(1) خداوند متعال خبر میدهد که قیامت نزدیک شده و زمان آن فرا رسیده است، امّا با وجود این، تکذیب کنندگان همواره قیامت را دروغ میانگارند و برای فرا رسیدن آن خود را آماده نمیکنند. و خداوند به آنها نشانههای بزرگی نشان میدهد که بر آمدن قیامت دلالت میکنند، و انسان با دیدن چنین نشانههایی ایمان میآورد. پس، یکی از بزرگترین نشانههایی که بر صحّت پیام محمّد بن عبدالله صلی الله علیه وسلم دلالت مینماید این است که وقتی تکذیب کنندگان از او خواستند به آنها چیزهایی از امور خارق العاده نشان دهد که بر صحّت و درستی پیام و راستگویی او دلالت کنند، ایشان صلی الله علیه وسلم با انگشت به سوی ماه اشاره کرد و آنگاه ماه به فرمان خداوند شکاف برداشت و به دو نیمه تقسیم شد. تکّهای از آن بر کوه ابی قبیس، و تکهای از آن بر کوه قعیقعان قرار گرفت. و مشرکان و دیگران این معجزه و نشانۀ بزرگ را مشاهده کردند. معجزه و نشانهای که انسان [معمولی] نمیتواند چنین کاری را بکند و مردم را فریب دهد و با چشم بندی چنین کاری را انجام دهد.
(2) آنان چیزی را مشاهده کردند که همانند آن را ندیده بودند، بلکه نشنیده بودند که برای یکی از پیامبران پیش از محمّد صلی الله علیه وسلم معجزهای همانند این معجزه رخ داده باشد. پس، از این معجزه حیران و شگفت زده شدند و ایمان به دلهایشان راه نیافت و خداوند نخواست که خیری بهرۀ آنان شود. بنابراین حیرت زده شدند و گفتند: محمّد ما را جادو کرده است. ولی شما از کسانی بپرسید که از سفر برگشته و نزد شما آمدهاند؛ چراکه اگر محمّد بتواند شما را جادو کند، نمیتواند کسانی را که حضور نداشتهاند جادو نماید. بنابراین از کسانی که از سفر برگشته بودند سؤال کردند، و آنها به آنان خبر دادند که چنین چیزی را مشاهده کردهاند، آنگاه گفتند: (﴿سِحۡرٞ مُّسۡتَمِرّٞ﴾) محمّد، هم ما را جادو کرده و هم دیگران را. شگفتی و حیرتی که آنها اظهار میداشتند جز نادانترین و گمراهترین مردم از راه هدایت و عقل فریب آن را نمیخورد، و آنها فقط این نشانه و معجزه را انکار نکردند، بلکه هر نشانهای که نزدشان بیاید آمادگی آن را دارند که آن را دروغ انگاشته و به طریقهای باطل با آن مقابله کنند و آن را رد نمایند. بنابراین فرمود: (﴿وَإِن يَرَوۡاْ ءَايَةٗ يُعۡرِضُواْ﴾) و ضمیر را به «موضوع انشقاق ماه» برنگردانده و نفرموده است: «وإن یروها»، بلکه فرمود: (﴿وَإِن يَرَوۡاْ ءَايَةٗ يُعۡرِضُواْ﴾) پس هدف آنها پیروی کردن از حق و هدایت نیست، بلکه منظورشان تبعیّت از هوای نفس است.
(3) از این رو فرمود: (﴿وَكَذَّبُواْ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَهۡوَآءَهُمۡ﴾) و تکذیب کردند و از هوای نفس خود پیروی نمودند. همانند اینکه میفرماید: ﴿فَإِن لَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡ﴾ پس اگر سخن تو را نپذیرفتند، بدان که آنها فقط از خواستههای نفسانی خود پیروی میکنند. چون اگر هدفشان پیروی از حق بود قطعاً ایمان میآوردند و از محمّد اطاعت میکردند؛ چراکه خداوند توسّط محمّد صلی الله علیه وسلم نشانهها و معجزاتی به آنها نمایانده است که بر همۀ مطالب الهی و مقاصد شرعی دلالت میکنند. (﴿وَكُلُّ أَمۡرٖ مُّسۡتَقِرّٞ﴾) و هر کاری هم ثابت و ماندگار میماند؛ یعنی تاکنون کار به نهایت و آخرت نرسیده است، بلکه از این به بعد کار به سرانجام خواهد رسید، آنگاه کسی که تصدیق کرده است در باغهای بهشت قرار میگیرد و از آمرزش و خشنودی خداوند بهرهمند میشود. و کسی که تکذیب کرده است در ناخشنودی و عذاب خدا برای همیشه میماند.
