(1) خداوند متعال به ستاره سوگند خورده است، بدانگاه که در آخر شب در افق پنهان میشود و غروب میکند و شب پایان مییابد و روز میآید. چون در این نشانههای بزرگی است که ایجاب میکند خداوند به آن قسم بخورد. و صحیح آن است که «نجم» اسم جنس است، و شامل همۀ ستارگان میباشد. خداوند به ستارگان قسم میخورد که شک و تردیدی در صحت وحی الهی نیست؛ چون در این، مناسبت عجیبی است و آن اینکه خداوند ستارگان را زینتبخش آسمان قرار داده است، همچنانکه وحی و پیامدهای آن زینتبخش زمین هستند و اگر نبود دانشی که از پیامبران برجای مانده است، مردم به چنان تاریکی در میافتادند که بسی شدیدتر از تاریکی شب ظلمانی است.
(2) و سوگند یاد نمود که پیامبر از اینکه در دانش و هدف خود گمراه باشد منزّه است. و این مستلزم آن است که پیامبر در علم خود راه یافته، و هادی و دارای هدفی نیکو و خیرخواه خلق باشد. برعکس آنچه اهل گمراهی بر آن هستند که دانش آنها فاسد و قصد و هدفشان باطل است. و فرمود: (﴿صَاحِبُكُمۡ﴾) یار شما. تا آنها را یادآور شود که آنها راستگویی و راهیابی پیامبر را میدانند و کار و بارش بر آنها پوشیده نیست.
(3) (﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ﴾) و سخنان او از روی هوی و هوس و امیال نفسانیاش نمیباشد.
(4) (﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ﴾) پیامبر جز آنچه از هدایت و پرهیزگاری که بر او وحی میشود پیروی نمیکند، و این دلالت مینماید که سنّت و حدیث از جانب خدا بر پیامبرش وحی میشود. همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾ و خداوند کتاب و حکمت [=سنت] را بر تو نازل فرموده است. و بر این دلالت مینماید که پیامبر در آنچه از خداوند خبر میدهد و در تبیین شریعت الهی معصوم است؛ چون کلام او از روی هوی و هوس صادر نمیگردد، بلکه از وحی بر میآید که بر او وحی میشود.
(5) سپس از معلّم پیامبر سخن به میان آورد. معلّمش جبرئیل علیه السلام نیرومندترین و کاملترین و فاضلترین فرشتگان است. پس فرمود: (﴿عَلَّمَهُۥ شَدِيدُ ٱلۡقُوَىٰ﴾) جبرئیل -علیه السلام- که در ظاهر و باطن بسیار نیرومند است، وحی را بر پیامبر فرود آورده است. او بر اجرای آنچه خداوند دستور داده است قوی میباشد. و بر رساندن وحی به پیامبر و جلوگیری شیاطین از ربودن آن تواناست. نیز بر این تواناست که نگذارد شیطان چیزی را به وحی داخل کند که از آن نیست. و این شیوهای است برای حفظ و حراست وحی از جانب خداوند بزرگ؛ و آن اینکه وحی را توسط این فرستادۀ قوی و امین فرستاده است.
(6) (﴿ذُو مِرَّةٖ﴾) دارای توانمندی و اخلاق نیکو، و زیبایی ظاهری و باطنی است. (﴿فَٱسۡتَوَىٰ﴾) پس جبرئیل علیه السلام راست و درست ایستاد.
(7) (﴿وَهُوَ بِٱلۡأُفُقِ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾) درحالی که او در جهت بلند و افق آسمان که از زمین بلندتر و برتر است، قرار داشت. پس روحی از ارواح علوی است که شیاطین نمیتوانند به آن برسند.
(8) (﴿ثُمَّ دَنَا﴾) سپس جبرئیل برای رساندن وحی به پیامبر صلی الله علیه وسلم نزدیک شد. (﴿فَتَدَلَّىٰ﴾) و از افق اعلی و آسمان بلند بر او فرود آمد.
(9) (﴿فَكَانَ قَابَ قَوۡسَيۡنِ أَوۡ أَدۡنَىٰ﴾) و به اندازۀ دو کمان یا کمتر از آن به او نزدیک شد. و این بر کمال نزدیک شدن او به پیامبر دلالت مینماید، و نشانگر آن است که میان او و جبرئیل واسطهای نبوده است.
(10) (﴿فَأَوۡحَىٰٓ إِلَىٰ عَبۡدِهِۦ مَآ أَوۡحَىٰ﴾) پس خداوند به وسیلۀ جبرئیل ـ علیه السلام ـ آنچه را از شریعت بزرگ و خبر درست و راست را که باید به بندۀ خدا میرساند، وحی نمود.
(11) (﴿مَا كَذَبَ ٱلۡفُؤَادُ مَا رَأَىٰٓ﴾) دل پیامبر و دیدهاش وحیی را که خداوند به او وحی نمود انکار نکرد، و چشم و گوش و قلبش با آن متفق بود. و این دلیلی است بر کمال وحیی که خداوند بر او وحی نموده است. و پیامبر آن را طوری از جبرئیل فرا گرفته که هیچ شک و تردیدی در آن نیست. دلش آنچه را که چشمانش دیده بود تکذیب نکرد و در آن شکّی نکرد. و احتمال دارد منظور نشانههای بزرگی است که پیامبر صلی الله علیه وسلم در شب معراج دید، و او با قلب و چشم به آن یقین نمود، و همین در تاویل آیۀ کریمۀ مذکور درست است. و گفته شده که منظور از آن دیدن پروردگار از سوی پیامبر در شب معراج و سخن گفتن با اوست. و این را بسیاری از علما برگزیدهاند و ثابت کردهاند که پیامبر پروردگارش را در دنیا دیده است. امّا قول اوّل درست است و منظور جبرئیل علیه السلام است. همانطور که سیاق آیه بر آن دلالت مینماید؛ یعنی محمّد، جبرئیل را به صورت اصلی دوبار دیده است؛ یک بار در افق اعلی زیر آسمان دنیا، همانطور که گذشت. و بار دوّم بالای آسمان هفتم در شب معراج؛ شبی که پیامبر جبه آسمانهای بالا برده شد.
