(1) انفال غنایمی است که خداوند از اموال کافران نصیب این امت میگرداند. و این آیات، در مورد داستان جنگ بدر و اولین غنیمت بزرگی که از اموال مشرکان نصیب مسلمانان گردید، نازل شد. پس میان بعضی از مسلمانان در مورد آن اختلاف افتاد، بنابراین در مورد آن از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسیدند، پس خداوند این آیاترا نازل کرد: (﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡأَنفَالِ﴾) [ای پیامبر!] از تو دربارۀ غنایم جنگی میپرسند؛ چگونه و بر چه کسانی تقسیم میشود؟ (﴿قُلِ﴾) به آنان بگو: (﴿ٱلۡأَنفَالُ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾) غنایم جنگی از آن خدا و پیامبر است، و آن را هرکجا که بخواهند، میگذارند، و شما نمیتوانید نسبت به حکم خدا و پیامبرش اعتراض بکنید، بلکه بر شما لازم است که حکم و داوری خدا و پیامبرش را گردن نهید و به آن خشنود، و تسلیم فرمان آنان باشید. و این در فرمودۀ الهی داخل است که میفرماید: (﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾) با اطاعت کردن از دستورات خدا و پرهیزکردن از نواهی او، از خدا بترسید، و پرهیزگاری پیشه کنید، (﴿وَأَصۡلِحُواْ ذَاتَ بَيۡنِكُمۡ﴾) و اختلاف و قطع رابطه و پشت کردن به یکدیگر را که در میان شما است، با دوستی و ارتباط برقرار نمودن با یکدیگر اصلاح کنید. پس، از این طریق متحد میشوید، و دشمنی و اختلاف و کشمکشی که به سبب قطع رابطه میان شما به وجود آمده است، از بین میرود. و نیکرفتاری با آنان و گذشت از بد رفتارانشان از مصادیق «اصلاح ذات البین» است. و از این طریق بسیاری از کینهها و قهرها از بین میرود. و فرمانی که همۀ این مسایل را در بر میگیرد فرمودۀ الهی است که میفرماید: (﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾) و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید، اگر شما مؤمن هستید؛ زیرا ایمان آوردن، مردم را به اطاعت از خدا و پیامبرش فرا میخواند، همان طور کسی که از خدا و پیامبرش اطاعت نکند، مؤمن به حساب نمیآید
(2) و هرکس که به طور ناقص از فرمان خدا و پیامبر اطاعت کند، ایمانش ناقص است. و از آنجا که ایمان بر دو نوع است: ایمان کامل که ستایش و تمجید خدا و موفقیت و رستگاری کامل را به دنبال دارد، و ایمانی که در مرتبهای پایینتر قرار دارد. ایمان کامل را بیان کرد و فرمود: (﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾) همانا مؤمنان. الف و لام برای استغراق است و تمام مسائل مربوط به ایمان را دربر میگیرد. (﴿ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾) کسانی هستند که وقتی خدا یاد شود، دلهایشان میهراسد.پس ترس از خداوند باعث میشود تا از آنچه پروردگار حرام نموده است، دست بردارند؛ زیرا بزرگترین علامت ترس از خدا این است که آدمی را از گناه باز دارد.(﴿وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا﴾) و هنگامی که آیات خدا بر آنان خوانده شود، بر ایمانشان بیفزاید، و این بدان جهت است که آنان به آن گوش فرا میدهند و در آن میاندیشند، و به هنگام تلاوت آن، حضور قلب دارند. پس در این هنگام ایمانشان افزوده میشود؛ زیرا اندیشیدن، از اعمال قلب است و این امر باعث میشود معانی و مفاهیمی را که نمیدانستند برایشان روشن شود، و آنچه را که فراموش کردهاند به یاد آورند، ودلهایشان به خیر و نیکی علاقهمند شود، و به کرامت و بخشش پروردگارشان مشتاق و راغب گردند، و از عقوبت او بهراسند، و از گناه و منکرات باز آیند. و همه اینها باعث میشود تا بر ایمانشان افزوده شود. (﴿وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ﴾) یعنی برای جلب منافع و دور شدن زیانهای دینی و دنیویشان، بر پروردگار خویش که هیچ شریکی ندارد تکیه مینمایند. و به وی اعتماد کامل دارند که این کارها را برای آنان انجام خواهد داد.توکل، سبب موفقیت در هر کاری است. پس هیچ کاری جز با توکل انجام نمیشود و کامل نمیگردد.
(3) (﴿ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ﴾) کسانی که نمازهای فرض و نفل را همراه با اعمال ظاهری و باطنی، از قبیل: حضور قلب در نماز -که روح و مغز نماز است- بر پا میدارند. (﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ﴾) و از آنچه که به ایشان روزی دادهایم، انفاق میکنند. انفاقاتی که بر آنان واجب است، از قبیل: زکات و کفارهها و مخارج زنان و خویشاوندان و بردگان را میپردازند، و انفاق و بخششهایی را نیز که مستحب است، مانند دادنِ صدقات، انجام میدهند.
(4) (﴿أُوْلَٰٓئِكَ﴾) کسانی که به این اوصاف متصف هستند، (﴿هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗا﴾) مؤمنان واقعی و حقیقی هستند، چون آنها اسلام و ایمان و اعمال باطنی و ظاهری و علم و عمل و ادای حقوق خدا و بندگانش را دارند. و خداوند اعمال قلبی را مقدم نمود؛ چون اعمال قلبی، اصل و اساس اعمال جوارح، و بهتر از آن است. از اینجا چنین نتیجه میگیریم که ایمان زیاد وکم میشود؛ پس با انجام دادن طاعات و عبادات بر آن افزوده میگردد، و با انجام دادن گناه و معصیت کم میشود. و شایسته است که بنده به ایمانش رسیدگی نماید، و زمینۀ رشد و شکوفایی آن را فراهم سازد. و مهم ترین چیزی که باعث رشد و ترقی ایمان میگردد، اندیشیدن در کتاب خدا و فکر کردن در معانی آن است. سپس خداوند پاداش مؤمنان واقعی را بیان کرد و فرمود: (﴿لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾) آنان برحسب علو اعمالشان، دارای مقام و درجات عالی میباشند. (﴿وَمَغۡفِرَةٞ﴾) و دارای آمرزش گناهانشان، (﴿وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ﴾) و روزی پاک؛ هستند. روزی پاک همان چیزی است که خداوند در بهشت برای آنان آماده کرده، و هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است. و این بیانگر آن است که هرکس در ایمان و اعتقادش به مقام این مؤمنان نرسد، هر چند به بهشت هم راه یابد، از بخشش کامل خداوند که به آنان ارزانی داشته است، برخوردار نخواهد شد.
(5) خداوند متعال پیش از بیان این غزوۀ مبارک و بزرگ، صفتهایی را بیان کرد که مؤمنان باید از آن برخوردار باشند؛ زیرا هرکس به آن صفات متصف گردد، وضعیت او سامان یافته، و اعمال او اصلاح میگردد، که یکی از بزرگترین آن جهاد در راه خداست. پس همانطور که ایمانشان ایمان حقیقی بود پاداششان نیز پاداش حقیقی است که خداوند به آنان وعده داده است. به همان شیوه خداوند پیامبرش صلی الله علیه وسلم را از خانهاش بیرون آورد تا با مشرکین در بدر روبهرو شود، و اصلاً به ذهن مؤمنان نمیرسید که در این بیرون رفتنشان، میان آنان و دشمنشان جنگی رخ دهد.
(6) پس وقتی که برای آنان روشن شد که جنگ به وقوع خواهد پیوست، برخی از مؤمنان با پیامبر در این مورد مجادله نمودند، و رویارویی با دشمن را نپسندیدند، گویی به سوی مرگ رانده میشوند و ایشان [به آن] نگاه میکنند. حال آنکه شایسته نبود اینگونه موضعگیری کنند، به خصوص پس از اینکه برای آنان روشن گردید که بیرون رفتنِ آنان حق بوده، و خداوند به آن فرمان داده، وآن را پسندیده است. پس در چنین موضوعی، مجالی برای جدال وبحث نیست؛ زیرا مجادله زمانی جایز است، که حق مشتبه و مسئله مبهم باشد. اما وقتی که موضوع واضح و روشن گردید، جز تن دادن و تسلیم شدن راهی وجود ندارد. این در حالی است که بسیاری از مؤمنان به مجادله و بحث نپرداختند، و روبهرو شدن با دشمن را ناپسند ندانستند. و کسانی که خداوند آنها را سرزنش نمود، به شدت برای جهاد با کفار سر تسلیم فرود آوردند، و خداوند آنان را ثابت قدم و استوار گرداند، و برای آنان اسبابی فراهم نمود که با آن دلهایشان اطمینان یافت، که برخی از آن اسباب بیان خواهد شد.
(7) در اصل آنان به این منظور بیرون رفتند تا به کاروان بزرگ قریش که «ابوسفیان بن حرب» آن را به شام برده بود، حملهور شوند. وقتی که شنیدند کاروان از شام برگشته است، پیامبر صلی الله علیه وسلم اعلام حرکت نمود، پس حدود سیصد و ده نفر در رکاب پیامبر حرکت نمودند. هفتاد شتر همراه آنان بود که به نوبت سوار میشدند، و کالاهایشان را بر این شترها حمل مینمودند. قریش از جریان آگاه شد، و برای دفاع از کاروان خود، سپاهی زیاد همراه با اسلحه وتجهیزات فراوان و اسبان و مردان جنگی که شمارشان نزدیک به هزار نفر بود، فراهم نمود، و به سوی بدر حرکت کردند. پس خداوند به مؤمنان وعدۀ پیروزی بر یکی از دو دسته را داد؛ یا بر کاروان پیروز میشوند، یا بر لشکر جنگی. پس مؤمنان دوست داشتند با کاروان روبهرو شوند؛ چون فقیر و محتاج بودند، و کاروان نیرو و قدرت چندانی نداشت. اما خداوند برخلاف آنچه آنها دوست داشتند، اراده کرد و چیزی دیگر والاتر و بلندتر از آنچه که دوست داشتند، برای آنان اراده کرد. خداوند خواست تا آنها بر لشکر جنگی پیروز شوند که بزرگان و سران قریش در آن بودند، (﴿وَيُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُحِقَّ ٱلۡحَقَّ بِكَلِمَٰتِهِۦ﴾) و خداوند میخواست تا حق را با سخنانش آشکار و استوار بگرداند، و اهل حق را پیروز نماید. (﴿وَيَقۡطَعَ دَابِرَ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾) و اهل باطل را ریشهکن و نابود کند، و در زمینۀ یاری کردن حق و حمایت از آن، چیزی را به بندگانش نشان بدهد که به ذهنشان خطور نکرده بود. (﴿لِيُحِقَّ ٱلۡحَقَّ﴾) تا حق را به وسیلۀ شواهد و دلایلی که بر صحت و راستی آن دلالت مینماید، آشکار گرداند، (﴿وَيُبۡطِلَ ٱلۡبَٰطِلَ﴾) و باطل را به وسیلۀ دلایل و شواهدی که بر باطل بودن آن اقامه میگردد، باطل و نابود نماید.(﴿وَلَوۡكَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَ﴾) گرچه مجرمان نپسندند، خداوند به آنان توجهی نمینماید.
(8) (﴿لِيُحِقَّ ٱلۡحَقَّ﴾) تا حق را به وسیلۀ شواهد و دلایلی که بر صحت و راستی آن دلالت مینماید، آشکار گرداند، (﴿وَيُبۡطِلَ ٱلۡبَٰطِلَ﴾) و باطل را به وسیلۀ دلایل و شواهدی که بر باطل بودن آن اقامه میگردد، باطل و نابود نماید.(﴿وَلَوۡكَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَ﴾) گرچه مجرمان نپسندند، خداوند به آنان توجهی نمینماید.
(9) نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که زمانِ رویارویی شما با دشمنتان نزدیک شد، و از پروردگارتان طلب کردید تا شما را کمک کند، (﴿فَٱسۡتَجَابَ لَكُمۡ﴾) پس خواستۀ شما را اجابت کرد، و به چند روش شما را یاری داد: یکی اینکه (﴿بِأَلۡفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ مُرۡدِفِينَ﴾) با هزار فرشتۀ پیاپی به شما کمک کرد.
(10) (﴿وَمَا جَعَلَهُ ٱللَّهُ﴾) و خداوند فرستادن فرشتگان را، (﴿إِلَّا بُشۡرَىٰ﴾) تنها مژدهای برای شما گرداند تا بدان خوشحال شوید، (﴿وَلِتَطۡمَئِنَّ بِهِۦ قُلُوبُكُمۡ﴾) و تا دلهایتان آرام گیرد. پس پیروزی و کمک در دست خداست و به فراوانیِ لشکر وتجهیزات نیست. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ﴾) همانا خداوند تواناست؛ هیچ کس او را شکست نمیدهد، بلکه او قهار است، وکسانی را که در تعداد افراد و تجهیزات بسیار زیاد بودند، خوار و ذلیل گردانید.(﴿حَكِيمٌ﴾) با حکمت است، و امور را به اسباب آن منوط نموده، و هرچیزی را در جای خود قرار داده است.