(4) خداوند متعال ـ با بیان اینکه آنها هدف درستی ندارند و نمیخواهند از هدایت پیروی کنند ـ میفرماید: (﴿وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّنَ ٱلۡأَنۢبَآءِ مَا فِيهِ مُزۡدَجَرٌ﴾) از اخبار بازدارنده آنچه که آنها را از سرکشی در گمراهیشان باز میدارد نزد آنان آمده است
(5) و آن (﴿حِكۡمَةُۢ بَٰلِغَةٞ﴾) حکمتی رسا از جانب خداوند است؛ یعنی تا حجّت بر جهانیان اقامه شود و بعد از آمدن پیامبران هیچ کس بر خداوند دلیلی نداشته باشد. (﴿فَمَا تُغۡنِ ٱلنُّذُرُ﴾) پس هشدار سودی نمیبخشد. چون خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَوۡ جَآءَتۡهُمۡ كُلُّ ءَايَةٍ حَتَّىٰ يَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِيمَ﴾ و اگر هر نشانهای نزدشان بیاید، ایمان نمیآورند تا آنکه عذاب دردناک را ببینند.
(6) خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه وسلم میفرماید: معلوم است که چارهای برای هدایت تکذیب کنندگان نیست و چیزی جز روی گرداندن از آنها باقی نمیماند. پس فرمود: (﴿فَتَوَلَّ عَنۡهُمۡۘ﴾) از آنان روی بگردان و منتظر باش تا روزی بزرگ و وحشتناک آنها را فرا گیرد، و آن (﴿يَوۡمَ يَدۡعُ ٱلدَّاعِ إِلَىٰ شَيۡءٖ نُّكُرٍ﴾) روزی است که فرا خواننده که اسرافیل -علیه السلام- است مردم را به چیز ناخوشایندی فرا میخواند، و انسانها هرگز منظرهای ناخوشایندتر و دردناکتر از آن را ندیدهاند. پس اسرافیل در صور میدمد، و با صدای آن مردگان از گورهایشان برمیخیزند، و در محل قیامت گرد میآیند.
(7) (﴿خُشَّعًا أَبۡصَٰرُهُمۡ﴾) از ترس و وحشتی که دلهایشان را فرا گرفته است، چشمانشان فروهشته است. (﴿يَخۡرُجُونَ مِنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ﴾) از گورها بیرون میآیند، (﴿كَأَنَّهُمۡ جَرَادٞ مُّنتَشِرٞ﴾) و از بس که زیادند و به یکدیگر برخورد میکنند گویی آنها ملخهایی هستند که در زمین پراکنده شدهاند و بسیار زیادند.
(8) (﴿مُّهۡطِعِينَ إِلَى ٱلدَّاعِ﴾) شتابان ندای فرا خواننده را اجابت میکنند. و این دلالت مینماید که فرا خواننده آنها را دعوت میکند و به آنها فرمان میدهد تا در محل قیامت حاضر شوند. پس آنها دعوتش را لبیک میگویند و شتابان آن را پاسخ میدهند. (﴿يَقُولُ ٱلۡكَٰفِرُونَ هَٰذَا يَوۡمٌ عَسِرٞ﴾) کافرانی که عذابشان آماده است میگویند: این روز سختی است. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ غَيۡرُ يَسِيرٖ﴾ بر کافران آسان نیست؛ یعنی برای مؤمنان سهل و آسان است.