(12) أَفَتُمَٰرُونَهُۥ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ
(13) بنابراین فرمود: (﴿وَلَقَدۡ رَءَاهُ نَزۡلَةً أُخۡرَىٰ﴾) و همانا محمّد، جبرئیل را باری دیگر درحالی که به سوی او فرود میآمد دید.
(14) (﴿عِندَ سِدۡرَةِ ٱلۡمُنتَهَىٰ﴾) نزد «سدرۀ المنتهی”؛و آن درخت بسیار بزرگی است بر بالای آسمان هفتم، و این درخت «سدرۀ المنتهی» نامیده میشود، چون هرچه از زمین به سوی بالا میرود به آن منتهی میگردد، و آنچه از وحی و غیره که از سوی خداوند نازل میگردد از آن فرود میآید. و یا به خاطر این «سدرۀ المنتهی» نامیده میشود که علم مخلوقات بدان منتهی میشود؛ یعنی چون آن بالای آسمانها و زمین قرار دارد، پس آن در اوج بلندی است، و یا به خاطر مسایلی دیگر. والله اعلم. پس محمّد صلی الله علیه وسلم جبرئیل را در آنجا دید؛ جایی که محل ارواح علوی و پاک شدۀ زیباست که هیچ شیطانی و هیچ روح پلیدی نمیتواند به آن نزدیک شود.
(15) (﴿عِندَهَا جَنَّةُ ٱلۡمَأۡوَىٰٓ﴾) جنّت نزد آن درخت است که همۀ انواع نعمتها در آن فراهم است، طوری که همۀ آرزوها در آن تحقّق مییابد، و دلها به آن علاقهمند میشوند، و این دلیلی است بر آنکه بهشت در بالاترین جا و بالای آسمان هفتم است.
(16) (﴿إِذۡ يَغۡشَى ٱلسِّدۡرَةَ مَا يَغۡشَىٰ﴾) آنگاه که امری بزرگ از سوی خدا آن را میپوشاند که وصف و حالت آن را جز خداوند عزوجل نمیداند.
(17) (﴿مَا زَاغَ ٱلۡبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ﴾) چشم پیامبر به راست و چپ از مقصود و هدف منحرف نشد و به خطا نرفت. و این کمال ادب پیامبر صلی الله علیه وسلم است که در جایی قرار گرفت که خداوند وی را در آنجا قرار داد و در انجام آن کوتاهی نورزید و از آن تجاوز نکرد. و این کاملترین نوع ادب است که در آن از گذشتگان و آیندگان پیشی گرفته است و کوتاهی ورزیدن به روشهای زیر صورت میگیرد: اینکه بنده به آنچه خداوند او را بدان دستور داده به آن عمل نکند و آن را انجام ندهد یا آن را به صورتی انجام دهد که در آن کوتاهی بورزد، یا در انجام آن افراط نماید، و یا به صورتی انجام دهد که به چپ و راست منحرف شود. و همۀ این چیزها از او صلی الله علیه وسلم منتفی و دور است.
(18) ((لَقَدۡ رَأَىٰ مِنۡ ءَايَٰتِ رَبِّهِ ٱلۡكُبۡرَىٰٓ﴾) او در شب إسرا بخشی از نشانههای بزرگ پروردگارش از قبیل: بهشت و جهنّم و دیگر نشانهها را مشاهده کرد.
(19) وقتی خداوند آنچه را از هدایت و دین راستین و فرمان دادن به پرستش پروردگار و یگانه دانستن او -که محمّد صلی الله علیه وسلم آورده است- بیان کرد، بطلان آنچه را که مشرکان برآن هستند نیز بیان نمود. از جمله پرستش چیزهایی که هیچ چیزی از صفات کمال را دارا نیستند و سود و زیانی نمیرسانند، بلکه نامهای بیمعنی هستند که مشرکان و پدران گمراه و نادانشان نامگذاری نموده، و نامهای باطلی برای آنها ایجاد کردهاند که سزاوار آن نیستند. پس آنها خود و دیگر گمراهان را با آن فریفتند. پس معبودهایی که چنین هستند به اندازۀ ذرّهای سزاوار پرستش نمیباشند، و انبازهایی که آنان نامگذاری کردهاند به ناحق چنین پنداشتهاند از اوصافی که معبودها بدان متصف میباشند مشتقاند. آنها «اللات» را از «اله» که به معنی سزاوار پرستش است گرفته، و بر بت خود نهادهاند. و «العزی» را از عزیز و «مناۀ» را از منّان گرفتهاند. اینگونه نامهای الهی را منحرف کرده و راه الحاد را در پیش گرفته و به خود جرأت دادهاند که با او شرک ورزند. و این نامها معنی ندارند. پس هرکس که کمترین بهره از عقل و خرد داشته باشد، باطل بودن این اوصاف را میداند.