(11) از جملۀ کمک خدا به شما و اجابت دعایتان این بود که خواب سبکی بر شما افکند، (﴿إِذۡ يُغَشِّيكُمُ﴾) که شما را پوشاند و ترس و هراسی را که در دلهایتان بود، از بین برد، و (﴿أَمَنَةٗ﴾) و مایۀ امنیت شما شد، و علامت پیروزی و آسایش خاطر گردید. و از آن جمله اینکه از آسمان بر شما بارانی بباراند تا شما را از ناپاکی و آلودگی پاک بگرداند. و تا شما را از وسوسههای شیطان و پلیدی آن پاک نماید. (﴿وَلِيَرۡبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمۡ﴾) یعنی و تا دلهایتان را استوار بگرداند؛ چرا که استواری قلب، مبنای استواری بدن است، (﴿وَيُثَبِّتَ بِهِ ٱلۡأَقۡدَامَ﴾) و گامهایتان را بدان استوار و محکم بگرداند. به درستی که زمین نرم و تُرد بود، و هنگامیکه باران بر آن نازل شد، سفت و محکم گردید و موجبات استواری گامها را فراهم کرد.
(12) و از آن جمله این بود که خداوند به فرشتگان وحی کرد (﴿أَنِّي مَعَكُمۡ﴾) که کمک و تأیید و یاری من با شما است، (﴿فَثَبِّتُواْ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾) پس ثبات را در دلهای مؤمنان بیندازید، وشجاعت، و جرأت بر دشمنان را به آنان القا کنید، وآنان را برجهاد در راه خدا و فضیلتِ آن راهنمایی و تشویق نمایید. (﴿سَأُلۡقِي فِي قُلُوبِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلرُّعۡبَ﴾) به زودی در دل کافران ترس خواهم انداخت، به گونهای که همچون بزرگترین نیرو و لشکر بر آنان بتازد؛ زیرا خداوند وقتی که مؤمنان را ثابت قدم بگرداند و در دلهای کافران ترس بیندازد، نمیتوانند مقاومت کنند، و خداوند مؤمنان را بر آنها غالب و چیره مینماید. (﴿فَٱضۡرِبُواْ فَوۡقَ ٱلۡأَعۡنَاقِ﴾) پس گردنهایشان را بزنید. (﴿وَٱضۡرِبُواْ مِنۡهُمۡ كُلَّ بَنَانٖ﴾) و تمامی مفاصل آنان را بزنید. این یا خطاب به فرشتگان است که خداوند به آنها وحی کرد مؤمنان را تقویت کنند، پس این مبین آن است که فرشتگان خودشان به طور مستقیم در جنگ بدر جنگیدهاند؛ و یا خطاب به مؤمنان است که خداوند آنها را تحریک مینماید و به آنان میآموزد که چگونه با مشرکان بجنگند و به آنان رحم نکنند. (﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ شَآقُّواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ﴾) این بدان سبب است که آنها با خدا و پیامبرش مخالفت کردند، و دشمنی ورزیدند.
(13) (﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ شَآقُّواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ﴾) این بدان سبب است که آنها با خدا و پیامبرش مخالفت کردند، و دشمنی ورزیدند. (﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾) و هرکس با خدا و پیامبرش ستیز کند، پس همانا خداوند سخت کیفر است. و از جمله کیفر و عذاب او این است که دوستانش را بر دشمنانش مسلّط و چیره میگرداند، و دشمنانش را به دست دوستانش به کشتن میدهد.
(14) (﴿ذَٰلِكُمۡ﴾) این عذاب مذکور را (﴿فَذُوقُوهُ﴾) بچشید، ایکسانی که با خدا و پیامبرش مبارزه میکنید! و این عذاب شما در دنیاست. (﴿وَأَنَّ لِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابَ ٱلنَّارِ﴾) و برای کافران عذاب جهنم نیز خواهد بود. در این داستان، مواردی از نشانههای بزرگ خداوند نهفته است که دلالت مینماید آنچه محمد صلی الله علیه وسلم آورده است، حق میباشد. یکی اینکه خداوند به آنها وعده داد و به وعدهاش وفا نمود. و یکی اینکه خداوند متعال فرمود: ﴿قَدۡ كَانَ لَكُمۡ ءَايَةٞ فِي فِئَتَيۡنِ ٱلۡتَقَتَاۖ فِئَةٞ تُقَٰتِلُ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَأُخۡرَىٰ كَافِرَةٞ يَرَوۡنَهُم مِّثۡلَيۡهِمۡ رَأۡيَ ٱلۡعَيۡنِ﴾ قطعاً در برخورد میان دو گروه، برای شما نشانهای بود؛ گروهی در راه خدا میجنگیدند، و گروهی دیگر کافر بودند که آنان [مؤمنان] را به چشم سر، دو برابر خود میدیدند. و دیگر اینکه، زمانی که مؤمنان از خدا کمک خواستند، خداوند دعای آنها را پذیرفت. و این بیانگر اعتنا و توجه خداوند به بندگان مؤمن، و فراهم کردن اسبابی است که به وسیلۀ آن ایمانشان پابرجا و قدمهایشان استوار گردید، و بدی و وسوسههای شیطانی را از آنان دور کرد. و از جمله الطاف خداوند نسبت به بندگانش این بود که اطاعت خویش را بهوسیلۀ اسباب داخلی و خارجی برآنان آسان نمود.
(15) خداوند متعال بندگان مؤمنش را به داشتن شجاعت و جسارت ایمانی و قوت در بر پا داشتن فرمان او، و تلاش برای جلب اسباب تقویت دلها و بدنها فرمان داده است، و آنان را از فرارکردن به هنگام رویارویی با دشمن نهی کرده و میفرماید: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ زَحۡفٗا﴾) ای کسانی که ایمان آوردهاید! زمانی که در جبهۀ جنگ با انبوه مردان جنگی روبهرو شدید، (﴿فَلَا تُوَلُّوهُمُ ٱلۡأَدۡبَارَ﴾) پس به آنان پشت نکنید، بلکه در پیکار با آنها ثابت قدم باشید، و در برابر سختیهای این کار شکیبایی ورزید؛ زیرا این امر باعث نصرت و پیروزی دین خدا، و قوت قلبهای مؤمنان و ترس و وحشت کافران میشود.
(16) (﴿وَمَن يُوَلِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ دُبُرَهُۥٓ إِلَّا مُتَحَرِّفٗا لِّقِتَالٍ أَوۡ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٖ فَقَدۡ بَآءَ﴾) و هرکس در آن روز به آنان پشت نماید ـ مگر به منظور تغییر تاکتیک جنگی یا پیوستن به دستهای دیگر از همرزمانشـ به خشم خدا گرفتار میشود، و جایگاه او جهنم است، و چه بد سرنوشتی است جهنم! این دلالت مینماید که فرار کردن در مقابل دشمن ـ به هنگام روبهرو شدن و یورش بردن ـ بدون عذر، یکی از گناهان کبیره است. احادیث صحیحی نیز در این مورد وارد شده است. در اینجا برای چنین اشخاصی به صراحت تهدید شدیدی بیان شده است. ومفهوم آیه این است، کسی که به قصد جنگ این سو و آن سو برود تا بهتر بتواند بجنگد و بیشتر به دشمن ضربه بزند، اشکالی ندارد؛ چون او به قصد فرار به دشمن پشت نکرده است، بلکه به خاطر این به دشمن پشت نموده تا بر آن پیروز بگردد، و یا از جایی دیگر یورش ببرد و دشمن را غافلگیر کند. و یا اینکه بخواهد او را فریب دهد، و دیگر تاکتیکهایی که جنگجویان از آن استفاده میکنند. نیز پشت کردن به دشمن به منظور پیوستن به دستهای دیگر از همرزمان و یاری کردن آنان جایز است. اگر آن دسته در لشکر وی بود، پس روشن است؛ و اگر دستهای که او میخواهد به آن بپیوندد در غیر از محل معرکه بود، مانند اینکه مسلمین در برابر کافران شکست بخورند، و به شهری از شهرهای مسلمین پناه ببرند، و یا به سپاهی دیگر از سپاه مسلمانان پناه ببرند، روایات و آثاری از صحابه وارد شده است که دلالت مینماید این کار جایز است. شاید این موضوع مقید گردد بهوسیلۀ اینکه مسلمین گمان برند عقب نشینی و شکست برای آنان بهتر است، و باعث میشود آنان باقی بمانند و کشته نشوند. اما اگر گمان برند که چنانچه در برابر کافران مقاومت نمایند، پیروز میشوند؛ پس در این حالت فرار کردن جایز نیست، چون از چنین فراری نهی شده است. و این آیه، مطلق است و در آخر سوره، مقید بودن آن بهوسیلۀ عدد بیان خواهد شد.
(17) خداوند متعال میفرماید: ـ هنگامی که مشرکین در جنگ بدر شکست خوردند و مسلمین آنها را کشتندـ (﴿فَلَمۡ تَقۡتُلُوهُمۡ﴾) شما با قدرت خود آنها را نکشتید، (﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمۡ﴾) بلکه خدا آنها را کشت و شما را به وسیلۀ آنچه که پیشتر ذکر شد، یاری کرد، و (﴿وَمَا رَمَيۡتَ إِذۡ رَمَيۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ﴾) و نینداختی آنگاه که انداختی، بلکه خدا انداخت. پیامبر صلی الله علیه وسلم در بحبوحۀ جنگ، داخل سایبان رفت، و شروع به دعاکردن نمود، و ازخداوند خواست که او را یاری دهد. سپس از سایبان بیرون رفت، و مشتی خاک برداشت و آن را به طرف مشرکین پرتاب کرد، و خداوند آن را به چهرۀ مشرکین کوبید. پس هیچ کسی از مشرکین باقی نماند، مگر اینکه مقداری از آن خاک به چهره و بینی و دهانش برخورد کرد، و در این هنگام شوکت آنها شکسته شد، و ضعف و سستی در آنان آشکار گردید، پس شکست خوردند. خداوند متعال به پیامبرش میفرماید: وقتی که خاکرا پرتاب نمودی، خودت آن را به چشم آنان نرساندی، بلکه ما آن خاک را با قدرت خودمان به آنان رساندیم. (﴿وَلِيُبۡلِيَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡهُ بَلَآءً حَسَنًا﴾) یعنی خداوند میتواند مؤمنان را بر کافران پیروز بگرداند بدون اینکه مؤمنان خود دست به پیکار بزنند. ولی خداوند خواست آنان را بیازماید و به وسیلۀ جهاد به بالاترین درجات ومقامها برساند، و به آنان پاداشی نیک و فراوان ببخشد. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٞ﴾) همانا خداوند شنوای دانا است؛ آنچه را که بنده پنهان مینماید و آنچه را که آشکار میکند، میشنود؛ و به نیت خوب و بدی که در قلب دارد، آگاه است. پس اموری را طبق علم و حکمت خویش و بر اساس مصلحت بندگانش برای آنان مقدر مینماید، و هر کسرا طبق نیت و عملش سزا و جزا میدهد.
(18) (﴿ذَٰلِكُمۡ﴾) این پیروزی از جانب خدا بود که به شما رسید، (﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ مُوهِنُ كَيۡدِ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾) و خداوند هرمکر و کیدی را که آنان علیه اسلام و مسلمین به کار ببرند، خنثی میگرداند و مکرشان را به خودشان برمیگرداند.
(19) (﴿إِن تَسۡتَفۡتِحُواْ﴾) شما ای مشرکین! اگر از خدا میطلبید که عذاب خود را بر ستمگران متجاوز فرود بیاورد، (﴿فَقَدۡ جَآءَكُمُ ٱلۡفَتۡحُ﴾) اینک درخواست شما را اجابت نموده است؛ آنگاه که خداوند عذابی از جانب خود بر شما فرود آورد که کیفری برای شما بود، و درس عبرتی برای پرهیزگاران، (﴿وَإِن تَنتَهُواْ﴾) و اگر از درخواست نزول عذاب بر ستمگران دست بردارید، (﴿فَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾) پس آن برایتان بهتر است؛ زیرا چه بسا خداوند به شما مهلت بدهد و شما را زود به عذاب گرفتار نکند (﴿وَإِن تَعُودُواْ ﴾) و اگر مجدداً طلب کنید که عذاب بر ستمگران نازل شود، و دوباره با حزب مومن خدا به جنگ بپردازید، (﴿نَعُدۡ﴾) ما هم مجدداً آنان را بر شما پیروز میگردانیم. (﴿وَلَن تُغۡنِيَ عَنكُمۡ فِئَتُكُمۡ﴾) و گروهتان، و یاران و مددکارانتان؛ کسانی که با تکیه و اعتماد بر آنها میجنگید، و مبارزه میکنید، هر چند که زیاد باشند، نمیتوانند چیزی را از شما دور بکنند. (﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) و هرکس که خدا با او باشد، پیروز است؛ گرچه ناتوان باشد، و ساز و کار چندانی هم نداشته باشد. و همراهی خدا ـ که خداوند خبر داده است بدین وسیله مؤمنان را یاری مینماید ـ بر حسب کارهایی است که آنان از اعمال ایمانی انجام میدهند. پس هرگاه در برههای از زمان دشمن بر مؤمنان پیروز شود، این فقط بر اثر کوتاهی مؤمنان و انجام ندادن فرایض ومقتضیات ایمان است، وگرنه چنانچه آنان آنچهرا که خدا دستور داده است انجام دهند، هرگز پرچم آنها بر زمین نخواهد افتاد، و شکست نخواهند خورد، و دشمن بر آنان پیروز نخواهد شد.
(20) پس از آنکه خداوند متعال خبر داد که او با مؤمنان است، آنانرا فرمان داد تا به مقتضای ایمانی عمل نمایند که به وسیلۀ آن به معیت و همراهی خداوند دست مییابند. پس فرمود: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ﴾) ای مؤمنان! با پیروی کردن از دستورات خدا و پیامبرش و پرهیز کردن از منهیاتشان، از آنان اطاعت کنید و فرمان ببرید. (﴿وَلَا تَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ﴾) و از اطاعت خدا و پیامبرش روی نگردانید، (﴿وَأَنتُمۡ تَسۡمَعُونَ﴾) در حالی که کتاب خدا و اوامر و نصیحتهای خدا را میشنوید. پس روی گرداندن شما در این حالت، از زشت ترین کارهاست.
