداوند آنچه را از این معانی برمیآید میداند، و خداوند خبر داده که کتابش هدایت و نور و بیانگر هر چیزی است، و شیواترین کلام و روشنترین آن است. پس، از این طریق، بنده به دانش بزرگ و خیر فراوانی ـ به همان اندازه که خداوند به او توفیق میدهد ـ دست مییابد. و در این تفسیر مسایل زیادی از این نوع وجود دارد که خداوند به ما ارزانی نموده است. و در برخی از آیات، مأخذ تفسیر برای کسی که درست نمیاندیشد نامعلوم و پنهان بهنظر میآید که از خداوند میخواهیم از خزانههای رحمت خویش درهایی به روی ما بگشاید تا سبب اصلاح احوال ما و مسلمانها شود. پس ما راهی جز این نداریم که دست به دامان کرم و فضل او شویم و به احسان او توسل جوییم، احسانی که ما همواره و در همۀ لحظات در آن غوطهور هستیم. و از او میخواهیم که به لطف خویش ما را از شرّ نفسهایمان نجات بدهد؛ شرّی که مانعی است بر سر راه رسیدن به رحمت الهی. بیگمان او بزرگوار و بخشنده است، و اسباب و مسبّبات را ارزانی مینماید. و آیه این مطلب را نیز در بر دارد که همنشین از قبیل: همسر و فرزند و دوست به سبب همنشینیاش [با سعادتمندان] خوشبخت میگردد، و صرفِ ارتباط او سبب بهرهمند شدن از خیری میگردد که خارج از عمل و سبب عمل اوست. همانطور که فرشتگان برای مؤمنان دعا میکنند و برای پدران و همسران و فرزندان درستکارشان دعا مینمایند. و گفته میشود که همنشینی صِرف با اهل سعادت برای برخورداری از خیر کافی نیست، بلکه فرد باید خود دارای صلاح و خیر باشد، به دلیل اینکه میفرماید (﴿وَمَن صَلَحَ﴾) [پدران و همسران و فرزندانی که صالح بودند]. بنابراین بهرهمند شدن این همنشینان از خیر، نتیجۀ عملِ خودشان است. والله اعلم.
(10) خداوند متعال از خواری و رسواییای که به کافران میرسد و از اینکه بازگشت به دنیا و بیرون رفتن از جهنّم را میطلبند ـ و این غیر ممکن است ـ و از سرزنش کردن آنها خبر میدهد و میفرماید: (﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾) بیگمان کسانی که کفر ورزیدهاند. کفر را بهطور مطلق بیان نمود تا همۀ انواع کفر را شامل شود، ازقبیل: کفر ورزیدن به خدا یا به کتابها و یا به پیامبرانش یا به روز قیامت. کافران وقتی وارد جهنّم میشوند و اقرار میکنند که آنها به خاطر گناهانی که مرتکب شدهاند سزاوار عذاب جهنّم هستند، در این وقت به شدت از خود نفرت دارند، و بر خویشتن خشمگین هستند. پس در این هنگام صدا زده میشوند و به آنها گفته میشود: (﴿لَمَقۡتُ ٱللَّهِ﴾) خدا بیش از اینکه خودتان بر خویشتن خشمگین هستید، بر شما خشمگین است. (﴿إِذۡ تُدۡعَوۡنَ إِلَى ٱلۡإِيمَٰنِ فَتَكۡفُرُونَ﴾) چرا که پیامبران و پیروانشان شما را به ایمان فرا خواندند و دلایل را برایتان اقامه نمودند و در پرتو آن حق روشن گردید، اما شما کفر ورزیدید و علاقهای به ایمان نشان ندادید؛ ایمانی که خداوند شما را برای آن آفریده است. و از رحمت گستردۀ الهی بیرون رفتید، و خداوند بر شما خشم گرفت. (﴿أَكۡبَرُ مِن مَّقۡتِكُمۡ أَنفُسَكُمۡ﴾) پس خشم خداوند، از خشم و دشمنی خودتان با خویشتن، بزرگتر و بیشتر است؛ یعنی همواره بر شما خشمگین است، و خداوند بزرگوار از شما ناخشنود است. پس امروز غضب و عذاب خدا شما را فرا گرفته است، حال آنکه مؤمنان به خشنودی خداوند و پاداش الهی دست یافتهاند.
(11) آنان آرزوی بازگشت به دنیا را میکنند، (﴿قَالُواْ رَبَّنَآ أَمَتَّنَا ٱثۡنَتَيۡنِ﴾) و میگویند: پروردگارا! دوبار ما را میراندی. منظورشان مرگ اول و بین دو دمیدن صور است. یا منظورشان از مردن اول عدم و نیستی است که قبل از به دنیا آمدن در آن قرار داشتند، سپس خداوند آنها را پدید آورد و باز آنها را میمیراند. (﴿وَأَحۡيَيۡتَنَا ٱثۡنَتَيۡنِ﴾) و دو بار ما را زنده گرداندی؛ یکی زندگی دنیا و دیگری زندگی آخرت. (﴿فَٱعۡتَرَفۡنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلۡ إِلَىٰ خُرُوجٖ مِّن سَبِيلٖ﴾) به گناهان خود اعتراف کردهایم، پس آیا راهی برای خارج شدن وجود دارد؟ یعنی حسرت میخورند و این را میگویند، اما فایدهای ندارد و آنها به خاطر فراهم نکردن اسباب نجات، سرزنش میشوند
(12) و به آنها گفته میشود: (﴿ذَٰلِكُم بِأَنَّهُۥٓ إِذَا دُعِيَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُۥ﴾) این کیفر به آن خاطر است که چون وقتی به توحید خدا و اخلاص عمل برای او دعوت میشدید و از شرک ورزیدن به او نهی میشدید، (﴿كَفَرۡتُمۡ﴾) کفر میورزیدید و متنفر میماندید، (﴿وَإِن يُشۡرَكۡ بِهِۦ تُؤۡمِنُواْ﴾) و آنچه شما را در این جایگاه قرار داده، آن است که ایمان را نمیپذیرفتید و کفر را باور میداشتید، و به شر و تباهی دنیا و آخرت راضی وخشنود میشدید، و آنچه را که مایۀ خیر و صلاح دنیا و آخرت است ناپسند میدانستید، و آنچه را که سبب شقاوت و ذلت و خشم بود ترجیح میدادید، و به آنچه که سبب رستگاری و کامیابی و موفقیّت بود تمایلی نشان نمیدادید. ﴿ وَإِن يَرَوۡاْ سَبِيلَ ٱلرُّشۡدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلٗا وَإِن يَرَوۡاْ سَبِيلَ ٱلۡغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلٗا﴾ و اگر راه هدایت را ببینند، آن را به عنوان راه انتخاب نمیکنند؛ و اگر راه گمراهی را ببینند، آن را به عنوان راه بر میگیرند. (﴿فَٱلۡحُكۡمُ لِلَّهِ ٱلۡعَلِيِّ﴾) پس اینک داوری از آن خداوند والا و بزرگ است؛ خداوندی که از همه جهت دارای علوّ و بلندی مطلق است؛ ذات او بلند و جایگاه او بلند است، و قدرتش نیز بسیار میباشد. و از علوّ قدر و جایگاه او، کمال عدالت اوست؛ و او هر چیزی را در جایگاه خودش قرار میدهد، و پرهیزگاران و فاسدان را برابر قرار نمیدهد. (﴿ٱلۡكَبِيرِ﴾) بزرگ است؛ خدایی که در نامها و صفات و افعالش دارای کبریا و عظمت میباشد، و از هر آفت و عیب و نقصی پاک و مبرّا است. پس وقتی که حکم از آن خداست، و حکم به همیشه ماندنِ شما کرده است، حکم او تغییر و تبدیل نمییابد.
(13) خداوند متعال با تبیین حق از باطل ـ از طریق نشان دادن نشانههای انفس و آفاق، و نشانههای قرآنی به بندگانش که بر هر مطلوبی دلالت مینمایند و هدایت را از گمراهی مشخّص میکنند، طوری که برای کسی که در آن میاندیشد، کوچکترین شکی در شناخت حقایق باقی نمیماند ـ نعمتهای عظیمش را بر بندگانش یادآور میشود، و این از بزرگترین نعمتهای خدا بر بندگانش میباشد که او حق را شفاف و روشن کرده، و راه درست را مشخص نموده است. بلکه نشانههای گوناگونی را ارائه داده است، ﴿لِّيَهۡلِكَ مَنۡ هَلَكَ عَنۢ بَيِّنَةٖ وَيَحۡيَىٰ مَنۡ حَيَّ عَنۢ بَيِّنَةٖ﴾ تا هر کس هلاک میشود، از روی دلیل هلاک گردد؛ و هر کس زنده میماند، از روی دلیل زنده بماند. و هر اندازه مسائل بزرگتر و مهمتر باشند، دلایلی که برآن دلالت مینمایند بیشتر و آسانتر هستند. به موضوع توحید نگاه کنید؛ از آنجا که مسئلۀ توحید بزرگترین مسئله است، دلایل عقلی و نقلی زیادی برای اثبات آن ارائه کرده و مثالها زده است. بنابراین آن را در اینجا بیان کرد، و جملهای از دلایل آن را گوشزد نمود. پس فرمود: (﴿فَٱدۡعُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ﴾) بنابراین خداوند را بخوانید در حالی که دین و طاعت را خاص او کردهاید. وقتی بیان کرد که او نشانههایش را به بندگانش نشان میدهد، نشانۀ بزرگی را گوشزد نمود. پس فرمود: (﴿وَيُنَزِّلُ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ رِزۡقٗا﴾) و از آسمان بارانی برای شما میباراند که با آن روزی داده میشوید، و شما و چهارپایانتان زندگی میکنید. این دلالت مینماید که نعمتها همه از جانب اوست. پس نعمتهای دینی از جانب اوست، و آن عبارت از تبیین مسایل دینی، و ارائۀ دلایل آن، و عمل به آن میباشد؛ و نعمتهای دنیوی همان نعمتهایی هستند که از باران پدید میآیند، و شهرها و بندگان با آن زنده میگردند، و این به صورت قاطعانه دلالت مینماید که خداوند یکتا و معبود حقیقی است که طاعت و عبادت باید فقط برای او انجام شود، همانطور که تنها او نعمتدهنده است. (﴿وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَن يُنِيبُ﴾) و از آیات پند نمیپذیرد مگر کسی که با روی آوردن به محبت خدا، و ترس از او، و انجام دادن طاعت و زاری نمودن به سوی او، به طرف خدا برگردد. پس این فرد از نشانهها بهرهمند میشود، و نشانهها در حق او رحمت میگردند، و بینش او با آن افزوده میشود.
(14) و از آنجا که آدمی از نشانهها پند میپذیرد، و پند پذیرفتن باعث خالص نمودن عبادت و طاعت برای خدا میگردد، موضوعی را که میخواهد به آن بپردازد و بر آن مطلب، مترتّب شود، با حرف «فا» که بر سببیّت دلالت مینماید، آغاز میکند و میفرماید: (﴿فَٱدۡعُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ﴾) پس خدا را به فریاد بخوانید، و عبادت و طاعت را خاص او کنید؛ و این هم شامل دعای عبادت، و هم شامل دعای خواستن میشود. اخلاص؛ یعنی اینکه در همۀ عبادتهای واجب و مستحب، فقط خدا مد نظر باشد. و در ادای حقوق خدا و حقوق بندگان خدا، هدف فقط خدا باشد. [خلاصۀ آیه] یعنی هدفتان از تمام چیزهایی که به عنوان دین انجام میدهید، و با آن به خدا نزدیکی میجویید، هدفتان فقط خدا باشد. (﴿وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾) هر چند که کافران دوست نداشته باشند. بنابراین به آنها توجه نکنید، و شما را از دینتان باز ندارند، و سرزنش هیچ سرزنش کنندهای شما را از خدا دور نکند. کافران، یگانهپرستی و انجام خالصانۀ عبادت و طاعت برای خدا را نمیپسندند، و به شدّت از آن نفرت دارند، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُ ٱشۡمَأَزَّتۡ قُلُوبُ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِۖ وَإِذَا ذُكِرَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِۦٓ إِذَا هُمۡ يَسۡتَبۡشِرُونَ﴾ و هر گاه خداوند به تنهایی یاد شود کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند، خشمگین و ناراحت میشوند؛ و هرگاه کسانی غیر از خدا یاد شوند، به ناگاه آنان شاد و خوشحال میگردند.