(20) وقتی خداوند آنچه را از هدایت و دین راستین و فرمان دادن به پرستش پروردگار و یگانه دانستن او -که محمّد صلی الله علیه وسلم آورده است- بیان کرد، بطلان آنچه را که مشرکان برآن هستند نیز بیان نمود. از جمله پرستش چیزهایی که هیچ چیزی از صفات کمال را دارا نیستند و سود و زیانی نمیرسانند، بلکه نامهای بیمعنی هستند که مشرکان و پدران گمراه و نادانشان نامگذاری نموده، و نامهای باطلی برای آنها ایجاد کردهاند که سزاوار آن نیستند. پس آنها خود و دیگر گمراهان را با آن فریفتند. پس معبودهایی که چنین هستند به اندازۀ ذرّهای سزاوار پرستش نمیباشند، و انبازهایی که آنان نامگذاری کردهاند به ناحق چنین پنداشتهاند از اوصافی که معبودها بدان متصف میباشند مشتقاند. آنها «اللات» را از «اله» که به معنی سزاوار پرستش است گرفته، و بر بت خود نهادهاند. و «العزی» را از عزیز و «مناۀ» را از منّان گرفتهاند. اینگونه نامهای الهی را منحرف کرده و راه الحاد را در پیش گرفته و به خود جرأت دادهاند که با او شرک ورزند. و این نامها معنی ندارند. پس هرکس که کمترین بهره از عقل و خرد داشته باشد، باطل بودن این اوصاف را میداند.
(21) (﴿أَلَكُمُ ٱلذَّكَرُ وَلَهُ ٱلۡأُنثَىٰ﴾) آیا به گمان و پندار باطل خویش دختران را به خدا نسبت میدهید و پسران ازآن شما هستند؟
(22) (﴿تِلۡكَ إِذٗا قِسۡمَةٞ ضِيزَىٰٓ﴾) این تقسیم ستمگرانهای است، و چه ستمی بالاتر از تقسیمی است که بندۀ مخلوق بر خداوند خالق برتری داده شود؟! بسی والا و پاک و منزّه است خداوند از آنچه میگویید.
(23) (﴿إِنۡ هِيَ إِلَّآ أَسۡمَآءٞ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍ﴾) اینها فقط نامهایی است که شما و پدرانتان آنها را نامگذاری کردهاید، و خداوند هیچ حجّت و دلیلی بر صحّت باور و مذهبتان نازل نکرده است، و هر آنچه که خداوند دربارۀ صحّت آن دلیلی نازل نکرده باشد باطل و فاسد است و به عنوان دین و آیین برگرفته نمیشود. همچنین آنها پیش خودشان از دلیلی پیروی نمیکنند تا به راهی که در پیش گرفتهاند یقین داشته باشند؛ بلکه آنچه که آنها را بر این سخنشان یاری کرده است، گمان فاسد و پوچ، و جهالت بیارزش و شرک و بدعتهایی است که امیال نفسانیشان آنها را به سوی آن میکشاند. آنان جز پیروی از گمان، انگیزهای برای کارشان ندارند چرا که فاقد دانش و هدایتاند. بنابراین فرمود: (﴿وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ ٱلۡهُدَىٰٓ﴾) حال آنکه از سوی پروردگارشان برای آنان هدایت آمده است؛ یعنی چیزی آمده که آنها را به سوی توحید و نبوّت و همۀ مطالبی که بندگان بدان نیاز دارند راهنمایی مینماید. و همۀ این موارد را خداوند به کاملترین و روشنترین صورت بیان کرده و چنان بیان نموده است که بیش از هر چیزی انسان را به سوی هدف راهنمایی میکند. و دلایل و حجّتهایی بر آن اقامه نموده که باعث میشود تا آنها و دیگران از آن پیروی نمایند. پس بعد از بیان روشنگر و ارائۀ دلیل، برای هیچ کسی حجّت و عذری باقی نمانده است. و از آنجا که آنچه آنها بر آن هستند پیروی از گمان است، و سرانجام آن شقاوت و عذاب همیشگی است، باقی ماندن بر این حالت کمال بیخردی و نهایت ستمگری است، با وجود این آنها خیالات و آرزوهایی در سر میپرورانند و فریب میخورند.
(24) بنابراین خداوند بر کسی که ادعا میکند هر آنچه آرزو کند بدان میرسد اعتراض نمود، و بیان داشت که چنین فردی دروغ میگوید. پس فرمود: (﴿أَمۡ لِلۡإِنسَٰنِ مَا تَمَنَّىٰ﴾) آیا انسان هر آنچه را که آرزو کند بدان میرسد؟
(25) ((فَلِلَّهِ ٱلۡأٓخِرَةُ وَٱلۡأُولَىٰ﴾) آری! آخرت و دنیا ازآن خداست؛ پس به هرکس بخواهد میدهد، و به هرکس که بخواهد نمیدهد، و این امر پیرو آرزوهای آنان نیست و طبق میل آنها انجام نمیشود.