(21) (﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ قَالُواْ سَمِعۡنَا وَهُمۡ لَا يَسۡمَعُونَ﴾) و مانند کسانی نباشید که گفتند: شنیدیم، حال آنکه آنان نمیشنوند؛ یعنی فقط به ادعای خالی اکتفا نکنید؛ زیرا خداوند و پیامبرانش چنین چیزی را نمیپسندند. پس ایمان با آرزو کردن و خودآرایی به دست نمیآید، بلکه ایمان چیزی است که [باید] در دلها جای گیرد و اعمال آن را تصدیق نماید.
(22) خداوند متعال میفرماید: (﴿إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ عِندَ ٱللَّهِ﴾) همانا بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که آیات و تهدیدات به آنان فایدهای نمیرساند، (﴿ٱلصُّمُّ﴾) آنان کسانی هستند که در مقابل شنیدنِ حق کرند، (﴿ٱلۡبُكۡمُ﴾) و از گفتنِ حق گنگ و لال هستند. (﴿ٱلَّذِينَ لَا يَعۡقِلُونَ﴾) کسانی که آنچه را به آنان فایده میدهد، نمیدانند؛ و آنچه را که به زیانشان است، بر میگزینند. پس اینها نزد خداوند بدترین جنبندگان هستند؛ چون چشم و گوش و قلب به آنها داده است تا آن را در [راه] اطاعت [از] پروردگار به کار بگیرند، اما آن را در نافرمانی خدا بهکار گرفته، و به سبب آن خیر فراوانی را از دست دادهاند؛ زیرا آنها در موقعیتی قرار داشتند که میتوانستند از بهترین مخلوقات باشند، اما این راه را در پیش نگرفتند، و این را برای خود انتخاب کردند که از زمرۀ بدترین مردم باشند. و منظور از شنوایی که خداوند آن را از آنها نفی کرده است، شنیدن معنوی است که در قلب اثر میکند. و اما در رابطه با شنیدن حجت، همانا حجت خدا، باشنیدن آیات وی بر آنان اقامه شده است، و خداوند چون میدانست در آنها خیری نیست که شایسته شنیدن آیات باشند، آنان را از شنیدن سودمند محروم گرداند.
(23) (﴿وَلَوۡ عَلِمَ ٱللَّهُ فِيهِمۡ خَيۡرٗا لَّأَسۡمَعَهُمۡۖ وَلَوۡ أَسۡمَعَهُمۡ﴾) و اگر خداوند در آنان خیری را سراغ داشت، حتماً آنان را میشنواند، و اگر ـ فرضاً ـ آنان را شنوا میگرداند، (﴿لَتَوَلَّواْ﴾) حتماً از اطاعت کردن روی میگرداندند، (﴿وَّهُم مُّعۡرِضُونَ﴾) در حالی که پشت میکنند، و به هیچ صورت به حق توجهی نمینمایند. و این بیانگر آن است که خداوند خیر و ایمان را، جز از کسی که خیری در او نیست، دریغ نمیدارد؛ همان کسی که ایمان در وی تأثیر نمیگذارد، و نتیجهای به بار نمیآورد. و ستایش و حکمت از آنِ خداوند متعال است.
(24) خداوند متعال بندگان مؤمن خویش را، به آنچه که ایمان از آنان میخواهد، فرمان میدهد، و آن اجابت کردن خدا و پیامبر است؛ یعنی تسلیم شدن در برابر آنچه که آنان بدان دستور داده شدهاند، و شتافتن به سوی انجام فرمان آنان، و دعوت نمودن به سوی آن، و پرهیزکردن از آنچه آنان از آن نهی کردهاند، و نیز باز داشتن دیگران از ارتکاب خلاف امر آنان. (﴿إِذَا دَعَاكُمۡ لِمَا يُحۡيِيكُمۡ﴾) وقتی شما را به سوی چیزی فراخواندند که به شما زندگی میبخشد. صفت «حیات بخشی» ملازم و همراه تمامیدستوراتی است که خداوند و پیامبرش مردم را به سوی آن فراخواندهاند. نیز این بخش از آیه، بیانگر فایده و حکمت دستورات آنان است؛ زیرا حیات قلب و روح، در عبودیت و بندگی خداوند متعال و انجام دادن اوامر خدا و پیامبرش است. سپس مردم را از عدم پذیرش فرمان خدا و پیامبر برحذر داشت و فرمود: (﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَحُولُ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَقَلۡبِهِۦ﴾) و بدانید که خداوند بین شخص و قلبش حائل میگردد. پس بپرهیزید از اینکه فرمان خدا را در همان بار نخست که نزد شما میآید، رد کنید؛ چون اگر آن را رد کنید و سپس بخواهید آن را انجام دهید، خداوند شما را از آن دور میدارد، و دلهایتان دگرگون میشود؛ زیرا خداوند بین شخص و قلبش حایل میشود، و دلها را به هرسو که بخواهد میگرداند. پس بنده همیشه باید این دعارا بخواند: (یَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّت قَلبِی عَلَی دِینِکَ، یَا مُصَرِّفَ القُلُوبِ اِصرِف قَلبِی إلَی طَاعَتِکَ) ای گردانندۀ دلها! دلم را بر دین خودت استوار و ثابت بگردان. ای گردانندۀ دلها! دلم را به سوی اطاعت خویش بگردان. (﴿وَأَنَّهُۥٓ إِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ﴾) و بدانید که شما در روز قیامت -که هیچ شکی در وقوع آن نیست- در پیشگاه او گردآورده میشوید. پس نیکوکار را به خاطر کار نیکش پاداش میدهد، و گناهکار را به خاطر سرپیچی از فرمانش سزا میدهد.
(25) (﴿وَٱتَّقُواْ فِتۡنَةٗ لَّا تُصِيبَنَّ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمۡ خَآصَّةٗ﴾) و از فتنه و بلایی بترسید که فقط به ستمکاران نمیرسد، بلکه دامان ستمگر و غیر ستمگر را میگیرد، و این زمانی است که ظلم و ستم رواج پیدا کند، و کسی در صدد تغییر آن بر نیاید. پس در این صورت عذاب خدا، انجام دهنده و غیر او را در بر میگیرد. ولی در صورتی که از منکر نهی شود، و اهل شر و فساد قلع و قمع گردند، و به آنان اجازه داده نشود که به گناه و ستم بپردازند، آدمی از این تهدید شدید در امان خواهد ماند. (﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾) و بدانید خداوند کسی را که خود را در معرض ناخشنودی او قرار دهد، و از خشنودی وی دوری کند، سخت کیفر میدهد.
(26) خداوند بر بندگانش منت میگذارد که آنان را پس از ضعف و ناتوانی پیروز گردانید؛ و بعد از اینکه اندک بودند، آنان را افزون نمود؛ و پس از اینکه فقیر بودند، آنان را ثروتمند ساخت، و میفرماید: (﴿وَٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ أَنتُمۡ قَلِيلٞ مُّسۡتَضۡعَفُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) و به یاد آورید آنگاه که شما در زمین اندک و مستضعف بودید، و تحت حکومت و سلطۀ دیگران قرار داشتید، و ناتوان بودید. (﴿تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ ٱلنَّاسُ﴾) و میترسیدید که مردم شمارا بربایند، (﴿فََٔاوَىٰكُمۡ وَأَيَّدَكُم بِنَصۡرِهِۦ وَرَزَقَكُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ﴾) پس شما را پناه داد و با یاری خویش شما را نیرو بخشید، و از چیزهای پاکیزه به شما روزی داد. پس شهر و دیاری را برایتان دست و پا نمود که در آن پناه گرفتید، و از دشمنانتان انتقام گرفت، و آنان را شکست داد، و مالهایشان را به غنیمت بردید، و بدین وسیله توانگر شدید. (﴿لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ﴾) تا شکر خداوند را بر لطف بزرگ و احسان کامل او به جای آورید؛ او را عبادت کنید، و چیزی را شریک وی نسازید.
(27) خداوند متعال بندگان مؤمنش را دستور میدهد که به اوامر و نواهی او پایبند باشند. پروردگار متعال این امانت را در مرحلۀ اول بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه نمود، اما از تحمل آن ابا ورزیدند، و از آن دوری جسته و ترسیدند. اما انسان آن را به دوش گرفت، همانا او ستمگر و نادان است. پس هرکس امانت را ادا نماید، از جانب خدا مستحق پاداش فراوان میباشد؛ و هر کس آن را ادا ننماید و در آن خیانت کند، مستحق کیفر سخت و مهلک میباشد؛ زیرا او به خدا و پیامبر و امانتش خیانت ورزیده، و از ارزش خود کاسته است، چون او خودش را به بدترین و زشتترین صفت و عادت که خیانت است، متصف کرده، و امانتداری را که کاملترین صفت میباشد، از دست داده است.
(28) و از آنجا که بنده بهوسیلۀ اموال و فرزندانش مورد آزمایش قرار میگیرد، و ممکن است محبت اموال و فرزندان او را وادار نماید تا هوای نفس را بر ادای امانت مقدم بدارد، خداوند خبر داد که اموال و فرزندان وسیلۀ آزمایش هستند، و با آن بندگانش را مورد آزمایش قرار میدهد. و اموال و فرزندان امانت هستند، و در آینده به کسی داده میشوند که آنها را عطا کرده است، و او همان خداوند است. و به سوی کسی برگردانده میشوند که آنها را به صورت امانت [به ما] داده است، و او نیز همان خداوند است. (﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِيمٞ﴾) و پاداش بزرگ نزد خداوند است. پس اگر شما عقل و فکر داشته باشید، فضل و بخشش بزرگ او را بر لذتی کوچک وفانی ترجیح نمیدهید؛ زیرا عاقل، اهل مقایسه و سنجش است، و آن چیز را که بهتر و مفیدتر است، ترجیح میدهد.
(29) پرهیزگاری بنده و ترس او از پروردگارش، نشانۀ سعادت و علامت رستگاری او است، و خداوند خوبیهای فراوانی را در دنیا و آخرت برای پرهیزگاران قرار داده است. پس در اینجا بیان کرد که هرکس پرهیزگاری نماید و از خدا بترسد، چهار چیز را به دست میآورد که هر یک از این چیزها، از دنیا و آنچه که در آن هست، بهتر میباشد: اول: فرقان؛ و آن دانش و هدایتی است که صاحبش به وسیلۀ آن، هدایت را از گمراهی، و حق را از باطل، و حلال را از حرام و اهل سعادت را از اهل شقاوت تشخیص میدهد. دوم و سوم: زدودن و آمرزش گناهان است. و اگر هر یک از این دو مورد به تنهایی ذکر شود، شامل دیگری نیز میگردد. و اگر با هم ذکر شوند، اولی مخصوص گناهان صغیره، و دوّمی مخصوص گناهان کبیره میباشد. چهارم: پاداش بزرگ و ثواب فراوان برای کسی است که از خدا بترسد، و خشنودی وی را بر هوای نفس ترجیح دهد. (﴿وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ﴾) و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگ است.
(30) ای پیامبر! نعمت خدا را که به تو ارزانی نمود، به یاد آور، (﴿وَإِذۡ يَمۡكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾) آنگاه که کافران دربارۀ تو مکر ورزیدند، ودسیسه چیدند، و در «دار الندوه» مشورت کردند که با پیامبر چه کار کنند، یا او را نزد خود زندانی کنند و به بند بکشند، و یا او را بکشند و به گمان خود از شر دعوت او راحت گردند، و یا اینکه او را بیرون نمایند و از سرزمین خود آواره سازند. پس هریک از آنان رأی و نظری را که مناسب میدید، ابراز کرد، و سرانجام همگی بر نظر بدترینشان ابو جهل - لعنه الله - موافقت کردند و آن اینکه از تمامی قبیلههای قریش جوانی انتخاب کنند و به او شمشیر تیزی بدهند و همۀ افراد یکباره بر او هجوم بیاورند و او را بکشند تا خون او میان قبایل تقسیم شود، و آنگاه بنی هاشم به گرفتن دیۀ او راضی میشوند، و نمیتوانند با تمام قریش مقابله کنند. پس، شب هنگام در کمین پیامبر نشستند تا هرگاه از رختخوابش بیدار شد، او را به قتل برسانند. وحی از آسمان نازل شد و پیامبر صلی الله علیه وسلم به سوی آنها بیرون آمد و به طرف آنان خاک پاشید، و بیرون رفت و خداوند چشمهایشان را کور کرد، و او را ندیدند تا اینکه احساس کردند او دیر کرده و بیرون نمیآید. ناگهان کسی آمد و گفت: خداوند شما را ناکام کند! و محمد بیرون آمد، و به سوی شما خاک پاشید. پس هریک خاکها را از سر و صورت خود پاک نمود. و خداوند پیامبرش را از شر آنان نجات داد و به وی اجازۀ هجرت به مدینه را داد . پس او به سوی مدینه هجرت کرد، و خداوند او را با یاران مهاجر و انصارش یاری نمود، و روز به روز بر قدرت وی افزود تا اینکه مکه را با قدرت فتح نمود، و بر اهل آن پیروز شد، و اهل مکه در برابر او سر تسلیم فرود آوردند، و تحت فرمان او قرار گرفتند. حال اینکه پنهانی و در حالی که بر خویشتن بیمناک بود، از آنجا بیرون رفته بود. پس، پاک است خداوندی که نسبت به بندگانش لطف دارد؛ خداوندی که هیچ کس نمیتواند او را شکست دهد.