(15) سپس از جلال و کمال خودش سخن به میان آورد که این اقتضا مینماید عبادت خالصانه برای او انجام شود، پس فرمود: (﴿رَفِيعُ ٱلدَّرَجَٰتِ ذُو ٱلۡعَرۡشِ﴾) خدایی که بلند و بلندتر است، و بر بالای عرش است، و عرش از آن اوست، و دارای مراتب و مقامات بالاست؛ و به سبب این بلند بودن از مخلوقاتش، تمایز پیدا کرده است، و جایگاهش والا گشته است و صفاتش از عظمت و بزرگی برخوردار گشته است و ذاتش برتر و بالاتر است از اینکه بندگان جز با عمل پاک و مخلصانه به او نزدیکی جویند، و مقامات مخلصین به وسیلۀ آن بالا میرود؛ و اخلاص، آنها را به خدا نزدیک مینماید و آنان را از خلق خدا برتر قرار میدهد. سپس نعمت رسالت و وحی را بر بندگانش ذکر نمود و فرمود: (﴿يُلۡقِي ٱلرُّوحَ﴾) وحی را میفرستد که برای دلها به منزلۀ روح برای اجساد است. پس همانگونه که جسم بدون روح زنده نمیماند و زندگی نمیکند، روان و قلب نیز بدون روحِ وحی بهبود نمییابد و کامیاب نمیگردد. پس خداوند متعال(﴿يُلۡقِي ٱلرُّوحَ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ﴾) وحی را که سود و مصلحت بندگان در آن نهفته است، به فرمان خود برای هر کس از بندگانش که بخواهد نازل میکند؛ و آنها پیامبران هستند که خداوند آنان را فضیلت داده، و وحی خویش و دعوت کردن بندگانش را به آنان اختصاص داده است. فایدۀ ارسال پیامبران این است که بندگان، سعادت دین و دنیا و آخرتشان را به دست آورند، و از بدبختی و شقاوت در دین و دنیا و آخرت مصون بمانند. بنابراین فرمود: (﴿لِيُنذِرَ يَوۡمَ ٱلتَّلَاقِ﴾) تا کسی که وحی بر او القا میشود، مردم را از روز رویارویی [قیامت] با آن وحی بترساند، و آنها را تشویق نماید تا به وسیلۀ اسبابی که باعث نجات میگردند، خود را برای آن روز آماده نمایند، و آن روز را روز «رویا رویی» نامید؛ چون در آن روز، خالق و مخلوق با همدیگر روبهرو میشوند؛ و مخلوقها با همدیگر، و عمل کنندگان با اعمال و سزا و جزایشان رو به رو میشوند.
(16) (﴿يَوۡمَ هُم بَٰرِزُونَ﴾) روزی که در یک میدان جمع میشوند، و هیچ کجی و پستی در آن نیست، و آنها روی زمین آشکار هستند، و صدای فرا خواننده به همۀ آنان میرسد، و همه در معرض دید قرار دارند. (﴿لَا يَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِنۡهُمۡ شَيۡءٞ﴾) نه آنها و نه چیزی از اعمالشان و نه سزا و جزای آن بر خداوند پنهان نمیماند. (﴿لِّمَنِ ٱلۡمُلۡكُ ٱلۡيَوۡمَ﴾) صاحب و فرمانروای این روز بزرگ کیست که پیشینیان و پسینیان و اهل آسمانها و زمین را گرد آورده، و شریکی در فرمانروایی ندارد؟ و هیچ سبب و وسیلهای در میان نمانده، و جز اعمال نیک و بد چیزی باقی نمیماند. (﴿لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ﴾) فرمانروایی از آنِ خداوندی است که در ذات و اسما و صفات و کارهایش؛ یگانه است و او در هیچ چیزی از اینها به هیچ صورت شریکی ندارد. (﴿ٱلۡقَهَّارِ﴾) خداوندی که بر همۀ مخلوقات چیره و غالب است، و مخلوقات دربرابر او فروتن هستند، خصوصاً در آن روز که مردم در برابر پروردگار زندۀ همیشه پایدار سر تسلیم فرود آوردهاند. در آن روز هیچ کس سخن نمیگوید مگر با اجازۀ خدا.
(17) (﴿ٱلۡيَوۡمَ تُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ﴾) امروز هر کسی در برابر کار نیک و بدی که در دنیا کرده است -کم باشد یا زیاد- سزا و جزا داده میشود، (﴿لَا ظُلۡمَ ٱلۡيَوۡمَ﴾) امروز بر هیچ کسی ستمی نمیشود تا بدیهایش بیشتر شود، و یا از نیکیهایش کاسته شود، (﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ﴾) آن روز را دیر نپندارید؛ چون آن روز خواهد آمد، و هرآنچه که میآید نزدیک است. نیز خداوند در روز قیامت بهخاطر آنکه علم او فراگیر است و قدرتش کامل میباشد، زود از بندگانش حساب میگیرد.
(18) خداوند متعال به پیامبرش محمّد صلی الله علیه وسلم میفرماید: (﴿وَأَنذِرۡهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡأٓزِفَةِ﴾) و آنان را از روز قیامت که نزدیک شده، و زمان فرا رسیدن وحشتها و زلزلهها و آشفتگیهای آن نزدیک شده است، بترسان، (﴿إِذِ ٱلۡقُلُوبُ لَدَى ٱلۡحَنَاجِرِ كَٰظِمِينَ﴾) یعنی دلهایشان از جا کنده شده، و جای آن خالی مانده است و ـ دلهایشان ـ از ترس و اندوه به حنجرهها میرسد و چشمهایشان خیره شده است. ﴿لَّا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَقَالَ صَوَابٗا﴾ سخن نمیگویند، مگر کسی که خداوند به او اجازه بدهد، و او نیز سخن راست و درست بگوید. در برابر آن ترس شدید و اضطرابهای هولناکی که در دلهایشان است، خاموش و ساکت هستند. (﴿مَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ حَمِيمٖ﴾) ستمگران در آن روز هیچ دوست و یاری ندارند، (﴿وَلَا شَفِيعٖ يُطَاعُ﴾) و نه شفاعتکنندهای دارند که سخنش را بپذیرند؛ چون شفاعت کنندگان، در مورد کسی که با شرک ورزیدن بر خود ستم کرده باشد، شفاعت نمیکنند؛ و به فرض اگر شفاعت نمایند، خداوند از این شفاعت راضی نمیشود، پس آن را قبول نمیکنند.
(19) (﴿يَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡيُنِ﴾) خداوند خیانت چشمها را میداند. منظور از خیانت چشمها، آن نگاه دزدانهای است که آدمی آن را از رفیق و همنشینش پنهان میدارد. (﴿وَمَا تُخۡفِي ٱلصُّدُورُ﴾) و آنچه را که بنده برای کسی بیان نکرده است، خداوند آن امر پنهان را نیز میداند. پس چیزهای آشکار را به طریق اولی میداند.
(20) (﴿وَٱللَّهُ يَقۡضِي بِٱلۡحَقِّ﴾) و خداوند به حق داوری مینماید؛ چون گفتۀ او حق است، و حکم شرعی و جزایی او حق است. و دانش او همه چیز را احاطه نموده و ثبت کرده است، و او از ستمگری و نقص و سایر عیبها پاک و منزّه است. و اوست که قضاوت تقدیری خود را مینماید که هرگاه چیزی را بخواهد پدید آید، آن چیز به وجود میآید؛ و هرچه را که نخواهد، به وجود نمیآید. و اوست که میان بندگان مؤمن و کافر خود در دنیا قضاوت مینماید، و دوستانش را یاری میکند. (﴿وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَقۡضُونَ بِشَيۡءٍ﴾) و هر آنچه را که به جای خدا میپرستند، به علّت ناتوانیشان و اینکه خیر را نمیخواهند، و توانایی انجام دادن آن را ندارند، به چیزی حکم نمیکنند، (﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ﴾) بیگمان، خداوند همۀ صداها و همۀ زبانها و همۀ نیازها را میشنود؛ و به آنچه که شده و به آنچه که میشود، و به آنچه که دیده میشود و به آنچه که دیده نمیشود، و به آنچه که بندگان میدانند و به آنچه که نمیدانند، بیناست. قبل از این آیه فرمود: (﴿وَأَنذِرۡهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡأٓزِفَةِ﴾) و آنان را از روز نزدیک [قیامت] بترسان، سپس آن را با این اوصاف توصیف نمود که اقتضا مینماید برای آن روز بزرگ، خود را آماده کرد. چون آیات هم مشتمل بر ترساندن، و هم مشتمل بر تشویق کردن هستند.
(21) خداوند متعال میفرماید: (﴿أَوَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) آیا با دلها و جسمهایشان، به قصد عبرت گرفتن و اندیشیدن در آثار در زمین، به سیر و سیاحت نپرداختهاند، (﴿فَيَنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِينَ كَانُواْ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾) تا بنگرند که سرانجام کسانی که پیش از اینان بودهاند به کجا کشیده است؟ آنهایی که تکذیب میکردند، پس خواهند دید که سرانجام آنها، بدترین سرانجام و هلاکت و نابودی و رسوایی بوده است. (﴿كَانُواْ هُمۡ أَشَدَّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗ وَءَاثَارٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) آنان از آنها توانمندتر بودند، و لشکریان بیشتر و ساز و برگ و اسلحه بیشتر و جسمهای بزرگتری داشتند، و در زمین نشانهها و آثار بیشتری داشتند؛ یعنی ساخت و ساز بیشتری کرده، و درختان بیشتری کاشته بودند. و قوت آثار بر قوت مؤثّر دلالت مینماید، و اینکه آنها به وسیلۀ آنچه درست کرده بودند، میخواستند خود را حفاظت کنند. (﴿فَأَخَذَهُمُ ٱللَّهُ بِذُنُوبِهِمۡ﴾) امّا وقتی آنها بر گناهانشان اصرار ورزیدند و به آن ادامه دادند، خداوند آنها را به کیفر و عذاب خود گرفتار ساخت.
(22) (﴿إِنَّهُۥ قَوِيّٞ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾) بیگمان، خداوند توانمند و سخت کیفر است. پس قدرت و توانمندی کافران نتوانست آنها را در برابر قدرت خدا حفاظت نماید، بلکه قدرتمندترین همۀ امّتها قوم عاد بودند که گفتند: ﴿مَنۡ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً﴾ چه کسی قوّتش از ما بیشتر است. امّا خداوند به سوی آنها بادی فرستاد که نیروهایشان را ضعیف کرد، و آنان را کاملاً نابود گرداند.
(23) سپس نمونهای از حالات آنهایی که پیامبران را تکذیب کردهاند -که فرعون و لشکریانش باشند- بیان نمود، پس فرمود: (﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ﴾) تا (﴿أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ﴾). یعنی موسی بن عمران را با نشانههای بزرگ خود- که به طور قطع بر حقیقت آنچه پیامبران با آن فرستاده شدند، و بر باطل بودن شرکی که آنها بر آن قرار داشتند دلالت میکرد- به سوی همکیشان این تکذیب کنندگان فرستادیم. (﴿وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِينٍ﴾) و با حجتی روشن که بر دلها چیره میگردد، و دلها به آن یقین میکنند، فرستادیم؛ همانند تبدیل شدن عصای موسی به اژدها، و دیگر معجزات آشکاری که خداوند موسی را به وسیلۀ آنها تایید نمود.
(24) (﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَقَٰرُونَ﴾) او به سوی فرعون و وزیرش هامان و قارون -که از قوم موسی بود، و به علّت ثروت خود علیه آنها دست به طغیان زده بود- فرستاده شد. اینها به شدّت دعوت موسی را رد کردند و گفتند: (﴿سَٰحِرٞ كَذَّابٞ﴾) او جادوگرِ دروغگویی است.
(25) (﴿فَلَمَّا جَآءَهُم بِٱلۡحَقِّ مِنۡ عِندِنَا﴾) و هنگامی که موسی از جانب ما حق را به ایشان رساند، و خداوند او را با معجزات آشکار که سبب یقین کامل میگردند تایید نمود؛ آنها یقین حاصل نکردند، و به ترک گفتن و رویگردانی اکتفا ننمودند، و نیز به انکار آن و مخالفت با آن به وسیلۀ باطل خود بسنده نکردند، بلکه حالت زشت آنان به جایی رسید که (﴿قَالُواْ ٱقۡتُلُوٓاْ أَبۡنَآءَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ وَٱسۡتَحۡيُواْ نِسَآءَهُمۡ﴾) گفتند: پسران آنان را که همراه با او ایمان آوردهاند بکشید، و زنانشان را زنده بگذارید، (﴿وَمَا كَيۡدُ ٱلۡكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٖ﴾) و کافرانی که این توطئه را کردند، و گمان بردند هرگاه پسران آنان را به قتل برسانند آنها قوی نخواهند بود و ایستادگی نخواهند کرد، بلکه تحت بندگی و فرمانشان باقی خواهند ماند؛ کید و نیرنگشان تباه و بینتیجه بوده، و جز گمراهی نخواهد بود؛ چون آنچه اراده کرده بودند برایشان تحقق نیافت، بلکه موضوع برعکس شد. و خداوند آنها را هلاک کرد و همۀ آنان را نابود و از میان برد. در این نکته تدبّر کن ـ که زیاد در قرآن تکرار شده است ـ و آن اینکه هرگاه داستان یا امر مشخّصی بیان شود و خداوند بخواهد در مورد آن قضیۀ معیّن حکم نماید، حکم را منحصر به آن قضیه نمیکند بلکه آن را به صورت کلی بیان میکند تا فراگیرتر باشد؛ و قضیهای نیز که سیاق کلام در مورد آن آورده شده در آن داخل گردد؛ و این توهم پیدا نشود که این حکم ویژۀ همین ماجرا است. بنابراین نفرمود: «وَمَا کَیْدُهُم إِلاَّ فِی ضَلاَلٍ» نیرنگ آنها بینتیجه بوده و جز گمراهی نخواهد بود، بلکه فرمود: (﴿وَمَا كَيۡدُ ٱلۡكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٖ﴾) و نیرنگ کافران بینتیجه بوده و جز گمراهی نخواهد بود.