(26) خداوند با اعتراض بر کسی که فرشتگان و غیر از الله را پرستش میکند و گمان میبرد که به او سود میبخشد و روز قیامت نزد خداوند برایش شفاعت میکند، میفرماید: (﴿وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ﴾) چه بسیار فرشتگان مقرّب و بزرگواری در آسمانها هستند که (﴿لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيًۡٔا﴾) که برای کسی که آنها را به فریاد خوانده و دست به دامانشان شده و به آنها امید بسته سودی نمیبخشند و فایدهای نمیرسانند. (﴿إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ﴾) مگر بعد از آنکه خداوند برای هرکسی که بخواهد و بپسندد اجازه دهد؛ یعنی حتماً باید دو شرط وجود داشته باشد: یکی اینکه خداوند متعال اجازۀ شفاعت بدهد، و از کسی که برای او شفاعت میشود راضی و خشنود باشد. و معلوم است که فقط عملی پذیرفته میشود که خالصانه برای خدا انجام بگیرد، و کسی که آن را انجام میدهد آن را مطابق شریعت انجام دهد. پس مشرکان هیچ بهرهای از شفاعتِ شفاعت کنندگان ندارند چراکه آنها درِِ رحمت مهربانترین مهربانان را به روی خود بستهاند.
(27) کسانی که برای خدا شریک قرار میدهند و پیامبرانش را تکذیب مینمایند و به آخرت ایمان نمیآورند، به سبب آنکه به خدا ایمان نیاوردهاند گفتهها و کارهایی از آنها سر میزند که مخالف با شریعت خدا و پیامبرش میباشد. از جمله میگویند: «فرشتگان دختران خدایند.» پس آنها پروردگارشان را از داشتن فرزند منزّه ندانسته، و فرشتگان را گرامی نداشته، و آنها را زن نامیدهاند.
(28) حال آنکه آنها بدان علم و آگاهی ندارند؛ نه از سوی خدا در این باره به آنها دانشی رسیده و نه از سوی پیامبرش، و نه سرشتها و خِرَدها بر این دلالت میکنند. و خداوند از داشتن فرزند و همسر منزّه و پاک است؛ چرا که او یگانۀ یکتاست و تنهای بینیاز میباشد. خدایی است که نه از کسی زاده شده و نه کسی از او زاده میشود و هیچ همتایی ندارد. و فرشتگان بزرگوار، مقرّب بارگاه خداوند هستند و کمر به خدمت او بستهاند. ﴿لَّا يَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَيَفۡعَلُونَ مَا يُؤۡمَرُونَ﴾ از آنچه خداوند به آنها فرمان دهد سرپیچی نمیکنند؛ و هرآنچه را فرمان یابند انجام میدهند. و مشرکان در این باره از سخن زشتی پیروی میکنند و آن گمان است که انسانرا از حق و حقیقت بینیاز نمیکند، و به جای یقین نمینشیند؛ چون حق باید در آن یقین باشد؛ یقینی که برآمده از دلایل و حجّتهای روشن است.
(29) و از آنجا که شیوۀ کسانی که ذکر شدند چنین است، و هدف آنها پیروی کردن از حق نیست، و هدفشان پیروی از خواستهها و امیال و هوی و هوس میباشد، خداوند به پیامبرش فرمان داد تا از کسانی که از ذکر و پند الهی -که قرآن بزرگ است- روی گرداندهاند روی بگرداند؛ زیرا کسی که به قرآن پشت کرده، از علوم مفید و سودمند روی گردانده و جز زندگی دنیوی چیزی نخواسته است و نهایت هدف او همین است. و معلوم است که بنده فقط برای چیزی تلاش میکند که آن را میخواهد
(30) پس تلاش اینها منحصر به دنیا و لذّتهایش میباشد ، و از هر راه و به هر صورتی که به دست بیاید آن را به دست میآورند. (﴿ذَٰلِكَ مَبۡلَغُهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾) این مُنتهای دانش آنان است. امّا کسانی که به آخرت ایمان دارند و آن را تصدیق میکنند دارای عقل و خرد هستند، پس هدف آنها سرای آخرت است، و علوم آنها برترین و بزرگترین دانشهاست و علوم آنها از کتاب خدا و سنّت پیامبرش صلی الله علیه وسلم برگرفته شده است؛ و خداوند کسی را که سزاوار هدایت است، بهتر میشناسد و او را هدایت مینماید؛ و همچنین کسی را که شایستۀ هدایت نیست، بهتر میشناسد و به احوال او آگاهتر است و او را به حال خودش واگذار میکند و خوارش میگرداند، در نتیجه آن فرد از راه خدا گمراه میشود. بنابراین خداوند متعال فرمود: (﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱهۡتَدَىٰ﴾) بیگمان، پروردگارت به کسی که از راه او گمراه شده داناتر است، و به کسی که هدایت یافته داناتر است. پس خداوند فضل و لطف خویش را در جای مناسب و شایسته قرار میدهد.
(31) خداوند متعال خبر میدهد که او فرمانروای هستی است، و در فرمانروایی و پادشاهی دنیا و آخرت تنها و یگانه است و همۀ آنچه که در آسمانها و زمین است ملک خدا و از آن او است. و او چون پادشاهی بزرگ در بندگانش تصرّف میکند، و تقدیر او در آنها نافذ است، و شریعت او بر آنها جاری میشود، و آنها را امر و نهی میکند، و در برابر آنچه آنها را بدان امر مینماید و یا نهی میکند آنان را جزا میدهد، به فرمانبردار پاداش میدهد و گناهکار را کیفر میدهد. (﴿لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ﴾) تا کسانی را که بد کردهاند به کیفر کارهای بدی ازقبیل: کفر و دیگر گناهانی که انجام دادهاند کیفر سخت بدهد. (﴿وَيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى﴾) و به کسانی که عبادت خداوند را به نیکویی انجام داده، و با خلق خدا به نیکی رفتار کردهاند، پاداش نیک بدهد؛ یعنی حالت آنها را در دنیا و آخرت نیک گرداند و بالاتر و بزرگتر از این، خشنودی پروردگارشان و دستیابی به بهشت و نعمتهای آن میباشد.