(31) خداوند متعال در بیان کینهتوزی و عناد کسانی که پیامبر صلی الله علیه وسلم را تکذیب میکردند، میفرماید: (﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُنَا﴾) و چون آیات ما که بر صدق رسالت محمد دلالت مینماید، بر آنان خوانده شود، (﴿قَالُواْ قَدۡ سَمِعۡنَا لَوۡ نَشَآءُ لَقُلۡنَا مِثۡلَ هَٰذَآ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾) گویند: شنیدیم. اگر میخواستیم، قطعاً ما هم مثل این را میگفتیم، این چیزی جز افسانههای پیشینیان نیست. و این از عناد و ستمگری آنها بود؛ چرا که قبلاً خداوند آنها را به مبارزه طلبیده بود تا سورهای مانند قرآن را بیاورند، و در این راستا از هرکسی کمک بطلبند؛ اما نتوانستند این کار را بکنند، و ناتوانی آنها آشکار گردید. پس اینکه گفتند: «اگر بخواهیم ما هم میتوانیم مانند این قرآن را بگوییم» فقط یک ادعا است؛ و واقعیت، آن را تکذیب کرد. و معلوم گردید که او صلی الله علیه وسلم بیسواد است، و نمیتواند بخواند و بنویسد، و به جایی نرفته بود تا اخبار گذشتگان را بخواند، اما با این وجود، این کتاب ارزشمند را آورد که باطل از هیچ طرفی به آن راه نمییابد، و از جانب خداوند حکیم و ستوده فرستاده شده است.
(32) (﴿وَإِذۡ قَالُواْ ٱللَّهُمَّ إِن كَانَ هَٰذَا﴾) و به یاد آور آنگاه که گفتند: بار خدایا! اگر آنچه که محمد مردم را به سوی آن فرا میخوانَد، (﴿هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِكَ فَأَمۡطِرۡ عَلَيۡنَا حِجَارَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ أَوِ ٱئۡتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٖ﴾) حق است، و از جانب تو است، پس، سنگهایی از آسمان بر ما بباران، یا ما را به عذاب دردناکی گرفتار ساز. این را در حالی گفتند که آنان به طور قطع به باطل خویش اعتقاد داشتند. و از گفتن سخن شایسته ناآگاه بودند. و اگر آنان ـ آنگاه که چنان دلایلی واهی و غیرحقیقی برای خود دست و پا کرده بودند که به طور قطع و یقین بر باطل خود پافشاری کنند ـ به کسی که با آنان مناظره میکرد و مدعی آن بود که حق با وی است، میگفتند: «اگر این حق است از جانب تو، پس ما را به سوی آن راهنمایی کن.» اگر آن زمان این را میگفتند، برایشان بهتر بود و از شدت ستم آنان میکاست. پس وقتی که گفتند: (﴿ٱللَّهُمَّ إِن كَانَ هَٰذَا هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِكَ ...﴾) به محض گفتن این سخن، معلوم شد که آنها بیخرد و احمق و نادان و ستمگر هستند
(33) زیرا اگر خداوند عذاب را در این دنیا بر آنان فرود میآورد، هیچ کس را از آنها باقی نمیگذاشت. اما خداوند متعال به خاطر حضور پیامبر صلی الله علیه وسلم در میان آنها، عذاب را از آنان دور کرد، و فرمود: (﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِيهِمۡ﴾) و تا تو در میانشان هستی خداوند آنان را عذاب نمیدهد. پس وجود پیامبر صلی الله علیه وسلم آنها را از عذاب بیمه کرد. آنان با وجود اینکه این سخن را میگفتند و آن را در ملأ عام بیان میکردند، اما به قبح و زشتی آن واقف بودند، و میترسیدند که گرفتار عذاب شوند. بنابراین از خداوند متعال طلب آمرزش کردند. به همین جهت خداوند متعال فرمود: (﴿وَمَاكَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ﴾) ونیز در حالی که ایشان آمرزش میخواهند، خداوند آنها را عذاب نمینماید.
(34) این در حالی است که اسباب عذاب آنان فراهم شده بود، اما «استغفار آنان» مانع حلول عذاب خدا بر آنان گردید. سپس فرمود: (﴿وَمَا لَهُمۡ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ ٱللَّهُ﴾) چرا خداوند آنها را عذاب ندهد؟ یعنی چه چیزی آنها را از عذاب خدا دور مینماید، حال آنکه آنها کاری را که موجب عذاب است انجام دادند، و آن بازداشتن مردم از مسجدالحرام است؟! به خصوص اینکه آنها پیامبر صلی الله علیه وسلم و یارانش را که به مسجدالحرام اولی بودند از ورود به آن بازداشتند. بنابراین فرمود: (﴿وَمَا كَانُوٓاْ أَوۡلِيَآءَهُۥٓ﴾) و مشرکین به مسجدالحرام اولی نیستند. احتمال دارد که ضمیر به «الله» برگردد، در این صورت معنی آیه چنین میشود: آنها هرگز دوستان خدا نمیباشند. و احتمال دارد ضمیر به «مسجدالحرام» برگردد، و در این صورت معنی آن چنین میشود: آنان از دیگران به مسجدالحرام اولی نیستند. (﴿إِنۡ أَوۡلِيَآؤُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُتَّقُونَ﴾) اولیترین به آن فقط پرهیزگاراناند، و آنها کسانی هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده، وخدا را یگانه دانسته، و تنها او را عبادت کرده، و دین را برای او خالص گرداندهاند. (﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ﴾) ولی بیشترشان نمیدانند. بنابراین چیزی را برای خود ادعا کرده اند، که دیگران از آنان بدان اولیترند.
(35) خداوند خانهاش را قرار داده است تا دینش در آن اقامه شود، و در آن، عبادت خالصانه برای وی انجام گیرد. پس مؤمنان کسانی هستند که به این کار مبادرت میورزند. اما مشرکان که مردم را از آمدن به مسجدالحرام باز میدارند، و نمازشان (﴿إِلَّا مُكَآءٗ وَتَصۡدِيَةٗ﴾) جز سوت کشیدن و کف زدن چیز دیگری نیست، و این کارِ جاهلانِ بیخرد است؛ کسانی که عظمت خدا در دلهایشان نیست، و او را تعظیم نکرده وحقوق وی را ادا نمیکنند و هیچ احترامی نسبت به برترین و شریفترین سرزمین در دلشان وجود ندارد. آری! نمازی که در کعبه میخوانند اینگونه است، پس بقیۀ عبادتهایشان چگونه خواهد بود؟! پس بر چه اساسی آنان از مؤمنان برترند که در نمازشان فروتناند و از اشتغال به کارهای پوچ دوری میکنند، و دیگر صفات نیکو و کارهای درستی که خداوند آنها را بدان متصف نموده و از آن برخوردار هستند؟! به همین جهت خداوند آنها را وارث بیتالحرام گرداند، و آنان را بر آن مسلّط گرداند. و پس از اینکه آنها را بر بیتالحرام مسلط گرداند، فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا﴾ ای مؤمنان! همانا مشرکان پلیدند، پس نباید بعد از این سال، نزدیک مسجدالحرام شوند. و اینجا فرمود: (﴿فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا كُنتُمۡ تَكۡفُرُونَ﴾) پس بچشید عذاب را، به سبب کفری که میورزیدید.
(36) خداوند متعال دشمنی مشرکین و مکر و دسیسه و مبارزه آنان با خدا و پیامبرش، و تلاششان برای خاموش کردن نور خدا را بیان نموده و میفرماید: وبالِ مکر و دسیسهشان به آنان بر خواهد گشت، و مکرِ بد جز به اهلِ آن بر نمیگردد: (﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾) اموال خود را خرج میکنند تا حق را نابود کنند، و باطل را یاری نمایند، و توحید خدا ابطال شود، و بت پرستی بر پا گردد. (﴿فَسَيُنفِقُونَهَا﴾) و اموال خود را خرج خواهند کرد، و به خاطر تمسک و چنگ زدنشان به باطل و شدت نفرتشان از حق، این انفاق برایشان سهل و آسان است. اما به زودی بر آنان (﴿حَسۡرَةٗ﴾) مایۀ ندامت و رسوایی و ذلت آنان خواهد شد، و شکست خواهند خورد. پس اموال و آرزوهایشان از دست میرود، و در آخرت به سختترین عذاب گرفتار میشوند. بنابراین فرمود: (﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ يُحۡشَرُونَ﴾) و کافران در روز آخرت به سوی جهنم محشور میشوند تا عذاب آن را بچشند؛ چون جهنم سرای ناپاکیها و ناپاکان است
(37) و خداوند میخواهد ناپاک را از پاک معلوم بدارد، و هر یک را جدا نماید، و اعمال و اموال اشخاص ناپاک را در جایگاه ویژهای بر یکدیگر انباشته کند؛ (﴿فَيَرۡكُمَهُۥ جَمِيعٗا فَيَجۡعَلَهُۥ فِي جَهَنَّمَۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ﴾) پس همگی را روی هم انباشته میکند و به دوزخشان میاندازد. و اینانند زیانکاران واقعی؛ کسانی که در روز قیامت خود و خانوادهشان را از دست میدهند. هان! این زیان آشکار است.
(38) این ناشی از لطف خدا نسبت به بندگانش است که کفر ورزیدن بندگان و استمرارشان در عناد و مخالفت، او را منع نمیکند که آنها را به راه هدایت فرا بخواند، و از گمراهی و نابودی باز بدارد. پس فرمود: (﴿قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِن يَنتَهُواْ﴾) به کافران بگو: اگر با تسلیم شدن در مقابلِ خداوندِ یکتا و بیشریک، از کفرشان دست بردارند، (﴿يُغۡفَرۡ لَهُم مَّا قَدۡ سَلَفَ﴾) جنایتهای گذشتهشان را میآمرزد، (﴿وَإِن يَعُودُواْ﴾) و اگر به کفر و مخالفت و عنادشان برگردند، (﴿فَقَدۡ مَضَتۡ سُنَّتُ ٱلۡأَوَّلِينَ﴾) همانا سنّت و قانون خدا در مورد پیشینیان گذشته است؛ که سنّت خدا، هلاک ساختن ملتها و امتهایی است که حق را تکذیب کردهاند. پس آنان منتظر عذابی باشند که بر مخالفان فرود آمده است، و اخبار استهزا و تمسخرشان به آنان خواهد رسید. این خطاب خدا به کسانی است که حق را تکذیب کردهاند.
(39) و اما خطاب او به مؤمنان درخصوص نحوۀ معامله و رفتار با کافران چنین است: (﴿ وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ﴾) و با آنان پیکار کنید و بجنگید تا هیچ شرکی، و بازداشتن از راه خدا باقی نماند، و آنان تسلیم احکام اسلام شوند.(﴿وَيَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُۥ لِلَّهِ﴾) و دین یکسره از آنِ خدا گردد. پس منظور از جنگ و جهاد با دشمنانِ دین همین است که شر آنها از اسلام کم شود، و از دین خدا حمایت به عمل آید، دینی که همهی هستی بدان جهت آفریده شده است تا آن بر همهی ادیان برتر و بالاتر باشد. (﴿فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ﴾) و اگر از ستمی که بر آن قرار دارند باز آمدند و دست برداشتند، (﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ بِمَا يَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ﴾) پس خداوند به آنچه میکنند بیناست، و هیچ چیزِ پوشیدهای بر او پنهان نمیماند.
(40) (﴿وَإِن تَوَلَّوۡا﴾) و اگر از فرمان خدا روی برتافتند و در تباهی شتاب ورزیدند، (﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَىٰكُمۡۚ نِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ﴾) پس بدانید که خداوند یاور و سرپرست شما است، و او بهترین یاور است، و بندگان مؤمنش را سرپرستی مینماید، و منافعشان را به آنان میرساند، و مصالح دینی و دنیوی شان را برای آنان آسان و فراهم میگرداند. (﴿وَنِعۡمَ ٱلنَّصِيرُ﴾) و بهترین یاور است؛ آنان را یاری مینماید، و مکر فاسقان و هجوم اشرار را از آنان دفع میکند. و هر کس که خدا یاور و سرپرست وی باشد براو ترسی نیست. و هر کس که خداوند با او مخالف باشد هیچ قدرتی ندارد و به جایی نخواهد رسید.