(26) فرعون با تکبّر و غرور و سرکشی به قوم بیخردش گفت: (﴿ذَرُونِيٓ أَقۡتُلۡ مُوسَىٰ وَلۡيَدۡعُ رَبَّهُۥٓ﴾) بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را به فریاد بخواند تا او را از دست من نجات دهد؛ یعنی او ادّعا میکرد که اگر رعایت خاطر قومش نبود، موسی را میکشت؛ و نیز از اینکه موسی پروردگارش را به کمک بطلبد جلوگیری نمیکند. سپس انگیزهای که او را وادار مینماید تا موسی را بکشد بیان کرد و گفت: این کار را به خاطر خیرخواهی قوم خود، و از بین بردن فساد و شر از روی زمین انجام میدهد. پس گفت: (﴿إِنِّيٓ أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمۡ﴾) من میترسم که دین شما را تغییر دهد، (﴿أَوۡ أَن يُظۡهِرَ فِي ٱلۡأَرۡضِ ٱلۡفَسَادَ﴾) یا اینکه در این سر زمین فساد به پا کند. و این خود عجیبترین چیز است که بدترین انسان، مردم را نصیحت کند تا از بهترین انسان دوری کنند. این در حقیقت گول زدن و فریب دادن است که فقط در عقل کسانی جای میگیرد که خداوند در مورد آنها فرموده است: ﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ﴾ پس قومش را سبکسر انگاشت، و آنها از او اطاعت کردند؛ بیگمان آنها قومی فاسق و مجرم بودند.
(27) (﴿وَقَالَ مُوسَىٰٓ إِنِّي عُذۡتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم﴾) وقتی فرعون آن سخن زشت را بر زبان آورد که سرکشیاش سبب شده بود تا چنان بگوید و از قدرت و توان خود کمک گرفت، موسی از پروردگارش کمک خواست و فرمود: من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه میبرم، (﴿مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٖ لَّا يُؤۡمِنُ بِيَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ﴾) از هر متکبّری که به روز قیامت ایمان نمیآورد؛ یعنی تکبّرش و ایمان نداشتن او به روز قیامت، او را به هر شر و فسادی وادار میکند. در این مطلب فرعون و دیگران داخل هستند، همانطور که قبلاً بیان شد. خداوند موسی را از هر متکبری که به روز قیامت ایمان نداشت حفاظت کرد؛ و اسبابی برای او فراهم نمود که به وسیلۀ آن، شر فرعون و اشراف دربار او از موسی دفع گردید. و از جملۀ اسباب، مرد مؤمن بود که از خاندان فرعون بود و سخن او پذیرفته میشد، به خصوص اینکه به ظاهر میگفت با آنها موافق است، و ایمانش را پنهان میکرد. پس غالباً چنین است که آنها مراعات حال او میکردند. و اگر در ظاهر با آنها مخالفت میورزید چندان رعایتش نمیکردند. همانطور که خداوند پیامبرش محمّد صلی الله علیه وسلم را به وسیلۀ عمویش ابو طالب از شرّ قریش حفاظت کرد؛ چون ابو طالب نزد قریش، بزرگ و با آنها در دینشان موافق بود؛ و اگر او مسلمان بود، این طور نمیتوانست پیامبر را حفاظت کند.
(28) آن مردِ مومنِ رستگار و عاقل با تقبیح کار قومش، و زشت خواندن تصمیمی که گرفته بودند، گفت: (﴿أَتَقۡتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ ٱللَّهُ﴾) آیا مردی را میکشید که میگوید: پروردگار من الله است؟ یعنی چگونه ریختن خون او را حلال میدانید به جرم اینکه میگوید پروردگار من الله است؟ حال آنکه سخن او بیدلیل هم نیست. بنابراین فرمود: (﴿وَقَدۡ جَآءَكُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ مِن رَّبِّكُمۡ﴾) در حالی دلائل روشن و معجزات آشکاری را از جانب پروردگارتان برایتان آورده است. چون معجزۀ موسی نزد آنها چنان معروف بود که کوچک و بزرگ آن را میدانستند. پس چنین کسی را نباید کشت. پس چرا شما قبل از اقدام به این کار، حقّی را که آورده است باطل نکردید؛ و برای رد نمودن برهان او، برهان اقامه نکردید؟ سپس به اندیشه فرو میرفتید که آیا ـ اگر با حجّت و برهان بر وی غلبه یافتید ـ کشتن او جایز است یا نه؟ اینک که حجت او غالب آمده است، تا کشتن وی فاصلۀ زیادی دارید. سپس دلیلی عقلی برای آنها ارائه داد که هر عاقلی به آن قانع میگردد. پس گفت: (﴿وَإِن يَكُ كَٰذِبٗا فَعَلَيۡهِ كَذِبُهُۥۖ وَإِن يَكُ صَادِقٗا يُصِبۡكُم بَعۡضُ ٱلَّذِي يَعِدُكُمۡ﴾) یعنی موسی در دو حالت قرار دارد؛ یا در ادّعایش دروغ میگوید و یا راست میگوید. پس اگر دروغ گفته باشد، زیان دروغش به خودش بر میگردد و به شما زیانی نمیرسد، چون شما از پذیرفتن سخن او امتناع ورزیدهاید. واگر راستگو باشد، در حالی که با معجزات آشکار نزدتان آمده، و به شما خبر داده که اگر سخن او را قبول نکنید، خداوند در دنیا و آخرت شما را عذاب میدهد؛ پس حتماً برخی از آنچه به شما وعده میدهد که عذاب دنیا است گریبانگیرتان خواهد شد. این از خردمندی او، و دفاع زیبای او از موسی بود که پاسخی ارائه داد که هیچ تشویشی در آن نبود، و مسئله را میان این دو حالت قرار داد، و به هر تقدیر کشتن او را بیخردی و جهالت از جانب آنان تلّقی کرد. سپس آن مرد ـ رضی الله عنه وأرضاه وغفر له ورحمه ـ به بالاتر از این پرداخت و اینکه موسی به حق نزدیک است، و گفت: (﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ مُسۡرِفٞ كَذَّابٞ﴾) همانا خداوند کسی را که با ترک حق و روی آوردن به باطل از حد تجاوز کرده است، و با نسبت دادن تجاوزهایش به خدا راه تعدّی را پیش گرفته است، به راه درست هدایت نمیکند؛ و همانا دلیل او، و آنچه بر صحت آن دلیل میآورد، نادرست میباشد؛ و خداوند به او توفیق هدایت به راه راست را نمیدهد؛ یعنی شما حقّی را که موسی به سوی آن دعوت میکند دیدید، و معجزات آسمانی و دلایل عقلی که موسی به رهنمود خداوندی آن را ارائه داد مشاهده کردید؛ پس هر کس این راه را در پیش گیرد، ممکن نیست که تجاوزکار و دروغگو باشد. و این دلیلی است بر کمال دانش و خرد و شناخت کامل وی نسبت به پروردگارش.
(29) سپس قومش را برحذر داشت، و آنها را نصیحت کرد، و از عذاب آخرت ترساند، و آنان را از فریب خوردن به فرمانروایی و حکومت ظاهری نهی کرد، و گفت: (﴿يَٰقَوۡمِ لَكُمُ ٱلۡمُلۡكُ ٱلۡيَوۡمَ ظَٰهِرِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) ای قوم من! امروز در دنیا فرمانروایی در دست شماست، و بر رعیت و ملت خود پیروز و چیرهاید؛ هر آنچه بخواهید بر آنها اجرا میکنید؛ فرض کنید آنچه که خواستید به دست آوردید و به اتمام رسید، که هرگز به اتمام نخواهد رسید، (﴿فَمَن يَنصُرُنَا مِنۢ بَأۡسِ ٱللَّهِ إِن جَآءَنَا﴾) پس اگر عذاب الهی دامنگیرمان شود، چه کسی ما را یاری میدهد؟ این نشانۀ حسن دعوت کردن اوست که مسئله را میان خود و آنها مشترک قرار داد و گفت: (﴿فَمَن يَنصُرُنَا﴾) چه کسی ما را یاری میدهد؟ و گفت: (﴿إِن جَآءَنَا﴾) اگر به سراغ ما بیاید. تا آنها را متوجّه سازد که خیرخواهشان است؛ و همانطور که خیرخواه خودش نیز میباشد، و آنچه برای خود دوست دارد و میپسندد، برای آنها هم میپسندد. (﴿قَالَ فِرۡعَوۡنُ مَآ أُرِيكُمۡ إِلَّا مَآ أَرَىٰ وَمَآ أَهۡدِيكُمۡ إِلَّا سَبِيلَ ٱلرَّشَادِ﴾) فرعون با مخالفت با او در اینباره، و با فریب دادن قوم خود از اینکه از موسی پیروی کنند، گفت: جز آنچه را که خود بدان معتقدم، به شما پیشنهاد نمیکنم؛ و شما را جز به راه راست رهنمون نمیشوم. و در این سخن که گفت: «جز آنچه را که خود بدان معتقدم به شما پیشنهاد نمیکنم» راست گفت. اما فرعون به چه چیزی معتقد بود؟ او بر این باور بود که قومش را سبکسر و نادان قرار دهد تا از وی پیروی نمایند و ریاست خودش را برپا دارد. او معتقد بود که حق با او نیست، بلکه حق با موسی است؛ و در حالی که به آن یقین داشت آن را انکار کرد. و دروغ گفت در این سخنش که گفت: (﴿وَمَآ أَهۡدِيكُمۡ إِلَّا سَبِيلَ ٱلرَّشَادِ﴾) و شما را جز به راه رشد و راست رهنمون نمیشوم. این وارونه کردن حق و حقیقت است. اگر او قومش را به پیروی کردن از خود دستور میداد و میگفت: از کفر و گمراهی من پیروی کنید، شرّش سبکتر بود؛ ولی آنها را دستور داد تا از او پیروی کنند، و به دروغ میگفت که پیروی کردن از او، پیروی کردن از حق است؛ و پیروی نمودن از حق را، پیروی کردن از باطل میدانست.
(30) (﴿وَقَالَ ٱلَّذِيٓ ءَامَنَ﴾) و کسی که ایمان آورده بود، در فواصل زمانی مختلفی قومش را دعوت میکرد، و از هدایت شدن آنها ناامید نمیشد، آن طور که روش دعوتگران راه خداست، و همواره و همیشه به سوی پروردگارشان دعوت میکنند، و هیچ چیزی آنها را از این کار باز نمیدارد، و سرکشی کسی که دعوتش میکنند آنها را از تکرار دعوت باز نمیدارد. پس به آنها گفت: (﴿يَٰقَوۡمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُم مِّثۡلَ يَوۡمِ ٱلۡأَحۡزَابِ﴾) ای قوم من! میترسم به عذابی گرفتار شوید که امّتهای تکذیب کننده بدان گرفتار شدند؛ همانهایی که به صورت حزب و گروههایی بر مخالفت با پیامبران همدست شده بودند.
(31) سپس آن دستهها و گروهها را بیان کرد و گفت: (﴿مِثۡلَ دَأۡبِ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَٱلَّذِينَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ﴾) همانند قوم نوح و عاد و ثمود، و کسانی که بعد از آنها آمدند، و به کفر ورزیدن و تکذیب پیامبران عادت کرده بودند، و خداوند هم با شیوۀ خود به کیفر زودرس آنها در دنیا عذاب داد. (﴿وَمَا ٱللَّهُ يُرِيدُ ظُلۡمٗا لِّلۡعِبَادِ﴾) و خداوند نمیخواهد بر بندگان ستمی کند؛ و آنها را بدون اینکه گناهی کرده و جرمی مرتکب شده باشند، عذاب بدهد.