(32) سپس حالتشان را بیان کرد و فرمود: (﴿ٱلَّذِينَ يَجۡتَنِبُونَ كَبَٰٓئِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡفَوَٰحِشَ﴾) کسانی که از گناهان کبیره و زشتیها جز گناهان صغیره دوری میگزینند؛ یعنی واجباتی را انجام میدهند که خداوند به انجام آن فرمان داده، و ترک کردن آن از گناهان کبیره است. و گناهان کبیره از قبیل: زنا، نوشیدن شراب، رباخواری، قتل و امثال آن از گناهان بزرگ را ترک مینمایند و از آن دوری میگزینند. (﴿إِلَّا ٱللَّمَمَ﴾) بهجز گناهان کوچک که انجام دهندۀ آن بر آن اصرار نمیورزد، و یا گناهانی که هر از چند گاهی بنده آن را انجام میدهد و بسیار کم و به ندرت مرتکب آنها میشود. این گناه طوری نیست که به محض اینکه بنده آن را انجام داد از زمرۀ نیکوکاران خارج شود، چنین گناهانی اگر انجام داده شود و در ضمن آن واجبات بهجای آورده شود و محرّمات ترک شوند، تحت آمرزش خداوند قرار میگیرند؛ آمرزشی که هر چیزی را فرا گرفته است. بنابراین فرمود: (﴿إِنَّ رَبَّكَ وَٰسِعُ ٱلۡمَغۡفِرَةِ﴾) بیگمان، پروردگارت دارای آمرزش گسترده است؛ و اگر آمرزش او نبود، آبادیها و مردم هلاک میشدند. و اگر گذشت و بردباریاش نبود، آسمان روی زمین فرو میافتاد و خداوند هیچ جانوری را روی زمین باقی نمیگذاشت. بنابراین پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «نمازهای پنجگانه و هرجمعه تا جمعۀ دیگر و هر رمضان تا رمضان دیگر، کفّارۀ گناهانی هستند که میان آن دو اتّفاق میافتند به شرطی که از گناهان کبیره پرهیز شود.» (﴿هُوَ أَعۡلَمُ بِكُمۡ إِذۡ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَإِذۡ أَنتُمۡ أَجِنَّةٞ فِي بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡ﴾) خداوند متعال به حالات شما و به ضعفی که شما را بر آن سرشته است و اینکه در انجام بسیاری از فرمانهای او سستی میورزید و انگیزههای فراوانی که برای انجام کارهای حرام در وجود شما است، و گناهان و جاذبههای زیادی که دارند و موانع قوی دربرابر آن ندارید آگاهتر است. و ضعف در شما مشاهده میشود، از زمانی که خداوند شما را از زمین پدید آورد، و آنگاه که در شکم مادرانتان بودید همواره ضعیف و ناتوان هستید، گرچه خداوند نیرویی در شما به وجود آورده که شما را بر انجام آنچه بدان دستور داده است کمک مینماید، ولی همواره ضعیف و ناتوان هستید. پس، از آنجا که خداوند به این حالات شما آگاه است، حکمت الهی و کَرَمِ ربّانی اقتضا نموده تا شما را غرق رحمت و آمرزش و عفو خویش گرداند و با احسان خود شما را بپوشاند و گناهان را از شما دور کند. بهخصوص اگر بنده در همۀ اوقات به دنبال خشنودی پروردگارش باشد، و در اکثر اوقات بکوشد تا کارهایی انجام دهد که او را به پروردگارش نزدیک نماید و از گناهان بگریزد؛ گناهانی که پروردگارش را از او ناخشنود میگرداند. امّا گاهی گناهانی از آدمی سر میزنند، پس خداوند بخشنده ترین بخشندگان است، و نسبت به بندگانش از مادر به فرزندش مهربانتر است. پس قطعاً چنین فردی همواره به آمرزش پروردگارش نزدیک است، و خداوند همواره او را اجابت میکند. بنابراین فرمود: (﴿فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡ﴾) پس، از پاک بودن خود سخن مگویید؛ یعنی با ستودن خویش نزد مردم، از پاکیزگی خود سخن مگویید. (﴿هُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱتَّقَىٰٓ﴾) خداوند به پرهیزگاران داناتر است؛ چون تقوی و پرهیزگاری در قلب جای دارد، و خداوند از قلب آگاه و مطّلع است، و انسان را طبق نیکی و پرهیزگاری که در دل دارد جزا میدهد. و مردم هیچ چیزی از عذاب خدا را از شما دور نمیکنند.
(33) خداوند متعال میفرماید: (﴿أَفَرَءَيۡتَ﴾) آیا زشتی حالت کسی را دیدهای که به عبادت پروردگار و یگانه دانستن او مأمور شد سپس از آن روی گرداند؟
(34) اگر اندکی بذل و بخشش نماید، آن را ادامه نخواهد داد، بلکه بخل میورزد و نمیدهد. چون احسان و نیکوکاری خوی و عادت طبیعی او نیست، بلکه طبیعت او چنان است که از عبادت روی میگرداند، و بر انجام دادن کار خوب استوار نمیماند، و با وجود این خودش را میستاید، و ادّعای پاک بودن میکند، و خودش را در جایی قرار میدهد که خداوند او را در آن مقام قرار نداده است.