(41) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ﴾) و [ای فاتحان!] بدانید! آنچه از اموال کافران که به حق و با زور به غنیمت گرفتید، کم باشد یا زیاد، (﴿فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ﴾) یک پنجم آن، از آن خدا و باقیماندۀ آن؛ از آن شما است. چون خداوند غنیمت را به آنها نسبت داده و یک پنجمش را از آن بیرون نموده است. پس این دلالت مینماید که باقیماندۀ یک پنجم، مال آنهاست، و طبق شیوۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم تقسیم میشود؛ پیاده یک سهم دارد، و سواره دو سهم؛ سهم خودش و سهم اسبش. اما یک پنجم خدا نیز به پنج قسمت تقسیم میگردد؛ یک سهم از آن خدا و پیامبرش است، و در مصالح عمومی مسلمین صرف میگردد، بدون اینکه مصلحتی خاص تعیین شود، چون خداوند آن را برای خود و پیامبرش قرار داده است، و خدا و پیامبرش از آن بینیاز هستند؛ پس دانسته شد که از آنِ بندگان خداست، و خداوند برای مصرف آن جای خاصیرا تعیین نکرده است، بنابراین محل مصرف آن مصالح عمومی است. و سهم دوم از خمس خدا و رسول، برای خویشاوندان است، و آنها خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه وسلم از بنیهاشم و بنیالمطلب هستند. و خداوند آن را به خویشاوندان نسبت داده، و این بیانگر آن است که علت تعلق گرفتن، فقط خویشاوندی است؛ پس خویشاوندِ ثروتمند و فقیر، و مرد و زن در آن برابر هستند، و به همه تعلق میگیرد. و سهم سومِ خمس، مال یتیمان است، و آنها کسانی اند که پدرانشان را از دست دادهاند، در حالی که کوچک هستند. خداوند یک پنجم خمس را برای آنان قرارداده، و این ناشی از مهربانی خدا نسبت به آنها است؛ چون آنان از تهیۀ مصالح و منافع خود ناتواناند، و کسی را که به کارهای آنان و امور زندگیشان بپردازد، از دست دادهاند. و چهارمین سهمِ خمس، از آنِ مستمندان است؛ یعنی نیازمندان و فقیران، چه کوچک باشند و چه بزرگ، مرد باشند یا زن. و پنجمین سهمِ خمس برای مسافر و درماندۀ در راه است؛ آن که مسافر است، و در شهری دیگر مانده است. برخی از مفسرین میگویند: یک پنجم غنیمت که متعلق به خدا و رسولش است، به افرادی خارج از این گروهها داده نمیشود. و لازم نیست که به همه به یک اندازه داده شود، و همه برابر باشند، بلکه طبق مصلحت و صلاحیت به هر یک داده میشود، و این بهترین روش است. خداوند دادن خمس به گونۀ شایسته را شرطِ داشتن ایمان قرار داد، و فرمود: (﴿إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا يَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ﴾) اگر شما به خدا و آنچه که در روز جدایی بر بندۀ خود نازل کردهایم، ایمان دارید. و منظور از روز جدایی، روز بدر است که خداوند حق را از باطل جدا نمود، و حق را آشکار و پیروز گردانید، و باطل را نابود کرد. (﴿يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِ﴾) آن روز که دو گروه روبهرو شدند؛ گروه مسلمین و گروه کافران؛ یعنی اگر شما به خدا و حقی که پروردگار در روز جدایی بر پیامبرش نازل نمود، ایمان دارید؛ روزی که در آن نشانهها و دلایل زیادی بر حقانیت آنچه که پیامبر آورده است، هویدا گشت، (﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ﴾) و خداوند بر هر چیزی تواناست؛ قادر و شکست ناپذیر است.
(42) (﴿إِذۡ أَنتُم بِٱلۡعُدۡوَةِ ٱلدُّنۡيَا﴾) آنگاه که شما در دامنۀ نزدیک دره به سمت مدینه بودید، (﴿وَهُم بِٱلۡعُدۡوَةِ ٱلۡقُصۡوَىٰ﴾) و آنها در دامنۀ بالای دره مستقر بودند، وهمگی شما در یک دره جمع شده بودید. (﴿وَٱلرَّكۡبُ﴾) و کاروانی که شما درطلب آن بیرون رفته بودید ـ و خداوند غیر آن را برایتان اراده کرده بود ـ (﴿أَسۡفَلَ مِنكُمۡ﴾) پایینتر از شما و به طرف ساحل دریا بود (﴿وَلَوۡ تَوَاعَدتُّمۡ﴾) و اگر شما و آنان با این ویژگی و با این حال با یکدیگر وعده گذاشته بودید، (﴿لَٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِي ٱلۡمِيعَٰدِ﴾) شما خلاف وعده مینمودید؛ یعنی حتماً پس و پیش میکردید، و یا منزلگاه دیگری میگرفتید، و دیگر چیزهایی که برای شما یا برای آنها پیش میآمد که شما یا آنها را از وعدهگاه باز میداشت. (﴿وَلَٰكِن﴾) ولی خداوند شما را بر این صورت و حالت گرد آورد، (﴿لِّيَقۡضِيَ ٱللَّهُ أَمۡرٗا كَانَ مَفۡعُولٗا﴾) تا خداوند کاری را تحقق بخشد که انجامیافتنی بود؛ یعنی در ازل مقدر شده بود، و باید به وقوع میپیوست. (﴿لِّيَهۡلِكَ مَنۡ هَلَكَ عَنۢ بَيِّنَةٖ﴾) تا کسی که نابود میشود، از روی دلیل نابود شود؛ یعنی تا دلیل و حجتی بر مخالف باشد، و کفر را با علم و بینش انتخاب نماید، و به بطلان خویش یقین حاصل شود و برای او عذری پیش خدا باقی نماند، (﴿وَيَحۡيَىٰ مَنۡ حَيَّ عَنۢ بَيِّنَةٖ﴾) و کسی که باید زنده بماند، از روی دلیل زنده بماند؛ یعنی بر بینش و یقین مؤمن افزوده شود، چرا که خداوند به هر دو گروه دلایلی نشان داد که مایۀ پند و اندرز خردمندان است. (﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾) و خداوند شنوا است و همۀ صداها را علی رغم اختلاف زبانها وبا توجه به گوناگون بودن نیازها میشنود. (﴿عَلِيمٌ﴾) و آشکار و برونها و ضمیر و رازها و پنهان و آشکار را میداند.
(43) خداوند مشرکین را در خواب به پیامبرش اندک نشان داد، پیامبر یارانش را مژده داد که تعداد مشرکان کم و ناچیز است، پس دلهایشان آرامش یافت و استوار گردید.(﴿وَلَوۡ أَرَىٰكَهُمۡ كَثِيرٗا﴾) و اگر خداوند آنها را به تو بسیار مینمایاند، و به تو و یارانت خبر میداد که تعدادشان زیاد است، (﴿لَّفَشِلۡتُمۡ وَلَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ﴾) سست میشدید، و دربارۀ اینکار اختلاف مینمودید؛ برخی معتقد میشدید که نباید به جنگ اقدام کرد، و برخی دیگر خلاف این را ابراز میداشتید. و اختلاف و کشمکش، باعث سست شدنِ عزم و اراده میگردد. (﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ سَلَّمَ﴾) ولی خداوند نسبت به شما لطف نمود. (﴿إِنَّهُۥ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ﴾) بیگمان او به راز دلها داناست. خداوند به ثبات و آشفتگی و راستی و دروغ دلها داناست. و خداوند از دلهایتان چیزی را دریافت و آن سبب شد تا نسبت به شما لطف واحسان بورزد، و خواب پیامبرش را راست و محقق گرداند.
(44) پس خداوند دشمن را در چشمان مؤمنان کم نشان داد، و شما مؤمنان را نیز در نظر کافران کم جلوه داد، به گونهای که هریک از دو گروه، گروه دیگر را اندک میپنداشت تا دو گروه بر همدیگر حملهور شوند. (﴿لِيَقۡضِيَ ٱللَّهُ أَمۡرٗا كَانَ مَفۡعُولٗا﴾) تا خداوند کاری را که انجام یافتنی بود، به انجام برساند؛ و آن، پیروزی مسلمین، و شکست و رسوایی کافران، و کشته شدن رهبران آنان، و سران گمراهشان بود، بهگونهای که هیچ یک از افراد نامدار آنها باقی نماند. تا پس از آن، اطاعت کردنشان آسان گردد، هر گاه که به سوی اسلام فرا خوانده شدند. پس این نیز لطفی نسبت به بازماندگان بود؛ کسانی که خداوند با ارزانی کردن اسلام، بر آنها منّت نهاد. (﴿وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ﴾) و همۀ امور و خلائق به سوی خدا بر گردانده میشوند. پس خداوند، پاک را از ناپاک جدا مینماید، و در میان مردم با داوری عادلانۀ خویش که هیچ ستم و ظلمی در آن نیست، داوری میکند.
(45) خداوند متعال میفرماید: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمۡ فِئَةٗ﴾) ای مؤمنان! هرگاه با گروهی از کفار که با شما میجنگند، روبهرو شدید، (﴿فَٱثۡبُتُواْ﴾) در جنگِ با آنان پایدار و ثابت قدم باشید، و صبر و شکیبایی پیشه کنید، و بر این طاعت بزرگ که سرانجام آن عزت و پیروزی است، مقاوم باشید، و از ذکر و یاد خدا یاری بجویید. (﴿لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾) تا رستگار شوید؛ یعنی تا پیروزی بر دشمنان را به دست آورید. پس صبر و شکیبایی و پایداری و یاد خدا، از بزرگترین اسباب و عوامل پیروزی است.
(46) (﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ﴾) و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید، و آنچه را که بدان دستور دادهاند، انجام دهید، و در همۀ حالات، به دنبال دستور خدا حرکت نمایید (﴿وَلَا تَنَٰزَعُواْ﴾) و کشمکش نکنید، کشمکش و اختلافی که باعث پراکنده شدن دلها میگردد، (﴿فَتَفۡشَلُواْ﴾) پس آنگاه سست و بزدل میشوید. (﴿وَتَذۡهَبَ رِيحُكُمۡ﴾) و شکوه و هیبت شما از بین میرود؛ یعنی ارادههایتان سست میشود، و قدرت و نیرویتان تحلیل میرود، و وعدۀ پیروزی که به شما داده شده است ـ مبنی بر اینکه اگر از خدا و پیامبرش اطاعت کنید، پیروز میشوید ـ از شما دور میگردد. (﴿وَٱصۡبِرُوٓاْ﴾) و بر اطاعت خدا شکیبا باشید. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾) همانا یاری و کمک خدا با شکیبایان است. پس، در برابر پروردگارتان فروتن و خاضع باشید.
(47) (﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَٰرِهِم بَطَرٗا وَرِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾) و مانند کسانی نباشید که از روی غرور و سرکشی، و به منظور خودنمایی و تظاهر، از سرزمینشان بیرون آمدند، و مردمان را از راه خدا بازداشتند؛ یعنی هدف و منظوری که برایش بیرون آمده بودند، باز داشتن مردم از راه خدا بود. وآنها با سرمستی و غرور، سرزمینشان را ترک کرده بودند، تا مردم آنها را ببینند، و آنها پیش مردم تکبر ورزند. و هدفشان این بود که هر کس را که راه راست در پیش گیرد، از راه خدا باز دارند. (﴿وَٱللَّهُ بِمَا يَعۡمَلُونَ مُحِيطٞ﴾) و خداوند به آنچه میکنند، آگاه است، و به آن احاطه دارد. بنابراین شما را از اهداف آنان آگاه ساخت، و شما را برحذر داشت که مانند آنها باشید؛ زیرا خداوند آنها را به شدت مجازات خواهد کرد. پس باید هدف شما از بیرون رفتنتان، رضای خداوند متعال و اعتلای دین او، و بازداشتن از راهی باشد که انسان را به ناخشنودی و کیفر خدا میرساند. و باید هدفتان، کشاندن مردم به سوی راه خدا باشد که به باغهای بهشت منتهی میشود.
(48) (﴿وَإِذۡ زَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ﴾) و به یاد آورید آنگاه که شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و مزین ساخت، و آن را در دلهایشان زیبا و خوب جلوه داد، و آنان را فریب داد. (﴿وَقَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ ٱلۡيَوۡمَ مِنَ ٱلنَّاسِ﴾) و گفت: امروز هیچکس نمیتواند بر شما پیروز شود؛ زیرا شما دارای تعداد و شمار فراوانی بوده، و دارای تجهیزاتی هستید که با داشتن چنین تعداد سرباز و ساز وکار جنگی، محمد صلی الله علیه وسلم و یارانش نمیتوانند در برابر شما مقاومت کنند. (﴿وَإِنِّي جَارٞ لَّكُمۡ﴾) و من همپیمان و یاور شما هستم، و شما را از یورش آنان مصون میدارم. ابلیس در شکل «سراقة بن مالک بن جعشم مدلجی» خود را به قریش نشان داد. و قریش از بنیمدلج به خاطر دشمنی و عداوتی که میان آنها بود، میترسیدند. پس شیطان به آنها گفت: من یاور شما هستم. بنابراین قریش اطمینان یافتند و خشمگین و عصبانی به سوی جنگ آمدند. (﴿فَلَمَّا تَرَآءَتِ ٱلۡفِئَتَانِ﴾) وقتیکه هر دو گروه؛ مسلمانان و کافران روبهرو شدند، شیطان، جبرئیل را دید که فرشتگان را پخش مینماید. پس به شدت ترسید، (﴿نَكَصَ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ﴾) و به عقب برگشت و فرار کرد، (﴿وَقَالَ﴾) و به کسانی که فریبشان داده بود، گفت: (﴿إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّنكُمۡ إِنِّيٓ أَرَىٰ مَا لَا تَرَوۡنَ﴾) من از شما بیزارم، من فرشتگان را میبینم که هیچکس نمیتواند آنها را بکشد، (﴿إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ﴾) من میترسم که خدا در دنیا مرا سزا دهد، (﴿وَٱللَّهُ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾) و خداوند سخت کیفر است. و احتمال دارد که شیطان در دلهایشان رخنه کرده و به آنان وسوسه کرده باشد که امروز هیچ کس نمیتواند بر آنان پیروز شود، و او یاور آنهاست. و وقتی که آنها را به جایگاهشان وارد کرد، از آنها جدا شد و برگشت و از آنان بیزاری جست. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿كَمَثَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ إِذۡ قَالَ لِلۡإِنسَٰنِ ٱكۡفُرۡ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّنكَ إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ فَكَانَ عَٰقِبَتَهُمَآ أَنَّهُمَا فِي ٱلنَّارِ خَٰلِدَيۡنِ فِيهَاۚ وَذَٰلِكَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ مانند شیطان، آنگاه که به انسان گفت: «کفر بورز.» و هنگامی که انسان کفر ورزید، شیطان گفت: «من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار جهانیان است، میترسم.» پس سرانجام هر دوی آنان این شد که آن دو در آتش جهنم برای همیشه میمانند، و این سزای ستمگران است.