(9) وقتی خداوند ـ تبارک و تعالی ـ حالات کسانی را بیان کرد که پیامبرش را تکذیب میکنند، و اینکه آیات هیچ نفع و سودی به حال آنان ندارد، آنان را برحذر داشت که چگونه خداوند تکذیبکنندگان پیش از آنها را هلاک نمود و عذابش را بر آنان فرود آورد. پس قوم نوح را بیان کرد. نوح اوّلین پیامبری است که خداوند او را به سوی قومی بت پرست فرستاد. پس نوح آنها را به شناخت خدای یگانه و یگانه پرستی فرا خواند، امّا آنها از ترک گفتن شرک امتناع ورزیدند و گفتند: ﴿لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمۡ وَلَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَلَا سُوَاعٗا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسۡرٗا﴾ معبودهای خود را رها نکنید و «ودّ» و «سواع» و «یغوث» و «یعوق» و «نسر» را ترک ننمایید. و نوح شب و روز و در پنهانی و آشکار آنها را دعوت میکرد، امّا دعوت آنها چیزی جز عناد و سرکشی و عیبجویی پیامبرشان به آنان نیفزود. بنابراین در اینجا فرمود: (﴿فَكَذَّبُواْ عَبۡدَنَا وَقَالُواْ مَجۡنُونٞ﴾) آنان بندۀ ما را تکذیب کردند و گفتند: دیوانه است. چون ادعا میکردند که شرک و گمراهی که آنها و پدرانشان بر آن هستند، چیزی است که عقل به آن فرا میخواند و آنچه نوح -علیه السلام- آورده است جهالت و گمراهی است، و فقط دیوانگان آن را ابراز میدارند! و نوح را دروغگو انگاشتند، و حقایقی که از دیدگاه عقل و شریعت ثابت استرا وارونه جلوه دادند؛ چرا که آنچه نوح آورده بود حق بود، و عقلهای روشن و سالم را به سوی هدایت و نور و رشد راهنمایی میکرد، و آنچه آنها بر آن بودند جهالت و گمراهی بود. (﴿وَٱزۡدُجِرَ﴾) و قوم نوح، او را از خود راندند؛ و وقتی نوح آنها را به سوی خدا دعوت کرد، با خشونت با او رفتار کردند.آنها فقط به ایمان نیاوردن و تکذیب او بسنده نکردند، بلکه تا آنجا که میتوانستند او را اذیّت و آزار دادند، و این گونه همۀ پیامبران دچار اذیّت و آزار شدهاند.
(10) پس در این هنگام نوح پروردگارش را به فریاد خواند و گفت: (﴿أَنِّي مَغۡلُوبٞ﴾) من مغلوب شدهام و توانایی چیره شدن بر آنها را ندارم؛ چون تعداد بسیار اندکی از قومش ایمان آورده بودند، و آنها توان مقابله با قومشان را نداشتند. پس نوح دعا کرد که من شکست خوردهام. (﴿فَٱنتَصِرۡ﴾) بار خدایا! از آنان انتقام بگیر. و در آیهای دیگر فرموده است: ﴿لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا﴾ بار خدایا! هیچ کسی از کافران را روی زمین باقی و زنده مگذار.
(11) پس خداوند خواستۀ نوح را پذیرفت و از قومش انتقام گرفت. خداوند متعال میفرماید: (﴿فَفَتَحۡنَآ أَبۡوَٰبَ ٱلسَّمَآءِ بِمَآءٖ مُّنۡهَمِرٖ﴾) پس درهای آسمان را با آبی تند و فراوان گشودیم.
(12) (﴿وَفَجَّرۡنَا ٱلۡأَرۡضَ عُيُونٗا﴾) و از زمین چشمهها جوشاندیم. پس آب به صورت غیر طبیعی و خارق العاده از آسمان فرو میریخت و از تمام زمین چشمهها میجوشید، حتی از تنور ـ که معمولاً آب در آن معنایی ندارد گذشته از اینکه چشمۀ آب باشد، چون تنور محل آتش است ـ آب برآمد. (﴿فَٱلۡتَقَى ٱلۡمَآءُ﴾) پس آب آسمان و زمین، (﴿عَلَىٰٓ أَمۡرٖ قَدۡ قُدِرَ﴾) برای اجرای کاری که مقدّر شده بود و خداوند در ازل آن را به عنوان کیفر برای ستمگران سرکش ثبت کرده بود به هم آمیختند.
(13) (﴿وَحَمَلۡنَٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَٰحٖ وَدُسُرٖ﴾) بندهمان نوح را بر کشتی که از تختهها و میخها ساخته شده بود سوار کردیم و نجاتش دادیم.
(14) (﴿تَجۡرِي بِأَعۡيُنِنَا﴾) و کشتی درحالی که نوح و کسانی که به او ایمان آورده بودند و با انواع مخلوقاتی که نوح بر آن سوار کرده بود تحت نظر ما در حرکت بود. و خداوند کشتی را حفاظت میکرد تا غرق نشود، و او بهترین نگهبان و کارساز است. (﴿جَزَآءٗ لِّمَن كَانَ كُفِرَ﴾) آنچه با نوح کردیم و او را از غرق نجات دادیم، پاداش این بود که قومش او را تکذیب کردند و کفر ورزیدند و او با بردباری آنها را دعوت کرد و دستور الهی را ادامه داد، و هیچ چیزی او را از انجام فرمان خدا باز نداشت. همانطور که خداوند متعال در آیهای دیگر فرموده است: ﴿قِيلَ يَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَكَٰتٍ عَلَيۡكَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَكَ﴾ گفته شد: «ای نوح! با سلامتی از جانب ما و برکتهایی که بر تو و ملّتهایی است که همراه تو هستند فرو بیا.» و احتمال دارد که معنی این باشد ما قوم نوح را هلاک کردیم و آنها را عذاب داده و خوار نمودیم، و این به سزای کفر و عنادشان بود. و این معنی طبق قرائتی است که (﴿كُفِرَ﴾) را با فتح «کاف» یعنی [کَفَرَ] خوانده است.