(35) (﴿أَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡغَيۡبِ فَهُوَ يَرَىٰٓ﴾) آیا او علم غیب دارد، پس او دنیای پنهان و غیب را میبیند و از آن خبر میدهد؟ یا اینکه بر خدا دروغ میبندد و به خود جرأت داده تا مرتکب زشتی [=رویگرداندن از عبادت]، و تعریف و تمجید از خویشتن شده است، همانگونه که این، حقیقت حالِ چنان کسانی است. چون میداند که علم غیب ندارد و به فرض اینکه اگر ادّعای علم غیب کند، اخبار قاطعی از علم غیب که پیامبر معصوم صلی الله علیه وسلم آن را آورده است بر خلاف سخن او دلالت مینماید. و این نشانگر باطل بودن سخن اوست.
(36) (﴿أَمۡ لَمۡ يُنَبَّأۡ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَىٰ﴾) آیا این مدّعیِ غیب، به آنچه در صحیفههای موسی بوده است باخبر نشده است
(37) ((وَإِبۡرَٰهِيمَ ٱلَّذِي وَفَّىٰٓ﴾) و ابراهیم ابراهیمی که همۀ فرامین و دستورات خدا و اصول و فروع دین را انجام داد، و از تمامی آزمایشهای خداوند سربلند بیرون آمد.
(38) و در این صحیفهها احکام زیادی بوده است که یکی از مهمترین آنها عبارت است از آنچه خداوند بیان داشته است که (﴿أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ﴾) هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد، و انسان جز بهرۀ کارهایی که کرده است بهره و پاداشی ندارد؛ یعنی هر کس پاداش عمل نیک و بدی که انجام داده است به دست میآورد، و عمل و تلاش دیگران به او نمیرسد. و هیچ کس گناه کسی دیگر را بر دوش نمیکشد.
(39) و در این صحیفهها احکام زیادی بوده است که یکی از مهمترین آنها عبارت است از آنچه خداوند بیان داشته است که (﴿أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ﴾) هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد، و انسان جز بهرۀ کارهایی که کرده است بهره و پاداشی ندارد؛ یعنی هر کس پاداش عمل نیک و بدی که انجام داده است به دست میآورد، و عمل و تلاش دیگران به او نمیرسد. و هیچ کس گناه کسی دیگر را بر دوش نمیکشد.
(40) (﴿وَأَنَّ سَعۡيَهُۥ سَوۡفَ يُرَىٰ﴾) و اینکه حاصل تلاش او در آخرت دیده میشود، پس عمل نیکش از عمل بدش جدا ساخته میشود.
(41) (﴿ثُمَّ يُجۡزَىٰهُ ٱلۡجَزَآءَ ٱلۡأَوۡفَىٰ﴾) سپس جزای کاملِ عمل به او داده میشود؛ یعنی پاداش کامل در برابر آن دسته از اعمال نیک که کاملاً نیک میباشند، و سزای کامل در برابر آن دسته از اعمال زشت که کاملاً زشت هستند. و آن دسته از اعمال نیک و زشتی که به طور کامل نیک و زشت نیستند، پاداشی بر حسب نیک و زشت بودنشان دارند؛ پاداش و سزایی که همۀ مردم به عدالت خداوندی اقرار مینمایند، و خداوند را در برابر این دادگری میستایند. حتّی اهل دوزخ وارد جهنّم میشوند و دلهایشان سرشار از ستایش پروردگار میباشد و به کمال حکمت او و بدی خودشان اقرار مینمایند، و اعتراف میکنند که آنها خودشان خویشتن را به چنین جایی رسانده و خود را به بدترین جا وارد کردهاند. کسانی که معتقدند اهدای ثواب عبادات ـ به دیگران خواه مرده باشند یا زنده ـ سودی به آنها نمیرساند، به این آیه استدلال کردهاند: (﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ﴾) آنان میگویند: چون خداوند متعال فرموده است: (﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ﴾) «و برای انسان نیست جز آنچه که برایش تلاش کرده است.» پس رسیدن محصول تلاش کسی به دیگری، منافی این آیه است. امّا این استدلال جای تأمّل دارد؛ چون آیه بر این دلالت مینماید که انسان بهره و پاداشی ندارد جز آنچه که خود کرده و برای آن تلاش نموده است، این درست است و اختلافی در آن نیست. امّا بر این دلالت نمیکند که انسان از تلاش و عملکرد کسی دیگر چنانچه کار خودش را به او ببخشد بهرهمند نمیشود. همانگونه که انسان چیزی جز دارایی و مالی که تحت تصرف خودش میباشد، ندارد، ولی از این لازم نمیآید که اگر کسی از مال خودش چیزی را به او بخشید مال او قرار نگیرد.
(42) (﴿وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ ٱلۡمُنتَهَىٰ﴾) و همانا کارها به سوی او باز میگردند، و مردم با زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز به سوی پروردگارت برمیگردند، و در همۀ حالات بازگشت به سوی اوست. علم و دانش و حکمت و رحمت و سایر کمالات در نهایت به او منتهی میگردند.
(43) (﴿وَأَنَّهُۥ هُوَ أَضۡحَكَ وَأَبۡكَىٰ﴾) یعنی و اوست که اسباب خنده و گریه را فراهم آورده است، و آن عبارت از خیر و شرّ و شادی و اندوه است. و او تعالی در این باره حکمت فراوان دارد.