(49) (﴿إِذۡ يَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾) وقتی که افراد ضعیف الایمانی که در دلهایشان شک و تردید بود، به مؤمنانی که علی رغم تعداد اندکشان به جهاد با مشرکین اقدام نمودند، میگفتند: (﴿غَرَّ هَٰٓؤُلَآءِ دِينُهُمۡ﴾) یعنی دینی که آنها بر آن هستند، آنان را به این ورطه کشانده است، که توانایی رهایی از آن را ندارند. آنها با تحقیر و بیعقل شمردن مؤمنان، چنین میگفتند؛ حال آنکه سوگند به خدا، آنان خودشان کم خرد و کم درایت بودند؛ زیرا ایمان باعث میشود که صاحب ایمان، کارهای آن چنان بزرگی را انجام دهد که لشکرهای بزرگ نمیتوانند آن را انجام دهند؛ چون مؤمن بر خدا توکل مینماید، و میداند که هیچ نیرو و توان و استطاعتی برای هیچ احدی نیست جز از ناحیهی خدا. و اگر همۀ مردم جمع شوند تا به اندازۀ ذرهای به او فایده برسانند، به او فایده نخواهند رساند، مگر به مقداری که خداوند برای او نوشته است. و اگر همه جمع شوند تا به وی ضرری برسانند، ضرری به او نمیرسانند، مگر به آن اندازه که خداوند برای او نوشته است. و مؤمن میداند که او برحق است، و خداوند در همۀ آنچه که مقدر نموده است، با حکمت و مهربان میباشد. پس مؤمن در اقدامات خود، به قدرت و تعداد زیاد طرفِ مقابل توجه نمیکند؛ بلکه او به پروردگارش اعتماد دارد، و قلبش به یاد او آرامش یافته است، و آشفته و ترسو نخواهد بود. بنابراین فرمود: (﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ﴾) و هر کس بر خداوند توکل نماید، پس همانا خداوند توانا است، و هیچ نیرویی نمیتواند او را شکست دهد. (﴿حَكِيمٞ﴾) [و] درآنچه مقدر و اجرا نموده است، با حکمت میباشد.
(50) خداوند متعال میفرماید: اگر کسانی را ببینی که به آیات خدا کفر ورزیده اند، آنگاه که فرشتگانِ مأمورِ قبض ارواحشان، جانشان را میگیرند، درحالی که اضطراب به شدت آنها را فراگرفته و دچار اندوه و پریشانی بزرگی شدهاند، (﴿ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡ﴾) و فرشتگان بر سر و صورت و پشتشان میزنند، و به آنها میگویند: روحتان را بیرون آورید، حال آنکه جان و روحشان امتناع میورزد و از خارج شدن ابا میکند؛ چون عذاب دردناکی را پیش رو دارند. بنابراین فرمود: (﴿وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِيقِ﴾) عذاب سخت و سوزان را بچشید.
(51) و پروردگارتان در اینکه شما را به این عذاب گرفتار نموده، هیچ ظلم وستمی را مرتکب نشده است؛ چرا که این عذاب به خاطر گناهانی است که انجام داده، و از پیش فرستادهاید، و چنین نتیجهای را به دنبال داشته است. و این سنت و قانونخدا در مورد پیشینیان و آیندگان است. شیوه و سنت خدا در مورد تکذیب کنندگان این است که آنان را به سبب گناهانشان هلاک گرداند.
(52) (﴿كَدَأۡبِ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ وَٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾) مانند شیوۀ فرعونیان و دیگر امتهای تکذیب کننده که پیش از آنان بودند، (﴿كَفَرُواْ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ فَأَخَذَهُمُ ٱللَّهُ﴾) به آیات خدا کفر ورزیدند، پس خداوند آنها را کیفر داد، (﴿بِذُنُوبِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِيّٞ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾) به سبب گناهانشان، همانا خداوند قوی و سختکیفر است. و هرکس را که بخواهد بگیرد او نمیتواند خداوند را ناتوان نماید. ﴿مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِيَتِهَآ﴾ هیچ جانوری وجود ندارد، مگر اینکه خداوند پیشانیاش را میگیرد.
(53) (﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ لَمۡ يَكُ مُغَيِّرٗا نِّعۡمَةً أَنۡعَمَهَا عَلَىٰ قَوۡمٍ﴾) عذابی را که خداوند بر امتهای تکذیب کننده فرود آورد، و نعمتهایی را که از آنان دور نمود، به خاطر گناه و تغییر دادن حالات خودشان بود؛ چرا که خداوند هیچ نعمتی را از نعمتهای دینی و دنیوی که به گروهی داده است، تغییر نمیدهد. بلکه آن نعمتها را باقی میگذارد، و از آن بر آنان میافزاید، اگر بیشتر شکر او را به جای آورند. (﴿حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ﴾) مگر اینکه آنان حال خود را تغییر دهند؛ یعنی حالت خود را از اطاعت کردن، به انجام دادن گناه مبدل نمایند، و در مقابل نعمت ناسپاسی کنند. پس آنگاه خداوند نعمت را از آنها میگیرد، و آن را به نقمت تبدیل میکند؛ همانطور که آنها حالت خود را تغییر دادند، و در این رابطه حکمت از آن خدا است، و او نسبت به بندگانش عدالت و احسان دارد؛ چرا که آنان را تنها به سبب ستمشان معاقبه کرده است، و اینکه دلهای بندگان مطیعش را به سوی خود جذب نموده است و این به سبب آن است که اگر از فرمان او اطاعت نکنند، آنان را به سزای اعمالشان میرساند. (﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٞ﴾) و خداوند شنوای دانا است؛ همۀ آنچه را که گویندگان بر زبان میآورند -خواه آهسته بگویند و خواه تند و آشکارا- میشنود. و همۀ آنچه را دلها در خود دارند، میداند. پس به مقتضای علم و مشیّت خدا، افکار و اندیشههایی بر بندگانش جاری میشود.
(54) (﴿كَدَأۡبِ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ﴾) همچون شیوۀ فرعون و قومش، (﴿وَٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ﴾) و کسانی که پیش از آنها بودند، وقتی که آیات پروردگارشان را بدانگاه که به نزدشان آمد، تکذیب کردند، (﴿فَأَهۡلَكۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡ﴾) پس هریک از آنان را برحسب جنایتشان هلاک کردیم. (﴿وَأَغۡرَقۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَۚ وَكُلّٞ كَانُواْ ظَٰلِمِينَ﴾) و فرعونیان را غرق نمودیم، و هر یک از هلاک شوندگان و عذاب دادهشدگان بر خود ستم کردند و برای هلاکت خود تلاش نمودند. و خداوند بر آنها ستم نکرد و بدون ارتکاب جرم و جنایت، آنها را مؤاخذه ننمود. پس مخاطبان باید بپرهیزند از اینکه در ستم کردن با آنها مشابهت اختیار کنند، و مانند آنها بر خود ستم نمایند، که آنگاه خداوند عذابی را که بر آن فاسقان فرود آورد، بر آنان هم فرود میآورد.
(55) (﴿إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ عِندَ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ﴾) بیگمان کسانی که سه خصلت کفر ورزیدن، ایمان نیاوردن و خیانت کردن را دارا باشند، به گونهای که به هیچ عهد و پیمانی پایبند نباشند، آنها نزد خدا بدترین جنبندگان هستند، و از الاغ و سگ و دیگر حیوانات بدترند؛ زیرا هیچ خیری در آنها وجود ندارد، و فقط میتوان از آنها انتظار شر و بدی را داشت.
(56) (﴿إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ عِندَ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ﴾) بیگمان کسانی که سه خصلت کفر ورزیدن، ایمان نیاوردن و خیانت کردن را دارا باشند، به گونهای که به هیچ عهد و پیمانی پایبند نباشند، آنها نزد خدا بدترین جنبندگان هستند، و از الاغ و سگ و دیگر حیوانات بدترند؛ زیرا هیچ خیری در آنها وجود ندارد، و فقط میتوان از آنها انتظار شر و بدی را داشت.
(57) پس اینها باید نابود گردند تا بیماریشان به دیگران سرایت نکند. بنابراین فرمود: (﴿فَإِمَّا تَثۡقَفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡحَرۡبِ﴾) پس اگر آنها را در حالت جنگ یافتی، و عهد و پیمانی نداشتند، (﴿فَشَرِّدۡ بِهِم مَّنۡ خَلۡفَهُمۡ﴾) آنها را درهم بکوب و عذابی به آنان بچشان، که برای کسانی که پشت سرشان میآیند، (﴿لَعَلَّهُمۡ﴾) تا شاید (﴿يَذَّكَّرُونَ﴾) از آنچه که بر سر آنها آمده است، پند بگیرند، تا آنچه که بر سر آنها آمده است بر سرشان نیاید. و این یکی از فوائد مجازات و حدودی است که در پی گناهان انجام میگیرد؛ چرا که مجازات و حدود، سبب باز آمدن دیگران میشود. همچنانکه سبب میشود کسی که گناه انجام داده است، آن را تکرار نکند، و از آن دوری جوید. و مقید کردن این عقوبت و سزا به زمان جنگ، دلالت مینماید که کافر – گرچه خیانتکار و عهد شکن باشد – اگر عهد و پیمانی بست، جایز نیست به او خیانت کرد و عهدش را شکست.
(58) اگر میان تو و میان قومی بر جنگ نکردن عهد و پیمانی بود، و ترسیدی که خیانت کنند، به این صورت که از قراین و حالات آنها به نظر میرسید که خیانت کنند، بدون اینکه به صراحت خیانتی از آنها سر بزند، (﴿فَٱنۢبِذۡ إِلَيۡهِمۡ﴾) پیمان آنها را به سوی آنان بینداز و لغو کن. و به آنها خبر بده که بین تو و آنها پیمانی نیست. (﴿عَلَىٰ سَوَآءٍ﴾) تا آگاهی تو و آنان به انقضای پیمان برابر شود؛ یعنی تا همگی بدانید که دیگر پیمانی در کار نیست. و برای تو جایز نیست که به آنها خیانت کنی یا کاری را انجام دهی که بر حسب پیمان نباید آن را انجام دهی، تا وقتی که آنها را به ملغی بودن پیمان آگاه کنی. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡخَآئِنِينَ﴾) بیگمان خداوند خیانتکاران را دوست ندارد، و به شدت از آنها متنفر است. پس باید دلایل روشنی باشد که شما را از خیانت کردن تبرئه نماید. این آیه دلالت مینماید که هرگاه خیانت آنان ثابت گردد، نیازی نیست که پیمانشان به آنها برگردانده شود، و مطلع گردند که پیمان لغو شده است؛ چون لغو شدن پیمان بر آنها پوشیده نیست. نیز لغو کردن پیمان در چنین حالتی فایدهای ندارد، و چون فرموده است: (﴿عَلَىٰ سَوَآءٍ﴾) به گونه ای که همه در آگاهی از نقص عهد برابر شوند، و در اینجا خیانت و عهد شکنی آنها برای همه معلوم است. نیز مفهوم آیه دلالت مینماید که اگر بیم خیانت از آنها نباشد، به این صورت که کاری از آنها به چشم نخورد که بر عهدشکنی و خیانت دلالت نماید، در این صورت لغو کردن پیمان جایز نیست، بلکه باید تا مدتی که عهد و پیمان به پایان میرسد، به آن وفا کرد.
