(1) خداوند متعال به قلم سوگند میخورد. قلم اسم جنس است و همۀ قلمها را شامل میشود؛ قلمهایی که با آنها انواع علوم و دانش و نثر و نظم نگاشته میشود.
(2) چون قلم و انواع سخنهایی که با آن نوشته میشود از آیات بزرگ خداوند میباشد، و سزاوار است که برای اثبات برائت پیامبر اسلام -حضرت محمد ج- از دیوانگی و غیره که دشمنانش به او نسبت میدادند بدان سوگند خورده شود. پس خداوند بیان نمود که بر پیامبر انعام کرده و به او عقل کامل و رأی پسندیده و سخن قاطع ارزانی نموده است، و این بهترین چیزی است که قلمها نگاشتهاند، و این بهترین سعادت دنیا برای آدمی است. به همین خاطر اتّهام دیوانگی را از پیامبر نفی نمود. سپس سعادت و خوشبختی پیامبر را در آخرت بیان کرد و فرمود: (﴿وَإِنَّ لَكَ لَأَجۡرًا غَيۡرَ مَمۡنُونٖ﴾) و همانا تو پاداشی بزرگ داری.
(3) (﴿وَإِنَّ لَكَ لَأَجۡرًا غَيۡرَ مَمۡنُونٖ﴾) و همانا تو پاداشی بزرگ داری. همانطور که نکره بودن «اجر» این مطلب را میرساند. این پاداش تمامشدنی نیست، بلکه همیشگی است. و این پاداش بزرگ به خاطر کارهای شایسته و اخلاق و رهنمود شدن به هر خیر و خوبی است که پیامبر برای خود پیش فرستاده است.
(4) بنابراین فرمود: (﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ﴾) و بیگمان، تو از اخلاقی بزرگ برخوردار هستی، و با این اخلاق که خداوند به تو ارزانی نموده است والا و برتر هستی. اخلاق بزرگ پیامبر آن است که عایشه رضی الله عنها آن را تفسیر کرده و میفرماید: «اخلاق پیامبر قرآن بود.» و این مانند آن است که خداوند متعال فرموده است: ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ﴾ گذشت را پیشه کن، و به کار خوب امر نما، و از جاهلان روی گردان. ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡ﴾ پس به سبب رحمتی از جانب خدا بر ایشان مهربان و نرم گشتی. ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ ...﴾ پیامبری از خودتان به نزد شما آمده که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید. و دیگر آیاتی که بر این دلالت مینماید پیامبر به فضایل اخلاقی متصف است، و آیاتی که بر خوی و رفتار زیبا تشویق میکنند. پیامبر کاملترین و بزرگترین اخلاق را دارا بوده، و او در هر خصلتی در آخرین حد بوده است. پس پیامبر صلی الله علیه وسلم نرمخو و مهربان بود، به مردم نزدیک بود، و هرکس او را دعوت میکرد، دعوتش را میپذیرفت؛ و نیازهای مردم را برطرف میساخت، و دل هرکس را که از او چیزی میخواست شاد میکرد و او را محروم نمینمود و او را ناکام برنمیگرداند. و هرگاه یارانش از او چیزی میخواستند، با آنها بر آن چیز توافق میکرد؛ و اگر در آن کار ممنوعیّتی شرعی وجود نداشت، از نظر آنها پیروی میکرد. و اگر تصمیم کاری را میگرفت به خودکامگی عمل نمیکرد، بلکه با آنها مشورت میکرد. او نیکیِ نیکوکارانشان را میپذیرفت، و از بدکارانشان گذشت میکرد؛ و با هرکس که همنشین میشد، به بهترین صورت با وی همنشینی میکرد. او چهرهاش را درهم نمیکشید و به همنشین خود سخنان تندی نمیگفت و از لغزش زبان همنشین خود خرده نمیگرفت. و اگر جفا میکرد، او را مؤاخذه نمینمود، بلکه با او به نیکی رفتار میکرد، و همنشین خود را تا آخرین حد مورد تکریم قرار میداد.