(44) (﴿وَأَنَّهُۥ هُوَ أَمَاتَ وَأَحۡيَا﴾) و تنها اوست که به وجود میآورد و از میان میبرد. و کسی که خلق را به وجود میآورد و آنها را امر و نهی میکند، آنان را پس از مرگشان دوباره زنده خواهد کرد. و در برابر کارهایی که در دنیا کردهاند آنان را سزا و جزا خواهد داد.
(45) (﴿وَأَنَّهُۥ خَلَقَ ٱلزَّوۡجَيۡنِ﴾) و اینکه اوست که جفتها را آفریده است. سپس آن را توضیح داد و فرمود: (﴿ٱلذَّكَرَ وَٱلۡأُنثَىٰ﴾) نر و ماده را آفریده است. و این اسم جنس است و شامل همۀ حیوانات و انسانها میشود. پس خداوند به تنهایی همۀ آنها را آفریده است.
(46) (﴿مِن نُّطۡفَةٍ إِذَا تُمۡنَىٰ﴾) از نطفهای بدانگاه که در رحم ریخته میشود. و این از بزرگترین دلایل کمال قدرت خداوند و یگانه بودن وی در توانمندی است، و اینکه همۀ حیوانات کوچک و بزرگ را از آب ناچیزی به وجود آورده، آنگاه آنها را رشد داده و کامل میگرداند تا سرانجام به رشد مطلوب میرسند، سپس انسان یا به بالاترین مقام ارتقا مییابد، و یا به نازلترین و پستترین جایگاه فرو میافتد.
(47) بنابراین با بیان آفرینش نخستین، بر اعادۀ آن استدلال نمود و فرمود: (﴿وَأَنَّ عَلَيۡهِ ٱلنَّشۡأَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰ﴾) و اینکه پدید آوردن دوباره بر عهدۀ خداست. پس خداوند مردگان را دوباره از گورها زنده بیرون میآورد، و آنها را برای روز میعاد گردهم میآورد، و در برابر نیکیها و بدیهایی که کردهاند سزا و جزاشان میدهد.
(48) (﴿وَأَنَّهُۥ هُوَ أَغۡنَىٰ﴾) و با فراهم آوردن امور زندگی از قبیل: تجارت و انواع کسبها و حرفهها و غیره بندگان را بینیاز گردانده است. (﴿وَأَقۡنَىٰ﴾) و بندگانش را از انواع اموال و دارایی بهرهمند کرده است، به گونهای که آن را دارا میباشند و مالک بسیاری چیزها هستند. و این از نعمت الهی است که به آنها خبر داده که همه نعمتها از آن اوست، و این باعث میشود تا بندگان او را سپاس گزارند و وی را به یگانگی بپرستند.
(49) (﴿وَأَنَّهُۥ هُوَ رَبُّ ٱلشِّعۡرَىٰ﴾) و اوست پروردگار شعری. شعری ستارهایست که به «الشعری العبور» معروف بود و آن را مرزم نامیدهاند. خداوند با آنکه پروردگار همه چیز است، به طور ویژه بیان کرد که او پروردگار ستارۀ شعری میباشد؛ چون این ستاره در ایّام جاهلیّت پرستش میشد. پس خداوند متعال خبر داد که آنچه آنها میپرستند خود آفریده شدهاند و تحت تدبیر خداوند قرار دارند، پس چنین چیزی چگونه میتواند در کنار خداوند معبود قرار داده شود.
(50) (﴿وَأَنَّهُۥٓ أَهۡلَكَ عَادًا ٱلۡأُولَىٰ﴾) و اینکه او عاد نخستین را هلاک کرد. و آنها قوم هود علیه السلام بودند، وقتی که هود را تکذیب کردند، خداوند آنها را با تند بادی ویرانگر نابود و هلاک ساخت.
(51) (﴿وَثَمُودَاْ﴾) و ثمود را هلاک کرد. ثمود قوم صالح ـ علیه السلام ـ بودند. خداوند صالح را به سوی ثمود فرستاد، پس آنها او را تکذیب کردند، آنگاه خداوند شتر ماده را بهعنوان نشانه و معجزه به سوی آنها فرستاد، امّا آنها شتر را پی زدند و صالح را تکذیب کردند. در نتیجه خداوند آنها را هلاک و نابود کرد. (﴿فَمَآ أَبۡقَىٰ﴾) و از آنها هیچ کسی را باقی نگذاشت بلکه همۀ آنان را نابود ساخت.
(52) (﴿وَقَوۡمَ نُوحٖ مِّن قَبۡلُۖ إِنَّهُمۡ كَانُواْ هُمۡ أَظۡلَمَ وَأَطۡغَىٰ﴾) و نیز قوم نوح را قبل از آنان هلاک کرد، و آنان از همۀ این امّتها ستمگرتر و سرکشتر بودند. پس خداوند آنان را هلاک کرد و غرق نمود.
(53) (﴿وَٱلۡمُؤۡتَفِكَةَ﴾) آنها قوم لوط ـ علیه السلام ـ هستند. (﴿أَهۡوَىٰ﴾) یعنی خداوند به آنها عذابی داد که هیچ یک از جهانیان را چنان عذابی نداده است. خداوند شهرهای آنان را زیر و رو کرد و بر آنها سنگهایی از گِل باراند.
(54) بنابراین فرمود: (﴿فَغَشَّىٰهَا مَا غَشَّىٰ﴾) مقدار بزرگی از عذاب دردناک - که نمیتوان آن را توصیف کرد- آن شهر و دیار را فرا گرفت و فرو پوشاند.