(32) وقتی آنها را از کیفرهای دنیوی ترساند، آنان را از عذاب اخروی نیز برحذر داشت و فرمود: (﴿وَيَٰقَوۡمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ يَوۡمَ ٱلتَّنَادِ﴾) ای قوم من! همانا من بر شما از روز قیامت و روزی که اهل بهشت، اهل جهنّم را صدا میزنند میترسم، آنها صدا میزنند و میگویند: ﴿أَن قَدۡ وَجَدۡنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّٗا﴾ آنچه را پروردگارمان به ما وعده داد، حق یافتیم ﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ أَنۡ أَفِيضُواْ عَلَيۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ أَوۡ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُۚ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾ و اهل جهنّم، بهشتیان را صدا میزنند که از آب یا از آنچه خداوند به شما روزی داده، بر ما چیزی بریزید. میگویند: خداوند آن را بر کافران حرام کرده است. و هنگامی که دوزخیان مالک را صدا میزنند ﴿لِيَقۡضِ عَلَيۡنَا رَبُّكَ﴾ [که پروردگارت را بگو در مورد ما فیصله کند] او میگوید: ﴿إِنَّكُم مَّٰكِثُونَ﴾ شما ماندگارید. و آنگاه که دوزخیان پروردگارشان را صدا میزنند و میگویند: ﴿رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡهَا فَإِنۡ عُدۡنَا فَإِنَّا ظَٰلِمُونَ﴾ پروردگارا! ما را از جهنّم بیرون کن؛ و اگر ما دوباره کارهای گذشته را انجام دهیم، پس ما ستمکاریم. خداوند در پاسخ به آنها میفرماید: ﴿ٱخۡسَُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ﴾ بتمرگید در جهنّم، و سخن مگوئید. و هنگامی که به مشرکان گفته میشود: ﴿ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡ فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَهُمۡ﴾ شریکانتان را به فریاد بخوانید، پس آنها را میخوانند؛ امّا پاسخشان نمیدهند.
(33) آن مرد مؤمن ـ رضی الله عنه ـ آنان را از این روز ترسناک برحذر داشت، و برایشان دلسوزی کرد که: اگر بر شرک خود باقی بمانند، به این روز گرفتار میشوند، بنابراین گفت: (﴿يَوۡمَ تُوَلُّونَ مُدۡبِرِينَ﴾) روزی که پشت کنان روی میگردانید و به سوی جهنّم برده میشوید، (﴿مَا لَكُم مِّنَ ٱللَّهِ مِنۡ عَاصِمٖ﴾) شما در برابر خداوند هیچ نگه دارندهای ندارید؛ نه خودتان قدرتی دارید که عذاب خدا را دفع کنید، و نه کسی به جای خدا شما را یاری میکند. ﴿يَوۡمَ تُبۡلَى ٱلسَّرَآئِرُ فَمَا لَهُۥ مِن قُوَّةٖ وَلَا نَاصِرٖ﴾ روزی که رازها آشکار میگردد، پس اینان هیچ قدرت و یاریگری ندارند. (﴿وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ﴾) و هرکس را که خدا گمراه سازد، هیچ هدایتگری ندارد. چون هدایت به دست خداوند متعال است؛ و هرگاه بندهاش را از هدایت محروم کند، قطعاً او میداند که این بنده به خاطر پلیدیاش شایستۀ هدایت نیست؛ و راهی برای هدایت او وجود ندارد.
(34) (﴿وَلَقَدۡ جَآءَكُمۡ يُوسُفُ مِن قَبۡلُ بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾) و همانا قبل از آمدن موسی، یوسف بن یعقوب با معجزات و نشانههایی که بر راستگویی او دلالت میکرد به نزد شما آمد، و شما را به پرستش خدای یگانه که شریکی ندارد فرمان داد، (﴿فَمَا زِلۡتُمۡ فِي شَكّٖ مِّمَّا جَآءَكُم بِهِۦ﴾) امّا شما در دوران حیات او، دربارۀ آنچه آورده بود پیوسته در شک و تردید بودید، (﴿حَتَّىٰٓ إِذَا هَلَكَ﴾) تا اینکه وفات کرد، آنگاه شک و تردید و شرکورزیتان بیشتر شد و (﴿قُلۡتُمۡ لَن يَبۡعَثَ ٱللَّهُ مِنۢ بَعۡدِهِۦ رَسُولٗا﴾) گفتید: خداوند بعد از او پیغمبری را مبعوث نخواهد کرد؛ یعنی گمان باطلتان این بود که خداوند دیگر پیامبری را نخواهد فرستاد، گمانی که شایسته خداوند نیست، چون خداوند مخلوقات خود را بیهوده و بدون اینکه آنها را امر و نهی کند، رها نمیکند، بلکه پیامبرانشان را به سوی آنها میفرستد. و این گمان دربارۀ خدا که پیامبری نخواهد فرستاد، گمانی است که از گمراهی سرچشمه میگیرد. بنابراین فرمود: (﴿كَذَٰلِكَ يُضِلُّ ٱللَّهُ مَنۡ هُوَ مُسۡرِفٞ مُّرۡتَابٌ﴾) این چنین خداوند اشخاص متجاوز و متردّد را گمراه و سرگشته میسازد. و این صفت حقیقی آنها بود که موسی را از روی ستمگری و برتری جویی به آن متصف کرده بودند. پس آنها خودشان تجاوزکاراناند که از حق تجاوز کرده و به گمراهی روی آوردهاند. و آنها دروغگویاناند؛ چون این را به خدا نسبت داده و پیامبرش را تکذیب کردند. پس کسی که متجاوز و دروغگوست، خداوند او را هدایت نمیکند و او را برای انجام خیر توفیق نمیدهد؛ چون او حق را پس از آنکه به وی رسید و آن را شناخت، رد کرد. بنابراین سزایش این است که خداوند او را کیفر دهد، به این صورت که او را از هدایت منع کند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿ فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ﴾ وقتی منحرف شدند، خداوند دلهایشان را کج و منحرف ساخت. ﴿وَنُقَلِّبُ أَفۡئدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ كَمَا لَمۡ يُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَنَذَرُهُمۡ فِي طُغۡيَٰنِهِمۡ يَعۡمَهُونَ﴾ و دلها و چشمهایشان را دگرگون میکنیم همانطور که اولین بار به آن ایمان نیاوردند، و آنها را در گمراهیشان سرگشته رها میکنیم. ﴿وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمیکند.
(35) سپس صفت متجاوزِ شک کننده را بیان کرد و فرمود: (﴿ٱلَّذِينَ يُجَٰدِلُونَ فِيٓ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ﴾) کسانی که دربارۀ آیات خدا -که حق را از باطل جدا میکنند، و همانند خورشید آشکارند- به مجادله برمیخیزند، و با وجود روشنی آن آیات تلاش میکنند تا آنها را دفع و باطل کنند، (﴿بِغَيۡرِ سُلۡطَٰنٍ أَتَىٰهُمۡ﴾) بدون اینکه دلیل و حجّتی داشته باشند. و این صفتِ همۀ کسانی است که در برابر آیات خدا به مجادله برمیخیزند، و محال است که دلیلی داشته باشند، چون هیچ چیزی در برابر حق نمیتواند قرار بگیرد. پس ممکن نیست که حق به وسیلۀ دلیلی شرعی یا عقلی مخالفت شود. (﴿كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ وَعِندَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾) یعنی قولی که متضمن رد کردن حق با باطل است، نزد خداوند و مؤمنان بسیار منفور و ناپسند است، و پر واضح است که صاحب این گفته منفورتر و ناپسندتر است؛ چون این گفته، تکذیب حق و تصدیق باطل و نسبت دادن آن به خدا را در بر دارد، و خداوند به شدّت از این سخنان و از کسی که چنین حالتی دارد خشمگین میشود. نیز بندگان مؤمن خدا، به تبعیت از پروردگارشان، از این چیزها به شدّت ناراحت میشوند، و اینها بندگان برگزیدۀ خدا هستند، و ناخشنودی و نفرت آنها، دلیل زشت بودن کسی است که آنها از او متنفرّند. (﴿كَذَٰلِكَ يَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ قَلۡبِ مُتَكَبِّرٖ جَبَّارٖ﴾) همانطور که خداوند بر دلهای خاندان فرعون مُهر نهاد، بر دل هر متکبّر سرکشی مهر مینهد؛ کسی که با نپذیرفتن حق و با تحقیر مردم بر آنها تکبر میورزد، و با کثرت ستمگری و تجاوزکاریاش، سرکشی و زورگویی روا میدارد.
(36) (﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ﴾) و فرعون با مخالفت با موسی و تکذیب او -در فراخوانیاش به اعتراف و اقرار به پروردگار جهانیان که بر بالای عرش است، و بر همۀ مخلوقات بلند و مرتفع گردید- گفت: (﴿يَٰهَٰمَٰنُ ٱبۡنِ لِي صَرۡحٗا﴾) ای هامان! ساختمانی عظیم و مرتفع برایم بساز. و منظورم از این کار این است که شاید بنگرم.» (﴿إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُۥ كَٰذِبٗا﴾) به خدای موسی، هرچند که من او را در این ادّعایش -مبنی بر اینکه ما پروردگاری داریم، و این پروردگار بالای آسمانهاست- دروغگو میپندارم.
(37) (﴿إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُۥ كَٰذِبٗا﴾) به خدای موسی، هرچند که من او را در این ادّعایش -مبنی بر اینکه ما پروردگاری داریم، و این پروردگار بالای آسمانهاست- دروغگو میپندارم. امّا در واقع فرعون میخواست احتیاط نماید و مسئله را شخصاً آزمایش کند، و راست و غلط بودن سخن موسی را امتحان نماید. و خداوند در بیان انگیزۀ او برای این سخن میفرماید: (﴿وَكَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِفِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ﴾) و این گونه برای فرعون بدی کارش آراسته شده بود. پس کار بد برای او آراسته و زیبا جلوه داده شده بود، و شیطان همچنان آنرا زیبا جلوه میداد، و او را به آن فرا میخواند تا اینکه فرعون آنرا خوب پنداشت، و همانند کسانی که بر حق هستند، دربارۀ آن مناظره کرد در حالی که فرعون از بزرگترین فسادکاران بود. (﴿وَصُدَّ عَنِ ٱلسَّبِيلِ﴾) و به سبب باطلی که برای او زینت داده شده بود، از راه حق بازداشته شد. (﴿وَمَا كَيۡدُ فِرۡعَوۡنَ إِلَّا فِي تَبَابٖ﴾) و نیرنگ فرعون که با آن میخواست «علیه حق توطئه نماید، و این توهّم را برای مردم ایجاد کند که او بر حق است و موسی بر باطل» جز زیان و تباهی نتیجهای نداشت، و فایدهای جز بدبختی برای او در دنیا و آخرت به بار نیاورد.
(38) (﴿وَقَالَ ٱلَّذِيٓ ءَامَنَ يَٰقَوۡمِ ٱتَّبِعُونِ أَهۡدِكُمۡ سَبِيلَ ٱلرَّشَادِ﴾) و کسی که ایمان آورده بود، با تکرار نصیحت گوییاش گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم، نه آن گونه که فرعون به شما میگوید، چرا که او شما را جز به گمراهی و فساد هدایت نمیکند.
(39) (﴿يَٰقَوۡمِ إِنَّمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا مَتَٰعٞ﴾) ای قوم من! زندگانی این دنیا، کالای اندک است و تا مدّت اندکی از آن استفاده میشود. سپس از بین میرود و تمام میگردد. پس زندگانی دنیا، شما را از هدفی که برای آن آفریده شدهاید نفریبد، (﴿وَإِنَّ ٱلۡأٓخِرَةَ هِيَ دَارُ ٱلۡقَرَارِ﴾) و آخرت، سرای پایدار و جاودانه است و محل اقامت و جایگاه استقرار میباشد. پس شما باید آن را ترجیح دهید، و عملی را انجام دهید که شما را در آن سرا سعادتمند نماید.
(40) (﴿مَنۡ عَمِلَ سَيِّئَةٗ فَلَا يُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَا﴾) هرکس کار بدی از قبیل: شرک، فسق یا هر گناه دیگری انجام دهد، جز به مانند آن سزا داده نمیشود؛ یعنی جز با آنچه که او را ناراحت و غمگین میکند، به اندازهای که سزاوارش میباشد سزا داده نمیشود؛ چون جزای بدی، بدی است. (﴿وَمَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ﴾) و هرکس کار شایستهای انجام دهد اعم از اعمال قلبی و جوارح و گفتهها، خواه مرد باشد یا زن، (﴿وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ يُرۡزَقُونَ فِيهَا بِغَيۡرِ حِسَابٖ﴾) درحالی که او مؤمن است، پس ایشان وارد بهشت میشوند، و بیشمار روزی مییابند؛ یعنی بدون حساب و بیشمار پاداششان به آنها داده میشود، بلکه خداوند به آنها به اندازهای میدهد که اعمالشان به آن اندازه نمیرسد.
(41) (﴿وَيَٰقَوۡمِ مَا لِيٓ أَدۡعُوكُمۡ إِلَى ٱلنَّجَوٰةِ وَتَدۡعُونَنِيٓ إِلَى ٱلنَّارِ﴾) و ای قوم من! چه خبر است؟! من با گفتههایم شما را به سوی نجات فرا میخوانم، ولی شما با پیروی نکردن از پیامبر خدا موسی علیه السلام مرا به آتش دوزخ فرا میخوانید.