(15) (﴿وَلَقَد تَّرَكۡنَٰهَآ ءَايَةٗ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ﴾) و همانا داستان نوح و قومش را به عنوان نشانهای برجای گذاشتهایم تا پند پذیران از آن پند گیرند، و هرکس از پیامبران سرپیچی کند و با آنها مخالفت نماید، خدا او را با عذابی سخت و فراگیر هلاک خواهد کرد. و یا اینکه ضمیر به کشتی و جنس آن برمیگردد و اینکه خداوند به پیامبرش نوح ـ علیه السلام ـ آموخت، سپس خداوند صنعت کشتی سازی را میان مردم باقی گذاشت، تا وجود کشتی آدمی را به این راهنمایی کند که خداوند نسبت به خلق خویش مهربان است و به آنها توجّه دارد. و تا دالّ بر کمال قدرت و آفرینش و صنعت شگفت انگیز خداوند باشد. (﴿فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ﴾) پس آیا پند پذیری هست که از نشانهها پند بگیرد، و ذهن و فکرش را به آنچه از آیات برمیآید مشغول نماید؟ زیرا آیات در نهایت روشنی وضوح و آسانی قرار دارند.
(16) (﴿فَكَيۡفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ﴾) ای مخاطب! عذاب دردناک خداوند و بیم دادن او را که برای هیچ کس حجّتی باقی نمیگذارد چگونه دیدی؟
(17) (﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ﴾) و بدون شکّ ما این قرآن کریم را ساده و آسان گرداندهایم، و کلماتش را برای حفظ کردن و تلفّظ آسان نمودهایم؛ به گونهای که مفاهیم آن به آسانی فهمیده و فرا گرفته میشود. چون قرآن بهترین سخن و راستترین معنی را در بر دارد، و تفسیر و توضیح آن بسیار روشن و واضح است، و هرکس به آن روی بیاورد خداوند مقصود او را در نهایت آسانی به او میدهد و برایش سهل میگرداند. و «ذکر» شامل همۀ حلال و حرام و احکام و امر و نهی و احکام جزا و موعظهها و عبرتها، و عقاید مفید و اخبار راستین میشود که عاملان از آن پند میپذیرند. بنابراین دانش قرآن از لحاظ حفظ تفسیر آن، از همۀ علوم آسانتر است، و به طور مطلق از همۀ دانشها مهمتر و بزرگتر میباشد. علم مفیدی است که هرگاه بنده آن را بجوید، در آن یاری میشود. برخی از سلف در رابطه با این آیه گفتهاند: اگر طالب علمی وجود داشته باشد، بر آموختن علم قرآن یاری میشود. بنابراین خداوند از بندگانش میخواهد تا به قرآن روی آورند و از آن پند بگیرند چنان که فرموده است: (﴿فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ﴾) آیا یاد گیرنده و پند پذیری وجود دارد؟!
(18) عاد قبیلۀ معروفی بود که در یمن اقامت داشتند. خداوند هود علیه السلام را به عنوان پیامبر به سوی آنها فرستاد و آنان را به توحید و پرستش خداوند دعوت نمود، امّا او را تکذیب کردند
(19) آنگاه خداوند (﴿رِيحٗا صَرۡصَرٗا﴾) باد بسیار تند و شدیدی را (﴿فِي يَوۡمِ نَحۡسٖ مُّسۡتَمِرّٖ﴾) در یک روز شوم، روزی که بدبختی و عذاب دردناکی داشتند بر آنان فرستاد، و هفت شب و هشت روز ادامه یافت.
(20) (﴿تَنزِعُ ٱلنَّاسَ﴾) از بس که شدید و تند بود، مردم را از زمین بر میکند و به هوا میبرد سپس آنها را به زمین میزد و نابود میکرد و آنها طوری میشدند که (﴿كَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٖ مُّنقَعِرٖ﴾) اجسادشان بعد از مرگشان گویی تنههای درختان خرمایی هستند که باد آنها را از بیخ کنده و به زمین انداخته است. بهراستی که مردم وقتی خدا را نافرمانی بکنند، بسیار برای او بیارزش میشوند!