(55) (﴿فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكَ تَتَمَارَىٰ﴾) پس ای انسان! به کدام یک از نعمتهای خداوند و فضل او شک و تردید میورزی؟ چون نعمتهای خداوند آشکار هستند و به هیچ صورت تردید و شکّی در آن وجود ندارد. و هر نعمتی که بندگان دارند، از جانب خداست و جز خدا هیچ احدی رنجها را دور نمیکند.
(56) (﴿هَٰذَا نَذِيرٞ مِّنَ ٱلنُّذُرِ ٱلۡأُولَىٰٓ﴾) این پیامبر قریشیِ هاشمی، محمّد بن عبدالله، صلی الله علیه وسلم نخستین پیامبر نیست، بلکه پیش از او نیز پیامبرانی آمدهاند و به آنچه او به آن دعوت میکند دعوت کردهاند. پس چرا رسالت او مورد انکار قرار میگیرد؟ و با چه دلیلی دعوت او باطل قرار داده میشود؟ آیا اخلاق او همانند اخلاق و رفتار پیامبران بزرگوار نیست؟ مگر او به هر خوبی و خیر دعوت نمیکند و از هر شرّ و بدی نهی نمیکند؟! آیا او قرآن کریمی را که باطل از هیچ سویی به آن راه ندارد نیاورده است؟ قرآنی که از سوی خداوند فرزانۀ ستوده نازل گردیده است؟! آیا خداوند کسانی را که پیامبران پیش از او را تکذیب کردهاند هلاک نکرده است؟ پس چه چیزی عذاب را از کسانی دور مینماید که محمّد سرور پیامبران و پیشوای پرهیزگاران را تکذیب میکنند؟!
(57) (﴿أَزِفَتِ ٱلۡأٓزِفَةُ﴾) یعنی قیامت نزدیک شده و وقت آن نزدیک گردیده و علامتهای آن آشکار شده است.
(58) (﴿لَيۡسَ لَهَا مِن دُونِ ٱللَّهِ كَاشِفَةٌ﴾) هرگاه قیامت بیاید و عذابی که به آنها وعده داده شده است فرا رسد، هیچ کس نمیتواند آن را دور کند.
(59) سپس کسانی را که منکر رسالت محمّد صلی الله علیه وسلم هستند و آنچه را که قرآن آورده است تکذیب میکنند تهدید نمود و فرمود: (﴿أَفَمِنۡ هَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ تَعۡجَبُونَ﴾) آیا از این سخن تعجب میکنید؟! یعنی آیا از این سخن که بهترین و برترین و شریفترین سخن است تعجّب میکنید و آن را امری غیر عادی و غیر طبیعی میدانید، که با امور و حقائق معروف و طبیعی مخالف است؟ این از جهالت و گمراهی و عناد آنهاست، وگرنه قرآن سخنی است که هرگاه بیان شود تصدیق میگردد، و هرگاه چیزی بگوید گفتۀ آن قطعی است و شوخی بردار نیست. این قرآن بزرگ اگر بر کوهی نازل شود، کوه را از خشیت الهی تکه و پاره خواهید دید. این قرآن افرادی را که دارای شایستگی و صلاح هستند خرد و اندیشه میافزاید، و به آنها ایمان و درستکاری میبخشد. بلکه آنچه که باید از آن تعجّب کرد، بیخردی و گمراهی کسی است که از قرآن تعجّب میکند.
(60) (﴿وَتَضۡحَكُونَ وَلَا تَبۡكُونَ﴾) و به آن میخندید و آن را به مسخره میگیرید، با اینکه انسانها باید با شنیدن امر و نهی قرآن و گوش فرا دادن به آن، به وعده و وعید آن و شنیدن اخبار راست و نیکوی آن متاثّر شوند و دلها نرم گردند و چشمها گریان شوند.
(61) (﴿وَأَنتُمۡ سَٰمِدُونَ﴾) و شما از آن غافل و بیخبر هستید، و از تدبّر و اندیشیدن در آن غافل میباشید، و این نشانگر کم خردی و گمراهی شماست. پس اگر شما خدا را عبادت میکردید و خشنودی او را در همۀ حالات طلب مینمودید، در این حالت که خردمندان آن را ننگ میدانند قرار نمیگرفتید.
(62) بنابراین خداوند متعال فرمود: (﴿فَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ وَٱعۡبُدُواْ﴾) پس برای خدا سجده کنید و او را بندگی نمایید. اینکه به سجده کردن برای خدا به طور ویژه امر شده، دلیلی است بر فضیلت سجده، و نشانگر آن است که سجده راز عبادت و مغز آن است؛ زیرا روح عبادت خشوع و فروتنی برای خداست، و سجده بزرگترین و بالاترین حالتی است که بنده با آن کرنش و فروتنی مینماید؛ چون دل و جسمش فروتنی میکند، و شریفترین عضو خود را بر زمین و جایی که پا گذاشته میشود میگذارد. سپس به عبادت و بندگی کردن بهطور عام فرمان داد که شامل تمام آن کارها و گفتههای ظاهری و باطنی میشود که خداوند آنها را دوست دارد و میپسندد. پایان تفسیر سوره نجم. والحمد لله الذي لا نحصي ثناء عليه، بل هو كما أثنى على نفسه، وفوق ما يثني عليه عباده، وصلى الله على محمد وسلم تسليما كثيرا.