(42) سپس آن را تفسیر کرد و گفت: (﴿تَدۡعُونَنِي لِأَكۡفُرَ بِٱللَّهِ وَأُشۡرِكَ بِهِۦ مَا لَيۡسَ لِي بِهِۦ عِلۡمٞ﴾) مرا فرا میخوانید تا به خداوند کافر شوم؛ و چیزی را شریک او قرار دهم که نمیدانم آیا شایستگی آن را دارد که به جای خداوند مورد پرستش قرار گیرد یا نه؟! و سخن گفتنِ بدون علم دربارۀ خدا، جزو بزرگترین و زشتترین گناهان است. (﴿وَأَنَا۠ أَدۡعُوكُمۡ إِلَى ٱلۡعَزِيزِ﴾) در حالی که من شما را به سوی خداوند توانمند فرا میخوانم که همۀ قدرت در دست اوست و دیگران چیزی در اختیار ندارند. (﴿ٱلۡغَفَّٰرِ﴾) خداوند آمرزگاری که هرگاه بندگان بر خود اسراف ورزند و به خود جرأت دهند تا او را ناخشنود نمایند، سپس توبه کنند و به سوی او باز گردند، گناهان و بدیهایشان را میزداید، و کیفرهای دنیوی و اخروی را که به سبب ارتکاب گناهان دامنگیر انسان میگردد از آنها دور مینماید.
(43) (﴿لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدۡعُونَنِيٓ إِلَيۡهِ لَيۡسَ لَهُۥ دَعۡوَةٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَلَا فِي ٱلۡأٓخِرَةِ﴾) یقیناً چیزهایی که شما مرا به سوی آن فرا میخوانید، سزاوار نیستند که به سوی آنها دعوت نمود، و مردم را تشویق نمود که به آن پناه ببرند، نه در دنیا و نه در آخرت؛ چون عاجز و ناقص هستند، و هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی و رستاخیزی را در اختیار ندارند. (﴿وَأَنَّ مَرَدَّنَآ إِلَى ٱللَّهِ وَأَنَّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ هُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ﴾) و بازگشت ما به سوی خداست، و او هرکس را طبق عملش مجازات خواهد کرد، و اسرافکاران -که با جسارت در برابر پروردگارشان، با نافرمانی و کفر ورزیدن به او برخود اسراف کردهاند- دوزخی، و همدم آتشاند. وقتی آنها را نصیحت کرد و برحذر داشت، و آنها از او اطاعت نکردند و با وی موافقت ننمودند، به آنان گفت:
(44) (﴿فَسَتَذۡكُرُونَ مَآ أَقُولُ لَكُمۡ﴾) نصیحت مرا به زودی یاد خواهید کرد، و به زودی زیان نپذیرفتن آن را خواهید دید، وقتی که عذاب شما را فرو میگیرد و از پاداش فراوان محروم میشوید. (﴿وَأُفَوِّضُ أَمۡرِيٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾) و کارم را به خدا میسپارم؛ یعنی به او پناه میبرم، و همۀ کارهایم را به او میسپارم، و سود و منفعت خود را از او میطلبم و در دفع زیانی که از جانب شما یا از سوی دیگران به من میرسد به او روی میآورم. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ بَصِيرُۢ بِٱلۡعِبَادِ﴾) بیگمان، خداوند به حال بندگان بیناست؛ حالاتشان و آنچه را که سزاوار آن هستند میداند. و حالت من و ناتوانیام را میداند، پس مرا از شما حفاظت خواهد کرد و در برابر شر شما مرا کفایت مینماید. و حالات شما را میداند، پس شما جز با اراده و خواست او تصرف نمیکنید؛ و اگر شما را بر من مسلط کند، حکمت اوست و این امر از اراده و خواست او سرچشمه گرفته است.
(45) (﴿فَوَقَىٰهُ ٱللَّهُ سَئَِّاتِ مَا مَكَرُواْۖ﴾) یعنی خداوندِ نیرومند و قوی، آن مرد مؤمن و موفّق را از توطئۀ خطرناک و نیرنگی که فرعون و خاندانش برای او چیده بودند و میخواستند اورا بکشند، در امان داشت؛ چون او سخنی به میان آورده که آنها را درمانده کرد. نیز آن مرد اظهار کرد که کاملاً با موسی ـ علیه السلام ـ موافق است، و فرعونیان را به چیزی دعوت کرد که موسی آنها را به آن دعوت کرده بود. و این چیزی بود که آنها تحمل آن را نداشتند؛ زیرا آنها قدرتمند بودند و این مرد آنها را خشمگین کرده بود. بنابراین خواستند علیه او توطئه کنند اما خداوند او را از توطئه، و نیرنگ بد آنها، مصون داشت و مکر و حیلهشان به خودشان باز گرداند. (﴿وَحَاقَ بَِٔالِ فِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ﴾) و خاندان فرعون را عذاب سختی فرو گرفت، و خداوند در یک صبحگاه همۀ آنان را از اول تا آخر غرق کرد.
(46) (﴿ٱلنَّارُ يُعۡرَضُونَ عَلَيۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِيّٗاۚ وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ﴾) در برزخ، آنان صبح و شام بر عذاب آتش دوزخ عرضه میشوند؛ و روزی که قیامت برپا میشود، خداوند به فرشتگان دستور میدهد خاندان فرعون را به شدیدترین عذاب داخل گردانید و گرفتار سازید. این است عقوبات وحشتناک و هراس انگیز که دامنگیر تکذیب کنندگانِ پیامبر خدا و کسانی میشود که با دستور و فرمان او مبارزه میکنند.
(47) خداوند از مجادلۀ دوزخیان و سرزنش همدیگر، و کمک خواستن آنها از نگهبانان، و اینکه این کار فایدهای برای آنان ندارد، خبر میدهد. پس میفرماید: (﴿وَإِذۡ يَتَحَآجُّونَ فِي ٱلنَّارِ﴾) و آنگاه که در دوزخ، پیروان، گمراه سازیِ سرانِ گمراه کننده را دلیل گمراهی خود بیان میکنند، و سران از پیروان خود بیزاری میجویند؛ (﴿فَيَقُولُ ٱلضُّعَفَٰٓؤُاْ لِلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُوٓاْ﴾) پیروان و مقلّدان به سرانی که در برابر حق استکبار ورزیدند، و آنها را به سوی چیزی دعوت کردند که به خاطر آن تکبّر ورزیدند، میگویند: (﴿إِنَّا كُنَّا لَكُمۡ تَبَعٗا﴾) ما پیرو شما بودیم؛ شما ما را گمراه کردید، و شرک ورزیدن و شر را برای ما آراستید و زیبا جلوه دادید. (﴿فَهَلۡ أَنتُم مُّغۡنُونَ عَنَّا نَصِيبٗا مِّنَ ٱلنَّارِ﴾) پس آیا میتوانید بخشی اندک از عذاب آتش را از ما دور کنید، و یا به جای ما پذیرای آن باشید؟!
(48) (﴿قَالَ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُوٓاْ﴾) مستکبران در حالی که ناتوانی خود را بیان میکنند، و نفوذ حکم الهی را در مورد همه اعلام میدارند، میگویند: (﴿إِنَّا كُلّٞ فِيهَآ إِنَّ ٱللَّهَ قَدۡ حَكَمَ بَيۡنَ ٱلۡعِبَادِ﴾) ما همگی در آتش دوزخ هستیم، و خداوند میان بندگان داوری کرده است، و برای هریک بهرهای از عذاب مقرّر نموده است؛ پس به آن نمیافزاید و از آن نمیکاهد، وآنچه که خداوند با حکمت خود حکم نموده است، تغییر نمییابد.
(49) (﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ فِي ٱلنَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ﴾) و مستکبران و ناتوانان که در آتش هستند، به مأموران جهنّم میگویند: (﴿ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ يُخَفِّفۡ عَنَّا يَوۡمٗا مِّنَ ٱلۡعَذَابِ﴾) از پروردگارتان بخواهید که یک روز عذاب را از ما بردارد تا شاید کمی راحت شویم.
(50) (﴿قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ تَكُ تَأۡتِيكُمۡ رُسُلُكُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾) نگهبانان دوزخ با سرزنش، و با بیان اینکه میانجیگری آنها فایدهای برایشان ندارد، و درخواستشان سودی به آنها نمیرساند، به آنان میگویند: آیا پیغمبران شما آیههای روشن و دلایل آشکاری را برای شما نیاوردند تا با آن، حق و صراط مستقیم و آنچه که انسان را به خدا نزدیک مینماید و آنچه که او را از خدا دور میکند تشخیص دهید؟! (﴿قَالُواْ بَلَىٰ﴾) میگویند: آری! آنها با دلایل و نشانههای روشن به نزد ما آمدند، و حجت رسای الهی بر ما اقامه شد، ولی ما ستم کردیم و بعد از روشن شدن حق با آن مخالفت ورزیدیم. (﴿قَالُواْ فَٱدۡعُواْ﴾) نگهبانان دوزخ، با تبرّی جستن از دعا کردن و شفاعت نمودن برای آنها، به دوزخیان میگویند: شما خودتان درخواست کنید، ولی آیا دعای آنان کاری از پیش میبرد؟ خداوند متعال میفرماید: (﴿وَمَا دُعَٰٓؤُاْ ٱلۡكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٍ﴾) و دعای کافران جز تباهی نیست؛ یعنی پوچ و بیهوده است، چون کفر همۀ اعمال را نابود مینماید و مانع اجابت و پذیرفته شدن دعا میگردد.
(51) وقتی کیفر خاندان فرعون را در دنیا و برزخ و روز قیامت بیان کرد، و حالت زشت و هولناک دوزخیان را که از پیامبران خدا روی برتافته و با آنها مبارزه کردهاند ذکر نمود، فرمود: (﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾) ما پیغمبران خود و کسانی را که ایمان آوردهاند، در زندگی دنیا با دلایل و برهان و کمک نمودن یاری میدهیم، (﴿وَيَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ﴾) و در آخرت آنان و پیروانشان را با دادن پاداش یاری میکنیم. و هرکس را که با آنها سر ستیز داشته است، به شدّت عذاب میدهیم.
(52) (﴿يَوۡمَ لَا يَنفَعُ ٱلظَّٰلِمِينَ مَعۡذِرَتُهُمۡۖ وَلَهُمُ ٱللَّعۡنَةُ وَلَهُمۡ سُوٓءُ ٱلدَّارِ﴾) روزی که عذرخواهیِ ستمگران به آنان سودی نمیبخشد، و نفرین و سرای بد، بهرۀ آنان خواهد بود که اقامتکنندگان در آن، حال و روزی بد دارند.
(53) وقتی آنچه را که برای موسی و فرعون اتّفاق افتاد و سرانجامِ فرعون و لشکریانش را بیان کرد، و حکم کلّی که فرعون و دوزخیان را شامل میشود ذکر نمود، بیان داشت که او به موسی هدایت را عطا کرد؛ یعنی آیات و دانشی را که هدایت یافتگان به وسیلۀ آن راهیاب میشوند به او بخشید. (﴿وَأَوۡرَثۡنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱلۡكِتَٰبَ﴾) و بنیاسرائیل را وارثان کتاب نمودیم؛ یعنی هر نسل کتاب تورات را از نسلی دیگر به ارث میبرد.
(54) (﴿هُدٗى﴾) و این کتاب مشتمل بر هدایت و رهنمود است که آن دانش احکام شرعی و غیره میباشد، (﴿وَذِكۡرَىٰ لِأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾) و اندرزگوی خردمندان است؛ به خیر تذکر میدهد و به آن تشویق مینماید، و با ترساندن آدمی از شر و بدی، وی را از آن باز میدارد. اما اینها برای هرکس مفید نیست، بلکه فقط خردمندان از آن پند میپذیرند.
(55) (﴿فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ﴾) ای پیامبر! شکیبا باش همانطور که پیامبران اولوالعزم پیش از تو شکیبایی ورزیدهاند. بیگمان وعدۀ خدا حق است؛ یعنی شک یا دروغی در وعدۀ خدا نیست. پس نباید شکیبایی ورزیدن برای تو سخت باشد، بلکه وعدۀ الهی حق و هدایتِ خالص است، و شکیبایان باید بر آن صبر نمایند، و صاحبان بینش در تمسک جستن به آن تلاش کنند. پس گفتۀ خداوند: (﴿إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ﴾) از اسبابی است که انسان را بر شکیبائی ورزیدن بر طاعت خداوند، و دوری کردن از آنچه خدا دوست ندارد برمیانگیزد. (﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ﴾) و آمرزش گناهانت را بخواه؛ زیرا گناه تو را از به دست آوردن سعادت و توفیق باز میدارد. پس خداوند او را به صبر فرمان داد که به وسیلۀ آن هر امر محبوبی به دست میآید. و به طلب آمرزش فرمان داد؛ زیرا در راستای دفع چیزی که از آن باید پرهیز شود کارساز است. (﴿وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِبۡكَٰرِ﴾) و بامدادان و شامگاهان به سپاس و ستایش پروردگارت بپرداز. این دو وقت از بهترین اوقات هستند، و اوراد و ذکرهای واجب و مستحبّی وجود دارند که در این دو وقت باید گفته شوند؛ چون ذکر خدا موجب جلب یاری و مدد او بر هر کاری میشود.