(21) (﴿فَكَيۡفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ﴾) پس عذاب من و هشدارهایم چگونه بود؟ باید گفت که سوگند به خدا عذابی بس دردناک است، و هشداری است که برای هیچ کس عذر و دلیلی باقی نمیگذارد.
(22) (﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ﴾) و به راستی قرآن را به منظور پند پذیری آسان گرداندهایم، پس آیا پند پذیری هست؟ خداوند متعال از آنجا که نسبت به بندگانش مهربان است و به آنها توجّه دارد و آنهارا به آنچه دین و دنیایشان را بهبودی میبخشد فرا میخواند، این مطلب را تکرار مینماید که قرآن را برای پند پذیری آسان گردانده است.
(23) (﴿كَذَّبَتۡ ثَمُودُ﴾) ثمود قبیلۀ معروف و مشهوری در سرزمین حجر بودند، و پیامبرشان صالح علیه السلام وقتی آنها را به عبادت خداوند یگانه و بی شریک دعوت نمود و آنها را از عذاب بیم داد، با او مخالفت کردند.
(24) پس آنها صالح را تکذیب کردند و خود را از او برتر دانستند و از روی تکبّر و سرکشی گفتند: (﴿أَبَشَرٗا مِّنَّا وَٰحِدٗا نَّتَّبِعُهُۥٓ﴾) چگونه از یک انسان که فرشته نیست پیروی کنیم. همچنین او از خود ماست، و از دیگران که نزد مردمان از ما بزرگتر هستند والا و مهمتر نمیباشد، با وجود این او یک نفر است. (﴿إِنَّآ إِذٗا﴾) اگر در این صورت ما از او پیروی کنیم، همانا (﴿لَّفِي ضَلَٰلٖ وَسُعُرٍ﴾) دیوانه و بدبخت خواهیم بود. آنها این سخن را به سبب گمراهی و شقاوتشان میگفتند، آنها نپذیرفتند که پیامبر انسان باشد و این امر را عیب میپنداشتند. امّا این را عیب و ننگ نمیدانستند که درخت و سنگ و مجسمههایی را پرستش میکنند.
(25) (﴿أَءُلۡقِيَ ٱلذِّكۡرُ عَلَيۡهِ مِنۢ بَيۡنِنَا﴾) چگونه از میان همۀ ما خداوند او را برمیگزیند و وحی را بر او نازل میکند؟ کدام ویژگی او سبب شده که وی از میان ما برگزیده شود؟ این اعتراضی بود که تکذیبکنندگان میکردند، و همواره با این اعتراض دعوت پیامبران را رد میکردند و خداوند با این گفته که پیامبران به امّتهایشان گفتهاند پاسخ آنها را داده است: ﴿قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَمُنُّ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ﴾ پیامبرانشان گفتند: ما جز انسانهایی همچون شما نیستیم، ولی خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منّت میگذارد. خداوند صفات و اخلاق و کمالاتی به پیامبران ارزانی داشته است که با آن برای حمل رسالت پروردگارشان شایسته میگردند و وحی الهی را به خود اختصاص دادهاند. و این از رحمت و حکمت الهی است که پیامبران، انسان بودهاند؛ و اگر فرشته بودند، انسانها نمیتوانستند از آنها فرا بگیرند؛ و اگر پیامبران را از فرشتگان مقرّر میکرد تکذیبکنندگان را هرچه زودتر عذاب فرا میگرفت. منظور قوم ثمود از سخنی که به پیامبرشان صالح میگفتند، تکذیب کردن او بود، بنابراین حکم ستمگرانهای در حق او نمودند و گفتند: (﴿بَلۡ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٞ﴾) بلکه او زیاد دروغ میگوید و بدیِ او زیاد است. خداوند رویشان را زشت بگرداند! چقدر نادان و ستمگر بودند و چقدر با سخنان زشت و سخت با راستگویان خیرخواه برخورد میکردند. پس وقتی که طغیان و سرکشیشان شدّت گرفت، خداوند آنها را گرفتار کیفر و عذاب کرد.