(59) کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیده و آیات او را تکذیب میکنند، گمان نبرند که آنها از خدا پیشی گرفته، و از دست او در رفتهاند؛ زیرا آنها نمیتوانند خداوند را درمانده وناتوان کنند، و خداوند در کمین آنها است، اما بنا برحکمت خویش به آنها مهلت داده و عذاب خود را فوراً بر آنان نازل نمیکند. از جمله حکمت الهی در این زمینه، این است که بندگان مؤمن خویش را آزمایش میکند تا با انجام طاعت و آنچه که موجب خشنودی وی میگردد، توشههایی برای خود برگیرند، و به مقامهای بلند و عالی برسند، و به اخلاق و صفتهایی متصف شوند که جز به این طریق نمیتوانند به آن مقام رفیع دست یابند. بنابراین به بندگان مؤمنش فرمود:
(60) (﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ﴾) و برای مبارزه با دشمنان کافرتان که در راستای نابودی شما و باطل کردن دینتان تلاش میکنند، آنچه از نیروی عقلی و بدنی و انواع تسلیحات و غیره که در توان دارید و شما را در جنگ با آنها کمک کند، مهیا سازید. پس صنایعی که در آن انواع تسلیحات و وسایل جنگی از قبیل توپ و مسلسل و تفنگ و هواپیماهای جنگی و ماشینهای زرهی و کشتی و دژ و خندق و وسایل دفاعی ساخته میشود، و اتخاذ سیاستی که به وسیله آن مسلمین پیشرفت نموده و شر دشمنان از آنها دور میشود، و آموختن تیراندازی و تمرین شجاعت و مدیریت در آن داخل است. بنابراین پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: (ألَا إنَّ القُوَّۀَ الرَّمِی) آگاه باشید که بیگمان نیرو و توان در تیراندازی است. و از آن جمله آماده کردن و تهیه سواریهایی است که هنگام جنگ مورد نیاز هستند. بنابراین فرمود: (﴿وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَيۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّكُمۡ﴾) و آماده ساختن اسبها که با آن دشمنان خدا و دشمنانتان را بترسانید. و این علت؛ یعنی ترساندن دشمنان، در آن زمان در اسب وجود داشته، و حکم بر علت خود مبتنی است؛ و هرگاه علت وجود داشته باشد، حکم نیز خواهد بود. پس اگر چیزی وجود داشت که بیش از اسب به وسیلۀ آن دشمن ترسانده شود، مانند تانک و زرهپوش و هواپیما و هلیکوپتر که برای جنگ ساخته شدهاند و رعب بیشتریرا در دل دشمن ایجاد میکنند، باید با تهیه کردن آن، آمادگی کسب کرد و برای به دست آوردن آن تلاش نمود. اگر آن ادوات و وسایل، جز با یاد گرفتن صنایع مورد نظر به دست نیاید، واجب است آن صنایع را یاد گرفت؛ زیرا «آنچه که واجب جز با آن تکمیل نمیشود، واجب است.» (﴿تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّكُمۡ﴾) دشمنان خدا و دشمنان خود را با آن بترسانید؛ کسانی که میدانید دشمنان شما هستند. (﴿وَءَاخَرِينَ مِن دُونِهِمۡ لَا تَعۡلَمُونَهُمُ﴾) و کسانی دیگر غیر از آنها را بترسانید که شما آنها را نمیشناسید، کسانی که از این به بعد با شما خواهند جنگید، (﴿ٱللَّهُ يَعۡلَمُهُمۡ﴾) و خداوند آنها را میشناسد. بنابراین مؤمنان را دستور داده است تا برای پیکار با کفار آمادگی داشته باشند، و بزرگترین چیزی که مسلمین را در جنگ با آنها یاری مینماید، بخشش مال در راه جهاد با کفار است. بنابراین خداوند با تشویق بر این کار فرمود: (﴿وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيۡءٖ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾) و آنچه را که در راه خدا خرج کنید، کم باشد یا زیاد، (﴿يُوَفَّ إِلَيۡكُمۡ﴾) پاداش آن در روز قیامت چندین برابر به شما داده میشود، تا جایی که پاداش انفاق در راه خدا، هفتاد برابر و بیش از آن داده میشود. (﴿وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ﴾) و چیزی از اجر و ثواب آن از شما کاسته نمیشود.
(61) خداوند متعال میفرماید: (﴿وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلۡمِ﴾) و اگر کافرانی که با شما میجنگند، به صلح و ترک جنگ گرایش پیدا کردند، (﴿فَٱجۡنَحۡ لَهَا وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ﴾) تو نیز با توکل بر پروردگارت خواستۀ آنها را بپذیر؛ زیرا در این کار فواید زیادی است. از جمله اینکه طلب عافیت و سلامتی در هر وقت و مکانی امر مطلوبی است. پس وقتی که آنها خود به این کار مبادرت کردند، به طریق اولی باید خواستۀ آنها را پذیرفت. و اینکه صلح، باعث تمرکز فکر و استراحت نیروهایتان میشود، و میتوانید برای زمان مناسب آمادگی بیشتر پیدا کنید. نیز اینکه وقتی صلح کردید و در امان شدید، و هر یک از شما توانست عقیدۀ دیگری را بشناسد، بدون شک اسلام رشد و ترقی خواهد کرد و چیزی بر او بالاتر قرار نمیگیرد. و هر کس که دارای عقل و بینش باشد، اگر انصاف داشته باشد، باید اسلام را بر دیگر ادیان ترجیح دهد؛ زیرا اوامر و نواهی اسلام زیبا و مفید است، و رفتار خوبی را برای تعامل با مردم ارایه میدهد. اسلام میگوید با مردم به عدالت رفتار کنید. در آئین اسلام، به هیچ صورتی ظلم و ستم وجود ندارد. پس در چنین فضایی، علاقه مندان به اسلام و پیروان آن زیاد میشوند، و این صلح، کمکی برای مسلمین علیه کفار خواهد بود.
(62) از صلح هیچ ضرر و زیانی متوجه اسلام و مسلمانان نمیگردد، مگر اینکه هدف کافران از صلح کردن، فریب دادن مسلمین و به دست آوردن فرصت باشد. پس خداوند خبر داد که خدعه و نیرنگ کافران را از آنان دور میکند، و ضرر و فریب به خودشان برمیگردد. پس فرمود: (﴿وَإِن يُرِيدُوٓاْ أَن يَخۡدَعُوكَ فَإِنَّ حَسۡبَكَ ٱللَّهُ﴾) و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خداوند تو را کافی است، و تو را در برابر اذیت و آزار آنان کفایت میکند، و خداوند مصالح تو را تأمین مینماید. و پیشتر نیز خداوند تو را پشتیبانی و یاری کرده است، و این امر باید موجب اطمینان و آرامش قلبت گردد. (﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) و او خدایی است که تو را، با یاری خویشتن و توسط مؤمنان، توان و نیرو بخشید؛ یعنی تو را با کمک آسمانی یاری نمود. و آن یاری خداست که هیچ چیزی نمیتواند در برابر آن مقاومت نماید. و تو را به وسیلۀ مؤمنان یاری کرد و آنان را برای یاری کردن تو برانگیخت.
(63) (﴿وَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡ﴾) و در میان دلهایشان اُنس و الفت بر قرار نمود. پس آنان متحد شدند و قدرتشان به سبب اتحادشان بیشتر گردید، و این جز به سبب تلاش و قدرت خدا نبود. (﴿لَوۡ أَنفَقۡتَ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا﴾) اگر بعد از آن نفرت و تفرقۀ سختی که در آن قرار داشتند، همۀ طلا و نقره و تمامی آنچه را که در زمین است برای برقرار کردن الفت میان آنان خرج میکردی، (﴿مَّآ أَلَّفۡتَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡ﴾) نمیتوانستی میان دلهایشان الفت بیندازی، چون کسی جز خدا نمیتواند دلها را تغییر دهد. (﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ أَلَّفَ بَيۡنَهُمۡۚ إِنَّهُۥ عَزِيزٌ حَكِيمٞ﴾) ولی خداوند میان دلهایشان انس و الفت برقرار کرد، همانا او توانا و حکیم است. یکی از مصادیق قدرت و توانایی او، این است که میان دلهایشان الفت برقرار نمود، و دلهایشان را بعد از پراکندگی و دوری از همدیگر جمع و به یکدیگر نزدیک نمود: ﴿وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ كُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا وَكُنتُمۡ عَلَىٰ شَفَا حُفۡرَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنۡهَا﴾ و نعمت خدا را برخود یاد کنید، آنگاه که دشمن [همدیگر] بودید، پس خداوند میان دلهایتان الفت برقرار کرد، و به نعمت خدا برادر شدید، و شما در کنارۀ پرتگاهی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد.
(64) سپس خداوند متعال فرمود: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ حَسۡبُكَ ٱللَّهُ﴾) ای پیامبر! خدا تو را کافی است، (﴿وَمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾) و نیز خداوند برای مؤمنانی که از تو پیروی میکنند، کافی است. این وعدۀ خدا برای بندگان مؤمنش میباشد که از پیامبر پیروی میکنند؛ آنان را در مقابل دشمنانشان کفایت و حمایت میکند. پس هرگاه ایمان آوردن و پیروی و اطاعت کردن آنان محقق باشد، خداوند آنها را در کلیۀ امور دین و دنیا حمایت و یاری میکند، در غیر این صورت کفایت و حمایتی در کار نخواهد بود.
(65) خداوند متعال به پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ حَرِّضِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ عَلَى ٱلۡقِتَالِ﴾) ای پیامبر! مؤمنان را به جهاد بر انگیز؛ یعنی به هر طریقی که ارادۀ آنان را تقویت مینماید و همتهایشان را فعال میکند، آنان را تحریک کن، از قبیل: تشویق برای جهاد و مبارزه و رویارویی با دشمنان، و ترساندن از ضد آن، و بیان فضیلت و شجاعت و شکیبایی، و خیر و برکاتی که جهاد در دنیا و آخرت به دنبال دارد، و بیان ضرر بزدلی، و اینکه ترسویی از اخلاق پست و زشت است، و از دین و جوانمردی میکاهد، و اینکه مؤمنان به داشتن روحیۀ شجاعت و دلاوری بر دیگران اولویت دارند. ﴿إِن تَكُونُواْ تَأۡلَمُونَ فَإِنَّهُمۡ يَأۡلَمُونَ كَمَا تَأۡلَمُونَۖ وَتَرۡجُونَ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا يَرۡجُونَ﴾ اگر شما درد و رنج میکشید، [بدانید که] قطعاً آنها هم درد میکشند، همچنانکه شما دردمند هستید، حال آنکه شما اجر و ثوابی را از خداوند انتظار دارید که آنان به [برخورداری از آن] امیدی ندارند. (﴿إِن يَكُن مِّنكُمۡ عِشۡرُونَ صَٰبِرُونَ يَغۡلِبُواْ مِاْئَتَيۡنِۚ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّاْئَةٞ يَغۡلِبُوٓاْ أَلۡفٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾) اگر از [میان] شما مؤمنان بیست نفر صابر و شکیبا باشند، بر دویست نفر چیره میگردند؛ و اگر از [میان] شما صد نفر شکیبا باشند، بر هزار نفر از کافران پیروز میشوند؛ یک نفر مسلمان در برابر ده نفر کافر. (﴿بِأَنَّهُمۡ﴾) و این بدین خاطر است که کافران (﴿قَوۡمٞ لَّا يَفۡقَهُونَ﴾) گروهی نادان هستند؛ یعنی آنها نمیدانند که خداوند چه چیزهایی را برای مجاهدان آماده نموده است. پس آنان به خاطر دستیابی به منصب و مقام عالی، و تباهی و فساد میجنگند؛ اما هدف شما از جنگ، اعتلای کلمة الله و نصرت دینش، و دفاع از کتاب خداست. هدف شما از جنگ، به دست آوردن رستگاری بزرگ نزد خداوند است، و همۀ اینها انگیزههایی برای شجاعت و شکیبایی و شتافتن به جبهههای جنگ میباشد.
(66) سپس خداوند این حکم را بر بندگانش سبک نمود و فرمود: (﴿ٱلۡـَٰٔنَ خَفَّفَ ٱللَّهُ عَنكُمۡ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمۡ ضَعۡفٗا﴾) اکنون خداوند برای شما تخفیف قایل شد و دانست که در شما ضعفی است، بنابراین رحمت و حکمت الهی اقتضا نمود تا در مورد شما تخفیف قایل شود. (﴿فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّاْئَةٞ صَابِرَةٞ يَغۡلِبُواْ مِاْئَتَيۡنِۚ وَإِن يَكُن مِّنكُمۡ أَلۡفٞ يَغۡلِبُوٓاْ أَلۡفَيۡنِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾) پس اگر از [میان] شما صد نفر شکیبا باشند، بر دویست نفر چیره میگردند، و اگر از [میان] شما هزار نفر شکیبا باشند، به اذن و یاری خدا بر دو هزار نفر چیره میگردند، و خداوند با کمک و تأییدات خود با شکیبایان است. صورت آیات خبر میدهد که مؤمنان وقتی به این تعداد مشخص برسند، بر آن تعداد مشخص از کافران پیروز میشوند، و خداوند بر آنها منت مینهد که شجاعت و ایمان را در نهاد آنان قرار داده است. اما معنی آیه و حقیقت آن دستور است، و خداوند در ابتدای کار مؤمنان را دستور داده که جایز نیست یک نفر از آنها در مقابل ده نفر از کافران، و ده نفر از آنان در مقابل صد نفر کافر، و صد نفر مؤمن در برابر هزار نفر کافر فرار کنند. سپس خداوند این حکم را تخفیف داد، به گونهای که اگر کفار دو برابر مسلمانان بودند، برای مسلمانان جایز نیست که به هنگام رویارویی با آنان فرار کنند. اما اگر کافران از دو برابر مسلمین بیشتر بودند، برای مسلمین جایز است که فرار کنند. اما در اینجا دو مسأله پیش میآید: یکی اینکه آیه به صورت خبر آمده است، و اصل در خبر این است که به معنی خبر، و منظور از آن منت گذاردن و خبر دادن از واقعیتِ امر باشد. دوم اینکه این تعداد مقید شدهاند به اینکه شکیبا باشند، به این صورت که بر شکیبایی، تمرین کرده باشند. و مفهوم آیه چنین است که اگر شکیبا نباشند، فرار کردن برای آنها جایز است گرچه تعداد کافران از دو برابر آنها کمتر باشد. اما این زمانی جایز است که گمان غالب مسلمانان بر این باشد که شکست میخورند و زیان میبینند. پاسخ اشکال اول این است که فرمودۀ الهی (﴿ٱلۡـَٰٔنَ خَفَّفَ ٱللَّهُ عَنكُمۡ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمۡ ضَعۡفٗا﴾) -اکنون خداوند برای شما تخفیف قایل شد- دلیل بر این است که این دستور لازم است، و یک امرِ وجوبی و قطعی است، سپس خداوند آن را، تا آن تعداد کاهش داد. پس مشخص است که یک دستور است گرچه در قالب خبر آمده باشد. و گفته میشود آمدن جمله به صورت خبر نکتۀ زیبایی را در بردارد که اگر با صیغۀ امر بیان میشد، این نکته در آن یافت نمیگردید، و آن تقویت قلوب مؤمنان و مژدۀ پیروزی بر کافران میباشد. پاسخ اشکال دوم نیز این است که منظور از مقید کردن به «شکیبایی» عبارت است از اینکه خداوند مؤمنان را بر شکیبایی و صبر تحریک و تشویق نموده، و اینکه آنان باید اسباب و عوامل شکیبایی را فراهم کنند. پس هرگاه اسباب صبر را فراهم نمودند، اسباب ایمانی و مادی بشارتگر آن خواهند بود آنچه خداوند متعال مبنی بر پیروزی این تعداد اندک از آن خبر داده است، محقق خواهد شد.