(5) وقتی خداوند پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم را در بالاترین جایگاه قرار داد، دشمنانش او را متهم کردند که دیوانه است، به همین خاطر خداوند متعال فرمود: (﴿فَسَتُبۡصِرُ وَيُبۡصِرُونَ﴾)٥(﴿بِأَييِّكُمُ ٱلۡمَفۡتُونُ﴾) پس خواهی دید، و آنان هم خواهند دید که کدام یک از شما دیوانه است؟ و روشن گردیده است که پیامبر از همۀ مردم راهیافتهتر، و در راستای رساندن سود و منفعت به خودش و دیگران کاملترین انسان است. و مشخّص است که دشمنان پیامبر، گمراهترین مردم، و برای دیگران بدترین مردم هستند؛ زیرا بندگان خدا را به فتنه مبتلا کرده، و مردم را از راه خدا گمراه کردهاند، و همین کافی است که خداوند به این امور آگاه است، و او حسابرس و مجازاتکننده است.
(6) وقتی خداوند پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم را در بالاترین جایگاه قرار داد، دشمنانش او را متهم کردند که دیوانه است، به همین خاطر خداوند متعال فرمود: (﴿فَسَتُبۡصِرُ وَيُبۡصِرُونَ﴾)٥(﴿بِأَييِّكُمُ ٱلۡمَفۡتُونُ﴾) پس خواهی دید، و آنان هم خواهند دید که کدام یک از شما دیوانه است؟ و روشن گردیده است که پیامبر از همۀ مردم راهیافتهتر، و در راستای رساندن سود و منفعت به خودش و دیگران کاملترین انسان است. و مشخّص است که دشمنان پیامبر، گمراهترین مردم، و برای دیگران بدترین مردم هستند؛ زیرا بندگان خدا را به فتنه مبتلا کرده، و مردم را از راه خدا گمراه کردهاند، و همین کافی است که خداوند به این امور آگاه است، و او حسابرس و مجازاتکننده است.
(7) (﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ﴾) در اینجا گمراهان تهدید شدهاند و به هدایت یافتگان نوید داده شده است. نیز بیان حکمت الهی است که کسی را هدایت میکند که شایستۀ هدایت است.
(8) خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه وسلم میفرماید: (﴿فَلَا تُطِعِ ٱلۡمُكَذِّبِينَ﴾) از کسانی که تو را تکذیب کرده و با حق به مخالفت برخاستهاند پیروی مکن؛ چون آنها سزاوار نیستند که از آنان پیروی شود؛ زیرا جز به آنچه که مطابق خواستههایشان باشد فرمان نمیدهند، و جز باطل چیزی را نمیخواهند، و کسی که از آنها اطاعت کند به کاری روی آورده که به زیانش میباشد. و این عام است در مورد هر تکذیبکننده و هر طاعتی که از تکذیب نشأت گرفته باشد، گرچه آیه دربارۀ مورد خاصّی بیان گردیده است و آن اینکه مشرکان از پیامبر خواستند تا از طعنه زدن به معبودان و دینشان دست بردارد تا آنها نیز او را عیبجویی نکنند.
(9) بنابراین فرمود: (﴿وَدُّواْ لَوۡ تُدۡهِنُ فَيُدۡهِنُونَ﴾) مشرکان دوست دارند که با آنها سازش کنی؛ یعنی در رابطه با برخی از آنچه که بر آن هستند با آنها در سخن یا در عمل موافقت کنی، و یا در جایی که باید سخن بگویی ساکت شوی، و آنها هم با تو سازش کنند. اما فرمان خداوند را آشکارا بیان کن، و دین اسلام را اظهار بدار، و کمال اظهار دین این است که آنچه با دین مخالف و متضاد است، نقض شود و مورد عیبجویی قرار گیرد.
(10) (﴿وَلَا تُطِعۡ كُلَّ حَلَّافٖ مَّهِينٍ﴾) کسی که بسیار سوگند میخورد دروغگوست. بنابراین از او پیروی مکن؛ و هرکس که دروغگو باشد، فرومایه و فاقد فرزانگی است، و به خیر و خوبی علاقهای ندارد، بلکه فقط به دنبال شهوتهای فرومایۀ خودش میباشد.
(11) (﴿هَمَّازٖ﴾) زیاد از مردم عیب میگیرد، و با غیبت کردن و تمسخر به مردم طعنه میزند. (﴿مَّشَّآءِۢ بِنَمِيمٖ﴾) سخنچین است؛ و سخن بعضی از مردم را به بعضی دیگر میرساند تا بین آنها فساد و دشمنی به وجود بیاورد.