(26) سَيَعۡلَمُونَ غَدٗا مَّنِ ٱلۡكَذَّابُ ٱلۡأَشِرُ
(27) پس خداوند ماده شتر را فرستاد که از بزرگترین نعمتهایش بر آنها بود، و نشانهای از نشانههای او بود، و آنها شیر آن را میدوشیدند و همه را کفایت میکرد. (﴿فِتۡنَةٗ لَّهُمۡ﴾) و برای امتحان و آزمون آنها بود. (﴿فَٱرۡتَقِبۡهُمۡ وَٱصۡطَبِرۡ﴾) پس بر دعوت کردن خود شکیبا باش و منتظر عذابی باش که بر آنها فرود خواهد آمد. یا منتظر باش و ببین آیا ایمان میآورند یا کفر میورزند؟
(28) (﴿وَنَبِّئۡهُمۡ أَنَّ ٱلۡمَآءَ قِسۡمَةُۢ بَيۡنَهُمۡ﴾) و به آنان خبر ده آبی که استفاده میکنند میان آنها و ماده شتر تقسیم شده است؛ یک روز نوبت ماده شتر است و یک روز دیگر نوبت آب آنهاست. (﴿كُلُّ شِرۡبٖ مُّحۡتَضَرٞ﴾) و هرکس که نوبتش باشد برسر آب میآید، و هرکس که نوبتش نباشد بر سر آب نمیآید.
(29) (﴿فَنَادَوۡاْ صَاحِبَهُمۡ﴾) پس همان یارشان را که شتر را پی زد ـ کسی که بدبختترین فرد قبیله بود ـ صدا زدند، (﴿فَتَعَاطَىٰ﴾) و دستوری را که به او دادند اطاعت کرد. (﴿فَعَقَرَ﴾) و شتر را پی زد.
(30) (﴿فَكَيۡفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ﴾) پس عذاب خدا سختترین عذاب بود
(31) و خداوند بانگی مرگبار و زلزلهای را برای نابودیشان فرستاد که همه را نابود کرد، و صالح و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند نجات داد. (﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ صَيۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ﴾) پس از چهار روز، بعد از اینکه شتر را پی زدند، بر آنان بانگ مرگباری فرستادیم که جبرئیل ـ علیه السلام ـ آن را سر داد. (﴿فَكَانُواْ كَهَشِيمِ ٱلۡمُحۡتَظِرِ﴾) پس آنان همگی به صورت گیاه خشکیده و خُرد شدهای درآمدند. یا مانند گیاه خشکی درآمدند که صاحب چهارپایان در آغل جمع آوری میکند. خلاصۀ معنی این است که بر آنها بانگ مرگباری مسلط کردیم، و به سبب آن مانند گیاهان خشکی شدند که هرکس بخواهد آن را جمع آوری میکند تا به چهارپایانش بدهد.
(32) (﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ﴾) و به درستی که قرآن را برای پند پذیری آسان گرداندهایم، پس آیا پند پذیری هست؟
(33) (﴿كَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطِۢ﴾) لوط علیه السلام وقتی قومش را به پرستش خداوند یگانه که شریکی ندارد فرا خواند و آنان را از شرک و کار زشتی که پیش از آنان هیچ یک از جهانیان مرتکب آن نشده بود نهی کرد، او را تکذیب کردند
(34) با سنگهای نشاندار آنها را سنگباران نمود.
(35) و خداوند لوط و خانوادهاش را به پاداش آنکه شکر پروردگارشان را به جای آورده بودند و تنها او را پرستش کرده بودند از اندوه بزرگ نجات داد.
(36) و دروغگویش انگاشتند و به شرک ورزیدن و زشتیهای خود ادامه دادند، حتی فرشتگانی که به صورت مهمان پیش لوط آمدند وقتی قومش خبر شدند شتابان آمدند تا با آنها کار زشت انجام دهند. خداوند آنها را لعنت کند! و از لوط خواستند تا به آنها اجازه دهد تا با مهمانانش عمل زشت را انجام دهند. آنگاه خداوند به جبرئیل علیه السلام دستور داد که چشمانشان را کور گرداند و پیامبرشان آنها را از گرفتار شدن به عذاب خدا و کیفر الهی ترسانده بود. (﴿فَتَمَارَوۡاْ بِٱلنُّذُرِ﴾) امّا آنها دربارۀ هشدارها شک کردند.
(37) حتی فرشتگانی که به صورت مهمان پیش لوط آمدند وقتی قومش خبر شدند شتابان آمدند تا با آنها کار زشت انجام دهند. خداوند آنها را لعنت کند! و از لوط خواستند تا به آنها اجازه دهد تا با مهمانانش عمل زشت را انجام دهند. آنگاه خداوند به جبرئیل علیه السلام دستور داد که چشمانشان را کور گرداند
(38) (﴿وَلَقَدۡ صَبَّحَهُم بُكۡرَةً عَذَابٞ مُّسۡتَقِرّٞ﴾) و بامدادان عذابی کوبنده و پایدار آنها را فرا گرفت، و خداوند دیارشان را زیر و رو کرد و با سنگهای نشاندار آنها را سنگباران نمود. و خداوند لوط و خانوادهاش را به پاداش آنکه شکر پروردگارشان را به جای آورده بودند و تنها او را پرستش کرده بودند از اندوه بزرگ نجات داد.