(67) در اینجا خداوند پیامبر و مؤمنان را سرزنش مینماید، که چرا در جنگ بدر وقتی که مشرکان را اسیر کردند، آنها را به خاطر فدیه گرفتن زنده نگاه داشتند؟ این در حالی است که رای امیر المؤمنین عمر بن خطاب این بود که باید کشته شوند و ریشه کن گردند. پس خداوند متعال فرمود: (﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ يُثۡخِنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾) پیامبری که با کفار میجنگد؛ کفاری که میخواهند نور خدا را خاموش نمایند، و برای از بین بردن دین او و تمامی کسانی که خدا را میپرستند تلاش مینمایند، برای چنین پیامبری شایسته نیست که به هنگام اسیر نمودن آنان، آنها را به خاطر فدیه گرفتن آزاد کند. نباید از چنین کفاری که به اسارت درآمدهاند، فدیه قبول کرد؛ و باید از بین برده شوند، و شر آنها کم گردد. پس تا وقتی که کافران دارای شر و قدرت باشند، بهتر است که آنها را به اسارت درنیاورد، بلکه در همان میدان جنگ به قتل رساند. پس وقتی که [پیامبر] آنها را در هم کوبید و آنها را کشت و مسلمین پیروز شدند، و شر مشرکین از بین رفت، و نابود شدند، در این هنگام اشکالی ندارد که به اسارت گرفته شده و نگاه داشته شوند. خداوند متعال میفرماید: (﴿تُرِيدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡيَا﴾) شما با گرفتن فدیه و زنده نگاه داشتن آنها، کالا و متاع دنیا را میخواهید؛ یعنی این کار مصلحتی برای دینتان ندارد. (﴿وَٱللَّهُ يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَ﴾) و خداوند با قدرت بخشیدن به دینش و یاری کردن دوستانش، و بالاتر قرار دادن سخن آنها بر دیگران، آخرت را میخواهد. پس به چیزی دستور میدهد که شما را به مقامات رفیع آن میرساند. (﴿وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ﴾) و خداوند دارای قدرت و توانایی کامل است؛ و اگر میخواست بدون جنگ کافران را شکست دهد، چنین میکرد، اما او حکیم است و برخی از شما را به وسیلۀ برخی دیگر میآزماید.
(68) (﴿لَّوۡلَا كِتَٰبٞ مِّنَ ٱللَّهِ سَبَقَ﴾) اگر از جانب خدا حکمی که قضا و قدر او بر آن رفته است، مبنی بر حلال بودن غنیمتها نبود، و عذاب را از شما دور نمیکرد، (﴿لَمَسَّكُمۡ فِيمَآ أَخَذۡتُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ﴾) قطعاً در آنچه گرفتید، عذابی بزرگ به شما میرسید. و در حدیث آمده است: (لَو نَزَلَ عَذَابٌ یَوم بَدرٍ مَا نَجَا مِنهُ إلَّا عُمَر) «اگر عذابِ روز بدر فروفرستاده میشد، جز عمر هیچ کس نجات نمییافت.»
(69) (﴿فَكُلُواْ مِمَّا غَنِمۡتُمۡ حَلَٰلٗا طَيِّبٗا﴾) پس، از آنچه به غنیمت گرفتهاید، حلال و پاکیزه بخورید. و این از لطف خدا نسبت به این امت است که غنایم را برای آن حلال کرده است، در حالی که برای هیچ امتی پیش از آنان حلال نبوده است. (﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾) و در همۀ کارهایتان به منظور ادای سپاسِ نعمتهای خدا، از خدا بترسید و پرهیزگاری را پیشۀ خود سازید. (﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ﴾) بیگمان خداوند آمرزنده است و گناهان هرکس را که به سوی او باز گردد، میآمرزد. نیز گناهان هرکس که چیزی را شریک وی نسازد، میآمرزد. (﴿رَّحِيمٞ﴾) و نسبت به شما مهربان است؛ زیرا غنایم را برایتان حلال و پاکیزه قرار داد.
(70) این دو آیه نیز در مورد اسیران جنگ بدر نازل شده است، یکی از این اسیران عباس، عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم بود. وقتی از او خواستند که فدیه بدهد ادعا کرد که قبل از این مسلمان بوده است، اما فدیه را از او ساقط نکردند. خداوند به خاطر تسکین دل او و کسانی که مانند وی بودند، این آیه را نازل فرمود: (﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّمَن فِيٓ أَيۡدِيكُم مِّنَ ٱلۡأَسۡرَىٰٓ إِن يَعۡلَمِ ٱللَّهُ فِي قُلُوبِكُمۡ خَيۡرٗا يُؤۡتِكُمۡ خَيۡرٗا مِّمَّآ أُخِذَ مِنكُمۡ﴾) ای پیامبر! به اسیرانی که در دست شما هستند، بگو: اگر خداوند خیری در دلهایتان سراغ یابد، بهتر از مالی که از شما گرفته شده است به شما خواهد داد؛ و از فضل خویش، خیر فراوانی را برایتان فراهم مینماید. (﴿وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ﴾) و گناهانتان را میآمرزد و شما را وارد بهشت مینماید، و خداوند آمرزندۀ مهربان است. خداوند در خصوص عباس و دیگران به وعدهاش وفا نمود؛ چرا که پس از آن، عباس مال فراوانی را به دست آورد. یک روز مال فراوانی پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده شد، و عباس نیز در آن هنگام حاضر بود. پس پیامبر به او دستور داد به اندازهای که میتواند از آن مال بردارد، و برای خود ببرد، عباس نیز به اندازهای برداشت که نزدیک بود نتواند آن را حمل کند.
(71) (﴿وَإِن يُرِيدُواْ خِيَانَتَكَ﴾) و اگر تلاش نمایند با شما جنگ کنند و پیمان را بشکنند و به تو خیانت نمایند، (﴿فَقَدۡ خَانُواْ ٱللَّهَ مِن قَبۡلُ فَأَمۡكَنَ مِنۡهُمۡ﴾) آنان پیش از این به خدا خیانت کردهاند، پس شما را بر آنان پیروز گردانید. بنابراین باید از خیانتِ به تو بپرهیزند؛ زیرا خداوند متعال بر آنان قدرت دارد، و آنها تحت اختیار و تصرف او هستند. (﴿وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾) و خداوند به همه چیز دانا و آگاه است و هر چیزی را در جایش قرار میدهد؛ از جمله دانایی و حکمت او، این است که این احکام ارزشمند و زیبا را برایتان مشروع نموده، و چنانچه اسیران بخواهند نسبت به شما خیانتی روا بدارند، شما را از شر آنان مصون میدارد.
(72) این آیه منشور پیمان دوستی و محبت مؤمنان با همدیگر است. خداوند این پیمان را بین مهاجرین که ایمان آوردند، و در راه خدا هجرت نمودند، و دیارشان را به خاطر جهاد در راه خدا ترک کردند؛ و بین انصار که پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم و یارانش را پناه دادند، و آنان را در سرزمین خود با مال و جانشان یاری کردند، منعقد نمود. پس این دو گروه یاوران و دوستان یکدیگرند؛ زیرا به خاطر کامل بودن ایمانشان، مکمل همدیگر هستند. (﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلَٰيَتِهِم مِّن شَيۡءٍ حَتَّىٰ يُهَاجِرُواْ﴾) و کسانی که ایمان آوردند و هجرت نکردند، شما هیچ ولایتی در برابر آنان ندارید، مگر اینکه هجرت کنند؛ زیرا زمانی که به شدت به آنها نیاز داشتید، حمایت و ولایتشان را قطع کردند. پس چون هجرت نکردند، مؤمنان ولایتی در برابر آنها ندارند. (﴿وَإِنِ ٱسۡتَنصَرُوكُمۡ فِي ٱلدِّينِ﴾) ولی اگر آنان در امر دین از شما یاری خواستند؛ یعنی برای جنگ با کسانی که با آنها میجنگند، از شما یاری طلبیدند، (﴿فَعَلَيۡكُمُ ٱلنَّصۡرُ﴾) پس یاری کردن آنها و جنگیدن در کنار آنان، بر شما واجب است. و اگر به خاطر اهدافی غیر دینی با کسانی دیگر جنگیدند، یاری کردن آنها بر شما واجب نیست. (﴿إِلَّا عَلَىٰ قَوۡمِۢ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَهُم مِّيثَٰقٞ﴾) مگر علیه قومی که میان شما و آنها پیمانی وجود دارد؛ یعنی پیمانی برای نجنگیدن دارید. پس اگر مؤمنانی که جدا شدهاند و هجرت نکردهاند، خواستند با آنها بجنگند، به خاطر پیمانی که میان شما و آنان است، آنهارا یاری نکنید. (﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ﴾) و خداوند به آنچه میکنید، بیناست؛ و حالتی را که بر آن هستید، میداند. پس احکامی را برایتان مشروع مینماید که شایستۀ شما است.
(73) پس از آنکه خداوند پیمان دوستی را میان مؤمنان بست، خبر داد که برخی از کافران دوستان برخی دیگرند؛ چون کفر همه را دور هم جمع مینماید. پس با کافران جز کافری مانند آنها دوستی نمینماید، (﴿إِلَّا تَفۡعَلُوهُ﴾) اگر شما با مؤمنان دوستی نکنید و با کافران دشمنی نورزید؛ به این صورت که با همه دوستی کنید، یا با همه دشمنی ورزید، یا کافران را به دوستی بگیرید و با مؤمنان دشمنی کنید، (﴿تَكُن فِتۡنَةٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَفَسَادٞ كَبِيرٞ﴾) فتنه و فساد بزرگی در زمین بر پا میگردد؛ زیرا بر اثر آن، شر فراوانی به وجود میآید، از قبیل: اختلاط حق با باطل، و اختلاط مؤمن با کافر، و انجام نگرفتن بسیاری از عبادتهای بزرگ، مانند جهاد و هجرت و دیگر اهداف شریعت که اگر مؤمنان یکدیگر را به دوستی نگیرند، تمامی این مصایب به وجود خواهد آمد.
(74) آیات گذشته در مورد پیمان دوستی بین مهاجر و انصار بود ، و این آیات در مورد بیان ستایش و پاداش آنهاست. پس فرمود: (﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗا﴾) و کسانی که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و در راه خدا جهاد نمودند، و کسانی که به مهاجرین جای دادند و آنان را یاری کردند، اینها به راستی مؤمناند؛ چون صداقت وراستیِ ایمانشان را با هجرت و یاری نمودن و دوست داشتن یکدیگر، و جهاد با دشمنان کافر و منافقشان نشان دادند. (﴿لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ﴾) برای آنان از جانب خدا آمرزش است، و بدیها و گناهانشان محو میگردد، و لغزشهایشان از بین میرود. (﴿وَ﴾) برای آنان، (﴿رِزۡقٞ كَرِيمٞ﴾) و در باغهای بهشت، خیر فراوانی از جانب پروردگار بزرگوار به آنان میرسد. و ممکن است پیش از پاداش آخرت، در دنیا نیز به آنان پاداشی برسد که شادمان شوند، و چشمهایشان روشن گردد، و دلهایشان با آن آرامش یابد.
(75) (﴿وَٱلَّذِينَءَامَنُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ مَعَكُمۡ﴾) و همچنین کسانی که بعد از مهاجرین و انصار میآیند و به خوبی از آنان پیروی کرده، و ایمان آورده و هجرت نموده، و در راه خدا جهاد میکنند، (﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ مِنكُمۡ﴾) پس ایشان از شما هستند؛ آنچه برای شماست، به آنان هم میرسد، و آنچه که به ضرر شما است، به ضرر آنان نیز میباشد. پس این دوستیِ ایمانی ـ که در اول اسلام بود ـ اثر و نقشی بسیار بزرگ داشت، تا جایی که پیامبر صلی الله علیه وسلم بین مهاجرین و انصار علاوه بر برادری عامِ ایمانی، به طور خاص نیز پیمان برادری برقرار کرد، و هر یک را برادر دیگری قرار داد، تا جایی که بر اثر این برادری، از یکدیگر ارث بردند. پس خداوند این آیه نازل نمود: (﴿وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ﴾) و خویشاوندان در کتاب خدا [از دیگر مؤمنان] به همدیگر سزاوارترند؛ پس جز عصبهها و کسانی که دارای سهمی از ترکه هستند، کسی دیگر از میّت ارث نمیبرد. بنابراین اگر عصبات و کسانی که دارای سهم هستند، موجود نبودند، نزدیکترین خویشاوندان از مرده ارث میبرند. همان طور که عموم آیۀ کریمه دلالت مینماید. (﴿فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ﴾) در حکم و شریعت و قانون خدا، (﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمُۢ﴾) بیگمان خداوند به هر چیزی دانا، و بر هرچیزی تواناست. از جمله مصادیق آگاهی خداوند این است که به اوضاعتان آگاه است، و آنچه را از احکام و شرایع دینی که مناسب احوالتان است، بر شما جاری میکند.