(12) (﴿مَّنَّاعٖ لِّلۡخَيۡرِ﴾) کارهای خیر و آنچه بر او واجب است، از قبیل: نفقات واجب و کفارهها و زکات و غیره را نمیدهد. (﴿مُعۡتَدٍ﴾) به مردم تجاوز میکند؛ یعنی با ستم کردن و حمله به خون و مال و آبروی مردم بر آنها تجاوز میکند. (﴿أَثِيمٍ﴾) گناهان زیادی در حق خدا مرتکب میشود.
(13) (﴿عُتُلِّۢ بَعۡدَ ذَٰلِكَ﴾) درشتخو و سنگدل و نافرمان است. (﴿زَنِيمٍ﴾) یعنی اصل و نسبی ندارد که از آن خیر و خوبی برآید، بلکه اخلاق او زشتترین اخلاق است، و امید هیچ رستگاری از او نمیرود، و دارای نشانهای در شر و بدی است که با آن شناخته میشود. خداوند متعال ما را از پیروی کردن کسی که بسیار سوگند میخورد و فرومایه و بداخلاق میباشد نهی کرده است، خصوصاً اخلاق بدی که همراه با خودپسندی و تکبّر در برابر حق و مردم باشد، و مردم را با غیبت و سخنچینی و عیبجویی تحقیر نماید، و گناهان زیادی مرتکب شود. خداوند ما را از اطاعت از چنین کسی نهی کرده است.
(14) این آیات در مورد بعضی از مشرکین مانند ولید بن مغیره و غیره نازل شده است که خداوند دربارۀ او میفرماید: (﴿أَن كَانَ ذَا مَالٖ وَبَنِينَ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِ ءَايَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾) به خاطر مال و فرزندانش سرکشی کرد، و با خود بزرگبینی از پذیرفتن حق سرباز زد. و وقتی حق نزد او آمد، آن را نپذیرفت و آن را از افسانههای پیشینیان برشمرد، افسانههایی که صدق و کذب آن محتمل است. گرچه این آیات در مورد ولید است، اما هرکس را که چنین حالتی داشته باشد شامل میگردد؛ چون قرآن برای هدایت همۀ مردم نازل شده است، و اول و آخر امت در آن داخل است. و شاید بعضی از آیهها به سبب امری و یا فردی از افراد نازل شده باشند تا به وسیلۀ آن قاعدۀ کلی روشن گردد، و به وسیلۀ آن امثال جزئیاتی که در قضایای کلی داخلاند شناخته شوند.
(15) این آیات در مورد بعضی از مشرکین مانند ولید بن مغیره و غیره نازل شده است که خداوند دربارۀ او میفرماید: (﴿أَن كَانَ ذَا مَالٖ وَبَنِينَ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِ ءَايَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾) به خاطر مال و فرزندانش سرکشی کرد، و با خود بزرگبینی از پذیرفتن حق سرباز زد. و وقتی حق نزد او آمد، آن را نپذیرفت و آن را از افسانههای پیشینیان برشمرد، افسانههایی که صدق و کذب آن محتمل است. گرچه این آیات در مورد ولید است، اما هرکس را که چنین حالتی داشته باشد شامل میگردد؛ چون قرآن برای هدایت همۀ مردم نازل شده است، و اول و آخر امت در آن داخل است. و شاید بعضی از آیهها به سبب امری و یا فردی از افراد نازل شده باشند تا به وسیلۀ آن قاعدۀ کلی روشن گردد، و به وسیلۀ آن امثال جزئیاتی که در قضایای کلی داخلاند شناخته شوند.
(16) پس خداوند چنین کسی را تهدید کرد که بر بینیاش داغ مینهد، و به او عذاب آشکاری خواهد داد، و بر صورت او که مهمترین عضو اوست نشانهای خواهد گذاشت.
(17) خداوند متعال میفرماید: «ما کسانی را که خیر را تکذیب کردند آزمودیم و مهلتشان دادیم، و به آنها مال و فرزند و طول عمر و آنچه خواستند دادیم، و این بدان خاطر نیست که آنها نزد ما گرامی و باارزش هستند، بلکه آنها را از آنجا که نمیدانند دچار استدراج میکنیم. پس فریب خوردن آنها به مال و دارایی مانند فریب خوردن صاحبان آن باغ است که در باغ شریک بودند، و زمانی که میوههای باغ رسید و زمان چیدن میوهها فرارسید، یقین کردند که اینک میوهها در دستشان است و مانعی نیست که آنها را از برداشت میوهها بازدارد. بنابراین ان شاءالله نگفتند، و سوگند خوردند که آنها به هنگام صبح زود میوههای آن را خواهند چید، و ندانستند که خداوند در کمین آنهاست و عذاب به سراغشان خواهد آمد.