(39) فَذُوقُواْ عَذَابِي وَنُذُرِ
(40) وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ
(41) (﴿وَلَقَدۡ جَآءَ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ ٱلنُّذُرُ﴾) و به درستی که هشدارها به سراغ فرعون و قومش آمد. خداوند موسی را به سوی آنها فرستاد و او را با نشانهها و معجزات روشن تایید کرد
(42) و عبرتها و آموختنیهایی را به آنها نشان داد که به دیگران نشان نداده بود. امّا آنها همۀ آیات و نشانههای الهی را تکذیب کردند، آنگاه خداوند آنها را کیفر داد و گرفتارشان کرد، بسان گرفتار کردن و کیفر دادن پیروزمندی توانا. پس او و لشکریانش را در دریا غرق نمود. منظور از بیان این داستانها برحذر داشتن مردم و تکذیبکنندگان محمّد صلی الله علیه وسلم است.
(43) بنابراین فرمود: (﴿أَكُفَّارُكُمۡ خَيۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِكُمۡ﴾) آیا اینهایی که برترین پیامبر را تکذیب کردهاند از آن تکذیب کنندگان بهتر هستند، آنهایی که خداوند هلاک شدنشان را بیان کرد؟! پس اگر اینان از آنها بهترند، ممکن است از عذاب نجات یابند و به عذابی گرفتار نشوند که آن انسانهای شرور بدان گرفتار شدند. ولی در حقیقت چنین نیست و اینها اگر از آنها بدتر نباشند، بهتر نیستند. (﴿أَمۡ لَكُم بَرَآءَةٞ فِي ٱلزُّبُرِ﴾) یا اینکه خداوند در کتابهایی که بر پیامبران نازل کرده است به شما عهد و پیمانی داده است، و آنگاه شما بر این باورید که طبق آنچه خداوند خبر داده و وعده داده است نجات یافتگان هستید؟ چنین نیست، بلکه عقلاً و شرعاً امکان ندارد که در کتابهای الهی که متضمّن حکمت و عدالت هستند برای آنها برائت و نجاتی ثبت شده باشد، چون نجات یافتن چنین معاندان تکذیبکنندهای که برترین و محترمترین پیامبر خدا را دروغگو انگاشتهاند، مطابق حکمت نیست. پس تنها این احتمال باقی میماند که آنها قدرتی داشته باشند و به وسیلۀ آن چیره و پیروز گردند.
(44) بنابراین خداوند خبر داد که آنها میگویند: (﴿نَحۡنُ جَمِيعٞ مُّنتَصِرٞ﴾) ما گروهی شکست ناپذیر هستیم و یکدیگر را یاری میدهیم.
(45) خداوند متعال با بیان ناتوانی آنها و اینکه شکست خواهند خورد فرمود: (﴿سَيُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَيُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ﴾) این گروه شکست خواهند خورد و پشت میکنند. و همان گونه که خداوند خبر داده بود اتّفاق افتاد، و خداوند گروه بزرگشان را در روز «بدر» شکست داد، و سران و بزرگانشان کشته شدند و خوار گردیدند، و خداوند دین و پیامبرش و گروه مؤمنان را یاری نمود و پیروز گرداند.
(46) با وجود این، همۀ آنها موعدی دارند که در آن گردآورده میشوند؛ آنهایی که در دنیا گرفتار عذاب شدند، و آنهایی که از لذّتهای دنیا بهرهمند شدند. بنابراین فرمود: (﴿بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ﴾) بلکه قیامت وعدهگاه آنان است و در آن جزا داده میشوند، و دادگرانه حق از آنها گرفته میشود. (﴿وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ﴾) قیامت بزرگتر و دشوارتر از همۀ آن چیزی است که تصوّر میشود.
(47) (﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِينَ فِي ضَلَٰلٖ وَسُعُرٖ﴾) کسانی که مرتکب جنایتهای زیاد و گناهان بزرگ از قبیل: شرک و غیره شدهاند، چنین کسانی در دنیا گمراه هستند، و از علم و عملی که آنها را از عذاب نجات میدهد دور میباشند، و روز قیامت در عذاب دردناک و در آتشی که در اجسامشان شعلهور میگردد و به دلهایشان میرسد خواهند بود.