(56) خداوند متعال خبر میدهد که هر کس در آیات او به مجادله بپردازد تا به وسیلۀ باطل آن را ابطال گرداند -بدون اینکه از سوی او دلیل و حجتی داشته باشد- این کار از برتریجویی بر حق و بر کسانی که حق را آوردهاند و در سینههایشان است، سرچشمه میگیرد. آنها میخواهند با باطلی که با خود دارند بر حق برتری جویند. پس قصد و مرادشان این است. اما آنها به این هدف نمیرسند. این نص صریح و مژدهایست مبنی بر اینکه هرکس با حق به ستیز و مجادله برخیزد، مغلوب خواهد شد؛ و هرکس در مقابل حق به برتریجویی بپردازد، در نهایت خوار و ذلیل میشود. (﴿فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ﴾) پس به خدا پناه ببر. بیان نکرد که از چه چیزی به خدا پناه ببرد، چون منظور کلی است؛ یعنی از کبری که باعث برتریجویی بر حق میشود به خدا پناه ببر. و از شیطانهای انسی و جنّی به خدا پناه ببر، و از همۀ شرها به خدا پناه ببر. (﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ﴾) همانا که خداوند شنوای بیناست؛ و همۀ صداها را با وجود تنوّع و اختلاف آن میشنود؛ و همۀ دیدنیها را در هر محل و جا و زمانی که باشند، میبیند.
(57) خداوند متعال به آنچه که در عقلها جای گرفته است خبر میدهد، و آن اینکه آفرینش آسمانها و زمین با وجود بزرگی و گستردگیشان، بزرگتر و مهمتر است از آفریدن مردم؛ چرا که آفرینش انسانها نسبت به آفرینش آسمانها و زمین بسیار کوچک است. پس کسی که اجرام بزرگ را آفرید و محکم نموده، بر زنده کردن مردگان پس از مردنشان به طریق اولی تواناست. و این یکی از دلایل عقلی زنده شدن پس از مرگ است که قاطعانه بر معاد دلالت مینماید، و فرد عاقل به محض اینکه به این دلیل بنگرد، در مییابد که زنده شدن پس از مرگ که پیامبران از آن خبر دادهاند، اتفاق خواهد افتاد، و این استدلال شک و شبهه را نمیپذیرد. اما هر کسی در این حقیقت نمیاندیشد، بنابراین فرمود: (﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ﴾) ولی بیشتر مردمان نمیدانند، از این رو از آفرینش آسمانها عبرت نمیگیرند و به آن توجّهی نمیکنند.
(58) سپس خداوند متعال فرمود: (﴿وَمَا يَسۡتَوِي ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِيرُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَلَا ٱلۡمُسِيٓءُ﴾) یعنی همانطور که بینا و نابینا برابر نیستند، همچنین کسی که به خدا ایمان آورده و کارهای شایسته کرده است با کسی که از عبادت پروردگارش متکبّرانه سر باز زده و اقدام به ارتکاب گناه نموده و در راه ناخشنودی خدا تلاش کرده است برابر و یکسان نیست. (﴿قَلِيلٗا مَّا تَتَذَكَّرُونَ﴾) یعنی پند پذیری شما اندک است و کمتر پند میگیرید. پس اگر شما مراتب و جایگاههای امور و منازل خیر و شر، و تفاوت میان نیکوکاران و بدکاران را به یاد میآوردید و به آن توجّه داشتید، مفید را بر مضر، و هدایت را بر گمراهی، و سعادت جاودانی را بر دنیای فانی ترجیح میدادید.
(59) (﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِيَةٞ لَّا رَيۡبَ فِيهَا﴾) بیگمان، قیامت خواهد آمد، و شکّی در آن نیست، و پیامبران -که راستگوترین مخلوقات هستند- به آمدن آن خبر دادهاند، و کتابهای آسمانی -که همۀ اخبار آن در بالاترین مقام راستگویی قرار دارد- از آمدن آن سخن گفتهاند، و شواهدی که با چشم دیده میشوند و نشانههای آفاقی بر آمدن آن دلالت دارند، (﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يُؤۡمِنُونَ﴾) امّا با وجود این امور که باعث کمال تصدیق و یقین میگردند، بیشتر مردم تصدیق نمیکنند و ایمان نمیآورند.
(60) این از لطف خداوند نسبت به بندگان و از نعمتهای بزرگ الهی بر آنان است که آنها را به چیزی فرا میخواند که صلاح دین و دنیایشان در آن است. و به آنان دستور داده تا به بارگاهش دعا کنند؛ دعای عبادت و دعای خواستن و طلب کردن، و به آنان وعده داده که دعاهایشان را میپذیرد. و هرکس که از روی تکبّر از دعا و فراخواندن او سر باز زند، وی را تهدید کرده و فرموده است: (﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ﴾) همانا کسانی که خود را بزرگتر از آن میدانند که مرا به فریاد بخوانند -در حالی که خوار و پست هستند- وارد دوزخ میگردند، و به سزای استکبارشان عذاب و اهانت آنها را فرا میگیرد.
(61) در این آیات کریمه بیندیش که بر گستردگی رحمت خدا، و فضل و لطف فراوان او، و وجوب شکرگزاری برای او دلالت دارند. نیز بر کمال قدرت و فرمانروایی بزرگ او دلالت میکنند، و اینکه او هر چیزی را آفریده و دارای حیات مطلق است. و متصف بودن او به حمد؛ به خاطر هر صفت کاملی است که بدان متصف است، و همۀ کارهایش نیک میباشد. نیز بر این دلالت مینمایند که او پروردگار همۀ هستی است؛ و همۀ تدابیری که در جهان بالا و پایین و در گذشته و حال و آینده انجام میشود، به دست خدا است؛ و هیچ کسی اختیاری نداشته و هیچ چیزی از قدرت را در دست ندارد. پس او خداوند معبودِ یگانه است، و هیچ کسی غیر از او سزاوار چیزی از عبادت نیست، همانطور که هیچ کسی مستحق ربوبیّت نمیباشد. در نتیجه با اندیشیدن در این آیات، دلها از معرفت خدا و محبت او و توسل به او و امید داشتن به وی سرشار میگردد. و خداوند خلق را به خاطر این دو امر ـ معرفت و عبادت خدا ـ آفریده، و این همان هدفی است که خداوند تحقق آن را از بندگانش خواسته است. این دو چیز، انسان را به خوبی و موفقیت و صلاح و سعادت دنیوی و اخروی میرساند. و اینها بهترین بخششهای خداوند بزرگوار به بندگانش میباشد. و هر کس این دو چیز را از دست بدهد، هر خیری را از دست داده و هر شری او را فرا گرفته است. پس، از خداوند متعال میخواهیم که دلهای ما را سرشار از محبت و معرفت خویش نماید، و حرکتهای باطنی و ظاهری ما را خالص برای خود و تابع فرمان خویش بگرداند که هیچ خواستهای بر او بزرگ جلوه نمیکند، و دادن هیچ چیزی برایش نا ممکن نیست. پس فرمودۀ خداوند که میفرماید: (﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلَّيۡلَ لِتَسۡكُنُواْ فِيهِ﴾) یعنی خداوند به خاطر شما شب را تاریک قرار داده تا در آن بیارامید و از حرکت باز ایستید؛ حرکاتی که اگر ادامه داشته باشد، به شما زیان میرساند. بنابراین با آمدن شب به رختخوابهایتان میروید، و خداوند خواب را بر شما میافکند که به وسیلۀ آن قلب و بدن استراحت میکنند. خواب از نیازهای ضروری انسان است، و بدون آن نمیتوان به زندگی ادامه داد. نیز در شب هر دوستی در کنار دوستش آرام میگیرد، و فکر و حواس جمع میشود و مشغولیتها فروکش میکند. (﴿وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًا﴾) و خداوند روز را به وسیله خورشید که همواره در آسمان نور افشانی میکند روشن گردانده است. پس در روز از رختخوابهایتان بلند میشوید و به کارهای دینی و دنیوی خود مشغول میشوید. یکی به ذکر و تلاوت، و دیگری به نماز میپردازد، و آن یکی به دنبال دانش و درس میرود، و یکی به خرید و فروش میپردازد، یکی به بنّایی و یکی به آهنگری و دیگر صنعتها مشغول میگردد، یکی به سفر در دریا و یا خشکی میپردازد، و دیگری به کشاورزی میپردازد و یا به حیواناتش رسیدگی مینماید. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَشۡكُرُونَ﴾) بیگمان، خداوند نسبت به مردم فضل و لطف دارد، ولی بیشتر مردمان نمیدانند؛ یعنی خداوند دارای فضل و لطف بزرگی بر مردم است که این نعمتها را به آنان بخشیده و رنجها را از آنان دور نموده است، و این ایجاب مینماید تا شکر او را کاملاً بهجای آورند، و ذکر او را انجام دهند. (﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَشۡكُرُونَ﴾) ولی بیشتر مردم به علّت ظلم و جهالت و نادانیشان سپاس نمیگزارند. ﴿وَقَلِيلٞ مِّنۡ عِبَادِيَ ٱلشَّكُورُ﴾ و بندگان شکرگزارم اندک هستند؛ آنهایی که به نعمتهای پروردگارشان اقرار میکنند و در برابر خداوند فروتنی مینمایند و او را دوست میدارند و از نعمتهای خداوند در راستای اطاعت و خشنودی پروردگارشان استفاده مینمایند.
(62) (﴿ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ﴾) خدایی که آن کارها را کرده، پروردگار شما و آفریدگار همۀ هستی است؛ یعنی در الوهیّت و ربوبیّت یگانه است؛ زیرا این نعمتها را او به تنهایی بخشیده، و این ناشی از ربوبیت اوست؛ و الوهیت او ایجاب میکند تا شکرش گزارده شود. (﴿خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖ﴾) آفرینندۀ همه چیز است. این تاکید ربوبیّت اوست (﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾) و اینکه هیچ معبود به حقی جز او نیست، تاکید بر این است که تنها خداوند سزاوار عبادت است، و شریکی ندارد. سپس با صراحت به عبادت خود فرمان داد و فرمود: (﴿فَأَنَّىٰ تُؤۡفَكُونَ﴾) چگونه از عبادت او که شریکی ندارد برگردانده میشوید بعد از آنکه دلیل و راه را برایتان روشن کرده است؟!
(63) (﴿كَذَٰلِكَ يُؤۡفَكُ ٱلَّذِينَ كَانُواْ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ﴾) همانگونه که شما ـ ای مشرکان ـ از توحید و یکتاپرستی باز داشته شدید، به همان شیوه کسانی که الحاد ورزیدند و آیات خدا را انکار نمودند، از آن باز داشته شدند؛ یعنی به سزای اینکه آیات خدا را انکار میکردند و بر پیامبرانشان تجاوز مینمودند، از توحید و اخلاص و یگانه پرستی برگردانده شدند. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ نَّظَرَ بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٍ هَلۡ يَرَىٰكُم مِّنۡ أَحَدٖ ثُمَّ ٱنصَرَفُواْۚ صَرَفَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُم بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَفۡقَهُونَ﴾ و هرگاه سورهای نازل شود، به همدیگر نگاه میکنند [و میگویند: ] «آیا کسی شما را میبیند؟» آنگاه بر میگردند؛ خداوند دلهایشان را از حق برگردانده است، چون آنها قومی هستند که نمیفهمند.
(64) (﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا﴾) خداوند آن ذاتی است که زمین را جایگاه شما قرار داد، و آن را ساکن و مهیّا گرداند به گونهای که همۀ مصالح و منافعتان را تأمین میکند. میتوانید آن را بکاوید و شخم بزنید و در آن نهال و درخت بکارید، و بر روی آن خانه بسازید، و در آن سفر کنید و اقامت ورزید. (﴿وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ﴾) و آسمان را سقفی برای زمین که شما در آن هستید قرار داد. و خداوند در آسمان، روشناییها و علامتهایی [=ستارگان] را قرار داده که در تاریکیهای خشکی و دریا به وسیلۀ آن راهیاب میشود. (﴿وَصَوَّرَكُمۡ فَأَحۡسَنَ صُوَرَكُمۡ﴾) و شما را شکل بخشید، و شکلهایتان را زیبا بیافرید. در میان حیوانات هیچ موجود زندهای شکل و صورت بهتری از انسان ندارد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِيٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِيمٖ﴾ همانا ما انسان را در بهترین شکل آفریدیم. اگر میخواهی زیبایی انسان و کمال حکمت خداوند را در آن ببینی، به هر عضوی از اعضای آن بنگر. آیا بهنظر میآید که اگر این عضو در جای عضو دیگر بود بهتر میشد؟ و به گرایشهای قلبی انسانها به یکدیگر بنگر، آیا این امر را در غیر انسانها مشاهده میکنی؟ و به عقل و ایمان و محبت و معرفت آدمی بنگر که خداوند به او اختصاص داده، و از بهترین اخلاقها هستند، و با زیباترین صورتها تناسب و سازگاری دارند. (﴿وَرَزَقَكُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ﴾) و از پاکیزهها به شما روزی داد. این شامل هر چیز پاکیزهای میباشد، ازقبیل: خوردنی و نوشیدنی و همسر و لباس، و دیدنیها و شنیدنیها و دیگر چیزهای پاکیزهای که خداوند برای بندگانش میسر و فراهم نموده و اسباب آن را در دسترس آنها قرار داده است. و آنها را از پلیدیهایی که به بدن و دل و دینشان زیان میرساند منع کرده است. (﴿ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡۖ فَتَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) آن خدایی که به تدبیر امورتان پرداخته و این نعمتها را به شما بخشیده، الله پروردگار شما است. پس بالا و والا است، و خیر و احسان او فراوان است، و بس خجسته است خداوند متعال که همۀ جهانیان را با نعمتهایش پرورش داده است.