(18) ان شاءالله نگفتند، و سوگند خوردند
(19) (﴿فَطَافَ عَلَيۡهَا طَآئِفٞ مِّن رَّبِّكَ وَهُمۡ نَآئِمُونَ﴾) شب هنگام که آنها خوابیده بودند، عذابی بر باغ فرود آمد و آن را نابود کرد.
(20) (﴿فَأَصۡبَحَتۡ كَٱلصَّرِيمِ﴾) و باغ مانند شب، تاریک و سیاه گردید، و درختان و میوهها از بین رفت. این در حالی بود که آنها این واقعیت دردناک را درک نمیکردند.
(21) بنابراین وقتی از خواب بیدار شدند، یکدیگر را صدا زدند و به یکدیگر گفتند: (﴿أَنِ ٱغۡدُواْ عَلَىٰ حَرۡثِكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰرِمِينَ﴾) اگر میخواهید میوههای باغ خود را بچینید، صبح زود حرکت کنید و خویشتن را به کشتزار خود برسانید.
(22) بنابراین وقتی از خواب بیدار شدند، یکدیگر را صدا زدند و به یکدیگر گفتند: (﴿أَنِ ٱغۡدُواْ عَلَىٰ حَرۡثِكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰرِمِينَ﴾) اگر میخواهید میوههای باغ خود را بچینید، صبح زود حرکت کنید و خویشتن را به کشتزار خود برسانید.
(23) (﴿فَٱنطَلَقُواْ وَهُمۡ يَتَخَٰفَتُونَ﴾) سپس آنها به سوی باغ به راه افتادند، در حالی که با همدیگر آهسته صحبت میکردند که حق خدا را بر این باغ ندهند و میگفتند:
(24) (﴿أَن لَّا يَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكُم مِّسۡكِينٞ﴾) نباید امروز بینوایی در باغ پیش شما بیاید؛ یعنی و صبح زود قبل از آنکه مردم پخش شوند و حرکت کنند، به راه افتادند و یکدیگر را توصیه کردند که بینوایان و مستمندان را به باغ راه ندهند؛ و از بس که آزمند و بخیل بودند، این سخن را آهسته با همدیگر میگفتند تا هیچ کس آن را نشنود و آن را به فقیران و بینوایان برساند.
(25) (﴿وَغَدَوۡاْ﴾) و با این حالت زشت و سنگدلی و بیمهری، (﴿عَلَىٰ حَرۡدٖ قَٰدِرِينَ﴾) و با این قصد که خواهند توانست حق خداوند را از رسیدن به مستحقان دریغ دارند و به قدرت و توانایی خود یقین داشتند، به سوی باغ حرکت کردند.
(26) (﴿فَلَمَّا رَأَوۡهَا﴾) وقتی باغ را نابود و همانند شب سیاه و تاریک دیدند، (﴿قَالُوٓاْ﴾) از حیرت و پریشانی گفتند: (﴿إِنَّا لَضَآلُّونَ﴾) ما راه را گم کردهایم و شاید این باغ نباشد.
(27) وقتی دانستند که این باغ خودشان است و عقلشان سر جایش آمد، گفتند: (﴿بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ﴾) بلکه ما از باغ بیبهره هستیم. پس در این هنگام دانستند که این عقوبت و بلایی است.
(28) (﴿قَالَ أَوۡسَطُهُمۡ﴾) نیکمردترین و بهترین آنها گفت: «(﴿أَلَمۡ أَقُل لَّكُمۡ لَوۡلَا تُسَبِّحُونَ﴾) آیا به شما نگفته بودم که چرا خداوند را از آنچه شایستۀ او نیست منزه نمیدارید؟! و از جملۀ آنچه که شایستۀ خداوند نیست این است که شما گمان بردید قدرت و توانایی شما مستقل است. پس اگر شما «إن شاء الله» میگفتید، و خواست خود را تابع خواست خداوند میدانستید، چنین چیزی اتفاق نمیافتاد.