(48) (﴿يَوۡمَ يُسۡحَبُونَ فِي ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ﴾) روزی که بر چهرههایشان که شریفترین عضو آنهاست و بیشتر از دیگر اعضا درد میگیرد، در دوزخ کشیده میشوند، و این گونه خوار میگردند. و به آنها گفته میشود: (﴿ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ﴾) درد و رنج و خشم و شعلههای آتش دوزخ را بچشید.
(49) (﴿إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ﴾) ما هر چیزی را به اندازۀ مقرّر آفریدهایم. و این شامل همۀ مخلوقات و دنیای بالا و پایین میشود. همۀ اینها را خداوند به تنهایی آفریده است و آفرینندهای دیگر ندارند و هیچ کس در آفرینش آن مشارکتی نداشته است. خداوند آفریدهها را طبق نقشهای که از پیش علم و قلمش بر آن رفته است، در وقت و زمان مشخّص و به اندازه و مقدار معلوم و همراه با همۀ صفتهایی که دارند آفریده است. و این کار برای خداوند آسان است.
(50) بنابراین فرمود: (﴿وَمَآ أَمۡرُنَآ إِلَّا وَٰحِدَةٞ كَلَمۡحِۢ بِٱلۡبَصَرِ﴾) فرمان ما جز یک کلمه نیست، مانند چشم به هم زدنی. پس هرگاه خداوند چیزی بخواهد به آن میگوید: باش! پس میشود، همانند به هم زدن چشم که بی هیچ ممانعت و بدون هیچ سختی انجام میگیرد.
(51) (﴿وَلَقَدۡ أَهۡلَكۡنَآ أَشۡيَاعَكُمۡ﴾) و همانا کسانی را که پیش از شما بوده و کارهای شما را کرده و همانند شما پیامبران را تکذیب کردهاند هلاک و نابود کردهایم. (﴿فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ﴾) پس آیا پندپذیری هست تا بداند که سنّت و شیوۀ الهی در مورد گذشتگان و آیندگان یکی است؟!. و همانطور که حکمت او اقتضا نموده تا آن بدکاران را هلاک کند، اینها هم مثل آنها هستند و بین دو گروه هیچ فرقی نیست.
(52) (﴿وَكُلُّ شَيۡءٖ فَعَلُوهُ فِي ٱلزُّبُرِ﴾) و هر کار نیک و بدی که انجام دادهاند در کتابهای تقدیری نوشته شده است.
(53) (﴿وَكُلُّ صَغِيرٖ وَكَبِيرٖ مُّسۡتَطَرٌ﴾) و هر کوچک و بزرگی مکتوب میباشد. و این حقیقت تقدیر و قضا است؛ خداوند هر چیزی را دانسته، و نزد خودش در لوح محفوظ نگاشته و ثبت کرده است. پس هر آنچه خدا بخواهد میشود، و هرآنچه نخواهد نمیشود، و هر آنچه که به انسان میرسد امکان نداشته که به او نرسد، و هر آنچه که به انسان رسیده امکان نداشته که به او اصابت نکند.
(54) (﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾) کسانی که با انجام اوامر الهی و ترک نواهی او از خدا پروا داشتهاند و از شرک و گناهان کبیره و صغیره پرهیز کردهاند (﴿فِي جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ﴾) در باغهای پر ناز و نعمت بهشت و در کنار جویبارها هستند؛ بهشتی که در آن نعمتهایی است که هیچ چشمی همانند آن را ندیده، و هیچ گوشی آن را نشنیده، و به دل و تصور هیچ انسانی خطور نکرده است؛ نعمتهایی از قبیل: درختان شکوفا با میوههای رسیده و نهرهای روان و قصرها و کاخهای بلند و منازل زیبا و خوردنیها و نوشیدنیهای لذیذ و گوارا و حورهای بهشتی و باغچههای زیبا و رضامندی خداوند و دستیابی به قرب و نزدیکی او.
(55) بنابراین فرمود: (﴿فِي مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِيكٖ مُّقۡتَدِرِۢ﴾) آنان در مقام و منزلتی راستین نزد فرمانروایی توانا قرار میگیرند. و دیگر از آنچه پروردگارشان از جود خویش به آنها عطا میکند مپرس. خداوند ما را از زمرۀ آنان بگرداند، و از خیری که نزد اوست به سبب شرّ و بدیهایمان محروم نسازد. پایان تفسیر سوره قمر.