(65) (﴿هُوَ ٱلۡحَيُّ﴾) اوست زنده که دارای حیات کامل میباشد، و حیات او مستلزم صفاتی ذاتی است که حیات او جز با آن کامل نمیگردد مانند شنیدن و دیدن و توانایی و علم و کلام و دیگر صفتهای کمالش که مستلزم حیات اویند. (﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾) هیچ معبود به حقّی جز او نیست. (﴿فَٱدۡعُوهُ﴾) او را بخوانید، و این شامل دعای خواستن و دعای عبادت میباشد. (﴿مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ﴾) در عبادت و دعایتان قصد و هدفتان فقط خداوند متعال باشد. و اخلاص چیزی است که بدان فرمان داده شده است همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ﴾ و به ایشان دستور داده نشده است جز اینکه مخلصانه و حقگرایانه خدای را بپرستند. (﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) همۀ ستایشها و تعریفهایی که با زبان انجام میشوند مانند ذکر و آنچه به صورت عملی انجام میگیرد، از قبیل: عبادت و پرستش مردم برای خدایشان، همۀ اینها سزاوار خداوند یگانه است که شریکی ندارد. چون او در صفتها و افعال و همۀ نعمتهایش کامل است.
(66) وقتی که فرمان داد عبادت خالصانه برای خدای یگانه انجام شود، و ادلّه آن را بیان کرد، به صورت صریح از پرستش غیر خداوند نهی نمود. پس فرمود: (﴿قُلۡ إِنِّي نُهِيتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾) ای پیامبر! بگو: من از اینکه معبودهایی را به جز خدا بپرستم که شما آنها را به فریاد میخوانید، از قبیل: بتها و هرآنچه که به جای خداوند مورد پرستش قرار میگیرد نهی شدهام. و من در کار خودم شک ندارم، بلکه بر یقین و بصیرت هستم. بنابراین فرمود: (﴿لَمَّا جَآءَنِيَ ٱلۡبَيِّنَٰتُ مِن رَّبِّي وَأُمِرۡتُ أَنۡ أُسۡلِمَ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾) زیرا دلایل آشکاری از جانب پروردگارم به سوی من آمده، و فرمان یافتهام که با قلب و زبان و اعضای بدنم فرمانبردار و تسلیم پروردگار باشم؛ به صورتی که قلب و زبان و اعضا و جوارح من، مطیع و فرمانبردار او باشد. و این به طور مطلق بزرگترین چیزی است که به آن دستور داده شده است، همانطور که نهی از عبادت غیر خدا، بزرگترین چیزی است که از آن نهی شده است.
(67) سپس با بیان اینکه خداوند خود خالق و تکاملبخش آفرینش شماست، بر توحید و یکتاپرستی تاکید نمود. پس همانطور که او به تنهایی شما را آفریده است، شما هم باید فقط او را بپرستید. بنابراین فرمود: (﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ﴾) او خدایی است که شما را از خاک آفرید که پدرتان آدم ـ علیه السلام ـ را از خاک آفریده است. سپس شما را از نطفه آفرید و این ابتدای آفرینش سایر انسانها است که از شکم مادرشان شروع میشود، و سپس با بیان ابتدای آفرینش به بقیۀ مراحل آفرینش از قبیل: خون بسته، تکّه گوشت، پدید آمدن استخوانها و دمیده شدن روح اشاره کرد.(﴿ثُمَّ يُخۡرِجُكُمۡ طِفۡلٗا﴾) این گونه مراحل آفرینش الهی را میگذرانید تا اینکه شما را به صورت نوزادی از شکم مادرانتان بیرون میآورد. (﴿ثُمَّ لِتَبۡلُغُوٓاْ أَشُدَّكُمۡ﴾) سپس شما را زنده نگه میدارد تا به کمال قوّت خود میرسید؛ یعنی به قوّت عقل و توانایی جسم و همۀ نیروهای ظاهری و باطنی میرسید. (﴿ثُمَّ لِتَكُونُواْ شُيُوخٗاۚ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ مِن قَبۡلُ﴾) سپس شما را زنده نگه میدارد تا پیر و فرتوت شوید، و برخی از شما قبل از اینکه به مرحله فرتوتی برسند میمیرند. (﴿وَلِتَبۡلُغُوٓاْ أَجَلٗا مُّسَمّٗى﴾) و تا با این مراحل مقدر شده، به مدّت معیّنی برسید که در آن عمرهایتان به پایان میرسد، (﴿وَلَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾) و امید است شما حالات خود را بفهمید و در آن بیندیشید، آنگاه خواهید دانست خدایی که شما را به این مراحل در میآورد، دارای قدرت کامل است؛ و او خدایی است که عبادت فقط برای او شایسته است، و شما از هر جهت ناقص میباشید.
(68) (﴿هُوَ ٱلَّذِي يُحۡيِۦ وَيُمِيتُ﴾) فقط او به تنهایی زنده میکند و میمیراند، پس هیچ کس با سبب یا بدون سبب جز با اجازۀ او نمیمیرد. ﴿وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٖ وَلَا يُنقَصُ مِنۡ عُمُرِهِۦٓ إِلَّا فِي كِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ﴾ و هیچ عمر داده شوندهای عمر داده نمیشود و از عمرش کاسته نمیگردد مگر اینکه اینها در کتابی ثبت و ضبط است، بیگمان این برای خداوند آسان است. (﴿فَإِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا﴾) هرگاه بخواهد کار بزرگ یا کوچکی انجام پذیرد، (﴿فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ﴾) تنها به آن میگوید: باش، پس میشود. سخن او رد نمیگردد و کسی نمیتواند از آن جلوگیری کند، و نیازی به تکرار فرمان ندارد.
(69) (﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ يُجَٰدِلُونَ فِيٓ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ أَنَّىٰ يُصۡرَفُونَ﴾) آیا ننگریستهای به کسانی که در آیات روشن الهی مجادله میکنند؟ یعنی از حالت زشت آنها باید تعجّب کرد که آنها چگونه از آیات روشن الهی رویگردان میشوند؟و بعد از این بیان کامل به چه چیزی روی میآورند؟ آیا دیگر آیات روشنی مییابند که مخالف با آیات خدا باشد؟ نه، سوگند به خدا چنین نیست! یا شبهاتی مییابند که با هوی و امیال آنها مطابقت دارد و به وسیلۀ آن بر باطل خود ماندگار میشوند؟
(70) پس بد چیزی است آنچه که آنها به جای آیات الهی گرفتهاند، و بد عملی است کردار آنان که کتابهای خدا را تکذیب کردند و از پیامبران -که بهترین و راستگوترین و عاقلترین مردم هستند- رویگردان شدند. اینها سزایی جز آتش داغ جهنّم ندارند بنابراین خداوند آنها را تهدید نمود که به این عذاب گرفتار خواهند شد. پس فرمود: (﴿فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ﴾) پس حقیقت را خواهند دانست.
(71) ((إِذِ ٱلۡأَغۡلَٰلُ فِيٓ أَعۡنَٰقِهِمۡ وَٱلسَّلَٰسِلُ﴾) وقتی که طوقها و زنجیرها در گردنشان خواهد بود و نمیتوانند هیچ حرکتی بکنند، و آنها و شیاطینشان بدان بسته میشوند.
(72) ((يُسۡحَبُونَ فِي ٱلۡحَمِيمِ ثُمَّ فِي ٱلنَّارِ يُسۡجَرُونَ﴾) پس حقیقت را خواهند دانست وقتی که طوقها و زنجیرها در گردنشان خواهد بود و نمیتوانند هیچ حرکتی بکنند، و آنها و شیاطینشان بدان بسته میشوند و در آب بسیار داغ کشیده میشوند، سپس بر آتش تافته میگردند و شعلههای سوزان آتش بر آنها افروخته میشود، سپس به خاطر شرک و دروغشان توبیخ میشوند.
(73) (﴿ثُمَّ قِيلَ لَهُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تُشۡرِكُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾) سپس به آنان گفته میشود انبازهایی که به جای خدا پرستش مینمودید کجا هستند؟ آیا به شما فایدهای رساندند، یا پارهای از عذاب را از شما دور ساختند؟ (﴿قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا﴾) میگویند: آنها از دید ما ناپدید و پنهان شدند و حاضر نشدند؛ و اگر حاضر میشدند، فایدهای نمیبخشیدند. پس آنها انکار میکنند و میگویند: (﴿بَل لَّمۡ نَكُن نَّدۡعُواْ مِن قَبۡلُ شَيۡٔٗا﴾) بلکه هرگز پیش از این ما چیزی را به نیایش نمیخواندیم. احتمال دارد که منظورشان انکار باشد، و گمان میبرند که این کار به آنها فایده میرساند. و احتمال دارد که منظورشان اعتراف به باطل بودن الوهیت چیزهایی باشد که عبادت میکردهاند، و اقرار میکنند که خداوند در حقیقت شریکی ندارد، بلکه اینها با پرستش چیزهایی که خدا نبودهاند گمراه و خطاکار گشتهاند. و این احتمال صحیحتر به نظر میآید. (﴿كَذَٰلِكَ يُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾) نیز بر همین دلالت مینماید؛ یعنی ضلالتی که آنها در دنیا بر آن بودند، ضلالتی است که برای هر کس آشکار میباشد. حتی آنها خودشان در روز قیامت به باطل بودن آن اقرار و اعتراف مینمایند. و معنی گفتۀ خداوند که فرموده است: ﴿وَمَا يَتَّبِعُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَكَآءَۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ﴾ «و کسانی که به جز خدا شریکانی میخوانند جز از گمان پیروی نمیکنند» برایشان روشن میگردد. و فرمودۀ الهی نیز بر همین مفهوم دلالت مینماید که فرموده است: ﴿وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡ﴾ و در روز قیامت به شرکتان کفر میورزند و آن را انکار میکنند. ﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ﴾ و چه کسی گمراهتر از کسی است که به جای خدا کسانی را به فریاد میخواند که در روز قیامت او را اجابت نمیکنند؟!
(74) (﴿ثُمَّ قِيلَ لَهُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تُشۡرِكُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾) سپس به آنان گفته میشود انبازهایی که به جای خدا پرستش مینمودید کجا هستند؟ آیا به شما فایدهای رساندند، یا پارهای از عذاب را از شما دور ساختند؟ (﴿قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا﴾) میگویند: آنها از دید ما ناپدید و پنهان شدند و حاضر نشدند؛ و اگر حاضر میشدند، فایدهای نمیبخشیدند. پس آنها انکار میکنند و میگویند: (﴿بَل لَّمۡ نَكُن نَّدۡعُواْ مِن قَبۡلُ شَيۡٔٗا﴾) بلکه هرگز پیش از این ما چیزی را به نیایش نمیخواندیم. احتمال دارد که منظورشان انکار باشد، و گمان میبرند که این کار به آنها فایده میرساند. و احتمال دارد که منظورشان اعتراف به باطل بودن الوهیت چیزهایی باشد که عبادت میکردهاند، و اقرار میکنند که خداوند در حقیقت شریکی ندارد، بلکه اینها با پرستش چیزهایی که خدا نبودهاند گمراه و خطاکار گشتهاند. و این احتمال صحیحتر به نظر میآید. (﴿كَذَٰلِكَ يُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾) نیز بر همین دلالت مینماید؛ یعنی ضلالتی که آنها در دنیا بر آن بودند، ضلالتی است که برای هر کس آشکار میباشد. حتی آنها خودشان در روز قیامت به باطل بودن آن اقرار و اعتراف مینمایند. و معنی گفتۀ خداوند که فرموده است: ﴿وَمَا يَتَّبِعُ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَكَآءَۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ﴾ «و کسانی که به جز خدا شریکانی میخوانند جز از گمان پیروی نمیکنند» برایشان روشن میگردد. و فرمودۀ الهی نیز بر همین مفهوم دلالت مینماید که فرموده است: ﴿وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡ﴾ و در روز قیامت به شرکتان کفر میورزند و آن را انکار میکنند. ﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ﴾ و چه کسی گمراهتر از کسی است که به جای خدا کسانی را به فریاد میخواند که در روز قیامت او را اجابت نمیکنند؟!