(29) (﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِنَّا كُنَّا ظَٰلِمِينَ﴾) سپس متوجه شدند، ولی بعد از آنکه عذابی به سراغشان آمد که برطرف نمیشد. گفتند: «پاک است پروردگار ما، قطعاً ما ستمکار بودهایم.» و آنان خدا را به پاکی یاد کردند و اعتراف نمودند که ستم کردهاند، شاید این امر گناه آنها را سبکتر نماید و توبهای باشد، بنابراین آنها به شدت پشیمان شدند.
(30) (﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَلَٰوَمُونَ﴾) پس به خاطر کاری که کرده بودند رو به همدیگر نموده و یکدیگر را سرزنش کردند.
(31) (﴿قَالُواْ يَٰوَيۡلَنَآ إِنَّا كُنَّا طَٰغِينَ﴾) و گفتند: وای بر ما! ما در حق خدا و حق بندگانش از حد تجاوز کردهایم.
(32) (﴿عَسَىٰ رَبُّنَآ أَن يُبۡدِلَنَا خَيۡرٗا مِّنۡهَآ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا رَٰغِبُونَ﴾) امیدواریم پروردگارمان بهتر از این باغ را به ما بدهد، همانا ما رو به سوی پروردگارمان کردهایم. آنها به خدا امیدوار شدند که بهتر از این باغ را به آنان بدهد، و وعده کردند که رو به سوی خدا نهند. پس اگر آنطور باشند که گفتند، ظاهر امر چنین است که خداوند در دنیا بهتر از آن باغ را به آنها داده است؛ چون هرکس صادقانه خدا را به فریاد بخواند و رو به سوی او کند و به او امید ببندد، خداوند خواستهاش را به او میدهد.
(33) خداوند متعال با بزرگ شمردن آنچه اتفاق افتاد فرمود: (﴿كَذَٰلِكَ ٱلۡعَذَابُ﴾) عذاب دنیوی این گونه است برای کسی که اسباب عذاب را فراهم نماید، آنگاه خداوند چیزی را که سبب سرکشی و تجاوز او شده و باعث شده تا زندگانی دنیا را بر آخرت ترجیح دهد، از دست او میگیرد؛ و آنچه را که بیش از همه بدان نیاز دارد، از دست او خارج میسازد. (﴿وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَكۡبَرُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ﴾) و عذاب آخرت از عذاب دنیا بزرگتر است، اگر میدانستند. دانستن این حقیقت باعث میشود تا آدمی از هر سببی که باعث نزول عذاب میشود و انسان را از پاداش محروم میکند دوری گزیند.
(34) خداوند متعال از آنچه که برای پرهیزگاران و دوری کنندگان از کفر و گناهان آماده کرده است خبر میدهد، و آن انواع نعمتها و زندگی سالم در کنار خداوند بزرگوار میباشد.
(35) پرهیزگارانی که فرمانبردار پروردگارشان بوده، و از دستورات او اطاعت کرده، و به دنبال خشنودی او بودهاند. پروردگار متعال میفرماید: «حکمت من اقتضا نمیکند که چنین کسانی را مانند مجرمانی قرار دهم که مرتکب گناه و نافرمانی و کفر ورزیدن به آیات خدا و مخالفت با پیامبران و جنگ با دوستانش شدهاند.»
(36) و هرکس گمان برد که خداوند در دادن پاداش، مجرمان را با پرهیزگاران برابر قرار میدهد، به راستی که بد حکم و قضاوتی کرده است، و حکم او باطل و نظرش فاسد است.
(37) مجرمان که چنین ادعایی میکنند، هیچ مستند و دلیلی ندارند؛ کتابی ندارند که در آن بخوانند که آنها اهل بهشت هستند، و هرچه بخواهند و برگزینند به آنان خواهد رسید.
(38) مجرمان که چنین ادعایی میکنند، هیچ مستند و دلیلی ندارند؛ کتابی ندارند که در آن بخوانند که آنها اهل بهشت هستند، و هرچه بخواهند و برگزینند به آنان خواهد رسید.
(39) آیا آنها عهد و سوگندی تا روز قیامت بر ما دارند که هرچه حکم کنند مال آنان باشند؟! خیر، آنان شریکان و یاورانی ندارند که آنها را برای دریافت آنچه خواستهاند یاری کنند؛ و اگر شریکان و یاورانی دارند، آنها را بیاورند اگر راست میگویند. و مشخص است که همۀ اینها منتفی است. پس آنها نیز نه کتابی دارند و نه با خدا پیمان بستهاند که آنها را نجات دهد، و نه شریکانی دارند که آنها را یاری نمایند. پس معلوم شد که ادعای آنها باطل و فاسد است.
(40) (﴿سَلۡهُمۡ أَيُّهُم بِذَٰلِكَ زَعِيمٌ﴾) از آنان بپرس که کدام یک از آنها ضامن این ادعا است که باطل بودن آن مشخص گردید؟! هیچ کس نمیتواند این کار را بکند و ضامن و کفیل این کار باشد.
(41) آنان شریکان و یاورانی ندارند که آنها را برای دریافت آنچه خواستهاند یاری کنند؛ و اگر شریکان و یاورانی دارند، آنها را بیاورند اگر راست میگویند. و مشخص است که همۀ اینها منتفی است.
(42) وقتی روز قیامت فرامیرسد و زلزلهها و هولها و آشفتگیهایی که در تصور نمیگنجد آشکار میگردد، و خداوند برای قضاوت میان بندگانش و برای مجازات آنها میآید و ساق خود را که هیچ چیزی مانند آن نیست آشکار مینماید، و مردم چیزهایی از عظمت و شکوه خداوند مشاهده میکنند که نمیتوان آن را بر زبان آورد؛ در این هنگام مردم به سجده فراخوانده میشوند؛ سپس مؤمنانی که با اختیار خود در دنیا برای خدا سجده کردهاند به سجده میروند، و فاسقانِ منافق نیز در صدد برخواهند آمد تا سجده نمایند، اما نمیتوانند سجده کنند، و پشتهایشان چون پشت و کمر گاو میگردد.
(43) و نمیتوانند خم شوند. این جزا از نوع عملشان است؛ آنها در دنیا به سجده کردن برای خدا و به یگانه دانستن خدا و به عبادت او فراخوانده میشدند، در حالی که سالم و تندرست بودند و هیچ اشکالی در وجود و سلامتی آنها نبود، اما از سجده کردن ابا میورزیدند و خود را برتر میدانستند. پس امروز از حالت و سرانجام بد آنها مپرس، چون خداوند بر آنها خشم گرفته، و فرمان عذاب بر آنها قطعی شده است، و هیچ راه چارهای ندارند و پشیمانی و عذرخواستن در روز قیامت برای آنها سودی ندارد. بیان این مطلب دلها را از اینکه آدمی بر گناهان باقی بماند بر حذر میدارد، و باعث میشود تا هرچه زودتر گذشته را جبران نماید. بنابراین فرمود:
(44) (﴿فَذَرۡنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ﴾) مرا با کسانی که قرآن بزرگ را تکذیب میکنند رها کن، به راستی که سزای آنها بر عهدۀ من است، و برای عذاب دادنِ آنان شتاب مکن. (﴿سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَيۡثُ لَا يَعۡلَمُونَ﴾) ما آنان را اندک اندک و به گونهای که درنیابند به سوی عذاب خواهیم کشاند.
(45) پس به آنان اموال و فرزندان میدهیم و روزیهای فراوان میبخشیم تا فریب بخورند و مغرور شوند، و به آنچه که به زیانشان است ادامه دهند. این است چارهجویی و نقشهکشی خدا برای آنها، و نقشهکشی و تدبیر الهی برای دشمنانش قوی و محکم است، و به آنان سزا و کیفری کامل خواهد داد.
(46) (﴿أَمۡ تَسَۡٔلُهُمۡ أَجۡرٗا فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ﴾) یعنی سببی برای گریزان بودنشان از تو و تصدیق نکردن آنچه که آوردهای وجود ندارد، چراکه آنها را فقط در راستای منفعت خودشان تعلیم میدهی و به سوی خدا فرا میخوانی، بدون اینکه از اموالشان چیزی را به عنوان پاداش بخواهی که آنان از تحمل چنین تاوانی گرانبار باشند.
(47) (﴿أَمۡ عِندَهُمُ ٱلۡغَيۡبُ فَهُمۡ يَكۡتُبُونَ﴾) یا اینکه اسرار غیب پیش ایشان است، و آنچه میگویند از روی آن مینویسند؟ و از روی اسرار غیب دریافتهاند که آنها بر حق هستند و نزد خدا پاداش دارند؟ نه چنین نیست، بلکه آنها ستمگر و لجوج هستند.