(75) و به دوزخیان گفته میشود: (﴿ذَٰلِكُم بِمَا كُنتُمۡ تَفۡرَحُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَبِمَا كُنتُمۡ تَمۡرَحُونَ﴾) عذاب گوناگونی که بدان گرفتار شدهاید بدان جهت است که در زمین به سبب باطلی که بر آن بودید و با دانشی که به وسیلۀ آن با دانش پیامبران مخالفت ورزیدید شادی میکردید؛ و از روی تجاوز و دشمنی و ستم و گناه بر بندگان خدا تکبر نموده، و به خود مینازیدید. همانطور که خداوند در آخر این سوره میفرماید: ﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾ وقتی که پیامبرانشان با دلایل آشکار نزد آنها آمدند، با دانشی که داشتند شادمانی کردند. و همانطور که قوم قارون به او گفتند: ﴿لَا تَفۡرَحۡۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَرِحِينَ﴾ شادمان مباش که خداوند شادیکنندگان را دوست ندارد. این شادمانی مذموم است؛ چراکه که موجب عذاب و کیفر میشود. بهخلاف شادی نیکو که خداوند در مورد آن فرموده است: ﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ﴾ بگو: به فضل و لطف خدا باید خوشحال شوند. و آن شاد شدن به خاطر داشتن علم مفید و عمل صالح است.
(76) (﴿ٱدۡخُلُوٓاْ أَبۡوَٰبَ جَهَنَّمَ﴾) هر یک از شما به طبقهای از طبقات جهنّم که مناسب با عملتان میباشد وارد شوید، (﴿خَٰلِدِينَ فِيهَا﴾) و جاودانه در آن بمانید. هرگز آنها از آن بیرون نمیشوند، (﴿فَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلۡمُتَكَبِّرِينَ﴾) جایگاه متکبّران چه بد جایگاهی است! جایگاهی که در آن خوار و ذلیل میشوند، و زندانی میگردند و عذاب داده میشوند، و در میان گرما و سوزش آن به سر میبرند.
(77) (﴿فَٱصۡبِرۡ﴾) ای پیامبر! بر دعوت کردن قوم خود و آزاری که از جانب آنها به تو میرسد شکیبا باش. و از ایمان خود بر شکیباییات کمک بخواه. (﴿إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ﴾) بیگمان، وعدۀ خداوند حق است، و به زودی دینش را یاری خواهد کرد و آن را بالا میبرد و پیامبرانش را در دنیا و آخرت یاری میدهد. نیز از اینکه عذاب بر دشمنان تو در دنیا و آخرت واقع خواهد شد کمک بگیر، بنابراین فرمود: (﴿فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعۡضَ ٱلَّذِي نَعِدُهُمۡ﴾) پس اگر پارهای از آنچه به آنها وعده میدهیم به تو نشان دهیم، اینگونه خواهد بود، (﴿أَوۡ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيۡنَا يُرۡجَعُونَ﴾) یا اگر قبل از اینکه آن را مشاهده کنید تو را بمیرانیم. آنان به سوی ما بازگردانده میشوند و آنها را طبق اعمالشان مجازات خواهیم کرد. ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ غَٰفِلًا عَمَّا يَعۡمَلُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾ پس گمان مبر که خداوند از آنچه ستمگران میکنند غافل است.
(78) سپس پیامبر را دلجویی داد و او را به وسیلۀ سرگذشت برادران پیامبرش وادار به شکیبایی نمود و فرمود: (﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا﴾) تا (﴿ٱلۡمُبۡطِلُونَ﴾) یعنی پیامبران زیادی را پیش از تو به سوی اقوامشان فرستادهایم که آنها را دعوت کردند، و در مقابلِ اذیّت و آزارشان صبر کردند. (﴿مِنۡهُم مَّن قَصَصۡنَا عَلَيۡكَ وَمِنۡهُم مَّن لَّمۡ نَقۡصُصۡ عَلَيۡكَ﴾) داستان بعضیها را برایت بازگو نمودهایم، و داستان برخیها را برای تو بیان نکردهایم. و همۀ پیامبران تحت تدبیر الهی بوده و از خود اختیاری نداشتهاند، (﴿وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأۡتِيَ بَِٔايَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾) و هیچ پیامبری از آن پیامبران، حق نداشته است که معجزه و نشانۀ شنیدنی یا عقلی ارائه دهد مگر به فرمان و خواست خداوند. پس این پیشنهادِ پیشنهادکنندگان به پیامبران مبنی بر اینکه فلان نشانه و معجزه را ارائه دهند، این ناشی از تکذیب و ستم و عناد پیشنهادکنندگان است، بعد از اینکه خداوند پیامبران را به وسیلۀ نشانههایی دالّ بر راستگوییشان و صحت آنچه که آوردهاند تایید نمود. (﴿فَإِذَا جَآءَ أَمۡرُ ٱللَّهِ﴾) پس هرگاه فرمان خدا برای قضاوت و فیصله دادن میان پیامبران و دشمنانشان سر رسد، (﴿قُضِيَ بِٱلۡحَقِّ﴾) میان آنها به حق داوری میشود، و به نجات پیامبران و پیروانشان و هلاک شدن تکذیبکنندگان حکم میگردد، حکمی که بجا و درست است. (﴿وَخَسِرَ هُنَالِكَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ﴾) و به هنگام قضاوت مذکور، باطلگرایان زیان میبینند؛ کسانی که باطلگرایی تبدیل به صفت آنها شده، و علم و عمل و هدفی که دارند باطل گشته است. پس این مخاطبان بپرهیزند از اینکه باطل خود را ادامه دهند که آنگاه همانند ایشان زیانمند میگردند. هیچ خیری در اینها نیست، و نه در کتابهای آسمانی نجات ایشان ثبت گردیده است.
(79) خداوند بر بندگانش منّت مینهد که برای آنها چهارپایانی سودمند و مفید آفریده است. از جمله فواید آنها یکی سوار شدن و حمل بار با آنهاست، و اینکه از گوشت آنها استفاده شده و شیرشان نوشیده میشود. و از فوایدشان گرمازایی و تهیۀ وسایلی از مواد پشمهایشان میباشد، و فواید دیگری هم دارند.
(80) خداوند بر بندگانش منّت مینهد که برای آنها چهارپایانی سودمند و مفید آفریده است. از جمله فواید آنها یکی سوار شدن و حمل بار با آنهاست، و اینکه از گوشت آنها استفاده شده و شیرشان نوشیده میشود. و از فوایدشان گرمازایی و تهیۀ وسایلی از مواد پشمهایشان میباشد، و فواید دیگری هم دارند. (﴿وَلَكُمۡ فِيهَا مَنَٰفِعُ وَلِتَبۡلُغُواْ عَلَيۡهَا حَاجَةٗ فِي صُدُورِكُمۡ﴾) و تا با سوار شدن بر آنها به مقاصدی که در دل دارید برسید. از قبیل: رسیدن به مناطق دور دست، و به دست آوردن سرور و شادی با رسیدن به آنجا. (﴿وَعَلَيۡهَا وَعَلَى ٱلۡفُلۡكِ تُحۡمَلُونَ﴾) و شما بر مرکبهای خشکی و دریایی حمل میشوید. خداوندی که این چهارپایان و کشتیها را برایتان مسخّر نمود، شما را بر آن حمل مینماید، و اسبابی را فراهم آورده است که متمّم کار این مرکبها است و آنها بدون این اسباب نمیتوانند کارشان را به انجام برسانند.
(81) (﴿وَيُرِيكُمۡ ءَايَٰتِهِۦ﴾) و خداوند آیات و نشانههایش را که بر یگانگی و اسما و صفاتش دلالت میکنند به شما نشان میدهد. و این از بزرگترین نعمتهای خداست که آیات آفاقی و انفسی و نعمتهای آشکارش را به آنها نشان داده و برایشان برشمرده است تا آن را بشناسند، و شکر آن را به جای آورند، و خداوند را یاد نمایند. (﴿فَأَيَّ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ تُنكِرُونَ﴾) پس کدام یک از آیات خدا را انکار میکنید و به آن اقرار نمینمائید؟! چراکه برایتان ثابت شده که همۀ نشانهها و نعمتها از جانب خداوند متعال هستند. پس نه تنها جایی برای انکار و رویگرداندن از آن باقی نمانده است، بلکه خردمندان باید تلاش خود را در راستای اطاعت از او، و بریدن از همه چیز، و خدمت کردن به او مبذول دارند.
(82) خداوند متعال کسانی را که پیامبران را تکذیب میکنند تشویق مینماید تا با دل و جان در زمین به سیر و سیاحت بپردازند و از دانشمندان سؤال کنند. (﴿فَيَنظُرُواْ﴾) و با فکر، اندیشه و استدلال بنگرند، نه اینکه از روی غفلت و بیتوجّهی از کنار حقایق رد شوند. (﴿كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾) پس بنگرند که سرانجام امّتهای گذشته همچون عاد و ثمود و غیره که قبل از ایشان بودهاند چگونه بوده است، کسانی که (﴿كَانُوٓاْ أَكۡثَرَ مِنۡهُمۡ وَأَشَدَّ قُوَّةٗ وَءَاثَارٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) از اینها نیرومندتر و دارای اموال و آثار بیشتری از قبیل: ساختمانها و دژهای محکم و درختان شکوفا و کشتزارهای فراوان در زمین بودند. (﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ﴾) ولی چیزهایی که به دست آورده بودند، ایشان را از عذاب خدا وقتی که فرمان الهی آنها را فرا گرفت نجات نداد. پس تواناییشان چیزی از عذاب را از آنها دور نکرد، و نتوانستند مالهایشان را به عنوان بلاگردان خود بدهند و از عذاب نجات یابند، و نتوانستند در قلعههای خود پناه بگیرند.
(83) سپس جنایت و جرم بزرگ آنها را بیان کرد و فرمود: (﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَيِّنَٰتِ﴾) وقتی پیامبرانشان با دلایل آشکار از قبیل: کتابهای الهی و معجزات خارق العاده و علم مفید و روشنگر و هدایت دهندۀ از گمراهی و رهنمود کنندۀ به سوی حق به نزد آنها آمدند، (﴿فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾) با دانشی که داشتند و مخالف دین پیامبران بود، خوشحال شدند. ومعلوم است که شاد شدن آنها بر شدت خشنودی از آن و تمسّک آنها به آن دانش، و دشمنی ورزیدنشان با حقّی که پیامبران آورده بودند دلالت مینماید. نیز نشانگر آن است که آنها باطل خود را حق قرار داده بودند. و این عام است و شامل همۀ علومی میباشد که به وسیلۀ آن با آنچه پیامبران آوردهاند مخالفت ورزیده شود. و آنچه که سزاوار است بیش از دیگر علوم جزو این دانشها شمرده شود، فلسفه و منطق یونانی است که به وسیلۀ آن به مقابلۀ با بسیاری از آیات قرآنی پرداخته شده، و از جایگاه آن در دلها کاسته شده است. و دلایل یقینی و قاطع قرآن، به صورت دلایلی لفظی که مفید یقین نیست و عقل بیخردان و اهل باطل بر آن مقدّم داشته شده، نشان داده شده است. این بزرگترین الحاد در آیات خدا و مخالفت با آن است. (﴿وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِۦ يَسۡتَهۡزِءُونَ﴾) و عذابی که آنها آن را به باد تمسخر میگرفتند، آنان را فرو گرفت.
(84) (﴿فَلَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥ وَكَفَرۡنَا بِمَا كُنَّا بِهِۦ مُشۡرِكِينَ﴾) پس وقتی که عذاب ما را دیدند [اعتراف کردند، اما اقرارشان به آنها سودی نرساند و] گفتند: «به خدای یگانه ایمان آوردهایم، و به بتها و انبازهایی که به سبب آن مشرک به شمار میآمدهایم کفر ورزیدهایم [و از هر علم و عملی که با پیامبران مخالف است بیزاری میجوییم].»
(85) (﴿فَلَمۡ يَكُ يَنفَعُهُمۡ إِيمَٰنُهُمۡ لَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَا﴾) اما ایمانشان به هنگام مشاهدۀ عذاب سخت ما بدیشان سودی نرساند. (﴿سُنَّتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي قَدۡ خَلَتۡ فِي عِبَادِهِۦ﴾) این شیوۀ الهی است که دربارۀ بندگانش جاری است مبنی بر اینکه وقتی عذاب و کیفر خدا بر تکذیبکنندگان فرود آید و آنان در این هنگام ایمان بیاورند، ایمانشان اعتباری ندارد و آنها را از عذاب نجات نمیدهد. چون ایمانشان، ایمان اضطراری است و مجبور شدهاند؛ و ایمانی است که بر اثر مشاهده انجام گرفته است؛ و تنها ایمانی صاحب خود را نجات میدهد که ایمان اختیاریِ به غیب، و قبل از مشاهدۀ قرائن عذاب باشد. (﴿وَخَسِرَ هُنَالِكَ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾) و به هنگام نابود شدن و چشاندن عذاب، کافران در دنیا و آخرتشان زیانبار میگردند؛ و زیانمند شدن تنها در این دنیا کافی نیست، بلکه باید به عذاب سخت و ابدی گرفتار آیند. به لطف و یاری پروردگار، نه با توان و نیروی ما، تفسیر سوره مؤمن به پایان رسید. پس شکر و ستایش او راست.