(48) پس باید در برابر آزار و اذیت آنها شکیبایی بورزی، و آنچه را که از آنها سر میزند تحمل نمایی، و به دعوتشان ادامه دهی. بنابراین فرمود: (﴿فَٱصۡبِرۡ لِحُكۡمِ رَبِّكَ﴾) در برابر آنچه که پروردگارت به صورت شرعی یا تقدیری بدان حکم مینماید شکیبایی کن، و در برابر فرمانی که مقدر شده و با آن مورد آزار قرار میگیری شکیبا باش، و با ناخشنودی و داد و فریاد با آن حکم تقدیری برخورد نکن. نیز باید با پذیرفتن و تسلیم و اطاعت، با حکم شرعی خدا روبهرو شوی. (﴿وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ ٱلۡحُوتِ﴾) و مانند صاحب ماهی مباش. منظور از صاحب ماهی، یونس بن متی ـ علیه السلام ـ است؛ یعنی حالتی چون حالت او اختیار نکن که باعث شد تا در شکم ماهی زندانی شود. و آن حالت این بود که در برابر قومش شکیبایی نورزید، و آن شکیبایی را که از او انتظار میرفت به اتمام نرساند، و در حالی بیرون رفت که پروردگارش را خشمگین کرده بود، تا اینکه سوار کشتی شد. پس هنگامی که کشتی به دلیل وجود مسافران زیاد، سنگین شد، اهل کشتی قرعهکشی کردند، و قرعه به نام یونس درآمد، و او را در دریا انداختند، و آنگاه ماهی او را فرو بلعید در حالی که سزاوار نکوهش بود. (﴿إِذۡ نَادَىٰ وَهُوَ مَكۡظُومٞ﴾) یعنی یونس در شکم ماهی با دلی سرشار از غم و اندوه فریاد زد ـیا به این معنی است درحالی که ماهی او را فرو بلعیده بود فریاد زدـ ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ هیچ معبود به حقی جز تو نیست، بیگمان، من از ستمگران بودهام. پس خداوند دعای او را پذیرفت و ماهی او را از شکم خود به بیرون از دریا انداخت، در حالی که او مریض بود و خداوند درختی از کدو رویاند تا در سایۀ آن بیارامد.
(49) بنابراین فرمود: (﴿لَّوۡلَآ أَن تَدَٰرَكَهُۥ نِعۡمَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ لَنُبِذَ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ مَذۡمُومٞ﴾) اگر نعمت و رحمتی از سوی پروردگارش او را در نمییافت، در سرزمینی بیآب و علف، و نکوهش شده بیرون افکنده میشد، ولی خداوند او را با رحمت خویش فرو پوشاند و او به بیرون افکنده شد، در حالی که حالت او بهتر بود و مورد ستایش قرار گرفت.
(50) (﴿فَٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ﴾) و پروردگارش او را برگزید و وی را از هر آلودگی پاک کرد. (﴿فَجَعَلَهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِينَ﴾) و او را از کسانی قرار داد که گفته و کارها و نیتها و حالاتشان شایسته و درست است. و پیامبر ما محمد صلی الله علیه وسلم از فرمان خداوند اطاعت نمود، و در برابر حکم پروردگارش چنان صبر و شکیبایی از خود نشان داد که هیچ یک از جهانیان نمیتواند چنان صبر و شیکیبایی بورزد.
(51) و خداوند سرانجامِ کار را برای او رقم زد. ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ﴾ و سرانجامِ نیک از آن پرهیزگاران است، و دشمنان پیامبر نتوانستند به او گزندی برسانند، و هرچه کردند به زیان خودشان تمام شد. حتی کافران کوشیدند با چشمهای خود به او بلایی برسانند؛ زیرا نسبت به او کینه و دشمنی داشتند. این نهایت آزار عملی بود که میتوانستند به او برسانند، حال آنکه خداوند نگهبان و یاور پیامبر بود. و با سخنان و حرفهای خود نیز به او آزار میرساندند، و در مورد او سخنانی برحسب آنچه در دلهایشان بود میگفتند. پس گاهی میگفتند: «دیوانه» است و گاهی میگفتند: «شاعر» است و گاهی او را «جادوگر» میگفتند.
(52) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَ﴾) این قرآن بزرگ و با حکمت، جز اندرز و پندی برای جهانیان نیست که به وسیلۀ آن منافع دنیوی و منافع دینشان را به یاد میآورند. و ستایش از آن خداست.